Forwarded from تألُّمات و تأمُّلات(الف،سین،امیری)
هیچ پدر و مادری حق کُشتنِ فرزند خویش را ندارند. این مطلب را یک قاعده اخلاقی مےدانم که «کُشتن هر موجودی زشت و قبیح است»؛ اما چه مےتوان کرد که طبیعت، موجودات را به نحوی سامان داده است که در حیات و زندگی به هم وابسته اند. از این امر هم غفلت ندارم که برای زیستن، مےبایست در استفاده و ارتزاق از موجودات، جانبِ انصاف و احتیاط را پیشه کرد. حتی المقدور از لذّتِ کُشتن اجتناب نمود و حتماً نسبت به جایگزینی آن اقدام کرد.
ما انسان ها بُعدی دیگر، علاوه بر بُعد زیستیِ مان هم داریم که ابعاد زیستی ما را هم مورد دخل و تصرف قرار مےدهد. بُعدی که در ساحتِ اندیشه و نظر مےآید، و ما را تا حدود زیادی از دیگر موجودات متمایز مےکند.
بسیاری از ما «اندیشه کُشی» و «تعقّل مرگی» را لمس نمےکنیم و باور نداریم. اما این یک حقیقت غیر قابل کتمان است، حتی اگر باورش برایمان سخت باشد.
وقتی والدینِ کودک از همان دوران طفولیت، اندیشهی نارسیده و ناپخته کودک را آماجِ تعالیمِ غامض و پیچیده نمایند، ساختمانی را به یکباره بر زمینی بنا مےکنند که هنوز پایههایش سفت و محکم نشده است، لذا نه استقامت لازم را خواهد داشت و نه جایی برای ساختِ خانهای مستحکم وجود خواهد داشت. عرصه ذهن کودک تماماً مورد اشغال ساختمانی سست و غیر قابل اتکا خواهد بود.
در جامعهی ما از این «اندیشه کُشی» و «تعقل مرگی» ها کم نیستند. والدینی که کودکانشان را در ابتدای پرورش فکری، در زیر بمباران عقاید و افکار خویش مےگیرند و این عمل همچنان امتداد مےیابد و در دوران نوجوانی نیز با تحّکم و تبلیغِ اجتماع و حکومت، اَختگی و اَبتری اندیشه و تفکر مستقر شده و استمرار مےیابد.
این «اندیشه کُشی» و «تعقل مرگی»، همان مرگِ فکری فرزندانمان است که آینده یک کشور و مردم به دست آنان رقم مےخورد؛ اما با مرگ اندیشهشان در دوران طفولیت، انتظار سعادت شخص و اجتماع اَمری بعید است.
این مطلب اخلاقی را باید به یک اصل اخلاقی و قانونی همگانی تبدیل نماییم که «هر نوع آموزش، علی الخصوص آموزش هایِ دینی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را تا رسیدن کودکان به مراکز آموزشیِ اختصاصی، توسط والدین ممنوع نماییم».
ایمان سلیمانی امیری
#اخلاق
#منع_آموزش_تخصصی_والدین
#جامعه_شناسی
@alefsinamiri
ما انسان ها بُعدی دیگر، علاوه بر بُعد زیستیِ مان هم داریم که ابعاد زیستی ما را هم مورد دخل و تصرف قرار مےدهد. بُعدی که در ساحتِ اندیشه و نظر مےآید، و ما را تا حدود زیادی از دیگر موجودات متمایز مےکند.
بسیاری از ما «اندیشه کُشی» و «تعقّل مرگی» را لمس نمےکنیم و باور نداریم. اما این یک حقیقت غیر قابل کتمان است، حتی اگر باورش برایمان سخت باشد.
وقتی والدینِ کودک از همان دوران طفولیت، اندیشهی نارسیده و ناپخته کودک را آماجِ تعالیمِ غامض و پیچیده نمایند، ساختمانی را به یکباره بر زمینی بنا مےکنند که هنوز پایههایش سفت و محکم نشده است، لذا نه استقامت لازم را خواهد داشت و نه جایی برای ساختِ خانهای مستحکم وجود خواهد داشت. عرصه ذهن کودک تماماً مورد اشغال ساختمانی سست و غیر قابل اتکا خواهد بود.
در جامعهی ما از این «اندیشه کُشی» و «تعقل مرگی» ها کم نیستند. والدینی که کودکانشان را در ابتدای پرورش فکری، در زیر بمباران عقاید و افکار خویش مےگیرند و این عمل همچنان امتداد مےیابد و در دوران نوجوانی نیز با تحّکم و تبلیغِ اجتماع و حکومت، اَختگی و اَبتری اندیشه و تفکر مستقر شده و استمرار مےیابد.
این «اندیشه کُشی» و «تعقل مرگی»، همان مرگِ فکری فرزندانمان است که آینده یک کشور و مردم به دست آنان رقم مےخورد؛ اما با مرگ اندیشهشان در دوران طفولیت، انتظار سعادت شخص و اجتماع اَمری بعید است.
این مطلب اخلاقی را باید به یک اصل اخلاقی و قانونی همگانی تبدیل نماییم که «هر نوع آموزش، علی الخصوص آموزش هایِ دینی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را تا رسیدن کودکان به مراکز آموزشیِ اختصاصی، توسط والدین ممنوع نماییم».
ایمان سلیمانی امیری
#اخلاق
#منع_آموزش_تخصصی_والدین
#جامعه_شناسی
@alefsinamiri