This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌾تحلیل میان رشته ای مستند دکتر مصدق با رویکرد توسعه و اقتصاد
✴️ نمایش مستند در ابتدای برنامه
با حضور:
مینا حسنی، حسین عباسی اقدم، کاوه فرهادی، شروین وکیلی، داریوش رحمانیان
مدیر نشست:
دکتر غلامرضا آذری
زمان:
شنبه، ۱۹ اسفند، ۱۴۰۲، ساعت ۱۶
جایگاه:
خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
#مینا_حسنی
#حسین_عباسی_اقدم
#کاوه_فرهادی
#شروین_وکیلی
#داریوش_رحمانیان
#غلام_رضا_آذری
#مصدق_نفت_توسعه_اقتصاد
#دولت_سیاست_مسئله
@hemenotic
@kaveh_farhadi
✴️ نمایش مستند در ابتدای برنامه
با حضور:
مینا حسنی، حسین عباسی اقدم، کاوه فرهادی، شروین وکیلی، داریوش رحمانیان
مدیر نشست:
دکتر غلامرضا آذری
زمان:
شنبه، ۱۹ اسفند، ۱۴۰۲، ساعت ۱۶
جایگاه:
خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
#مینا_حسنی
#حسین_عباسی_اقدم
#کاوه_فرهادی
#شروین_وکیلی
#داریوش_رحمانیان
#غلام_رضا_آذری
#مصدق_نفت_توسعه_اقتصاد
#دولت_سیاست_مسئله
@hemenotic
@kaveh_farhadi
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
چهره قاضی در ادب پارسی
در تاریخ ادب پارسی انتقاد از دستگاه قضا و متولیان آن کم نیست. دزدانی که در جامه و جایگاه قاضی راهزنی میکنند و نه فقط مال مردم که سرمایه دین و ایمانشان را به یغما میبرند. اگر همه آنچه که شاعران پارسیگوی در این باره گفتهاند گردآوری شود کتابی قطور خواهد شد. چنین کاری از نظر پژوهش در تاریخ مردم ایران سودمند و بایسته است.
یک نمونه خواندنی و زیبا از پروین اعتصامی است:
دزد و قاضی
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود
دزد گفت از مردمآزاری چه سود
گفت بدکردار را بدکیفر است
گفت بدکار از منافق بهتر است
گفت هان برگوی شغل خویشتن
گفت هستم همچو قاضی راهزن...
... دزدی پنهان و پیدا کار توست
مال دزدی جمله در انبار توست
تو قلم بر حکم داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری
حد به گردن داری و حد میزنی
گر یکی باید زدن صد میزنی
میزنم گر من ره خلق ای رفیق
در ره شرعی تو قطاعالطریق
میبرم من جامه درویش عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل گر یکی ابریق برد
دزد عارف دفتر تحقیق برد
دیدههای عقل گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من به راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی کج نکردی راه را
میزدی خود پشتپا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندمنمای جو فروش
با ردای عجب عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبرند آنگه ز دزد کاه دست
در دل ما حرص آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود
دزد اگر شب گرم یغما کردن است
دزدی حکام روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو ، قاضی را به هر جا خواست برد.
@mardomnameh
#داریوش_رحمانیان
در تاریخ ادب پارسی انتقاد از دستگاه قضا و متولیان آن کم نیست. دزدانی که در جامه و جایگاه قاضی راهزنی میکنند و نه فقط مال مردم که سرمایه دین و ایمانشان را به یغما میبرند. اگر همه آنچه که شاعران پارسیگوی در این باره گفتهاند گردآوری شود کتابی قطور خواهد شد. چنین کاری از نظر پژوهش در تاریخ مردم ایران سودمند و بایسته است.
یک نمونه خواندنی و زیبا از پروین اعتصامی است:
دزد و قاضی
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود
دزد گفت از مردمآزاری چه سود
گفت بدکردار را بدکیفر است
گفت بدکار از منافق بهتر است
گفت هان برگوی شغل خویشتن
گفت هستم همچو قاضی راهزن...
... دزدی پنهان و پیدا کار توست
مال دزدی جمله در انبار توست
تو قلم بر حکم داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری
حد به گردن داری و حد میزنی
گر یکی باید زدن صد میزنی
میزنم گر من ره خلق ای رفیق
در ره شرعی تو قطاعالطریق
میبرم من جامه درویش عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل گر یکی ابریق برد
دزد عارف دفتر تحقیق برد
دیدههای عقل گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من به راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی کج نکردی راه را
میزدی خود پشتپا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندمنمای جو فروش
با ردای عجب عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبرند آنگه ز دزد کاه دست
در دل ما حرص آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود
دزد اگر شب گرم یغما کردن است
دزدی حکام روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو ، قاضی را به هر جا خواست برد.
@mardomnameh
#داریوش_رحمانیان
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
نیایش نوزورزی محمدعلی موحد
بخش پایانی سخنان محمدعلی موحد، دربارهی نوروز،👆نیایشیست بیمانند برای ایران که جا دارد بارها آن را بخوانیم و از بر کنیم:
... گرامی باد این پیام الهی بویژه در این روزگار که نفیر نفرت و بیداد و عدوان همهی آفاق را پر کرده است.
و پیروز باد نوروز ما و مبارک باد نام او و سرافراز باد پرچم افتخار او و درخشان و درخشانتر باد تلألو انوار تجلیات او و گرانبار باد رهآورد عطایا و برکات او.
دربارهی نوروز بسیار گفتهاند و نوشتهاند و شنیدهایم و خواندهایم. همه زیبا و شنیدنی و خواندنی. اما در میان همهی آن گفتهها و نوشتهها اندکشمارند نمونههای چنین جاندار و شیرین و آهنگین و دلکش. این نیایشیست برآمده از دل و جان پیری فرزانه که به ژرفاهای فرهنگ ایرانی و ارزشهای آن ره برده است و پیام نوروز را که نیست مگر امید و شادی و مدارا و مهر و دوستی، نیک دریافته و زیبا و نیکو به دیگران میرساند.
تا گردش روزگار هست و نوروز هست ایران هم هست و میماند. ایران، در درازنای تاریخ پرفرازوفرود خود، از گذرگاههای بسیار تنگ و باریک و دهشتناک گذر کرده و همچنان استوار مانده است. راز ماندگاری ایران، فرهنگ و اندیشهایست که ریشهاش از امید و شادی آب میخورد. ایرانیان در گذر تاریخ و در طول قرون و اعصار با تکیه بر این فرهنگ بر پتیارهی دروغ و بیداد چیره شدهاند و اگرچه بارها در دام این پتیاره گرفتار شده و در راه افتادهاند اما هرگز از راه نیفتادهاند. نیایش محمدعلی موحد چکیدهی اندیشه و فرهنگ ایرانیست. آن را بارها ژرف بخوانیم و امید به پیروزی و بهروزی را بگستریم.
نوروز همایون و خجسته باد.
#داریوش_رحمانیان
سوم فروردین هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
بخش پایانی سخنان محمدعلی موحد، دربارهی نوروز،👆نیایشیست بیمانند برای ایران که جا دارد بارها آن را بخوانیم و از بر کنیم:
... گرامی باد این پیام الهی بویژه در این روزگار که نفیر نفرت و بیداد و عدوان همهی آفاق را پر کرده است.
و پیروز باد نوروز ما و مبارک باد نام او و سرافراز باد پرچم افتخار او و درخشان و درخشانتر باد تلألو انوار تجلیات او و گرانبار باد رهآورد عطایا و برکات او.
دربارهی نوروز بسیار گفتهاند و نوشتهاند و شنیدهایم و خواندهایم. همه زیبا و شنیدنی و خواندنی. اما در میان همهی آن گفتهها و نوشتهها اندکشمارند نمونههای چنین جاندار و شیرین و آهنگین و دلکش. این نیایشیست برآمده از دل و جان پیری فرزانه که به ژرفاهای فرهنگ ایرانی و ارزشهای آن ره برده است و پیام نوروز را که نیست مگر امید و شادی و مدارا و مهر و دوستی، نیک دریافته و زیبا و نیکو به دیگران میرساند.
تا گردش روزگار هست و نوروز هست ایران هم هست و میماند. ایران، در درازنای تاریخ پرفرازوفرود خود، از گذرگاههای بسیار تنگ و باریک و دهشتناک گذر کرده و همچنان استوار مانده است. راز ماندگاری ایران، فرهنگ و اندیشهایست که ریشهاش از امید و شادی آب میخورد. ایرانیان در گذر تاریخ و در طول قرون و اعصار با تکیه بر این فرهنگ بر پتیارهی دروغ و بیداد چیره شدهاند و اگرچه بارها در دام این پتیاره گرفتار شده و در راه افتادهاند اما هرگز از راه نیفتادهاند. نیایش محمدعلی موحد چکیدهی اندیشه و فرهنگ ایرانیست. آن را بارها ژرف بخوانیم و امید به پیروزی و بهروزی را بگستریم.
نوروز همایون و خجسته باد.
#داریوش_رحمانیان
سوم فروردین هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
دانشگاه تهران در ترازوی باستانیپاریزی
در آثار باستانیپاریزی اشارات و تنبیهات فراوان است و اینجا و آنجا بطور پراکنده از زندگی و احوال خود و از جمله از دانشگاه و اوضاع و احوالش چیزهایی گفته و نوشته و گذشته است. زمانی به این فکر افتاده بودم که این اشارات پراکنده را گردآوری کنم تا خواننده روایتی یکدست در پیش چشم داشته باشد. از میان مباحث و موضوعاتی که به نظرم مهم و درخور توجه و قابل تأمل میآمد یکی هم اشارات و حکایات او دربارهی دانشگاه تهران و گروه تاریخ و دانشکدهی ادبیات بود. عجالتا یک نمونه را اینجا نقل میکنم و میگذرم:
« دانشگاه کیروف Kirov [ قزاقستان ] در ۱۹۳۴ ساخته شده و درست با دانشگاه تهران همزاد است. این دانشگاه درست در همان سالی تأسیس شده که دانشگاه تهران نیز سنگبنای آن نهاده شده ( ۱۹۳۴م/۱۳۱۳ش) منتهی:
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصدها رسید و ما هنوز آوارهایم!
همانطور که گفتهام، سال تأسیس دانشگاه ما قران نحسین است، یعنی از دو عدد ۱۳ ترکیب شده= ۱۳۱۳. بنابراین استبعادی ندارد اگر دانشگاه قزاقستان مرکز فضایی شوروی باشد، یعنی دانشگاه کیروف آدم به آسمان فرستاده باشد، و ما که با انها در کاروان علم همقدم بودهایم، هنوز اندر خم یک کوچه باشیم
قافله شد واپسی ما ببین
ای کس ما، بیکسی ما ببین»
باستانیپاریزی، حضورستان
امروزه مقایسه با عمان و امارات و قطر و... هم سویههای دیگری از ماجرا را آشکار میکند.
#داریوش_رحمانیان
سیزدهم فروردین هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
در آثار باستانیپاریزی اشارات و تنبیهات فراوان است و اینجا و آنجا بطور پراکنده از زندگی و احوال خود و از جمله از دانشگاه و اوضاع و احوالش چیزهایی گفته و نوشته و گذشته است. زمانی به این فکر افتاده بودم که این اشارات پراکنده را گردآوری کنم تا خواننده روایتی یکدست در پیش چشم داشته باشد. از میان مباحث و موضوعاتی که به نظرم مهم و درخور توجه و قابل تأمل میآمد یکی هم اشارات و حکایات او دربارهی دانشگاه تهران و گروه تاریخ و دانشکدهی ادبیات بود. عجالتا یک نمونه را اینجا نقل میکنم و میگذرم:
« دانشگاه کیروف Kirov [ قزاقستان ] در ۱۹۳۴ ساخته شده و درست با دانشگاه تهران همزاد است. این دانشگاه درست در همان سالی تأسیس شده که دانشگاه تهران نیز سنگبنای آن نهاده شده ( ۱۹۳۴م/۱۳۱۳ش) منتهی:
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصدها رسید و ما هنوز آوارهایم!
همانطور که گفتهام، سال تأسیس دانشگاه ما قران نحسین است، یعنی از دو عدد ۱۳ ترکیب شده= ۱۳۱۳. بنابراین استبعادی ندارد اگر دانشگاه قزاقستان مرکز فضایی شوروی باشد، یعنی دانشگاه کیروف آدم به آسمان فرستاده باشد، و ما که با انها در کاروان علم همقدم بودهایم، هنوز اندر خم یک کوچه باشیم
قافله شد واپسی ما ببین
ای کس ما، بیکسی ما ببین»
باستانیپاریزی، حضورستان
امروزه مقایسه با عمان و امارات و قطر و... هم سویههای دیگری از ماجرا را آشکار میکند.
#داریوش_رحمانیان
سیزدهم فروردین هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
قاضی در ترازو
قاضیان خود ترازودار و ترازوگذارند و قرار است که به ترازوی داد به داد مردم برسند؛ اما آنگونه که از تاریخ ما و مندرجات متون ادب و فرهنگ و تاریخ ما بر میآید کار این گروه - و همگنان و همپالگیهایشان - باژگونه بوده است و بایستی خود آنان را در ترازو نهاد و به کار و بار و احوال و کردارشان رسیدگی کرد و چهبسا که در پارهای روزگاران داستان آنان به آن مثل ماند که: « هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک!» و ایضا اصل اصلاح اسامی را به یاد بیاورید و تعبیر « گرگ در لباس میش » و یا به تعبیر صاحب این قلم: « گرگان شباننما ».
چه خوب است که کسی همت کند و پژوهشی روشمند در این موضوع ( = چهره/سیمای قاضی در ادب پارسی ) عرضه کند که بسیار به درد اکنون و امروز ما و دردها و گرفتاریهای ما میخورد.
بطور کلی پژوهشهایی از این گونه دربارهی همهی اصناف و گروهها و اهالی حرفه ها و پیشه ها بایسته و سودمند است و از کارهایی است که انجام آن با روش و رویکرد و نگاه مورخانه در عهدهی مردمنامهنویسان است.
باری غرض از این مقدمه این بود که یک نمونهی شیرین (!!! = بسیار تلخ و گزنده )نقل کنیم از داوریها و نقدها و گلایههای اهل ادب و فرهنگ از کار و کردار این دزدان قانونگرا - کسانی که به نام قانون دزدی میکنند و قانوننماهایشان از تیغ غارتگران در غارت مردمان و بریدن گوش و حلق آنان تیزتر و برندهتر است. از اختر چرخ ادب که دیوان اشعارش نامهی درد و رنج مردم است نمونهای بخوانیم و به دیروز و امروز و اکنونمان بیندیشیم:
دزد و قاضی
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
گفت:قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت: از مردمآزاری چه سود؟
گفت: بدکردار را بدکیفر است
گفت:بدکار از منافق بدتر است
گفت: هان برگوی شغل خویشتن
گفت: هستم همچو قاضی راهزن
گفت: آن زرها که بردستی کجاست؟
گفت: در همیان تلبیس شماست!
...
دزدی پنهان و پیدا، کار تست
مال دزدی، جمله در انبار تست
تو قلم بر حکم داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری
حد به گردن داری و حد میزنی
گر یکی باید زدن صد میزنی
میزنم گر من ره خلق، ای رفیق
در ره شرعی تو قطاعالطریق
میبرم من جامهی درویش عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل، گر یکی ابریق برد
دزد عارف، دفتر تحقیق برد
دیدههای عقل، گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من به راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را
میزدی خود، پشتپا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندمنمای جوفروش
با ردای عجب، عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبرند آنگه ز دزد کاه، دست!!!
در دل ما حرص، آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود؟!
دزد اگر شب، گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو، قاضی را به هر جا خواست برد.
پروین اعتصامی
بینیاز از شرح
#داریوش_رحمانیان
یازدهم شهریور هزار و چهارصد
@mardomnameh
قاضیان خود ترازودار و ترازوگذارند و قرار است که به ترازوی داد به داد مردم برسند؛ اما آنگونه که از تاریخ ما و مندرجات متون ادب و فرهنگ و تاریخ ما بر میآید کار این گروه - و همگنان و همپالگیهایشان - باژگونه بوده است و بایستی خود آنان را در ترازو نهاد و به کار و بار و احوال و کردارشان رسیدگی کرد و چهبسا که در پارهای روزگاران داستان آنان به آن مثل ماند که: « هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک!» و ایضا اصل اصلاح اسامی را به یاد بیاورید و تعبیر « گرگ در لباس میش » و یا به تعبیر صاحب این قلم: « گرگان شباننما ».
چه خوب است که کسی همت کند و پژوهشی روشمند در این موضوع ( = چهره/سیمای قاضی در ادب پارسی ) عرضه کند که بسیار به درد اکنون و امروز ما و دردها و گرفتاریهای ما میخورد.
بطور کلی پژوهشهایی از این گونه دربارهی همهی اصناف و گروهها و اهالی حرفه ها و پیشه ها بایسته و سودمند است و از کارهایی است که انجام آن با روش و رویکرد و نگاه مورخانه در عهدهی مردمنامهنویسان است.
باری غرض از این مقدمه این بود که یک نمونهی شیرین (!!! = بسیار تلخ و گزنده )نقل کنیم از داوریها و نقدها و گلایههای اهل ادب و فرهنگ از کار و کردار این دزدان قانونگرا - کسانی که به نام قانون دزدی میکنند و قانوننماهایشان از تیغ غارتگران در غارت مردمان و بریدن گوش و حلق آنان تیزتر و برندهتر است. از اختر چرخ ادب که دیوان اشعارش نامهی درد و رنج مردم است نمونهای بخوانیم و به دیروز و امروز و اکنونمان بیندیشیم:
دزد و قاضی
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
گفت:قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت: از مردمآزاری چه سود؟
گفت: بدکردار را بدکیفر است
گفت:بدکار از منافق بدتر است
گفت: هان برگوی شغل خویشتن
گفت: هستم همچو قاضی راهزن
گفت: آن زرها که بردستی کجاست؟
گفت: در همیان تلبیس شماست!
...
دزدی پنهان و پیدا، کار تست
مال دزدی، جمله در انبار تست
تو قلم بر حکم داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری
حد به گردن داری و حد میزنی
گر یکی باید زدن صد میزنی
میزنم گر من ره خلق، ای رفیق
در ره شرعی تو قطاعالطریق
میبرم من جامهی درویش عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل، گر یکی ابریق برد
دزد عارف، دفتر تحقیق برد
دیدههای عقل، گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من به راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را
میزدی خود، پشتپا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندمنمای جوفروش
با ردای عجب، عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبرند آنگه ز دزد کاه، دست!!!
در دل ما حرص، آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود؟!
دزد اگر شب، گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو، قاضی را به هر جا خواست برد.
پروین اعتصامی
بینیاز از شرح
#داریوش_رحمانیان
یازدهم شهریور هزار و چهارصد
@mardomnameh
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
مردمنامه و تاریخ اکنون
یکی از ویژگیهای مردمنامهنویسی به مثابهی یک پویش فکری و علمی این است که از بیخوبن دغدغهی اکنون دارد. مردمنامهنویس گذشتهی نگذشتهای که تاریخ است را نه صرفا از سر کنجکاوی برای درک گذشته که با انگیزهی دست یافتن به ادراکی مورخانه از وضعیت اکنون میخواند و میپژوهد. اکنونی که ساخته و پرداختهی کار و کنش و منش و روش و رفتار مردم است.در مردمنامهنویسی به مثابهی یک رویکرد و دیدگاه و روش در فهم و تفسیر و تبیین جهان تاریخی آدمی و رویدادها و پدیدههای آن مردم نه تودهی پراکنده و طفیلی و منفعل و پیرو که کنشگران و سازندگان اصلی تاریخ و نیروی پیشبرنده و رقمزنندهی آناند. چه خوب و چه بد. چه خیر و چه شر. چه تلخ و چه شیرین. هرچه هست و هرچه روی میدهد و صورت میبندد بدرجات نتیجهی کنش و منش مردم است. صورتهایی از هستی تاریخی که ممکن و محقق شدهاند برآمده و زادهشدهی از بطن و متن مردماند. تغییر این صورتها در اکنون و آینده نه صرفاً در گرو تغییر اشخاص و افراد و سررشتهداران و ارباب زر و زور که بدزجات در گرو دگرگونی در خلقیات و روحیات و باورها و فرهنگ مردم است. این دیدگاه نقش افراد و اشخاص و حاکمان و حکومتها را نادیده نمیگیرد و نفی نمیکند. نقش افراد و اشخاص و وضعیت حکومتها و... در جای خود و در حد و اندازهی خود باید دیده شود؛ اما نه چنان و چندان که آنها اصل و محور شوند و مردم فرع و تابع.
مردم در ساختهشدن تاریخ و در رقمخوردن رویدادهای آن نقش اصلی و اساسی و محوری دارند. مردم بیخ و ریشهاند. میوه اگر تلخ است یا شیرین از این ریشه است. در مردمنامهنویسی، برخلاف پارهای گونههای تاریخ مردم که در یکی دو سدهی اخیر در اروپا و آمریکا پدیدار شده و رواج گرفتهاند، مردم معصوم و پاک و بیگناه و قربانی نیستند. مردم میتوانند قربانی و مظلوم و ستمپذیر نباشند و اگر هستند و به شرایط و اوضاع و احوال ناخوشایند و ناپسند تن دادهاند هم قصور دارند و هم تقصیر. مظلومان ظلمپذیر که بردهوار و بهاختیار به سلطه و چیرگی و سررشتهداری نامردم نابکار ناکارآمد ناشایسته ناسزاوار تن میدهند شریک جرم ناشایستگان ستمپیشه هستند. پس اگر سررشتهدارن ناسزاوار ناشایسته نقد میشوند پیش و بیش از آنان بردگان خودخواسته شایستهی نقد هستند. و...
یک پرسش بنیادین در مردمنامهنویسی این است که: اکنون چیست و چرا اینگونه است که هست؟ سهم عوام و خواص، فرودستان و فرادستان، حکومتشوندگان و حکومتکنندگان در این میان چیست؟ مردمنامهنویس اگر به تاریخ چند هزار سال پیش هم بپردازد آماجش این است که دستآورد پژوهشاش بر وضعیت اکنون پرتو بیفکند و به چیستی و چرایی آن پاسخ گوید.
مردمنامهنویسی به عنوان یک پویش ایرانی در تاریخنگاری و تاریخنویسی در پارهای موارد، بدرجات، با گونههای تاریخ مردم که در جاهای دیگر پدیدار شده است متفاوت است.
پویش مردمنامه میکوشد در حد توان و امکان یک صدای ایرانی در تاریخنگاری و تاریخنویسی باشد. ایران به داشتن چنین صدایی در تاریخنگاری جهان نیاز دارد. برآوردن این آماج کار یک تن و چند تن و یک سال و چند سال نیست. کار گروهی بزرگ از مورخان و صاحبنظران رشتههای همسایه در یک روند و فرایند درازمدت در طی چند نسل است.
اگر این پویش در اینجا و اکنون به هر علت و هر دلیل بازایستد و از رفتن و بالندگی بازبماند، پس از چندی توسط کسانی دیگر و با شکل و شمایلی دیگر دوباره سر برخواهد آورد. مردم نامهنویسی نیازی بنیادین است که نمیشود و نباید نادیدهاش گرفت. غفلت از آن هزینههای سنگین دارد.
امیدوارم پویش مردمنامه مشمول قاعدهی کوتاهمدتی نشود و کمبودها و موانع و مشکلات زمینهی رکود و تعطیل و توقف آن را فراهم نیاورند. مردمنامه یک مجله نیست. یک پویش فکری و علمی است.
مردمنامه را دریابید و از آن خود بدانید. از آن همهی مردم.
#داریوش_رحمانیان
نهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
یکی از ویژگیهای مردمنامهنویسی به مثابهی یک پویش فکری و علمی این است که از بیخوبن دغدغهی اکنون دارد. مردمنامهنویس گذشتهی نگذشتهای که تاریخ است را نه صرفا از سر کنجکاوی برای درک گذشته که با انگیزهی دست یافتن به ادراکی مورخانه از وضعیت اکنون میخواند و میپژوهد. اکنونی که ساخته و پرداختهی کار و کنش و منش و روش و رفتار مردم است.در مردمنامهنویسی به مثابهی یک رویکرد و دیدگاه و روش در فهم و تفسیر و تبیین جهان تاریخی آدمی و رویدادها و پدیدههای آن مردم نه تودهی پراکنده و طفیلی و منفعل و پیرو که کنشگران و سازندگان اصلی تاریخ و نیروی پیشبرنده و رقمزنندهی آناند. چه خوب و چه بد. چه خیر و چه شر. چه تلخ و چه شیرین. هرچه هست و هرچه روی میدهد و صورت میبندد بدرجات نتیجهی کنش و منش مردم است. صورتهایی از هستی تاریخی که ممکن و محقق شدهاند برآمده و زادهشدهی از بطن و متن مردماند. تغییر این صورتها در اکنون و آینده نه صرفاً در گرو تغییر اشخاص و افراد و سررشتهداران و ارباب زر و زور که بدزجات در گرو دگرگونی در خلقیات و روحیات و باورها و فرهنگ مردم است. این دیدگاه نقش افراد و اشخاص و حاکمان و حکومتها را نادیده نمیگیرد و نفی نمیکند. نقش افراد و اشخاص و وضعیت حکومتها و... در جای خود و در حد و اندازهی خود باید دیده شود؛ اما نه چنان و چندان که آنها اصل و محور شوند و مردم فرع و تابع.
مردم در ساختهشدن تاریخ و در رقمخوردن رویدادهای آن نقش اصلی و اساسی و محوری دارند. مردم بیخ و ریشهاند. میوه اگر تلخ است یا شیرین از این ریشه است. در مردمنامهنویسی، برخلاف پارهای گونههای تاریخ مردم که در یکی دو سدهی اخیر در اروپا و آمریکا پدیدار شده و رواج گرفتهاند، مردم معصوم و پاک و بیگناه و قربانی نیستند. مردم میتوانند قربانی و مظلوم و ستمپذیر نباشند و اگر هستند و به شرایط و اوضاع و احوال ناخوشایند و ناپسند تن دادهاند هم قصور دارند و هم تقصیر. مظلومان ظلمپذیر که بردهوار و بهاختیار به سلطه و چیرگی و سررشتهداری نامردم نابکار ناکارآمد ناشایسته ناسزاوار تن میدهند شریک جرم ناشایستگان ستمپیشه هستند. پس اگر سررشتهدارن ناسزاوار ناشایسته نقد میشوند پیش و بیش از آنان بردگان خودخواسته شایستهی نقد هستند. و...
یک پرسش بنیادین در مردمنامهنویسی این است که: اکنون چیست و چرا اینگونه است که هست؟ سهم عوام و خواص، فرودستان و فرادستان، حکومتشوندگان و حکومتکنندگان در این میان چیست؟ مردمنامهنویس اگر به تاریخ چند هزار سال پیش هم بپردازد آماجش این است که دستآورد پژوهشاش بر وضعیت اکنون پرتو بیفکند و به چیستی و چرایی آن پاسخ گوید.
مردمنامهنویسی به عنوان یک پویش ایرانی در تاریخنگاری و تاریخنویسی در پارهای موارد، بدرجات، با گونههای تاریخ مردم که در جاهای دیگر پدیدار شده است متفاوت است.
پویش مردمنامه میکوشد در حد توان و امکان یک صدای ایرانی در تاریخنگاری و تاریخنویسی باشد. ایران به داشتن چنین صدایی در تاریخنگاری جهان نیاز دارد. برآوردن این آماج کار یک تن و چند تن و یک سال و چند سال نیست. کار گروهی بزرگ از مورخان و صاحبنظران رشتههای همسایه در یک روند و فرایند درازمدت در طی چند نسل است.
اگر این پویش در اینجا و اکنون به هر علت و هر دلیل بازایستد و از رفتن و بالندگی بازبماند، پس از چندی توسط کسانی دیگر و با شکل و شمایلی دیگر دوباره سر برخواهد آورد. مردم نامهنویسی نیازی بنیادین است که نمیشود و نباید نادیدهاش گرفت. غفلت از آن هزینههای سنگین دارد.
امیدوارم پویش مردمنامه مشمول قاعدهی کوتاهمدتی نشود و کمبودها و موانع و مشکلات زمینهی رکود و تعطیل و توقف آن را فراهم نیاورند. مردمنامه یک مجله نیست. یک پویش فکری و علمی است.
مردمنامه را دریابید و از آن خود بدانید. از آن همهی مردم.
#داریوش_رحمانیان
نهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
وضعیت رشتهی تاریخ را یک مسئلهی ملی بدانیم
نقد تاریخنگاری معاصر ایران
دربارهی اهمیت و ضرورت و فوریت نقد تاریخنگاری معاصر ایران هرچه بگوییم کم گفتهایم. این کار بایسته را به شکلهای گوناگون و در قالبهای مختلف و با روشها و رویکردهای متفاوت میتوان انجام داد. از آن میان یکی از کارها برگزاری نشستهایی است که چندیست در خانهاندیشمندان علومانسانی شروع شده است. چندی پیش نشستی در بررسی کارنامهی سهراب یزدانی برگزار شد و یکی دیگر، دربارهی غلامحسین زرگرینژاد، را در پیش داریم.
زرگرینژاد کارنامهای پرپیمان دارد. وی آثاری ارزشمند در حوزهی تاریخ صدراسلام، سویهها و بخشهایی از تاریخ تشیع، تاریخ قاجاریه و انقلاب مشروطه، تاریخ اندیشهی سیاسی در اسلام و ایران- بویژه در ایران روزگار قاجاریه-، و تصحیح و تحشیه و چاپ پارهای از منابع تاریخی و اندیشهی سیاسی و... پدید آورده است.
امید است این دست از نشستها و کاروکوششها دربارهی تاریخنگاری معاصر ایران ادامه یابد.
رشد و پویایی و تحرک و تحول تاریخنگاری ایرانی در گرو اینگونه کارهاست.
این را نیز بیفزاییم که هرگاه به کارنامهی امثال زرگرینژاد و یزدانی و... میپردازیم خواهناخواه این پرسش درمیان میآید که برنامهریزان و سیاستگذاران وزارت علوم و دانشگاهها برای پرکردن جای آنان چه اندیشیدهاند و چه کردهاند؟
زرگرینژاد پانزده سال پیش زودهنگام بازنشست شد. نمونههای دیگر هم داریم. اگر قرار باشد تاریخ دانش/رشتهی تاریخ در دهههای اخیر را بنویسیم هریک از آن نمونهها گوشهها و سویههای مهمی از آنچه که بر این رشته رفته است را روشن میکنند.
بپرسیم و بیندیشیم که:
سازوکار جذب و دفع اعضای هیئت علمی در گروههای تاریخ چگونه است؟ رشتهی تاریخ در سالهای اخیر دانشآموختگان پرتوان کم نداشته است؛ اما دریغا که اندکشماری از آنان جذب گروههای تاریخ شدهاند. شماری از آنان سالهاست که فارغالتحصیل شدهاند و همچنان بیکار و سرگرداناند. جای خالی زرگرینژادها و یزدانیها و... چگونه پر شده است؟ طرح این پرسش و پاسخ به آن اهمیتی بهمراتب فراتر از اوضاع و احوال رشتهی تاریخ دارد. با درنگ در اکنون و آیندهی ایران پیوندی بنیادین دارد. وضعیت رشتهی تاریخ با هستی و ماندگاری و بالندگی ایران پیوندی تنگاتنگ دارد. آنانکه درد و دغدغهی ایران دارند باید نسبت به وضعیت رشتهی تاریخ، بیش و پیش از همهی رشتههای دیگر، بطور بسیار ویژه حساس و دردمند و دغدغهمند باشند.
وضعیت رشتهی تاریخ را یک مسئلهی ملی بدانیم.
و...
#داریوش_رحمانیان
سیزدهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
نقد تاریخنگاری معاصر ایران
دربارهی اهمیت و ضرورت و فوریت نقد تاریخنگاری معاصر ایران هرچه بگوییم کم گفتهایم. این کار بایسته را به شکلهای گوناگون و در قالبهای مختلف و با روشها و رویکردهای متفاوت میتوان انجام داد. از آن میان یکی از کارها برگزاری نشستهایی است که چندیست در خانهاندیشمندان علومانسانی شروع شده است. چندی پیش نشستی در بررسی کارنامهی سهراب یزدانی برگزار شد و یکی دیگر، دربارهی غلامحسین زرگرینژاد، را در پیش داریم.
زرگرینژاد کارنامهای پرپیمان دارد. وی آثاری ارزشمند در حوزهی تاریخ صدراسلام، سویهها و بخشهایی از تاریخ تشیع، تاریخ قاجاریه و انقلاب مشروطه، تاریخ اندیشهی سیاسی در اسلام و ایران- بویژه در ایران روزگار قاجاریه-، و تصحیح و تحشیه و چاپ پارهای از منابع تاریخی و اندیشهی سیاسی و... پدید آورده است.
امید است این دست از نشستها و کاروکوششها دربارهی تاریخنگاری معاصر ایران ادامه یابد.
رشد و پویایی و تحرک و تحول تاریخنگاری ایرانی در گرو اینگونه کارهاست.
این را نیز بیفزاییم که هرگاه به کارنامهی امثال زرگرینژاد و یزدانی و... میپردازیم خواهناخواه این پرسش درمیان میآید که برنامهریزان و سیاستگذاران وزارت علوم و دانشگاهها برای پرکردن جای آنان چه اندیشیدهاند و چه کردهاند؟
زرگرینژاد پانزده سال پیش زودهنگام بازنشست شد. نمونههای دیگر هم داریم. اگر قرار باشد تاریخ دانش/رشتهی تاریخ در دهههای اخیر را بنویسیم هریک از آن نمونهها گوشهها و سویههای مهمی از آنچه که بر این رشته رفته است را روشن میکنند.
بپرسیم و بیندیشیم که:
سازوکار جذب و دفع اعضای هیئت علمی در گروههای تاریخ چگونه است؟ رشتهی تاریخ در سالهای اخیر دانشآموختگان پرتوان کم نداشته است؛ اما دریغا که اندکشماری از آنان جذب گروههای تاریخ شدهاند. شماری از آنان سالهاست که فارغالتحصیل شدهاند و همچنان بیکار و سرگرداناند. جای خالی زرگرینژادها و یزدانیها و... چگونه پر شده است؟ طرح این پرسش و پاسخ به آن اهمیتی بهمراتب فراتر از اوضاع و احوال رشتهی تاریخ دارد. با درنگ در اکنون و آیندهی ایران پیوندی بنیادین دارد. وضعیت رشتهی تاریخ با هستی و ماندگاری و بالندگی ایران پیوندی تنگاتنگ دارد. آنانکه درد و دغدغهی ایران دارند باید نسبت به وضعیت رشتهی تاریخ، بیش و پیش از همهی رشتههای دیگر، بطور بسیار ویژه حساس و دردمند و دغدغهمند باشند.
وضعیت رشتهی تاریخ را یک مسئلهی ملی بدانیم.
و...
#داریوش_رحمانیان
سیزدهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from هیچستان
خواصفریبی
خواص عوامفریبی میکنند. این را همه میدانیم. در این باره بسیار گفتهاند و نوشتهاند و دیدهایم و شنیدهایم و خواندهایم. آنچه که بدرجات مغفول مانده و کمتر مورد بحثوفحص قرار گرفته آن روی سکه است: خواصفریبی عوام.
اینجا مراد از عوام همهی تودهی مردم نیست.آنگونه که تاریخ گواهی میدهد در بسیاری موارد و مواقع خواص، بویژه ارباب قدرت، گول ظواهر رفتار و گفتار عوام را میخورند. مدایح و تملقات و چاپلوسیها مستشان میکند و چشم و گوششان بسته میشود و نمیتوانند واقعیت جاری را ببینند و دریابند و چاره کنند. لاجرم به کژراهه سقوط و تباهی میروند. مراد از عوام در اینجا غوغاییاناند. به تعبیر امروز غوغاسالاران.
آنانکه نان به نرخ روز میخورند و به هر سو که باد بوزد میروند. حملهشان به تعبیر حضرت مولانا حملهی شیر علم است.
در پندارزدگی ارباب قدرت در سراسر تاریخ نقش این عوام خواصفریب را باید جدی گرفت. حضرت فردوسی دربارهی این گروه تعبیر پایمرداندیو را به کار میبرد. در دیوانه شدن ارباب قدرت و در سقوط و تباهی آنان، اینان نقش درجه اول دارند. اینان عون فرعوناند. عون فرعونساز فرعونآفرین. تاریخ توهمو بیخردی و پندارزدگی را بدون توجه به نقش این اعوان و انصار نمیتوان چنانکه بایدوشاید دریافت.
اندکشمارند خواصی که فریب عوام را نخورده باشند. بسیار اندکشمارند...
شاید این مجمل در مجالی دیگر به تفصیل بیاید.
#داریوش_رحمانیان
چهاردهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/hichestandr
خواص عوامفریبی میکنند. این را همه میدانیم. در این باره بسیار گفتهاند و نوشتهاند و دیدهایم و شنیدهایم و خواندهایم. آنچه که بدرجات مغفول مانده و کمتر مورد بحثوفحص قرار گرفته آن روی سکه است: خواصفریبی عوام.
اینجا مراد از عوام همهی تودهی مردم نیست.آنگونه که تاریخ گواهی میدهد در بسیاری موارد و مواقع خواص، بویژه ارباب قدرت، گول ظواهر رفتار و گفتار عوام را میخورند. مدایح و تملقات و چاپلوسیها مستشان میکند و چشم و گوششان بسته میشود و نمیتوانند واقعیت جاری را ببینند و دریابند و چاره کنند. لاجرم به کژراهه سقوط و تباهی میروند. مراد از عوام در اینجا غوغاییاناند. به تعبیر امروز غوغاسالاران.
آنانکه نان به نرخ روز میخورند و به هر سو که باد بوزد میروند. حملهشان به تعبیر حضرت مولانا حملهی شیر علم است.
در پندارزدگی ارباب قدرت در سراسر تاریخ نقش این عوام خواصفریب را باید جدی گرفت. حضرت فردوسی دربارهی این گروه تعبیر پایمرداندیو را به کار میبرد. در دیوانه شدن ارباب قدرت و در سقوط و تباهی آنان، اینان نقش درجه اول دارند. اینان عون فرعوناند. عون فرعونساز فرعونآفرین. تاریخ توهمو بیخردی و پندارزدگی را بدون توجه به نقش این اعوان و انصار نمیتوان چنانکه بایدوشاید دریافت.
اندکشمارند خواصی که فریب عوام را نخورده باشند. بسیار اندکشمارند...
شاید این مجمل در مجالی دیگر به تفصیل بیاید.
#داریوش_رحمانیان
چهاردهم خرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/hichestandr
Telegram
هیچستان
غیر حق در هر دو عالم هیچ نیست
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
مرتضی فرهادی و مردمنامه
آثار مرتضی فرهادی در روش و رویکرد و صورت و محتوی نمونههایی درخشان از رویکرد مردممدار در پژوهشهای حوزهی علومانسانی هستند. این آثار برای کسانی که در پویش مردمنامه گام برمیدارند ارزش و اهمیت ویژه دارند. دانشجویان رشتههای گوناگون علومانسانی و ازجمله تاریخ از آثار مرتضی فرهادی چیزهایی خواهند آموخت که در کلاسهای درسشان به غفلت برگزار شده است.
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/mardomnameh
آثار مرتضی فرهادی در روش و رویکرد و صورت و محتوی نمونههایی درخشان از رویکرد مردممدار در پژوهشهای حوزهی علومانسانی هستند. این آثار برای کسانی که در پویش مردمنامه گام برمیدارند ارزش و اهمیت ویژه دارند. دانشجویان رشتههای گوناگون علومانسانی و ازجمله تاریخ از آثار مرتضی فرهادی چیزهایی خواهند آموخت که در کلاسهای درسشان به غفلت برگزار شده است.
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
مرتضی فرهادی و تاریخ روستایی ایران
همواره دریغ خوردهام که چرا در گرایشبندی رشتهی تاریخ در ایران تاریخ روستایی مغفول مانده است. تاریخ تمدن و فرهنگ ایران با روستا پیوند خورده است. امروزه نیز بخش عمدهی مشکلات و بحرانهای ایران به ضعف و زوال زندگی و جمعیت روستایی برمیگردد. مشکلات و بحرانهای حوزهی آب و محیطزیست و... را در نظر آوریم.
آثار مرتضی فرهادی، به سهم خود و بدرجات، - در کنار پارهای از آثار امثال باستانیپاریزی، خسرو خسروی، حواد صفینژاد، احمد اشرف، هوشنگ ساعدلو، مصطفی ازکیا و... - ما را نسبت به ضرورت و فوریت توجه به تاریخ روستایی ایران هشیار میکنند
تاریخ روستایی ایران را جدی بگیریم.
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/mardomnameh
همواره دریغ خوردهام که چرا در گرایشبندی رشتهی تاریخ در ایران تاریخ روستایی مغفول مانده است. تاریخ تمدن و فرهنگ ایران با روستا پیوند خورده است. امروزه نیز بخش عمدهی مشکلات و بحرانهای ایران به ضعف و زوال زندگی و جمعیت روستایی برمیگردد. مشکلات و بحرانهای حوزهی آب و محیطزیست و... را در نظر آوریم.
آثار مرتضی فرهادی، به سهم خود و بدرجات، - در کنار پارهای از آثار امثال باستانیپاریزی، خسرو خسروی، حواد صفینژاد، احمد اشرف، هوشنگ ساعدلو، مصطفی ازکیا و... - ما را نسبت به ضرورت و فوریت توجه به تاریخ روستایی ایران هشیار میکنند
تاریخ روستایی ایران را جدی بگیریم.
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
مرام مردمنامه
مردمنامه نمایندهی یک مرام است. مرام مردمنامه در برابر کیش شخصیت قرار میگیرد.
مردم نامهنویسی میکوشد تاریخ را از زندان سیاست و کلانروایت دولت درآورد. مردم نامهنویسی با تاریخ شخصیتزده تقابل دارد.
در این رویکرد شخصیت یا قهرمان و قهرماننما حذف نمیشود؛ اما محوریت ندارد. در این نگاه شخصیت کسی نیست که در ماه بنشیند و تبار از خورشید و ستاره و آسمان داشته باشد. از دل جامعه و از درون خود مردم برمیآید. این مردماند که قهرمانان یا قهرماننماها را میزایند و میپرورند و برمیکشند و یا میافکنند و به زیر میآورند. مردم اصل و اساساند. تاریخ را برپایهی کنش و منش و بینش و باورها و خلقیات و روحیات مردم باید نوشت. بد و خوب و زشت و زیبا و تلخ و شیرین تاریخ محصول خود مردم است.
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/mardomnameh
مردمنامه نمایندهی یک مرام است. مرام مردمنامه در برابر کیش شخصیت قرار میگیرد.
مردم نامهنویسی میکوشد تاریخ را از زندان سیاست و کلانروایت دولت درآورد. مردم نامهنویسی با تاریخ شخصیتزده تقابل دارد.
در این رویکرد شخصیت یا قهرمان و قهرماننما حذف نمیشود؛ اما محوریت ندارد. در این نگاه شخصیت کسی نیست که در ماه بنشیند و تبار از خورشید و ستاره و آسمان داشته باشد. از دل جامعه و از درون خود مردم برمیآید. این مردماند که قهرمانان یا قهرماننماها را میزایند و میپرورند و برمیکشند و یا میافکنند و به زیر میآورند. مردم اصل و اساساند. تاریخ را برپایهی کنش و منش و بینش و باورها و خلقیات و روحیات مردم باید نوشت. بد و خوب و زشت و زیبا و تلخ و شیرین تاریخ محصول خود مردم است.
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
تاریخ مراسم انقلابمشروطه و جنبشملی
اگر انقلاب مشروطه و نهضت ملی صرفاً هیجانات زودگذر بودند و شکست خوردند پس چرا ایرانیان هر سال برای آنها نشستهای گوناگون برگزار میکنند. آیا مراد و منظورشان تنها این است که خاطرهی شکست را به یاد آورند و زنده نگهدارند؟ آیا تنها میخواهند به واکاوی ریشهها و زمینهها و سویهها و پیامدهای شکست این دو حرکت تاریخی بپردازند یا دلایل و انگیزههای دیگری در کار است؟ میدانیم که برگزاری اینگونه نشستها در دهههای اخیر و بویژه در چند سال گذشته و با پیدایش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، گسترش چشمگیر داشته است
یکی از موضوعات که بایسته و شایستهی پژوهش دقیق و جامع و روشمند است تاریخ مراسم و برنامههاییست - چه برنامهها و مراسم رسمی و دولتی و چه برنامهها و مراسم مردمی و خودجوش - که ایرانیان در طول تاریخ معاصر برای این دو حرکت تاریخی برگزار کردهاند.
پژوهش در این موضوع بر سویهها و گوشههایی از تاریخ سیاسی و فکری و فرهنگی ایران معاصر پرتو خواهد افکند که تاکنون بدرجات تاریک و ناکاویده و نیندیشیده ماندهاند.
آیا وقت آن نرسیده است که در کلانروایت شکست، از بیخوبن، تجدیدنظر کنیم و سلطهی آن را براندازیم؟ این یکی از شروط لازم پیروزی ملت ایران است در راهی که از انقلاب مشروطه پیش گرفته است. ایرانیان بایستی سلطهی این کلانروایت را براندازند و حافظهی تاریخی خود را از مفهوم شکست بپیرایند. همهی نشانهها گواهاند که ایرانیان در بیش از یک سدهی اخیر بارها در راه افتادهاند اما از راه نیفتادهاند...
#داریوش_رحمانیان
دوازدهم امرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
اگر انقلاب مشروطه و نهضت ملی صرفاً هیجانات زودگذر بودند و شکست خوردند پس چرا ایرانیان هر سال برای آنها نشستهای گوناگون برگزار میکنند. آیا مراد و منظورشان تنها این است که خاطرهی شکست را به یاد آورند و زنده نگهدارند؟ آیا تنها میخواهند به واکاوی ریشهها و زمینهها و سویهها و پیامدهای شکست این دو حرکت تاریخی بپردازند یا دلایل و انگیزههای دیگری در کار است؟ میدانیم که برگزاری اینگونه نشستها در دهههای اخیر و بویژه در چند سال گذشته و با پیدایش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، گسترش چشمگیر داشته است
یکی از موضوعات که بایسته و شایستهی پژوهش دقیق و جامع و روشمند است تاریخ مراسم و برنامههاییست - چه برنامهها و مراسم رسمی و دولتی و چه برنامهها و مراسم مردمی و خودجوش - که ایرانیان در طول تاریخ معاصر برای این دو حرکت تاریخی برگزار کردهاند.
پژوهش در این موضوع بر سویهها و گوشههایی از تاریخ سیاسی و فکری و فرهنگی ایران معاصر پرتو خواهد افکند که تاکنون بدرجات تاریک و ناکاویده و نیندیشیده ماندهاند.
آیا وقت آن نرسیده است که در کلانروایت شکست، از بیخوبن، تجدیدنظر کنیم و سلطهی آن را براندازیم؟ این یکی از شروط لازم پیروزی ملت ایران است در راهی که از انقلاب مشروطه پیش گرفته است. ایرانیان بایستی سلطهی این کلانروایت را براندازند و حافظهی تاریخی خود را از مفهوم شکست بپیرایند. همهی نشانهها گواهاند که ایرانیان در بیش از یک سدهی اخیر بارها در راه افتادهاند اما از راه نیفتادهاند...
#داریوش_رحمانیان
دوازدهم امرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
نقد و بررسی آثار و آراء جواد طباطبایی
دربارهی نشست اردیبهشت ۱۳۹۳
در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ نشستی در نقد و بررسی آثار و آراء جواد طباطبایی برگزار شد. دربارهی تدارکات برگزاری ان نشست و سخنرانیهای آن و پاسخهایی که در خود نشست و روزهای پس از آن داده شد و سخنانی که گفته شد و واکنشهایی که برانگیخت باید در مجالی دیگر، اگر باشد و پیش آید، سخن گفت. اینک که فایل صوتی آن به لطف کانال ارجمند سرو ایرانشهر پخش میشود و در دسترس قرار میگیرد و در اینجا نیز بازنشر میشود، بایسته میدانم به همهی علاقهمندان پیشنهاد کنم که پس از شنیدن این فایل صوتی، چنانچه فرصت کردند، گزارشهایی که در همان اوان در پارهای نشریات چاپ و منتشر شد را جستوجو کنند و بیابند و بخوانند. در این میان آنچه که در نشریهی مهرنامه چاپ و منتشر شد تفصیل و اهمیت بیشتری دارد.
دربارهی آنچه که خود بنده در آن نشست به اجمال و بگونهای بریده و چکیده و شتابزده گفتم نیز پیشنهادم به علاقهمندان این است که چندین سخنرانی و یکی دو گفتار و جستار دیگر سالهای اخیر من دربارهی آثار و آراء طباطبایی را بیابند و بشنوند و بخوانند. در جستوجوی آن گفتارها کانال مردمنامه میتواند یاریگر باشد. اخبار و آگهیهای آن نشستها و گفتارها در این کانال منتشر یا بازنشر شدهاند.
#داریوش_رحمانیان
بیستم امرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
دربارهی نشست اردیبهشت ۱۳۹۳
در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ نشستی در نقد و بررسی آثار و آراء جواد طباطبایی برگزار شد. دربارهی تدارکات برگزاری ان نشست و سخنرانیهای آن و پاسخهایی که در خود نشست و روزهای پس از آن داده شد و سخنانی که گفته شد و واکنشهایی که برانگیخت باید در مجالی دیگر، اگر باشد و پیش آید، سخن گفت. اینک که فایل صوتی آن به لطف کانال ارجمند سرو ایرانشهر پخش میشود و در دسترس قرار میگیرد و در اینجا نیز بازنشر میشود، بایسته میدانم به همهی علاقهمندان پیشنهاد کنم که پس از شنیدن این فایل صوتی، چنانچه فرصت کردند، گزارشهایی که در همان اوان در پارهای نشریات چاپ و منتشر شد را جستوجو کنند و بیابند و بخوانند. در این میان آنچه که در نشریهی مهرنامه چاپ و منتشر شد تفصیل و اهمیت بیشتری دارد.
دربارهی آنچه که خود بنده در آن نشست به اجمال و بگونهای بریده و چکیده و شتابزده گفتم نیز پیشنهادم به علاقهمندان این است که چندین سخنرانی و یکی دو گفتار و جستار دیگر سالهای اخیر من دربارهی آثار و آراء طباطبایی را بیابند و بشنوند و بخوانند. در جستوجوی آن گفتارها کانال مردمنامه میتواند یاریگر باشد. اخبار و آگهیهای آن نشستها و گفتارها در این کانال منتشر یا بازنشر شدهاند.
#داریوش_رحمانیان
بیستم امرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from هیچستان
روایت شکست حرکت مشروطهخواهی!
حرکت مشروطه برکت بود. برکات فراوان داشت. بسیار بیش از آنکه از برکات و دستاوردهایش بگوییم و بنویسیم از کاستیها و عیب و ایرادات و ناکامی و شکست آن گفته و نوشتهایم. حرکت مشروطه کاستیهایی داشت. به دلایل و علل و عوامل گوناگون درونی و برونی دچار بحران شد و نتوانست چنانکه شاید پیش برود. اینها را همه میدانیم. قرار هم نبود که ان حرکت خجسته با وجود آن همه موانع و کمبودها و کاستیها یکشبه ره صدساله برود و به آسانی و به سرعت همهی آرمانها و آماجهایش را برآورده کند. هنر بزرگ آن حرکت این بود که ایران را به راهی نو انداخت. ایران را در راهی نو به حرکت درآورد. راهی و حرکتی که همچنان ادامه دارد. و...
پس عیب و ایرادی ندارد که عیب و ایرادهای مشروطه را ببینیم و وارسی کنیم و بگوییم و بنویسیم. آنچه که عیب و ایراد دارد این است که عیب و ایراد را ببینیم و جز آن نبینیم.
عیب باشد کو نبیند جز که عیب
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی
با تبلیغ و ترویج روایت شکست هم به مشروطه و مشروطهخواهان جفا کرده و میکنیم و هم به خود. تا هنگامی که روایت شکست را شکست ندهیم روی پیروزی و بهروزی نخواهیم دید.
مشروطه گذشتهی ما نیست اکنون و آیندهی ماست.
#داریوش_رحمانیان
امرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/hichestandr
حرکت مشروطه برکت بود. برکات فراوان داشت. بسیار بیش از آنکه از برکات و دستاوردهایش بگوییم و بنویسیم از کاستیها و عیب و ایرادات و ناکامی و شکست آن گفته و نوشتهایم. حرکت مشروطه کاستیهایی داشت. به دلایل و علل و عوامل گوناگون درونی و برونی دچار بحران شد و نتوانست چنانکه شاید پیش برود. اینها را همه میدانیم. قرار هم نبود که ان حرکت خجسته با وجود آن همه موانع و کمبودها و کاستیها یکشبه ره صدساله برود و به آسانی و به سرعت همهی آرمانها و آماجهایش را برآورده کند. هنر بزرگ آن حرکت این بود که ایران را به راهی نو انداخت. ایران را در راهی نو به حرکت درآورد. راهی و حرکتی که همچنان ادامه دارد. و...
پس عیب و ایرادی ندارد که عیب و ایرادهای مشروطه را ببینیم و وارسی کنیم و بگوییم و بنویسیم. آنچه که عیب و ایراد دارد این است که عیب و ایراد را ببینیم و جز آن نبینیم.
عیب باشد کو نبیند جز که عیب
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی
با تبلیغ و ترویج روایت شکست هم به مشروطه و مشروطهخواهان جفا کرده و میکنیم و هم به خود. تا هنگامی که روایت شکست را شکست ندهیم روی پیروزی و بهروزی نخواهیم دید.
مشروطه گذشتهی ما نیست اکنون و آیندهی ماست.
#داریوش_رحمانیان
امرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/hichestandr
Telegram
هیچستان
غیر حق در هر دو عالم هیچ نیست
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
مرکززدگی تاریخ معاصر ایران
تاریخ معاصر ما از مرکزگرایی و مرکززدگی رنج میبرد. تاریخنگاری ایرانی در حوزهی معاصرپژوهی دچار کاستیها و آفتهاییست. برای درمان این آفتها چارهاندیشی باید کرد. یکی از این آفتها مرکززدگیست.تهران در تحولات تاریخ معاصر نقش درجهاول داشته است. در این تردیدی نیست. کشور ما در روزگار معاصر به دلایل گوناگون گرفتار آفت مرکزگرایی شده است. در برنامههای نوسازی و توسعه در بیشتر موارد تهران در اولویت بوده است. تهران شده است مرکز و بقیهی جاها پیرامون. این رابطهی مرکز و پیرامون پیآمدهای زیانبار فراوان داشته و هزینههای سنگین بر کشور تحمیل کرده و چالشهای سخت و سهمگین پیش روی ایران قرار داده است. اینکه بسیاری از رویدادها و چرخشها و دگرگونیهای تاریخ معاصر ایران، چه سیاسی و چه اجتماعی و چه فرهنگی، با محوریت تهران رقم خوردهاند از اثرات و نتایج گریزناپذیر مرکزگرایی بوده است. در حوزهی تاریخنگاری که موضوع این یادداشت است آن اثرات به آفتی انجامیده که آن را مرکززدگی میتوان نامید. تاریخنگاری ما بدرجات مرکززده است. به نقش و جایگاه دیگر جاها کمتر توجه میشود و اگر شده یا میشود نه به آن اندازهای است که بایسته و شایسته است. در دهههای اخیر و بویژه در چند سال گذشته پژوهشگران به تاریخ شهرها و روستاها توجهی روزافزون داشتهاند. این پدیدهای است خجسته و همایون.پرشمارند کتابها و مقالاتی که در دهههای اخیر دربارهی تاریخ شهرها و روستاهای ایران نوشته شدهاند. شماری بنیادها و انجمنها و مؤسسهها برپا شده که در این راه گامهای بلند و بزرگ برداشتهاند. پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی پرشمار دربارهی تاریخ شهرها و روستاها ایلات و عشایر و اقلیتهای دینی و... داشتهایم. شاخهای به نام تاریخ محلی در پارهای از گروههای تاریخ پدید امده است. شماری نشریات و مجلات که به تاریخ محلی و تاریخ شهرها و روستاها میپردازند در تهران و شهرستانها راهاندازی شده است. اینها امیدوارکننده است؛ اما بسنده نیست. به برداشتن گامهای بزرگتر و انجام کارهای اساسیتر و سنجیدهتر نیاز داریم. موضوع بسیار حساستر و پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. روایت تاریخ مناطق و نواحی گوناگون چنانچه بگونهای روشمند و سنجیده انجام نگیرد چهبسا، خواسته و ناخواسته و بدرجات، به حس یگانگی ملی آسیب برساند. تاریخنگاری ایرانی رسالتی بس سنگین بر دوش دارد برای اینکه دشوارهی دوگانه ملت/مردم را حلوفصل کند. تاریخی که کثرت مردم را در چارچوب وحدت و یگانگی ملت به روایت درآورد. این کاری است که نه ساده است و نه آسان. ظرایف و دقایقی دارد. مورخ اگر از این ظرایف و دقایق غفلت کند روایتی که به دست میدهد میتواند در حکم تیشهزدن به ریشهی ایران باشد. راهیست دشوار و پرسنگلاخ.پرتگاهها و لغزشگاهها و کژراهههای سر راه نیز فراواناند.
منافع و مصالح ملی ما حکم میکند که آفت مرکززدگی را چاره و درمان کنیم. در نوکردن نامه و نوکردن روایت کیستی ما ایرانیان و چیستی ایران این یکی از کارهای بنیادیست. نونامهنویسی بایستی برپایهی زدودن غفلت از نقش و جایگاه مردم سراسر ایران در دستور کار مورخان قرار گیرد. مردم سراسر ایران را در روایت تاریخی بایستی از پیرامون به کانون آورد.
بدون نوکردن نامه کمیت حرکت توسعه و پیشرفت خواهد لنگید. نونامهنویسی برپایهی نقش مردم شرط لازم نوشدن و توسعه است. مرکززدگی دردی است که تا درمان نشود تاریخنگاری ما نخواهد توانست وظیفهی خود را در کمک به حلوفصل مسائل ایران، چنانکه باید و شاید، انجام دهد. مرکززدگی آفتیست که بدرجات به مرکزگریزی کمک میکند و آنان که در روایت تاریخی به حاشیه رفته و نادیده گرفته شدهاند را آگاه یا ناخودآگاه به ورطهی خودجداپنداری میکشاند و شکافها و رخنهها و روزنههایی پدید میآورد که خواهناخواه مورد سوءاستفادهی کسانی قرار میگیرد که پیوند و یگانگی ملت ایران را خوش نمیدارند.
#داریوش_رحمانیان
امرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
تاریخ معاصر ما از مرکزگرایی و مرکززدگی رنج میبرد. تاریخنگاری ایرانی در حوزهی معاصرپژوهی دچار کاستیها و آفتهاییست. برای درمان این آفتها چارهاندیشی باید کرد. یکی از این آفتها مرکززدگیست.تهران در تحولات تاریخ معاصر نقش درجهاول داشته است. در این تردیدی نیست. کشور ما در روزگار معاصر به دلایل گوناگون گرفتار آفت مرکزگرایی شده است. در برنامههای نوسازی و توسعه در بیشتر موارد تهران در اولویت بوده است. تهران شده است مرکز و بقیهی جاها پیرامون. این رابطهی مرکز و پیرامون پیآمدهای زیانبار فراوان داشته و هزینههای سنگین بر کشور تحمیل کرده و چالشهای سخت و سهمگین پیش روی ایران قرار داده است. اینکه بسیاری از رویدادها و چرخشها و دگرگونیهای تاریخ معاصر ایران، چه سیاسی و چه اجتماعی و چه فرهنگی، با محوریت تهران رقم خوردهاند از اثرات و نتایج گریزناپذیر مرکزگرایی بوده است. در حوزهی تاریخنگاری که موضوع این یادداشت است آن اثرات به آفتی انجامیده که آن را مرکززدگی میتوان نامید. تاریخنگاری ما بدرجات مرکززده است. به نقش و جایگاه دیگر جاها کمتر توجه میشود و اگر شده یا میشود نه به آن اندازهای است که بایسته و شایسته است. در دهههای اخیر و بویژه در چند سال گذشته پژوهشگران به تاریخ شهرها و روستاها توجهی روزافزون داشتهاند. این پدیدهای است خجسته و همایون.پرشمارند کتابها و مقالاتی که در دهههای اخیر دربارهی تاریخ شهرها و روستاهای ایران نوشته شدهاند. شماری بنیادها و انجمنها و مؤسسهها برپا شده که در این راه گامهای بلند و بزرگ برداشتهاند. پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی پرشمار دربارهی تاریخ شهرها و روستاها ایلات و عشایر و اقلیتهای دینی و... داشتهایم. شاخهای به نام تاریخ محلی در پارهای از گروههای تاریخ پدید امده است. شماری نشریات و مجلات که به تاریخ محلی و تاریخ شهرها و روستاها میپردازند در تهران و شهرستانها راهاندازی شده است. اینها امیدوارکننده است؛ اما بسنده نیست. به برداشتن گامهای بزرگتر و انجام کارهای اساسیتر و سنجیدهتر نیاز داریم. موضوع بسیار حساستر و پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. روایت تاریخ مناطق و نواحی گوناگون چنانچه بگونهای روشمند و سنجیده انجام نگیرد چهبسا، خواسته و ناخواسته و بدرجات، به حس یگانگی ملی آسیب برساند. تاریخنگاری ایرانی رسالتی بس سنگین بر دوش دارد برای اینکه دشوارهی دوگانه ملت/مردم را حلوفصل کند. تاریخی که کثرت مردم را در چارچوب وحدت و یگانگی ملت به روایت درآورد. این کاری است که نه ساده است و نه آسان. ظرایف و دقایقی دارد. مورخ اگر از این ظرایف و دقایق غفلت کند روایتی که به دست میدهد میتواند در حکم تیشهزدن به ریشهی ایران باشد. راهیست دشوار و پرسنگلاخ.پرتگاهها و لغزشگاهها و کژراهههای سر راه نیز فراواناند.
منافع و مصالح ملی ما حکم میکند که آفت مرکززدگی را چاره و درمان کنیم. در نوکردن نامه و نوکردن روایت کیستی ما ایرانیان و چیستی ایران این یکی از کارهای بنیادیست. نونامهنویسی بایستی برپایهی زدودن غفلت از نقش و جایگاه مردم سراسر ایران در دستور کار مورخان قرار گیرد. مردم سراسر ایران را در روایت تاریخی بایستی از پیرامون به کانون آورد.
بدون نوکردن نامه کمیت حرکت توسعه و پیشرفت خواهد لنگید. نونامهنویسی برپایهی نقش مردم شرط لازم نوشدن و توسعه است. مرکززدگی دردی است که تا درمان نشود تاریخنگاری ما نخواهد توانست وظیفهی خود را در کمک به حلوفصل مسائل ایران، چنانکه باید و شاید، انجام دهد. مرکززدگی آفتیست که بدرجات به مرکزگریزی کمک میکند و آنان که در روایت تاریخی به حاشیه رفته و نادیده گرفته شدهاند را آگاه یا ناخودآگاه به ورطهی خودجداپنداری میکشاند و شکافها و رخنهها و روزنههایی پدید میآورد که خواهناخواه مورد سوءاستفادهی کسانی قرار میگیرد که پیوند و یگانگی ملت ایران را خوش نمیدارند.
#داریوش_رحمانیان
امرداد هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
تاریخ باندبازی و باندزدگی و قبیلهزدگی
در کنار انبوهی مسائل و موضوعات دیگر تاریخ باندها و دارودستهها را نیز دریابیم.
این سخن پایان ندارد هوشدار 👆
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/mardomnameh
در کنار انبوهی مسائل و موضوعات دیگر تاریخ باندها و دارودستهها را نیز دریابیم.
این سخن پایان ندارد هوشدار 👆
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from جریانـ
📜 فصلنامه «مردمنامه» از مجلات کمشمار مستقلیست که در عمومیسازی دانش #تاریخ در ایران میکوشد.
«مردمنامه» به سردبیری #داریوش_رحمانیان تاریخ مردم برای مردم و حرکتی نو در تاریخنگاری ایران است که دو آماج را دنبال میکند. یکی نوشتن درباره مردم و دیگری نوشتن برای مردم. چرا که باور دارد نواندیشی، نوگرایی، نوسازی و مردمسالاری در جامعه در غیاب مردم شدنی نیست و راه به جایی نمیبرد. غیبت مردم در اکنون، ریشه و پایه در غیبت آنان در روایت تاریخ گذشته دارد.
❗از آنجا که ایمان داریم پشتیبانی از چنین فعالیتها و نهادهای فرهنگی و نشریات مستقلی، در زمانه دشوار کنونی به استمرار کار آنان، افزایش آگاهی جامعه درباره این سرزمین و مردم ایران و گذار به آیندهای بهتر میانجامد، وظیفه خود میدانیم که داوطلبانه و در حد توان خود، در اطلاعرسانی و معرفی این نشریات و نهادها بکوشیم و از شما همراهان گرامیمان نیز بخواهیم که با معرفی آنان به دیگران و با خرید این مجلات یا کمکهای داوطلبانه، چراغ دانایی را در این سرزمین روشن بدارید.
مردمنامه را میتوانید در نشانیهای زیر دنبال کنید:
⬅ وبگاه ⬅ تلگرام
⬅ پیوند سایر رسانههای مردمنامه
👈 یادداشتی درباره مردمنامه
@Jaryaann
«مردمنامه» به سردبیری #داریوش_رحمانیان تاریخ مردم برای مردم و حرکتی نو در تاریخنگاری ایران است که دو آماج را دنبال میکند. یکی نوشتن درباره مردم و دیگری نوشتن برای مردم. چرا که باور دارد نواندیشی، نوگرایی، نوسازی و مردمسالاری در جامعه در غیاب مردم شدنی نیست و راه به جایی نمیبرد. غیبت مردم در اکنون، ریشه و پایه در غیبت آنان در روایت تاریخ گذشته دارد.
❗از آنجا که ایمان داریم پشتیبانی از چنین فعالیتها و نهادهای فرهنگی و نشریات مستقلی، در زمانه دشوار کنونی به استمرار کار آنان، افزایش آگاهی جامعه درباره این سرزمین و مردم ایران و گذار به آیندهای بهتر میانجامد، وظیفه خود میدانیم که داوطلبانه و در حد توان خود، در اطلاعرسانی و معرفی این نشریات و نهادها بکوشیم و از شما همراهان گرامیمان نیز بخواهیم که با معرفی آنان به دیگران و با خرید این مجلات یا کمکهای داوطلبانه، چراغ دانایی را در این سرزمین روشن بدارید.
مردمنامه را میتوانید در نشانیهای زیر دنبال کنید:
⬅ وبگاه ⬅ تلگرام
⬅ پیوند سایر رسانههای مردمنامه
👈 یادداشتی درباره مردمنامه
@Jaryaann
Forwarded from هیچستان
قامت تو قد استقامت توست.
قامتت بهاندازهی استقامتت رشد میکند.
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/hichestandr
قامتت بهاندازهی استقامتت رشد میکند.
#داریوش_رحمانیان
https://t.me/hichestandr
Telegram
هیچستان
غیر حق در هر دو عالم هیچ نیست
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
کرآبی
دربارهی تاریخ ناشنوایی ما
دیروز نشستی به همت انجمن جامعهشناسی دربارهی آثار و آراء مرتضی فرهادی برگزار شد که من هم در آن کلمهای چند گفتم ذیل عنوان کرآبی.
کرآبی دیگر چیست؟ کرآبی یکی از دردها، عارضهها، بیماریها، آفتها و آزارهای ماست.
آب بانگ دارد. صدا دارد. حرف دارد. آب از دست ما آدمها به فغان آمده است. مینالد. زار میزند.
و ما نمیشنویم. نمیخواهیم که بشنویم. گوشمان سنگین و گران است و نمیدانیم و نمیبینیم که این عارضه چقدر برایمان گران تمام شده است.
ایران سرزمینیست نیمهخشک. هستیاش، تاریخش، فرهنگ و تمدناش، بیش از بسیاری سرزمینهای دیگر، با آب گره خورده است. تاریخ و تمدن ایران آبی است. سرشت و سرنوشت این تمدن و این تاریخ را برپایهی مفهوم آبادی و آبادانی درک و روایت باید کرد. طبیعت خشک و خشن از کهنترین روزگاران مردم این مرزوبوم را واداشته است که در مدیریت آب همهی هنر و استعداد و توش و توان خود را به کار گیرند. این مردم زبان آب را خوب میفهمیدند. آب را خوب میشناختند. قدرش را خوب میدانستند. با آن همدلی داشتند. شکرگزار قطرهقطرهاش بودند.
و...
چه شد که گوشهای این مردم چنین گران و سنگین شد؟ چرا میان آنان و آب قهر افتاد؟
بحران آب و زیستبوم که اینک چالشی بزرگ و بنیانکن شده است ریشه در کجا دارد؟ ما را چه باید؟ ما را چه میشود؟
از چند دهه پیش پارهای از دانشمندان دردمند دغدغهمند بیداردل هوشیار دربارهی این بحران به ما هشدار دادند. باستانیپاریزی در دههی چهل از این میگفت که حفر چاهعمیق بلایی خانمانسوز است و یورش و ایلغاری است بمراتب ویرانگرتر از ایلغار مغول. آثار و گفتارهای کسانی چون صفینژاد، پاپلییزدی، آهنگ کوثر، مرتضی فرهادی و... هرکدام بگونهای به سویهها و گوشههایی از این موضوع اشارات و تنبیهات داشت. با این حال هیچیک از این هشدارها از پیشرفت و گسترش این بحران پیشگیری نکرد. چنانکه باید و شاید شنیده نشد. نظام دانش ما در حوزهی علومانسانی و اجتماعی آب را به مسأله تبدیل نکرد. نتوانست و نخواست که چنین کند. آب بایستی به یکی از مسائل محوری علومانسانی و اجتماعی تبدیل میشد و نشد. چرا؟ چنانکه باید و شاید و در آن حد و اندازه که نیاز ما بود نشد. چرا نشد؟
چرا کارها و گفتارهای مرتضی فرهادی و امثال او در کانون توجه قرار نگرفت؟ چرا در حاشیه و پیرامون ماند؟ مفهوم کرآبی شاید بتواند پرتوی بر سویهها و گوشههای این موضوع بیفکند. شاید بتواند پاسخی به این پرسش بدهد. تاریخ این ناشنوایی را باید روایت کنیم. هرچه زودتر بهتر.
فردا شاید دیر باشد. ناگفته و نانوشتهماندن تاریخ کرآبی برای ما بسیار گران تمام خواهد شد...
شنیدن یا نشنیدن مسأله این است.
این سخن را ترجمهی پهناوری
گفته آید در مقام(مجال) دیگری
#داریوش_رحمانیان
دهم آبانماه هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
دربارهی تاریخ ناشنوایی ما
دیروز نشستی به همت انجمن جامعهشناسی دربارهی آثار و آراء مرتضی فرهادی برگزار شد که من هم در آن کلمهای چند گفتم ذیل عنوان کرآبی.
کرآبی دیگر چیست؟ کرآبی یکی از دردها، عارضهها، بیماریها، آفتها و آزارهای ماست.
آب بانگ دارد. صدا دارد. حرف دارد. آب از دست ما آدمها به فغان آمده است. مینالد. زار میزند.
و ما نمیشنویم. نمیخواهیم که بشنویم. گوشمان سنگین و گران است و نمیدانیم و نمیبینیم که این عارضه چقدر برایمان گران تمام شده است.
ایران سرزمینیست نیمهخشک. هستیاش، تاریخش، فرهنگ و تمدناش، بیش از بسیاری سرزمینهای دیگر، با آب گره خورده است. تاریخ و تمدن ایران آبی است. سرشت و سرنوشت این تمدن و این تاریخ را برپایهی مفهوم آبادی و آبادانی درک و روایت باید کرد. طبیعت خشک و خشن از کهنترین روزگاران مردم این مرزوبوم را واداشته است که در مدیریت آب همهی هنر و استعداد و توش و توان خود را به کار گیرند. این مردم زبان آب را خوب میفهمیدند. آب را خوب میشناختند. قدرش را خوب میدانستند. با آن همدلی داشتند. شکرگزار قطرهقطرهاش بودند.
و...
چه شد که گوشهای این مردم چنین گران و سنگین شد؟ چرا میان آنان و آب قهر افتاد؟
بحران آب و زیستبوم که اینک چالشی بزرگ و بنیانکن شده است ریشه در کجا دارد؟ ما را چه باید؟ ما را چه میشود؟
از چند دهه پیش پارهای از دانشمندان دردمند دغدغهمند بیداردل هوشیار دربارهی این بحران به ما هشدار دادند. باستانیپاریزی در دههی چهل از این میگفت که حفر چاهعمیق بلایی خانمانسوز است و یورش و ایلغاری است بمراتب ویرانگرتر از ایلغار مغول. آثار و گفتارهای کسانی چون صفینژاد، پاپلییزدی، آهنگ کوثر، مرتضی فرهادی و... هرکدام بگونهای به سویهها و گوشههایی از این موضوع اشارات و تنبیهات داشت. با این حال هیچیک از این هشدارها از پیشرفت و گسترش این بحران پیشگیری نکرد. چنانکه باید و شاید شنیده نشد. نظام دانش ما در حوزهی علومانسانی و اجتماعی آب را به مسأله تبدیل نکرد. نتوانست و نخواست که چنین کند. آب بایستی به یکی از مسائل محوری علومانسانی و اجتماعی تبدیل میشد و نشد. چرا؟ چنانکه باید و شاید و در آن حد و اندازه که نیاز ما بود نشد. چرا نشد؟
چرا کارها و گفتارهای مرتضی فرهادی و امثال او در کانون توجه قرار نگرفت؟ چرا در حاشیه و پیرامون ماند؟ مفهوم کرآبی شاید بتواند پرتوی بر سویهها و گوشههای این موضوع بیفکند. شاید بتواند پاسخی به این پرسش بدهد. تاریخ این ناشنوایی را باید روایت کنیم. هرچه زودتر بهتر.
فردا شاید دیر باشد. ناگفته و نانوشتهماندن تاریخ کرآبی برای ما بسیار گران تمام خواهد شد...
شنیدن یا نشنیدن مسأله این است.
این سخن را ترجمهی پهناوری
گفته آید در مقام(مجال) دیگری
#داریوش_رحمانیان
دهم آبانماه هزار و چهارصد و سه
https://t.me/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامه مطالعات تاریخ مردم
✒️ به سردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و لینکهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from هیچستان
در چگونهدیدن تاریخ
ایبسا پیرامون که از کانون مهمتر است.
چشمکانونبین از دیدن پیرامون نابیناست. بدرجات نابیناست. چشمی که به دیدن و نگریستن و خیرهشدن به درشتها و تمرکز بر بزرگها و خاصها و استثناییها و سوپراستارها و بالادستیها عادت کرده باشد، بدرجات از دیدن ریزها و عادیها و معمولیها و پاییندستیها ناتوان میشود. تنبل میشود. در مواردی کاملا کور میشود. نگاه عادیشده، نگریستن عادتشده چه آفتیست! چه بلای بدیست این بلای عادتزدگی! این پرستش عادتی! این عادتپرستی بدتر از بتپرستی!
ایبسا مهم نامهمنما
ایبسا نامهم مهمنما
ایبسا خرد بزرگنما
ایبسا بزرگ خردنما
ایبسا خاص عادینما( عادیشده. معمولی و پیشپاافتادهشده در اثر بیماری عادتزدگی)
ایبسا عادی خاصشده
ایبسا نکوهیدهی ستودهشده
ایبسا ستودهی نکوهیدهشده
ایبسا ارزش ضدارزشنما
ایبسا ضدارزش ارزشنما
ایبسا بیارزش باارزشنما
ایبسا باارزش بیارزشنما
ایبسا بزرگمرد کوچکنما
ایبسا کوچک بزرگمردنما(بزرگمردشده، بزرگمرد ساختگی)
ایبسا قهرمان ناقهرماننما
ایبسا ناقهرمان قهرماننما
ایبسا خواص عوامنما
ایبسا عوام خواصنما
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
تاریخ را جور دیگر ببینیم، اگر میخواهیم که سیاستمان و زندگیمان و اکنون و آیندهمان جور دیگر شود. تاریخ پر از ریزهاست. تاریخ، نه تنها ریزبینی که افزون بر آن، ریز-بینی میخواهد.
از تاریخ شخصیتزدهی شخصمحور شخصباور بگریزیم همچنان که از مار و عقرب و از شیر و گرگ و پلنگ. همین تاریخ است که گرگها و پلنگها را به جان مردم میاندازد. همین تاریخ است که گرگها را شبان میکند. گرگهای شباننما را همین تاریخ است که میسازد و میپرورد و چیره میکند. همین تاریخی که از مردم گله میسازد: رعیت.
همین تاریخ است که احمقان را سرور میکند و نابخردان و پندارزدگان را سررشتهدار و سالار.
همین تاریخ است که فرعون ساز است. عون فرعون است. ضحاکپرور است. اژدهاآفرین است. درخت خودکامگی از چشمهی این تاریخ آب میخورد. بیخ و ریشهی خودکامگی و خودکامهپروریست این تاریخ. این تاریخ رستمنماساز سهرابستیز است که سهرابهایمان را میکشد و مغز جوانانمان را خوراک ضحاک میکند و یا میگریزاند: گریز مغزها. تا از این تاریخ نگسلیم و نگریزیم ناگزیریم که گریز مغزهایمان را ببینیم.
به زندان این تاریخ گرفتار آمدهایم.
این جهان/تاریخ زندان و ما زندانیان
حفرهکن زندان و خود را وارهان
در دیوار تاریخشخصیتزده حفره باید کرد. شالودههایش را سست باید کرد. آن را خراب باید کرد. باید برانداخت.میهنمان را خراب کرده است. ما را برانداخته است...
#داریوش_رحمانیان
بیستم آبان هزار و چهارصد و سه
https://t.me/hichestandr
ایبسا پیرامون که از کانون مهمتر است.
چشمکانونبین از دیدن پیرامون نابیناست. بدرجات نابیناست. چشمی که به دیدن و نگریستن و خیرهشدن به درشتها و تمرکز بر بزرگها و خاصها و استثناییها و سوپراستارها و بالادستیها عادت کرده باشد، بدرجات از دیدن ریزها و عادیها و معمولیها و پاییندستیها ناتوان میشود. تنبل میشود. در مواردی کاملا کور میشود. نگاه عادیشده، نگریستن عادتشده چه آفتیست! چه بلای بدیست این بلای عادتزدگی! این پرستش عادتی! این عادتپرستی بدتر از بتپرستی!
ایبسا مهم نامهمنما
ایبسا نامهم مهمنما
ایبسا خرد بزرگنما
ایبسا بزرگ خردنما
ایبسا خاص عادینما( عادیشده. معمولی و پیشپاافتادهشده در اثر بیماری عادتزدگی)
ایبسا عادی خاصشده
ایبسا نکوهیدهی ستودهشده
ایبسا ستودهی نکوهیدهشده
ایبسا ارزش ضدارزشنما
ایبسا ضدارزش ارزشنما
ایبسا بیارزش باارزشنما
ایبسا باارزش بیارزشنما
ایبسا بزرگمرد کوچکنما
ایبسا کوچک بزرگمردنما(بزرگمردشده، بزرگمرد ساختگی)
ایبسا قهرمان ناقهرماننما
ایبسا ناقهرمان قهرماننما
ایبسا خواص عوامنما
ایبسا عوام خواصنما
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
تاریخ را جور دیگر ببینیم، اگر میخواهیم که سیاستمان و زندگیمان و اکنون و آیندهمان جور دیگر شود. تاریخ پر از ریزهاست. تاریخ، نه تنها ریزبینی که افزون بر آن، ریز-بینی میخواهد.
از تاریخ شخصیتزدهی شخصمحور شخصباور بگریزیم همچنان که از مار و عقرب و از شیر و گرگ و پلنگ. همین تاریخ است که گرگها و پلنگها را به جان مردم میاندازد. همین تاریخ است که گرگها را شبان میکند. گرگهای شباننما را همین تاریخ است که میسازد و میپرورد و چیره میکند. همین تاریخی که از مردم گله میسازد: رعیت.
همین تاریخ است که احمقان را سرور میکند و نابخردان و پندارزدگان را سررشتهدار و سالار.
همین تاریخ است که فرعون ساز است. عون فرعون است. ضحاکپرور است. اژدهاآفرین است. درخت خودکامگی از چشمهی این تاریخ آب میخورد. بیخ و ریشهی خودکامگی و خودکامهپروریست این تاریخ. این تاریخ رستمنماساز سهرابستیز است که سهرابهایمان را میکشد و مغز جوانانمان را خوراک ضحاک میکند و یا میگریزاند: گریز مغزها. تا از این تاریخ نگسلیم و نگریزیم ناگزیریم که گریز مغزهایمان را ببینیم.
به زندان این تاریخ گرفتار آمدهایم.
این جهان/تاریخ زندان و ما زندانیان
حفرهکن زندان و خود را وارهان
در دیوار تاریخشخصیتزده حفره باید کرد. شالودههایش را سست باید کرد. آن را خراب باید کرد. باید برانداخت.میهنمان را خراب کرده است. ما را برانداخته است...
#داریوش_رحمانیان
بیستم آبان هزار و چهارصد و سه
https://t.me/hichestandr
Telegram
هیچستان
غیر حق در هر دو عالم هیچ نیست