💖کافه شعر💖
2.22K subscribers
4.24K photos
2.76K videos
11 files
909 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
امیدها شبیه هم نیستند
دست یکی به آسمان چنگ می زند
دست یکی به انسان
دستهای انسان ها شبیه هم نیستند
یکی خاک را به باد می دهد
یکی عمر را
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگانی می کند
یکی تحمل ...

#رسول_یونان🌹


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

به آفتاب احتياج داشتم
احتياج داشتم به دميدن صبح
تا بيدار شوم از كابوس...
خوش آمدے !
روزگار غم انگيزے داشتم بے تو
پرده ے پنجره ام از ابر بود
هر شب
با گريه به خواب مے رفتم
و كشتے ها
در بالش من غرق مے شدند...

#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

یاد عزیزت...
از همه‌ ے یادها جداست....
ا ے من فدا ےِ چشمِ #تـღـو ...

"یادت جدا بخیر"....!!

#رسول_یونان🌹

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من دنیای واقعی را دوست دارم
زیستن در ناممکن‌ها بیهوده و غم‌انگیز است
نمی‌شود از رنگ دریا ماهی گرفت
نمی‌شود از عکس درختان میوه چید
برکه‌های رویا، پرندگان را سیراب نمی‌کنند
مرا ببخش
فراموشت کردم
نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!

#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر تو نبودی
من کاملا بیکار بودم
هیچ کاری
در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو!

#رسول_یونان🌹

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

به آفتاب احتياج داشتم
احتياج داشتم به دميدن صبح
تا بيدار شـوم از كابوس...
خوش آمـدی !
روزگار غم انگيزی داشتم بی تو
پرده ی پنجـره ام از ابر بود
هر شب
با گريه به خواب می رفتم
و كشتی ها
در بالش من غرق می شدند...


#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
من تنهایم
بی تو ،
هیچ کاری نمی توانم بکنم
دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم
و این تنهایی تلخ است
تلخ...
مثل نوازنده‌ای که
با دست های بریده به پیانو می‌نگرد...

#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
هر شب خواب می بینم
سُقوط می کنم از یک آسمانخراش
و تو از لبهٔ آن خم می شوی
و دستم را می گیری
سقوط می کنم هر شب از بام شب...
و اگر تو نباشی که دستم را بگیری
بدون شکّ صبحگاه،جنازه ام را
در اعماق درّه ها پیدا می کنند ...

#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
نبودن تو فقط نبودن تو نیست،
نبودن خیلی چیزهاست،
کلاه روی سرمان نمی ایستد،
شعر نمی چسبد،
پول در جیبمان دوام نمی آورد،
نمک از نان رفته،
خنکی از آب...

ما بی تو فقیر شده ایم!

#رسول_یونان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
نبودن تو فقط نبودن تو نیست،
نبودن خیلی چیزهاست،
کلاه روی سرمان نمی ایستد،
شعر نمی چسبد،
پول در جیبمان دوام نمی آورد،
نمک از نان رفته،
خنکی از آب...

ما بی تو فقیر شده ایم!

#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
امیدها شبیه هم نیستند
دست یکی به آسمان چنگ می زند
دست یکی به انسان
دستهای انسان ها شبیه هم نیستند
یکی خاک را به باد می دهد
یکی عمر را
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگانی می کند
یکی تحمل ...

#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو در من به خواب رفته ای...

دیگر با صدای بلند نمی خندم،
با صدای بلند حرف نمی زنم،

دیگر گوش نمی دهم
به صدای باد،
 دریا،
 پرنده،
 پاواروتی،

پاورچین پاورچین می آيم
و می روم
بی سر و صدا زندگی می کنم
تو در من به خواب رفته ای...


#رسول_یونان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جاده های بی پایان را دوست دارم
دوست دارم باغ های بزرگ را
رودخانه های خروشان را
من تمام فیلمهایی که در آنها
زندانیان موفق به فرار می شوند
دوست دارم
دلتنگ رهایی ام
دلتنگ نوشیدن خورشید
بوسیدن خاک
لمس آب
در من یک محکوم به حبس ابد
پیر و خمیده
با ذره بینی در دست
نقشه های فرار را مرور می کند...!

#رسول_یونان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به آفتاب احتیاج داشتم
احتیاج داشتم به دمیدن صبح
تا بیدار شـوم از كابوس...
خوش آمـدی..!

#رسول_یونان
#درود_روزتون_سرشار_از_اتفاقات_خوب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو ماه را
بيشتر از همه دوست می داشتی
و حالا
ماه هر شب
تو را به ياد من می آورد
می خواهم فراموشت كنم
اما اين ماه
با هيچ دستمالی
از پنجره ها پاک نمی شود...!


#رسول_یونان👌❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#تو ماه را

بیشتر از همه دوست می‌داشتی
و حالا ماه هر #شب
تو را به یاد من می‌آورد
می‌خواهم فراموش‌ات کنم
اما این #ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره‌ها پاک نمی‌شود!

#رسول_یونان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بی تو
دنیا مثل شب خانه ای خالی‌ست
ترسناک و آزار دهنده
شیر آب
خوب بسته نشده
بر خواب‌هایم آب چکه می‌کند.

#رسول_یونان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

‌می‌گذرند ...
زودتر از آنچه فکر کنی می‌گذرند

عشق‌ها، اضطراب‌ها، هیجان‌ها
باد و باران‌هایِ یک تابستانند ...

#رسول_یونان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
داشتم از این شهر می رفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد!
البته
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و
تو صدایم کنی!
فقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی !

#رسول_یونان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
باید ﺷﻌﺮﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﮔﻔﺖ ..
ﺁﻫﻨﮕﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﻧﻮﺍﺧﺖ ...

ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﭼﻮﺑﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻍﻫﺎ ﺭﺍ ...
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎیﻣﺎﻥ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻧﺪ ‌...
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ...


ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺳﺎﺧﺖ ...!


ﻫﯿﭻ ﺑﺎﺩﯼ ...
ﻻﻧﻪﯼ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ...
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺮﺟﺎﯾﺶﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ...!


#رسول_یونان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀