💖کافه شعر💖
2.21K subscribers
4.21K photos
2.74K videos
11 files
889 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
"هر چه با بوسه نمک گیرم کنی، قهرم که قهرم!!
با خودت بی وقفه درگیرم کنی ، قهرم که قهرم!!!

بر سرامیکی خنک دیوانه بازی قلقلک ، یا
با پر بالش پری زیرم کنی، قهرم که قهرم!

پشت خواهم کرد اصلا ، تا بفهمی قهر چیست..
با دو تا بازو‌ که زنجیرم کنی قهرم که قهرم

روح سرگردان شدی، زل میزنی در چشمایم ؟!
چون که میخواهی که تسخیرم کنی قهرم که قهرم

فکر کردی می‌شود با یک غزل از شهریار
ساده حتما تحت تاثیرم کنی ؟! قهرم که قهرم

با غریبان هرگز این لبخند ها جایز نبود
تا مرا این گونه دلگیرم کنی قهرم که قهرم

#میترا طباطبایی نیا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

ديگر از من
حرفی از اندوهِ آدمی نخواهی شنيد،
می‌روم کنج خاموشِ همين خانه می‌نشينم
و فقط از پشت پرده به دريا نگاه می‌کنم،
ببينم شما چه خوابی از چراغ و ستاره
برای شب غمگينِ آسمان ديده‌ايد!

شما نمی‌دانيد
ما بی‌چراغ و ستاره چه می‌کشيم!
صحبت‌هاتان البته آشنای آدميان است
اما آوازهای آسوده‌ی شما
هيچ دل و دستی را
به رويای نان و نمازِ علاقه دعوت نمی‌کند.

باشد،
ديگر از من
حرفی از اندوهِ آدمی نخواهيد شنيد!

#سیدعلی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رقصان شده پروانه و سبزه تر توست
سنبل به کف آیینه ، تماشاگر توست

در حال و هوای صبح زیبای بهار
هر گل که شکفته شعری از دفتر توست


#شهراد_میدری
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

در سیطره ی چشمان گیرایت
عاشقانه هایم را
ترانه ی قلبت خواهم ساخت
و زیباترین ملودی عشق را
با پروانگی دلم 
بی هراس از مرگ و زندگی
به آغوشت خواهم نواخت
تا آسمان را بکوبی
ڪوهها را به سجده درآوری
ققنوس شوی
سوار بر بال آرزوها
اعتماد دستانت در دل رویا
حتم یقین
طلوع عشق را با نسیم پاییزی
بر قلبم بوسه باران می کنی

#ثریا_شجاعی_اصل


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم شما عزیزان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دو چشمت از عسل لبریز و لب‌هایت شکر دارد
بیا، هر چند می‌گویند: شیرینی ضرر دارد

زدم دل را به حافظ، دیدم او امشب برای من -
"لبش می‌بوسم و در می‌کشم می" در نظر دارد

پریشان است و افسون و هوس در چشم او جمع است
پری‌‌رو از پریده‌ رنگ آخر کِی خبر دارد؟

اگر چه مثل نرگس نیست چشمش سخت بیمار است
کمر چون مو ندارد او، ولی مو تا کمر دارد

لبش شیرین و حرفش تلخ و چشمش مست و قلبش سنگ
درشت و نرم را آمیخته با خیر و شــر دارد

به یاد اولین بیت از کتابِ خواجه افتادم
شروعِ عشق شیرین است، بعدش دردسر دارد

#بهمن_صباغ_زاده

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

من هرگز
چیز دندان گیری از این جهان نخواسته ام
فقط گاهی فرصتی کوتاه
تا به یاد آورم زندگی
تا کجا میتواند زندگی باشد !
همین است
که من هیچ نخواسته ام از این جهان
جز اندکی آرامش
بلکه برگردم پیش خودم
و به یاد بیاورم
اینجا کجاست
من کیستم
و این جهان بیهوده
از جان من چه میخواهد !؟
بعضی ها چرا این همه بی انصاف اند ..!



#سیدعلی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چقدر ساده به هم ریختی روان مرا
بریده غصّه‌ی دل‌کندنت امان مرا

قبول کن که مخاطب‌پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستان مرا

گذشتی از من و شب‌های خالی از غزلم
گرفته حسرت دستان تو جهان مرا

سریع پیر شدم آن‌چنان‌که آینه نیز
شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه‌ای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دَم بگیر جان مرا

تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلخ‌تر از این مکن دهان مرا

چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا

تو نیم دیگر من نیستی؛ تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا


#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خوشا به حال تو ای دل، سرِ سفر داری
همیشه در تب و تابی رهِ گذر داری

منِ اسیریِ این خاک را رهایی ده
بگیر دستِ من امشب که همسفر داری

عجیب بر منِ خاموش و بیقراری تو
مرا خبر کن از آنچه تو هم خبر داری

پرنده های مهاجر تو را خبر دارند
از آسمان تو بگو، ای که بال و پر داری

به جشنواره ی غمها به شب نشینی عشق
ببَر مرا که حضوری تو معتبر داری

همیشه بشکن و بشکن ز خانه ات برپاست
به یُمن نغمه ی شورت، چه شور و شر داری

بیا، مرا تو ز من، ای همه تو، من ! بِرَهان
که آشنایِ منی، حال من خبر داری

#قاسم_یوسفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به صبح شنبه می مانی...
در غربت!
به غروب جمعه می مانی...
در دلگیری!
و به عصرهای سه شنبه...
در کسالت بار بودن!
هرطور که بخواهی حساب کنی
دوست داشتنی نیستی،
من اما به طور احمقانه ای...
عاشقت هستم!
 

#طاهره_اباذری_هریس
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
.

چشمانت گرما بخش کدام جان
روشنی بخش کدام افق ست
که تلالو خورشید نگاهت در بلندترین
ارتفاعِ زیبایی جلوه گری می کند
که هر چی می نگرم
هر چه می نگارم
ساقه ی نحیف و تُرد واژه هایم
به تماشای بلندای آفتاب دیدگانت نمی رسد
درخشندگی حضورت
طلوع و روشنی بخش سرزمین کدام قلب است؟؟؟
که نیستی و من در  نداشتنت
دستانم بی رمق می شود  و اندیشه هایم ناچیز
در برابر شکست این فاصله ها...

آنهنگام ست که بارانی می شوم و می بارم
بغض یک عمر نبودن هایت را
بر سر تمام واژه های دلتنگی
و کلمات را سطر به سطر کنار هم می گذارم
که شعری شوند
به درازای فاصله های دور بودنم از تو
تا از اینجا که منم ،
این "وادی سکوت و تنهایی "
و آنجا که تویی،سرزمین شرجی عاشقانه ها
بوی نم خاک باران خورده ی شعرهایم
فضا را پر  کند
و بر جان و احساس رهگذران بنشیند .....!!!


#باران_مقدم


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم ڪن بہ عشقت ♥️♥️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
غم درآمد ز درم چون ز برم یار برفت
عیش و نوش و طربم، جمله به یکبار برفت

بنوشتم چو ز بی مهریت ای مه، شرحی
آتش افتاد به لوح و، قلم از کار برفت

خواست نرگس که به چشم تو کند همچشمی
نتوانست، سر افکنده و بیمار برفت

مگر از روی تو، بلبل سخنی گفت به گل
که بزد چاک گریبان و، ز گلزار برفت؟

چهره زرد من، از هجر رخت گلگون شد
بسکه خون دلم از دیده به رخسار برفت


#شاطر‌عباس_صبوحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


بودنی زیبا
با چشمانی خاکستری
که با دستانش عشق می نوازد
و در لبانش ماهور می رقصد
با رویا گیسوان بلندم را در گندم زار
به دست باد می گشاید
نگاه می کند با دوستت دارم
با جرقه ی کلام موسیقی را
به جان می دهد
چون فرشته ای مرا روی ماه می نشاند
نگاه عاشق بینش را
به نخستین بوسه
به پیشانی ام می گذارد
می خندم مستانه
چشمان سبز شگفت انگیزم
سبز زیتونی
سبز یشم
سبز به رنگ بهار
هستی وجودش را به
در جنب و جوشی به تاراج
ثانیه های قهقهه
به دورم می چرخاند...


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان مـــن
كوبــی زمــین من به سر آســمــان مـــن

درمان نخواستم ز تو من درد خواسـتم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان مـن ...

تشخیص درد من به دل خود حواله كن
آه ای طبـیـب درد فـروش ِ جــوانِ مــن

نبض مــــرا بگیر و بــبر نــام خویش را
تا خــون بدل به باده شود در رگان من

گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است ؟
كاین شهر از تـو می‌شنود داستان من ...

#حسین_منزوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پر از کفرم ولی دارم؛ به ایمان باز می گردم
بیاور چتر؛ دارم زیر باران باز می گردم

به اعجاز کلام تو؛ که از گفتار شیرینت
نخواندم آیه ای اما، غزلخوان باز می گردم

سرابی سینه سوزم که پس از یک عمر جان دادن
به عشق رویش از قلبِ بیابان باز می گردم

به شوقِ مرهمِ عشق از، نبردِ نفرتی خونین
منِ دل زخمیِ خسته، به درمان بازمی گردم

نمی آرامش از جامِ قرار خود مهیا کن
که‌چون دریای طوفانی، پریشان باز می گردم

به تعمیر دل ویران، سزاوارست بنشینی
من آن آوار در خویشم؛ که ویران باز می گردم

قلم شد پای دل اما به آغوش نجیب تو
اگر چه دیر اما لنگ لنگان باز می گردم
برویم باز کن آغوش؛ احیا کن مرا، آخر
منِ دلمرده از چنگال شیطان باز می گردم

تلی از آتش سوزنده تر از شعله ی مهرت
مهیا کن که دارم غرق عصیان باز می گردم

#زهرا_وهاب_ساقی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀