کانیا دل
1.24K subscribers
1.45K photos
450 videos
302 files
678 links
بررسی و نقد شعر

نقشه:
https://goo.gl/maps/mGW9jFDJowm

شعر، نقد، نظر:
@kawaspahi
Download Telegram
جوان، چون کاج کهنسال کرمانشاه...*

حضرت سعدی، دو بیت معروف دارد که به مثل بدل شده و معمولا در مقام تحسینِ تجربه مورد اشاره و استناد قرار می‌گیرد. من این دوبیت را بارها شنیده و زمزمه کرده‌ام و نمی‌دانم چرا هر بار مرا به یاد احوالات شعرا و نویسندگان کُرد می‌اندازد؛
مرد خردمند هنرپیشه را / عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختن / با دگری تجربه بردن به کار
آنچه بین من و این شعر و یاد سخنوران کُرد کشورم پیوند برقرار می‌کند، درک غمباری است که از تقدیر و انتخاب‌های ناگزیرشان دارم... روا می‌بود اگر که یک شاعر یا نویسنده‌ی کُرد دوبار به جهان می‌آمد و دست کم بار دوم این فرصت را می‌یافت به‌تمام و کمال، ذهن و ذوقش را به زبان مادری‌اش ببخشد.
اهل قلم کُرد به تبع زیستن در یکی از اقالیم کُردنشینِ تابعُ یکی از کشورهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه، عموما اگر بخواهند اقبالی بیابند و مورد توجه جدی قرار بگیرند، ناچارند به زبان رسمی بسرایند و بنویسند. این درحالی است که کشش‌های جادویی و جاودانه‌ی زبان مادری و اشراف آنان به ظرفیت وظرافت این زبان باستانی و توقعی که جامعه‌ی کُردی از فرزندان اهل ذوق و هنرمند خویش دارد، آنها را سرانجام به این مهم می‌رساند که زبان مادری‌شان را دریابند و به ساحت این میراث مشترک و مقدس ادای دین کنند. در چنین ناگزیری گرانی، اهل قلم کرد، به صورتی مانند اند که همزمان باید هم بخندد و هم بگرید. هم بشنود و هم سخن بگوید. همزمان، هم باید دستی به کار تکان دادن گهواره‌ی کودکی خویش برآورد در روستا و شهرستانی دوردست، و هم دستی به هل دادن چرخک نیازهای روزمره‌اش دراز کند در شهرهای بزرگ و شلوغ و بازار اصطلاحات روزافزون و ظریف زبان رسمی و ملی. به این ترتیب، شاعر و نویسنده کُرد باید تلاشی همه‌جانبه و همزمان در دو جبهه به خرج دهد تا بتواند از مسیر بایستگی، شایستگی‌اش را نشان بدهد. آنچه به شاعر و نویسنده کرد وزن و اعتبار و رسمیت می‌دهد خطی است که به زبان رسمی مملکتش می‌نویسد اما آنچه غرور فرهنگی جمعی و خرد شخصی تاریخی و هویت ملی‌اش را مجاب و راضی می‌کند، آثاری است که به زبان مادری می‌نگارد؛ اولی معمولا زودتر به شهرت و ثروت منتهی می‌شود و دومی، اغلب اوقات رهاوردی جز رنج و زحمت ندارد. در عین حال، شاعر یا نویسنده‌ی آزاده و آگاهی که یک زبان بیش از دیگران می‌داند و این میراث مهم را دست‌کم نمی‌گیرد، هیچگاه صرفا اولی را انتخاب و -به‌ویژه- به هیچ قیمتی، دومی را فراموش نمی‌کند.
استاد علی اشرف نوبتی مشهور و متخلص به پرتوی کرمانشاهی، ازاین دسته انسانهای والا و کُردهای دانا و ادبای توانای عصر ماست. مجموعه اشعار استاد پرتو که با نام «کوچه باغی‌ها» به سال 1377 و به اهتمام محمدعلی سلطانی به چاپ رسیده، گزارشی از احوال شاعری است که مصداق مدعای مقدمه‌ی این یادداشت است. هرچند بیشتر اشعار این دیوان در قالب شعر کلاسیک و به زبان فارسی است، اما درخشیدن چندین غزل کُردی در لابلای اشعار فارسی کتاب، نه تنها نمونه‌های برجسته‌ای از شعر کردی کرمانشاهی را پیش چشم گذاشته که عمق دغدغه‌های فرهنگی-زبانی شاعر و توان و تسلط او بر ظرفیت زبان مادری را به‌خوبی روایت کرده است.
مجموعه‌ شعر کوچه‌باغی‌ها که خوشبختانه با اقبال مخاطبان، به چاپهای بعد هم رسیده، در نسخه‌های جدیدتر، اشعار بیشتری از ذوق و ذهنیت کُردی استاد با خود دارد و نشان می‌دهد که دردی راستین در دلی روشن و نهادی پاک و قامتی راست، شاعر را به سمت سرچشمه‌ی زلال عواطف و احساسات انسانی سوق داده است. اندوهی که در اغلب اشعار کردی و فارسی استاد پرتو موج می‌زند، حکایت از روح بی‌قراری می‌کند که به تعبیر مولوی در بازجُست روزگار وصل، سر به ساحل کلمات غم‌انگیزِ یادهای شورانگیز می‌کوبد.
کاج تناور بسان رایت ماتم/ کنج حیاط ایستاده خسته و دلگیر
گیسویش آشفته از غبار مه و سال/ سر به کمند زمان و پای به زنجیر
پنجره با چشم‌های شیشه‌ای خویش/ خیره همی پایدم مدام ز دنبال
خم شده در زیر بار گردش ایام/ طاق‌نماهای پیر و تاک کهنسال....
شعر استاد پرتو، گزارش صادق احوالات انسان معاصر کُرد است. این همان درد و دغدغه و آرزویی است که من کُرد خراسانی نیز همواره به دل دارم و گاهی به لب. و صدالبته استاد پرتو، آن را به زیبایی و استادی آواز می‌کند. چقدر خوشحالم که فرزندان دلیر و دبیر کرمانشاه، راز روشن کاج‌های کهنسال و باستانی بیستون را دریافته‌اند و زندگی دوباره این راست‌قامتان را در قامت بلند مردان بزرگی چون استاد پرتو، تمثیل و متجلی می‌کنند و چقدر مفتخرم که امسال، در این عرض احترام و ارادت عاشقانه، من هم سهم کوچکی دارم.
در آستانه‌ی 90 سالگی، برای استاد پرتوِ عزیز، سلامتی و سربلندی و شادی روزافزون آرزو دارم و امیدوارم، دل و جان این کاج کهنسال، همچنان برای سرودن از دردها و سایه‌افکندن بر سیمای مردمش، جوان بماند. به نیت تبرک، این یادداشت کوتاه را با دو قطعه از دوبیتی‌های شیرین و دلنشین استاد به پایان می‌برم:

وەهاران هات و چی واران نەواری
گوڵێ لە باخ موشکل سەر دراری
مەگەر خۊن جوانەیلێ کە ڕشیاس
بکەن ئێ سەرزەمینە ئاویاری

شەو و مانگە شەو و ئەوجوور کە زانی
پـەڕاو تووژاڵــە وەفــــــرێ ناســـە بانی
هناسم دەر نیەتێد داخـــم ئەڕای خوەم
جـوانـــــی ئای جـوانـــــی ئای جوانـــی...

* با ارادت و مهر؛ علیرضا سپاهی لایین
....
*این یادداشت، در اردیبهشت‌ماه سال1399 و برای نشر در مجموعه‌ای که برای مراسم بزرگداشت استاد زنده‌یاد علی‌اشرف نوبتی (پرتو کرمانشاهی)، تدوین و تالیف شد، نوشته شده‌است.
@Kaniyadil
گفتگو با دکتر هادی بیدگی
پیرامون تصحیح نسخ....

سلام دوستان خوبم
گفتاورد این هفته به صورت ضبط شده خواهد بود که پنج شنبه شب در کانال گذاشته خواهد شد.
گفتگو با دکتر هادی بیدگی پیرامون تصحیح نسخ👇
@Hasan_Roshan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسانم «آرزو»ست🌺🌺
زمانێ کوردی، داراتیا ئینسانانه؛
کوردنۆ! وەرن داراتیا خوه داگرنێ🙏🙏
@Kaniyadil
Audio
دوتارۆ...

هەلبەست و دەنگ؛
#ئەحمەد_ئەلینیا_ئەوغاز

@Kaniyadil
Audio
تو کورمانجی...

هەلبەست و دەنگ؛
#سەرهلدان_نیروومەند
ژ پولگرتێ...

@Kaniyadil
Audio
ئەز و تاریتی...

ئەز و کورسی و زستان و شەڤێن سار
ئەز و تاریتی و دلکی بریندار
ب چاڤێن تم ل ناڤ هێستر گلۆک بوویی
تەنێ دل تەنگی و قێرین و هاوار

نە سا گاڤێ کو تم و تم ب نالین
نە کو رۆندک ب گشتی بێ تە ئەز دین
نەساخ و ژار و سەرگزدان ب سالان
بکوتین ل من دل تو خوا ب من گین

هەلبەست و دەنگ؛
ئەلی_هەیدەری
@Kaniyadil
هەڤالنۆ!
ئەمانەتداری نیشانا مەزنتیێ یە

هەڤالێن هەڤکانی ل کانیادل، دەمباش🌺
وەرن، ژ هەر دەر و دیارێ کو هەلبەست و دەنگان هەلتیننێ و ل کانال و کۆمین خوه پارڤە دکنێ، ناڤ و نیشانا کانالێ و هەلبەستڤانێ ژی بنڤیسنێ. ئەڤ یەک نیشانا ئەخلاقمەندی و مەزنتیا ئینسانانه.
سپاس. کانیادل
@Kaniyadil

دوستان و اعضای کانیادل
درود و ارادت...
امانت‌داری، نشان بزرگواری و معرف معرفت و نگاه حرفەای‌ ماست.
نشر اشعار و صداهای این کانال، مایه‌ی مباهات ماست، اما نقل نام و نشان کانال و شاعر، نشانه‌ی فهم حرفه‌ای و امانت‌داری و بزرگواری است.
بزرگوار باشیم تا بزرگ شویم. سپاس.
@Kaniyadil
ڤا هەڤیرا

وه سەمێ ئستران ڤا ئاردشیرا
له جانێ مە شەراندن ڤا هەڤیرا
هەزار ژی کو کولاڤان بکەوینن
نکای دەرمان کە ڤێ کول و کونیرا

#مەهدی_روستەمی
@Kaniyadil
Forwarded from Palikan welatê me
زمان

کوردۆ; ئــەز ژ تــــە را ماکم
بهشتــەکـە بــــــــێ میناکـم
گەر ل من خوەدی دەرکەڤی
ت جار ئــەز تەرکا تـە ناکم!

#ئەلی_رەجەب‌زاده_گولیل

@Palikan_welate_me 👈🍃🌸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سا براتیێ...

هەلبەست و دەنگ؛
#ئارتین_فەرخوندە
@Kaniyadil
یک قصه بیش نیست غم عشق...

(نگاهی به چند داستان عاشقانه
در «مم و زین» احمد خانی)
به قلم:
#ژان_دوست
برگردان:
#طاهر_آگور

از آنجا که اساس موضوع "مم و زین" عشق است, لذا احمد خانی توجه ویژه ای به داستانهای عاشقانه داشته و از این رو به داستانهای بسیاری اشاره نموده است. تعداد داستانهایی که در کتاب معروف کردها "مم و زین" به آنها اشاره شده به هشت مورد می رسد, که عبارتند از:
مهر و مشتری, وامق و عذرا, لیلی و مجنون, یوسف و زلیخا, ویس و رامین, بیژن و منیژه, فرهاد و شیرین, شیخ صنعان.
🔹مهر و مشتری:
داستان دو عاشق میباشد که شاعر فارس, عصار تبریزی سروده است. خانی در رابطه با دوستی بین مم و تاج الدین چنین میگوید:
Ew yarê sil ne serserî bûn
Reh şubhetê Mihr û Mişterî bûn
دلبران دلربا، نه که سرسری اند
گونه ها همچو مهر و مشتری اند
🔹وامق و عذرا:
داستانی عاشقانه است که شاعر ایرانی, عنصری سروده است.
🔹لیلی و مجنون:
معروفترین داستان عاشقانه شرق میباشد که در ادبیات اکثر ملتها وجود دارد.
🔹یوسف و زلیخا:
داستان یوسف نبی میباشد که همسر فرعون مصر به او دل می بندد. این داستان از سوی شاعران بسیاری به نظم درآورده شده است. در میان کردها نیز سلیم هزانی داستانی نوشته که در آن, راه "مم و زین" را در پی گرفته است. ویژگی جالب این داستان در این است که زن به مرد دل بسته و در پی وصال است. لذا صوفیان از این مورد به عنوان عشق راستین یاد میکنند, چرا که برای زن شرم و به دور از عرف است که عشقش را آشکار و علنی سازد, ولی آنگاه که عشق از حد بگذرد, در دل نگنجیده و علنی میشود. خانی نیز با دیده مثبت به این امر نگریسته و از زبان مم به زین چنین میگوید:

Geh geh çi dibit wekî Zuleyxa
Pirsa min bikî tu ey şekerxa?
گه گه چه شود تو چون زلیخا
سراغم بگیری تو ای شکرخواه

🔹ویس و رامین:
یکی از کهن ترین داستانهای عاشقانه است. شاعر ایرانی فخرالدین گرگانی حدود هزار سال پیش آن را سروده است.
🔹بیژن و منیژه:
این داستان در شاهنامه فردوسی وجود دارد. بیژن پسر گیو میباشد, به دختر پادشاه توران (ترک) دل میبندد و بخاطر عشق خود به زندان میافتد. این داستان بسیار طولانی است. خانی هرچند نامی از منیژه نمیبرد, ولی سخن از معشوقه بیژن به میان می آورد:

Ev bilbilê can di mehbeda ten
Maye tenê misalê Bîjen
این بلبل جان در زندان تن
تنها مانده ست همچو بیژن
یعنی این جانی که همانند بلبل است, همچون بیژن به تنهایی در زندان بدن به سر میبرد.
قسمت جالب توجه در داستان عشق بیژن و منیژه, زندانی شدن بیژن و گیر افتادن او در قعر زندان(که منیژه برایش خوراک می آورد) است, لذا خانی آنگونه اشاره نموده است.
🔹فرهاد و شیرین:
داستان بسیار معروفی است که در ادبیات فارسی به اسم "خسرو و شیرین" شناخته شده است. گفته میشود که خسرو کرد و شیرین ارمنی بوده است. از آنجا که این عشق میان سه نفر بوده, لذا خانی هرگاه که اسمی از شیرین و فرهاد میبرد, به شخص سوم داستان یا بعبارتی خسرو پرویز, که همسر شیرین بوده است نیز اشاره میکند. همچنین ملای جزیری نیز میگوید:

Tenê Ferhad dizanit lesdetê işq
Ku wî can faye Şêrînê, ne Perwîz!
تنها فرهاد داند لذت عشق را
که او شیرین را دهد جان، نه پرویز

🔹شیخ صنعان:
داستان شیخی است که دختر پادشاه ارمنستان را در خواب دیده و به او دل میبندد. به دنبال خوابش میرود و می مینوشد و خوک میچراند و... .
این داستان از سوی فقیه طیران سروده شده, پیش از او نیز در آثار ادبی کلاسیک عربی و فارسی وجود دارد. خانی مستقیما اسمی از آن نمیبرد, ولی بدان اشاره نموده و چنین میگوید:

Şêxê we ku pênce hec bijarî
Dîn kir te ji bo keça kufarî
شیخی که پنجاه حج گذراند از سر
دیوانه شد برای بنت کافر
شیخی که ۵٠ بار به حج رفته, خود شیخ صنعان است. چون شیخ صنعان و فریدالین Ferîdedîn عطار نیز میگویند که شیخ صنعان ۵٠ بار به سفر حج رفته است. فقیه طیران چنین میگوید:
Pêncî hec û pêncî tewaf
Sewm û selat û itikaf
Bexşîş kirin min bêxilaf
Dmizgîniya bişaretê
پنجاه حج و پنجاه طواف
روزه و نماز و اعتکاف
بخشیدمشان بی خلاف
چون مژده ای بهر بشارت
شاعر فارس زبان, عطار که بعنوان اولین نگارنده داستان عشق شیخ صنعان و دختر ارمنی شناخته میشود نیز میگوید که حدود ۵٠ بار به حج رفته است.
این بود خلاصه ای از داستانهایی که خانی در "مم و زین" به آنها اشاره نموده است. البته وی به داستان عشق روژه و غنچه لوله پر (نیلوفر) و همچنین عشق بلقیس و سلیمان نبی نیز اشاره نموده, ولی بدلیل اینکه زیاد شناخته شده نیستند, نادیده گرفته ایم.

@Kaniyadil
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وەلاتێ من...

دەنگ و دوتار؛
#مەهدی_ئسمائیلزادە
ویولون؛
#ئبراهیم_دەستیار
تەنزیم:
#ئەلیرزا_مەلک
هەلبەست؛
#سپاهی_لایین
@Kaniyadil
Forwarded from اتچ بات
‍ دوستان عزیز و یاران همکانی!

🔸درود برشما؛
چنان‌که استحضار دارید دغدغه‌ی ویروس کرونا، انجمن ادبی کانیادل را، بر آن داشت تا با حمایت کانون دانشگاهیان خراسان، اتاقی مجازی به نام "کاکاکلاب" در «کلاب هاوس» طراحی کند.

🔹فرصتی برای آنان که شعر و شعور را مهم و ماندگار می‌خواهند و با آن مواجهه‌ای جدی و جهانی دارند.
آنان‌که در مسیر سرایش و خوانش «هەلبەست»، طالب شنیدن، آموختن و تعالی اند و زبان مادری‌شان (کوردی) را ناموس تاریخی ایل و آلِ خویش می‌دانند.

🔸کلاب کانیادل را دنبال کنید و دراین همراهی، شکوه شعر و هنر "کوردی" را به نمایش بگذارید. سه‌شنبه‌ی هرهفته ساعت 20، به این نشانی؛👇چشم به راهتان هستیم.
https://b2n.ir/t40104

با ادب و احترام؛
انجمن ادبی کانیادل

@Kaniyadil*
Audio
ل ئارێ دل!

هەلبەست و دەنگ؛
#حوسێن_زەرخالس

@Kaniyadil
4_6034924647156289712.wma
4 MB
سەرایه...

ب دەنگێ هونەرمەند؛
#دەلیل_دیلانار

@Kaniyadil
نەخواش

ژ دەردا ئشقێ تە یانباش دبم ئەز
نە دکوم گەپ کم و نە هاش دبم ئەز
وە جانی تە نە وە جانی من وە خوە
ساتێ سەد جار ساتە نەخواش دبم ئەز!

#محمد_قربانی
@Kaniyadil
Audio
ناترسن

دەنگ و هەلبەست:
#ئسمائیل_هوسێن‌پوور
@Kaniyadil
سه‌شنبه‌ی دوازدهم بهمن 1400؛
کانیادل، چشمه‌ای که دوباره دریا شد...

سه‌شنبه دوزدهم بهمن ماه، راس ساعت 20 یکی دیگر از نشست‌های شعر و موسیقی مجازی کوردی در فضای کلاب هاوس و اتاق کاکاکلاب برگزار شد.
برای آنها که به هردلیل این هفته مجال حضور و همراهی و همکلامی نداشتند، عرض می‌کنیم؛
چراغ اتاق کانیادل، در فضای مجازی کلاب هاوس، این هفته هم به همت کانون دانشگاهیان خراسان و انجمن ادبی کانیادل (انجمن ادبی رسمی کرمانج‌های مقیم مشهد) و با اقبال گرم و صمیمی اهل شعر و هنر، روشن شد و طی حدود 3 ساعت همنشینی مجازی، بر حاضران در اتاق، لحظاتی سرشار از امیدواری فرهنگی و خلاقیت‌ ذوقی و کلامی، گذشت.
کلاب هاوس کانیادل، این هفته هم توانست از کویر کور کرونا بگذرد و چشمه‌های جوشان ذوق و زبان کوردهای جهان را به هم برساند و به دریای مهر و شعر و هنر بدل کند.
این سه‌شنبه نیز، با اجرای صمیمی دو شاعر همزبان و همدل حاج محمد حسین‌پور و مجید کریمی رهورد، شعرای توانای کورمانج خراسانی و دیگر همزبانان از چهار سوی جهان، به نوبت پشت تریبون کانیادل قرار گرفتند و تازه‌ترین آثار و اشعارشان را قرائت کردند.
مثل همیشه استاد مهدی اسماعیل‌زاده با صدای گرم و دلنشین‌اش برای جمع ترانه خواند و آقای ابراهیمی نیز به سیاق ویژه جعفرقلی‌خوانی کرد. جزئیات خبر موفقیت دو جوان موزیسین کورد کلاتی در جشنواره‌ی موسیقی جوان ایران را نیز رزگار سپاهی لایین بازگفت.
در این میان، حضور هنرمند بلندآوازه و خوش‌آواز کورد خراسان، استاد مراد حسن‌زاده، لطف و صفای خاصی به اتاق بخشید؛ مراد حسن زاده که سرآمد خانواده‌ی خوش‌صدای حسن‌زاده‌های قوچانی است، ضمن این که با اجرای گرمش تجدید خاطره کرد، این خبر خوش را نیز به هم‌نشینان داد که به‌زودی با چند آهنگ تازه به عرصه‌ی موسیقی کوردی بازخواهد گشت و این‌بار، تا فتح قله‌های رفیع موفقیت، از پای نخواهد نشست.
در این نشست، همچنین از سوی مدیران انجمن ادبی کانیادل اعلام شد که به دلیل شیوع سویه‌ی جدید کرونا در مشهد، برگزاری نشست حضوری شعر و هنر که بنا بود پنج‌شنبه‌ی همین هفته در مجموعه‌ی فرهنگی-مذهبی کرمانج‌های مقیم مشهد، برگزار شود، متاسفانه منتفی شده‌است.
کانیادل، چشمه‌ی زلال و زندگی‌بخشی هنر و ادبیات کوردی، کماکان و با اشتیاق فراوان منتظر حضور شماست به این نشانی؛
https://b2n.ir/t40104
مثل همیشه منتظریم تا هر سه‌شنبه راس ساعت 20، کلاب هاوس کانیادل را دنبال کنید و باحضورتان، اسباب دلگرمی همزبانان و مشتاقان شعر و هنر کوردی شوید.
با ارادت، از طرف انجمن ادبی کانیادل؛
#سپاهی_لایین
@Kaniyadil
ته و مه

گۆتن؛ «ها وەرنه مەیدانێ»، تە لەز کر؛
ته شوونا مەین و چاڤێ خوه، ئەوەز کر
ته کارێ سان کر و پەز ژی گوران بر...
چقەس ئالی؛ خوداییش کو مە هەز کر!

ته سەر هل دا و زالم هەندێ‌هوون بوون
ته سەر هل دا و سەربر، بەرنخوون بوون
ته سەر هل دا و سەر ژی چوو، وەلاتۆ؛
تەنێ، دو کوم ل شوونێ، شوون وه شوون بوون!

وەلات! زالم ل ته حاکم به؛ سا چ؟
ئەگەر خەلکێ ژ مه پرسین «چما؟»، چ؟!
مەگەر ئیمیم نەگۆت؛ گیرەم کو «شا» رند
هەما، وەختێ وەلات ناخوازه شا، چ؟!

دلێ ئاشق، دلێ گرتی، دلێ تەنگ
دلێ تژی غەم و هەلبەست و ئاهەنگ
چقە هێستر ل ته مان و بوونه خوین
چقە هەسرەت ل ته مان و نەبوون دەنگ؟!

ئەزێم خەونەک بوو، ئەو زلما ل مه بوو؟
ئەزێم تووفانەکه رەش بوو، کو هات چوو
ئەگەر خەونەک بوو، پەس ڤا هێسترێ داغ
چما بەر نادە هین، چاڤێ تژی دوو؟!

سەلام ئیران؛ وەلاتێ سەربلندان
وەلاتێ ئاشق و ئازاد و رندان...
دەما خەلکێ ته بوونه یەک، ته ژی دی؛
نه زڵەت ما، نه زالم ما، نه زندان!

مه هەفسارێ خوه دا دەستێ شەمالێ
شەمالێ کۆچ بر، بەر ڤە زەوالێ...
مه نیشانەک نەکر پەیدا ژ مالان؛
و هێرە چوونێ ئەم؛ چەل و سێ سالێ!!

چەل و سێ سال! کێم نینه، گولا من!
فەکا سال و مەهان خوینه، گولا من
نکا هین گەرمنێ، لێ ڤا ئەلاوا...
دلێ کەڤران، دشەوتینه، گولا من!

ل سەر هێچەک مەزن، مانێ قە هاکا
ل بن بارێ غەمان زانێ، قە هاکا
گۆتن، «هێچ»ه و مه باوەر نەکر هێچ...
ل سەر گەپا خوه، بای دانێ؛ قە هاکا!

ژ ڤێ بەرفا گران، ئشکەستنێ ئەم
هەما، هین مەرخنێ؛ ناوەستنێ ئەم...
ل بن بەرفێ بوونی خەم، لێ تو زانی
قە تاڤەک ڤەرکەڤە، هولدەستنێ ئەم!

#سپاهی_لایین
@Kaniyadil