ـــــــــــــــــــــــ
"آیه
چشم
آرامش"
نازل می شوی بر
دشت بیکران #تنهایی اااام
و آرام می گیرم
در #آغوشت چون پیچکی سبز
میان "مخمل"
سرخ گون #رویاااا،،،،
#هدیه_قلی_یار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💞
"آیه
چشم
آرامش"
نازل می شوی بر
دشت بیکران #تنهایی اااام
و آرام می گیرم
در #آغوشت چون پیچکی سبز
میان "مخمل"
سرخ گون #رویاااا،،،،
#هدیه_قلی_یار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💞
در جیب می گذارم دستانم را،
و برایِ آخرین بار،
شبِ #خیابان را تا تَه می روم؛
این خیابانها همینند!
آدم را تمام می کنند؛
با #تنهایی شان...
#میثم_رجبی🍃🌸🍃
و برایِ آخرین بار،
شبِ #خیابان را تا تَه می روم؛
این خیابانها همینند!
آدم را تمام می کنند؛
با #تنهایی شان...
#میثم_رجبی🍃🌸🍃
اینجا آخرِ دنیاست!
انتهای پاره خط های
منتهی به #تنهایی..
#تو نیستی و
روزهایم
به تاریکی شب می گذرند!
و من بی تابانه تکیه بر
دیوارِ #انتظار
از پشتِ عینکِ روزمرگی ها؛
به جستجوی زیبایی ات،
در ماه،
دلخوش کرده ام...
#شیما_رضایی🍃🌸🍃
انتهای پاره خط های
منتهی به #تنهایی..
#تو نیستی و
روزهایم
به تاریکی شب می گذرند!
و من بی تابانه تکیه بر
دیوارِ #انتظار
از پشتِ عینکِ روزمرگی ها؛
به جستجوی زیبایی ات،
در ماه،
دلخوش کرده ام...
#شیما_رضایی🍃🌸🍃
#چشمانم بسان کتابی ست..
خاک خورده،
چشم براه دستانی،
که به وقتِ #تنهایی
نوازش دهد؛
احساس قندیل بسته اش را،
تا #بغض های فرو خورده،
چکه کند بر شیروانی گونه هایش...
#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃
خاک خورده،
چشم براه دستانی،
که به وقتِ #تنهایی
نوازش دهد؛
احساس قندیل بسته اش را،
تا #بغض های فرو خورده،
چکه کند بر شیروانی گونه هایش...
#عاطفه_دادویی🍃🌸🍃
فراتر از مرزهای خیالم..
آن سوی سیمهای خاردارِ #شب؛
زیرِ پایِ احساسم،
از خاکسترِ سرخِ #قلبم،
خوابی می جوشد!
و با خود می برد مرا
به دور دست ها..
به شورابِ #تنهایی...
#آزی_فرهادی🍃🌸🍃
آن سوی سیمهای خاردارِ #شب؛
زیرِ پایِ احساسم،
از خاکسترِ سرخِ #قلبم،
خوابی می جوشد!
و با خود می برد مرا
به دور دست ها..
به شورابِ #تنهایی...
#آزی_فرهادی🍃🌸🍃