Forwarded from اتچ بات
#دعاي تغيير و رشد فردي وجمعی
من #آماده هستم تا این فصل جدید زندگی #آغاز شود.
من برای یک زندگی #شگفت انگیز که #خرد لایتناهی برای من در نظر گرفته آماده هستم .
من آماده زندگی ای هستم که از همه #توانایی هایم برایش استفاده کنم.
من برای زندگی اي آماده ام که به من اجازه می دهد در #جایگاه قدرتم بایستم.
من برای یک زندگی ای آماده هستم که به من اجازه می دهد به هر چیزی که باید بگویم نه بگویم #نه.
من برای زندگی ای آماده هستم که به من اجازه می دهد #صادقانه به آنچه باید برود و به آنچه را که باید #بماند نگاه کنم.
بگذار همه چیزهایی که باید بروند #بروند، بگذار همه چیزهایی که باید بیایند #بیایند.
بگذار با هرچه زیر #فرش دفن کرده ام روبرو شوم.
راه را #نشانم بده و توان و شجاعت برداشتن اولین قدم ها را به من #بده.
مرا یاری کن تا بتوانم #دریافت کنم، من آماده ام من را #آماده کن
من برای دریافت #انرژی چرخه ای جدید آغوش باز میکنم .
بگذار هر انچه #لازم است برای بالاترین تکامل روح من، برای من #اتفاق بیفتد.
برای آزادی و تکامل روح من و برای #والاترین مشارکت من در افزایش شجاعت روح بشریت وبالابردن قدرت بیداری و آگاهی جمعی در زمین .
بگذار این تولد دوباره متعلق به تو،عشق الهی باشد.
بگذار تا به_یاد_بیاورم که من واقعاً چه کسی هستم.
بگذار همه چیزهایی که باید بروند #بروند ، بگذار همه چیزهایی که باید بیایند #بیایند.
من #آماده ام، مرا #آماده کن...
@kheradedaroun
من #آماده هستم تا این فصل جدید زندگی #آغاز شود.
من برای یک زندگی #شگفت انگیز که #خرد لایتناهی برای من در نظر گرفته آماده هستم .
من آماده زندگی ای هستم که از همه #توانایی هایم برایش استفاده کنم.
من برای زندگی اي آماده ام که به من اجازه می دهد در #جایگاه قدرتم بایستم.
من برای یک زندگی ای آماده هستم که به من اجازه می دهد به هر چیزی که باید بگویم نه بگویم #نه.
من برای زندگی ای آماده هستم که به من اجازه می دهد #صادقانه به آنچه باید برود و به آنچه را که باید #بماند نگاه کنم.
بگذار همه چیزهایی که باید بروند #بروند، بگذار همه چیزهایی که باید بیایند #بیایند.
بگذار با هرچه زیر #فرش دفن کرده ام روبرو شوم.
راه را #نشانم بده و توان و شجاعت برداشتن اولین قدم ها را به من #بده.
مرا یاری کن تا بتوانم #دریافت کنم، من آماده ام من را #آماده کن
من برای دریافت #انرژی چرخه ای جدید آغوش باز میکنم .
بگذار هر انچه #لازم است برای بالاترین تکامل روح من، برای من #اتفاق بیفتد.
برای آزادی و تکامل روح من و برای #والاترین مشارکت من در افزایش شجاعت روح بشریت وبالابردن قدرت بیداری و آگاهی جمعی در زمین .
بگذار این تولد دوباره متعلق به تو،عشق الهی باشد.
بگذار تا به_یاد_بیاورم که من واقعاً چه کسی هستم.
بگذار همه چیزهایی که باید بروند #بروند ، بگذار همه چیزهایی که باید بیایند #بیایند.
من #آماده ام، مرا #آماده کن...
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#یک_گفتگوی_شفابخش
غم: "ببخشید، می دانم که نباید #اینجا باشم. من به زودی می روم می دانم که لکه ای بر کمال تو هستم…”
آگاهی: «نه. #صبر کن. مشکلی نیست. شما اجازه دارید اینجا باشید! آروم باش! کمی بمان! دوستانت را #دعوت کن!"
غم: "یعنی من لکه ای بر #کمال تو نیستم؟"
آگاهی: «لکه؟ کمال؟ کی اون حرفای احمقانه رو بهت زد؟ چگونه میتوانستم توسط تو یا هر کسی لکهدار شوم؟»
غم: "اما آنها به من #گفتند که نباید اینجا باشم!"
آگاهی: "آه، آنها فقط از شما #می ترسند، زیرا آنها نمی بینند که شما از من جدا #نیستید! آنها سعی می کنند در چیزی به نام #آینده به چیزی به نام روشنگری برسند. خیلی دوست داشتنی است!»
غم: "اما من نمی فهمم. فکر کردم شادی را به من #ترجیح می دهی؟»
آگاهی: «ترجیح؟ #معنی آن چیست؟"
غم: «اوه…. خوب من می دانم که چقدر منفی هستم و…”
آگاهی: «منفی؟ آن چیست؟"
غم: "میدونی، مثبت و منفی، نور و تاریکی، بهشت و جهنم، من و تو؟"
آگاهی: «نه. هرگز در مورد آن تقسیمات نشنیده ام. من حتی نمی دانم در حال حاضر با چه کسی #صحبت می کنم!»
غم: "اوه متاسفم. بگذارید خودم را #معرفی کنم. من غم هستم…”
آگاهی: «غم، غمگین بودن.. #جالب هست. میدانی، فقط به این دلیل است که تو آنقدر نزدیک هستی که نمیتوانم مرزهایت را ببینم، بنابراین برایم #سخت است که تو را با هر چیزی صدا بزنم.»
غم: "اوه، تمام این مدت فکر می کردم اشتباه هستم. فکر کردم نباید اینجا باشم. من هرگز حتی برای چک کردن این موضوع با شما #متوقف نشدم…”
آگاهی: «بله، می دانم، #عجیب است! همه آنها به دلایلی همین کار را می کنند. ترس، عصبانیت، حتی درد، من نمی فهمم چرا همه آنها از من #می ترسند. من هرگز از آنها نخواستم که #بروند. و شادی، شادی، سعادت نیز - هرگز از آنها نخواستم که بمانند. همه یا سعی می کنند بمانند، یا سعی می کنند از من فرار کنند! خیلی #عجیب است.»
غم: «پس همه اجازه دارند در تو بیایند و بروند؟ منظورم این است که شما همه چیز را اجازه می دهید؟»
آگاهی: «خب... بیشتر از این! #می بینید، من در واقع نمی توانم به چیزی اجازه دهم یا از شر چیزی خلاص شوم. همش فقط #خودم هستم میبینی؟ حتی شما…."
غم: «یعنی…. من نیستم... من آن چیزی که فکر می کنم #نیستم...؟
آگاهی: «البته که نه فرزند عزیزم! تو از خودم ساخته شده ای من مثل تو و در شکل تو #می رقصم…”
غم: «من تو هستم؟ اوه پس…. پس چگونه می توانم شما را صدا کنم… آگاهی…”
"دقیقا! بودن تو بدون حس جدایی مشکلی نیست.»
"و این جدایی #هرگز وجود نداشت".
غم: "متاسفم که مدام #فرار کردم."
«متأسفم که احساس کردی نمیتوانی بمانی».
"این می تواند شروع یک #دوستی زیبا باشد..."
@kheradedaroun
غم: "ببخشید، می دانم که نباید #اینجا باشم. من به زودی می روم می دانم که لکه ای بر کمال تو هستم…”
آگاهی: «نه. #صبر کن. مشکلی نیست. شما اجازه دارید اینجا باشید! آروم باش! کمی بمان! دوستانت را #دعوت کن!"
غم: "یعنی من لکه ای بر #کمال تو نیستم؟"
آگاهی: «لکه؟ کمال؟ کی اون حرفای احمقانه رو بهت زد؟ چگونه میتوانستم توسط تو یا هر کسی لکهدار شوم؟»
غم: "اما آنها به من #گفتند که نباید اینجا باشم!"
آگاهی: "آه، آنها فقط از شما #می ترسند، زیرا آنها نمی بینند که شما از من جدا #نیستید! آنها سعی می کنند در چیزی به نام #آینده به چیزی به نام روشنگری برسند. خیلی دوست داشتنی است!»
غم: "اما من نمی فهمم. فکر کردم شادی را به من #ترجیح می دهی؟»
آگاهی: «ترجیح؟ #معنی آن چیست؟"
غم: «اوه…. خوب من می دانم که چقدر منفی هستم و…”
آگاهی: «منفی؟ آن چیست؟"
غم: "میدونی، مثبت و منفی، نور و تاریکی، بهشت و جهنم، من و تو؟"
آگاهی: «نه. هرگز در مورد آن تقسیمات نشنیده ام. من حتی نمی دانم در حال حاضر با چه کسی #صحبت می کنم!»
غم: "اوه متاسفم. بگذارید خودم را #معرفی کنم. من غم هستم…”
آگاهی: «غم، غمگین بودن.. #جالب هست. میدانی، فقط به این دلیل است که تو آنقدر نزدیک هستی که نمیتوانم مرزهایت را ببینم، بنابراین برایم #سخت است که تو را با هر چیزی صدا بزنم.»
غم: "اوه، تمام این مدت فکر می کردم اشتباه هستم. فکر کردم نباید اینجا باشم. من هرگز حتی برای چک کردن این موضوع با شما #متوقف نشدم…”
آگاهی: «بله، می دانم، #عجیب است! همه آنها به دلایلی همین کار را می کنند. ترس، عصبانیت، حتی درد، من نمی فهمم چرا همه آنها از من #می ترسند. من هرگز از آنها نخواستم که #بروند. و شادی، شادی، سعادت نیز - هرگز از آنها نخواستم که بمانند. همه یا سعی می کنند بمانند، یا سعی می کنند از من فرار کنند! خیلی #عجیب است.»
غم: «پس همه اجازه دارند در تو بیایند و بروند؟ منظورم این است که شما همه چیز را اجازه می دهید؟»
آگاهی: «خب... بیشتر از این! #می بینید، من در واقع نمی توانم به چیزی اجازه دهم یا از شر چیزی خلاص شوم. همش فقط #خودم هستم میبینی؟ حتی شما…."
غم: «یعنی…. من نیستم... من آن چیزی که فکر می کنم #نیستم...؟
آگاهی: «البته که نه فرزند عزیزم! تو از خودم ساخته شده ای من مثل تو و در شکل تو #می رقصم…”
غم: «من تو هستم؟ اوه پس…. پس چگونه می توانم شما را صدا کنم… آگاهی…”
"دقیقا! بودن تو بدون حس جدایی مشکلی نیست.»
"و این جدایی #هرگز وجود نداشت".
غم: "متاسفم که مدام #فرار کردم."
«متأسفم که احساس کردی نمیتوانی بمانی».
"این می تواند شروع یک #دوستی زیبا باشد..."
@kheradedaroun
Telegram
attach 📎
در وضعیت بیفکری #باقی بمانید.
دنیا را به حال خودش #بگذارید.
مردم را به حال خودشان #بگذارید.
به دنبال هیچ استنتاجی #نباشید.
دیگران را قضاوت #نکنید.
هر چیزی از خودش #مراقبت خواهد کرد.
بدترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که برای رسیدن به #رهایی به دنبال اشراق یا #روشنضمیری باشید.
این کار شما را به #عقب میاندازد.
فرایند درک و تفحص حقیقت ، #حذف کردن است و نه اضافه کردن.
تمام مفهوم باورهای پیشین را #پاککنید.
افکار خوب، افکار بد همه آنها باید #بروند.
و آنچه باقی #خواهد ماند،
هیچ است، نه- چیز است. تو آن نه-چیز هستی.
@kheradedaroun
دنیا را به حال خودش #بگذارید.
مردم را به حال خودشان #بگذارید.
به دنبال هیچ استنتاجی #نباشید.
دیگران را قضاوت #نکنید.
هر چیزی از خودش #مراقبت خواهد کرد.
بدترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که برای رسیدن به #رهایی به دنبال اشراق یا #روشنضمیری باشید.
این کار شما را به #عقب میاندازد.
فرایند درک و تفحص حقیقت ، #حذف کردن است و نه اضافه کردن.
تمام مفهوم باورهای پیشین را #پاککنید.
افکار خوب، افکار بد همه آنها باید #بروند.
و آنچه باقی #خواهد ماند،
هیچ است، نه- چیز است. تو آن نه-چیز هستی.
@kheradedaroun