خردِ درون
14.5K subscribers
1.34K photos
1.08K videos
293 files
394 links
با ارتقا فرکانس وجودی ،جنبه های متعالی رویدادها را رویت می

کنیم.
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#اینجا و #اکنون باش.
رهای رها
شب وروز دنبال چه می دوی؟!
در ذهنت دنبال چه میگردی؟!
@kheradedaroun
چرا اینقدر #دلگیر و #افسرده هستید؟

اگر واقعاً در این زندگی برای درک خویش #نالایق و نامقبول بودید ، به هیچ وجه نمی توانستید به این #مکان بیایید. آن قدرتی که شما را به #اینجا می آورد شما را به درک خویش میرساند.اگر امروز نشد ، در زمان دیگری #موظف است به تعهد خودش #عمل کند.
هیچ #دلیلی برای دلگیر شدن شما وجود #ندارد.
@kheradedaroun
دون خوان گفت:
مهم نيست که تا چه حد از # خود #متاثر باشی یا دلت به حال خودت بسوزد، این مناسب زندگی یک #جنگجو نيست، تو باید #تغيير کنی.

آنچه در دنيا از همه #دشوارتر است انتخاب کردن و عهده دار شدن# منش و شخصيت یک جنگجوست. #غمگين بودن، شكایت کردن و خود را کاملا #موجه و محق دانستن هيچ فایده ای ندارد. به هيچ دردی نمی خورد که فكر کنیم دیگران ما را #آزار می دهند. هيچ کس به کسی کاری #ندارد، مخصوصا به یك #جنگجو.

تو اینجا پيش من هستی، چون می خواهی #اینجا باشی. و حالا باید مسئوليت تام این عمل را بپذیری. در این صورت تصور اینكه تو برگی در گرو باد هستی #غير قابل قبول است. بر سرنوشت خود #زاری کردن با اقتدار جور #در نمی آید. رفتار یک جنگجو یعنی در عين حال #کنترل خود و #رها کردن کامل خود!

پرسيدم:
آخر چطور ممكن است؟ انسان چگونه می تواند در عين حال هم خود را کنترل کند و هم خود را رها کند؟
جواب داد: کار #مشكلی است!!

@kheradedaroun
مطلب زیر جواب خیلی از سوالات در آن نهفته است،کسانی که ناامید شدند،افسردند،کسانی که در ذهنشان عده ای از روی نادانی یا کسب درآمدِ بیشتر تخم #جبر را کاشتند وعدم کارایی وعده هایشان را به #کارما نسبت می دهند!!،شما مختارید ،شما انتخاب می کنید که #اینجا و #اکنون رها باشید با اتکا به خودتان.


سؤال: آیا این ممکن است که دست #تقدیر {Karma} را که گفته می‌شود تا پایان بدن دوام می‌آورد ، حتی درحالیکه بدن وجود دارد نیز چیره شد؟
رامانا ماهارشی : بله. اگر عاملی که سرنوشت بر اساس او #بستگی دارد ، به عبارت دیگر نفس، که میان بدن و خویش بوجود آمده است ، در سرچشمه خودش #ادغام شود و شکل خودش را از دست بدهد ، #چگونه سرنوشتی که بر اساس او بستگی دارد بقا پیدا کند؟ !!وقتی هیچ #منی نباشد هیچ سرنوشتی{Karma} نیز وجود ندارد.

#ماهارشی

@kheradedaroun
#تنفس ما مثل پلی است که بدن‌های ما و ذهن‌های ما را #پیوند می‌دهد. در زندگی‌های روزمره خودمان، بدن‌های ما می‌توانند در یک #مکان باشند و ذهن‌های ما در مکانی دیگر – درگذشته یا در آینده. این وضعیتی از #حواس‌پرتی نامیده می‌شود. تنفس #پیوندی میان بدن و ذهن است. وقتی شروع کنید که بطور #آگاهانه و با توجه دم و بازدم کنید، بدن شما به ذهن خودتان #باز خواهد گشت و ذهن شما به بدن خودتان باز خواهد گشت. شما توانا خواهید بود که #یگانگی بدن و ذهن را درک کنید و کاملاً حاضر و کاملاً زنده در #اینجا و #اکنون شوید. شما در موقعیتی خواهید بود که در این لحظه زندگی را عمیقاً #لمس کنید.

#توجه_آگاه
#مایند_فولنس
@kheradedaroun
Forwarded from اتچ بات
#یک_گفتگوی_شفابخش

غم: "ببخشید، می دانم که نباید #اینجا باشم.  من به زودی می روم  می دانم که لکه ای بر کمال تو هستم…”

آگاهی: «نه.  #صبر کن.  مشکلی نیست.  شما اجازه دارید اینجا باشید!  آروم باش!  کمی بمان!  دوستانت را #دعوت کن!"

غم: "یعنی من لکه ای بر #کمال تو نیستم؟"

آگاهی: «لکه؟  کمال؟  کی اون حرفای احمقانه رو بهت زد؟  چگونه می‌توانستم توسط تو یا هر کسی لکه‌دار شوم؟»

غم: "اما آنها به من #گفتند که نباید اینجا باشم!"

آگاهی: "آه، آنها فقط از شما #می ترسند، زیرا آنها نمی بینند که شما از من جدا #نیستید!  آنها سعی می کنند در چیزی به نام #آینده به چیزی به نام روشنگری برسند.  خیلی دوست داشتنی است!»

غم: "اما من نمی فهمم.  فکر کردم شادی را به من #ترجیح می دهی؟»

آگاهی: «ترجیح؟  #معنی آن چیست؟"

غم: «اوه….  خوب من می دانم که چقدر منفی هستم و…”

آگاهی: «منفی؟  آن چیست؟"

غم: "میدونی، مثبت و منفی، نور و تاریکی، بهشت ​​و جهنم، من و تو؟"

آگاهی: «نه.  هرگز در مورد آن تقسیمات نشنیده ام. من حتی نمی دانم در حال حاضر با چه کسی #صحبت می کنم!»

غم: "اوه متاسفم.  بگذارید خودم را #معرفی کنم.  من غم هستم…”

آگاهی: «غم، غمگین بودن.. #جالب هست.  می‌دانی، فقط به این دلیل است که تو آنقدر نزدیک هستی که نمی‌توانم مرزهایت را ببینم، بنابراین برایم #سخت است که تو را با هر چیزی صدا بزنم.»

غم: "اوه، تمام این مدت فکر می کردم اشتباه هستم.  فکر کردم نباید اینجا باشم.  من هرگز حتی برای چک کردن این موضوع با شما #متوقف نشدم…”

آگاهی: «بله، می دانم، #عجیب است!  همه آنها به دلایلی همین کار را می کنند.  ترس، عصبانیت، حتی درد، من نمی فهمم چرا همه آنها از من #می ترسند.  من هرگز از آنها نخواستم که #بروند.  و شادی، شادی، سعادت نیز - هرگز از آنها نخواستم که بمانند.  همه یا سعی می کنند بمانند، یا سعی می کنند از من فرار کنند!  خیلی #عجیب است.»

غم: «پس همه اجازه دارند در تو بیایند و بروند؟  منظورم این است که شما همه چیز را اجازه می دهید؟»

آگاهی: «خب... بیشتر از این!  #می بینید، من در واقع نمی توانم به چیزی اجازه دهم یا از شر چیزی خلاص شوم.  همش فقط #خودم هستم میبینی؟  حتی شما…."

غم: «یعنی….  من نیستم... من آن چیزی که فکر می کنم #نیستم...؟

آگاهی: «البته که نه فرزند عزیزم!  تو از خودم ساخته شده ای  من مثل تو و در شکل تو #می رقصم…”

غم: «من تو هستم؟  اوه پس….  پس چگونه می توانم شما را صدا کنم… آگاهی…”

"دقیقا! بودن تو بدون حس جدایی  مشکلی نیست.»

"و این جدایی #هرگز وجود نداشت".

غم:  "متاسفم که مدام #فرار کردم."

«متأسفم که احساس کردی نمی‌توانی بمانی».

"این می تواند شروع یک #دوستی زیبا باشد..."

@kheradedaroun