Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم
#قسمت_اول
در این بخش به مهمترین و تعیینکنندهترین بُرش تاریخ باستان متأخر ایران میپردازم. #ابن_اسحاق در سیرت رسولالله آن چنان این بُرش تاریخی را تحریف کرده است که شومبختانه هنوز تا هنوز اثرات آن در اذهان ما به جای مانده است.
این بُرش تاریخی به روزگار شاهنشاهی #خسرو_پرویز برمیگردد که با مرگ او عملاً امپراتوری ساسانی به پایان میرسد و آشوب و هرج و مرج، سراسر امپراتوری را فرا میگیرد، ایرانشهر میان حاکمان گوناگون تقسیم میشود و جنگهای داخلی در ایران آغاز میشوند، فرایندی که دو سده بعد منجر به شکلگیری دینی نوین به نام #اسلام میگردد.
تاریخنگاری اسلامی فروپاشی شاهنشاهی ساسانی را با یزدگرد سوم که در ۱۴ یا ۱۵ سالگی تاج شاهی بر سرش نهادند، گره میزند. در حالی که فروپاشی #ساسانیان ریشه در جنگهای ۲۵ سالهی ایران علیه بیزانس دارد که با شکست دوم ایران در سال ۶۲۸ میلادی در نینوا و مرگ خسرو دوم (خسرو پرویز) سرانجام قدرت مرکزی از هم میپاشد و حکومتهای محلی بوجود میآیند.
باری، از این نقطهی تاریخی است که جنگهای داخلی در ایران آغاز میشوند و تا به قدرت رسیدن #معاویه، نخستین حاکم عرب، این خلاء قدرت در ایران ادامه داشت. به هر رو، اثرات تاریخنگاری اسلامی آن چنان نیرومند بوده که هنوز بخش بزرگی از ایرانیان اطلاعات بسیار ناچیزی از این برههی تعیینکنندهی تاریخ ایران دارند.
💥 سنگِ نخستینی که ابن اسحاق در تاریخنگاری اسلامی گذاشت
#ابن_اسحاق در بخش «فرو گرفتن مُلک یمن به دست لشکر پارس» اشاره میکند که سرانجام یمن به دست ایرانیان افتاد. البته او زمان مشخص این واقعه را به ما نمیگوید. ولی ما از نظر تاریخی میدانیم که خسرو انوشیروان در سال ۵۷۰ میلادی یمن را جزو قلمرو ایران کرد.
ابن اسحاق مینویسد که در زمان پیامبر اسلام هنوز #یمن در دست ایرانیان بود و «کسرا» [منظورش خسرو پرویز است] فردی به نام «باذان» را به عنوان مرزبان آن سرزمین گمارد. ابن اسحاق در بخش «حکایت اسلامِ باذان» به این بخش تاریخی میپردازد. او حکایتِ «به اسلام گرویدن باذان» را چنین گزارش میدهد:
«و حکایت اسلام وی [به اسلام گرویدن باذان] چنان بود که پیغامبر ما چون دعوت آغاز کرد و پیغامبری آشکارا کرد و بعضی مردم به وی بگرویدند، احوال پیغامبر ما به کسرا رسید که: مردی از مکه ظاهر شده است و دعوی پیغامبری میکند و طاعت کس نمیبرد و مردم را به دین خود دعوت میکند و خلق به وی گرویدهاند و ایمان آوردهاند.» (۱)
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_اول
در این بخش به مهمترین و تعیینکنندهترین بُرش تاریخ باستان متأخر ایران میپردازم. #ابن_اسحاق در سیرت رسولالله آن چنان این بُرش تاریخی را تحریف کرده است که شومبختانه هنوز تا هنوز اثرات آن در اذهان ما به جای مانده است.
این بُرش تاریخی به روزگار شاهنشاهی #خسرو_پرویز برمیگردد که با مرگ او عملاً امپراتوری ساسانی به پایان میرسد و آشوب و هرج و مرج، سراسر امپراتوری را فرا میگیرد، ایرانشهر میان حاکمان گوناگون تقسیم میشود و جنگهای داخلی در ایران آغاز میشوند، فرایندی که دو سده بعد منجر به شکلگیری دینی نوین به نام #اسلام میگردد.
تاریخنگاری اسلامی فروپاشی شاهنشاهی ساسانی را با یزدگرد سوم که در ۱۴ یا ۱۵ سالگی تاج شاهی بر سرش نهادند، گره میزند. در حالی که فروپاشی #ساسانیان ریشه در جنگهای ۲۵ سالهی ایران علیه بیزانس دارد که با شکست دوم ایران در سال ۶۲۸ میلادی در نینوا و مرگ خسرو دوم (خسرو پرویز) سرانجام قدرت مرکزی از هم میپاشد و حکومتهای محلی بوجود میآیند.
باری، از این نقطهی تاریخی است که جنگهای داخلی در ایران آغاز میشوند و تا به قدرت رسیدن #معاویه، نخستین حاکم عرب، این خلاء قدرت در ایران ادامه داشت. به هر رو، اثرات تاریخنگاری اسلامی آن چنان نیرومند بوده که هنوز بخش بزرگی از ایرانیان اطلاعات بسیار ناچیزی از این برههی تعیینکنندهی تاریخ ایران دارند.
💥 سنگِ نخستینی که ابن اسحاق در تاریخنگاری اسلامی گذاشت
#ابن_اسحاق در بخش «فرو گرفتن مُلک یمن به دست لشکر پارس» اشاره میکند که سرانجام یمن به دست ایرانیان افتاد. البته او زمان مشخص این واقعه را به ما نمیگوید. ولی ما از نظر تاریخی میدانیم که خسرو انوشیروان در سال ۵۷۰ میلادی یمن را جزو قلمرو ایران کرد.
ابن اسحاق مینویسد که در زمان پیامبر اسلام هنوز #یمن در دست ایرانیان بود و «کسرا» [منظورش خسرو پرویز است] فردی به نام «باذان» را به عنوان مرزبان آن سرزمین گمارد. ابن اسحاق در بخش «حکایت اسلامِ باذان» به این بخش تاریخی میپردازد. او حکایتِ «به اسلام گرویدن باذان» را چنین گزارش میدهد:
«و حکایت اسلام وی [به اسلام گرویدن باذان] چنان بود که پیغامبر ما چون دعوت آغاز کرد و پیغامبری آشکارا کرد و بعضی مردم به وی بگرویدند، احوال پیغامبر ما به کسرا رسید که: مردی از مکه ظاهر شده است و دعوی پیغامبری میکند و طاعت کس نمیبرد و مردم را به دین خود دعوت میکند و خلق به وی گرویدهاند و ایمان آوردهاند.» (۱)
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم
#قسمت_سوم
💥#خسرو_پرویز و جنگ ۲۵ سالهی ایران ساسانی علیه بیزانس
برای #ابن_اسحاق تاریخ واقعی مفهومی ندارد، هر چه در جهان رخ میدهد باید تأییدی باشد بر تاریخ رستگاری (دینی)، آن هم با خوانش اسلامی ابن اسحاق. به همین دلیل شگفتانگیز نیست که در «تاریخ نگاری» او ما هیچ نشانی از جنگ ۲۵ سالهی ایران ساسانی علیه بیزانس نمیبینیم، یعنی همان جنگی که سرانجام منجر به فروپاشی #شاهنشاهی_ساسانی گردید.
در سال ۵۹۰ میلادی، پس از مرگ هرمز چهارم، پسرش خسرو پرویز ادعای حکومت کرد ولی بهرام چوبین توانست طی کودتایی قدرت را به دست بگیرد.
خسرو پرویز نزد موریکیوس امپراتور بیزانس پناهنده شد. او سرانجام که بعدها دختر موریکیوس را به همسری برگزید، با کمک سپاهیان بیزانس دوباره قدرت را از دست بهرام چوبین بیرون آورد و تاج پادشاهی به سر نهاد.
اوایل سال ۶۰۲ میلادی #موریکیوس، پدر زن و دوستِ خسرو پرویز، توسط سرداری به نام فوکاس به قتل رسید.
خسرو پرویز خواهان تحویل فوکاس به ایران شد ولی حاکمیت بیزانس به این درخواست پاسخ منفی داد. شاهنشاه ایران تصمیم گرفت برای خونخواهی موریکیوس به بیزانس حمله کند. ولی او یک مشکل اساسی داشت: پادشاهی حیره که تا آن زمان به عنوان دیوار دفاعی امپراتوری ایران در برابر بیزانس عمل میکرد، دیگر مورد اعتماد نبود.
حیرهایها به هنگام کودتای بهرام چوبین علیه خسرو پرویز، از کودتاچیان جانبداری کرده بودند و به اصطلاح دل خوشی از خسرو پرویز نداشتند. همچنین کاشف به عمل آمده بود که آنها مخفیانه با بیزانس ارتباط برقرار کرده و از آنجا اسلحه دریافت میکنند.
به همین دلیل، خسرو پرویز تصمیم گرفت پیش از حمله به بیزانس مسئلهی پشت جبههی خود را حل کند. او فرمان قتل نعمان سوم را صادر کرد و سپاهی برای تصرف حیره فرستاد. این نخستین جنگ میان ایران ساسانی و عربهای تابع بود.
این جنگ به «#جنگ_ذوقار» شهرت دارد. خسرو پرویز یک فرد مورد اعتماد خود به نام «ایاس بن قبیصه طایی» را به جای نعمان سوم گماشت و عملاً به پادشاهی حیره پایان داد (۵). پس از این تدابیر تدارکاتی، جنگ میان ایران و بیزانس در اواخر سال ۶۰۲ میلادی آغاز شد که تا سال ۶۲۸ میلادی ادامه یافت.
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_سوم
💥#خسرو_پرویز و جنگ ۲۵ سالهی ایران ساسانی علیه بیزانس
برای #ابن_اسحاق تاریخ واقعی مفهومی ندارد، هر چه در جهان رخ میدهد باید تأییدی باشد بر تاریخ رستگاری (دینی)، آن هم با خوانش اسلامی ابن اسحاق. به همین دلیل شگفتانگیز نیست که در «تاریخ نگاری» او ما هیچ نشانی از جنگ ۲۵ سالهی ایران ساسانی علیه بیزانس نمیبینیم، یعنی همان جنگی که سرانجام منجر به فروپاشی #شاهنشاهی_ساسانی گردید.
در سال ۵۹۰ میلادی، پس از مرگ هرمز چهارم، پسرش خسرو پرویز ادعای حکومت کرد ولی بهرام چوبین توانست طی کودتایی قدرت را به دست بگیرد.
خسرو پرویز نزد موریکیوس امپراتور بیزانس پناهنده شد. او سرانجام که بعدها دختر موریکیوس را به همسری برگزید، با کمک سپاهیان بیزانس دوباره قدرت را از دست بهرام چوبین بیرون آورد و تاج پادشاهی به سر نهاد.
اوایل سال ۶۰۲ میلادی #موریکیوس، پدر زن و دوستِ خسرو پرویز، توسط سرداری به نام فوکاس به قتل رسید.
خسرو پرویز خواهان تحویل فوکاس به ایران شد ولی حاکمیت بیزانس به این درخواست پاسخ منفی داد. شاهنشاه ایران تصمیم گرفت برای خونخواهی موریکیوس به بیزانس حمله کند. ولی او یک مشکل اساسی داشت: پادشاهی حیره که تا آن زمان به عنوان دیوار دفاعی امپراتوری ایران در برابر بیزانس عمل میکرد، دیگر مورد اعتماد نبود.
حیرهایها به هنگام کودتای بهرام چوبین علیه خسرو پرویز، از کودتاچیان جانبداری کرده بودند و به اصطلاح دل خوشی از خسرو پرویز نداشتند. همچنین کاشف به عمل آمده بود که آنها مخفیانه با بیزانس ارتباط برقرار کرده و از آنجا اسلحه دریافت میکنند.
به همین دلیل، خسرو پرویز تصمیم گرفت پیش از حمله به بیزانس مسئلهی پشت جبههی خود را حل کند. او فرمان قتل نعمان سوم را صادر کرد و سپاهی برای تصرف حیره فرستاد. این نخستین جنگ میان ایران ساسانی و عربهای تابع بود.
این جنگ به «#جنگ_ذوقار» شهرت دارد. خسرو پرویز یک فرد مورد اعتماد خود به نام «ایاس بن قبیصه طایی» را به جای نعمان سوم گماشت و عملاً به پادشاهی حیره پایان داد (۵). پس از این تدابیر تدارکاتی، جنگ میان ایران و بیزانس در اواخر سال ۶۰۲ میلادی آغاز شد که تا سال ۶۲۸ میلادی ادامه یافت.
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم
#قسمت_چهارم
#طبری ولی این سیاست نظامی- استراتژیک #خسرو_پرویز را تا سطح «زنبارگی» خسرو پرویز و «غیبت» زید بن عدی تنزل میدهد. طبق گزارش طبری،
به زندان انداختن و مرگ نعمان سوم به این دلیل بوده که نعمان حاضر نبود از حیره، زنان خوشسیما و خوشپیکر برای شاه ساسانی بفرستد و از سوی دیگر شاهنشاه #ساسانی را مورد اهانت قرار داده بود. وقتی زید بن عدی نزد خسرو پرویز آمد، شاه از او پرسید:
«خب، [نعمان] چه گفت؟» زید به شاه میگوید که نعمان گفته «مگر گاوان سواد [جنوب عراق که تیسفون هم در آن قرار داشت/بینیاز] او را بس نیست که به طلب زنان ما برآمده است؟» (۶)
از نظر طبری این دلیلی بود که خسرو پرویز را بر آن داشت تا مهمترین منطقهی استراتژیک یا به عبارتی دیوار دفاعی ایران را در برابر بیزانس یا به عبارتی عربهای غسانیِ طرفدار بیزانس برای همیشه از بین ببرد.
به هر رو، #خسرو_پرویز در سال ۶۱۴ میلادی به سوی سرزمینهای تحت کنترل بیزانس به حرکت در آمد و اورشلیم و مصر را به قلمرو ایران تبدیل کرد. در این زمان، هراکلیوس، یک مسیحی مؤمن و متعصب، امپراتور بیزانس شده بود.
با تصرف اورشلیم و مصر، هراکلیوس تصمیم گرفت قسطنطنیه پایتخت بیزانس را رها کند و به سوی سیسیل برود (۷). ولی کلیسا جلوی این کار را گرفت و با جمعآوری طلا و نقره از هراکلیوس خواست که به جنگ علیه ایران ادامه بدهد. به ویژه این که، در این میان خسرو پرویز با ربودن صلیب دار مسیح از اورشلیم شدیداً احساسات مذهبی مسیحیان بیزانس را زخمی کرده بود.
سرانجام #هراکلیوس توانست تا سال ۶۲۰ میلادی سپاهی بزرگ فرآهم کند تا به جنگ ایران برود.
نخستین جنگ بزرگ و گسترده در ارمنستان رخ میدهد. این جنگ برابر است با اواخر سال ۶۲۱ و آغاز سال ۶۲۲ میلادی. این نخستین جنگ کلاسیک مذهبی در تاریخ است. در این جا سپاهیان بیزانس با صلیبهای گوناگون، بیرقهای مسیحی، شمایل عیسا و آوازهای مسیحی جنگ بزرگ خود را علیه «مجوسان» آغاز کردند. سپاهیان ایران در این جنگ شکست خوردند و مجبور شدند مناطق اشغالی را رها کنند (سوریه، شمال عربستان و اورشلیم). پس از این شکست ایران، هراکلیوس در سال ۶۲۲ میلادی به عربهای آن منطقه اعلام کرد که آنها خود میتوانند حاکمیت آن مناطق را در دست داشته باشند.
این سال یعنی ۶۲۲ میلادی همان سالی است که ۱۵۰ سال بعد در روایات اسلامی به «سال هجرت» تبدیل شد، ولی در کتیبهی به جا مانده [به زبان یونانی] از معاویه در حمام شهر قدره [ام قیس کنونی] به عنوان سال عربها آمده است و نه هجری (Katas Arabas). زیرا در زمان معاویه هنوز «تاریخ هجری» وجود نداشت.
اگرچه خسرو پرویز در شرایط بسیار دشواری قرار داشت ولی حاضر نبود پس از شکست سال ۶۲۲ میلادی علیرغم پیشنهاد بیزانس به جنگ خاتمه بدهد و دو کشور به مرزهای پیش از جنگ برگردند.
به هر رو، جنگ ادامه پیدا کرد و سرانجام جنگ تعیینکننده در سال ۶۲۸ میلادی در نینوا رخ میدهد. سپاهیان ایران به گونهای بس فاجعهآمیز شکست میخورند و خسرو پرویز متواری میشود. چند ماه بعد، خسرو پرویز دستگیر شده و به قتل میرسد.
با قتل شاهنشاه ساسانی عملاً شیرازهی امپراتوری ایران از هم پاشیده میشود. از سال ۶۲۸ تا ۶۳۲ میلادی که یزدگرد نوجوان (۱۴ یا ۱۵ ساله) به پادشاهی برگزیده میشود، ایران ده پادشاه به خود دید.
این چکیدهای از تاریخ بسیار پیچیده و طولانی جنگ ایران و بیزانس است که #ابن_اسحاق حتا یک اشاره کوتاه به این جنگ ۲۵ ساله که سرنوشت تاریخی ایران را رقم زد نمیکند.
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_چهارم
#طبری ولی این سیاست نظامی- استراتژیک #خسرو_پرویز را تا سطح «زنبارگی» خسرو پرویز و «غیبت» زید بن عدی تنزل میدهد. طبق گزارش طبری،
به زندان انداختن و مرگ نعمان سوم به این دلیل بوده که نعمان حاضر نبود از حیره، زنان خوشسیما و خوشپیکر برای شاه ساسانی بفرستد و از سوی دیگر شاهنشاه #ساسانی را مورد اهانت قرار داده بود. وقتی زید بن عدی نزد خسرو پرویز آمد، شاه از او پرسید:
«خب، [نعمان] چه گفت؟» زید به شاه میگوید که نعمان گفته «مگر گاوان سواد [جنوب عراق که تیسفون هم در آن قرار داشت/بینیاز] او را بس نیست که به طلب زنان ما برآمده است؟» (۶)
از نظر طبری این دلیلی بود که خسرو پرویز را بر آن داشت تا مهمترین منطقهی استراتژیک یا به عبارتی دیوار دفاعی ایران را در برابر بیزانس یا به عبارتی عربهای غسانیِ طرفدار بیزانس برای همیشه از بین ببرد.
به هر رو، #خسرو_پرویز در سال ۶۱۴ میلادی به سوی سرزمینهای تحت کنترل بیزانس به حرکت در آمد و اورشلیم و مصر را به قلمرو ایران تبدیل کرد. در این زمان، هراکلیوس، یک مسیحی مؤمن و متعصب، امپراتور بیزانس شده بود.
با تصرف اورشلیم و مصر، هراکلیوس تصمیم گرفت قسطنطنیه پایتخت بیزانس را رها کند و به سوی سیسیل برود (۷). ولی کلیسا جلوی این کار را گرفت و با جمعآوری طلا و نقره از هراکلیوس خواست که به جنگ علیه ایران ادامه بدهد. به ویژه این که، در این میان خسرو پرویز با ربودن صلیب دار مسیح از اورشلیم شدیداً احساسات مذهبی مسیحیان بیزانس را زخمی کرده بود.
سرانجام #هراکلیوس توانست تا سال ۶۲۰ میلادی سپاهی بزرگ فرآهم کند تا به جنگ ایران برود.
نخستین جنگ بزرگ و گسترده در ارمنستان رخ میدهد. این جنگ برابر است با اواخر سال ۶۲۱ و آغاز سال ۶۲۲ میلادی. این نخستین جنگ کلاسیک مذهبی در تاریخ است. در این جا سپاهیان بیزانس با صلیبهای گوناگون، بیرقهای مسیحی، شمایل عیسا و آوازهای مسیحی جنگ بزرگ خود را علیه «مجوسان» آغاز کردند. سپاهیان ایران در این جنگ شکست خوردند و مجبور شدند مناطق اشغالی را رها کنند (سوریه، شمال عربستان و اورشلیم). پس از این شکست ایران، هراکلیوس در سال ۶۲۲ میلادی به عربهای آن منطقه اعلام کرد که آنها خود میتوانند حاکمیت آن مناطق را در دست داشته باشند.
این سال یعنی ۶۲۲ میلادی همان سالی است که ۱۵۰ سال بعد در روایات اسلامی به «سال هجرت» تبدیل شد، ولی در کتیبهی به جا مانده [به زبان یونانی] از معاویه در حمام شهر قدره [ام قیس کنونی] به عنوان سال عربها آمده است و نه هجری (Katas Arabas). زیرا در زمان معاویه هنوز «تاریخ هجری» وجود نداشت.
اگرچه خسرو پرویز در شرایط بسیار دشواری قرار داشت ولی حاضر نبود پس از شکست سال ۶۲۲ میلادی علیرغم پیشنهاد بیزانس به جنگ خاتمه بدهد و دو کشور به مرزهای پیش از جنگ برگردند.
به هر رو، جنگ ادامه پیدا کرد و سرانجام جنگ تعیینکننده در سال ۶۲۸ میلادی در نینوا رخ میدهد. سپاهیان ایران به گونهای بس فاجعهآمیز شکست میخورند و خسرو پرویز متواری میشود. چند ماه بعد، خسرو پرویز دستگیر شده و به قتل میرسد.
با قتل شاهنشاه ساسانی عملاً شیرازهی امپراتوری ایران از هم پاشیده میشود. از سال ۶۲۸ تا ۶۳۲ میلادی که یزدگرد نوجوان (۱۴ یا ۱۵ ساله) به پادشاهی برگزیده میشود، ایران ده پادشاه به خود دید.
این چکیدهای از تاریخ بسیار پیچیده و طولانی جنگ ایران و بیزانس است که #ابن_اسحاق حتا یک اشاره کوتاه به این جنگ ۲۵ ساله که سرنوشت تاریخی ایران را رقم زد نمیکند.
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_سوم
#قسمت_پنجم
#شکها و پرسشها
#ابن_اسحاق ادعا میکند که در زمان خسرو پرویز فردی به نام «باذان» مرزبان یمن بود که با محمد رابطهی مستقیم داشت و پس از آن که میبیند پیشگویی پیامبر دربارهی خسرو پرویز درست از آب در آمد، به اسلام میگرود [یعنی در سال ۶۲۸ میلادی].
این بدین معناست که ایرانیان از زمان #خسرو_پرویز از دینی نوین به نام اسلام آگاهی داشتهاند. اگر واقعاً چنین است، پس چرا هیچ مدرک و سند تاریخی نه در #یمن و نه در #ایران ساسانی در این باره پیدا نشده است. زرینکوب که اساس روایات اسلامی را پذیرفته بود، مینویسد:
«#یزدگرد_سوم در دومین سال سلطنت خویش در مرزهای غربی و مجاور تختگاه خویش با تهدید اعراب - تاخت و تاز سرکردههای قبایل - درگیری پیدا کرد که این بار محرک آنها نشر آیین تازهای به نام اسلام در بین اقوام مجاور بود. تا آن زمان بیست و پنج سالی از پیدایش اسلام در سرزمین اعراب میگذشت و تیسفون هنوز تقریباً چیزی در این باب نشنیده بود- یا جدی نگرفته بود.» (۸)
خواننده فوراً متوجه میشود که روایت ابن اسحاق ساختگی است. اگر «باذان» مرزبان یمن یعنی یکی از سرزمینهای مهم تحت کنترل ایران، به اسلام گرویده بود، چگونه ممکن است که پایتخت ساسانی یعنی تیسفون «هنوز تقریباً چیزی در این باب [یعنی اسلام] نشنیده» باشد؟ یا «آن را جدی نگرفته باشد؟» خوب توجه شود! یک بخش بزرگ از قلمروی یک امپراتوری از کنترل خارج میشود و پایتخت امپراتوری پس از چند سال هنوز از این «جدایی» آگاه نیست یا آن را «جدی نمیگیرد؟» این ادعا با هیچ عقل و منطقی سازگار نیست!
از سوی دیگر، هر کس میتواند پس از روی دادن یک حادثه ادعا کند که من سالها پیش این واقعه را پیشگویی کرده بودم. چگونه میتوان درستی تا نادرستی این ادعا را آزمود؟ ابن اسحاق پس از ۱۵۰ سال به سادگی میتواند بگوید که #محمد، قتل خسرو پرویز توسط پسرش را پیشگویی کرده بود. آیا این ادعا آزمونپذیر است؟
البته راویان اسلامی در نوشتن #سیرت_رسولالله دچار تناقضاتی شدهاند که نشانگر ساختگی بودن آنهاست.
ابن اسحاق از یک سو ادعا میکند که «پیامبر پیشگویی کرده بود که #کسرا توسط پسرش به قتل میرسد» ولی از سوی دیگر، ادعا میشود که رسولالله به او نامه نوشته تا به اسلام بگرود [درست همان سالی که باید به قتل برسد!]. زرینکوب مینویسد:
«گویند [پیامبر اسلام] در اوایل سال هفتم نامههایی به بعضی امراء عرب و هم به حاکم مصر و به امپراتور بیزانس و نجاشی حبشه و نیز به خسرو پرویز پادشاه ایران فرستاد. مضمون نامه آنکه اسلام آورند و او را به پیغامبری بشناسند.» (۹)
اوایل سال «هفتم هجری» برابر است با ۶۲۸ میلادی، یعنی سالی که خسرو پرویز پس از شکست بزرگ در نینوا متواری شده بود و اندکی بعد دستگیر و به قتل میرسد.
سرانجام معلوم نمیشود که ما داستان پیشگویی را بپذیریم یا داستان «دعوت به اسلام» را! از سوی دیگر، نامهی پیامبر اسلام در اسناد حبشی، بیزانسی و ایرانی یافت نشدهاند. در حقیقت، هیچ سرنخی وجود ندارد که ما بتوانیم بگوییم: شاید یک «جو حقیقت» در این ادعا نهفته است. البته مانند همیشه مسلمانان مدعی هستند که مدارک از بین رفتهاند. یعنی ما چارهای به جزو پذیرفتن حرفهای ابن اسحاق نداریم!
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_پنجم
#شکها و پرسشها
#ابن_اسحاق ادعا میکند که در زمان خسرو پرویز فردی به نام «باذان» مرزبان یمن بود که با محمد رابطهی مستقیم داشت و پس از آن که میبیند پیشگویی پیامبر دربارهی خسرو پرویز درست از آب در آمد، به اسلام میگرود [یعنی در سال ۶۲۸ میلادی].
این بدین معناست که ایرانیان از زمان #خسرو_پرویز از دینی نوین به نام اسلام آگاهی داشتهاند. اگر واقعاً چنین است، پس چرا هیچ مدرک و سند تاریخی نه در #یمن و نه در #ایران ساسانی در این باره پیدا نشده است. زرینکوب که اساس روایات اسلامی را پذیرفته بود، مینویسد:
«#یزدگرد_سوم در دومین سال سلطنت خویش در مرزهای غربی و مجاور تختگاه خویش با تهدید اعراب - تاخت و تاز سرکردههای قبایل - درگیری پیدا کرد که این بار محرک آنها نشر آیین تازهای به نام اسلام در بین اقوام مجاور بود. تا آن زمان بیست و پنج سالی از پیدایش اسلام در سرزمین اعراب میگذشت و تیسفون هنوز تقریباً چیزی در این باب نشنیده بود- یا جدی نگرفته بود.» (۸)
خواننده فوراً متوجه میشود که روایت ابن اسحاق ساختگی است. اگر «باذان» مرزبان یمن یعنی یکی از سرزمینهای مهم تحت کنترل ایران، به اسلام گرویده بود، چگونه ممکن است که پایتخت ساسانی یعنی تیسفون «هنوز تقریباً چیزی در این باب [یعنی اسلام] نشنیده» باشد؟ یا «آن را جدی نگرفته باشد؟» خوب توجه شود! یک بخش بزرگ از قلمروی یک امپراتوری از کنترل خارج میشود و پایتخت امپراتوری پس از چند سال هنوز از این «جدایی» آگاه نیست یا آن را «جدی نمیگیرد؟» این ادعا با هیچ عقل و منطقی سازگار نیست!
از سوی دیگر، هر کس میتواند پس از روی دادن یک حادثه ادعا کند که من سالها پیش این واقعه را پیشگویی کرده بودم. چگونه میتوان درستی تا نادرستی این ادعا را آزمود؟ ابن اسحاق پس از ۱۵۰ سال به سادگی میتواند بگوید که #محمد، قتل خسرو پرویز توسط پسرش را پیشگویی کرده بود. آیا این ادعا آزمونپذیر است؟
البته راویان اسلامی در نوشتن #سیرت_رسولالله دچار تناقضاتی شدهاند که نشانگر ساختگی بودن آنهاست.
ابن اسحاق از یک سو ادعا میکند که «پیامبر پیشگویی کرده بود که #کسرا توسط پسرش به قتل میرسد» ولی از سوی دیگر، ادعا میشود که رسولالله به او نامه نوشته تا به اسلام بگرود [درست همان سالی که باید به قتل برسد!]. زرینکوب مینویسد:
«گویند [پیامبر اسلام] در اوایل سال هفتم نامههایی به بعضی امراء عرب و هم به حاکم مصر و به امپراتور بیزانس و نجاشی حبشه و نیز به خسرو پرویز پادشاه ایران فرستاد. مضمون نامه آنکه اسلام آورند و او را به پیغامبری بشناسند.» (۹)
اوایل سال «هفتم هجری» برابر است با ۶۲۸ میلادی، یعنی سالی که خسرو پرویز پس از شکست بزرگ در نینوا متواری شده بود و اندکی بعد دستگیر و به قتل میرسد.
سرانجام معلوم نمیشود که ما داستان پیشگویی را بپذیریم یا داستان «دعوت به اسلام» را! از سوی دیگر، نامهی پیامبر اسلام در اسناد حبشی، بیزانسی و ایرانی یافت نشدهاند. در حقیقت، هیچ سرنخی وجود ندارد که ما بتوانیم بگوییم: شاید یک «جو حقیقت» در این ادعا نهفته است. البته مانند همیشه مسلمانان مدعی هستند که مدارک از بین رفتهاند. یعنی ما چارهای به جزو پذیرفتن حرفهای ابن اسحاق نداریم!
ادامه دارد ....
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu