This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
ایده تزیین #کیک_تعیین_جنسیت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
ایده تزیین #کیک_تعیین_جنسیت
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۲۴۶
#
در مورد آداب معاشرت نیازی به تذکر نداشت. می دانستم که همیشه شایسته ترین رفتاری را که از کودکی به سن او می شود انتظار داشت نشان خواهد داد.
لپش را می بوسم و از جا برمی خیزم و می خواستم به خاطر شرایط پایش در آغوشش بگیرم اما می ترسیدم که در دیدار و نگاه اول برداشت بدی از این رفتارم شود.
فکر کند که برای نزدیک نشدن او به دخترم این کار را کرده ام و یا شاید به او اعتماد ندارم.
چند قدم بر می داریم و سایه کسی را دم در می بینم و سر بالا می برم.
مامان خوش آمد می گوید و او نجوا گونه پاسخش را می دهد.
دوباره نگاه خیره اش را روی من برمیگرداند. رزا دقیقا کنار پایم ایستاده و حضورش به قدر کافی عیان است اما او مصمم نگاهش روی من قفل شده...
-سلام... خوش اومدین...
منتظر هر حرکتی از جانب او می مانم اما هیچ... حتی پاسخم را نمی دهد.
دستانم را مقابلم در هم می برم و حس می کنم دمای بدنم افتاده است. دست پاچه شده ام و نگاهم سمت محمد می رود تا شاید از نگاه او موضع مادرش را بخوانم.
پشت سر مادرش وارد می شود و سرش را پایین انداخته و به مامان سلام می دهد.
منیر خانوم نگاهش برای لحظه ای روی رزا می رود و من نفس راحتی می کشم و خوشحالم که نگاه سنگینش را از روی من برداشته است.
ناخودآگاه نیم قدمی از رزا فاصله می گیرم تا اگر می خواهد او را در آغوش بگیرد مانعش نباشم.
قدم هایش را تند تند رو به جلو می آورد و من کامل کنار می کشم و به ناگه در آغوشی فرو می روم.
همه چیز در یک آن اتفاق افتاد....
گریه های منیر خانوم... دست های خشک شده ی من اطرافم... نگاه وامانده و بهت زده ام رو به محمد... و محمدی که چرخیده و تصمیم گرفته تا این صحنه را نگاه نکند!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
در مورد آداب معاشرت نیازی به تذکر نداشت. می دانستم که همیشه شایسته ترین رفتاری را که از کودکی به سن او می شود انتظار داشت نشان خواهد داد.
لپش را می بوسم و از جا برمی خیزم و می خواستم به خاطر شرایط پایش در آغوشش بگیرم اما می ترسیدم که در دیدار و نگاه اول برداشت بدی از این رفتارم شود.
فکر کند که برای نزدیک نشدن او به دخترم این کار را کرده ام و یا شاید به او اعتماد ندارم.
چند قدم بر می داریم و سایه کسی را دم در می بینم و سر بالا می برم.
مامان خوش آمد می گوید و او نجوا گونه پاسخش را می دهد.
دوباره نگاه خیره اش را روی من برمیگرداند. رزا دقیقا کنار پایم ایستاده و حضورش به قدر کافی عیان است اما او مصمم نگاهش روی من قفل شده...
-سلام... خوش اومدین...
منتظر هر حرکتی از جانب او می مانم اما هیچ... حتی پاسخم را نمی دهد.
دستانم را مقابلم در هم می برم و حس می کنم دمای بدنم افتاده است. دست پاچه شده ام و نگاهم سمت محمد می رود تا شاید از نگاه او موضع مادرش را بخوانم.
پشت سر مادرش وارد می شود و سرش را پایین انداخته و به مامان سلام می دهد.
منیر خانوم نگاهش برای لحظه ای روی رزا می رود و من نفس راحتی می کشم و خوشحالم که نگاه سنگینش را از روی من برداشته است.
ناخودآگاه نیم قدمی از رزا فاصله می گیرم تا اگر می خواهد او را در آغوش بگیرد مانعش نباشم.
قدم هایش را تند تند رو به جلو می آورد و من کامل کنار می کشم و به ناگه در آغوشی فرو می روم.
همه چیز در یک آن اتفاق افتاد....
گریه های منیر خانوم... دست های خشک شده ی من اطرافم... نگاه وامانده و بهت زده ام رو به محمد... و محمدی که چرخیده و تصمیم گرفته تا این صحنه را نگاه نکند!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۲۴۷
#
-حاج خانوم؟
بهت زده صدایش می کنم و بالاخره دستانم را کار می اندازم و بازوهایش را می گیرم تا از خودم جدایش کنم..
-حالتون خوبه؟ مامان؟ رزا لطفا...
در این اوضاعی که نمی دانم حتی لحظه ی بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد ترجیح می دادم رزا نباشد.
حقیقتا انتظار هر رفتاری داشتم الا گریه های این زن...
مامان هم با چهره ای بهت زده رزا را در آغوشش بلند می کند و به سمت اتاق می رود.
منیر خانوم را به طرف مبل ها راهنمایی می کنم و روی یکی از آن ها می نشانم.
صورتش از اشک خیس بود و لب هایش از بغض زیادش می لرزید...
کنارش می نشینم و از روی میز یک لیوان آب برایش می ریزم و به دستش می دهم...
می خواهد حرف بزند اما بغض امانش نمی دهد و من واقعا نمی فهمم که این وسط چه اتفاقی افتاده است.
به محمد نگاه می کنم و حس می کنم هیچوقت تا به این اندازه او را مفلوک ندیده ام. چشمانش یکپارچه سرخ بود وصورتش کبود بود. دستش را روی دهانش گذاشته بود داشت با بغض مادرش را تماشا می کرد...
-من شرمندتم دخترم... من شرمندتم مادر... روم نمی شه بخدا طلب بخشش کنم ازت... من...
-حاج خانوم این چه حرفیه آخه دشمنتون شرمنده... نفرمایین...
حالم خوب نبود. هیچوقت در این شرایط قرار نگرفته بودم نمی دانستم چطور باید جوابش را بدهم و آرامش کنم.
لیوان آب را از دستش می گیرم و او غیر منتظره ترین کاری را که از یک مادر به سن او برمی آمد را انجام داد!
خم شد و می خواست که دستم را ببوسد! شوکه شده دستم را عقب کشیدم و نا خودآگاه از جا برخواستم.
-نکنید این کارو خانوم... لطفا... این کارا برای چیه؟ محمد؟
حواسم به حضور مادرش نبود. که شاید نخواهد من مردی را که از قضا همسر دارد به اسم کوچک صدا کنم. فقط جلو بیاید و کاری کند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
-حاج خانوم؟
بهت زده صدایش می کنم و بالاخره دستانم را کار می اندازم و بازوهایش را می گیرم تا از خودم جدایش کنم..
-حالتون خوبه؟ مامان؟ رزا لطفا...
در این اوضاعی که نمی دانم حتی لحظه ی بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد ترجیح می دادم رزا نباشد.
حقیقتا انتظار هر رفتاری داشتم الا گریه های این زن...
مامان هم با چهره ای بهت زده رزا را در آغوشش بلند می کند و به سمت اتاق می رود.
منیر خانوم را به طرف مبل ها راهنمایی می کنم و روی یکی از آن ها می نشانم.
صورتش از اشک خیس بود و لب هایش از بغض زیادش می لرزید...
کنارش می نشینم و از روی میز یک لیوان آب برایش می ریزم و به دستش می دهم...
می خواهد حرف بزند اما بغض امانش نمی دهد و من واقعا نمی فهمم که این وسط چه اتفاقی افتاده است.
به محمد نگاه می کنم و حس می کنم هیچوقت تا به این اندازه او را مفلوک ندیده ام. چشمانش یکپارچه سرخ بود وصورتش کبود بود. دستش را روی دهانش گذاشته بود داشت با بغض مادرش را تماشا می کرد...
-من شرمندتم دخترم... من شرمندتم مادر... روم نمی شه بخدا طلب بخشش کنم ازت... من...
-حاج خانوم این چه حرفیه آخه دشمنتون شرمنده... نفرمایین...
حالم خوب نبود. هیچوقت در این شرایط قرار نگرفته بودم نمی دانستم چطور باید جوابش را بدهم و آرامش کنم.
لیوان آب را از دستش می گیرم و او غیر منتظره ترین کاری را که از یک مادر به سن او برمی آمد را انجام داد!
خم شد و می خواست که دستم را ببوسد! شوکه شده دستم را عقب کشیدم و نا خودآگاه از جا برخواستم.
-نکنید این کارو خانوم... لطفا... این کارا برای چیه؟ محمد؟
حواسم به حضور مادرش نبود. که شاید نخواهد من مردی را که از قضا همسر دارد به اسم کوچک صدا کنم. فقط جلو بیاید و کاری کند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۲۴۷
#
-حاج خانوم؟
بهت زده صدایش می کنم و بالاخره دستانم را کار می اندازم و بازوهایش را می گیرم تا از خودم جدایش کنم..
-حالتون خوبه؟ مامان؟ رزا لطفا...
در این اوضاعی که نمی دانم حتی لحظه ی بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد ترجیح می دادم رزا نباشد.
حقیقتا انتظار هر رفتاری داشتم الا گریه های این زن...
مامان هم با چهره ای بهت زده رزا را در آغوشش بلند می کند و به سمت اتاق می رود.
منیر خانوم را به طرف مبل ها راهنمایی می کنم و روی یکی از آن ها می نشانم.
صورتش از اشک خیس بود و لب هایش از بغض زیادش می لرزید...
کنارش می نشینم و از روی میز یک لیوان آب برایش می ریزم و به دستش می دهم...
می خواهد حرف بزند اما بغض امانش نمی دهد و من واقعا نمی فهمم که این وسط چه اتفاقی افتاده است.
به محمد نگاه می کنم و حس می کنم هیچوقت تا به این اندازه او را مفلوک ندیده ام. چشمانش یکپارچه سرخ بود وصورتش کبود بود. دستش را روی دهانش گذاشته بود داشت با بغض مادرش را تماشا می کرد...
-من شرمندتم دخترم... من شرمندتم مادر... روم نمی شه بخدا طلب بخشش کنم ازت... من...
-حاج خانوم این چه حرفیه آخه دشمنتون شرمنده... نفرمایین...
حالم خوب نبود. هیچوقت در این شرایط قرار نگرفته بودم نمی دانستم چطور باید جوابش را بدهم و آرامش کنم.
لیوان آب را از دستش می گیرم و او غیر منتظره ترین کاری را که از یک مادر به سن او برمی آمد را انجام داد!
خم شد و می خواست که دستم را ببوسد! شوکه شده دستم را عقب کشیدم و نا خودآگاه از جا برخواستم.
-نکنید این کارو خانوم... لطفا... این کارا برای چیه؟ محمد؟
حواسم به حضور مادرش نبود. که شاید نخواهد من مردی را که از قضا همسر دارد به اسم کوچک صدا کنم. فقط جلو بیاید و کاری کند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
-حاج خانوم؟
بهت زده صدایش می کنم و بالاخره دستانم را کار می اندازم و بازوهایش را می گیرم تا از خودم جدایش کنم..
-حالتون خوبه؟ مامان؟ رزا لطفا...
در این اوضاعی که نمی دانم حتی لحظه ی بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد ترجیح می دادم رزا نباشد.
حقیقتا انتظار هر رفتاری داشتم الا گریه های این زن...
مامان هم با چهره ای بهت زده رزا را در آغوشش بلند می کند و به سمت اتاق می رود.
منیر خانوم را به طرف مبل ها راهنمایی می کنم و روی یکی از آن ها می نشانم.
صورتش از اشک خیس بود و لب هایش از بغض زیادش می لرزید...
کنارش می نشینم و از روی میز یک لیوان آب برایش می ریزم و به دستش می دهم...
می خواهد حرف بزند اما بغض امانش نمی دهد و من واقعا نمی فهمم که این وسط چه اتفاقی افتاده است.
به محمد نگاه می کنم و حس می کنم هیچوقت تا به این اندازه او را مفلوک ندیده ام. چشمانش یکپارچه سرخ بود وصورتش کبود بود. دستش را روی دهانش گذاشته بود داشت با بغض مادرش را تماشا می کرد...
-من شرمندتم دخترم... من شرمندتم مادر... روم نمی شه بخدا طلب بخشش کنم ازت... من...
-حاج خانوم این چه حرفیه آخه دشمنتون شرمنده... نفرمایین...
حالم خوب نبود. هیچوقت در این شرایط قرار نگرفته بودم نمی دانستم چطور باید جوابش را بدهم و آرامش کنم.
لیوان آب را از دستش می گیرم و او غیر منتظره ترین کاری را که از یک مادر به سن او برمی آمد را انجام داد!
خم شد و می خواست که دستم را ببوسد! شوکه شده دستم را عقب کشیدم و نا خودآگاه از جا برخواستم.
-نکنید این کارو خانوم... لطفا... این کارا برای چیه؟ محمد؟
حواسم به حضور مادرش نبود. که شاید نخواهد من مردی را که از قضا همسر دارد به اسم کوچک صدا کنم. فقط جلو بیاید و کاری کند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۲۴۸
چرا مثل مجسمه فقط نگاه می کند و جلو نمی آید؟ نمی توانستم این لحظات را درک کنم!
-من شرمندتم مادر... به خدا قسم من خبر نداشتم که پسر من این خبط و خطا رو کرده... من باید می دونستم ... من مادرشم باید از کاراش خبر داشته باشم.. من این پسر رو به دنیا آوردم تا اینجا بزرگش کردم... من غافل شدم... من باید یادش می دادم متعهد بودنو... سرم به بدبختیای خودم رفت غافل شدم... حلالم کن...
شوکه شده در جایم مانده ام و من نمی دانم چرا اما انگار که قلبم را داشتند از جایش بیرون می کشیدند.
انگار سینه ام را داشتند شرحه شرحه می کردند.
من... روزهایی خیلی قبل تر از امشب منتظر پسرش بودم تا بیاید و طلب بخشش کند. نوزادم را در آغوشش بگذارم و او دست رد به سینه ی دخترم نزند.
اما هرچه رزا بزرگتر شد من هم بی نیاز تر می شدم. یادم رفته بود زمانی روحم نیاز داشت که کسی به او بگوید که پشیمانم... که در حقت کوتاهی شده... حالا اما حس خوبی از شنیدنش نداشتم. آن هم از زبان این زن...
دوباره کنارش می نشینم و دستانش را در دست می گیرم و سعی می کنم تا بهت و شوک را از سر بگذرانم.
-نگید این حرف رو... من خودم یه مادرم. لطفا این حرف رو نزنید من از شما کینه ای ندارم. برعکس اتفاقا. اگر شرایط طور دیگه ای پیش می رفت و من شما رو زودتر می دیدم حتما به خاطر تربیت و بزرگ کردن پسری مثل محمد بهتون تبریک می گفتم.
با تعجب نگاهم می کند و به نظر اشک هایش بند آمده اما ناباوری را از نگاهش می خوام حق می دهم اما دروغ نمی گفتم.
بی وفایی محمد ربطی به تربیت مادرش نداشت. که من همیشه از احترامی که محمد به جنس زن جماعت می گذاشت در شگفت بودم و تحسینش می کردم.
-اون از تربیت و نزاکت، از حرمت قائل شدن به جنس زن چیزی کم نداشت. من شیفته ی همین اخلاقیاتش بودم که خب... اون احساس به وجود اومد. همه ی تلخیایی که بین من و ایشون اتفاق افتاد اصلا هیچ ارتباطی به شما نداره.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
چرا مثل مجسمه فقط نگاه می کند و جلو نمی آید؟ نمی توانستم این لحظات را درک کنم!
-من شرمندتم مادر... به خدا قسم من خبر نداشتم که پسر من این خبط و خطا رو کرده... من باید می دونستم ... من مادرشم باید از کاراش خبر داشته باشم.. من این پسر رو به دنیا آوردم تا اینجا بزرگش کردم... من غافل شدم... من باید یادش می دادم متعهد بودنو... سرم به بدبختیای خودم رفت غافل شدم... حلالم کن...
شوکه شده در جایم مانده ام و من نمی دانم چرا اما انگار که قلبم را داشتند از جایش بیرون می کشیدند.
انگار سینه ام را داشتند شرحه شرحه می کردند.
من... روزهایی خیلی قبل تر از امشب منتظر پسرش بودم تا بیاید و طلب بخشش کند. نوزادم را در آغوشش بگذارم و او دست رد به سینه ی دخترم نزند.
اما هرچه رزا بزرگتر شد من هم بی نیاز تر می شدم. یادم رفته بود زمانی روحم نیاز داشت که کسی به او بگوید که پشیمانم... که در حقت کوتاهی شده... حالا اما حس خوبی از شنیدنش نداشتم. آن هم از زبان این زن...
دوباره کنارش می نشینم و دستانش را در دست می گیرم و سعی می کنم تا بهت و شوک را از سر بگذرانم.
-نگید این حرف رو... من خودم یه مادرم. لطفا این حرف رو نزنید من از شما کینه ای ندارم. برعکس اتفاقا. اگر شرایط طور دیگه ای پیش می رفت و من شما رو زودتر می دیدم حتما به خاطر تربیت و بزرگ کردن پسری مثل محمد بهتون تبریک می گفتم.
با تعجب نگاهم می کند و به نظر اشک هایش بند آمده اما ناباوری را از نگاهش می خوام حق می دهم اما دروغ نمی گفتم.
بی وفایی محمد ربطی به تربیت مادرش نداشت. که من همیشه از احترامی که محمد به جنس زن جماعت می گذاشت در شگفت بودم و تحسینش می کردم.
-اون از تربیت و نزاکت، از حرمت قائل شدن به جنس زن چیزی کم نداشت. من شیفته ی همین اخلاقیاتش بودم که خب... اون احساس به وجود اومد. همه ی تلخیایی که بین من و ایشون اتفاق افتاد اصلا هیچ ارتباطی به شما نداره.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۲۴۹
#
-چطور این حرف رو می زنی؟ انقدر خوب و بخشنده نباش مادر... من به قصور خودم واقفم. اینطوری می خوای آرومم کنی؟ نگو اینطور...
می خواستم آرامش کنم اما حقیقت این بود!
-اما اینطوریه حاج خانوم... حقیقت اینه که من اشتباه کردم و همه چیزم رو به پای یه عشق کاذب گذاشتم. فکر می کردم که اون عشق همون عشقیه که یکبار برای همیشه قراره تجربه اش کنم پس باید همه چیزمو پاش بذارم. جوونی کردم، خامی کردم... محمدم انتخابش رو کرد. من نبودم. اتفاقاتی که بین من و ایشون افتاد مربوط به انتخابای اشتباه ما بود. از دو دنیای کاملا نامربوط به هم بودیم و من اون موقع اینو نمی دیدم. الان به وضوح می بینمش. اما حاج خانوم... من پشیمون نیستم.
چشمانش سو می گیرند و اشک هایش بند آمده و دستی زیر چشمش می کشد.
دستم را بین دستانش می گیرد و نوازش می کند و من خیلی تلاش می کنم تا قوی بمانم اما دست خودم نبود که وقتی از رزا حرف می زدم تمام وجودم شعله می کشید.
قطره اشکی از چشم چپم می چکد و بلافاصله دست می برم و پاکش میکنم.
لبخند پهنی روی صورتم می کشم تا حواسش را از آن اشک ناخوانده بگیرم...
-من تو بچگی پدرم رو از دست دادم. مادرم سرکار می رفت. دبیر بود. همیشه تنها بودم و شاید دلیلش همین بود که توی اون سن به امید پیدا کردن یه عشق حقیقی دستای یه غریبه رو گرفتم. اما وقتی رزا به دنیا اومد دیگه هیچ چیز از خدا نمی خواستم. اون بزرگترین و قشنگ ترین معجزه ی زندگی من شد. من از هیچ چیز پشیمون نیستم. من خوشبختم. اونقدر که هیچوقت توی زندگیم فکر نمی کردم چنین پایان قشنگی برام رقم بخوره. موقعی که...
سختم بود مقابل محمد و مادرش از عشق بگویم اما می خواستم دل این مادر را آرام کنم...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
-چطور این حرف رو می زنی؟ انقدر خوب و بخشنده نباش مادر... من به قصور خودم واقفم. اینطوری می خوای آرومم کنی؟ نگو اینطور...
می خواستم آرامش کنم اما حقیقت این بود!
-اما اینطوریه حاج خانوم... حقیقت اینه که من اشتباه کردم و همه چیزم رو به پای یه عشق کاذب گذاشتم. فکر می کردم که اون عشق همون عشقیه که یکبار برای همیشه قراره تجربه اش کنم پس باید همه چیزمو پاش بذارم. جوونی کردم، خامی کردم... محمدم انتخابش رو کرد. من نبودم. اتفاقاتی که بین من و ایشون افتاد مربوط به انتخابای اشتباه ما بود. از دو دنیای کاملا نامربوط به هم بودیم و من اون موقع اینو نمی دیدم. الان به وضوح می بینمش. اما حاج خانوم... من پشیمون نیستم.
چشمانش سو می گیرند و اشک هایش بند آمده و دستی زیر چشمش می کشد.
دستم را بین دستانش می گیرد و نوازش می کند و من خیلی تلاش می کنم تا قوی بمانم اما دست خودم نبود که وقتی از رزا حرف می زدم تمام وجودم شعله می کشید.
قطره اشکی از چشم چپم می چکد و بلافاصله دست می برم و پاکش میکنم.
لبخند پهنی روی صورتم می کشم تا حواسش را از آن اشک ناخوانده بگیرم...
-من تو بچگی پدرم رو از دست دادم. مادرم سرکار می رفت. دبیر بود. همیشه تنها بودم و شاید دلیلش همین بود که توی اون سن به امید پیدا کردن یه عشق حقیقی دستای یه غریبه رو گرفتم. اما وقتی رزا به دنیا اومد دیگه هیچ چیز از خدا نمی خواستم. اون بزرگترین و قشنگ ترین معجزه ی زندگی من شد. من از هیچ چیز پشیمون نیستم. من خوشبختم. اونقدر که هیچوقت توی زندگیم فکر نمی کردم چنین پایان قشنگی برام رقم بخوره. موقعی که...
سختم بود مقابل محمد و مادرش از عشق بگویم اما می خواستم دل این مادر را آرام کنم...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۲۵۰
#
-فکر می کردم دیگه هرگز قرار نیست عاشق بشم. دیگه اون حس رو تجربه بکنم. فکر می کردم وقتی اون همه احساس و شور به هیچی و پوچی رسید دیگه هیچی توی این دنیا ارزش زندگی کردن نداره. هیچی برام معنی نداشت. اما من عشقی به عظمت روح پاک دخترم نصیبم شد.
باز به گریه می افتد. فکر می کنم جنس این اشک ها با اشک هایی که ابتدای ورودش می ریخت فرق دارد. تحت تاثیر حرف هایم قرار گرفته بود.
شاید هم ترحم می کرد به دخترک تنهای قصه... برایم مهم نبود. فقط کاش محمد اینجا حضور نداشت. دلم نمی خواست هیچوقت او ذره ی دیگری از خودم را با او شریک شوم.
قول و قرارم با دلم تا به رزا ختم می شد. فقط رزا... دیگر محمد را لایق نمی دیدم... نه به درد و دلم نه به محبتم و نه به قلبم...!
-حاج خانوم من شما رو دعا می کنم. من هیچ کینه ای از شما به دلم ندارم. من فقط دوست دارم که رزا خانواده داشته باشه. چیزی رو که خودم اگرم داشتم خیلی ناقص به نظر می رسید. مادرم خیلی برای من زحمت کشید اما من همیشه دلم یه خانواده پرجمعیت می خواست. حالا اگر لطف کنید و برای رزای من خانواده باشید بزرگترین آرزوی من رو محقق کردید. من از شما هیچی نمی خوام. حتی ازتون خواهش می کنم برای آرامش منی که سن دخترتون رو دارم دیگه هرگز اون حرفا رو نزنید، هرگز راضی به اشک و گریه ی شما نیستم و نخواهم بود. فقط برای دخترم یه خانواده باشید. براش مادربزرگ باشید. همین برای من کافیه...!
بار دیگر بی هوا دستانش را دور گردنم می اندازد و دستش را نوازش وار روی کمرم می کشد.
آنقدر همین کار کوچکش دلم را گرم می کند و به دلم می نشیند که تمام وجودم منقلب می شود.
یکی از پرمهرترین و واقعی ترین آغوش هایی بود که در تمام عمرم تجربه می کردم.
من هم دستم را دورش می اندازم و روی شانه اش را می بوسم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
-فکر می کردم دیگه هرگز قرار نیست عاشق بشم. دیگه اون حس رو تجربه بکنم. فکر می کردم وقتی اون همه احساس و شور به هیچی و پوچی رسید دیگه هیچی توی این دنیا ارزش زندگی کردن نداره. هیچی برام معنی نداشت. اما من عشقی به عظمت روح پاک دخترم نصیبم شد.
باز به گریه می افتد. فکر می کنم جنس این اشک ها با اشک هایی که ابتدای ورودش می ریخت فرق دارد. تحت تاثیر حرف هایم قرار گرفته بود.
شاید هم ترحم می کرد به دخترک تنهای قصه... برایم مهم نبود. فقط کاش محمد اینجا حضور نداشت. دلم نمی خواست هیچوقت او ذره ی دیگری از خودم را با او شریک شوم.
قول و قرارم با دلم تا به رزا ختم می شد. فقط رزا... دیگر محمد را لایق نمی دیدم... نه به درد و دلم نه به محبتم و نه به قلبم...!
-حاج خانوم من شما رو دعا می کنم. من هیچ کینه ای از شما به دلم ندارم. من فقط دوست دارم که رزا خانواده داشته باشه. چیزی رو که خودم اگرم داشتم خیلی ناقص به نظر می رسید. مادرم خیلی برای من زحمت کشید اما من همیشه دلم یه خانواده پرجمعیت می خواست. حالا اگر لطف کنید و برای رزای من خانواده باشید بزرگترین آرزوی من رو محقق کردید. من از شما هیچی نمی خوام. حتی ازتون خواهش می کنم برای آرامش منی که سن دخترتون رو دارم دیگه هرگز اون حرفا رو نزنید، هرگز راضی به اشک و گریه ی شما نیستم و نخواهم بود. فقط برای دخترم یه خانواده باشید. براش مادربزرگ باشید. همین برای من کافیه...!
بار دیگر بی هوا دستانش را دور گردنم می اندازد و دستش را نوازش وار روی کمرم می کشد.
آنقدر همین کار کوچکش دلم را گرم می کند و به دلم می نشیند که تمام وجودم منقلب می شود.
یکی از پرمهرترین و واقعی ترین آغوش هایی بود که در تمام عمرم تجربه می کردم.
من هم دستم را دورش می اندازم و روی شانه اش را می بوسم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺شبتون زیبـا
🌸ستارہ بخت تون همیشہ روشن⭐️
🌺لحظہ هاتون لبریز از آرامـش🙏
🌸شب تون پر از لحظہ هاے
🌺ناب عاشقے با خدا🙏
شبتون پرستارہ ✨✨🌙🌟
@kadbanoiranji
🌸ستارہ بخت تون همیشہ روشن⭐️
🌺لحظہ هاتون لبریز از آرامـش🙏
🌸شب تون پر از لحظہ هاے
🌺ناب عاشقے با خدا🙏
شبتون پرستارہ ✨✨🌙🌟
@kadbanoiranji
🍁خــــدایــــا
💫شروع سخن نامِ توست
🍁وجــــودم
💫به هر لحظه آرامِ توست
🍁دل از
💫نام و یادت بگیرد قرار
🍁خـــوشــــم
💫چونکه باشی مرا درکنار
🍁بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
💫الـــهی بــــه امیـــد تــــو
.
@kadbanoiranii
💫شروع سخن نامِ توست
🍁وجــــودم
💫به هر لحظه آرامِ توست
🍁دل از
💫نام و یادت بگیرد قرار
🍁خـــوشــــم
💫چونکه باشی مرا درکنار
🍁بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
💫الـــهی بــــه امیـــد تــــو
.
@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#مشتی_بادمجون
بادمجون ۵ عدد متوسط
گوجه ۳ تا ۴ عدد
سیر ۴ تا ۵ حبه
گوشت چرخکرده ۲۰۰ گرم
پیاز ۲ عدد (یکی برای پیاز داغ و یکی برای گوشت قلقلی)
نمک و رب و زردچوبه و ادویه های دلخواه به میزان لازم
آب نصف تا ۱ لیوان(روی حرارت ملایم پخته بشه که حسابی جا بیفته.)
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#مشتی_بادمجون
بادمجون ۵ عدد متوسط
گوجه ۳ تا ۴ عدد
سیر ۴ تا ۵ حبه
گوشت چرخکرده ۲۰۰ گرم
پیاز ۲ عدد (یکی برای پیاز داغ و یکی برای گوشت قلقلی)
نمک و رب و زردچوبه و ادویه های دلخواه به میزان لازم
آب نصف تا ۱ لیوان(روی حرارت ملایم پخته بشه که حسابی جا بیفته.)
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم_سالاد_کلم_قالبی
اول سس رو اماده میکنیم، هم میتونید از فقط سس استفاده کنید، هم نصف سس، نصف ماست، فقط شل نباشه، با نمک و فلفل مخلوط کرده، و کلم ها رو ریز خورد کرده، هوبج هم رنده ریز میکنیم، درون سه ظرف جداگانه میریزیم و کم کم سس رو اضافه میکنیم، مواظب باشید سس زیادی ندید به خورد مواد، چون شل میشه و شکل قالب رو نمیگیره، بعد داخل قالب، یه کم خیس کرده و یه کیسه فریزر انداخته و از مواد به دلخواه درون قالب ریخته، از هر نوع قالبی میشه استفاده کرد، فقط کیسه فریزی حتما باید کف قالب قرار بدیم. بعد اضافه های نایلون رو برمیگردونیم روی قالب ودوساعت در یخچال میذاریم، درون ظرف سرو برمیگردونیم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
اول سس رو اماده میکنیم، هم میتونید از فقط سس استفاده کنید، هم نصف سس، نصف ماست، فقط شل نباشه، با نمک و فلفل مخلوط کرده، و کلم ها رو ریز خورد کرده، هوبج هم رنده ریز میکنیم، درون سه ظرف جداگانه میریزیم و کم کم سس رو اضافه میکنیم، مواظب باشید سس زیادی ندید به خورد مواد، چون شل میشه و شکل قالب رو نمیگیره، بعد داخل قالب، یه کم خیس کرده و یه کیسه فریزر انداخته و از مواد به دلخواه درون قالب ریخته، از هر نوع قالبی میشه استفاده کرد، فقط کیسه فریزی حتما باید کف قالب قرار بدیم. بعد اضافه های نایلون رو برمیگردونیم روی قالب ودوساعت در یخچال میذاریم، درون ظرف سرو برمیگردونیم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#نان_شگفت_انگیز
1 قاشق چایخوری نمک
. 600 میلی لیتر آب
ار گندم سه لیوان
. خوب مخلوط کنید. آب را به تدریج اضافه کنید. برای اینکه به هم نچسبد از آرد استفاده کنید. خمیر را با دست خوب ورز می دهیم. 10 دقیقه استراحت می کنیم. مقداری آرد بپاشید. به 2 قسمت تقسیم کنید.و رولی جمع کنید به 16-18 قسمت تقسیم کنید.
1 فنجان (200 میلی لیتر) کره ذوب شده خمیر را با دست کمی بزرگ می کنیم و داخل کره می گذاریم. روی آن را با سلفون بپوشانید و به مدت 1 ساعت کنار بگذارید.
یک دسته پیاز سبز را ریز خرد کنید. سرخ کنید تا نرم شوند
. 6-7 تخم مرغ آب پز.
نمک و فلفل سیاه بزنید
. خوب مخلوط کنید
. خمیر را با دست پهن می کنیم. مقداری چاشنی آماده اضافه کنید. خمیر را مانند فیلم تا می کنیم. در فر با دمای 200 درجه سانتیگراد / 398 درجه فارنهایت به مدت 30-35 دقیقه بپزید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است
#نان_شگفت_انگیز
1 قاشق چایخوری نمک
. 600 میلی لیتر آب
ار گندم سه لیوان
. خوب مخلوط کنید. آب را به تدریج اضافه کنید. برای اینکه به هم نچسبد از آرد استفاده کنید. خمیر را با دست خوب ورز می دهیم. 10 دقیقه استراحت می کنیم. مقداری آرد بپاشید. به 2 قسمت تقسیم کنید.و رولی جمع کنید به 16-18 قسمت تقسیم کنید.
1 فنجان (200 میلی لیتر) کره ذوب شده خمیر را با دست کمی بزرگ می کنیم و داخل کره می گذاریم. روی آن را با سلفون بپوشانید و به مدت 1 ساعت کنار بگذارید.
یک دسته پیاز سبز را ریز خرد کنید. سرخ کنید تا نرم شوند
. 6-7 تخم مرغ آب پز.
نمک و فلفل سیاه بزنید
. خوب مخلوط کنید
. خمیر را با دست پهن می کنیم. مقداری چاشنی آماده اضافه کنید. خمیر را مانند فیلم تا می کنیم. در فر با دمای 200 درجه سانتیگراد / 398 درجه فارنهایت به مدت 30-35 دقیقه بپزید
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#فیلم_سمبوسه_بیگ_مک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
#فیلم_سمبوسه_بیگ_مک
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#آش_ماش
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#آش_ماش
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#کیک_لحاف#کیک_پنیری
مواد لازم:
۴ عدد تخم مرغ
۱ لیوان شکر
آرد سه لیوان
۱ لیوان روغن مایع
۱ لیوان آب ولرم
۳ ق غ پودر کاکائو
۱ ق غ پر بکینگ پودر
نوک ق وانیل
برای مواد پنیری
۴۰۰ گرم پنیر لبنه یا پنیر ماسکار پونه
۱ عدد تخم مرغ
۳ ق غ پودر قند
۱ ق غ سر پر نشاسته
۱ ق چ وانیل
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک_لحاف#کیک_پنیری
مواد لازم:
۴ عدد تخم مرغ
۱ لیوان شکر
آرد سه لیوان
۱ لیوان روغن مایع
۱ لیوان آب ولرم
۳ ق غ پودر کاکائو
۱ ق غ پر بکینگ پودر
نوک ق وانیل
برای مواد پنیری
۴۰۰ گرم پنیر لبنه یا پنیر ماسکار پونه
۱ عدد تخم مرغ
۳ ق غ پودر قند
۱ ق غ سر پر نشاسته
۱ ق چ وانیل
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم آموزشی
#کیک لحاف
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک لحاف
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم آموزشی
#کیک لحاف
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#کیک لحاف
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی
#چیز_کیک_خرمالو_شب_یلدا
قسمت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#چیز_کیک_خرمالو_شب_یلدا
قسمت اول
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چیز_کیک_خرمالو_شب_یلدا
قسمت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
قسمت دوم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪