کوچه باغهای شعرِ(کندوله)
134 subscribers
1.15K photos
115 videos
13 files
190 links
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور
Download Telegram
#محبوبم

با من بگو
از پنجره‌ی کدام #خانه به #کندوله می‌نگری،
ای مهربان
بنشان مرا  کنار خویش
تا ببینم چگونه
با #پیریافته به گفتگو می‌نشینی
#پریان رابه چه رنگئ می بینئ
و در گوش #امزاده_ابراهیم
چه نجوا می‌کنی،
#بانیان را به چه نامی صدا میزنی
و  به گاه بازیگوشی 'چگونه درکوچه باغهای #دشتان می دوئ وگیسوانت را به دست کدامین نسیمِ گستاخ می‌سپاری 

در اوج #قله_ئ_کوه_زران
چگونه به شگفت در می آیی،
به گاه دلتنگئ
شعرکدام #شاعر را زمزمه می کنی
و چگونه در #چشمه_درویشعلی دست افشان می‌کنی به گاهِ شادی

بنشان مرا کنار خویش ،کنار تنت
اجازه‌بده در کنار تو، آغوشم پر از #عشق به #تو و #عشق به #کندوله شود
بگذار از #پنجره‌ی #خانه_ئ_تو به
این همه #سرسبزئ واین همه #شکوه و #عظمت دراین #آبادی بنگرم...

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
با من بگو
از پنجره‌ی کدام #خانه به #کندوله می‌نگری،
ای مهربان
بنشان مرا  کنار خویش
تا ببینم چگونه
با #پیریافته به گفتگو می‌نشینی
#پریان رابه چه رنگئ می بینئ
و در گوش #امزاده_ابراهیم
چه نجوا می‌کنی،
#بانیان را به چه نامی صدا میزنی
و  به گاه بازیگوشی 'چگونه درکوچه باغهای #دشتان می دوئ وگیسوانت را به دست کدامین نسیمِ گستاخ می‌سپاری 

در اوج #قله_ئ_کوه_زران
چگونه به شگفت در می آیی،
به گاه دلتنگئ
شعرکدام #شاعر را زمزمه می کنی
و چگونه در #چشمه_درویشعلی دست افشان می‌کنی به گاهِ شادی

بنشان مرا کنار خویش ،کنار تنت
اجازه‌بده در کنار تو، آغوشم پر از #عشق به #تو و #عشق به #کندوله شود
بگذار از #پنجره‌ی #خانه_ئ_تو به
این همه #سرسبزئ واین همه #شکوه و #عظمت دراین #آبادی بنگرم.

🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
احساسئ ترین متن هائ کوتاه وبلند به فارسی وکردی وهورامئ ودلنوشته هائ زیباوبکر
#شیک_ترین_عاشقانه_هائ_ادبی

#گل......
#در_بهار_مئ_شکفد.....
#ومن.......
#در_باغ_عشق_تو.......‌

#ک_الف_یاس

#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)

این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━━━━┓
@k_a_yass
┗━━━━━━┛
#نازپرئ

می شود
#گلویت را به من قرض دهئ
می‌خواهم اززبان #پیریافته
آیه هایئ از #عشق تلاوت کنم
که تمام #کندوله رانورباران کند

#محبوبم می شود
گیسوانت رابه من قرض دهئ
می خواهم ازفرازکوه #زران
آبشارئ از #دوستت دارم
بر رودخانه ئ #بانیان جاری کنم
تا بارانئ از #عسق شوم
وبر دانه‌ای ــ که مثل دلم ــ
در عمق خاک این #آبادی پنهان است
ببارم وسبزشوم

#دلبرم
می شود #چشمانت رابه من قرض دهی!!
می خواهم #اشکهایم را
برزلال #چشمه_درویشعلئ فروبریزم
که سیراب کنم تاکستانهائ
همیشه سوزان #دشت_دشتان را.......

#دلدارم
می شود #دستهایت رابه من قرض دهی
می خواهم پروازکنم
وسعت این همه آرزوهائ محال را.....

#ک_الف_یاس

🌷🌺🌷
#باور_کن_مرا👌

#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
#محبوبم

این صدای توست،
پیچیده در گستره #کوهستانهای_کندوله

این روشنان آواز #پیریافته است
که در لابه لای #درختان_بانیان می وزد.
این عطر سیال و شناور
حضور #امامزاده_ابراهیم است
که شامه #تاکهای_پریان را
پر کرده از طراوت رویش،
وخواب را ربوده
از چشم های #چشمه_درویشعلئ

#محبوبم
از عطر حضور توست که #گل_هائ_واژگون_دشت_دشتان
چشم گشوده اند به جلوه ات،
و #کوه_زران را حریری از یاسی های مهربانی پوشانده است.

سبحان الله از این همه زیبایی!

این #اعجاز_نفس_های_اهورایئ توست
که جاری شده است
در شریان های خاک مرده
و زندگی می بخشد
به گل، به دشت، به گیاه.و #به_من

این اعجاز #نفس_های_پاک توست
که به #رود_شاجو
اجازه خروش می دهد
و به درختان #عثماندره، فرمان قیام.

این لهجه #اهورایی توست
که #پرنده ها را #خوش_الحان کرده است
و ابرها را #مهربان و #سخاوتمند؛
دشت ها را به #میهمانی_باران دعوت کرده و #پرستوها را به #کاشانه فراخوانده است.

نسیم #عشق وزید
بر عبور و مرور شب و روز
و روز،
به #عشق تو روشن شد
تا #کندوله، را
باشکوه تر کند

تاریکی #شب_هایم را
به #نور_چشمانت #روشن کن
و روزهایم را #میهمان سایبان دستان مهربانی ات گردان.

فصل ها می گذرند.
#باغهای پیر و فرسوده،
به یک #تبسم تو، #جوان می شوند.

#درختان_مرده_ئ_دره_چناران
زنده می شوند.
روخانه_ی راکد #بانیان می خروشد.

#محشریست؛بیاونگاه کن
#رستاخیزی دراین #آبادی
به پا شده است
در دقایق « #حضور_مباکت»،
در تکرار مرگ و تولدهای پیاپی
این #تاکستانهای_زیبا.
این بوی #عطر_تن توست
که پیچیده است درجای جای
این #کوچه_باغها!

در تحویل #سال_های_جدید_من
ودر #تقویم_های دیروزی و امروزی من، #رد_عاشقانه_های
تو هویداست
واعجاز می کند.تا دیروز،
#کندوله، تهی بود از زندگی و امروز، #باغ #کوه #دشت و #چشمه_سارها #رودخانه_ها
و #تاکستانها، گستره تولدهاست!

🌷🌺🌷
#باور_کن_مرا👌

#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
#محبوبم

نه نمی توانم
#صبرکنم تا #برگردئ...
بالئ برائ #پرواز مئ خواهم....
بالئ به #وسعت_دل_کندن ازاین سرزمین
وپروازبه سمت #آغوش تو مئ خواهم......

#دستهایم بال می شوند
#پروازمیکنم واز #آسمان #کندوله
سردرمئ آورم
#اوج مئ گیرم ارتفاع #کوه_زران را
واحساس #پرستوهای_مهاجررامی گیرم
پرستوهایی که #پاییز_کوچ می کنند

نه نمئ توانم #صبرکنم تابرگردئ
تمام #پنجره_هائ آبادی رابازمی کنم
که تمام #کوچه ها پیداباشند
تمام #کوچه_باغهاهم
تاتمام #مسافران ازراه رسیده راببینم
همانهایی که #شبیه تونیستند
اماشاید....شاید
تورا در راه دیده باشند
نه نمی توانم #صبرکنم تابرگردئ
هرچندکه #زمستانهائ_سخت این حوالئ
لرزه براندام خانه هائ #کندوله بیندازند،
هرقدرهم که از #سوز_طوفانها،
کوچه هائ این #آبادی به هم #بپیچند

نه نمئ توانم #صبرکنم تابرگردئ.
تا #بارانهایی که در #غیابت باریدندو
#اشک شدند،نشانت دهم
اشکهایئ که درغیابت #دشتهائ این
سرزمین را #دریاکردندو....
ودریاهایی که #سیل شدندوتمام #صبرم راباخودبردند....

#پرستوهایی که درفصل #پاییز_کوچ میکنند
#نشانئ تو را می دانند...
پرستوهاراتوهرپاییز در #خانه_ناپیدای خود
#پناه مئ دهئ و #بهار،ازنوروانه شان میکنئ
#پرستوهائ_بهارئ.از #خانه تومئ آیندکه این
چنین #زیباو_جوانند

آه ای #پرستوهائ_مهاجر
لب بازکنید!
خانه ئ #نازپرئ کجاست؟؟!!

🍃🍁🍃
#کندوله_جان
#غریبه_ائ_هستم
#بئ_نام_و_نشان
#خیالت_راحت
#شعرهایم_رنگ_ندارند
#خاطره_نمئ_شوند
#غصه_نمئ_دهند_توووووررررراااا

شعرهاودلنوشته هائ :
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
درکانال ادبئ:
#کوچه_باغهای_شعر( #کندوله)

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
#محبوبم

آخرین پرده‌ی این نمایش
#کندوله_ایست
که تودر #کوچه_باغهایش
می‌رقصی
ودر زیر پوست داغ تاکهائ #بانیان
#انگورهای_سرخ_شرابئ
رامست می کنئ

تونیستی و
گل‌های واژگون #دشت_دشتان
باکلاله‌ای به رنگ خون
برای کبوترها آوازمی خوانند
تونیستئ
وقافله‌ سالار #خورشیدوخرامان
درمنظومه بلند #میرزالماسخان
از سفرهای تاریخئ
خود باز می گردد

کجایی تو؟!
#پیریافته تنهاست
ودر فاصله‌ی بوی اسفند
تادامن سبز #امامزاده_ابراهیم
بدون تو،
پرسه ایست در گنگیِ باغهای #پربان....

کجایی تو؟!
من این قصیده‌ی خیس
رابا آب زلال #چشمه_درویشعلی
نمناک‌کرده ام
تورابه وسعت آسمان این #آبادی
پیوند زده ام
تونیستی وخیل
پرستوهای سرگردان
دامن دامن‌
ازفراز #کوه_زران
پرواز می کند....

#دلنوشته_های_دل_خسته_ام
🌷🌺🌷
#باور_کن_مرا👌

#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
#محبوبم

این صدای توست،
پیچیده در گستره #کوهستانهای_کندوله

این روشنان آواز #پیریافته است
که در لابه لای #درختان_بانیان می وزد.
این عطر سیال و شناور
حضور #امامزاده_ابراهیم است
که شامه #تاکهای_پریان را
پر کرده از طراوت رویش،
وخواب را ربوده
از چشم های #چشمه_درویشعلئ

#محبوبم
از عطر حضور توست که #گل_هائ_واژگون_دشت_دشتان
چشم گشوده اند به جلوه ات،
و #کوه_زران را حریری از یاسی های مهربانی پوشانده است.

سبحان الله از این همه زیبایی!

این #اعجاز_نفس_های_اهورایئ توست
که جاری شده است
در شریان های خاک مرده
و زندگی می بخشد
به گل، به دشت، به گیاه.و #به_من

این اعجاز #نفس_های_پاک توست
که به #رود_شاجو
اجازه خروش می دهد
و به درختان #عثماندره، فرمان قیام.

این لهجه #اهورایی توست
که #پرنده ها را #خوش_الحان کرده است
و ابرها را #مهربان و #سخاوتمند؛
دشت ها را به #میهمانی_باران دعوت کرده و #پرستوها را به #کاشانه فراخوانده است.

نسیم #عشق وزید
بر عبور و مرور شب و روز
و روز،
به #عشق تو روشن شد
تا #کندوله، را
باشکوه تر کند

تاریکی #شب_هایم را
به #نور_چشمانت #روشن کن
و روزهایم را #میهمان سایبان دستان مهربانی ات گردان.

فصل ها می گذرند.
#باغهای پیر و فرسوده،
به یک #تبسم تو، #جوان می شوند.

#درختان_مرده_ئ_دره_چناران
زنده می شوند.
روخانه_ی راکد #بانیان می خروشد.

#محشریست؛بیاونگاه کن
#رستاخیزی دراین #آبادی
به پا شده است
در دقایق « #حضور_مباکت»،
در تکرار مرگ و تولدهای پیاپی
این #تاکستانهای_زیبا.
این بوی #عطر_تن توست
که پیچیده است درجای جای
این #کوچه_باغها!

در تحویل #سال_های_جدید_من
ودر #تقویم_های دیروزی و امروزی من، #رد_عاشقانه_های
تو هویداست
واعجاز می کند.تا دیروز،
#کندوله، تهی بود از زندگی و امروز، #باغ #کوه #دشت و #چشمه_سارها #رودخانه_ها
و #تاکستانها، گستره تولدهاست!

🍃🌺🍃

#دلنوشته_های_دل_خسته_ام

#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
کوهی به کوه #زران خیره مانده بود
به سنگ ریزه ای در دور دست
سکوت تو
کسی را به #کندوله نیاورده است

وگندمی که سال هاست در مانده
روح فرسوده اش در #دشت_دشتان
به یال اسبی چسبیده است وُ
از ملخ ها و موش ها می گریزد

شیر سنگی به پای شکسته اش نگاه می کند
و از میوه های روستا
سه چیز مانده است:
#کلاغ بی گردو
#زاگرس بی بلوط
و #من
که صدای گنجشک در می آورم
برای خاکستر شاخه ها
صدای رودخانه #بانیان برای خاک

اندوه را
با پوکه های خالی اندازه گرفتم
با دست هایم اندیشیدم
با لب هایم اندیشیدم
بر دیوار فرو ریخته ی تاریخ این #آبادی
نام چه کسی را بنویسم؟

آب ها را کنار زدم
ماهی ها ی رود خانه #بانیان را کنار زدم
ریشه های باغ های #انگور راکنارزدم
تمام #مزرع_پریان را کنار زدم
سنگ ریزه ها و استخوان ها را کنار زدم
تو
زیر کدام جنازه پنهان شده ای سرزمین من؟
#کندوله_ئ رویایئ من
ای زادگاه زیبای من #کندوله_جان
توکجایی؟؟

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
#محبوبم

با من بگو
از پنجره‌ی کدام #خانه به #کندوله می‌نگری،
ای مهربان
بنشان مرا  کنار خویش
تا ببینم چگونه
با #پیریافته به گفتگو می‌نشینی
#پریان رابه چه رنگئ می بینئ
و در گوش #امزاده_ابراهیم
چه نجوا می‌کنی،
#بانیان را به چه نامی صدا میزنی
و  به گاه بازیگوشی 'چگونه درکوچه باغهای #دشتان می دوئ وگیسوانت را به دست کدامین نسیمِ گستاخ می‌سپاری 

در اوج #قله_ئ_کوه_زران
چگونه به شگفت در می آیی،
به گاه دلتنگئ
شعرکدام #شاعر را زمزمه می کنی
و چگونه در #چشمه_درویشعلی دست افشان می‌کنی به گاهِ شادی

بنشان مرا کنار خویش ،کنار تنت
اجازه‌بده در کنار تو، آغوشم پر از #عشق به #تو و #عشق به #کندوله شود
بگذار از #پنجره‌ی #خانه_ئ_تو به
این همه #سرسبزئ واین همه #شکوه و #عظمت دراین #آبادی بنگرم...

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
#محبوبم

این صدای توست،
پیچیده در گستره #کوهستانهای_کندوله

این روشنان آواز #پیریافته است
که در لابه لای #درختان_بانیان می وزد.
این عطر سیال و شناور
حضور #امامزاده_ابراهیم است
که شامه #تاکهای_پریان را
پر کرده از طراوت رویش،
وخواب را ربوده
از چشم های #چشمه_درویشعلئ

#محبوبم
از عطر حضور توست که #گل_هائ_واژگون_دشت_دشتان
چشم گشوده اند به جلوه ات،
و #کوه_زران را حریری از یاسی های مهربانی پوشانده است.

سبحان الله از این همه زیبایی!

این #اعجاز_نفس_های_اهورایئ توست
که جاری شده است
در شریان های خاک مرده
و زندگی می بخشد
به گل، به دشت، به گیاه.و #به_من

این اعجاز #نفس_های_پاک توست
که به #رود_شاجو
اجازه خروش می دهد
و به درختان #عثماندره، فرمان قیام.

این لهجه #اهورایی توست
که #پرنده ها را #خوش_الحان کرده است
و ابرها را #مهربان و #سخاوتمند؛
دشت ها را به #میهمانی_باران دعوت کرده و #پرستوها را به #کاشانه فراخوانده است.

نسیم #عشق وزید
بر عبور و مرور شب و روز
و روز،
به #عشق تو روشن شد
تا #کندوله، را
باشکوه تر کند

تاریکی #شب_هایم را
به #نور_چشمانت #روشن کن
و روزهایم را #میهمان سایبان دستان مهربانی ات گردان.

فصل ها می گذرند.
#باغهای پیر و فرسوده،
به یک #تبسم تو، #جوان می شوند.

#درختان_مرده_ئ_دره_چناران
زنده می شوند.
روخانه_ی راکد #بانیان می خروشد.

#محشریست؛بیاونگاه کن
#رستاخیزی دراین #آبادی
به پا شده است
در دقایق « #حضور_مباکت»،
در تکرار مرگ و تولدهای پیاپی
این #تاکستانهای_زیبا.
این بوی #عطر_تن توست
که پیچیده است درجای جای
این #کوچه_باغها!

در تحویل #سال_های_جدید_من
ودر #تقویم_های دیروزی و امروزی من، #رد_عاشقانه_های
تو هویداست
واعجاز می کند.تا دیروز،
#کندوله، تهی بود از زندگی و امروز، #باغ #کوه #دشت و #چشمه_سارها #رودخانه_ها
و #تاکستانها، گستره تولدهاست!

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
( #به_صد_دفتر_نمیگنجد_غم_شبهای_پریشانم )

آخرین پرده‌ی این نمایش
#کندوله_ایست
که تودر #کوچه_باغهایش
می‌رقصی
ودر زیر پوست داغ تاکهائ #بانیان
#انگورهای_سرخ_شرابئ
رامست می کنئ

تونیستی و
گل‌های واژگون #دشت_دشتان
باکلاله‌ای به رنگ خون
برای کبوترها آوازمی خوانند
تونیستئ
وقافله‌ سالار #خورشیدوخرامان
درمنظومه بلند #میرزالماسخان
از سفرهای تاریخئ
خود باز می گردد

کجایی تو؟!
#پیریافته تنهاست
ودر فاصله‌ی بوی اسفند
تادامن سبز #امامزاده_ابراهیم
بدون تو،
پرسه ایست در گنگیِ باغهای #پربان....

کجایی تو؟!
من این قصیده‌ی خیس
رابا آب زلال #چشمه_درویشعلی
نمناک‌کرده ام
تورابه وسعت آسمان این #آبادی
پیوند زده ام
تونیستی وخیل
پرستوهای سرگردان
دامن دامن‌
ازفراز #کوه_زران
پرواز می کند....

#دلنوشته_های_دل_خسته_ام
🌷🌺🌷
#باور_کن_مرا👌

#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
🍇🍷《نخورده مستم》🍷🍇

🌷مطرب بژنه .نه روی چنگه وه
💚وه دیده ئسرین.نه دل تنگه وه

🌷ساقی می باره....دم غنیمته ن
💚باده نعمت‌و......چنگت زینته ن

🌷کونه شراوئ.....وامانده سالان
💚پیم دربنوشم.ب داخ هومالان

🌷جامی بدرپیم.تاسگنوش کری
💚دنیاومافیها.......فراموش کری

🌷ساقی می باره...که ره دلشادم
💚طانه ئ هومالان...نمه شویادم

🌷ساقئ ئه منه نان..وامنه سالان
💚پنجاسال میزان..پس ژهومالان

🌷ساقی مئ باره..........باکم بنالم
💚واده صبرنیه ن.قضات وه مالم

🌷بریزه پی پی.....ژومایه ئ طاله
💚ژوشراب ناب.کونهء هفت ساله

🌷ساقئ انعامئ.......بدر نه دستم
💚وه جامت قسم..نخورده مستم

🌷ساقی سیمین ساق.ئی دنیابادن
💚ابله کسیگه ن.....وئ دونیاشادن

🌷خم وپژاره.....بیه ن وه پیشه م
💚فلک مشانو.....تیشه پئ ریشه م

🌷واچین به فلک.چنی من چیشه ن
💚دایم خوفمه ن..دل وه اندیشه ن

🌷جه دس کرملا.......خاطرم ریشه ن
💚درده ش نتیجه بی فکری ویشه ن

کرم اله امیری(ک الف یاس)👌🌴👌

آخرین پرده‌ی این نمایش
#کندوله_ایست
که تودر #کوچه_باغهایش
می‌رقصی
ودر زیر پوست داغ تاکهائ #بانیان
#انگورهای_سرخ_شرابئ
رامست می کنئ

تونیستی و
گل‌های واژگون #دشت_دشتان
باکلاله‌ای به رنگ خون
برای کبوترها آوازمی خوانند
تونیستئ
وقافله‌ سالار #خورشیدوخرامان
درمنظومه بلند #میرزالماسخان
از سفرهای تاریخئ
خود باز می گردد

کجایی تو؟!
#پیریافته تنهاست
ودر فاصله‌ی بوی اسفند
تادامن سبز #امامزاده_ابراهیم
بدون تو،
پرسه ایست در گنگیِ باغهای #پربان....

کجایی تو؟!
من این قصیده‌ی خیس
رابا آب زلال #چشمه_درویشعلی
نمناک‌کرده ام
تورابه وسعت آسمان این #آبادی
پیوند زده ام
تونیستی وخیل
پرستوهای سرگردان
دامن دامن‌ ازخیالت
پرواز می کند....
آخرین پرده‌ی این نمایش
#کندوله_ایست
که تودر #کوچه_باغهایش
می‌رقصی
ودر زیر پوست داغ تاکهائ #بانیان
#انگورهای_سرخ_شرابئ
رامست می کنئ

تونیستی و
گل‌های واژگون #دشت_دشتان
باکلاله‌ای به رنگ خون
برای کبوترها آوازمی خوانند
تونیستئ
وقافله‌ سالار #خورشیدوخرامان
درمنظومه بلند #میرزالماسخان
از سفرهای تاریخئ
خود باز می گردد

کجایی تو؟!
#پیریافته تنهاست
ودر فاصله‌ی بوی اسفند
تادامن سبز #امامزاده_ابراهیم
بدون تو،
پرسه ایست در گنگیِ باغهای #پربان....

کجایی تو؟!
من این قصیده‌ی خیس
رابا آب زلال #چشمه_درویشعلی
نمناک‌کرده ام
تورابه وسعت آسمان این #آبادی
پیوند زده ام
تونیستی وخیل
پرستوهای سرگردان
دامن دامن‌ ازخیالت
پرواز می کند....
#محبوبم

این صدای توست،
پیچیده در گستره #کوهستانهای_کندوله

این روشنان آواز #پیریافته است
که در لابه لای #درختان_بانیان می وزد.
این عطر سیال و شناور
حضور #امامزاده_ابراهیم است
که شامه #تاکهای_پریان را
پر کرده از طراوت رویش،
وخواب را ربوده
از چشم های #چشمه_درویشعلئ

#محبوبم
از عطر حضور توست که #گل_هائ_واژگون_دشت_دشتان
چشم گشوده اند به جلوه ات،
و #کوه_زران را حریری از یاسی های مهربانی پوشانده است.

سبحان الله از این همه زیبایی!

این #اعجاز_نفس_های_اهورایئ توست
که جاری شده است
در شریان های خاک مرده
و زندگی می بخشد
به گل، به دشت، به گیاه.و #به_من

این اعجاز #نفس_های_پاک توست
که به #رود_شاجو
اجازه خروش می دهد
و به درختان #عثماندره، فرمان قیام.

این لهجه #اهورایی توست
که #پرنده ها را #خوش_الحان کرده است
و ابرها را #مهربان و #سخاوتمند؛
دشت ها را به #میهمانی_باران دعوت کرده و #پرستوها را به #کاشانه فراخوانده است.

نسیم #عشق وزید
بر عبور و مرور شب و روز
و روز،
به #عشق تو روشن شد
تا #کندوله، را
باشکوه تر کند

تاریکی #شب_هایم را
به #نور_چشمانت #روشن کن
و روزهایم را #میهمان سایبان دستان مهربانی ات گردان.

فصل ها می گذرند.
#باغهای پیر و فرسوده،
به یک #تبسم تو، #جوان می شوند.

#درختان_مرده_ئ_دره_چناران
زنده می شوند.
روخانه_ی راکد #بانیان می خروشد.

#محشریست؛بیاونگاه کن
#رستاخیزی دراین #آبادی
به پا شده است
در دقایق « #حضور_مباکت»،
در تکرار مرگ و تولدهای پیاپی
این #تاکستانهای_زیبا.
این بوی #عطر_تن توست
که پیچیده است درجای جای
این #کوچه_باغها!

در تحویل #سال_های_جدید_من
ودر #تقویم_های دیروزی و امروزی من، #رد_عاشقانه_های
تو هویداست
واعجاز می کند.تا دیروز،
#کندوله، تهی بود از زندگی و امروز، #باغ #کوه #دشت و #چشمه_سارها #رودخانه_ها
و #تاکستانها، گستره تولدهاست!
#محبوبم

این صدای توست،
پیچیده در گستره #کوهستانهای_کندوله

این روشنان آواز #پرستوها است
که در لابه لای #درختان_بانیان می وزد.
این عطر سیال و شناور
حضور #توست
که شامه #تاکهای_پریان را
پر کرده از طراوت رویش،
وخواب را ربوده
از چشم های #پیرافته

#محبوبم
از عطر حضور توست که #گل_هائ_واژگون_دشت_دشتان
چشم گشوده اند به جلوه ات،
و #کوه_زران  را حریری از یاسی های مهربانی پوشانده است.

سبحان الله از این همه زیبایی!

این #اعجاز_نفس_های_اهورایئ توست
که جاری شده است
در شریان های خاک مرده
و زندگی می بخشد
به گل، به دشت، به گیاه.و #به_من

این اعجاز #نفس_های_پاک توست
که به #رود_شاجو
اجازه خروش می دهد
و به درختان #عثماندره، فرمان قیام.

این لهجه #اهورایی توست
که #پرنده ها را #خوش_الحان کرده است
و ابرها را #مهربان و #سخاوتمند؛
دشت ها را به #میهمانی_باران دعوت کرده و #پرستوها را به #کاشانه فراخوانده است.

نسیم #عشق وزید
بر عبور و مرور شب و روز
و روز،
به #عشق تو روشن شد
تا #کندوله، را
باشکوه تر کند

تاریکی #شب_هایم را
به #نور_چشمانت #روشن کن
و روزهایم را #میهمان سایبان دستان مهربانی ات گردان.

فصل ها می گذرند.
#باغهای پیر و فرسوده،
به یک #تبسم تو، #جوان می شوند.

#درختان_مرده_ئ_دره_چناران
زنده می شوند.
رودخانه_ی راکد #بانیان می خروشد.

#محشریست؛بیاونگاه کن
#رستاخیزی دراین #آبادی
به پا شده است
در دقایق « #حضور_مباکت»،
در تکرار مرگ و تولدهای پیاپی
این #تاکستانهای_زیبا.
این بوی #عطر_تن توست
که پیچیده است درجای جای
این #کوچه_باغها!

در تحویل #سال_های_جدید_من
ودر #تقویم_های دیروزی و امروزی من، #رد_عاشقانه_های
تو هویداست
واعجاز می کند.تا دیروز،
#کندوله، تهی بود از زندگی و امروز،  #باغ  #کوه #دشت و #چشمه_سارها #رودخانه_ها
و #تاکستانها، گستره تولدهاست!
متبرک بانام تو

ک الف یاس
#محبوبم

با من بگو
از پنجره‌ی کدام #خانه به #کندوله می‌نگری،
ای مهربان
بنشان مرا  کنار خویش
تا ببینم چگونه
با #پیریافته به گفتگو می‌نشینی
#پریان رابه چه رنگئ می بینئ
و در گوش #امزاده_ابراهیم
چه نجوا می‌کنی،
#بانیان را به چه نامی صدا میزنی
و  به گاه بازیگوشی 'چگونه درکوچه باغهای #دشتان می دوئ وگیسوانت را به دست کدامین نسیمِ گستاخ می‌سپاری 

در اوج #قله_ئ_کوه_زران
چگونه به شگفت در می آیی،
به گاه دلتنگئ
شعرکدام #شاعر را زمزمه می کنی
و چگونه در #چشمه_درویشعلی دست افشان می‌کنی به گاهِ شادی

بنشان مرا کنار خویش ،کنار تنت
اجازه‌بده در کنار تو، آغوشم پر از #عشق به #تو و #عشق به #کندوله شود
بگذار از #پنجره‌ی #خانه_ئ_تو به
این همه #سرسبزئ واین همه #شکوه و #عظمت دراین #آبادی بنگرم...

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛