kaveh farhadi کاوه فرهادی
1.85K subscribers
2.2K photos
455 videos
450 files
2.44K links
جستارهایی در:
- جامعه شناسی
-انسانشناسی
-انسانشناسی یاریگری
-توسعه پایدار بومی
-ایرانشناسی
-کارآفرینی فتوتی
-زیست‌بوم
- روانشناسی
- اقتصادنهادگرا
- فلسفه
-اخلاق
-فیزیک/نسبیت
- ادبیات
-شعر
- سینما
-تئاتر
👇 ارتباط با من👇
💠https://yek.link/kavehfarhadi
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂
#عید_فطر #مبارکباد!

پادشاهی به درویشی گفت که:
آن لحظه که تو را به درگاهِ حق تجلّی و قُرب باشد،
مرا یاد کن!

گفت:
چون من در آن حضرت رَسم و تابِ آفتابِ آن جمال بر من زند،
مرا از خود یاد نیاید،
از تو چون یاد کنم؟

#فیه_ما_فیه



🌺
🍂 انسان، یک ذات ثابت نیست،
تعریف منطقی او بی منطق است،‌
او یک بودن نیست یک #شدن است
یعنی حرکت و تغییر همیشگی که همواره در آفریده شدن است ...
و این حرکت ٬ همراه با تفکر، عضو لاینفک فطرت بشر است...
عيد فطر عید #فطرت‌ها مبارك!
(-کاوه فرهادی. )
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂
🍃@kaveh_farhadi
" یادآوری این چالش با #معلم جهانی حوزه فناوری با نگاه به #خلاقیت و با تاکید بر #یاریگری(مشارکت) در برابر #رقابت، آنچنان با #تناوردگی صبوری در چشمانش همراه بود که اختلاف نظر همچنان پابرجایم با ایشان و همزمان‌ تصویرِ "برفی که بر موی و ابرو و محاسن‌اش باریده است"، خاطره‌ای چنان جاودانه در ذهنم می‌سازد که در #روز_جهانی_معلم - / که از قضا "مهر که دو نیم می شود"، با زادروز این معلم کوچک همیشه دانش آموز نیز همراه می گردد/.- آنجا که با مکث و لبخند و تامل عمیق‌اش در‌‌می‌آمیزد، گویی حسی چنان، "شاید تولدی دیگر" را به یادم می آورد و عرق‌ریزانِ روحِ یک معلم، برای تجلی #شدن‌ها و شاید یک معلم جهانی شدن را...👇 " ( کاوه فرهادی)
t.me/kaveh_farhadi

#روز_جهانی_معلم
#خلاقیت
#مشارکت_به_جای_رقابت

#عرق_ریزان_روحِ_یک_معلم
#شدن
#معلمی_جهانی_شدن

@kaveh_farhadi
- و شما «#انسان_عرفانی» را چگونه تعریف می‌کنید؟

داریوش شایگان:

مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربه‌ای دوگانه ظاهر می‌شود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم می‌رساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربه‌ی دوگانه و متناقض، که به گونه‌ی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربه‌ی امر قدسی است. به این ترتیب، می‌توان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» ‌فنا می‌شود اما، به دلیل همین فنا، استحاله می‌یابد، و دیگرگونه از آن سربرمی‌آورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که می‌توان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل می‌دهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها می‌گویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.

- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.

شایگان:

دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربه‌ی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی می‌شود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....

- بنابراین، در هر #تجربه‌ی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.

شایگان:

آری، و همان‌گونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح می‌دهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت می‌بخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل می‌گیرد، دنیایی می‌شکفد، و ژرف‌بینی‌ای صورت می‌بندد.

#زیر_آسمان‌های_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز


@kaveh_farhadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂
#عید_فطر #مبارکباد!

پادشاهی به درویشی گفت که:
آن لحظه که تو را به درگاهِ حق تجلّی و قُرب باشد،
مرا یاد کن!

گفت:
چون من در آن حضرت رَسم و تابِ آفتابِ آن جمال بر من زند،
مرا از خود یاد نیاید،
از تو چون یاد کنم؟

#فیه_ما_فیه



🌺
🍂 انسان، یک ذات ثابت نیست،
تعریف منطقی او بی منطق است،‌
او یک بودن نیست یک #شدن است
یعنی حرکت و تغییر همیشگی که همواره در آفریده شدن است ...
و این حرکت ٬ همراه با تفکر، عضو لاینفک فطرت بشر است...
عيد فطر عید #فطرت‌ها مبارك!
(-کاوه فرهادی. )
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂
🍃@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Bz7dYvYBNhs/?igshid=1ndf9v71bmc89


#دختری_از_تبار_ما

"درست دوسال از سفر #دختری_از_تبار_ما می‌گذرد ، زمانی که در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف بودم، نخستین بار #مریم_میرزاخانی را در دانشکده برق آن دانشگاه که برای کنفرانسی آمده بود ملاقات کردم و بعد از آن، از طریق کلاس‌ها و جزوات دوستان اهل ریاضی و #فلسفه_علم دانشگاه‌ شریف، بویژه بچه‌های کلاس‌های دکتر گلشنی عزیز، نگاه مریم میرزاخانی را دنبال می‌کردم، می‌ستودم و بسیار بیش از آنکه آن را بفهم ، از نگاه و نبوغش حیرت‌زده می‌‌شدم!

هرچند بد مهری جهان، در این زمانه ی خالی شده از مهر ، خود حقیقتی است ولی همیشه به یاد آورم که می گفت: "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو"

و البته همه می دانیم رفتن ایشان هرگز نشانی از اتمام را ‌در خود ندارد، همچنان که رفتن هیچ اندیشمندی.. اندیشه‌‌ی #مریم_میرزاخانی مانند زنجیره و ریسمانی ست که به دست دیگری ممتد می ماند.. حتی اگر به اندازه "تئوری ریسمان String Theory " ، انتزاعی باشد.. شادی روحش را در پایداری روح دانش در جهان می‌توان یافت. وقتی مرور می کنیم که #دانش یک واقعیت #انباشتی و #جهانی است آنگاه امیدوار می شویم که از همین لحظه راه او را، از ملل دیگر یا از #تبار_ما ادامه می دهند، همانگونه که او مسیر "نااقلیدسی" #ریمان را ادامه می داد و "ریمان" مسیر اقلیدس را!... او تلاش کرد تا پارادایم مثلا فیزیک نیوتنی و فیزیک تئوری #نسبیت را طوری به هم نزدیک کند.. در واقع، #میرزاخانی توانسته بود شکاف بین این دو پارادایم را کاهش دهد و بین این دو سنت تا آنجا که می تواند پل بزند؛ کم کردن فاصله میان اقلیدسی‌ها و نااقلیدسی ها؛ او نیز در مسیر روبه تکامل علم گامی روبه جلو گذاشت چونان حفر " #قنات" ی عمیق در مرزهای طولاتی دانش. به نظر من او کاری که لازم بود را در جهان انجام داده بود همانند آنانی که در این سرزمین و جهان ، کاری که لازم است را انجام داده و می دهند.. همچنان فارابی ها و شیخ بهایی‌ها... تا چونان موتسارت که رکوئیم او هرچند قطعه ای ناتمام بود ولی کامل بود؛ کامل تر از کامل و آنچه مریم‌ میرزاخانی انجام داد هرچند ناتمام ماند اما کامل است و در طول زمان کامل تر هم می شود‌‌... و این البته دیگر از عهد خوب هستی است که " #بودن" را به بهانه " #رفتن"، به " #شدن" و " #جاودانگی" می رساند که می گفت: "مرگ،
مرگ است،
اگر تو نباشی!"- ق. امین پور. ( -کاوه فرهادی. با سپاس از برادر عزیزم دکتر #مانی_کلانی که از نگاه و کلام او در این یادداشت بهره‌ جستم.)

@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Bz7dYvYBNhs/?igshid=1ndf9v71bmc89


#دختری_از_تبار_ما

"درست دوسال از سفر #دختری_از_تبار_ما می‌گذرد ، زمانی که در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف بودم، نخستین بار #مریم_میرزاخانی را در دانشکده برق آن دانشگاه که برای کنفرانسی آمده بود ملاقات کردم و بعد از آن، از طریق کلاس‌ها و جزوات دوستان اهل ریاضی و #فلسفه_علم دانشگاه‌ شریف، بویژه بچه‌های کلاس‌های دکتر گلشنی عزیز، نگاه مریم میرزاخانی را دنبال می‌کردم، می‌ستودم و بسیار بیش از آنکه آن را بفهم ، از نگاه و نبوغش حیرت‌زده می‌‌شدم!

هرچند بد مهری جهان، در این زمانه ی خالی شده از مهر ، خود حقیقتی است ولی همیشه به یاد آورم که می گفت: "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو"

و البته همه می دانیم رفتن ایشان هرگز نشانی از اتمام را ‌در خود ندارد، همچنان که رفتن هیچ اندیشمندی.. اندیشه‌‌ی #مریم_میرزاخانی مانند زنجیره و ریسمانی ست که به دست دیگری ممتد می ماند.. حتی اگر به اندازه "تئوری ریسمان String Theory " ، انتزاعی باشد.. شادی روحش را در پایداری روح دانش در جهان می‌توان یافت. وقتی مرور می کنیم که #دانش یک واقعیت #انباشتی و #جهانی است آنگاه امیدوار می شویم که از همین لحظه راه او را، از ملل دیگر یا از #تبار_ما ادامه می دهند، همانگونه که او مسیر "نااقلیدسی" #ریمان را ادامه می داد و "ریمان" مسیر اقلیدس را!... او تلاش کرد تا پارادایم مثلا فیزیک نیوتنی و فیزیک تئوری #نسبیت را طوری به هم نزدیک کند.. در واقع، #میرزاخانی توانسته بود شکاف بین این دو پارادایم را کاهش دهد و بین این دو سنت تا آنجا که می تواند پل بزند؛ کم کردن فاصله میان اقلیدسی‌ها و نااقلیدسی ها؛ او نیز در مسیر روبه تکامل علم گامی روبه جلو گذاشت چونان حفر " #قنات" ی عمیق در مرزهای طولاتی دانش. به نظر من او کاری که لازم بود را در جهان انجام داده بود همانند آنانی که در این سرزمین و جهان ، کاری که لازم است را انجام داده و می دهند.. همچنان فارابی ها و شیخ بهایی‌ها... تا چونان موتسارت که رکوئیم او هرچند قطعه ای ناتمام بود ولی کامل بود؛ کامل تر از کامل و آنچه مریم‌ میرزاخانی انجام داد هرچند ناتمام ماند اما کامل است و در طول زمان کامل تر هم می شود‌‌... و این البته دیگر از عهد خوب هستی است که " #بودن" را به بهانه " #رفتن"، به " #شدن" و " #جاودانگی" می رساند که می گفت: "مرگ،
مرگ است،
اگر تو نباشی!"- ق. امین پور. ( -کاوه فرهادی. با سپاس از برادر عزیزم دکتر #مانی_کلانی که از نگاه و کلام او در این یادداشت بهره‌ جستم.)

به مناسبت بیست و سوم تیر ماه

#سال_مرگ_مریم_میرزاخانی
#مریم_میرزاخانی


@kaveh_farhadi
kaveh farhadi کاوه فرهادی
Video
https://www.instagram.com/p/BZ3xJ6WFsSu/?utm_medium=copy_link

یادآوری این چالش با #معلم جهانی حوزه فناوری با نگاه به #خلاقیت و با تاکید بر #یاریگری(مشارکت) در برابر #رقابت، آنچنان با #تناوردگی صبوری در چشمانش همراه بود که اختلاف نظر همچنان پابرجایم با ایشان و همزمان‌ تصویرِ "برفی که بر موی و ابرو و محاسن‌اش باریده است"، خاطره‌ای چنان جاودانه در ذهنم می‌سازد که در #روز_جهانی_معلم - / که از قضا "مهر که دو نیم می شود"، با زادروز این معلم کوچک همیشه دانش آموز نیز همراه می گردد/.- آنجا که با مکث و لبخند و تامل عمیق‌اش در‌‌می‌آمیزد، گویی حسی چنان، "شاید تولدی دیگر" را به یادم می آورد و عرق‌ریزانِ روحِ یک معلم، برای تجلی #شدن‌ها و شاید یک معلم جهانی شدن را... " ( کاوه فرهادی)

شش سال پیش در چنین روزهایی، مباحثه ای کوتاه با پروفسور آدام زیرمی (Adam Szirmai ) استادی برجسته با شهرتی جهانی در حوزه ی توسعه اقتصادی دانشگاه سازمان ملل متحد و عضو موسسه تحقیقات اقتصادی و اجتماعی "ماسترخیت"

فایل کامل این پرسش و پاسخ را در فایل تلگرامی بالا به آدرس ذیل می‌توانید ملاحظه بفرمائید:

https://t.me/kaveh_farhadi/6124

#روز_جهانی_معلم
#خلاقیت
#مشارکت_به_جای_رقابت

#عرق_ریزان_روحِ_یک_معلم
#شدن
#معلمی_جهانی_شدن

@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Bz7dYvYBNhs/?igshid=1ndf9v71bmc89


#دختری_از_تبار_ما

"درست دوسال از سفر #دختری_از_تبار_ما می‌گذرد ، زمانی که در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف بودم، نخستین بار #مریم_میرزاخانی را در دانشکده برق آن دانشگاه که برای کنفرانسی آمده بود ملاقات کردم و بعد از آن، از طریق کلاس‌ها و جزوات دوستان اهل ریاضی و #فلسفه_علم دانشگاه‌ شریف، بویژه بچه‌های کلاس‌های دکتر گلشنی عزیز، نگاه مریم میرزاخانی را دنبال می‌کردم، می‌ستودم و بسیار بیش از آنکه آن را بفهم ، از نگاه و نبوغش حیرت‌زده می‌‌شدم!

هرچند بد مهری جهان، در این زمانه ی خالی شده از مهر ، خود حقیقتی است ولی همیشه به یاد آورم که می گفت: "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو"

و البته همه می دانیم رفتن ایشان هرگز نشانی از اتمام را ‌در خود ندارد، همچنان که رفتن هیچ اندیشمندی.. اندیشه‌‌ی #مریم_میرزاخانی مانند زنجیره و ریسمانی ست که به دست دیگری ممتد می ماند.. حتی اگر به اندازه "تئوری ریسمان String Theory " ، انتزاعی باشد.. شادی روحش را در پایداری روح دانش در جهان می‌توان یافت. وقتی مرور می کنیم که #دانش یک واقعیت #انباشتی و #جهانی است آنگاه امیدوار می شویم که از همین لحظه راه او را، از ملل دیگر یا از #تبار_ما ادامه می دهند، همانگونه که او مسیر "نااقلیدسی" #ریمان را ادامه می داد و "ریمان" مسیر اقلیدس را!... او تلاش کرد تا پارادایم مثلا فیزیک نیوتنی و فیزیک تئوری #نسبیت را طوری به هم نزدیک کند.. در واقع، #میرزاخانی توانسته بود شکاف بین این دو پارادایم را کاهش دهد و بین این دو سنت تا آنجا که می تواند پل بزند؛ کم کردن فاصله میان اقلیدسی‌ها و نااقلیدسی ها؛ او نیز در مسیر روبه تکامل علم گامی روبه جلو گذاشت چونان حفر " #قنات" ی عمیق در مرزهای طولاتی دانش. به نظر من او کاری که لازم بود را در جهان انجام داده بود همانند آنانی که در این سرزمین و جهان ، کاری که لازم است را انجام داده و می دهند.. همچنان فارابی ها و شیخ بهایی‌ها... تا چونان موتسارت که رکوئیم او هرچند قطعه ای ناتمام بود ولی کامل بود؛ کامل تر از کامل و آنچه مریم‌ میرزاخانی انجام داد هرچند ناتمام ماند اما کامل است و در طول زمان کامل تر هم می شود‌‌... و این البته دیگر از عهد خوب هستی است که " #بودن" را به بهانه " #رفتن"، به " #شدن" و " #جاودانگی" می رساند که می گفت: "مرگ،
مرگ است،
اگر تو نباشی!"- ق. امین پور. ( -کاوه فرهادی. با سپاس از برادر عزیزم دکتر #مانی_کلانی که از نگاه و کلام او در این یادداشت بهره‌ جستم.)

@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Cg_aQzcNqbT/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

#شدن‌ ها و نه #بودن ها !
📝 #مفهومی_فلسفی
🌺 #انسان_شدن

🖋انسان بودن صرفاً دانستن نیست، عمل کردن است!

1️⃣ اگر این نگاه را از منظر فلسفی‌اش بخواهم موجز بگویم، شاید این پاراگراف دقیقاً مراد من را بدرستی بیان دارد : "مراد کانت در فلسفه وی نیز همین مفهوم «عمل انسانی» است و متعین شدن آن، به تعبیری انسان بودن صرفاً دانستن نیست، عمل کردن است! (یعنی) همان قدر که مشاهده گریم، عامل نیز هستیم این ایده ای است که منجر به تغییر دهندگی نیز می‌شود..."

2️⃣ پس درس آزادگی آن سرورِ آزادگان، همانا در "#شدن" های دوستدارانش جاری و ساری‌ ست! و نه در "بودن" هایشان! آری، در شدن ‌هایمان و نه در "بودن" هایمان!

💠 آنچنان که در ذکر ماندگار
بر دار کردن "حسنک‌ِ وزیر"⚘

#عاشورا
#درس‌_عاشورا

#ایمانوئل_کانت
#عمل_انساني

#حسنک_وزیر
#بر_دار_کردن_حسنک
#ذکر_بر_دارکردن_حسنک_وزیر

#کاوه_فرهادی

https://telegram.me/kaveh_farhadi
- و شما «#انسان_عرفانی» را چگونه تعریف می‌کنید؟

داریوش شایگان:

مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربه‌ای دوگانه ظاهر می‌شود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم می‌رساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربه‌ی دوگانه و متناقض، که به گونه‌ی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربه‌ی امر قدسی است. به این ترتیب، می‌توان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» ‌فنا می‌شود اما، به دلیل همین فنا، استحاله می‌یابد، و دیگرگونه از آن سربرمی‌آورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که می‌توان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل می‌دهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها می‌گویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.

- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.

شایگان:

دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربه‌ی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی می‌شود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....

- بنابراین، در هر #تجربه‌ی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.

شایگان:

آری، و همان‌گونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح می‌دهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت می‌بخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل می‌گیرد، دنیایی می‌شکفد، و ژرف‌بینی‌ای صورت می‌بندد.

#زیر_آسمان‌های_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز


@kaveh_farhadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂
#عید_فطر #مبارکباد!

پادشاهی به درویشی گفت که:
آن لحظه که تو را به درگاهِ حق تجلّی و قُرب باشد،
مرا یاد کن!

گفت:
چون من در آن حضرت رَسم و تابِ آفتابِ آن جمال بر من زند،
مرا از خود یاد نیاید،
از تو چون یاد کنم؟

#فیه_ما_فیه



🌺
🍂 انسان، یک ذات ثابت نیست،
تعریف منطقی او بی منطق است،‌
او یک بودن نیست یک #شدن است
یعنی حرکت و تغییر همیشگی که همواره در آفریده شدن است ...
و این حرکت ٬ همراه با تفکر، عضو لاینفک فطرت بشر است...
عيد فطر عید #فطرت‌ها مبارك!
(-کاوه فرهادی. )
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂
🍃@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Bz7dYvYBNhs/?igshid=1ndf9v71bmc89


#دختری_از_تبار_ما

"درست دوسال از سفر #دختری_از_تبار_ما می‌گذرد ، زمانی که در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف بودم، نخستین بار #مریم_میرزاخانی را در دانشکده برق آن دانشگاه که برای کنفرانسی آمده بود ملاقات کردم و بعد از آن، از طریق کلاس‌ها و جزوات دوستان اهل ریاضی و #فلسفه_علم دانشگاه‌ شریف، بویژه بچه‌های کلاس‌های دکتر گلشنی عزیز، نگاه مریم میرزاخانی را دنبال می‌کردم، می‌ستودم و بسیار بیش از آنکه آن را بفهم ، از نگاه و نبوغش حیرت‌زده می‌‌شدم!

هرچند بد مهری جهان، در این زمانه ی خالی شده از مهر ، خود حقیقتی است ولی همیشه به یاد آورم که می گفت: "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو"

و البته همه می دانیم رفتن ایشان هرگز نشانی از اتمام را ‌در خود ندارد، همچنان که رفتن هیچ اندیشمندی.. اندیشه‌‌ی #مریم_میرزاخانی مانند زنجیره و ریسمانی ست که به دست دیگری ممتد می ماند.. حتی اگر به اندازه "تئوری ریسمان String Theory " ، انتزاعی باشد.. شادی روحش را در پایداری روح دانش در جهان می‌توان یافت. وقتی مرور می کنیم که #دانش یک واقعیت #انباشتی و #جهانی است آنگاه امیدوار می شویم که از همین لحظه راه او را، از ملل دیگر یا از #تبار_ما ادامه می دهند، همانگونه که او مسیر "نااقلیدسی" #ریمان را ادامه می داد و "ریمان" مسیر اقلیدس را!... او تلاش کرد تا پارادایم مثلا فیزیک نیوتنی و فیزیک تئوری #نسبیت را طوری به هم نزدیک کند.. در واقع، #میرزاخانی توانسته بود شکاف بین این دو پارادایم را کاهش دهد و بین این دو سنت تا آنجا که می تواند پل بزند؛ کم کردن فاصله میان اقلیدسی‌ها و نااقلیدسی ها؛ او نیز در مسیر روبه تکامل علم گامی روبه جلو گذاشت چونان حفر " #قنات" ی عمیق در مرزهای طولاتی دانش. به نظر من او کاری که لازم بود را در جهان انجام داده بود همانند آنانی که در این سرزمین و جهان ، کاری که لازم است را انجام داده و می دهند.. همچنان فارابی ها و شیخ بهایی‌ها... تا چونان موتسارت که رکوئیم او هرچند قطعه ای ناتمام بود ولی کامل بود؛ کامل تر از کامل و آنچه مریم‌ میرزاخانی انجام داد هرچند ناتمام ماند اما کامل است و در طول زمان کامل تر هم می شود‌‌... و این البته دیگر از عهد خوب هستی است که " #بودن" را به بهانه " #رفتن"، به " #شدن" و " #جاودانگی" می رساند که می گفت: "مرگ،
مرگ است،
اگر تو نباشی!"- ق. امین پور. ( -کاوه فرهادی. با سپاس از برادر عزیزم دکتر #مانی_کلانی که از نگاه و کلام او در این یادداشت بهره‌ جستم.)

@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Cg_aQzcNqbT/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

#شدن‌ ها و نه #بودن ها !
📝 #مفهومی_فلسفی
🌺 #انسان_شدن

🖋انسان بودن صرفاً دانستن نیست، عمل کردن است!

1️⃣ اگر این نگاه را از منظر فلسفی‌اش بخواهم موجز بگویم، شاید این پاراگراف دقیقاً مراد من را بدرستی بیان دارد : "مراد کانت در فلسفه وی نیز همین مفهوم «عمل انسانی» است و متعین شدن آن، به تعبیری انسان بودن صرفاً دانستن نیست، عمل کردن است! (یعنی) همان قدر که مشاهده گریم، عامل نیز هستیم این ایده ای است که منجر به تغییر دهندگی نیز می‌شود..."

2️⃣ پس درس آزادگی آن سرورِ آزادگان، همانا در "#شدن" های دوستدارانش جاری و ساری‌ ست! و نه در "بودن" هایشان! آری، در شدن ‌هایمان و نه در "بودن" هایمان!

💠 آنچنان که در ذکر ماندگار
بر دار کردن "حسنک‌ِ وزیر"⚘

#عاشورا
#درس‌_عاشورا

#ایمانوئل_کانت
#عمل_انساني

#حسنک_وزیر
#بر_دار_کردن_حسنک
#ذکر_بر_دارکردن_حسنک_وزیر

#کاوه_فرهادی

https://telegram.me/kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/BZ3xJ6WFsSu/?utm_medium=copy_link

یادآوری این چالش با #معلم جهانی حوزه فناوری با نگاه به #خلاقیت و با تاکید بر #یاریگری(مشارکت) در برابر #رقابت، آنچنان با #تناوردگی صبوری در چشمانش همراه بود که اختلاف نظر همچنان پابرجایم با ایشان و همزمان‌ تصویرِ "برفی که بر موی و ابرو و محاسن‌اش باریده است"، خاطره‌ای چنان جاودانه در ذهنم می‌سازد که در #روز_جهانی_معلم - / که از قضا "مهر که دو نیم می شود"، با زادروز این معلم کوچک همیشه دانش آموز نیز همراه می گردد/.- آنجا که با مکث و لبخند و تامل عمیق‌اش در‌‌می‌آمیزد، گویی حسی چنان، "شاید تولدی دیگر" را به یادم می آورد و عرق‌ریزانِ روحِ یک معلم، برای تجلی #شدن‌ها و شاید یک معلم جهانی شدن را... " ( کاوه فرهادی)

شش سال پیش در چنین روزهایی، مباحثه ای کوتاه با پروفسور آدام زیرمی (Adam Szirmai ) استادی برجسته با شهرتی جهانی در حوزه ی توسعه اقتصادی دانشگاه سازمان ملل متحد و عضو موسسه تحقیقات اقتصادی و اجتماعی "ماسترخیت"

فایل کامل این پرسش و پاسخ را در فایل تلگرامی بالا به آدرس ذیل می‌توانید ملاحظه بفرمائید:

https://t.me/kaveh_farhadi/6124

#روز_جهانی_معلم
#خلاقیت
#مشارکت_به_جای_رقابت

#عرق_ریزان_روحِ_یک_معلم
#شدن
#معلمی_جهانی_شدن

@kaveh_farhadi
- و شما «#انسان_عرفانی» را چگونه تعریف می‌کنید؟

داریوش شایگان:

مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربه‌ای دوگانه ظاهر می‌شود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم می‌رساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربه‌ی دوگانه و متناقض، که به گونه‌ی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربه‌ی امر قدسی است. به این ترتیب، می‌توان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» ‌فنا می‌شود اما، به دلیل همین فنا، استحاله می‌یابد، و دیگرگونه از آن سربرمی‌آورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که می‌توان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل می‌دهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها می‌گویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.

- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.

شایگان:

دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربه‌ی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی می‌شود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....

- بنابراین، در هر #تجربه‌ی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.

شایگان:

آری، و همان‌گونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح می‌دهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت می‌بخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل می‌گیرد، دنیایی می‌شکفد، و ژرف‌بینی‌ای صورت می‌بندد.

#زیر_آسمان‌های_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز


@kaveh_farhadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂


پادشاهی به درویشی گفت که:
آن لحظه که تو را به درگاهِ حق تجلّی و قُرب باشد،
مرا یاد کن!

گفت:
چون من در آن حضرت رَسم و تابِ آفتابِ آن جمال بر من زند،
مرا از خود یاد نیاید،
از تو چون یاد کنم؟

#فیه_ما_فیه



🌺
🍂 انسان، یک ذات ثابت نیست،
تعریف منطقی او بی منطق است،‌
او یک بودن نیست یک #شدن است
یعنی حرکت و تغییر همیشگی که همواره در آفریده شدن است ...
و این حرکت ٬ همراه با تفکر، عضو لاینفک فطرت بشر است...
عید #فطرت‌ها مبارك!
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂
🍃@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Bz7dYvYBNhs/?igshid=1ndf9v71bmc89


#دختری_از_تبار_ما

"درست دوسال از سفر #دختری_از_تبار_ما می‌گذرد ، زمانی که در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف بودم، نخستین بار #مریم_میرزاخانی را در دانشکده برق آن دانشگاه که برای کنفرانسی آمده بود ملاقات کردم و بعد از آن، از طریق کلاس‌ها و جزوات دوستان اهل ریاضی و #فلسفه_علم دانشگاه‌ شریف، بویژه بچه‌های کلاس‌های دکتر گلشنی عزیز، نگاه مریم میرزاخانی را دنبال می‌کردم، می‌ستودم و بسیار بیش از آنکه آن را بفهم ، از نگاه و نبوغش حیرت‌زده می‌‌شدم!

هرچند بد مهری جهان، در این زمانه ی خالی شده از مهر ، خود حقیقتی است ولی همیشه به یاد آورم که می گفت: "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو"

و البته همه می دانیم رفتن ایشان هرگز نشانی از اتمام را ‌در خود ندارد، همچنان که رفتن هیچ اندیشمندی.. اندیشه‌‌ی #مریم_میرزاخانی مانند زنجیره و ریسمانی ست که به دست دیگری ممتد می ماند.. حتی اگر به اندازه "تئوری ریسمان String Theory " ، انتزاعی باشد.. شادی روحش را در پایداری روح دانش در جهان می‌توان یافت. وقتی مرور می کنیم که #دانش یک واقعیت #انباشتی و #جهانی است آنگاه امیدوار می شویم که از همین لحظه راه او را، از ملل دیگر یا از #تبار_ما ادامه می دهند، همانگونه که او مسیر "نااقلیدسی" #ریمان را ادامه می داد و "ریمان" مسیر اقلیدس را!... او تلاش کرد تا پارادایم مثلا فیزیک نیوتنی و فیزیک تئوری #نسبیت را طوری به هم نزدیک کند.. در واقع، #میرزاخانی توانسته بود شکاف بین این دو پارادایم را کاهش دهد و بین این دو سنت تا آنجا که می تواند پل بزند؛ کم کردن فاصله میان اقلیدسی‌ها و نااقلیدسی ها؛ او نیز در مسیر روبه تکامل علم گامی روبه جلو گذاشت چونان حفر " #قنات" ی عمیق در مرزهای طولاتی دانش. به نظر من او کاری که لازم بود را در جهان انجام داده بود همانند آنانی که در این سرزمین و جهان ، کاری که لازم است را انجام داده و می دهند.. همچنان فارابی ها و شیخ بهایی‌ها... تا چونان موتسارت که رکوئیم او هرچند قطعه ای ناتمام بود ولی کامل بود؛ کامل تر از کامل و آنچه مریم‌ میرزاخانی انجام داد هرچند ناتمام ماند اما کامل است و در طول زمان کامل تر هم می شود‌‌... و این البته دیگر از عهد خوب هستی است که " #بودن" را به بهانه " #رفتن"، به " #شدن" و " #جاودانگی" می رساند که می گفت: "مرگ،
مرگ است،
اگر تو نباشی!"- ق. امین پور. ( -کاوه فرهادی. با سپاس از برادر عزیزم دکتر #مانی_کلانی که از نگاه و کلام او در این یادداشت بهره‌ جستم.)

@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Cg_aQzcNqbT/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

#شدن‌ ها و نه #بودن ها !
📝 #مفهومی_فلسفی
🌺 #انسان_شدن

🖋انسان بودن صرفاً دانستن نیست، عمل کردن است!

1️⃣ اگر این نگاه را از منظر فلسفی‌اش بخواهم موجز بگویم، شاید این پاراگراف دقیقاً مراد من را بدرستی بیان دارد : "مراد کانت در فلسفه وی نیز همین مفهوم «عمل انسانی» است و متعین شدن آن، به تعبیری انسان بودن صرفاً دانستن نیست، عمل کردن است! (یعنی) همان قدر که مشاهده گریم، عامل نیز هستیم این ایده ای است که منجر به تغییر دهندگی نیز می‌شود..."

2️⃣ پس درس آزادگی آن سرورِ آزادگان، همانا در "#شدن" های دوستدارانش جاری و ساری‌ ست! و نه در "بودن" هایشان! آری، در شدن ‌هایمان و نه در "بودن" هایمان!

💠 آنچنان که در ذکر ماندگار
بر دار کردن "حسنک‌ِ وزیر"⚘

#عاشورا
#درس‌_عاشورا

#ایمانوئل_کانت
#عمل_انساني

#حسنک_وزیر
#بر_دار_کردن_حسنک
#ذکر_بر_دارکردن_حسنک_وزیر

#کاوه_فرهادی

https://telegram.me/kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Bz7dYvYBNhs/?igshid=1ndf9v71bmc89


#دختری_از_تبار_ما

"درست دوسال از سفر #دختری_از_تبار_ما می‌گذرد ، زمانی که در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف بودم، نخستین بار #مریم_میرزاخانی را در دانشکده برق آن دانشگاه که برای کنفرانسی آمده بود ملاقات کردم و بعد از آن، از طریق کلاس‌ها و جزوات دوستان اهل ریاضی و #فلسفه_علم دانشگاه‌ شریف، بویژه بچه‌های کلاس‌های دکتر گلشنی عزیز، نگاه مریم میرزاخانی را دنبال می‌کردم، می‌ستودم و بسیار بیش از آنکه آن را بفهم ، از نگاه و نبوغش حیرت‌زده می‌‌شدم!

هرچند بد مهری جهان، در این زمانه ی خالی شده از مهر ، خود حقیقتی است ولی همیشه به یاد آورم که می گفت: "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو"

و البته همه می دانیم رفتن ایشان هرگز نشانی از اتمام را ‌در خود ندارد، همچنان که رفتن هیچ اندیشمندی.. اندیشه‌‌ی #مریم_میرزاخانی مانند زنجیره و ریسمانی ست که به دست دیگری ممتد می ماند.. حتی اگر به اندازه "تئوری ریسمان String Theory " ، انتزاعی باشد.. شادی روحش را در پایداری روح دانش در جهان می‌توان یافت. وقتی مرور می کنیم که #دانش یک واقعیت #انباشتی و #جهانی است آنگاه امیدوار می شویم که از همین لحظه راه او را، از ملل دیگر یا از #تبار_ما ادامه می دهند، همانگونه که او مسیر "نااقلیدسی" #ریمان را ادامه می داد و "ریمان" مسیر اقلیدس را!... او تلاش کرد تا پارادایم مثلا فیزیک نیوتنی و فیزیک تئوری #نسبیت را طوری به هم نزدیک کند.. در واقع، #میرزاخانی توانسته بود شکاف بین این دو پارادایم را کاهش دهد و بین این دو سنت تا آنجا که می تواند پل بزند؛ کم کردن فاصله میان اقلیدسی‌ها و نااقلیدسی ها؛ او نیز در مسیر روبه تکامل علم گامی روبه جلو گذاشت چونان حفر " #قنات" ی عمیق در مرزهای طولاتی دانش. به نظر من او کاری که لازم بود را در جهان انجام داده بود همانند آنانی که در این سرزمین و جهان ، کاری که لازم است را انجام داده و می دهند.. همچنان فارابی ها و شیخ بهایی‌ها... تا چونان موتسارت که رکوئیم او هرچند قطعه ای ناتمام بود ولی کامل بود؛ کامل تر از کامل و آنچه مریم‌ میرزاخانی انجام داد هرچند ناتمام ماند اما کامل است و در طول زمان کامل تر هم می شود‌‌... و این البته دیگر از عهد خوب هستی است که " #بودن" را به بهانه " #رفتن"، به " #شدن" و " #جاودانگی" می رساند که می گفت: "مرگ،
مرگ است،
اگر تو نباشی!"- ق. امین پور. ( -کاوه فرهادی. با سپاس از برادر عزیزم دکتر #مانی_کلانی که از نگاه و کلام او در این یادداشت بهره‌ جستم.)

به مناسبت بیست و سوم تیر ماه

#سال_مرگ_مریم_میرزاخانی
#مریم_میرزاخانی


@kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/BZ3xJ6WFsSu/?utm_medium=copy_link

یادآوری این چالش با #معلم جهانی حوزه فناوری با نگاه به #خلاقیت و با تاکید بر #یاریگری(مشارکت) در برابر #رقابت، آنچنان با #تناوردگی صبوری در چشمانش همراه بود که اختلاف نظر همچنان پابرجایم با ایشان و همزمان‌ تصویرِ "برفی که بر موی و ابرو و محاسن‌اش باریده است"، خاطره‌ای چنان جاودانه در ذهنم می‌سازد که در #روز_جهانی_معلم - / که از قضا "مهر که دو نیم می شود"، با زادروز این معلم کوچک همیشه دانش آموز نیز همراه می گردد/.- آنجا که با مکث و لبخند و تامل عمیق‌اش در‌‌می‌آمیزد، گویی حسی چنان، "شاید تولدی دیگر" را به یادم می آورد و عرق‌ریزانِ روحِ یک معلم، برای تجلی #شدن‌ها و شاید یک معلم جهانی شدن را... " ( کاوه فرهادی)

شش سال پیش در چنین روزهایی، مباحثه ای کوتاه با پروفسور آدام زیرمی (Adam Szirmai ) استادی برجسته با شهرتی جهانی در حوزه ی توسعه اقتصادی دانشگاه سازمان ملل متحد و عضو موسسه تحقیقات اقتصادی و اجتماعی "ماسترخیت"

فایل کامل این پرسش و پاسخ را در فایل تلگرامی بالا به آدرس ذیل می‌توانید ملاحظه بفرمائید:

https://t.me/kaveh_farhadi/6124

#روز_جهانی_معلم
#خلاقیت
#مشارکت_به_جای_رقابت

#عرق_ریزان_روحِ_یک_معلم
#شدن
#معلمی_جهانی_شدن

@kaveh_farhadi