رد خون، کانال رسمی کمند(مریم روحپرور)
22.8K subscribers
87 photos
8 videos
49 links
رمان‌های #ماهی #حامی #ترنج #طعم‌جنون #رخپاک #زمردسیاه #عشق‌خاموش #معجزه‌دریا #تاونهان #آغوش‌آتش #متهوش #چتر_بی_باران #گرگم_به_هوا
پارت گذاری رمان های #متهوش و #رد_خون یک شب در میون از یک رمان، به جز تعطیلات رسمی
کپی حتی با ذکر نام پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
#رد_خون
#پارت_دویست_هفتاد_نه

-پس چی...اون ماشین اون سرعت حرفه ای بودنتو...ثابت می کنه پس نمیشه گفت...ناشی بودی
-بازجوییه؟!
-کنجکاوم دلیل این تصادف وحشتناک...که معجزه هم بوده تو الان...اینجایی رو بدونم
-یه چیزیو می دونی؟
-بگو
-تا حالا واسه هیچ احدی هیچی توضیح ندادم!
آلا شانه بالا انداخت و گفت:
-من کاری به احد ندارم...من...جواب می خوام
شهاب ابرو در هم کشید و آلا ادایی در آورد و گفت:
-بیخودم خودتو این شکلی نکن...نمی ترسم
شهاب با حرص نیش خند زد رو چرخاند و آلا گفت:
-بگو
دستش مشت بود، هر که دیگر جای آلا بود حال باید از به دنیا آمدنش پشیمان می شد، شهاب صدر هرگز اجازه نمی داد کسی از او سوال کند و به زور جواب پس بگیرد، اما آن دختر با وجود دانستن آن موضوع باز هم کار خودش را می کرد و هنوز منتظر جواب بود.
-شهاب...
شهاب خشمگین نگاهش کرد آلا کمی ترسید و سر تکان داد، به روبه رو نگاه کرد و دستش را کنار گردنش گذاشت، شهاب عصبی گفت:
-یه لحظه حواسم پرت شد به چی و کجا هم نمی دونم یادم نیست فقط پرت شد
سر چرخاند نگاهش کرد و گفت:
-باید حواست به یه چیز مهم پرت شده باشه...که به اون سرعت اشتباه کرده باشی
-یکم ساکت باشی سوال نکنی فکر کنم تنگی نفست بهتر بشه
آلا خندید و گفت:
-این مودبانه ی خفه شو بود دیگه درسته؟
-الان بحث من و دیشبو کنیم؟
آلا خم شد گوشی را برداشت، هنوز روشن بود، پوفی کرد و گفت:
-چه قدرم خبرت ترکونده، صفحه ی اینستای من فقط عکسای ماشینته یا خودت
-باید عمل کنی
-اما این خبره بد نبودا، خبر قبلی کمرنگ تر شد
-آلا
با فریادش آلا چشم بست شهاب غرید:
-تو هفتاد سالته؟ نه تو حتی از سن واقعیتم بچه تری، شبیه دخترای توی خاله بازی هستی که میگن من الکی غش می کنم شما بهم آب قند بدید، فکر کردی جونتم مثل خاله بازیه که خودتو به مردن بزنی بعدم بازی ادامه داشته باشه
-هامین تنهاست
-عمل نکنی تا آخر عمر تنهاست، کدوم بهتره؟
-باید ببینم باید کجا بذارمش پیش کی بذارمش...اصلا کیو دارم که بسپارمش به اون...مژگانم نمی تونه مرخصی بگیره
-اون وقت این فکرا تا کی ادامه داره؟ متوجه ای دایی گفت باید زود بستری بشی!
-بچه داشتی جایی هم نداشتی بچتو...بذاری با وجود یه عمل...چی کار می کردی...بچتو ول می کردی می رفتی بیمارستان؟ البته...پولتو فاکتور بگیر آقای صدر...چون با پول پرستار براش میاری
ویژگی‌های کانال VIP

🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️

کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون  بشید 🔥

مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵


شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@Darya_1320
@Tanin0489

در کانال وی آی پی پارت 600هستیم