نقد دین اسلام
546 subscribers
15.9K photos
9.87K videos
1.49K files
9.22K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
●چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟


#بخش_پنجم
#قسمت_دهم


رویدادنگاری گمنام (نام سند: CLXVII, I ۳۱۴) مربوط به سال ۱۲۳۴ سلوکی به گونه‌ای دقیق به لقب ساختگی «عباسیان» می‌پردازد و انتقاد می‌کند که «عرب‌های نادان» تصور می‌کنند، جدشان عباس، عموی پیامبر است، در حالی که جدشان «عباس» پسر ولید اول است. در این سند آمده است:
• «در سال ۱۰۵۴ سلوکی (۷۴۲/۷۴۳ میلادی) هشام، شاه عرب‌ها، مُرد. پس از او ولید، پسر یزید، حاکم عرب‌ها شد. به محض این که ولید به قدرت رسید، بدرفتاری با اعضای خانواده‌ی هشام، کارگزاران ثبت دیوانی و کارمندان وابسته را آغاز کرد و حتا دستور داد اموالشان را به یغما ببرند. سرانجام، ولید، عباس، پسر ولید اول را در رأس کل دیوان‌ها منصوب کرد.
این همان عباس است که خاندان حاکم در بغداد نام او را بر خود دارند و “خلفای عباسی” نامیده می‌شوند. یعنی آن‌ها، نام خود را از همین مرد دارند، ولی عرب‌های نادان بر این باورند که آن‌ها یعنی عباسیان نام خود را از عباس، عموی پیامبر عرب، به ارث برده‌اند. زمانی که عباس به ریاست خزانه‌ی دولتی [بالاترین مقام در دیوان‌سالاری/بی‌نیاز] منصوب شد و سُکان کشتی را در این اقیانوس طلایی خاندان هشام به دست گرفت، بر آن شد تا قدرت را از چنگ ولید بن یزید بیرون بیاورد و از آن خود کند.
او با فریب و نیرنگ توانست سران قبایل عرب را با خود متحد کند و ولید [منظور ولید دوم است/ بی‌نیاز] را با زشت‌ترین و بی‌شرمانه‌ترین ابزار مورد حمله قرار بدهد. در صورتی که ولید همان اندازه که به خود اعتماد داشت به او هم داشت(١٠).

ادامه دارد...

https://t.me/naghde_eslamm/22535
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
●چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟


#بخش_پنجم
#قسمت_یازدهم

⚡️همین رویدادنگاری نامبرده حتا به مناسبات خویشاوندی دقیق عباسیان بغداد با ابن عباس نیز اشاره می‌کند:
• «در این زمان ابراهیم، برادر یزید و عباس، که در حران زندانی بود مُرد. زمانی که ابراهیم دستگیر شد، خانواده‌اش همگی به کوفه رفته بودند. ابراهیم پیش از آن که در زندان بمیرد، طی وصیت‌نامه‌ای برادرش عبدالله – از طرف مادری – را وصی [وکیل تام‌الاختیار] خود کرد. لقب این عبدالله، ابو عباس بود. ابوعباس در این زمان در کوفه به سر می‌برد.
در همین زمان خراسانی‌ها با ابوسلمه آمدند و عبدالله ابوعباس را با خود بردند؛ همو نخستین خلیفه‌ی عباسیان در بغداد است؛ آن‌ها [خراسانی‌ها] او را از کوفه با خود بردند و به عنوان حاکم خود برگزیدند.»(۱۱)

⚡️خواننده توجه داشته باشد که لقب عبدالله، ابو عباس بود که در ضمن نخستین خلیفه‌ی عباسی می‌باشد.
در جایی دیگر از همین رویدادنگاری آمده است:
• «پس از آن که عبدالله [کسی که لقبش «ابو عباس» است]، پسر علی، از تعقیب مروان بازگشته بود، در فلسطین در مکانی به نام آنتیپاتریس چادر زد. در آن جا هفتاد نفر از امویان [یاران مروان] نزد او آمدند.
او به امویان قول داد که جان‌شان در امان خواهد بود و هیچ آسیبی به آن‌ها وارد نخواهد شد. در ضمن آن‌ها مطمئن بودند که عبدالله به تبار آن‌ها تعلق دارد و بر قولش خواهد ایستاد. در این هنگام عبدالله از آن‌ها خواست که به محل سکونت‌اش که تالاری بود، بروند. به محض ورود به تالار، عبدالله – ابو عباس- فرمان قتل آن‌ها را داد، به عبارتی آن‌ها را یکی پس از دیگری با میله‌های آهنین به قتل رساندند، سرهایشان را از تن جدا کردند و نزد ابوعباس بردند. افزون بر این، عبدالله [ملقب به ابو عباس یا بن‌عباس/ بی‌نیاز] فرمان داد که همه‌ی مال و اموال آن‌ها را مصادره کنند و هر جا عضوی از این خانواده دیده شد، به قتل برسانند.

⚡️او همچنین فرمان داد تا مابقی آن‌ها در فلسطین، عربستان و هر جای دیگر تحت پیگرد قرار بگیرند.»(۱۲)
به هر رو، در یک مسیر طولانی خلفای عباسی توانستند یک شخصیت مجازی و اسطوره‌ای برای نیای خود بسازند.
• «جایگاه اسطوره‌ای ابن عباس سبب شده است نام وی در انتهای زنجیره‌های اسناد قرار گیرد.»(۱۳)

ادامه دارد...

https://t.me/naghde_eslamm/22535
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
●چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟


#بخش_پنجم
#قسمت_دوازدهم

⚡️گفتنی است که جایگاه اسطوره‌ای و زندگینامه‌ی پر از تناقض ابن عباسِ ساخته‌ی خلفای عباسی، شک و تردید را میان بسیاری از اسلام‌شناسان غربی بوجود آورد:
«اشپرنگر نخستین خاورشناسی بود که آتش شکاکیت بر خرمن احادیث و تفاسیر منسوب به ابن عباس زد. وی ابن عباس را کذّاب خواند.

⚡️نُلدکه و شوالی هم استدلال می‌آورند که ناسازگاری در روایات تفسیری ابن عباس به حدی زیاد است که نمی‌توان حتی دیدگاه وی را درباره‌ی یک آیه‌ی خاص- بر اساس آنچه که به او نسبت داده‌اند- بازسازی کرد.» (۱۴)

⚡️به هر رو، زندگینامه‌ی ساختگی ابن عباس [عموی پیامبر] که به عنوان جد عباسیان و بزرگ‌ترین مفسر قرآن در تاریخ‌نگاری اسلامی معرفی شده، کسی به جز ابو عباس یا «علی ابن عبدالله بن عباس» نیست. درحقیقت عباسیان، فرزندان «علی ابن عبدالله بن عباس» [طبری] هستند که خود یکی از نوادگان عبدالملک مروان بودند یعنی، جد واقعی «امویان» و «عباسیان» کسی به جز عبدالملک مروان نیست.
این نکته که عباسیان و امویان خویشاوندان خونی بودند و ما اساساً در تاریخ «اسلام» با دو تیره‌ی متفاوت سر و کار نداریم، نه تنها ساختار «تاریخ‌نگاری» و روایات اسلامی را در هم می‌ریزد، بلکه نشانگر این نیز هست که سرانجام خلفای عباسی موفق شدند همه‌ی گروه‌های اپوزیسیون سیاسی را حذف کنند و یک ایدئولوژی [یا دین] نوین به نام «اسلام» را از درون این درگیری‌ها و آشوب‌های سیاسی شکل بدهند تا بتوانند مشروعیت سیاسی خود را استوار سازند. در این بُرش تاریخی بود که سرانجام علی گنوسى با گوشت و خون پر شد و على بن ابيطالب اسلامى تثبيت گرديد.


https://t.me/naghde_eslamm/22535
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
●چرا نمی‌توان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟


#بخش_پنجم
#قسمت_سیزدهم

⚡️منابع بخش پنجم:

۱- سرکیس / سرجیوس. این فرد مسیحی مؤمن به همراه فردی دیگر به نام باخوس (Bakchos) که او نیز مسیحی مؤمن بود، جزو سربازان رومی بودند که گویا پس از مشخص شدن مسیحی بودنشان دستگیر می‌شوند و زیر شکنجه قرار می‌گیرند. باخوس در زیر شکنجه کشته می‌شود ولی سرکیس که زنده می‌ماند، سرش را از تن جدا می‌کنند. بنا بر داستان‌های سُریانی – نامه‌های شهدا- سرکیس در رصافه به خاک سپرده می‌شود و چندی بعد بر مزار او یک کلیسا ساخته می‌شود. رصافه محل زیارتگاه‌ مسیحی‌ها به ویژه مسیحیان ایرانی شده بود. به این موضوع بیشتر خواهم پرداخت.

۲- «ابو تراب»، «ابو حسن» و «ملک تعالی» سه لقب مهم برای علی گنوسی بودند. لقب ابوتراب در روایات اسلامی باقی ماند ولی راویان چون پیشینه‌ی آن را نمی‌دانستند – یا می‌دانستند ولی سکوت می‌کردند- این گونه تفسیر می‌کردند که هر گاه علی و فاطمه با هم دعوا می‌کردند، علی از خانه بیرون می‌رفت و روی سرش خاک می‌ریخت به همین خاطر به او ابوتراب می‌گفتند. ابو حسن، یعنی سرور خوبی، زیبایی. بعدها در روایات اسلامی نام یکی از فرزندان علی، حسن می‌شود. ملک تعالی یعنی خدای آفریننده خاک/زمین. زیرا بنا بر درک گنوسی دو خدا وجود دارد، خدای بزرگ و توصیف‌ناپذیر که در هیچ چیز دخالت نمی‌کند و خدایی که مادیات را آفرید. ملک تعالی، خدایی است که گیتی یا جهان مادی را آفریده است.

همچنین شگفت‌انگیز نیست که «حسن و حسین» فرزندان علی نیز مانند پدرشان قهرمانان شکست‌خورده‌اند، به یکی – حسن- صلح تحمیل می‌شود و دیگری مانند سرکیس، سرش از تن‌اش جدا می‌شود. و این سرنوشت همه‌ی «امامان» یعنی فرزندان علی می‌باشد.
۳- ابن اسحاق: سیرت رسول‌الله. ترجمه محمد همدانی، ویراستار جعفر مدرس صادقی. نشر مرکز، چاپ ششم ۱۳۹۴. ص ۱۱۸
۴- ابن اسحاق، همانجا. ص ۱۱۸
۵- دکوین، ریموند: آغاز ستایش علی و شکل‌گیری جهان‌بینی عباسیان. ترجمه: ب. ‌بی‌نیاز، انتشارات پول چاپ اول ۲۰۱۴ کلن/آلمان. ص ۳۴
۶- دکوین، ریموند: همانجا. ص ۳۵
۷- دکوین، ریموند: همانجا. ص ۳۸
۸- بِرگ، هربرت: ابن عباس در تفاسیر دوره‌ی عباسیان. در: زبان قرآن، تفسیر قرآن. ترجمه‌ی مرتضی کریمی‌نیا. انتشارات هرمس ۱۳۹۲، ص ۱۲۹
۹- طبری، محمد بن جریر: تاریخ الرسل و الملوک. جلد ۹، ص ۴۴
۱۰- دکوین، ریموند: همانجا ص ۹۳
۱۱- دکوین، ریموند: همانجا ص ۹۴
۱۲- دکوین، ریموند: همانجا ص ۹۴
۱۳- برگ، هربرت: همانجا ١٣٤
١٤- برگ، هربرت: همانجا ١٣٥

پایان


https://t.me/naghde_eslamm/22535
www.eslam.nu
Audio
پرونده‌ی شنیداری

فرنام: بررسى برخى از اشكالات قرآن
#بخش_پنجم

با هم‌رسانی این پرونده شنیداری، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Audio
پرونده‌ی شنیداری

فرنام: بررسى برخى از اشكالات قرآن
#بخش_پنجم

با هم‌رسانی این پرونده شنیداری، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
5_زوال_جهان_اسلام_www.Avayebuf.Wordpress.Com
Telegram.me/avayebuf
کتاب صوتی

موضوع: زوال جهان اسلام "
#بخش_پنجم"

نويسنده: حامد عبدالصمد- اسلام‌شناس مصری

گوينده: بانو ف الف
"قسمت قبل"

با به اشتراک گذاشتن این کتاب صوتی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
6_زوال_جهان_اسلام_www.Avayebuf.Wordpress.Com
Telegram.me/avayebuf
کتاب صوتی

موضوع: زوال جهان اسلام "#بخش_پنجم"

نويسنده: حامد عبدالصمد- اسلام‌شناس مصری

گوينده: بانو ف الف
"قسمت قبل"

با به اشتراک گذاشتن این کتاب صوتی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
فایل صوتی

موضوع: شگردها و شیادی‌های متکلمان اسلامی در برابر منتقدان - #بخش_پنجم(پایانی)

سخنران: استاد بزرگوار ایمان سلیمانی امیری

با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
💠 آيا #فاطمه_دختر_محمد است؟؟

#بخش_پنجم

‎اگر فاطمه دختر محمد نیست پس دختر کیست؟

‎در صورتی که نارسایی های جنسی محمد را
بپذیریم ممکن است #محمد برای اینکه این قضیه را بپوشاند دست به صحنه سازی نیز زده باشد، 

#ملا_محمد_باقر_ملجسی گفته است محمد خدیجه را مجبور کرده بود 40 شبانه روز از خانه بیرون نیاید و خود نیز به دیدار او نرفت، شاید محمد میخواست مردم گان کنند خدیجه باردار است! و بعد از این دوران به دستور جبرئیل به نزد خدیجه میرود و همان شب با او مجامعت میکند و خدیجه گفته است که نور فاطمه را از همان شب در رحم خود دیده است و با او سخن میگفته است!

📚 منبع:
-حیوه القلوب، ملا محمد باقر مجلسی پوشینه دوم برگ 104، بحار الانوار پوشینه 16 برگهای 79 و 80، علی شریعتی,
- فاطمه فاطمه است، انتشارات چاپخش برگ 9

اما جالب اینجا است که خود مجلسی نیز تولد #فاطمه را در ردیف معجزات محمد آوره است، یعنی خدیجه فاطمه را یک شبه باردار شده است!

معتقدان به اعجاز ممکن است به چنین یاوه گویی هایی باور بیاورند اما شکی وجود ندارد که خردگرایان و تاریخ نویسان چنین باوری را نمیپذیرند.  باور رایج در میان شیعیان نیز این است که کسی بدنیا آمدن فاطمه را ندیده است، به گفته #شیعیان زنان قریش از یاری رساندن به #خدیجه در هنگام زایمان خود داری کرده اند، ماجرای بدنیا آمدن فاطمه نیز اسطوره ای است،

‎«شیخ_صدوق در کتاب امالی به سند خود از# مفضل بن عمر نقل میکند که گفت از امام صادق پرسیدم ولادت فاطمه چگونه انجام شد؟
‎در پاسخ فرمود: هنگامی که حضرت خدیجه با
رسول ال خدا ازدواج نمود، زنهای مکه از روی عناد با اسلام از خدیجه دوری میکردند، نمیگذاشتند تا زنی با خدیجه ملاقات نماید، وحشت و هراس بر خدیجه رو آورد، و سخت غمگین و بی تاب بود از اینکه مبادا بر رسول خدا آسیبی برسانند،
هنگامی که خدیجه به فاطمه باردار شد،فاطمه در رحم مادر با او سخن میگفت و او را دلداری میداد، و خدیجه این موضوع را بر پیامبر پنهان میداشت، روزی رسول خدا وارد خانه شد، شنید که خدیجه با فاطمه سخن میگوید، به خدیجه فرمود: با چه کسی گفتگو میکنی؟
#خدیجه عرض کرد فرزندی که در رحم دارم با من سخن میگوید و مونس من است.