kaveh farhadi کاوه فرهادی
https://www.instagram.com/p/BkD794rB6Gt/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=zwcapubhmc7c @kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/BkQnjAbh0Eh/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1gk0y02mtj5v2
@kaveh_farhadi
@kaveh_farhadi
Instagram
Kaveh Farhadi |کاوه فرهادی
#ما_میتوانیم! #ایران_ای_صدای_سرخ_آزادی #عاشقی_را_یاد_ما_دادی! #تیم__ایران #شخصیت_تیم_فوتبال_ایران #نماد_یاریگری_ایرانیان #همیاری #دگریاری #کار_تیمی #وطنم_ایران!
kaveh farhadi کاوه فرهادی
https://www.instagram.com/p/BkD794rB6Gt/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=zwcapubhmc7c @kaveh_farhadi
https://www.instagram.com/p/Bkdcf0PB03x/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1old5vsx3vqzi
@kaveh_farhadi
@kaveh_farhadi
Instagram
Kaveh Farhadi |کاوه فرهادی
#گل_ایران #گل_کاشتید! #بازی_دلاورانه #خداحافظی_غرورآفرینانه #در_یادها_ماندید! #اشک_و_ستایش #شخصیت_تیم_ملی_ایران ایران ۱ پرتغال ۱ #سربلند_باشید! #تیم_سرافراز #یک_تیم #یک_ملت #پایان_غیرتمندانه #وطنم_ایران! #ایران
#سلیقه_موسیقی
#ویژگیهای_شخصیتی و
#گرایش_سیاسی را پیش بینی می کند
#نوروسافاری |
تحقیق جدید منتشر شده در مجله Psychology of Music شواهدی را نشان می دهد که ترجیحات موسیقی به جنبه های شخصیت و باورهای سیاسی ارتباط دارد. نویسنده مقاله آدرین نورث از دانشگاه کورتین در این مورد توضیح میدهد:تا کنون تحقیقات زیادی در زمینه موسیقی و شخصیت انجام شده اما این مطالعات بیشتر به سمت شناسایی روابطی ضعیف بین این دو متمایل بوده است. ما فکر کردیم که این بدان دلیل است که مطالعات پیشین بیشتر به این سمت متمایل بوده اند که تنها ببینند که چطور علاقه به یک سبک خاص موسیقی به حوزه های بسیار گسترده ای از شخصیت مربوط می شود (از جمله ابعاد شخصیتی Big Five ؛ گشودگی به تجربه و انعطاف پذیری(O)، وجدان کاری و مسئولیت پذیری(C)، برونگرایی (E)، توافق جویی و دلپذیر بودن (A) و روان نژندی(N) ). ما این ایده را آزمایش کردیم که یک رویکرد دقیق تر نسبت به شخصیت ممکن است این موضوع را بطور واضح تری توضیح دهد. بنابراین به جای اینکه تنها بخواهیم به ابعاد شخصیتی Big Five
(پنج دسته عمده شخصیتی) به طور کلی نگاه کنیم، به اجزاء فرعی هر بعد نگاه کردیم.
به گزارش نوروسافاری از سایکپست، محققان ۱۵۷ دانشجوی دانشگاهی در استرالیا (سنین ۱۷ تا ۵۵ سال) را در مورد ترجیحات موسیقی آنها، شخصیت و باورهای سیاسیشان مورد بررسی قرار دادند. اندازه گیری شخصیت، با مقیاس معروف پرسشنامه سنجش صفات پنجگانه شخصیتی (پنج عاملی یا Big Five )، مورد سنجش قرار گرفت, هر یک از صفات شخصیتی به دو زیر مولفه تقسیم شدند, بنابراین نتایج دربردارنده ده جنبه از شخصیت میباشند.
یافته ها تأیید کردند که بین سلیقه های موسیقیایی و شخصیت رابطه وجود دارد. نورث به PsyPost گفت: با این حال، وقتی شما به جنبه های خاصی که هر یک از حوزه های اصلی شخصیت را میسازد نگاه کنید درمی یابید که این رابطه بسیار قوی تر است. به عنوان مثال، دوست داشتن موسیقی ریتمیک (رپ، هیپ هاپ، سول، R&B و رگای) مربوط به حوزه گسترده توافق جویی و دلپذیربودن نیست، بلکه با جنبه هایی خاص که توافق جویی را میسازند، یعنی دلسوزی و مودب بودن مرتبط بود. وی گفت: به ویژه، دوست داشتن موسیقی ریتمیک همبستگی مثبت با دلسوزی دارد اما همبستگی منفی با مودب بودن دارد: اما وقتی در سطح گسترده مورد بررسی قرار میگیرد هر یک از این زیرعاملها اثر دیگری را خنثی میکند (به همین دلیل هیچ رابطه ای در سطح حوزه گسترده توافق جویی وجود نداشت)، اما در سطح جنبه های خاص و عوامل جزئی تر، روابط قابل توجهی پنهان شده است. ترجیح دادن ژانرهای موسیقی مهیج و مرسوم نیز با گرایش سیاسی لیبرال همراه بود. به عبارت دیگر، افرادی که از این نوع موسیقی لذت می بردند، بیشتر به دفاع از تحولات اجتماعی و برابری اعتقاد داشتند....
متن کامل و منابع در نوروسافاری:
https://t.ly/Y3Z30
همچنین:
🌐 https://www.neurosafari.com
و نیز کانال تلگرام #دانش_مغز و
علوم اعصاب " #نوروسافاری":
https://telegram.me/joinchat/CihxzDwTa19DOIUZRYLVjw
#علوم_شناختی
#شخصیت
#رفتار
#شناخت_شخصیت
#دانش_مغز
#علوم_اعصاب
#موسیقی
#ابعاد_شخصیتی
#Big_Five
@Kaveh_farhadi
#ویژگیهای_شخصیتی و
#گرایش_سیاسی را پیش بینی می کند
#نوروسافاری |
تحقیق جدید منتشر شده در مجله Psychology of Music شواهدی را نشان می دهد که ترجیحات موسیقی به جنبه های شخصیت و باورهای سیاسی ارتباط دارد. نویسنده مقاله آدرین نورث از دانشگاه کورتین در این مورد توضیح میدهد:تا کنون تحقیقات زیادی در زمینه موسیقی و شخصیت انجام شده اما این مطالعات بیشتر به سمت شناسایی روابطی ضعیف بین این دو متمایل بوده است. ما فکر کردیم که این بدان دلیل است که مطالعات پیشین بیشتر به این سمت متمایل بوده اند که تنها ببینند که چطور علاقه به یک سبک خاص موسیقی به حوزه های بسیار گسترده ای از شخصیت مربوط می شود (از جمله ابعاد شخصیتی Big Five ؛ گشودگی به تجربه و انعطاف پذیری(O)، وجدان کاری و مسئولیت پذیری(C)، برونگرایی (E)، توافق جویی و دلپذیر بودن (A) و روان نژندی(N) ). ما این ایده را آزمایش کردیم که یک رویکرد دقیق تر نسبت به شخصیت ممکن است این موضوع را بطور واضح تری توضیح دهد. بنابراین به جای اینکه تنها بخواهیم به ابعاد شخصیتی Big Five
(پنج دسته عمده شخصیتی) به طور کلی نگاه کنیم، به اجزاء فرعی هر بعد نگاه کردیم.
به گزارش نوروسافاری از سایکپست، محققان ۱۵۷ دانشجوی دانشگاهی در استرالیا (سنین ۱۷ تا ۵۵ سال) را در مورد ترجیحات موسیقی آنها، شخصیت و باورهای سیاسیشان مورد بررسی قرار دادند. اندازه گیری شخصیت، با مقیاس معروف پرسشنامه سنجش صفات پنجگانه شخصیتی (پنج عاملی یا Big Five )، مورد سنجش قرار گرفت, هر یک از صفات شخصیتی به دو زیر مولفه تقسیم شدند, بنابراین نتایج دربردارنده ده جنبه از شخصیت میباشند.
یافته ها تأیید کردند که بین سلیقه های موسیقیایی و شخصیت رابطه وجود دارد. نورث به PsyPost گفت: با این حال، وقتی شما به جنبه های خاصی که هر یک از حوزه های اصلی شخصیت را میسازد نگاه کنید درمی یابید که این رابطه بسیار قوی تر است. به عنوان مثال، دوست داشتن موسیقی ریتمیک (رپ، هیپ هاپ، سول، R&B و رگای) مربوط به حوزه گسترده توافق جویی و دلپذیربودن نیست، بلکه با جنبه هایی خاص که توافق جویی را میسازند، یعنی دلسوزی و مودب بودن مرتبط بود. وی گفت: به ویژه، دوست داشتن موسیقی ریتمیک همبستگی مثبت با دلسوزی دارد اما همبستگی منفی با مودب بودن دارد: اما وقتی در سطح گسترده مورد بررسی قرار میگیرد هر یک از این زیرعاملها اثر دیگری را خنثی میکند (به همین دلیل هیچ رابطه ای در سطح حوزه گسترده توافق جویی وجود نداشت)، اما در سطح جنبه های خاص و عوامل جزئی تر، روابط قابل توجهی پنهان شده است. ترجیح دادن ژانرهای موسیقی مهیج و مرسوم نیز با گرایش سیاسی لیبرال همراه بود. به عبارت دیگر، افرادی که از این نوع موسیقی لذت می بردند، بیشتر به دفاع از تحولات اجتماعی و برابری اعتقاد داشتند....
متن کامل و منابع در نوروسافاری:
https://t.ly/Y3Z30
همچنین:
🌐 https://www.neurosafari.com
و نیز کانال تلگرام #دانش_مغز و
علوم اعصاب " #نوروسافاری":
https://telegram.me/joinchat/CihxzDwTa19DOIUZRYLVjw
#علوم_شناختی
#شخصیت
#رفتار
#شناخت_شخصیت
#دانش_مغز
#علوم_اعصاب
#موسیقی
#ابعاد_شخصیتی
#Big_Five
@Kaveh_farhadi
نوروسافاری | دانش مغز و علوم اعصاب
سلیقه موسیقی ویژگیهای شخصیتی و گرایش سیاسی را پیش بینی می کند - نوروسافاری | دانش مغز و علوم اعصاب
4.7 / 5 ( 15 امتیاز ) نوروسافاری | تحقیق جدید منتشر شده در مجله Psychology of Music شواهدی را نشان می دهد که ترجیحات موسیقی به جنبه های شخصیت و باورهای سیاسی ارتباط دارد. نویسنده مقاله آدرین نورث از دانشگاه کورتین در این مورد توضیح میدهد: تا کنون تحقیقات…
چگونه میتوانیم خود را به نحوی بنیادی تغییر دهیم؟
شخصیت بر روی ژنها اثر دارد!
عنوان مقالهای که اخیراً در نشریهی روانپزشکی ملکولی از مجموعهی نیچر منتشر شده آنقدر عجیب است که خواننده را مجبور به دوباره خواندن عنوان میکند: آیا منظور این است که ژنها بر روی شخصیت اثر دارند؟! خیر. اگر این بود نکتهی جدیدی نبود. دهههاست میدانیم ژنها بر روی شخصیت اثر دارند. اما عنوان مقاله این است: «شبکههای بیان ژن توسط شخصیت فرد کنترل میشوند»! به عبارتی شخصیت بر ژنها اثر دارد!
در مقاله، دو دسته از شبکه ژنهای تنظیم کننده معرفی میشوند: شبکهی تنظیمکنندهی درونی که شامل ۴۳ ژن مرتبط با خودکنترلی در تفسیرِ معنایِ مفاهیم است؛ و شبکهی تنظیمکنندهی بیرونی که شامل ۴۵ ژن مرتبط با خودتنظیمی واکنشهای هیجانی، از جمله کنترل خشم و اضطراب، است. هر دو شبکه از طریق شش ژن مرکزی تنظیمکننده هماهنگ میشوند که با پلاستسیتهی (انعطافِ) عصبی ربط دارند. پژوهشگران متوجه شدند که این هستهی مرکزیِ متشکل از شش ژن، با یکصد ژن شناختهشدهای که قبلاً ربط آنها را با ویژگیهای شخصیتی میدانستیم در ارتباطاند. بهعلاوه در تنظیم بیش از چهارهزار ژن دیگر نیز نقش دارند. این بدان معناست که ما میتوانیم از راه خودآگاهی و تنظیم هیجانات خود بر بیان بسیاری از ژنهایمان اثر گذاریم و به این ترتیب بر روی دستهی بسیار بزرگی از حالات بدنی و احوالات روانیِ خود مؤثر باشیم!
مقاله به ما نوید میدهد که میتوانیم تغییر کنیم، و در این تغییرات خالق وضعیتهای مطلوب باشیم. حداقل در ساحت انسانی، جهانی هراکلیتی را شاهدیم که هیچ چیز ثابت نیست. ما اسیر ژنهای خود نیستیم. آیا بیهیچ محدودیتی میتوانیم چنین کنیم؟ خیر. نویسندگان مقاله چنین چیزی نمیگویند: به وضوح ژنها و محدودیتهای محیطی گرایشهای رفتاری ما را جهت میدهند. اما با تغییر در افکار و محیط پیرامونی میتوانیم پا را از جبر ژنتیکی، لااقل در حوزهی ژنهایی که قرار است شخصیت را به ما دیکته کنند، فراتر نهیم. اما دامنهی تأثیرِ بسیار بزرگِ چهارهزار ژنی (و از آنجا که ژنها به صورت تیمی عمل میکنند، بنابراین دامنهی تأثیر این چهارهزار ژن احتمالاً کلیت ژنوم ما را دربر میگیرد) نوید میدهد که در سایر حوزههای فیزیولوژیکتر نیز بتوان از جبر ژنتیکی فراتر رفت. (در یکی از پستهای قبلی دیدیم که چگونه با تغییر در سبک زندگی حتی میتوانیم عمر فعالیت ژنها را افزایش دهیم.)
زمان آن رسیده است که توصیهی پراگماتیستهایی مانند دیویی را جدی بگیریم و دوگانهی دکارتی ذهن/بدن را کنار بگذاریم: ذهن و بدن در اندرکنشی دائم یک کل منسجم را شکل میدهند. به گفتهی نویسندگان مقاله اکنون شواهد تجربی برای این دعوی فلسفی در اختیار داریم. دیویی همچنین از اندرکنش وثیق ارگانیسم و محیطزیست پیرامونی سخن میگفت. نویسندگان مقاله نیز از نقش خودآگاهی در این اندرکنش انسان با جهان سخن میگویند و دلایلی تجربی عرضه میکنند که این خودآگاهی بر نحوهی بیان ژنهایمان اثر دارد. ما فعالانه در چیستی احوالات روانی و بدنی خود نقش داریم. سطح خودآگاهی ما بر تنظیم هیجانات ما اثر دارد و از این طریق بر شش ژن تنظیمکننده که بیان ژنهای مربوط به شخصیت را تنظیم میکنند اثر دارند، اما شخصیت ما نیز بر سطح خودآگاهی ما اثر میگذارد و چرخهای از اندرکنش ما با جهان آغاز میشود که ژنها، خودآگاهی، و ویژگیهای شخصیتی بر یکدیگر اثر دارند.
توصیههای کاربردی:
اما چگونه میتوانیم خالق شخصیت مطلوبتری برای خود باشیم؟
در مقاله سه راهکار معرفی میشود که در ادبیات روزِ روانشناسی هر سه در حوزهی «مهارتهای نرم» طبقهبندی میشوند:
یک. مدیریت هیجانها: نه باید جلوی هیجانها را به طور کامل گرفت و نه هرطور که به نظرمان راحت هستیم آنها را بروز دهیم. در مدیریت هیجان تکنیکهایی آموزش داده میشود تا راهی بینابین را پی بگیریم و هیجانهای خود را به نحوی سنجیده بروز دهیم.
دو. تقویت خودکنترلی در تنظیم رفتارها: از جمله در نحوهی ارتباط خود با اطرافیان یا هدفگذاری متناسب با محیط و تواناییهای خود. بخش مهمی از آموزش مهارتهای نرم در همین راستا است.
سه. تقویت خودآگاهیِ خلاق در خود: اینکه ابتدا به شناختی از حدود تواناییهای خود برسیم و سپس از این آگاهی برای زندگی بهتر بهره گیریم. از آنجا که گفته شد هیچ چیزی در مورد ما ثابت نیست، بنابراین این خودشناسی همانند طیطریقکردن، فرایندی دائمیست.
علاقمندان به این مطلب اینجا را نیز ببینند.
(خواندن اصل مقاله به روانشناسان و... دانشجویان روانشناسی، مکاتب روانشناسی، روانشناسی سیاسی و فلسفه نیز که به رابطه ذهن/بدن علاقمندند پیشنهاد میشود.)
✔️منبع:
هادی صمدی
کانال:
@evophilosophy
#روانشناسی
#فلسفه
#مکانب_روانشناسی
#شخصیت
#ژن
#آگاهی
#خود_آگاهی
#روانشناسی_سیاسی
@kaveh_farhadi
شخصیت بر روی ژنها اثر دارد!
عنوان مقالهای که اخیراً در نشریهی روانپزشکی ملکولی از مجموعهی نیچر منتشر شده آنقدر عجیب است که خواننده را مجبور به دوباره خواندن عنوان میکند: آیا منظور این است که ژنها بر روی شخصیت اثر دارند؟! خیر. اگر این بود نکتهی جدیدی نبود. دهههاست میدانیم ژنها بر روی شخصیت اثر دارند. اما عنوان مقاله این است: «شبکههای بیان ژن توسط شخصیت فرد کنترل میشوند»! به عبارتی شخصیت بر ژنها اثر دارد!
در مقاله، دو دسته از شبکه ژنهای تنظیم کننده معرفی میشوند: شبکهی تنظیمکنندهی درونی که شامل ۴۳ ژن مرتبط با خودکنترلی در تفسیرِ معنایِ مفاهیم است؛ و شبکهی تنظیمکنندهی بیرونی که شامل ۴۵ ژن مرتبط با خودتنظیمی واکنشهای هیجانی، از جمله کنترل خشم و اضطراب، است. هر دو شبکه از طریق شش ژن مرکزی تنظیمکننده هماهنگ میشوند که با پلاستسیتهی (انعطافِ) عصبی ربط دارند. پژوهشگران متوجه شدند که این هستهی مرکزیِ متشکل از شش ژن، با یکصد ژن شناختهشدهای که قبلاً ربط آنها را با ویژگیهای شخصیتی میدانستیم در ارتباطاند. بهعلاوه در تنظیم بیش از چهارهزار ژن دیگر نیز نقش دارند. این بدان معناست که ما میتوانیم از راه خودآگاهی و تنظیم هیجانات خود بر بیان بسیاری از ژنهایمان اثر گذاریم و به این ترتیب بر روی دستهی بسیار بزرگی از حالات بدنی و احوالات روانیِ خود مؤثر باشیم!
مقاله به ما نوید میدهد که میتوانیم تغییر کنیم، و در این تغییرات خالق وضعیتهای مطلوب باشیم. حداقل در ساحت انسانی، جهانی هراکلیتی را شاهدیم که هیچ چیز ثابت نیست. ما اسیر ژنهای خود نیستیم. آیا بیهیچ محدودیتی میتوانیم چنین کنیم؟ خیر. نویسندگان مقاله چنین چیزی نمیگویند: به وضوح ژنها و محدودیتهای محیطی گرایشهای رفتاری ما را جهت میدهند. اما با تغییر در افکار و محیط پیرامونی میتوانیم پا را از جبر ژنتیکی، لااقل در حوزهی ژنهایی که قرار است شخصیت را به ما دیکته کنند، فراتر نهیم. اما دامنهی تأثیرِ بسیار بزرگِ چهارهزار ژنی (و از آنجا که ژنها به صورت تیمی عمل میکنند، بنابراین دامنهی تأثیر این چهارهزار ژن احتمالاً کلیت ژنوم ما را دربر میگیرد) نوید میدهد که در سایر حوزههای فیزیولوژیکتر نیز بتوان از جبر ژنتیکی فراتر رفت. (در یکی از پستهای قبلی دیدیم که چگونه با تغییر در سبک زندگی حتی میتوانیم عمر فعالیت ژنها را افزایش دهیم.)
زمان آن رسیده است که توصیهی پراگماتیستهایی مانند دیویی را جدی بگیریم و دوگانهی دکارتی ذهن/بدن را کنار بگذاریم: ذهن و بدن در اندرکنشی دائم یک کل منسجم را شکل میدهند. به گفتهی نویسندگان مقاله اکنون شواهد تجربی برای این دعوی فلسفی در اختیار داریم. دیویی همچنین از اندرکنش وثیق ارگانیسم و محیطزیست پیرامونی سخن میگفت. نویسندگان مقاله نیز از نقش خودآگاهی در این اندرکنش انسان با جهان سخن میگویند و دلایلی تجربی عرضه میکنند که این خودآگاهی بر نحوهی بیان ژنهایمان اثر دارد. ما فعالانه در چیستی احوالات روانی و بدنی خود نقش داریم. سطح خودآگاهی ما بر تنظیم هیجانات ما اثر دارد و از این طریق بر شش ژن تنظیمکننده که بیان ژنهای مربوط به شخصیت را تنظیم میکنند اثر دارند، اما شخصیت ما نیز بر سطح خودآگاهی ما اثر میگذارد و چرخهای از اندرکنش ما با جهان آغاز میشود که ژنها، خودآگاهی، و ویژگیهای شخصیتی بر یکدیگر اثر دارند.
توصیههای کاربردی:
اما چگونه میتوانیم خالق شخصیت مطلوبتری برای خود باشیم؟
در مقاله سه راهکار معرفی میشود که در ادبیات روزِ روانشناسی هر سه در حوزهی «مهارتهای نرم» طبقهبندی میشوند:
یک. مدیریت هیجانها: نه باید جلوی هیجانها را به طور کامل گرفت و نه هرطور که به نظرمان راحت هستیم آنها را بروز دهیم. در مدیریت هیجان تکنیکهایی آموزش داده میشود تا راهی بینابین را پی بگیریم و هیجانهای خود را به نحوی سنجیده بروز دهیم.
دو. تقویت خودکنترلی در تنظیم رفتارها: از جمله در نحوهی ارتباط خود با اطرافیان یا هدفگذاری متناسب با محیط و تواناییهای خود. بخش مهمی از آموزش مهارتهای نرم در همین راستا است.
سه. تقویت خودآگاهیِ خلاق در خود: اینکه ابتدا به شناختی از حدود تواناییهای خود برسیم و سپس از این آگاهی برای زندگی بهتر بهره گیریم. از آنجا که گفته شد هیچ چیزی در مورد ما ثابت نیست، بنابراین این خودشناسی همانند طیطریقکردن، فرایندی دائمیست.
علاقمندان به این مطلب اینجا را نیز ببینند.
(خواندن اصل مقاله به روانشناسان و... دانشجویان روانشناسی، مکاتب روانشناسی، روانشناسی سیاسی و فلسفه نیز که به رابطه ذهن/بدن علاقمندند پیشنهاد میشود.)
✔️منبع:
هادی صمدی
کانال:
@evophilosophy
#روانشناسی
#فلسفه
#مکانب_روانشناسی
#شخصیت
#ژن
#آگاهی
#خود_آگاهی
#روانشناسی_سیاسی
@kaveh_farhadi
Nature
Gene expression networks regulated by human personality
Molecular Psychiatry - Gene expression networks regulated by human personality
تأثیر مثبت داستانها بر شخصیت: فراشناخت، همدلی، و تغییرات شخصیتی (سه مقاله در یک نگاه)
یک. فراشناخت: محصول محیط و نه ژنتیک!
مقالهی نخست که نتایجِ پژوهشی بر روی دوقلوهای همسان، ناهمسان، و کودکان عادیست، پژوهشهای قبلی را تأیید میکند که نشان میدادند قابلیتهایی مانند هوش عمومی، حافظه، و توانایی حل مسئله، بنیادهای ژنتیکی محکمی دارند؛ اما این پژوهش یافتهی جدیدی هم دارد. تابهحال، بابت تشخیص نقش ژنها و محیط در بروز قابلیتهای فراشناختی، پژوهشی صورت نگرفته بود. چینیها در این پژوهش که نتایج آن در نشریهی سل منتشر شده است نشان دادند که تواناییهای فراشناخت عموماً متأثر از محیطاند. فراشناخت قابلیت آگاهی و مدیریت فرایندهای شناختی از جمله یادگیری و حل مسئله است. همچنین مشخص شد که آگاهی، تفسیر، و فهم دیگران نیز وابسته به محیطِ پرورشی است و نقش ژنها در آن کمرنگ است. از آنجا که این فرایندهای سطح بالاتر نقشی بسیار مهم در اخلاق و خوبزیستن بازی میکنند این یافته گواهی است بر آنکه بدون اینکه اسیر ژنتیک خود باشیم، با برخورداری از تربیت مناسب میتوانیم انسانهای بهتری باشیم و بهتر زندگی کنیم. کافی است محیط تربیتی را بهنحوی درست ساماندهی کنیم. چگونه؟ پژوهش بعدی مثالی عرضه میکند.
دو. داستانها همدلی را تقویت میکنند.
مقالهی دوم که در نشریهی روانشناسی آزمایشی منتشر شده نشان میدهد که با خواندن داستان، همدلی، توانایی درک منظر دیگران، و مهارتهای کلامی تقویت میشوند.
داستان را معمولاً برای تفریح و لذت میخوانند، اما این کار چه فایدهها یا ضررهایی میتواند داشته باشد؟ ضرری که برای آن برمیشمارند قطع شدن ارتباط فرد با واقعیت است؛ اما فایدههای آن فائق بر زیانش است. با خواندن داستان جهانهای بدیلی را برای خود تصویرسازی میکنیم و با گذاشتن خود در قالب قهرمانهای داستان از منظر دیگری شرایط را مینگریم که ضروریترین عنصر برای همدلیکردن با دیگران و اخلاقی زندگیکردن است.
تا اینجا در مقالهی نخست دیدیم که با ایجاد تغییرات محیطی، تقویت فراشناخت ممکن است و این قابلیتها توسط ژنها دیکته نمیشوند که فقط برخی انسانها واجد آن باشند و بنابراین راه بر ایجاد تغییرات مثبت در آنها باز است؛ و مقالهی دوم یکی از راهکارهای بهبود در آن را خواندن داستان معرفی کرد.
اما کماکان ابهامهایی باقی است. اگر ساختار شخصیت ما ریشههای ژنتیکی قوی داشته باشد چطور این تغییرات ممکناند و اگر هم تغییری رخ داد چقدر پایدار خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش نگاهی به مقالهی سوم بیاندازیم.
سه. تغییرات شخصیتی هم ممکناند و هم اثراتی نسبتاً ماندگار دارند.
در پستهای قبلی به پژوهشهایی اشاره شد که نشان میدادند هرچند ژنتیک در تقویم پنجعامل بزرگ شخصیت نقش دارد اما بیان ژنها متأثر از عوامل محیطی قابلتغییر است. در همین راستا مقالهی سوم که در نشریهی شخصیت و روانشناسی اجتماعی منتشر شده نشان میدهد بر اساس میزان تغییرات رخداده در این عوامل (که از راه پرسشنامههای شخصیت قابل سنجش عینیست) میتوان بسیاری از رفتارهای فرد را پیشبینی کرد. مثلاً کسانی که نمرهی وظیفهشناسیشان افزایش داشته تمرینات ورزشی مرتبتری را دنبال کرده و سالمتر بودهاند. البته لازم به یادآوری است که این همبستگی رابطهای علّی را نشان نمیدهد؛ چهبسا بهعلت مرتب انجامدادن تمرینات ورزشی نمرهی وظیفهشناسی افزایش یافته باشد. اما صرف وجود همبستگی گواهیست بر اینکه از تغییرات در عوامل شخصیتی میتوان انتظار تغییر در عادات رفتاری را داشت و بهعکس.
کسانی که نسبت به تجربهکردن گشودهترند همدلی بیشتری نسبت به دایرهی بزرگتری از دیگران نشان میدهند و داستانخوانی نمرهی گشوده بودن به تجربه را افزایش میدهد. بهعلاوه در این پژوهش نشان داده میشود که افزایش نمرهی گشوده بودن به تجربه با موفقیت تحصیلی همبسته است. به عبارتی خواندن داستانها هم به اخلاقیتر شدن افکار و رفتار فرد کمک میکند و هم، به خلاف تصور رایج والدین، راه را بر موفقیت تحصیلی هموار میکند.
نتیجه:
نتایج سه مقاله را یکجا ادغام کنیم: انسانها متأثر از شرایط محیطی، قابلیت تغییر در باثباتترین ویژگیهای شخصیتی خود را دارند و خبر خوب آنکه این تغییرات میتوانند بادوام باشند. بهعلاوه فراشناخت، که از جمله برای درنظر گرفتن دیگران لازم است، ریشههای ژنتیکی ضعیفی دارد و بنابراین میتوان با فراهم آوردن شرایط، از جمله راهکارهای سادهای مانند داستانخوانی، آن را تقویت کرد.
از آخرین دادههای علوم در آموزش و پرورش بهره گیریم.
✔️منبع:
-هادی صمدی
@evophilosophy
#روانشناسی
#شخصیت
#محیط
#روایت
@kaveh_farhadi
یک. فراشناخت: محصول محیط و نه ژنتیک!
مقالهی نخست که نتایجِ پژوهشی بر روی دوقلوهای همسان، ناهمسان، و کودکان عادیست، پژوهشهای قبلی را تأیید میکند که نشان میدادند قابلیتهایی مانند هوش عمومی، حافظه، و توانایی حل مسئله، بنیادهای ژنتیکی محکمی دارند؛ اما این پژوهش یافتهی جدیدی هم دارد. تابهحال، بابت تشخیص نقش ژنها و محیط در بروز قابلیتهای فراشناختی، پژوهشی صورت نگرفته بود. چینیها در این پژوهش که نتایج آن در نشریهی سل منتشر شده است نشان دادند که تواناییهای فراشناخت عموماً متأثر از محیطاند. فراشناخت قابلیت آگاهی و مدیریت فرایندهای شناختی از جمله یادگیری و حل مسئله است. همچنین مشخص شد که آگاهی، تفسیر، و فهم دیگران نیز وابسته به محیطِ پرورشی است و نقش ژنها در آن کمرنگ است. از آنجا که این فرایندهای سطح بالاتر نقشی بسیار مهم در اخلاق و خوبزیستن بازی میکنند این یافته گواهی است بر آنکه بدون اینکه اسیر ژنتیک خود باشیم، با برخورداری از تربیت مناسب میتوانیم انسانهای بهتری باشیم و بهتر زندگی کنیم. کافی است محیط تربیتی را بهنحوی درست ساماندهی کنیم. چگونه؟ پژوهش بعدی مثالی عرضه میکند.
دو. داستانها همدلی را تقویت میکنند.
مقالهی دوم که در نشریهی روانشناسی آزمایشی منتشر شده نشان میدهد که با خواندن داستان، همدلی، توانایی درک منظر دیگران، و مهارتهای کلامی تقویت میشوند.
داستان را معمولاً برای تفریح و لذت میخوانند، اما این کار چه فایدهها یا ضررهایی میتواند داشته باشد؟ ضرری که برای آن برمیشمارند قطع شدن ارتباط فرد با واقعیت است؛ اما فایدههای آن فائق بر زیانش است. با خواندن داستان جهانهای بدیلی را برای خود تصویرسازی میکنیم و با گذاشتن خود در قالب قهرمانهای داستان از منظر دیگری شرایط را مینگریم که ضروریترین عنصر برای همدلیکردن با دیگران و اخلاقی زندگیکردن است.
تا اینجا در مقالهی نخست دیدیم که با ایجاد تغییرات محیطی، تقویت فراشناخت ممکن است و این قابلیتها توسط ژنها دیکته نمیشوند که فقط برخی انسانها واجد آن باشند و بنابراین راه بر ایجاد تغییرات مثبت در آنها باز است؛ و مقالهی دوم یکی از راهکارهای بهبود در آن را خواندن داستان معرفی کرد.
اما کماکان ابهامهایی باقی است. اگر ساختار شخصیت ما ریشههای ژنتیکی قوی داشته باشد چطور این تغییرات ممکناند و اگر هم تغییری رخ داد چقدر پایدار خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش نگاهی به مقالهی سوم بیاندازیم.
سه. تغییرات شخصیتی هم ممکناند و هم اثراتی نسبتاً ماندگار دارند.
در پستهای قبلی به پژوهشهایی اشاره شد که نشان میدادند هرچند ژنتیک در تقویم پنجعامل بزرگ شخصیت نقش دارد اما بیان ژنها متأثر از عوامل محیطی قابلتغییر است. در همین راستا مقالهی سوم که در نشریهی شخصیت و روانشناسی اجتماعی منتشر شده نشان میدهد بر اساس میزان تغییرات رخداده در این عوامل (که از راه پرسشنامههای شخصیت قابل سنجش عینیست) میتوان بسیاری از رفتارهای فرد را پیشبینی کرد. مثلاً کسانی که نمرهی وظیفهشناسیشان افزایش داشته تمرینات ورزشی مرتبتری را دنبال کرده و سالمتر بودهاند. البته لازم به یادآوری است که این همبستگی رابطهای علّی را نشان نمیدهد؛ چهبسا بهعلت مرتب انجامدادن تمرینات ورزشی نمرهی وظیفهشناسی افزایش یافته باشد. اما صرف وجود همبستگی گواهیست بر اینکه از تغییرات در عوامل شخصیتی میتوان انتظار تغییر در عادات رفتاری را داشت و بهعکس.
کسانی که نسبت به تجربهکردن گشودهترند همدلی بیشتری نسبت به دایرهی بزرگتری از دیگران نشان میدهند و داستانخوانی نمرهی گشوده بودن به تجربه را افزایش میدهد. بهعلاوه در این پژوهش نشان داده میشود که افزایش نمرهی گشوده بودن به تجربه با موفقیت تحصیلی همبسته است. به عبارتی خواندن داستانها هم به اخلاقیتر شدن افکار و رفتار فرد کمک میکند و هم، به خلاف تصور رایج والدین، راه را بر موفقیت تحصیلی هموار میکند.
نتیجه:
نتایج سه مقاله را یکجا ادغام کنیم: انسانها متأثر از شرایط محیطی، قابلیت تغییر در باثباتترین ویژگیهای شخصیتی خود را دارند و خبر خوب آنکه این تغییرات میتوانند بادوام باشند. بهعلاوه فراشناخت، که از جمله برای درنظر گرفتن دیگران لازم است، ریشههای ژنتیکی ضعیفی دارد و بنابراین میتوان با فراهم آوردن شرایط، از جمله راهکارهای سادهای مانند داستانخوانی، آن را تقویت کرد.
از آخرین دادههای علوم در آموزش و پرورش بهره گیریم.
✔️منبع:
-هادی صمدی
@evophilosophy
#روانشناسی
#شخصیت
#محیط
#روایت
@kaveh_farhadi
PsyPost
Metacognitive abilities may be more influenced by environment than genetics
A study shows that metacognition and mentalizing, complex cognitive abilities crucial for social interaction, are more influenced by environmental factors than genetics, challenging traditional views on the heritability of intelligence.