#رد_خون
#پارت_سیصد_پانزده
-پس زودتر تخلیه کنید
-نمیشه مراحل داره، عوارض داره، به خاطر همین می خوایم به طور طبیعی تخلیه بشه
-بهت گفتم نمی خوام بدتر این بشه، این حرف آخرم بود
راه افتاد و گفت:
-بازم میام
-تا جایی که می دونم کل وقت روزهات پره چطوری مدام میای این...
چرخید دید شهاب خیلی دور شده است، کلافه زیر لب غرید:
-بهم نمی خورید شهاب، این جوری که تو نگرانشی معلومه روزهای وحشتناکی جلوی رومون هست!
*
درون ماشین نشست قبل اینکه ماشین را به حرکت در بیاورد تماس گرفت و ماشین را به حرکت در آورد، صدای مرد را در ایرپاد درون گوشش شنید:
-آقای صدر
-تموم شد؟
-بله آقای صدر نیم ساعت پیش ابلاغیه براشون پیامک میشه
-خوبه، ممنون
-وظیفس
تماس را قطع کرد و نیش خند زد و گفت:
-این جوری خیلی خوب میشه
گوشی را روشن کرد دوباره تماس گرفت، صدای رهام در گوشش نشست:
-می دونم که تو عمرا دلت واسم تنگ بشه زنگ بزنی، رهام خوبه داره عکس می گیره
-کسی که حرفی نزد
-حرف تو وسط باشه، کسی حرف بزنه؟ این جور جراتی کی داره!
-حالش خوبه؟
-خوب که چی بگم، مثل همیشه شاد نیست اما پسر جالبیه با وجود حال ناخوشش اما سعی می کنه کارشو درست انجام بده
-مراقبش باش، حواست باشه ناهار بهش دادن بخوره
-باشه، کجایی تو؟
-دارم میرم جایی کار دارم
-میای باغ؟
-بعد میام
-باشه
با شنیدن صدای بوق به گوشی نگاه کرد و گفت:
-پشت خطی دارم، فعلا
تماس را قطع کرد و جواب مژگان که پشت خط بود را داد:
-الو
مژگان بینی بالا کشید و گفت:
-شما بیمارستانید؟
شهاب چشم ریز کرد و گفت:
-بودم، چطور؟
-می خواستم بیام اما این جا یکم درگیر شدم نشد بیام، آلا خوبه؟
-شرایطش همونه، درگیری به آلا ربط داره؟
مژگان ناراحت لب باغچه نشست و گفت:
-این بیشعورا وسایل آلا و هامینو گذاشتن جلوی در
شهاب نیش خند زد و گفت:
-دیگه؟
-نمی دونم با اینا چی کار کنم، یعنی انقدر باباش و آرون عصبی بودن که بگم بیان اینارو ببرن، نمیان
-زنگ بزن بیان
-چی؟!
-میگم زنگ بزن بیان وسایل دخترشونو ببرن
-می دونم نمیان، الان فقط دنبال هامین هستن منم نگفتم پیش شماست
-پس بهتر شد، بگو بیان وسایل دخترشون با هامینو ببرن
مژگان گیج ساکت بود و شهاب گفت:
-بگو همین الان بیان
تماس را قطع کرد، نخ سیگاری بین لبش گذاشت و گفت:
-یکی یکی تونو آدم می کنم
ویژگیهای کانال VIP
🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️
کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون بشید ✨🔥
مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵
شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@Darya_1320
@Tanin0489
در کانال وی آی پی پارت 700هستیم
#پارت_سیصد_پانزده
-پس زودتر تخلیه کنید
-نمیشه مراحل داره، عوارض داره، به خاطر همین می خوایم به طور طبیعی تخلیه بشه
-بهت گفتم نمی خوام بدتر این بشه، این حرف آخرم بود
راه افتاد و گفت:
-بازم میام
-تا جایی که می دونم کل وقت روزهات پره چطوری مدام میای این...
چرخید دید شهاب خیلی دور شده است، کلافه زیر لب غرید:
-بهم نمی خورید شهاب، این جوری که تو نگرانشی معلومه روزهای وحشتناکی جلوی رومون هست!
*
درون ماشین نشست قبل اینکه ماشین را به حرکت در بیاورد تماس گرفت و ماشین را به حرکت در آورد، صدای مرد را در ایرپاد درون گوشش شنید:
-آقای صدر
-تموم شد؟
-بله آقای صدر نیم ساعت پیش ابلاغیه براشون پیامک میشه
-خوبه، ممنون
-وظیفس
تماس را قطع کرد و نیش خند زد و گفت:
-این جوری خیلی خوب میشه
گوشی را روشن کرد دوباره تماس گرفت، صدای رهام در گوشش نشست:
-می دونم که تو عمرا دلت واسم تنگ بشه زنگ بزنی، رهام خوبه داره عکس می گیره
-کسی که حرفی نزد
-حرف تو وسط باشه، کسی حرف بزنه؟ این جور جراتی کی داره!
-حالش خوبه؟
-خوب که چی بگم، مثل همیشه شاد نیست اما پسر جالبیه با وجود حال ناخوشش اما سعی می کنه کارشو درست انجام بده
-مراقبش باش، حواست باشه ناهار بهش دادن بخوره
-باشه، کجایی تو؟
-دارم میرم جایی کار دارم
-میای باغ؟
-بعد میام
-باشه
با شنیدن صدای بوق به گوشی نگاه کرد و گفت:
-پشت خطی دارم، فعلا
تماس را قطع کرد و جواب مژگان که پشت خط بود را داد:
-الو
مژگان بینی بالا کشید و گفت:
-شما بیمارستانید؟
شهاب چشم ریز کرد و گفت:
-بودم، چطور؟
-می خواستم بیام اما این جا یکم درگیر شدم نشد بیام، آلا خوبه؟
-شرایطش همونه، درگیری به آلا ربط داره؟
مژگان ناراحت لب باغچه نشست و گفت:
-این بیشعورا وسایل آلا و هامینو گذاشتن جلوی در
شهاب نیش خند زد و گفت:
-دیگه؟
-نمی دونم با اینا چی کار کنم، یعنی انقدر باباش و آرون عصبی بودن که بگم بیان اینارو ببرن، نمیان
-زنگ بزن بیان
-چی؟!
-میگم زنگ بزن بیان وسایل دخترشونو ببرن
-می دونم نمیان، الان فقط دنبال هامین هستن منم نگفتم پیش شماست
-پس بهتر شد، بگو بیان وسایل دخترشون با هامینو ببرن
مژگان گیج ساکت بود و شهاب گفت:
-بگو همین الان بیان
تماس را قطع کرد، نخ سیگاری بین لبش گذاشت و گفت:
-یکی یکی تونو آدم می کنم
ویژگیهای کانال VIP
🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️
کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون بشید ✨🔥
مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵
شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@Darya_1320
@Tanin0489
در کانال وی آی پی پارت 700هستیم