رد خون، کانال رسمی کمند(مریم روحپرور)
23.1K subscribers
57 photos
5 videos
24 links
رمان‌های #ماهی #حامی #ترنج #طعم‌جنون #رخپاک #زمردسیاه #عشق‌خاموش #معجزه‌دریا #تاونهان #آغوش‌آتش #متهوش #چتر_بی_باران #گرگم_به_هوا
پارت گذاری رمان های #متهوش و #رد_خون یک شب در میون از یک رمان، به جز تعطیلات رسمی
کپی حتی با ذکر نام پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
#رد_خون
#پارت_دویست_هشتاد_دو

رهام ساکت بود و شهاب ته سیگارش را هم پک زد و گفت:
-بعدم رفت
-کجای ماجرا دردناکه؟ رفتنش یا حرف تو
-هیچ کدوم، رفت که رفت واسه من رفتنِ کی مهم بوده که این باشه، حرفمم حقیقت بود، کسی که به فکر خودش نیست اما به فکر یکی دیگس و کاملا هم می دونه با این کار بیشتر به اون طرف ضربه می زنه، یعنی یه آدم مزخرف که نمی خواد چیزی از زندگی بفهمه
-اگر هیچ کدوم اینا نیست، این حال خرابت واسه چیه؟
-حالم خراب نیست
سر چرخاند با خشم غرید:
-این صبوریِ بی همه چیز چرا مدام با شکری یه جا عکس برداری دارن؟
-صبوری! آهان همین جواد که برسام مدلشون شده رو میگی؟ً!
کمی دیگر مشروب خورد و با همان خشم گفت:
-دیگه باغامو بهشون نمیدم، برن گم بشن یه قبرستون دیگه کارشون بکنن
رهام کمی مکث کرد و آرام گفت:
-شهاب می خوای دیگه نخوری؟
-به تو چه
رهام عقب رفت و گفت:
-باشه بخور
-برو بشین بازیتو کن
-حله
رهام دوباره رفت نشست، شهاب به لیوانش نگاه کرد با یاد آوری حرف های دایی، چشم بست کمی سر به زیر برد و چند بار آرام دست مشت شده اش را روی کانتر کوبید.
-حالا که انقدر مزخرفم...دیگه کاری به کار من و هامین...نداشته باش آقای صدر...تا همین جا هم خیلی..زحمت دادم
صدایش در گوشش بود، لیوان را بالا برد کمی دیگر از آن خورد، دست دیگرش چنگ شد در موهایش و تا پشت سرش کشید و گفت:
-هامین ساعت چند کارش تموم شد؟
رهام که بیشتر توجه اش به تی وی بود گفت:
-فکر کنم هفت هشت بود
با همان عصبانیت دوباره لیوانش را از محتویات بطری پر کرد و راه افتاد، رهام عصبی غرید:
-بیا بازی دیگه
شهاب بی توجه به اتاق رفت، گوشی را برداشت روشنش کرد، روی مبل  تک نفره اش نشست و عصبی غرید:
-الان چرا باید نگرانت باشم!
گوشی را در دستش فشرد و کمی از مشروبش را خورد، چشم ریز کرد و  به آن فکر کرد زنگ بزند بخواهد با هامین صحبت کند، تماس را برقرار کرد اما با قطع شدن تماس یک ابرویش بالا رفت و دوباره تماس را برقرار کرد، با قطع شدن دوباره ی تماس با بهت گفت:
-بلاکم کردی!
با چشمان گرد خنده ی هیسرتیکی کرد،  به یک باره فکش منقبض شد و فریادش به هوا رفت:
-به درک
رهام سریع از سر جایش بلند شد سمت اتاق رفت، جلوی در اتاق ایستاد و گفت:
-دوباره چی شد؟!
ویژگی‌های کانال VIP

🔺در طول هفته یک شب در میون دو پارت گذاشته میشه، اما تو vip هر شب پارت داریم،(البته از همین ابتدا کلی پارت تو کانال آماده ی خوندنه) کانال خلوت و بدون تبلیغات و دسترسی راحت تر به پارتا، از همه مهم تر حمایت از نویسنده❤️

کافیه تنها با پرداخت 40هزار تومان عضو کانال VIP #رد_خون  بشید 🔥

مریم روح پرور زمین
۵۸۹۲۱۰۱۳۵۶۴۸۶۳۹۵


شات واریز رو برای *یکی از دو آیدی ادمین ارسال کنید و منتظر پاسخ باشید، لطفا فقط برای یک نفر ارسال کنید🍃🌱
@Darya_1320
@Tanin0489

در کانال وی آی پی پارت 600هستیم