🔴 #فیلم_آموزشی

#آموزش_باقلوای_عربی_فوری



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🔴 #فیلم_آموزشی

#سردست_رستورانی



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🔴 #فيلم_آموزشي


#اللحم_بعجين

#غذای_لبنانئ


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🔴 #فيلم_آموزشي


#شيرينی_زبان



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🔴 #فيلم_آموزشي


#کشک_بادمجان


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🔴 #فيلم_آموزشي


#شيرينی_زعفراني


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🔴 #فيلم_آموزشي

#شيرينی_رولی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🔴 #فيلم_آموزشي


#شويد_باقلا


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

#پنیر برشته

پنیر برشته تاحالا خوردین و میدونید برای کجاست
.
من تا یکی دو ماه پیش فقط اسمش رو شنیده بودم تا وقتی یکی از دوستان برام درست کرد وقتی لقمه اول رو خوردم تازه متوجه شدم که چه صبحانه ها چه ناهار ها چه میان وعده هایی میتونستم پنیر برشته بزنم و فرصتش رو از دست دادم🤦🏻‍♂️
.
روغن یا کره و پنیر و شوید به همراه کمی فلفل و تخم مرغ مواد مورد نیاز این خوشمزه لعنتی هستند
.
حتما اگر تاحالا امتحان نکردین درست کنید و لذت ببرید
.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

#کدو حلوایی

سلام به روی ماهتون
با کدو حلوایی چطورید
خیییلی خوشمزس
توضیحات تو کلیپ واضحه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

#سفره آرایی

تزیین #هویج به شکل گل نرگس

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

#غذای لبنانی
سلااااام كيا طرفدار غذاهاي لبناني هستن
ميدونيد كه غذاهاي لبناني با ذائقه ما ايراني ها جوره براي همين امروز براتون طرز تهيه كباب لبناني با بادمجان و سس طحينه رو اوردم كه خيلي خيلي خوشمزست😋👌🏻
#كباب_لبناني
گوشت چرخ كرده مخلوط٢٥٠ گرم
پياز ٢ عدد متوسط
جعفري ٢ قاشق غذاخوري
نمك و فلفل به ميزان لازم
مخلفات( بادمجان ٢ عدد+سير ا حبه +زيره ،نمك،فلفل،پاپريكا دودي،پودر تخم گشنيز)
#سس_طحينه
ماست ١ ليوان
ارده ٤ قاشق غذاخوري
آبليموي تازه ٢ قاشق غذاخوري
نمك و فلفل و پودر سير به ميزان لازم
روغن زيتون ٢ قاشق غذاخوري
طرز تهيه: ابتدا گوشت را با پياز مخلوط كنيد (آب پياز را گرفته ) و سپس با نمك و فلفل و جعفري ساطوري مخلوط كرده و به مدت يكساعت در يخچال قرار داده تا مزه ها با هم آشنا بشن و سپس گوشت ها را با دست به شكل لوله اي درآورده و به سيخ ميكشيم و كباب ميكنيم و يا در روغن داغ سرخ كنيد،در كنار غذا هم مقداري بادمجان را بعد از اينكه تلخيش را گرفتيد با پوست خورد كرده (تقريبا نگيني) بعد در تابه مقداري روغن زيتون بريزيد و يه حبه پوره سير را اضافه كنيد و بعد ادويجات شامل(نمك،فلفل،پودر سير،پاپريكا،زيره سبز و پودر تخم گشنيز) را اضافه و حساابي تفت بديد تا بادمجان ها كاملا سرخ بشن و براي روي بادمجان ها هم #سس_طحينه را ميريزيم و همه مواد سس را كه در بالا گفتم باهم ميكس كنيد و روي بادمجان ها داده و با كباب ها و نان پيتا و پياز و جعفري ميل ميكنيم.اينطوري كه يه تيكه نان پيتا را برداريد مقداري گوشت مقداري بادمجان و سس طحينه و پياز و جعفري بريزيد و يه لقمه بگيريد و بزنيد بر بدن

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

#كباب_لبناني
#سس_طحينه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

⭐️بسم الله الرحمن الرحیم ⭐️

🌸امروز را آغاز می‌کنیم
☘با یگانه خدایی
🌸که در دل‌های ماست
☘و در اعماق وجودمان
🌸منزل دارد
☘خدای عاشقی که
🌸هر روز عشق را
☘ترویج می کند بر کل جهان

"الهی به امید تو"

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🌈 پارت ۸۷
#Part87

📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖

به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒

🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁

تو ماشین که جا میگیریم راه می افته .... میشنوم که میگه : پیاده نمیشی ... خب ؟ ... تو ماشین بمون ...
ـ چیزی شده ؟ ...
با مکث جواب میده : قلبه کامیار گرفته ! ...
بهش میگه کامیار ؟ .... من می شناسم کامیار رو ... باباش می شه ... باباشه و میگه کامیار ؟ ... چرا توی این خانواده هیچی سرجاش نیست ؟ ... نمی دونم ... نمی پرسم کامیار کیه ؟ ... یا چه خبره ؟ ... عوضش فکرم میره کنار اینکه الان داریم می ریم خونه شون ؟ ... خونه ی کامیار ؟ ... همه اونجان ؟ .. ماهک چی ؟ ... حتی لیلا ؟ ...
رو به روی یه در فلزی میرسیم و آیهان با ریموت بازش میکنه ... داخل میریم ... یه باغ بزرگ ... گل های رنگا رنگ و فضای شیک و به روز ! ...
منم می تونستم اینجا باشم و دریغ کردن ؟ ... کینه می شینه ته دلم .. حتی از آیهانی که کنارم نشسته ... این همه بی نیاز زندگی کردن ... من چی ؟ ... تا حالا .. تا حالا کوهیار به من فکر کرده اصلا ؟ ...
ماشین جلو میره و کنار ماشین هایی که نا مرتب پارک شدن نگه می داره ... آیهان خاموش میکنه و می خواد پیاده شه که باز میگه : پیاده نشو ... اصلا .... خب ؟ ...
سر تکون میدم ... بیرون میره ... من می مونم و ماشینی که توش جا خشک کردم ... نگاهم چرخ میخوره .. به ساختمون ویلایی با آجرنمای شیکی که بزرگه ... تو ذهنم مقایسه میکنم ... خونه ی مامان فرانک رو با اینجا ... حتی مقایسه کردنشم مسخره س ... خنده داره ...
گرمم میشه ... نمی دونم چقدر می گذره که صدای یه ماشین رو می شنوم ... کنار ماشین آیهان نگه می داره ... دختری که پیاده میشه ... هول شده ... به هم ریخته .... غر میزنه : مامان نکنه عمو طوریش شده باشه ! ...

🦋

🍃@kadbanoiranii ✍

🌈 پارت ۸۸
#Part88

📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖

به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒

🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁

یه دختر شیک پوش و به روز که موهاش رو باز رها کرده ، زیر شال باریکی که سرش مونده و تا کمرش می رسه ... خرمایی های روشن ... اتو کشیده که این همه لخت و قشنگ مونده ... کسی که بعد از اون پیاده میشه لیلاس ... پشت فرمون بوده ... راننده بوده ... مثل همون روز خوش پوش و خوشتیپ ... عینک آفتابیش رو بالا میبره تا روی موهاش و میگه : طوریش نمیشه ... نفوس بد نزن ...
از کنار ماشین می گذرن ... منو نمی بینن ... دختر لیلاس ؟ ... ماهک ؟ ... قورت میدم با نگاهم سر تا پاش رو ... مانتوی جلو باز صورتی و شلوار مشکی که تا کمی بالاتر مچ پاهاش اومده ... کتونی های شیک و صورتی که بند هاش رو روی مچ پاهاش بسته ! ...
دو سه تا از پله ها رو بالا میره که شاکی برمیگرده : واااای مامان ... گوشیم تو ماشین موند ....
تند و هول عقب برمیگرده برای سمت ماشین رفتن که منو می بینه ... با دیدنم جا میخوره ... من زل میزنم بهش ... نگاه ازش نمیگیرم ... از دیدنش فرار نمیکنم ... برعکس ... دوست دارم ببینمش ... طولانی ... ما شبیه همدیگه نیستیم ... اصلا شبیه همدیگه نیستیم ... اون سبزه س ... چشمای کشیده و سیاه رنگ ... شکله لیلا ... شکله شاهین ... لبای کالباسی رنگی که رژ زده ... بهش میاد ...
لیلا یه مادره برازنده س ... مادری که دله هرکسی می خواد داشته باشتش ... مکث ماهک رو می بینه و شاکی میگه : چی شد ؟ ... برو دیگه ... ماهَـ ...
جمله رو می خوره وقتی نگاهه اونو تعقیب می کنه و به من می رسه ... ماهک دو دل و ناراضی از کنار ماشین می گذره تا ماشینی که تازه ازش پیاده شده ... لیلا اما دو سه تا پله ی بالا رفته رو پایین میاد ... سمت من .. سمت ماشینی که داخلش نشسته م ... کنارم که می رسه خم میشه و به شیشه می زنه ...

🦋

🍃 @kadbanoiranii ✍

🌈 پارت ۸۹
#Part89

📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖

به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒

🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁

شیشه رو پایین میکشم ... اخم داره ... کمی هم پوستش برق میزنه و می دونم از بابت عرقی که کرده ... تابستونه آخه ... من پیش دستی میکنم : سلام ! ...
نشنیده میگیره .. اخم کرده میگه : اینجا چیکار میکنی ؟ ...
چی بگم ؟ ... دارم دنبال جمله ی مناسب میگردم برای جواب دادن که ماهک کنار مادرش میرسه و میگه : شما همدیگه رو می شناسین ؟ ...
لیلا به اونم جواب نمیده ... حتی نگاه از من نمیگیره و میگه : فک کردی داری چیکار میکنی ؟ ... اومدی اینجا چرا ؟ ...
ـ آقا آیهان نگرا...
ماهک تند بین گفته هام میگه : با آیهانه ؟ ... آره مامان ؟ .... دوست دخترشه ؟ ...
لیلا پوفی میکشه و سرپا میشه ... نگاهش سمت ماهک می چرخه : زبون به دهن بگیر دو دقه ....
همین موقع آیهان بیرون میاد ... عصبیه ... یه خانومی که دنبالش راه می افته ، یه خانوم نسبتا تپل و مشکی پوش .... می شنوم صدای کلافه ش رو : آیهان ... آیهان عمه وایسا دو دقیقه ...
آیهان آشفته عقب برمیگرده و میگه : جان ... گفتین مریضه ... اومدیم .. .دیدم ... حالا میرم ... حله ؟ ...
صدای یه خانوم دیگه که پشت سر عمه ش ایستاده و صدا بلند میکنه : خونه ی باباته ... کفر میشه بمونی ؟ ... می بینی پریوش ؟ ...
پریوش نچی می کنه و محل نمیده به خانوم پشت سریش ... می خواد باز با آیهان حرف بزنه که آیهان اون زن رو نشونه میره : کامیار مریضه منیژه .... خب ؟ ... مریضه و نذار پرم به پرت گیر کنه ... خونش می افته گردنم بعد من می دونم و توآ ...

🦋

🍃 @kadbanoiranii ✍

🌈 پارت ۹۰
#Part90


📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖

به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒

🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁

منیژه به حرف میاد بازم : وا ... من بد میگم ؟ ...
لیلا از کنار ماشین رد میشه .. جلو میره ... تا پایین پله ها و میگه : چی شده ؟ ... چه خبره ؟ ...
پریوش گِله مانند میگه : تو بیا اینو از خر شیطون پیاده کن ...
با دست به آیهانی اشاره میکنه که سمت ماشین میاد و لب میزنه : من خودم شیطونم بابا ... دلت خوشه تو ! ...
لیلا جلوش رو میگیره : کجا میری ؟ ...
آیهان دستش رو هل میده : گفت قلبه کامیار مریضه ... الان حالش خوبه ... بمونم شفا میدم ؟ ...
ماهک تند میگه : خب بمون ... ای بابا ... همه امشب اینجاییم ... اصلا آقا جون کو ؟ ...
مشخصه که می خواد به وسیله ی آقاجون اونو نگه داره .. آیهان پوزخندی میزنه ... منیژه چشمش به مه مونده توی ماشینش می خوره ... ابرو بالا می ندازه و میگه :
ـ بله دیگه ... آقا برنامه دارن .... جا برای باباش و من که نمی مونه ! ...
آیهان مکثی میکنه ... کلافه و عصبی پلک هاش رو روی هم می ذاره ... مشخصه می خواد قاطی نکنه .... پریوش تند سمت منیژه برمیگرده و لیلا چپ چپ نگاش میکنه ... آیهان عقب برمیگرده : تو رو سننه ؟ ... من اصلا داخل آدم حسابت میکنم که حالا تو برنامه م جات بدم ؟ ..
منیژه اخم میکنه ... همه ی مدت همون پشت پریوش که ایستاده حرف میزنه ... حالا نگاهش به منه و میگه : بله دیگه ... کار از خانوم و اینا گذشته ... با بچه جماعت میریزی روی هم ؟ ...
آیهان تند عقب می ره و می خواد از پله ها بالا بره ... ماهک جیغ کوتاهی میکشه و منیژه جا میخوره ... پریوش دستاش رو از هم باز میکنه تا مانع نزدیک رفتنه آیهان بشه و آیهان صدا بلند میکنه : نه وایسا میخوام ببینم چه گوهی میخوره این ! ...

🦋

🍃 @kadbanoiranii ✍

🔴 #فیلم_آموزشی

#آبنباتهای_زیبا_و_خوشمزه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ

🔴 #فیلم آموزشی

#سوپ قرمز


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Vz9XkYD0FiFDjdQ