#تبرستان یکی از کهنترین سکونتگاه های انسان در #ایران و #جهان هست. این سرزمین در دوران باستان مسکن اقوام #آریایی-سکائی چون #آمارد ها، #تپور ها، #ورگان ها، #پارت ها و دیگر قبایل #سکایی بودند. #آمارد ها در گسترهای از #آمل تا #رودبار_گیلان میزیستند. #کاسپی ها هم عمدتا در مناطق کوهستان #قزوین، جنوب #گیلان میزیستند. #تپور ها هم در منطقهای تقریبی مابین #آمل تا #بهشهر و همچنین در مناطق همجوار، پراکنده بودند. #ورگانیان هم در #سمنان و #گرگان و جنوب #گلستان بودند. #پارت ها و دیگر قبایل #سکایی در #گلستان و شرق #تبرستان میزیستند.
امروزه مردم #تبری آمیزهای از اقوام نامبرده هستند.
اغلب ساکنین #تبرستان را بومیان آن یعنی #تبری ها تشکیل میدهند و همچنین برخی گروه های بومی دیگر نذیر عشایر #سنگسری در #سمنان، #تات ها در مناطق #جنوبی و دیلمی ها(که بعضا امروزه خود را #تات و #گالش هم مینامند) که در مجاورت مناطق جنوب غرب تبرستان قرار دارند.
همچنین در طول تاریخ اقوام مهاجری به این سرزمین وارد شدند. همانند اقوام #گرجی، #لزگی، #لَک و #گورانی(هورامی) که در تبری ها حل شدند؛ یا قبایل #ترکمن و #بلوچ و #سیستانی که در شرق #تبرستان ساکن گشتند و تا حدودی از فرهنگ تبری متاثر گشتند و گیلَک هایی که برای مراودات تجاری و همچنین بعد از دو #طاعون خانمانسوزی که #گیلان به خود دیده بود به اراضی جلگهای غرب تبرستانروارد شدند و با بومیان #تبری آن نواحی آمیختند.
#تبرستان در #ایران امروزی، مناطق زیر را در دربرمیگیرد.
۱- استان مازندران
۲- استان گلستان
۳- استان سمنان(شهرستان گرمسار، بخش شمالی سرخه، مهدیشهر، شمال شهر سمنان، شمال شهرستان دامغان، شهر شاهرود، بخش بسطام، بخش شمالی میامی)
۴- استان تهران و البرز(شهرستان های دماوند، فیروزکوه، شمیرانات، شمال بخش کَن تهران و مناطق شرقی تهران نذیر ۸،۴ و... ، شمال کرج و بخش آسارا)
۵- استان گیلان(شهر چابکسر و قسمت شرقی رحیمآباد)
از کانال اهورا با ویرایش
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
امروزه مردم #تبری آمیزهای از اقوام نامبرده هستند.
اغلب ساکنین #تبرستان را بومیان آن یعنی #تبری ها تشکیل میدهند و همچنین برخی گروه های بومی دیگر نذیر عشایر #سنگسری در #سمنان، #تات ها در مناطق #جنوبی و دیلمی ها(که بعضا امروزه خود را #تات و #گالش هم مینامند) که در مجاورت مناطق جنوب غرب تبرستان قرار دارند.
همچنین در طول تاریخ اقوام مهاجری به این سرزمین وارد شدند. همانند اقوام #گرجی، #لزگی، #لَک و #گورانی(هورامی) که در تبری ها حل شدند؛ یا قبایل #ترکمن و #بلوچ و #سیستانی که در شرق #تبرستان ساکن گشتند و تا حدودی از فرهنگ تبری متاثر گشتند و گیلَک هایی که برای مراودات تجاری و همچنین بعد از دو #طاعون خانمانسوزی که #گیلان به خود دیده بود به اراضی جلگهای غرب تبرستانروارد شدند و با بومیان #تبری آن نواحی آمیختند.
#تبرستان در #ایران امروزی، مناطق زیر را در دربرمیگیرد.
۱- استان مازندران
۲- استان گلستان
۳- استان سمنان(شهرستان گرمسار، بخش شمالی سرخه، مهدیشهر، شمال شهر سمنان، شمال شهرستان دامغان، شهر شاهرود، بخش بسطام، بخش شمالی میامی)
۴- استان تهران و البرز(شهرستان های دماوند، فیروزکوه، شمیرانات، شمال بخش کَن تهران و مناطق شرقی تهران نذیر ۸،۴ و... ، شمال کرج و بخش آسارا)
۵- استان گیلان(شهر چابکسر و قسمت شرقی رحیمآباد)
از کانال اهورا با ویرایش
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
حکومت #آل_باوند (مازندران) :
بخش سوم
در بخش های پیشین خواندیم که آل باوند ۶۱۰ سال بر بخش هائی از #شمال_ایران فرمانروایی کردن و از سه خانواده خویشاوند:
#کاووسیان
#اسپهبدیه
و
#کین_خواریه بودند که نام آنان در این بخش آورده میشود:
فرمانروايان #اسپهبدان_مازندران شاخه
#کاووسيان (665 تا 1000 ميلادی )
#باو پسر #شاهپور پسر #کاووس
#سهراب پسر #باو
#مهرمردان پسر #سهراب
#سهراب پسر #مهرمردان
#شروين پسر #سهراب
نیاز به یادآوری است که
"#شروين با #وندادهرمزد پدر بزرگ #مازيار همدوره بوده و در سال 783 ميلادی به همراهی هم بر کارگزاران خليفه که مردم از جور و ستم وی شکايت داشتند هجوم برده و بسياری از مسلمانان و کارگزار خليفه را کشتند."
#شهريار پسر #شروين
#شاپور پسر #شهريار
#قارن پسر #شهريار
"خروج حسن بن يزيد معروف به داعی بر عليه خليفه (250 قمری / 864 ميلادی) و گرايش مردم #تبرستان و #ديلمان به او مهمترين رويداد اين دوره می باشد "
#رستم پسر #قارن
#شروين پسر #رستم
#شهريار پسر #شروين
"#فردوسی پس از بی مهری از جانب سلطان محمود غزنوی به #مازندران نزد #شهريار پناهنده شده و مورد مهر ورزی قرار ميگيرد : "به روايت #نظامی_عروضی 6 ماه در دکان اسمعيل وراقی پدر ازرقی متواری و مخفی ميشود و سپس از آنجا سفر کوتاهی به طوس ميکند و نسخه ای از #شاهنامه را با خود به #تبرستان به دربار #اسپهبد_شهريار از #آل_باوند می برد و در آنجا هجونامه محمود را که می گويند صد بيت بوده است می سازد و در مقدمه #شاهنامه قرار می دهد."
#دارا پسر #رستم
#رستم پسر #شروين
#مرزبان پسر #رستم
" #مرزبان پسر #رستم و برادر #دارا که صاحب #مرزبان_نامه است در اين دوره حاکم #فريم بود. #ابوريحان_بيرونی نيز در گريز از دست #سلطان_محمود در دوره #مجدالدوله_ديلمی به #ری گريخت. پس از مدتی از آنجا رهسپار #تبرستان شد. چندی در نزد وی بود, و کتاب مقاليد علم الهيه را به نام #اسپهبد_مرزبان بن #رستم نوشت, و هم توسط او به دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگير زياری (388_403) پيوست .
#شهريار پسر #دارا که آخرین فرمانروای این خانواده در تبرستان است.
دنباله اسپهبدان آل باوند در بخش چهارم
@taporestangilak_ariyaea
بخش سوم
در بخش های پیشین خواندیم که آل باوند ۶۱۰ سال بر بخش هائی از #شمال_ایران فرمانروایی کردن و از سه خانواده خویشاوند:
#کاووسیان
#اسپهبدیه
و
#کین_خواریه بودند که نام آنان در این بخش آورده میشود:
فرمانروايان #اسپهبدان_مازندران شاخه
#کاووسيان (665 تا 1000 ميلادی )
#باو پسر #شاهپور پسر #کاووس
#سهراب پسر #باو
#مهرمردان پسر #سهراب
#سهراب پسر #مهرمردان
#شروين پسر #سهراب
نیاز به یادآوری است که
"#شروين با #وندادهرمزد پدر بزرگ #مازيار همدوره بوده و در سال 783 ميلادی به همراهی هم بر کارگزاران خليفه که مردم از جور و ستم وی شکايت داشتند هجوم برده و بسياری از مسلمانان و کارگزار خليفه را کشتند."
#شهريار پسر #شروين
#شاپور پسر #شهريار
#قارن پسر #شهريار
"خروج حسن بن يزيد معروف به داعی بر عليه خليفه (250 قمری / 864 ميلادی) و گرايش مردم #تبرستان و #ديلمان به او مهمترين رويداد اين دوره می باشد "
#رستم پسر #قارن
#شروين پسر #رستم
#شهريار پسر #شروين
"#فردوسی پس از بی مهری از جانب سلطان محمود غزنوی به #مازندران نزد #شهريار پناهنده شده و مورد مهر ورزی قرار ميگيرد : "به روايت #نظامی_عروضی 6 ماه در دکان اسمعيل وراقی پدر ازرقی متواری و مخفی ميشود و سپس از آنجا سفر کوتاهی به طوس ميکند و نسخه ای از #شاهنامه را با خود به #تبرستان به دربار #اسپهبد_شهريار از #آل_باوند می برد و در آنجا هجونامه محمود را که می گويند صد بيت بوده است می سازد و در مقدمه #شاهنامه قرار می دهد."
#دارا پسر #رستم
#رستم پسر #شروين
#مرزبان پسر #رستم
" #مرزبان پسر #رستم و برادر #دارا که صاحب #مرزبان_نامه است در اين دوره حاکم #فريم بود. #ابوريحان_بيرونی نيز در گريز از دست #سلطان_محمود در دوره #مجدالدوله_ديلمی به #ری گريخت. پس از مدتی از آنجا رهسپار #تبرستان شد. چندی در نزد وی بود, و کتاب مقاليد علم الهيه را به نام #اسپهبد_مرزبان بن #رستم نوشت, و هم توسط او به دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگير زياری (388_403) پيوست .
#شهريار پسر #دارا که آخرین فرمانروای این خانواده در تبرستان است.
دنباله اسپهبدان آل باوند در بخش چهارم
@taporestangilak_ariyaea
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
حکومت #آل_ باوند یا #ساسانیان در (مازندران):
بخش پنجم.
#کیوس_ساسانی:
#کیوس_ساسانی فرزندبزرگ #قباد ( شاهنشاه ساسانی ) و برادر بزرگتر #خسرو_انوشیروان بود. #کیوس پدربزرگ #باو بنیانگذار پادشاهی #باوند است.
#کیوس در سال ۵۲۸ میلادی از طرف پدرش #قباد_ساسانی به پادشاهی #تپورستان گماشته شد و عنوان #فرشواذگر شاه ( عنوان باستانی پادشاهان #تبرستان ) به او داده شد. #کیوس ولیعهد و وارث تاج و تخت #ساسانی بود. با این همه پس از همهگیر شدن #کیش_مزدکی متهم به پشتیانی از #مزدک و پیروی از کژدینی او شد. برادر جوانترش #خسرو_انوشیروان به پشتیبانی از آیین #زرتشتی برخواست و مورد پشتیبانی اشراف و موبدان قرار گرفت. به دنبال آن، #کیوس توسط شورای سلطنت از جانشینی تاج و تخت #ساسانی کنار گذاشته شد و #خسرو_انوشیروان جای او را گرفت.
#کیوس در سال ۵۳۷ میلادی هنگامیکه پادشاه #تبرستان بود در برابر #انوشیروان سر به شورش برداشت و تخت #ساسانی را از آن خود دانست. ولی #انوشیروان او را شکست داد. #کیوس را به #تیسفون برده و دو گزینه پیش رویش نهادند : یا به گناه خود اعتراف کند یا مرگ را برگزیند. کیوس مرگ را برگزید.
از #کیوس فرزندی به جای ماند به نام #شاپور و از #شاپور فرزندی به نام #باو که بعدها نخستین پادشاه #دودمان_باوند در #تپورستان_شرقی شد. پس از سقوط #ایران به دست اعراب ، سلسلهی #باوند یا به عبارت دیگر همان #سلسله_ساسانی به حیات خود در سرزمین #تپورستان ( مازندران ) ادامه داد. دورهی نخست دودمان باوند را به نام #کیوس ، #کیوسیه یا کاووسیه مینامند. دودمان #باوند از دوران #ساسانی تا به امروز نقشی پررنگ و ماندگار در سرزمین #تبرستان ایفا کردهاند. عنوان رسمی پادشاهان #باوند
#اسپهبد بود.
@taporestangilak_ariyaea
بخش پنجم.
#کیوس_ساسانی:
#کیوس_ساسانی فرزندبزرگ #قباد ( شاهنشاه ساسانی ) و برادر بزرگتر #خسرو_انوشیروان بود. #کیوس پدربزرگ #باو بنیانگذار پادشاهی #باوند است.
#کیوس در سال ۵۲۸ میلادی از طرف پدرش #قباد_ساسانی به پادشاهی #تپورستان گماشته شد و عنوان #فرشواذگر شاه ( عنوان باستانی پادشاهان #تبرستان ) به او داده شد. #کیوس ولیعهد و وارث تاج و تخت #ساسانی بود. با این همه پس از همهگیر شدن #کیش_مزدکی متهم به پشتیانی از #مزدک و پیروی از کژدینی او شد. برادر جوانترش #خسرو_انوشیروان به پشتیبانی از آیین #زرتشتی برخواست و مورد پشتیبانی اشراف و موبدان قرار گرفت. به دنبال آن، #کیوس توسط شورای سلطنت از جانشینی تاج و تخت #ساسانی کنار گذاشته شد و #خسرو_انوشیروان جای او را گرفت.
#کیوس در سال ۵۳۷ میلادی هنگامیکه پادشاه #تبرستان بود در برابر #انوشیروان سر به شورش برداشت و تخت #ساسانی را از آن خود دانست. ولی #انوشیروان او را شکست داد. #کیوس را به #تیسفون برده و دو گزینه پیش رویش نهادند : یا به گناه خود اعتراف کند یا مرگ را برگزیند. کیوس مرگ را برگزید.
از #کیوس فرزندی به جای ماند به نام #شاپور و از #شاپور فرزندی به نام #باو که بعدها نخستین پادشاه #دودمان_باوند در #تپورستان_شرقی شد. پس از سقوط #ایران به دست اعراب ، سلسلهی #باوند یا به عبارت دیگر همان #سلسله_ساسانی به حیات خود در سرزمین #تپورستان ( مازندران ) ادامه داد. دورهی نخست دودمان باوند را به نام #کیوس ، #کیوسیه یا کاووسیه مینامند. دودمان #باوند از دوران #ساسانی تا به امروز نقشی پررنگ و ماندگار در سرزمین #تبرستان ایفا کردهاند. عنوان رسمی پادشاهان #باوند
#اسپهبد بود.
@taporestangilak_ariyaea
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
#ملکه_شیرین_باوند(ساسانی)
شاهدخت #شیرین_باوند معروف به #سیده_ملکخاتون و ملقب به #امالملوک (مادر پادشاهان) از شاهزادگان دودمان #باوند_تبرستان(ساسانی_آریائی)در قرن چهارم هجری است. وی دختر #اسپهبد_شروین سوم، نوهی #اسپهبد_رستم دوم و برادرزاده #اسپهبد_مرزبان_باوند (نویسنده #مرزباننامه) است.
#دودمان_باوند دنبالهی #دودمان_ساسانی است که #هفت_قرن بر #تبرستان حکومت کردند. #شیرین در پی وصلت دو خاندان سلطنتی #باوند و #بویه به همسری #علی_فخرالدوله_پادشاه_آلبویه درآمد. #شیرین_باوند پس از مرگ فخرالدوله در سال ۳۸۷ هجری قمری حکومت #آلبویه را در دست گرفت و از آن هنگام #سیده_ملک_خاتون نامیده شد.
آنچه شهرت ملکه شیرین در تاریخ را به دنبال داشت؛ نقش سیاسی و فرهنگی او در دورهای حساس از #تاریخ_ایران است. مدیریت، سیاست و دوراندیشی او موجب شد تا جلو پیشروی و جهانگشایی #محمود_غزنوی به سوی #غرب_ایران گرفته شود. همچنین شرایطی مناسب برای #پیشرفتهای_علمی و #فرهنگی در #ایران آن دوره ایجاد کرد. پورسینا مدتی را در دربار ملکه #شیرین به سر برد و بعدها وزارت فرزندش شاهخسرو شمسالدوله را به عهده گرفت.
دو تن از فرزندان او #رستم_مجدالدوله و #شاهخسرو_شمسالدوله از پادشاهان #ایران بودند. داییاش #رستم_باوند معروف به #دشمنزیار بنیانگذار سلسله #آلکاکویه بود که مدتها بر #عراق_عجم حکومت کردند.
#ملکه_شیرین در سال ۴۱۹ هجری قمری پس از ۳۲ سال حکومت در پایتخت خود شهر #ری درگذشت. آرامگاه او واقع در #جاده_خاوران_تهران به زیارتگاه #امامزاده_سیده_ملکخاتون معروف است و هرساله مورد بازدید و زیارت هزاران نفر از مردم #تهران قرار میگیرد.
@taporestangilak_ariyaea
شاهدخت #شیرین_باوند معروف به #سیده_ملکخاتون و ملقب به #امالملوک (مادر پادشاهان) از شاهزادگان دودمان #باوند_تبرستان(ساسانی_آریائی)در قرن چهارم هجری است. وی دختر #اسپهبد_شروین سوم، نوهی #اسپهبد_رستم دوم و برادرزاده #اسپهبد_مرزبان_باوند (نویسنده #مرزباننامه) است.
#دودمان_باوند دنبالهی #دودمان_ساسانی است که #هفت_قرن بر #تبرستان حکومت کردند. #شیرین در پی وصلت دو خاندان سلطنتی #باوند و #بویه به همسری #علی_فخرالدوله_پادشاه_آلبویه درآمد. #شیرین_باوند پس از مرگ فخرالدوله در سال ۳۸۷ هجری قمری حکومت #آلبویه را در دست گرفت و از آن هنگام #سیده_ملک_خاتون نامیده شد.
آنچه شهرت ملکه شیرین در تاریخ را به دنبال داشت؛ نقش سیاسی و فرهنگی او در دورهای حساس از #تاریخ_ایران است. مدیریت، سیاست و دوراندیشی او موجب شد تا جلو پیشروی و جهانگشایی #محمود_غزنوی به سوی #غرب_ایران گرفته شود. همچنین شرایطی مناسب برای #پیشرفتهای_علمی و #فرهنگی در #ایران آن دوره ایجاد کرد. پورسینا مدتی را در دربار ملکه #شیرین به سر برد و بعدها وزارت فرزندش شاهخسرو شمسالدوله را به عهده گرفت.
دو تن از فرزندان او #رستم_مجدالدوله و #شاهخسرو_شمسالدوله از پادشاهان #ایران بودند. داییاش #رستم_باوند معروف به #دشمنزیار بنیانگذار سلسله #آلکاکویه بود که مدتها بر #عراق_عجم حکومت کردند.
#ملکه_شیرین در سال ۴۱۹ هجری قمری پس از ۳۲ سال حکومت در پایتخت خود شهر #ری درگذشت. آرامگاه او واقع در #جاده_خاوران_تهران به زیارتگاه #امامزاده_سیده_ملکخاتون معروف است و هرساله مورد بازدید و زیارت هزاران نفر از مردم #تهران قرار میگیرد.
@taporestangilak_ariyaea
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
بخش #هزارجریب و حکومت #آل_باوند
بخش آخر:
#یانهسر بخشی از منطقه کوهستانی #هزارجریب_بهشهر است که #خسرو_انوشیروان پادشاه #ساسانی پس از پیروزی در جنگ «هیاطله» با کمک اولاد سوخرا ولایات متعددی از جمله #هزارجریب را به «قارن» پسر «سوخرا» داد و برای نظم طبرستان نواحی یارکوه (هزارجریب) را به #باوندیان سپرد.
نزدیکی به پایتخت #اشکانیان، شهر #صددروازه یا #دامغان امروزی با منطقه کوهستانی #هزارجریب این بخش مورد توجه شاهان #اشکانی هم بوده است.
اسپهبد شهریار یکم از دودمان باوندیان با حکومت مازیار بن قارن در هزارجریب مخالفت کرد و قسمتهایی از قلمرو پدر مازیار را به تصرف درآورد و بعد از مرگ #اسپهبد_مازیار از سوی مأمون به حکومت نواحی کوهستانی به عنوان نایبالخلیفه منصوب شد.
از حوادث مهم #هزارجریب بعد از مازیار، حمله حسنبنزید به کوهستان هزارجریب و جنگ با اسپهبد قارن شهریار باوندی بود چرا که مهمترین سلسله حکومتی هزارجریب خاندان باوندیان یا آلباوند بودند که به مدت ۷۰۰ سال در تبرستان حکومت کردند.
دوره تحت فرمانروایی آل باوند که ، کیوسیه خوانده شده ، از سال 45 تا397 هـ است. قلمرو آنان در این دوره بخشهای کوهستانی معروف به جبال #قارن به مرکزیت #پریم یا #فریم بوده که به همین خاطر به ملک الجبال و گرشاه شهرت یافته اند.
دومین دوره فرمانروایی آل باوند از سال 466 هجری آغاز شده وتا سال 606 هجری به درازا کشیده است ، مورخان #اسپهبدان این دوره را #باوندیان_اسپهبدیه نام نهاده اند . نخستین فرد این سلسله اسپهبد حسام الدوله شهریاربن قارن و آخرین آنان اسپهبد شمس الملوک رستم بن اردشیراست . باوندیان اسپهبدیه در سرزمینهائی بیشتری حکمرانی داشتند و بر #تبرستان ، #گیلان ، #ری و #قومس فرمانروایی داشتند و مرکز حکومتشان شهر #ساری بوده است .
سومین سلسله آل باوند ، کینخواریه نام داشته که حکومتشان از 635 هـ با به تخت نشینی اسپهبد ابوالملوک حسام الدوله اردشیر ملقب به کینخوار آغاز شده وتا سال 750 هـ یعنی زمان قتل اسپهبد فخرالدوله حسن به دست کیا افراسیاب چلابی به طول کشیده است . مرکز فرمانروایی شان #آمل بوده که از آنجا بر سراسر #مازندران حکم می رانده اند .
#برج_لاجيم در #سوادکوه در فاصله ي دوره اول باوندي و ظهور دومين سلسله ي اين خاندان ساخته شده است. يعني زماني كه تمامي دشت و نواحي مازندران قريب به هفتاد سال در دست آل زيار بود و سلاطين باوندي در كوههاي جنوب ساري ( پايتخت سابقشان) مأمن گزيده و منتظر فرصت بودن كه مجدداً حكومت مازندران را در دست گيرند.
زبان تبري يا مازندراني، بازمانده ي زبان #ايرانيان قديم #پهلوی است كه ديرتر وكمتر از ساير زبانها تحت تاَثير زبانهاي بيگانه اي چون عربي، مغولي، تاتاري قرار گرفته است.
تا قرن پنجم هجري، پادشاهان تبرستان به خط پهلوي مي نوشتند و سكه مي زدند. دو كتيبه که به خط #پهلوي در #رِسِكت، واقع در #دودانگه_ساري، و #گنبد_لاجيم در #سوادكوه به دست آمده است نشان می دهد که دودمان ساسانی آل باوند به پهلوی می نوشتندو سکه می زدند
@taporestangilak_ariyaea
بخش آخر:
#یانهسر بخشی از منطقه کوهستانی #هزارجریب_بهشهر است که #خسرو_انوشیروان پادشاه #ساسانی پس از پیروزی در جنگ «هیاطله» با کمک اولاد سوخرا ولایات متعددی از جمله #هزارجریب را به «قارن» پسر «سوخرا» داد و برای نظم طبرستان نواحی یارکوه (هزارجریب) را به #باوندیان سپرد.
نزدیکی به پایتخت #اشکانیان، شهر #صددروازه یا #دامغان امروزی با منطقه کوهستانی #هزارجریب این بخش مورد توجه شاهان #اشکانی هم بوده است.
اسپهبد شهریار یکم از دودمان باوندیان با حکومت مازیار بن قارن در هزارجریب مخالفت کرد و قسمتهایی از قلمرو پدر مازیار را به تصرف درآورد و بعد از مرگ #اسپهبد_مازیار از سوی مأمون به حکومت نواحی کوهستانی به عنوان نایبالخلیفه منصوب شد.
از حوادث مهم #هزارجریب بعد از مازیار، حمله حسنبنزید به کوهستان هزارجریب و جنگ با اسپهبد قارن شهریار باوندی بود چرا که مهمترین سلسله حکومتی هزارجریب خاندان باوندیان یا آلباوند بودند که به مدت ۷۰۰ سال در تبرستان حکومت کردند.
دوره تحت فرمانروایی آل باوند که ، کیوسیه خوانده شده ، از سال 45 تا397 هـ است. قلمرو آنان در این دوره بخشهای کوهستانی معروف به جبال #قارن به مرکزیت #پریم یا #فریم بوده که به همین خاطر به ملک الجبال و گرشاه شهرت یافته اند.
دومین دوره فرمانروایی آل باوند از سال 466 هجری آغاز شده وتا سال 606 هجری به درازا کشیده است ، مورخان #اسپهبدان این دوره را #باوندیان_اسپهبدیه نام نهاده اند . نخستین فرد این سلسله اسپهبد حسام الدوله شهریاربن قارن و آخرین آنان اسپهبد شمس الملوک رستم بن اردشیراست . باوندیان اسپهبدیه در سرزمینهائی بیشتری حکمرانی داشتند و بر #تبرستان ، #گیلان ، #ری و #قومس فرمانروایی داشتند و مرکز حکومتشان شهر #ساری بوده است .
سومین سلسله آل باوند ، کینخواریه نام داشته که حکومتشان از 635 هـ با به تخت نشینی اسپهبد ابوالملوک حسام الدوله اردشیر ملقب به کینخوار آغاز شده وتا سال 750 هـ یعنی زمان قتل اسپهبد فخرالدوله حسن به دست کیا افراسیاب چلابی به طول کشیده است . مرکز فرمانروایی شان #آمل بوده که از آنجا بر سراسر #مازندران حکم می رانده اند .
#برج_لاجيم در #سوادکوه در فاصله ي دوره اول باوندي و ظهور دومين سلسله ي اين خاندان ساخته شده است. يعني زماني كه تمامي دشت و نواحي مازندران قريب به هفتاد سال در دست آل زيار بود و سلاطين باوندي در كوههاي جنوب ساري ( پايتخت سابقشان) مأمن گزيده و منتظر فرصت بودن كه مجدداً حكومت مازندران را در دست گيرند.
زبان تبري يا مازندراني، بازمانده ي زبان #ايرانيان قديم #پهلوی است كه ديرتر وكمتر از ساير زبانها تحت تاَثير زبانهاي بيگانه اي چون عربي، مغولي، تاتاري قرار گرفته است.
تا قرن پنجم هجري، پادشاهان تبرستان به خط پهلوي مي نوشتند و سكه مي زدند. دو كتيبه که به خط #پهلوي در #رِسِكت، واقع در #دودانگه_ساري، و #گنبد_لاجيم در #سوادكوه به دست آمده است نشان می دهد که دودمان ساسانی آل باوند به پهلوی می نوشتندو سکه می زدند
@taporestangilak_ariyaea
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
#زیاریان
#زیاریان یا #آل_زیار خاندانی از منطقه #دیلمان بودند که توانستند به حکومت #ایران برسند. در غرب و مرکز ایران دو سلسله از دیلمیان به نام #آل زیار (۳۱۶ ه.ق) و #آل_بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته بودند، نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا خارج کردند. دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی #گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند، حکومت #بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. در واقع، بعد از حکومت نیمهمستقل طاهریان و پس ازصفاریان و در ایام امارت امرای #سامانی در ماوراءالنهر، خانوادههای دیلمی در وسعتی کمتر از #تبرستان و سپس در وسعتی بیشتر از #گیلان توانستند بر قسمت عمده ایران غربی، یعنی از خراسان تا بغداد تسلط یابند. حکومت این خانوادهها به نام دیلمیان شهرت یافتهاست.
شهرهای اصفهان، گرگان، ری و آمل را به پایتخت برگزیدن و دین اسلام داشتند #مرداویج_زیاری (آغازین) #وشمگیرگیلانشاه (واپسین)حکمران آل زیار بودند.
درسال۹۳۱ پایه گزاری شد و در۱۰۹۰فروپاشید.
زیاریان یک سلسله بود که ابتدا مذهب زیدی داشت و از مناطق ساحلی دریای مازندران سر برآورد. آنان ابتدا درگیلان و تبرستان و گرگان حکومت میکردند. زیاریان هم جزو مردم کوهنشینی بودند که رسیدنشان به قدرت «بسط دیلمی» تاریخ ایران را شکل داد. پس از افول اقتدار مستقیم خلافت در شمال غرب ایران و ظهور قدرتهای محلی چون حکام ساجد آذربایجان بسیاری از سران کوهنشین بدل به سربازانی جویای نام شده و در خلاء قدرت مدعی حکومت شدند. موفقترین آنها سه بویی دیلمی بودند.
#مرداویج بن زیار بنیانگذار زیاریان مدعی بود از یک خاندان سلطنتی پیش از اسلام دیلمی ریشه میگیرد. او نخست به علویان تبرستان و سپس به اسفار بن شیرویه سردار گیلی خدمت میکرد.
@taporestangilak_ariyaea
#زیاریان یا #آل_زیار خاندانی از منطقه #دیلمان بودند که توانستند به حکومت #ایران برسند. در غرب و مرکز ایران دو سلسله از دیلمیان به نام #آل زیار (۳۱۶ ه.ق) و #آل_بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته بودند، نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا خارج کردند. دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی #گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند، حکومت #بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. در واقع، بعد از حکومت نیمهمستقل طاهریان و پس ازصفاریان و در ایام امارت امرای #سامانی در ماوراءالنهر، خانوادههای دیلمی در وسعتی کمتر از #تبرستان و سپس در وسعتی بیشتر از #گیلان توانستند بر قسمت عمده ایران غربی، یعنی از خراسان تا بغداد تسلط یابند. حکومت این خانوادهها به نام دیلمیان شهرت یافتهاست.
شهرهای اصفهان، گرگان، ری و آمل را به پایتخت برگزیدن و دین اسلام داشتند #مرداویج_زیاری (آغازین) #وشمگیرگیلانشاه (واپسین)حکمران آل زیار بودند.
درسال۹۳۱ پایه گزاری شد و در۱۰۹۰فروپاشید.
زیاریان یک سلسله بود که ابتدا مذهب زیدی داشت و از مناطق ساحلی دریای مازندران سر برآورد. آنان ابتدا درگیلان و تبرستان و گرگان حکومت میکردند. زیاریان هم جزو مردم کوهنشینی بودند که رسیدنشان به قدرت «بسط دیلمی» تاریخ ایران را شکل داد. پس از افول اقتدار مستقیم خلافت در شمال غرب ایران و ظهور قدرتهای محلی چون حکام ساجد آذربایجان بسیاری از سران کوهنشین بدل به سربازانی جویای نام شده و در خلاء قدرت مدعی حکومت شدند. موفقترین آنها سه بویی دیلمی بودند.
#مرداویج بن زیار بنیانگذار زیاریان مدعی بود از یک خاندان سلطنتی پیش از اسلام دیلمی ریشه میگیرد. او نخست به علویان تبرستان و سپس به اسفار بن شیرویه سردار گیلی خدمت میکرد.
@taporestangilak_ariyaea
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
آل زیار دولت محلی پیرو #سامانیان:
#وشمگیر پیش از مرگ مرداویج، از جانب او فرمانروای ری بود. وشمگیر در ابتدای حکومت علاوه بر گرگان، طبرستان وگیلان بر نواحی مرکزی ایران شامل ناحیه جبال و نیزخوزستان حکومت میکرد و برای مدتی بر #آذربایجان نیز سلطه یافت. با این حال، وی دچار درگیری با #سامانیان و #بوییان شد. سامانیان که بر خراسان بزرگ و شرق ایران حکمرانی میکردند درصدد بودند نواحی طبرستان، گرگان و ری را به قلمرو خود ملحق کنند. از سوی دیگر بوییان نیز که در فارس مستقر بودند میخواستند ناحیه جبال و غرب ایران را تصرف کنند. وشمگیر جنگهای بسیاری خصوصاً با بوییان داشت که بیشتر حالت دفاعی و حفظ حدود طبرستان و گرگان را داشتند. بوییان نیز با سماجت برای تسخیر سرزمینهای اندک وشمگیر میجنگیدند. وشمگیر در نبرد ری در سال ۳۲۹ قمری شکست خورد با این شکست سرزمینهای ری و اصفهان را از دست داد و تنها منطقهٔ #گرگان و #تبرستان در قلمرو او باقی ماند. البته در همین مناطق نیز با شورشهای مکرر امرای محلی و رهبران علویان طبرستان مواجه بود.
وشمگیر سپس مجبور شد تبعیت از #سامانیان را بپذیرد. بدین ترتیب آل زیار بدل به یک دولت محلی تابع سامانیان شد. دلیل تغییر موضع سامانیان در برابر وشمگیر ترس از قدرت یافتن بوییان بود. سامانیان سعی میکردند بوییان را سرگرم مبارزه با وشمگیر کنند، تا از دست اندازی به مرزهای خراسان فارغ باشند. به عبارتی دولت زیاری دیوار حایلی بین دو دودمان دیگر بود. بدین جهت وشمگیر تا پایان زندگیش با پشتیبانی سامانیان در حال دفاع در برابر بوییان بود و طبرستان و گرگان بارها بین این دو دست به دست شد. وشمگیر برای در امان ماندن از این جنگها حتی حاضر شد با خلیفه عباسی رابطه برقرار کند. او به واسطهٔ سامانیان از خلیفه خواست که وساطت کند و از بوییان بخواهد که از تعرض به سرزمینهایش دست بردارند. وی سرانجام در روز اول محرم ۳۵۷ هجری در ۵حالی که مشغول آماده شدن برای یکی دیگر از اینگونه نبردها بود، توسط یک گراز کشته شد.
@taporestangilak_ariyaea
#وشمگیر پیش از مرگ مرداویج، از جانب او فرمانروای ری بود. وشمگیر در ابتدای حکومت علاوه بر گرگان، طبرستان وگیلان بر نواحی مرکزی ایران شامل ناحیه جبال و نیزخوزستان حکومت میکرد و برای مدتی بر #آذربایجان نیز سلطه یافت. با این حال، وی دچار درگیری با #سامانیان و #بوییان شد. سامانیان که بر خراسان بزرگ و شرق ایران حکمرانی میکردند درصدد بودند نواحی طبرستان، گرگان و ری را به قلمرو خود ملحق کنند. از سوی دیگر بوییان نیز که در فارس مستقر بودند میخواستند ناحیه جبال و غرب ایران را تصرف کنند. وشمگیر جنگهای بسیاری خصوصاً با بوییان داشت که بیشتر حالت دفاعی و حفظ حدود طبرستان و گرگان را داشتند. بوییان نیز با سماجت برای تسخیر سرزمینهای اندک وشمگیر میجنگیدند. وشمگیر در نبرد ری در سال ۳۲۹ قمری شکست خورد با این شکست سرزمینهای ری و اصفهان را از دست داد و تنها منطقهٔ #گرگان و #تبرستان در قلمرو او باقی ماند. البته در همین مناطق نیز با شورشهای مکرر امرای محلی و رهبران علویان طبرستان مواجه بود.
وشمگیر سپس مجبور شد تبعیت از #سامانیان را بپذیرد. بدین ترتیب آل زیار بدل به یک دولت محلی تابع سامانیان شد. دلیل تغییر موضع سامانیان در برابر وشمگیر ترس از قدرت یافتن بوییان بود. سامانیان سعی میکردند بوییان را سرگرم مبارزه با وشمگیر کنند، تا از دست اندازی به مرزهای خراسان فارغ باشند. به عبارتی دولت زیاری دیوار حایلی بین دو دودمان دیگر بود. بدین جهت وشمگیر تا پایان زندگیش با پشتیبانی سامانیان در حال دفاع در برابر بوییان بود و طبرستان و گرگان بارها بین این دو دست به دست شد. وشمگیر برای در امان ماندن از این جنگها حتی حاضر شد با خلیفه عباسی رابطه برقرار کند. او به واسطهٔ سامانیان از خلیفه خواست که وساطت کند و از بوییان بخواهد که از تعرض به سرزمینهایش دست بردارند. وی سرانجام در روز اول محرم ۳۵۷ هجری در ۵حالی که مشغول آماده شدن برای یکی دیگر از اینگونه نبردها بود، توسط یک گراز کشته شد.
@taporestangilak_ariyaea
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
گاهشمار مردمان #شمال_ایران:
بخش نخست:
گاهشمار تبری:
امروز یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۸خورشیدی
۶ تیره ما ۱۵۳۱ طبری
۲۷ اکتبر۲۰۱۹ میلادی
۲۸صفر۱۴۴۱قمری
گاهشماری تبری (مازندرانی)، نوعی از گاهشمار #ساسانی است که در آن سال برابر ۳۶۵ روز و شامل دوازده ماه ۳۰ روزه بودهاست.
تاریخچه و مشخصات ویرایش
مبداء سال طبری از دوم مرداد ۱۳۳ سال پیش از هجرت، مصادف با پادشاهی «قباد ساسانی» و حاکم شدن فرزندش «کیوس» بر تبرستان است.
از آنجا که دوازده ماه سی روزه برابر سیصد و شصت روز خواهد شد، پنج روز اضافه محاسبه نمیشود. پنج روز اضافه هر سال پیتِک نامیده شده و به آخر سال اضافه میشود. اهالی سعی میکنند که این پنج روز را در دامان طبیعت به استراحت بگذرانند. به شش روز اضافه سالهای کبیسه ششک گفته میشود.
سال طبری با فردینه ما (مرداد ماه) آغاز و با نوروز ما (تیر ماه) پایان میپذیرد.
امیر تیمور قاجار (همدوره محمدشاه قاجار) ماههای طبری را چنین میشمارد.
سیوماه و کرچ و هره ماه و تیر دگرهست مردال و شروین و میر
چو اونه مه و ارکه ماه است و ده زپی وهمن و هست نوروز اخیر
پتک را بدان خمسه زائده به آئین هر کس صغیر و کبیر
.
آغاز(مبدأ):
دربارهٔ آغاز(مبدأ)گاهشماری تبری دیدگاههای متفاوتی ارائه شدهاست و آغاز آن را #اسپهبدی (۲۴شمسی)، #یزدگردی، #خراجی (۱۱ق. ه) یا #باستانی مینامند. اما آنچه امروزه مشهور است بر اساس محاسبات #نصرالله_هومند آغاز آن #باستانی و برابر با دوم مرداد ۱۳۳۳سال پیش از هجرت مصادف با پادشاهی #قباد_ساسانی و حاکمیت فرزندش #کیوس بر #ساتراپ_تبرستان میباشد. وی بر این باور است که در این سال مردمان #تبرستان با برقراری یک روز #کبیسه به نام #ششک سال را از گردش بازداشتند و از این رو آن را آغاز(مبدأ) در نظر گرفت. از اینرو این گاهشمار با گاهشمار هجری خورشیدی ۱۳۳ سال تفاضل دارد که بعلت تفاوتشان در سر سال از اول فروردین تا اول مرداد این تفاضل ۱۳۲ سال میباشد.
اکنون ۵ تیره ما ۱۵۳۱ طبری است.
ماهها و سال تبری :
ماههای #تبری برابر با شمسی
۱ - فردینه ما(سیو ما) ۲ مرداد - ۳۱ مرداد
۲ - کرچه ما ۱ شهریور - ۳۰ شهریور
۳ - هره ما (غرب مازندران: خره ما) ۳۱ شهریور - ۲۹ مهر
۴ - تیر ما ۳۰ مهر - ۲۹ آبان
۵ - ملاره ما(مردال ما) ۳۰ آبان - ۲۹ آذر
۶ - شروینه ما ۳۰ آذر - ۲۹ دی
۷ - میر ما ۳۰ دی - ۲۹ بهمن
۸ - اونه ما ۳۰ بهمن - ۲۹ اسفند
«شیشک»
«پیتک» ۳۰ اسفند
۱–۵ فرودین
۹ - ارکه ما ۶ فرودین - ۴ اردیبهشت
۱۰- دِ ماه ۵ اردیبهشت - ۳ خرداد
۱۱- وهمنه ما ۴ خرداد - ۲ تیر
۱۲- نوروز ما(عید ما) ۳ تیر - ۱ مرداد
سال تبری دوازده ماهاست با فردینه ما از ۲ مردادماه هجری خورشیدی آغاز میشود و هر ماه ۳۰ روزه دارد. مانند گاهشمار باستانی دارای پنجه میباشد که «پیتک» نام دارد و با پنج روز اول فروردین هجری خورشیدی برابر است و در سالهای کبیسه ۳۰ اسفند با روز کبیسه «شیشک» برابر است. سرسال تقویم تبری با داشتن کبیسهگیری یکنواخت چهارساله نسبت به گاهشمار رسمی گردان بودهاست و زمانی که به ۲ مردادماه خورشیدی رسیدهاست از نظر کبیسهگیری با تقویم رسمی هماهنگ شدهاست و سرسال آن تثبیت شدهاست. این روز بعلت تناسب فصلی سرسال گرفته شده و تثبیت گردیدهاست؛ و از سویی روز کبیسه «شیشک» با این محاسبه با ۳۰ اسفند مطابقت دارد.
این گاهشماری با قرائتی دیگر (غیررسمی و قدیمیتر) در تطبیق با تقویم هجری خورشیدی سال آن از ۳ مردادماه تثبیت شده و آغاز میشود و در ماههای پاییز و زمستان با گاهشمارهجری شمسی مطابق است. در سالهای عادی روز اول فروردین با ۳۰ اونه ما تبری و پنج روز بعد با پیتک (۵ روزه) و در سالهای کبیسه شش روز اول فروردین برابر با شیشک (۶ روزه) برابر است.
منابع ویرایش
۱٫۰ ۱٫۱ سالنامه کشور ایران. محمدرضا میرزا زمانی. ۱۳۲۹ خورشیدی
سیمای میراث فرهنگی مازندران. شهربانو وفایی. سازمان میراث فرهنگی کشور. ۱۳۸۱ تهران(ISBN 964-7483-19-8)
رویدادهای مهم مازندران وبگاه شخصی نصرالله هومند
نصرالله هومند، کتاب «گفتاری درباره تقویم مردمان مازندران».
@taporestangilak_ariyaea
بخش نخست:
گاهشمار تبری:
امروز یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۸خورشیدی
۶ تیره ما ۱۵۳۱ طبری
۲۷ اکتبر۲۰۱۹ میلادی
۲۸صفر۱۴۴۱قمری
گاهشماری تبری (مازندرانی)، نوعی از گاهشمار #ساسانی است که در آن سال برابر ۳۶۵ روز و شامل دوازده ماه ۳۰ روزه بودهاست.
تاریخچه و مشخصات ویرایش
مبداء سال طبری از دوم مرداد ۱۳۳ سال پیش از هجرت، مصادف با پادشاهی «قباد ساسانی» و حاکم شدن فرزندش «کیوس» بر تبرستان است.
از آنجا که دوازده ماه سی روزه برابر سیصد و شصت روز خواهد شد، پنج روز اضافه محاسبه نمیشود. پنج روز اضافه هر سال پیتِک نامیده شده و به آخر سال اضافه میشود. اهالی سعی میکنند که این پنج روز را در دامان طبیعت به استراحت بگذرانند. به شش روز اضافه سالهای کبیسه ششک گفته میشود.
سال طبری با فردینه ما (مرداد ماه) آغاز و با نوروز ما (تیر ماه) پایان میپذیرد.
امیر تیمور قاجار (همدوره محمدشاه قاجار) ماههای طبری را چنین میشمارد.
سیوماه و کرچ و هره ماه و تیر دگرهست مردال و شروین و میر
چو اونه مه و ارکه ماه است و ده زپی وهمن و هست نوروز اخیر
پتک را بدان خمسه زائده به آئین هر کس صغیر و کبیر
.
آغاز(مبدأ):
دربارهٔ آغاز(مبدأ)گاهشماری تبری دیدگاههای متفاوتی ارائه شدهاست و آغاز آن را #اسپهبدی (۲۴شمسی)، #یزدگردی، #خراجی (۱۱ق. ه) یا #باستانی مینامند. اما آنچه امروزه مشهور است بر اساس محاسبات #نصرالله_هومند آغاز آن #باستانی و برابر با دوم مرداد ۱۳۳۳سال پیش از هجرت مصادف با پادشاهی #قباد_ساسانی و حاکمیت فرزندش #کیوس بر #ساتراپ_تبرستان میباشد. وی بر این باور است که در این سال مردمان #تبرستان با برقراری یک روز #کبیسه به نام #ششک سال را از گردش بازداشتند و از این رو آن را آغاز(مبدأ) در نظر گرفت. از اینرو این گاهشمار با گاهشمار هجری خورشیدی ۱۳۳ سال تفاضل دارد که بعلت تفاوتشان در سر سال از اول فروردین تا اول مرداد این تفاضل ۱۳۲ سال میباشد.
اکنون ۵ تیره ما ۱۵۳۱ طبری است.
ماهها و سال تبری :
ماههای #تبری برابر با شمسی
۱ - فردینه ما(سیو ما) ۲ مرداد - ۳۱ مرداد
۲ - کرچه ما ۱ شهریور - ۳۰ شهریور
۳ - هره ما (غرب مازندران: خره ما) ۳۱ شهریور - ۲۹ مهر
۴ - تیر ما ۳۰ مهر - ۲۹ آبان
۵ - ملاره ما(مردال ما) ۳۰ آبان - ۲۹ آذر
۶ - شروینه ما ۳۰ آذر - ۲۹ دی
۷ - میر ما ۳۰ دی - ۲۹ بهمن
۸ - اونه ما ۳۰ بهمن - ۲۹ اسفند
«شیشک»
«پیتک» ۳۰ اسفند
۱–۵ فرودین
۹ - ارکه ما ۶ فرودین - ۴ اردیبهشت
۱۰- دِ ماه ۵ اردیبهشت - ۳ خرداد
۱۱- وهمنه ما ۴ خرداد - ۲ تیر
۱۲- نوروز ما(عید ما) ۳ تیر - ۱ مرداد
سال تبری دوازده ماهاست با فردینه ما از ۲ مردادماه هجری خورشیدی آغاز میشود و هر ماه ۳۰ روزه دارد. مانند گاهشمار باستانی دارای پنجه میباشد که «پیتک» نام دارد و با پنج روز اول فروردین هجری خورشیدی برابر است و در سالهای کبیسه ۳۰ اسفند با روز کبیسه «شیشک» برابر است. سرسال تقویم تبری با داشتن کبیسهگیری یکنواخت چهارساله نسبت به گاهشمار رسمی گردان بودهاست و زمانی که به ۲ مردادماه خورشیدی رسیدهاست از نظر کبیسهگیری با تقویم رسمی هماهنگ شدهاست و سرسال آن تثبیت شدهاست. این روز بعلت تناسب فصلی سرسال گرفته شده و تثبیت گردیدهاست؛ و از سویی روز کبیسه «شیشک» با این محاسبه با ۳۰ اسفند مطابقت دارد.
این گاهشماری با قرائتی دیگر (غیررسمی و قدیمیتر) در تطبیق با تقویم هجری خورشیدی سال آن از ۳ مردادماه تثبیت شده و آغاز میشود و در ماههای پاییز و زمستان با گاهشمارهجری شمسی مطابق است. در سالهای عادی روز اول فروردین با ۳۰ اونه ما تبری و پنج روز بعد با پیتک (۵ روزه) و در سالهای کبیسه شش روز اول فروردین برابر با شیشک (۶ روزه) برابر است.
منابع ویرایش
۱٫۰ ۱٫۱ سالنامه کشور ایران. محمدرضا میرزا زمانی. ۱۳۲۹ خورشیدی
سیمای میراث فرهنگی مازندران. شهربانو وفایی. سازمان میراث فرهنگی کشور. ۱۳۸۱ تهران(ISBN 964-7483-19-8)
رویدادهای مهم مازندران وبگاه شخصی نصرالله هومند
نصرالله هومند، کتاب «گفتاری درباره تقویم مردمان مازندران».
@taporestangilak_ariyaea
گستره #تبرستان در زمان #زیاریان:
#مردآویج پایه گذار زیاریان که از تبار #ساسانی و #دیلمی بود، با دایی خود که از تبار شاهان ساسانی بود زمانی در ارتش علویان طبرستان بودند... اسپهبد فرخان نیز از نوادگان ساسانیان بود، ساسانیانی که خود را شاهان #ایرانشهر مینامیدند. مازیار هم در شورش علیه اعراب و اتحاد با بابک خرمدین در پی ایجاد حکومتی در گستره ایران بود.
از دید برخی از کانال ها و پیچ های تفرقه افکن مازندران و گیلان اسپهبد و یا مردآویج ساسانی هستند در جای دیگر آنها را قهرمانان مازندران و گیلان معرفی میکنند.!!!! این اندازه تناقض؟؟!!!!!
#ایران
#مازندران
#گیلان
#ایرانشهر
🗻 @TaporestanGilak_Ariyaeaبا اندکی ویرایش از کانال
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
#مردآویج پایه گذار زیاریان که از تبار #ساسانی و #دیلمی بود، با دایی خود که از تبار شاهان ساسانی بود زمانی در ارتش علویان طبرستان بودند... اسپهبد فرخان نیز از نوادگان ساسانیان بود، ساسانیانی که خود را شاهان #ایرانشهر مینامیدند. مازیار هم در شورش علیه اعراب و اتحاد با بابک خرمدین در پی ایجاد حکومتی در گستره ایران بود.
از دید برخی از کانال ها و پیچ های تفرقه افکن مازندران و گیلان اسپهبد و یا مردآویج ساسانی هستند در جای دیگر آنها را قهرمانان مازندران و گیلان معرفی میکنند.!!!! این اندازه تناقض؟؟!!!!!
#ایران
#مازندران
#گیلان
#ایرانشهر
🗻 @TaporestanGilak_Ariyaeaبا اندکی ویرایش از کانال
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
پاسخ کانال ایران دوستان مازندران به نوشته دکتر حسین اسلامی که در پست پیشین در کانال بارگذاری شده است.
🔴تقلیل تاریخ #ایران به تاریخ #مازندران
🔸 در سالهای گذشته جریان های تجزیه طلب سعی نموده اند تا تاریخ ایران بزرگ را به نام قوم،ایل، طایفه و منطقه خود مصادره کنند و برای اینکار در راستای سیاست "ملت سازی"، برای ملت موهوم خود تاریخ جعل کنند و این تاریخ را از تاریخ یکسان و مشترک همه ی ایرانیان می دزدند. برای نمونه کاوه آهنگر از مفاخر ملی همه ی ایرانیان و شخصیتی اساطیری است که "قوم گرایان کرد" او را مصادره نموده اند. آنان حتی زردشت را هم مصادره کرده اند و یا قوم گرایان لر که ایلامیان باستان و هخامنشیان و آریوبرزن را مصادره نموده اند.
🔸اینک شوربختانه برخی در استان میهن پرست خیز تبرستان هم به دنبال چنین کاری هستند. در مواردی اینکه بگوییم فلان شخص از فلان قوم بود درست است؛ مبرهن است که "سردار اسعد"، بختیاری بود یا "صلاح الدین ایوبی"کرد بود یا "مازیار" تبرستانی بود و مرداویج گیلی بود و"بابک خرمدین" آذرآبادگانی و....... اما این در زمانی درست است که آن قوم وجود خارجی داشته باشد. بله در زمان مرداویج و صلاح الدین و مازیار و... تبری و گیلک و کرد وجود داشته اند. اما داستان "ضحاک" و "فریدون" داستانی اساطیری است و مربوط به زمانیست که نه اقوام امروزی وجود داشته اند و نه میتوان وجود این شخصیت ها را با قطعیت ثابت کرد.
🔸به تازگی کانال تلگرامی تاریخ نگار ساری مطلبی از نوشته های دکتر حسین اسلامی ساروی را بارگذاری کرده و با این کار قدم در این راه گذاشته است و مدعی شده است که ضحاک اشغالگر تبرستان!!!! بود و به دست فرزندان تبرستان(فریدون و کاوه و کارن) به بند کشیده شد و سپس حکومت تبرستانی!!!! فریدون شکل میگیرد. این مطلب سپس به همان ادبیات اساطیری بازگشته و سخن از ایران گفته و در پایان هم یک پاینده ایران می افزاید. کلام شیطنت آمیز در آغاز سخن در پناه دنباله ای که سخن از ایران و پایانی که سخن از پاینده ایران می گوید، بیان می شود.
اما پرسش اینجاست: آقای دکتر اسلامی! آیا شما بر این باورید که در زمان فریدون و ضحاک نام تبرستان وجود داشته است؟ آیا شما تبرستان را کشوری جدا و مستقل از ایران می دانید؟ آیا ضحاک و سرزمین او همسایه تبرستان بوده اند؟؟؟ که او بیاید و تنها تبرستان را اشغال کند؟آیا دشت سواران نیزه وران(سرزمین ضحاک) و اروندرود در کنار تبرستان بوده اند و هستند؟ آیا می توان فریدون و کارن و کاوه را تبرستانی دانست؟
بر پایه متون تاریخی و اساطیری، ضحاک ماردوش یا اژدهاگ بیوراسب شاه دشت سواران نیزه وران به ایران حمله کرد و جمشید شاه به زابلستان متواری شد و مادر فریدون موسوم به فرانک، فرزند خود و آبتین را به کوهستان البرز و بیشه اسپروز منتقل نموده که این فریدون از جایی به بخش جنوبی تبرستان آورده شده است. هرچند تغییری ایجاد نمیکند و "البرز مقدس ترین و مهمترین مکان در اساطیر ایرانی است" که خود بر #هویت_ایرانی مردم #تبرستان تاکید دارد و پایتخت های پیشدادیان هم در تبرستان قرار داشتند. حال چگونه پایتخت ایران در تبرستان بود و تبرستان مستقل از ایران بود؟؟ کاوه هم پس از قیام خود که از حوالی اصفهان امروزی راهی اسپروز و البرز شد و فریدون را به شاهی خواند و سپس با هم به سوی بابل شتافتند و با گذر از اروندرود بابل را گرفته و ضحاک را در اورشلیم یافتند. و فریدون بعنوان شاه ایران بر تخت نشست و قلمرو خویش را میان پسرانش سه بهره کرد. اما جناب دکتر اسلامی کل این پهنه بزرگ را به تبرستان تقلیل داده است!!!!!
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴تقلیل تاریخ #ایران به تاریخ #مازندران
🔸 در سالهای گذشته جریان های تجزیه طلب سعی نموده اند تا تاریخ ایران بزرگ را به نام قوم،ایل، طایفه و منطقه خود مصادره کنند و برای اینکار در راستای سیاست "ملت سازی"، برای ملت موهوم خود تاریخ جعل کنند و این تاریخ را از تاریخ یکسان و مشترک همه ی ایرانیان می دزدند. برای نمونه کاوه آهنگر از مفاخر ملی همه ی ایرانیان و شخصیتی اساطیری است که "قوم گرایان کرد" او را مصادره نموده اند. آنان حتی زردشت را هم مصادره کرده اند و یا قوم گرایان لر که ایلامیان باستان و هخامنشیان و آریوبرزن را مصادره نموده اند.
🔸اینک شوربختانه برخی در استان میهن پرست خیز تبرستان هم به دنبال چنین کاری هستند. در مواردی اینکه بگوییم فلان شخص از فلان قوم بود درست است؛ مبرهن است که "سردار اسعد"، بختیاری بود یا "صلاح الدین ایوبی"کرد بود یا "مازیار" تبرستانی بود و مرداویج گیلی بود و"بابک خرمدین" آذرآبادگانی و....... اما این در زمانی درست است که آن قوم وجود خارجی داشته باشد. بله در زمان مرداویج و صلاح الدین و مازیار و... تبری و گیلک و کرد وجود داشته اند. اما داستان "ضحاک" و "فریدون" داستانی اساطیری است و مربوط به زمانیست که نه اقوام امروزی وجود داشته اند و نه میتوان وجود این شخصیت ها را با قطعیت ثابت کرد.
🔸به تازگی کانال تلگرامی تاریخ نگار ساری مطلبی از نوشته های دکتر حسین اسلامی ساروی را بارگذاری کرده و با این کار قدم در این راه گذاشته است و مدعی شده است که ضحاک اشغالگر تبرستان!!!! بود و به دست فرزندان تبرستان(فریدون و کاوه و کارن) به بند کشیده شد و سپس حکومت تبرستانی!!!! فریدون شکل میگیرد. این مطلب سپس به همان ادبیات اساطیری بازگشته و سخن از ایران گفته و در پایان هم یک پاینده ایران می افزاید. کلام شیطنت آمیز در آغاز سخن در پناه دنباله ای که سخن از ایران و پایانی که سخن از پاینده ایران می گوید، بیان می شود.
اما پرسش اینجاست: آقای دکتر اسلامی! آیا شما بر این باورید که در زمان فریدون و ضحاک نام تبرستان وجود داشته است؟ آیا شما تبرستان را کشوری جدا و مستقل از ایران می دانید؟ آیا ضحاک و سرزمین او همسایه تبرستان بوده اند؟؟؟ که او بیاید و تنها تبرستان را اشغال کند؟آیا دشت سواران نیزه وران(سرزمین ضحاک) و اروندرود در کنار تبرستان بوده اند و هستند؟ آیا می توان فریدون و کارن و کاوه را تبرستانی دانست؟
بر پایه متون تاریخی و اساطیری، ضحاک ماردوش یا اژدهاگ بیوراسب شاه دشت سواران نیزه وران به ایران حمله کرد و جمشید شاه به زابلستان متواری شد و مادر فریدون موسوم به فرانک، فرزند خود و آبتین را به کوهستان البرز و بیشه اسپروز منتقل نموده که این فریدون از جایی به بخش جنوبی تبرستان آورده شده است. هرچند تغییری ایجاد نمیکند و "البرز مقدس ترین و مهمترین مکان در اساطیر ایرانی است" که خود بر #هویت_ایرانی مردم #تبرستان تاکید دارد و پایتخت های پیشدادیان هم در تبرستان قرار داشتند. حال چگونه پایتخت ایران در تبرستان بود و تبرستان مستقل از ایران بود؟؟ کاوه هم پس از قیام خود که از حوالی اصفهان امروزی راهی اسپروز و البرز شد و فریدون را به شاهی خواند و سپس با هم به سوی بابل شتافتند و با گذر از اروندرود بابل را گرفته و ضحاک را در اورشلیم یافتند. و فریدون بعنوان شاه ایران بر تخت نشست و قلمرو خویش را میان پسرانش سه بهره کرد. اما جناب دکتر اسلامی کل این پهنه بزرگ را به تبرستان تقلیل داده است!!!!!
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from عاشقان ایران
👈 توضیح استاد #فریدون_جنیدی درباره دیوهای #مازندران در شاهنامه 👉
🏔منظور از مازندران در شاهنامه کجاست؟
⬅️از کانال شاهنامه شناسی
ابیات مربوط به مازندران در شاهنامه بدون افزوده های جعلی(الحاقیات)
چو #کاووس بگرفت گاه پدر
مر او را جهان، بنده شد سربسر
چنان بُد که در کاخ زرین نگار
همی خوَرد روزی، مَی خوشگُوار
اَبا پهلوانانِ اِیران به هم
همی رای زد، شاد، بر بِیش و کم
برفت از برِ پرده، سالارِ بار
خرامان بیامد برِ شهریار
بگفتا که: ”رامشگری بر در است
ابا بَربَت و نغز رامشگر است“
بفرمود تا پِیش او خواندند
برِ خوشنوازانْشْ بنشاندند
به بربت چو بایست، برساخت رود
برآورد مازندرانی سرود:
ز #مازندران، شهر ما، یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون، لاله و سنبل است
نوازنده، بلبل، به باغ اندرون
گُرازنده، آهو، به راغ اندرون
همیشه نیاساید از جُفتجوی
همه ساله، هر جای، رنگ است و بوی
گلاب است گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش، روان
دی و بهمن و آذَر و فروَدین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای، بازِ شکاری به کار
چو کاووس بشنید ازو این سَخُن
یکی تازه اندیشه افکند بُن
دل رزمجو را ببست اندر آن
که لشکر کشد سوی #مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که: ”ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلِیر
نگردد ز آسایش و کام سِیر“
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان، کس آن رای، فرّخ ندید
همه زرد گشتند و پُر چین بُروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست، پاسخ، نیارَست کرد
نهانی، روانْشان پر از باد سرد
به آواز گفتند: ما کِهتریم
زمین جز به فرمان تو نَسپَریم
⬅️ گروهی را گمان این است که «مازندران» در #شاهنامه جایگاه دیوان است، همانجاست که امروز مازندرانش خوانیم. در شاهنامه و کتابهای هم زمان با شاهنامه و پیش از آن، ظاهراً لفظ مازندران به معنی #طبرستان/ #تبرستان به کار نرفته است، مگر آن که به ندرت شعری یا عبارتی را بتوان چنان تفسیر کرد.
اغلب «مازندر» و «مازندران» بر سرزمینی در حدود مغرب و بسیار دور از ایران اطلاق میشد. در مقدمه #شاهنامه_ابومنصوری آمده:
” #شام و #یمن را مازندران خوانند و #مصر گویند از مازندران است“!
برخی از نویسندگان امروزی نیز جایگاه مازندران را در غرب، شام، یمن و برخی نیز در #هندوستان دانسته اند.
اما این گمانها درباره «مازندران» شاهنامه درست نیست. مازندران امروزی در گذشته «تبرستان» نامیده میشد، و چنان که در شاهنامه در داستان «زال و رودابه» میخوانیم، منوچهر پادشاه ایران پایتخت خویش را در آن مرز برگزیده بود: شهر #آمل
هنگامی که منوچهر از عشق زال و رودابه باخبر میشود و میخواهد به #کابل سپاه بکشد، پدرش سام به منوچهر نامه میفرستد و از زبان زال، چنین شِکوِه میکند:
«مرا» گفت «بَر دارِ آمل کنی
سَزاتر که آهنگ کابل کنی!»
(اگر مرا در آمل، پایتخت منوچهر، بر دار کنی، بهتر از آن است که به زابل لشکرکشی)
پس سرزمینی را که پایتخت ایران در آن باشد نشاید جایگاه دیوان نامیدن.
⬅️دیدگاه متفاوت استادجنیدی درباره نام مازندران و دیوسپید
«ماز» در زبانهای ایرانی، چین و شکن و برآمدگی و فرورفتگی است، و «مازاندر» جایگاهی است که چین و شکن و برجستگی در آن باشد، و همین رشته کوه البرز است. در زبان #فارسی_دری و زبان #تبرستان_باستان، «دوین» به معنای برجستگی و بلندی است. در زبان تبری، واژه دوین چند بار به معنی برجستگی و تپه و کوه آمده است؛ با افتادن «ین» پایانی، بگونه «دِو» dēv و آنگاه «دیو» درآمد
جایی که کاووس از آن سخن میراند، کوهستان #البرز بود که بایستی از ستیغهای بلند و دره های ژرف بگذرند. گذرندگان البرز کوه را، ابرهای همیشگی، بارانهای سخت، جنگلها و تیغزارها در پیش بود و بیشه های پر از دَدان و جانوران، شاخ و برگ فراوان پرتو آفتاب را گذر نمیداد
پیروزی بر دیوان مازندران، همان گشودن مازهای تبرستان و کوههای البرز است که به دست تبرستانیان و گیلانیان (اهالی #مازندران و #گیلان امروز) و ایرانیان دشت مرکزی انجام گرفت
چون یکایک این دوین ها به دست ایرانیان می افتاد و بر چراگاهها افزوده میشد، بزرگترین آنها «دوین سپید» یا «دیو سپید» بود که همانا کوه دماوند است. دماوند آن زمانها خاموش بود، اما گویا باز فعالیت مختصری کرد و بر ایرانیان آتش و سنگهای تیز بارید:
ز گردون بسی سنگ بارید و خَشت
پراکنده گشتند، اِیران، به دشت
گشودن البرزکوه و پیروزی بر دوین های مازندران، کار سیستانیان نبود، اما چون کاری بس بزرگ بود، پیروزی بر دیوسپید را شاهنامه به «رستم» نسبت دادند که جهان پهلوان (نماد ایران) بود
ایران: ایرانیان. جمعِ «اِیر» است و ایر یعنی فروتن، که صفت ایرانیان بوده است. در اینجا، «ان» علامت جمع است، یعنی ایرانیان. اما «ان» در نام کشور ایران، علامت نسبت است، یعنی جایگاه ایرانیان
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
🏔منظور از مازندران در شاهنامه کجاست؟
⬅️از کانال شاهنامه شناسی
ابیات مربوط به مازندران در شاهنامه بدون افزوده های جعلی(الحاقیات)
چو #کاووس بگرفت گاه پدر
مر او را جهان، بنده شد سربسر
چنان بُد که در کاخ زرین نگار
همی خوَرد روزی، مَی خوشگُوار
اَبا پهلوانانِ اِیران به هم
همی رای زد، شاد، بر بِیش و کم
برفت از برِ پرده، سالارِ بار
خرامان بیامد برِ شهریار
بگفتا که: ”رامشگری بر در است
ابا بَربَت و نغز رامشگر است“
بفرمود تا پِیش او خواندند
برِ خوشنوازانْشْ بنشاندند
به بربت چو بایست، برساخت رود
برآورد مازندرانی سرود:
ز #مازندران، شهر ما، یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون، لاله و سنبل است
نوازنده، بلبل، به باغ اندرون
گُرازنده، آهو، به راغ اندرون
همیشه نیاساید از جُفتجوی
همه ساله، هر جای، رنگ است و بوی
گلاب است گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش، روان
دی و بهمن و آذَر و فروَدین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای، بازِ شکاری به کار
چو کاووس بشنید ازو این سَخُن
یکی تازه اندیشه افکند بُن
دل رزمجو را ببست اندر آن
که لشکر کشد سوی #مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که: ”ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلِیر
نگردد ز آسایش و کام سِیر“
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان، کس آن رای، فرّخ ندید
همه زرد گشتند و پُر چین بُروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست، پاسخ، نیارَست کرد
نهانی، روانْشان پر از باد سرد
به آواز گفتند: ما کِهتریم
زمین جز به فرمان تو نَسپَریم
⬅️ گروهی را گمان این است که «مازندران» در #شاهنامه جایگاه دیوان است، همانجاست که امروز مازندرانش خوانیم. در شاهنامه و کتابهای هم زمان با شاهنامه و پیش از آن، ظاهراً لفظ مازندران به معنی #طبرستان/ #تبرستان به کار نرفته است، مگر آن که به ندرت شعری یا عبارتی را بتوان چنان تفسیر کرد.
اغلب «مازندر» و «مازندران» بر سرزمینی در حدود مغرب و بسیار دور از ایران اطلاق میشد. در مقدمه #شاهنامه_ابومنصوری آمده:
” #شام و #یمن را مازندران خوانند و #مصر گویند از مازندران است“!
برخی از نویسندگان امروزی نیز جایگاه مازندران را در غرب، شام، یمن و برخی نیز در #هندوستان دانسته اند.
اما این گمانها درباره «مازندران» شاهنامه درست نیست. مازندران امروزی در گذشته «تبرستان» نامیده میشد، و چنان که در شاهنامه در داستان «زال و رودابه» میخوانیم، منوچهر پادشاه ایران پایتخت خویش را در آن مرز برگزیده بود: شهر #آمل
هنگامی که منوچهر از عشق زال و رودابه باخبر میشود و میخواهد به #کابل سپاه بکشد، پدرش سام به منوچهر نامه میفرستد و از زبان زال، چنین شِکوِه میکند:
«مرا» گفت «بَر دارِ آمل کنی
سَزاتر که آهنگ کابل کنی!»
(اگر مرا در آمل، پایتخت منوچهر، بر دار کنی، بهتر از آن است که به زابل لشکرکشی)
پس سرزمینی را که پایتخت ایران در آن باشد نشاید جایگاه دیوان نامیدن.
⬅️دیدگاه متفاوت استادجنیدی درباره نام مازندران و دیوسپید
«ماز» در زبانهای ایرانی، چین و شکن و برآمدگی و فرورفتگی است، و «مازاندر» جایگاهی است که چین و شکن و برجستگی در آن باشد، و همین رشته کوه البرز است. در زبان #فارسی_دری و زبان #تبرستان_باستان، «دوین» به معنای برجستگی و بلندی است. در زبان تبری، واژه دوین چند بار به معنی برجستگی و تپه و کوه آمده است؛ با افتادن «ین» پایانی، بگونه «دِو» dēv و آنگاه «دیو» درآمد
جایی که کاووس از آن سخن میراند، کوهستان #البرز بود که بایستی از ستیغهای بلند و دره های ژرف بگذرند. گذرندگان البرز کوه را، ابرهای همیشگی، بارانهای سخت، جنگلها و تیغزارها در پیش بود و بیشه های پر از دَدان و جانوران، شاخ و برگ فراوان پرتو آفتاب را گذر نمیداد
پیروزی بر دیوان مازندران، همان گشودن مازهای تبرستان و کوههای البرز است که به دست تبرستانیان و گیلانیان (اهالی #مازندران و #گیلان امروز) و ایرانیان دشت مرکزی انجام گرفت
چون یکایک این دوین ها به دست ایرانیان می افتاد و بر چراگاهها افزوده میشد، بزرگترین آنها «دوین سپید» یا «دیو سپید» بود که همانا کوه دماوند است. دماوند آن زمانها خاموش بود، اما گویا باز فعالیت مختصری کرد و بر ایرانیان آتش و سنگهای تیز بارید:
ز گردون بسی سنگ بارید و خَشت
پراکنده گشتند، اِیران، به دشت
گشودن البرزکوه و پیروزی بر دوین های مازندران، کار سیستانیان نبود، اما چون کاری بس بزرگ بود، پیروزی بر دیوسپید را شاهنامه به «رستم» نسبت دادند که جهان پهلوان (نماد ایران) بود
ایران: ایرانیان. جمعِ «اِیر» است و ایر یعنی فروتن، که صفت ایرانیان بوده است. در اینجا، «ان» علامت جمع است، یعنی ایرانیان. اما «ان» در نام کشور ایران، علامت نسبت است، یعنی جایگاه ایرانیان
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
🔴 ۲۶ تا ۳۱ تیرما و#عید_مردگان یا همان #خاک_سر_عید در #مازندران است.
پیروزی یلی از #تبرستان بنام #فریدون
,
بر #ضحاک_مار_بدوش.
🔸عید مردگان در مازندران از ۲۶ تا ۳۱ #تیرماه برگزارمیشود دراین روزها بری مردگان خوراکیهای گوناگون آماده میکنند و به مزارشان میبرند.
پایگاه ایراندوستان مازندران
@jolgeshomali
پیروزی یلی از #تبرستان بنام #فریدون
,
بر #ضحاک_مار_بدوش.
🔸عید مردگان در مازندران از ۲۶ تا ۳۱ #تیرماه برگزارمیشود دراین روزها بری مردگان خوراکیهای گوناگون آماده میکنند و به مزارشان میبرند.
پایگاه ایراندوستان مازندران
@jolgeshomali