کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.85K subscribers
23K photos
28.4K videos
95 files
42.6K links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_بسبوسه_ای

#پارت۲


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_بسبوسه ای

پارت اخر


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت138 رمان پارادوکس پشت میز نشستم و پروانه هم روبه روم. ظرف غذارو بیرون اورد و شروع کرد به چیدن میز. دستاش میلرزید و معلوم بود حالش خوب نیست. دستمو رو دستای لرزونش گزاشتم و زل زدم تو چشمای نمناکش: _ پری؟ باصدایی که از زور بغض میلرزید گفت: _ جونم. _ چیشده؟…
#پارت139
رمان پارادوکس


مشکوک نگام کرد و گفت:
_ از ته دل؟
خواستم جوابشو بدم که با شنیدن صدایی ساکت شدم:
_ اهم اهم.
با دیدن شایگان اخمامو کشیدم تو همو همونجوری که بهش خیره بودم پروانه رو مخاطب قرار دادمو گفتم:
_ از ته دل.
پروانه با دیدن شایگان اشکاشو پاک کرد و از جاش بلند شد و سلام کرد. منم که زانو زده بودم بلند شدمو با دستم خاک رو شلوارمو تکون دادم. صدای حال بهم زنش بلند شد:
_ فکر کنم بدموقع مزاحم شدم.
پروانه که از همه جا بیخبر بود مودبانه گفت:
_ خواهش میکنم. من دیگه میخواستم برم.
برگشتم سمتشو گفتم:
_ بشین سرجات. هنوز ناهار نخوردیم.
_ اخه....
_ بشین. من میرم دفتر اقای مدیر تا کارشونو بهم بگن.
و جوری به شایگان نگاه کردم که دهنش بسته شد. اروم گفت:
_ تو اتاقم منتظرتونم.
بعد از اتاق خارج شد. نفسمو پرصدا دادم بیرون گفتم:
_ پری میزو بچین تا بیام.
_ باشه. زود بیا تا سرد نشده.
از در زدم بیرون و سمت اتاقش رفتم. تقی به در زدم که صداش اومد:
_ بفرمایید.
وارد که شدم با دیدنم گفت:
_ اومدی؟
چپ چپ نگاش کردمو گفتم:
_ نه نیومدم تو راهم. الانم روحم اینجاست.
لبخند محوی رو لبش شکل گرفت اما خودشو کنترل کرد. به کاناپه های راحتی اتاقش اشاره زد و گفت:
_ بشین.

🍃  @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت139 رمان پارادوکس مشکوک نگام کرد و گفت: _ از ته دل؟ خواستم جوابشو بدم که با شنیدن صدایی ساکت شدم: _ اهم اهم. با دیدن شایگان اخمامو کشیدم تو همو همونجوری که بهش خیره بودم پروانه رو مخاطب قرار دادمو گفتم: _ از ته دل. پروانه با دیدن شایگان اشکاشو پاک کرد…
#پارت140
رمان پارادوکس


باید جوری رفتار میکردم که متوجه بد بودن حالم نمیشد. اروم نشستمو پامو رو پام انداختم. زل زدم بهش:
_خوبی؟
یه تای ابرومو انداختم بالا و گفت:
_ فکر نکنم برای احوالپرسی صدام کرده باشی..
سرشو سمت چپ میزش خم کرد و از تو کشوی بغل میزش یه بسته اسکناس در اورد و گفت:
_ برش دار.
_ این چیه؟
با لحن تمسخر آمیزی گفت:
_ تو شهر ما بهش میگن پول. نمیدونم تو شهر شما چی میگن بهش.
دستامو مشت کردمو عصبی گفتم:
_ احتیاجی ندارم.
_ منم نگفتم احتیاج داری. همیشه به همه ی کارمندامون برای اولین سفری که قراره برن یه مبلغیو میدیم که باهاش بتونن کاراشونو انجام بدن.
نیشخندی زدمو گفتم:
_ آخی. شما چقدر خوبین. ولی من نیازی ندارم.
یهو دستشو محکم کوبید رو میز که چون کارش یهویی بود سه متر پریدم. دندوناشو روهم سابید و گفت:
_ گوش کن خانوم کوچولو من نه وقتشو دارم که با تو سر چیزای مسخره بحث کنم. و نه حوصلشو. این پول سهم توعه. برش دار هرکاری دلت خواست بکن. خواستی بریزش تو سطل زباله. مفهومه؟
سکوت کردم.  اروم از جام بلند شدمو رفتم سمت میزش. بسته  پولو از رو میز برداشتم و سمت در رفتم. هنوز از در خارج نشده بودم که صداش اومد:
_ 10 روز وقت داری کارای پاسپورت و مدارکتو انجام بدی و بهم برسونی.

🍃  @kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت140 رمان پارادوکس باید جوری رفتار میکردم که متوجه بد بودن حالم نمیشد. اروم نشستمو پامو رو پام انداختم. زل زدم بهش: _خوبی؟ یه تای ابرومو انداختم بالا و گفت: _ فکر نکنم برای احوالپرسی صدام کرده باشی.. سرشو سمت چپ میزش خم کرد و از تو کشوی بغل میزش یه بسته…
#پارت141
رمان پارادوکس



بازم حرفی نزدم. پامو که از در گذاشتم بیرون سحر جلوم ظاهر شد. با دیدنم لبخندی زد و گفت:
_ تو اتاقشه؟
سرمو تکون دادم و گفتم:
_ اره.
برگشتم سمتش که دیدم خسته سرشو رو میز گذاشته. سحر بادیدنش وارد اتاق شد و نگران گفت:
_ حامی؟
سرشو بلند کرد. اول نگاهشو به من دوخت. از قرمزی چشماش ترسیدم. بعد سرشو سمت سحر برگردوند و گفت:
_ بله؟
سحر نزدیک تر شد و پرسید:
_ چته حامی؟ حالت خوب نیست؟
دیگه واینستادم که جواب بده. سریع خودمو از اونجا دور کردم. حامی؟ پس اسمش حامی بود. بعد سه سال بالاخره اسم کسی که بهم تجاوز کرد و فهمیدم. حامی.. پوزخند رو لبم نشست. هیچ کدوم از رفتاراش و اخلاقاش مثل اسمش نبود. هیچکدوم.
******
برگشتم تو اتاق. پروانه منتظرم بود  با دیدنم گفت:
_ اومدی.
_ اره عزیزم. بریم غذا بخوریم خیلی گرسنمه.
_ باشه بیا.
بسته پولو تو کیفم گذاشتم و رفتم پشت میزم. زیر لب بسم الهی گفتمو مشغول خوردن شدیم.بعد غذا پروانه از جاش بلند شد و گفت:
_ من دیگه برم. شب میای؟
لبخندی به روش پاشیدمو گفتم:
_ میام.
_ پس منتظرتم. فعلا.
از جام بلند شدمو تا دم در همراهش رفتم و اروم گفتم:
_ بسلامت

🍃  @kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سالاد_لوبیا_قرمز

مواد لازم :

لوبیا قرمز یا لوبیا عروس ۱ پیمانه
سیب زمینی ۲ عدد متوسط
کاهو ۶ برگ
خیار شور ۶ عدد
پیاز خام ۱ عدد
نخود فرنگی بلانچ شده ۳ ق س
ذرت بلانچ شده ۳ ق س
ماست ۲ ق س
مایونز ۳ ق س
آبلیمو ۲ ق س
روغن زیتون ۲ ق س
نمک و فلفل سیاه


@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سالاد_لوبیا_قرمز

#پارت۲


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#سینی مزه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نوشیدنیهای مناسب فصل سرما

مواد لازم:

۱-زنجبیل تازه نصف قاشق چایخوری ریز رنده شده
۲-هل یک عدد نیم کوب شده
۳-دارچین،یک تکه کوچک
۴-زنیان، یک سر انگشت
۵-آب جوش ،یک فنجان
اول آب را بجوشانید سپس ادویه جات را اضافه کنید.پس از برداشتن از منبع حرارتی برای سه دقیقه بگذارید دم بکشد (پارچه ای روی قوری بندازید)متناسب با ذائقه خود آن را شیرین کرده میل کنید.

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴#فیلم_آموزشی

#تزیین_کیک_به_شکل_کلاه_حصیری


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#طرز_تهیه_نان_پیازی_و_کچالو


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#باقالی خورشت

باقالی ۱۰۰ گرم
سیر ۳ حبه
شوید خشک
نمک وزرد چوبه به مقدار لازم
آب به مقدار لازم
تخم مرغ ۱ عدد

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#سوپ کدو حلوایی
@kadbanoiranii
کسایی که غذای شیرین دوست دارن عاشقش میشن

مواد لازم :

پیاز بزرگ ۱ عدد
سیر ۲ حبه
کره یا روغن ۱ ق غ
زردچوبه ۲ ق چ
زیره پودر شده ۱ ق چ
ادویه کاری ۱ ق چ
نمک ، فلفل به مقدار لازم
کدوی پوست گرفته شده و خرد شده ۱کیلو و نیم
آب مرغ حدود ۳ پیمانه (من از عصاره مرغ استفاده کردم)
خامه صبحانه ۱/۲ پیمانه
تخم آفتابگردان یا کدو مقداری برای تزیین
جعفری مقداری برای تزیین

پیاز و سیر خرد شده رو با کره یا روغن تفت میدیم سپس زردچوبه ، زیره، ادویه کاری ، نمک و فلفل رو اضافه میکنیم و تفت میدیم. سپس کدو های خرد شده رو اضافه کرده و تفت میدیم و بعد آب مرغ رو اضافه میکنیم زیاد نریزید که آبکی ـبشه و میزاریم به مدت ۲ تا ۳ ساعت بپزه و زمانی که پخت با گوشتکوب برقی سوپ رو میزنیم تا یکدست بشه خامه رو اضافه میکنیم و اجازه میدیم حدود ۵ دقیقه بپزه با شعله کم بعد از این مدت سرو کنید

آشپزی کاملا سلیقه ای هستش و ممکنه غذایی رو کسی دوست داشته باشه و لی افراد دیگر خوششون نیاد


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چهار ترفنـــــد عالی با استفاده از #بطری های پلاستیکی (☝️)

ترفند آخر خیلی جالب بود :)

دیگه بطری های پلاستیکی رو دور نندازید 😎☝️


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه تزیین آسون،خوشگل و مجلسیه که می تونین به راحتی برای مهمونی هاتون آماده کنین سفره تونم خیلی زیبا می کنه😍


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ترشی_فلفل

بدون دردسر تلخی فلفل رو اینجوری بگیر و نوش جان کن🌶

مواد لازم :

سرکه
نمک
سیر
فلفل

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ترشی_لیمو_ترش

@kadbanoiranii

فقط حسابی تند و تیزش کن و زیاد درست کن ، چون بس که خوشمزست ، زود تموم میشه
لیمو ترش : هر چقدر خواستی
نمک : پر و پیمون
فلفل : هرچقدر که خواستی ، فقط حسابی تند و تیر باشه ، اگه قرمز باشه عالیه .
سیر ، یه چند حبه ، البته سیر دلبخواهه ، من نریختم
من خودم فلفل سبز تند رو خشک کردم و قرمز شد و بعدش هم پرکش کردم .
لیمو ها رو اول یکی دو روز تو آب و نمک زیاد ، خیس کن و بذار یخچال ، اینجوری تلخی پوستش از بین میره
بعدش خیلی نازک برش بزن و همه هسته هاش رو بگیر
بعد توی یه شیشه استریل ، یه لایه لیمو ، نمک و فلفل پرک تند ، نمک نباید زیاد کم باشه ، چون این ترشی ، مثل ترشی آب گوجه نمکش باید زیاد باشه
بعدش هم ، نزدیک نصف شیشه آبلیمو بهشون اضافه کن
وقتی شیشه پر شد . سلفون میکشی و بعد هم یه نایلون و بعد درب شیشه رو محکم ببند
مهمترین مرحله اینه که حدود یک ماه باید جلو آفتاب مستقیم بذاری بمونه .
هر دو سه روز یبار سر و تهش میکنی که آبش به خورد همه لیمو ها بره.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت141 رمان پارادوکس بازم حرفی نزدم. پامو که از در گذاشتم بیرون سحر جلوم ظاهر شد. با دیدنم لبخندی زد و گفت: _ تو اتاقشه؟ سرمو تکون دادم و گفتم: _ اره. برگشتم سمتش که دیدم خسته سرشو رو میز گذاشته. سحر بادیدنش وارد اتاق شد و نگران گفت: _ حامی؟ سرشو بلند…
#پارت142
رمان پارادوکس


پاسپورتم اماده شده بود. نمیدونستم چه نقشه ای تو سرش داشت که حتما میخواست منو هم تو این سفر ببره. اخه کجای دنیا کارمندیو که یه هفته از شروع کارش نمیگذره میبره سفر خارج از کشور؟منو احمق فرض کرده. همه ی اینها به کنار. مونده بودم چطوری مامانو قانع کنم. کلافه پوفی کشیدمو مدارکم که حاضر شده بود برداشت و سمت اتاقش رفتم. تقی به در زدم که جوابی نیومد  با تردید دستگیره و فشار دادم و در باز شد. چشمم به اتاق خالیش افتاد. اروم وارد شدم و مدارکمو رو میزش گذاشتم. اومدم برگردم که تا چرخیدم عقب سینه به سینه یه نفر شدم. و ناخوداگاه گفتم:
_هین...
با حس عطر تلخش سریع خودمو کشیدم عقب و اخمامو کشیدم توهم.  دست به سینه زل بهم و گفت:
_ میشه بپرسم بی اجازه تو اتاق من چیکار میکنی؟
اشاره ای به مدارک رو میزش زدمو  همونجور اخمو گفتم:
_مدارکو اوردم.
سرشو تکون داد و گفت:
_ باشه میتونی بری. نمیخواد شرکت بمونی. برو خونه کاراتو انجام بده. پروازمون فردا ساعت 8 صبحه. خودت میای فرودگاه یا بفرستم دنبالت؟
بی توجه به حرفاش سمت در اتاق رفتمو تو دو کلمه جوابشو دادم:
_ خودم میام.
و دیگه صبر نکردم که ببینم چی میگه.
دیدنش حالمو بهم میزد. انگار به حالت صورت و چشماش الرژی گرفته بودم.  هر چند من یه تصویر محوی از صورتش تو اون شب یادم بود و الانم خیلی تغییر کرده بود. اما چشمای شکری رنگش و تن صداش هیچوقت از ذهنم پاک نمیشد.

🍃  @kadbanoiranii
🍁آرزومندم🙏
🌟دراین شب پاییزی
🍁خزان غصه‌هاتون برسه
🌟و نسیم شادی‌هاتون
🍁وزیدن بگیره
🌟و دست آرامش
🍁نوازشگرلحظه‌های
🌟زندگی‌تون باشه

🍁
#شبتون_بخیر

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹
💫به نام خدایی
🌸که نزدیک است

💫خدایی که
🌸وجودش عشق است

💫و با ذکر
🌸نامش آرامش را در
💫 خانه دل جا می دهیم

🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
💫 الــهــی بــه امــیــد تــو


@kadbanoiranii