kaveh farhadi کاوه فرهادی
«جوان که بودم دو کتاب در نگاه من به #مرگ خیلی تأثیر گذاشتند که یکی از آنها کتاب مرگ ایوان ایلیچ تولستوی بود. ایوان در این کتاب، دارد میمیرد و در فکر این است که حالا که دارد میمیرد.. @kaveh_farhadi
- و شما «#انسان_عرفانی» را چگونه تعریف میکنید؟
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
Forwarded from kaveh farhadi کاوه فرهادی
- و شما «#انسان_عرفانی» را چگونه تعریف میکنید؟
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
Forwarded from kaveh farhadi کاوه فرهادی
- و شما «#انسان_عرفانی» را چگونه تعریف میکنید؟
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
Forwarded from kaveh farhadi کاوه فرهادی
- و شما «#انسان_عرفانی» را چگونه تعریف میکنید؟
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
Forwarded from kaveh farhadi کاوه فرهادی
- و شما «#انسان_عرفانی» را چگونه تعریف میکنید؟
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi
داریوش شایگان:
مقوله « #انسان_عرفانی» در کتاب رودولف اوتو به خوبی به خوبی بیان شده است. در اینجا، امر قدسی چون تجربهای دوگانه ظاهر میشود، زیرا از یک سو نوعی دفع و راندن این «مطلقاً دیگر» که ما را به عدم میرساند است، و از سوی دیگر، نوعی جذب و خواندن است. این تجربهی دوگانه و متناقض، که به گونهی جمع اضداد توصیف شده است، همانا تجربهی امر قدسی است. به این ترتیب، میتوان این رویارویی با امر قدسی را بسیار تلطیف کرد و گفت که مثلاً در این رویارویی با امر قدسی یا «نقطه خلاق عدم»، من در ذات آن «مطلقاً دیگر» فنا میشود اما، به دلیل همین فنا، استحاله مییابد، و دیگرگونه از آن سربرمیآورد. دو طرف این رویارویی، یعنی من و جز-من، نیز هر دو در روندی که میتوان آن را تمامیت سوم، یا او، نامید تغییر شکل میدهند. احتمالاً وقتی اوپانیشادها میگویند: «تو اویی» به این او (آتمان) اشاره دارند.
- یعنی همانند #شدن در عین تغییر شکل دادن است.
شایگان:
دقیقاً. زیرا، در تمامی تجربهی امر قدسی، یک روند فنا در ذات و یک بقا یافتن از آن، یعنی یک بازگشت به سوی او، وجود دارد. این تمامیت سوم که از آن ناشی میشود فی نفسه همان ساخت آغازین و خلاق ماندالا یا کلیت انسان است....
- بنابراین، در هر #تجربهی_عرفانی، با نوعی تجربه دوگانه فنا و بازآفرینی روبروایم.
شایگان:
آری، و همانگونه که میرچا الیاده به بهترین وجه توضیح میدهد، علت این امر آنست که هر آغازی، پیش از تاریخِ رویدادهای نخستین است. هر آغازی یک بنیاد است و هر پیشرفتی پیشروی به سوی چیزی است که در آغاز بوده است و هرگز از بودن بازنایستاده است. این ازلیتِ زمان آغازین است که به جهان اصالت میبخشد. زیرا در میقات انسان و خدا، جهانی شکل میگیرد، دنیایی میشکفد، و ژرفبینیای صورت میبندد.
#زیر_آسمانهای_جهان، گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز
@kaveh_farhadi