💖کافه شعر💖
2.2K subscribers
4.21K photos
2.75K videos
11 files
893 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
من کجا و از تو نوشتن کجا
گُم شدم لا به لای واژه ها
گریه ی شعرم و خنده ی خیالت
قاصدک دَمی بر شعرم بنشین
تا تو را پُر از گریه کنم
قاصدک
می خواهم تو را به شقایق سرمست
نگاهش بسپارم
می خواهم
چشمانش را پُر از من کنی
قاصدک پیغام دلتنگیم را
به آغوشش سنجاق کن
منِ پائیزیی اینجا می مانم
میان حجم عظیم خیالش
قاصدک منتظر می مانم
خبری بیاور
خبری بیاور

#سیامک
#برای آنکس که خودش میداند

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
دو #چشم #سیاهت شد #کعبه آمال من
به حکم #عشق شدم #مسلمان بُت رویت
وحی ُنزل شد آیه #عشقت در شب #دلدادگی
رسالتم شد #طواف #شعرم بر حَرم
#نیازت

#سیامک
#برای آنکس که خودش میداند😘

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
باز #عصر و بوی یاس
خیال تو
مست شدن احساسم بر
پیچک تنهائی من
در بی کران شراب چشمان
تو
شُرشُر دلتنگی بر بام شعر
من
رقص واژه ها و دلبری قاصدک
نگاه تو
#عصری بهاری و بی نهایت خزان
در امتداد حریر رد پای تو
بر چشمان من


#سیامک
#برای آنکس که خودش میداند

🧚
‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
#عصر و بغل بغل یاد تو
بوی نرگسای شیراز و نقش
خط خال تو
خیال کبود تو و احساس پاره پاره
من
پیچش #عصر و مستی چشمهای تو
پنجره ای رو به #غروب
هوایی گرگ و میش
نم نم باران
بوی خیس با تو بودن
قهوه ای تلخ روی میز چوبی
غزل خوانی من برای تو
خنده های تو مال من

#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا جانی است
پُر از تو
مرا تُهی نکن
از خود
که بی تو جانم می‌رود

#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روزی روزگاری
من بودم و تنهایی و شب
رفاقتی با شب داشتم
آغوش شب مآمن خستگی های
من بود
چشمان تَرم گُواهم بود
خودم بودم و دلم
دلم بود و خودم
نه هراس خیالی
نه قرار بی قراری
نه چشمان شهلایی
نه لبان سُرخی
نه سوزی نه آهی
نه رقص اندام دلربای
تو از کجا آمدی؟
حوالی کدوم دشت شقایقی؟
آمدنت بهر چه بود؟
شب را به جانم انداختی
قرارم را بی قرار کردی
هر شب
هجوم لشکر خیالت
احاطه می کند مرزهای
احساسم را
من ماندم و یک بغل
دلتنگی
چشمانت سر جنگ دارد
با منِ خسته
تبانی حس حضورت
با احساسم
انقلاب دوست داشتنت
در بی کران نفس هایم
تو از کجا آمدی؟
آمدنت بهر چه بود؟

#سیامک_جعفری
#برای_آنکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز #عصر و بوی یاس
خیال تو
مست شدن احساسم بر
پیچک تنهائی من
در بی کران شراب چشمان
تو
شُرشُر دلتنگی بر بام شعر
من
رقص واژه ها و دلبری قاصدک
نگاه تو
#عصری پاییزی و بی نهایت خزان
در امتداد حریر رد پای تو
بر چشمان من


#سیامک_جعفری
#برای_آنکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز #عصر و بوی یاس
خیال تو
مست شدن احساسم بر
پیچک تنهائی من
در بی کران شراب چشمان
تو
شُرشُر دلتنگی بر بام شعر
من
رقص واژه ها و دلبری قاصدک
نگاه تو
#عصری پاییزی و بی نهایت خزان
در امتداد حریر رد پای تو
بر چشمان من


#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا چو می شکنی در خود بِشکن
تا غیر نبیند مرا هر دَم بِشکن

صدای شکستنم را کَس نشنید
بی مروت آهسته تر بشکن

در حصار آیینه ی تو شکستن چه خوش است
آیینه ی دل را تو با نگاهت بشکن

ماه تو در سرا پرده ی شبم آرزوست
بیا ای ماه تابان شب را بشکن

آخر شبی در فراغ تو جانم می رود
آن گه که آمدی سنگِ مزارم بشکن

#سیامک_جعفری
#برای_آنکس_که_خودش_می‌داند


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#پنجشنبه یعنی نهایت
نداشتنِ تو
شعرم به آرامی
پِلک های واژه ها را
نوازش می‌دهد
دست قلم را می گیرد
دفترم را می تکاند

امّا . امّا

چیزی جز دلتنگی
در بساطِ شعرم نیست


#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز #عصر و بوی یاس
خیال تو
مست شدن احساسم بر
پیچک تنهائی من
در بی کران شراب چشمان
تو
شُرشُر دلتنگی بر بام شعر
من
رقص واژه ها و دلبری قاصدک
نگاه تو
#عصری پاییزی و بی نهایت خزان
در امتداد حریر رد پای تو
بر چشمان من


#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز #شنبه شد
و من هنوز دلتنگی
#جمعه را یدک میکشم
فرقی نمی‌کند هر روز
دلتنگی پایش را در
کفشِ احساسم می کند


#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
🍃🌸
#عصرِ
چشمان‌ تو بوی شعر تازه می دهد
همراه با‌ ی فنجان دوست داشتن
رو به پنجره بودنت
در پس پرچین نیلوفر آبی
روی برکه ی خواستنت
بوی بهار نارنج و طعم یاس
آغوشت
در بی کران #عصری مفرح
که پُر می شود از بوی حریر
عطر تنت
در امتداد کوچه های بی قراری

#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند


‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#صبح و ردِ بوسه های
خیالت بر گونه های شعرم
می شود لنگر تنِ مردانه ام را
به مآمن ساحل آغوشت بسپارم
با طعم یاس لبهایت
در چند قدمی بودنت
دست شعرم را می گیرم و رهسپار
عاشقانه هایت می شوم
گِره خواستنت را دخیل می بندم
به حَرم #صبح چشمانت
بیا و صحن و سرای من باش
تو این #صبح کبود
وقتی تو باشی دیگر #صبح را
نمی خواهم
تو می شوی #صبح من
که پُر می شود از بوی حریر
عطر تنِ زنانه ات
در امتداد کوچه ی یاس
تو

#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کاش می‌توانستم ، کاش می توانستم
پرندهء خیال وحشی تو را
همراه کنم با موسیقی نگاهت

کاش می‌توانستم
تمامی آسمان چشمانت را
پرواز کنم

امّا ، امّا
با بال های خسته چه کنم؟
دست های شعرم شکسته
نفس های قلمم بریده
انگار دفترم خوابیده
شمع جانم چکیده

کاش من ، من نبودم
کاش تو ، تو نبودی
کاش من باد بودم و تو
بِسان قاصدکی بودی
روی شانه های من
ابرهای پُر از باران را
می کشاندیم حوالهء
کوچهء آفتاب
آفتاب را بارانی میکردیم
گوشه ای می‌نشستیم و چشم
می دوختیم به اُفق
به انتظار رنگین کمان

#سیامک_جعفری
#برای آنکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز #عصر و بوی یاس
خیال تو
مست شدن احساسم بر
پیچک تنهائی من
در بی کران شراب چشمان
تو
شُرشُر دلتنگی بر بام شعر
من
رقص واژه ها و دلبری قاصدک
نگاه تو
#عصری بهاری و بی نهایت خزان
در امتداد حریر رد پای تو
بر چشمان من


#سیامک
#برای آنکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هنوز هم دوست داشتن ت،
قشنگ ترین بهانه ی
تمام عاشقانه های من است
اصلا خودت بگو محبوب من
دوست داشتنت چند خط است
که هر چه خط به خط روی قلبم می نویسم
تمامی ندارد خطهای دفتر احساسم❤️

#امید_آذر

#برای_آنکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀