Forwarded from هرمنوتیک🔅میناحسنی
✅ چالش
🔺علیه تفسیر
🔸🔸🔸
از نظر #افلاطون هنر نه فایده مشخصی دارد و نه به معنای دقیق کلمه حقیقی است ( چرا که هنر تقلیدی از عالم سایه است یعنی تقلیدِ تقلید). استدلال #ارسطو در دفاع از هنر نیز در واقع این دیدگاه افلاطون را که هنر نوعی دیده فریبیِ پیچیده و در نتیجه نوعی دروغ است به پرسش نمی گیرد. اما او این ایده افلاطون را که هنر بی فایده است زیر سوال می برد. از نظر ارسطو هنر شکلی از درمانگری است چراکه عواطف را برمی انگیزد و #پالایش می کند.
در چارچوب همین نظریه ی افلاطون (که هنر امری تقلیدی است پس بی ارزش است) است که هنر مسئله دار می شود و به دفاع نیاز پیدا می کند و همین دفاع از هنر است که منجر به پدید آمدن نگاه عجیبی می شود که بر طبق آن آنچه را که آموخته ایم "#محتوا" بنامیم از چیزی که آموخته ایم "#فرم" بنامیم تفکیک کنیم. هیچ یک از ما قادر به بازیابی معصومیتی نیستیم که پیش از هرگونه نظریه وجود داشت و در چارچوب آن نیازی نبود که هنر خود را توجیه کند.
وظیفه تفسیر در واقع نوعی وظیفه ترجمه کردن است. فرد مفسر به ما می گوید: نگاه کن واقعا نمیبینی که X همان A است؟ که Y همان B است؟ بر همین مبنا #رواقی ها ویژگی های زننده ی زئوس و خاندان ناهنجار او در حماسه هومر را به واسطه تمثیلی خواندن آنها توجیه کردند تا با دیدگاه آنان مبنی بر اخلاقی بودن خدایان سازگار باشد. مثلا چنین توضیح می دادند که منظور واقعی هومر از رابطه نامشروع زئوس و لتو وحدت قدرت و حکمت است.
بدین ترتیب تفسیر وجود نوعی ناسازگاری میان معنای آشکار متن و نیازهای خوانندگان (آینده) را فرض میگیرد و در صدد رفع این ناسازگاری بر میآید.
✳️نکته: می توان این دیدگاه را جدای از درست یا غلط بودنش به نوع تفاسیری که از شاعران ایران زمین در منظور اشعارشان میشود تعمیم داد، به ویژه اشعار حافظ.
منبع: علیه تفسیر از سوزان سانتاگ، ترجمه مجید اخگر
#فلسفه_هنر
#تفسیر
#جامعهشناسی
#مینا_حسنی
#minahasani
@hemenotic
🔺علیه تفسیر
🔸🔸🔸
از نظر #افلاطون هنر نه فایده مشخصی دارد و نه به معنای دقیق کلمه حقیقی است ( چرا که هنر تقلیدی از عالم سایه است یعنی تقلیدِ تقلید). استدلال #ارسطو در دفاع از هنر نیز در واقع این دیدگاه افلاطون را که هنر نوعی دیده فریبیِ پیچیده و در نتیجه نوعی دروغ است به پرسش نمی گیرد. اما او این ایده افلاطون را که هنر بی فایده است زیر سوال می برد. از نظر ارسطو هنر شکلی از درمانگری است چراکه عواطف را برمی انگیزد و #پالایش می کند.
در چارچوب همین نظریه ی افلاطون (که هنر امری تقلیدی است پس بی ارزش است) است که هنر مسئله دار می شود و به دفاع نیاز پیدا می کند و همین دفاع از هنر است که منجر به پدید آمدن نگاه عجیبی می شود که بر طبق آن آنچه را که آموخته ایم "#محتوا" بنامیم از چیزی که آموخته ایم "#فرم" بنامیم تفکیک کنیم. هیچ یک از ما قادر به بازیابی معصومیتی نیستیم که پیش از هرگونه نظریه وجود داشت و در چارچوب آن نیازی نبود که هنر خود را توجیه کند.
وظیفه تفسیر در واقع نوعی وظیفه ترجمه کردن است. فرد مفسر به ما می گوید: نگاه کن واقعا نمیبینی که X همان A است؟ که Y همان B است؟ بر همین مبنا #رواقی ها ویژگی های زننده ی زئوس و خاندان ناهنجار او در حماسه هومر را به واسطه تمثیلی خواندن آنها توجیه کردند تا با دیدگاه آنان مبنی بر اخلاقی بودن خدایان سازگار باشد. مثلا چنین توضیح می دادند که منظور واقعی هومر از رابطه نامشروع زئوس و لتو وحدت قدرت و حکمت است.
بدین ترتیب تفسیر وجود نوعی ناسازگاری میان معنای آشکار متن و نیازهای خوانندگان (آینده) را فرض میگیرد و در صدد رفع این ناسازگاری بر میآید.
✳️نکته: می توان این دیدگاه را جدای از درست یا غلط بودنش به نوع تفاسیری که از شاعران ایران زمین در منظور اشعارشان میشود تعمیم داد، به ویژه اشعار حافظ.
منبع: علیه تفسیر از سوزان سانتاگ، ترجمه مجید اخگر
#فلسفه_هنر
#تفسیر
#جامعهشناسی
#مینا_حسنی
#minahasani
@hemenotic