رد خون، کانال رسمی کمند(مریم روحپرور)
22.9K subscribers
63 photos
7 videos
36 links
رمان‌های #ماهی #حامی #ترنج #طعم‌جنون #رخپاک #زمردسیاه #عشق‌خاموش #معجزه‌دریا #تاونهان #آغوش‌آتش #متهوش #چتر_بی_باران #گرگم_به_هوا
پارت گذاری رمان های #متهوش و #رد_خون یک شب در میون از یک رمان، به جز تعطیلات رسمی
کپی حتی با ذکر نام پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
#رد_خون
#پارت_دویست_هفتاد_چهار

دکتر از عکس ها نگاه گرفت از بالای عینکش به آلا که نفس کم آورد نگاه کرد، شهاب قدم سمتش برداشت اما دایی نگاهش کرد و گفت:
-پس شانس اوردی دایی دوستت این جاست، حالا یه نفر کنارته، چون تو اصلا حالت خوب نیست و باید هر چی زودتر بستری بشی
نفس آلا حبس شد و دکتر سر تکان داد و گفت:
-خطر بزرگی در کمینته، آب ریه کم چیزی نیست، مثل بیماری های دیگه نیست مثلا یه جای دیگه ی بدنتو از کار بندازه، این مستقیم مرگه، متوجه ای؟
-من...من بچه دارم...من بای...
بازو ش گرفته شد، آلا سریع به شهاب نگاه کرد و ملتمس سریع سمتش چرخید و گفت:
-شهاب...تو یه چیزی بگو...بگو هامینِ من کوچیکه...بگو کسیو ندارم هامینمو کنارش بذارم
دکتر نگاهشان می کرد و آلا با شتاب سمت دکتر چرخید و گفت:
-نمی تونم
-می دونی این نفس تنگی و درد سینه چیه؟ قفسه ی سینت ورم کرده درسته؟
آلا چشم بست و دکتر آرام گفت:
-رک بگم میمیری، آب ریه زیاده، اکسیژن خون پایین، چه طوری سرپایی؟!
-دکتر م‍...
-آب ریه باید تخلیه بشه، بعد از اون یه سری کارا هست که باید انجام بدی، یعنی همیشگی، تنگی نفس همیشه همراهت هست، بعضی وقتا تو یه شرایطی شدید میشه، تو با اسپری خوب نمیشی اسپری حالتو خوب نمیکنه چون وضعیتت متفاوته، تو باید با خودت...
سکوت کرد به شهاب که نگران به دایی نگاه می کرد نگاه کرد و ناراحت گفت:
-تو خونه باید کپسول اکسیژن باشه، اگرم هم زیاد بیرون میره باید یه کپسول اکسیژن همراه داشته باشی
آلا چشم بست و شهاب سریع گفت:
-کافیه
دکتر نفس عمیقی کشید و گفت:
-اگر از آلودگی و هر نوع دودی دور باشه، نفس تنگی کمتر سراغش میاد، البته همه ی اینا یک طرف استرس و اعصاب هم تاثیر گذاره، جای نگرانی واسه بعدش نیست مثل همه زندگی می کنه با این تفاوت که گاهی باید از کپسول اکسیژن استفاده کنه
برگه را در دست تکان داد و گفت:
-آزمایشا بد نبود، اما آب ریه باید تخلیه بشه وگرنه...
آلا با ناامیدی گفت:
-میشه بهم فرصت بدید...یعنی ببینم باید واسه پسرم چی کار کنم
-خطرناکه
-چاره ای ندارم دکتر
شهاب عصبی غرید:
-آلا می فهمی میگه خطرناکه
آلا عصبی نگاهش کرد و گفت:
-می فهمی کسیو ندارم یعنی چی؟
-مژگان
-اون سر کار میره، خودش گرفتاره
-پیش بابات
آلا نگاه گرفت و گفت:
-نمیشه
-چرا؟