💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
یک نکته فقط داشت قضایای زلیخا

عاشق شدن ارزنده ترین لکه ی ننگ است

#امیر_عطا_اللهی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
يار مي خواهد اين آشفتگي
كوشش بيهوده به از خفتگي

آنک او شاهست او بی کار نیست
ناله از وی طرفه کو بیمار نیست

#مثنوی_مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یارب آن نامهربانان مه دل فراگیرد ز کینم
نرم گردد آهنش از تف آه آتشینم

گر نگیرد دامنش داد از غبار هرزه گردم
ور نیفتد بر رخش آه از نگاه واپسینم

با نسیم طره او در بهارستان رومم
با خیال صورت او در نگارستان چینم

خود چه اندیشم ز هجران من که در بزم وصالم
یا چه تشویشم ز دوزخ من که در خلد برینم

گر تو میر مجلسی، من هم محب تیره‌روزم
ور تو شاه کشوری من هم غلام کمترینم

گر مجال گریه می‌دیدم به خاک آستانت
صد هزاران دجله سر می‌زد ز طرف آستینم

قابل کنج قفس آخر نگردیدم دریغا
من که در باغ جنان هم شه پر روح‌الامینم

پی به معنی برده‌ام در عالم صورت پرستی
گر تو محو صورتی، من مات صورت آفرینم

منتهای مطلبم صورت نمی‌بندد فروغی
تا به چشم خود جمال شاهد معنی نبینم

#فروغی_بسطامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یا مُقلب قلب ما را شاد کن
خانه‌ها را ای خدا آباد کن

یا مدبر بهترین تدبیر کن
کام ما را از محبت سیرکن

یا محول حال ما را حال کن
حال ما را بهترین احوال کن

اصغر اسلامی🌹

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
;;یک پیاله شعر تازه ، یک وجب دلواپسی !
زیر قیمت می فروشم ، مشتری دارد کسی؟

با شما ارزان حسابش می کنم ، لطفا بخر !
بوسه جایش می دهی ، با رنگ و بوی اطلسی ؟؟

من شنیدم ، گفته ای باید فراموشت کنم؟؟
من نمردم ، آدم زنده نمی خواهد وصی !

مرگ من ، آنروز می آید که تو با دیگری !
می روی و من بمانم با هجوم بی کسی !

نوشدارو را نیاور ، جامه مشکی بپوش !
تسلیت باید بگویی ، تا کنارم می رسی

#اخوان^ثالث


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یا رب این عید همایون چه مبارک عید است
که بدین واسطه دل دست بتان بوسیده‌ست

گرنه آن ترک سپاهی سر غوغا دارد
پس چرا از گرهٔ زلف زره پوشیده‌ست

شاخی از سرو خرامندهٔ او شمشادست
عکسی از عارض رخشندهٔ او خورشیدست

نگه سیر بر آن روی نکو نتوان کرد
بس که از خوی بدش چشم دلم ترسیده‌ست

دوش در بزم صفا تنگ دهان تو چه گفت
که از آن خاطر هر تنگ‌دلی رنجیده‌ست

مطرب از گوشهٔ چشمت چه نوایی سر کرد
که به هر گوشه بسی کشته به خون غلطیده‌ست

تنگ شد در شکرستان دل طوطی گویا
دهن تنگ تو بر تنگ شکر خندیده‌ست

دل یک سلسله دیوانه به خود می‌پیچد
تا که بر گردنت آن مار سیه پیچیده‌ست

حلقهٔ زلف تو را دست صبا نگرفته است
ذکر سودای تو را گوش کسی نشنیده‌ست

با وجود تو نمانده است امیدی ما را
که رخ خوب تو دیباچهٔ هر امیدست

#فروغی_بسطامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک روز می آیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم

یکروز می آیی که من، نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی، نه یقین، مست و خمارت نیستم

شب زنده داری می کنی، تا صبح زاری می کنی
تو بی قراری می کنی، من بی قرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد، قدری زمستانی و بعد
گل میدهی، نو میشوی، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته ام، دور از کدورت های دور
آیینه ای پیش توام، اما کنارت نیستم

دور دلم دیوار نیست، إنکار من دشوار نیست
اصلا "منی"در کار نیست، امنم حصارت نیستم...

#افشین_یداللهی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی‌ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی‌سبب نفروختم
دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم

زانکه می‌گفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نوبهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی‌دردی علاجش آتش است

#مجذوب_تبریزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یا رب! این نامه‌سیه‌کرده‌ی بی‌فایده‌عمر
همچنان از کَرمت برنگرفته‌ست امید

گر به زندانِ عقوبت بَری‌ام روزِ شمار
جای آن است که محبوس بمانم جاوید

هر درختی ثمری دارد و هرکس هنری
منِ بی‌مایه‌ی بدبخت، تهی‌دست چو بید

لیکن از مشرقِ الطاف الهی نه عجب
که چو شب روز شود، بر همه تابد خورشید

ما کیانیم که در معرض یاران آییم؟
ماکیان را چه محل در نظرِ بازِ سپید...؟

سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت

خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر می‌شکند گوشه محراب امامت

حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت

کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت

#حافظ

‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک نظر دیدیم و دل با نیش مژگان خو گرفت
یک تبسم کرد و سر با ترک سامان خو گرفت

گریه لازم نیست اظهار محبت را، ولی
عشق در روز ازل با چشم گریان خو گرفت...

#ابوالحسن_فراهانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یارب تو مرا به نفس طناز مده

با هر چه به جز تست مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش

من آن توام مرا به من باز مده

#مولانا


@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ﻳﮑﯽ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﺯﺍﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥِ ﻏﻤﮕﻴﻦ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻟﻴﻠﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﺋﯽ ﺗﻮ ﻣﺴﮑﻴﻦ

ﺑﺨﺎﮎ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺳﺮ ﻧﮕﻮﻥ ﺳﺎﺭ
ﺑﺪﻭ ﮔﻔﺘﺎ ﺑﮕﻮ ﻟﻴﻠﯽ ﺩﮔﺮ ﺑﺎﺭ

ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﻌﻨﯽ ﺟﻮﯼ ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻟﻴﻠﯽ ﮔﻮﯼ ﺑﺎﺷﯽ

ﺑﺴﯽ ﮔﺮ ﺩُﺭِّ ﻣﻌﻨﯽ ﺳﻔﺘﻪ ﺁﻳﺪ
ﭼﻨﺎﻥ ﻧﺒﻮَﺩ ﮐﻪ ﻟﻴﻠﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺁﻳﺪ

ﭼﻮ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﻌﺖ ﻟﻴﻠﯽ ﺑﺎﺯﮔﻔﺘﯽ
ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺭﺍﺯ ﮔﻔﺘﯽ

ﭼﻮ ﺩﺍﻳﻢ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ
ﺯ ﻏﻴﺮﯼ ﮐﻔﺮﻡ ﺁﻳﺪ ﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻔﺖ

ﮐﺴﯽ ﮐﻮ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺁﻏﺎﺯ
ﺑﺮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻫﻤﯽ ﻋﺎﻗﻞ ﺷﺪﯼ ﺑﺎﺯ

ﻭﮔﺮ ﺟﺰ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﻳﺎﺩ ﮐﺮﺩﯼ
ﺷﺪﯼ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﮐﺮﺩﯼ

ﺍﮔﺮ ﮔﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺭﻭﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﻳﺎﺩ ﺁﺭﯼ

ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﯼ ﺳﺪّﻳﺖ ﭘﻴﺸﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩﺵ ﮐﻨﯽ ﺁﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﻮﻳﺸﺴﺖ

#عطار


@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت

از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت

ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت

لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت

تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت

تو می روی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است.. خدا پشت و پناهت..

#علی_صفری


❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
یا رب این عید همایون چه مبارک عید است
که بدین واسطه دل دست بتان بوسیده‌ست

گرنه آن ترک سپاهی سر غوغا دارد
پس چرا از گرهٔ زلف زره پوشیده‌ست

شاخی از سرو خرامندهٔ او شمشادست
عکسی از عارض رخشندهٔ او خورشیدست

نگه سیر بر آن روی نکو نتوان کرد
بس که از خوی بدش چشم دلم ترسیده‌ست

دوش در بزم صفا تنگ دهان تو چه گفت
که از آن خاطر هر تنگ‌دلی رنجیده‌ست

مطرب از گوشهٔ چشمت چه نوایی سر کرد
که به هر گوشه بسی کشته به خون غلطیده‌ست

تنگ شد در شکرستان دل طوطی گویا
دهن تنگ تو بر تنگ شکر خندیده‌ست

دل یک سلسله دیوانه به خود می‌پیچد
تا که بر گردنت آن مار سیه پیچیده‌ست

حلقهٔ زلف تو را دست صبا نگرفته است
ذکر سودای تو را گوش کسی نشنیده‌ست

با وجود تو نمانده است امیدی ما را
که رخ خوب تو دیباچهٔ هر امیدست

عید فرخندهٔ عشاق به تحقیق تویی
که سحرگه نظرت منظر سلطان دیده‌ست

انبساط دل آفاق ملک ناصر دین
که بساط فلک از بهر نشاطش چیده‌ست

آن که از بخت جوان تا به سر تخت نشست
خاک پایش ز شرف تاج سر جمشیدست

تیغ او روز وغا گردن خصم افکنده‌ست
دست او گاه سخا مخزن زر پاشیده‌ست

آفتاب فلک جود فروغی شاه است
که فروغش به همه روی زمنی تابیده‌ست

#فروغی_بسطامی


❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت

از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت

ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت

لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت

تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت

تو میروی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است خدا پشت و پناهت....

#علی_صفری


❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
تا از سر صوفی برود علت هستی

عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و از این جمله برستی

ای فتنه نوخاسته از عالم قدرت
غایب مشو از دیده که در دل بنشستی


#سعدی


‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
یارب تو یکی یار جفا کارش ده

یک دلبر بدخوی جگر خوارش ده

تا بشناسد که عاشقان درچه غمند

عشقش ده شوقش ده و بسیارش ده

#مولانا


❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک او از کنارم کوچ کرد و حالا در

جای جای خالی‌اش هر شب

نبودن یک ایل احساس می‌شود!

#امید_آذر




❀═‎‌‌‌‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ی_حس_خوب

چقدر این قشنگه و به دل میشینه🥺

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀