نقد دین اسلام
620 subscribers
16K photos
10.2K videos
1.5K files
9.48K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_بيستم

#شيخ_صدوق در كتاب الامالى خود صفحه ١٦٦ درباره #سر_بریدن_اسیر توسط امام علی روايتى را نقل ميكند
#متن عربى آنرا به علت طولانى بودن روايت نياورده ايم كه ميتوانيد در سايت فقاهت مربوط به حوزه علميه متن عربى را مشاهده كنيد:
http://lib.eshia.ir/15033/1/166
#ترجمه_روايت:
زید پسر علی، از پدرش علی بن حسین عليه السلام(امام سجاد) نقل میکند که گفت: رسول خدا، روزی بیرون رفت و نماز صبح را خواند و آنگاه فرمود: ای مردمان کدامیک از شما حاضر است به نزد سه نفری که به لات و عزی قسم خورده اند مرا بکشدند رفته و از من دفاع نمایید که قسم به خدای کعبه، آنها به دروغ قسم خورده اند. مردم سکوت کردند و کسی چیزی نگفت. پیامبر گفت:
گمان میکنم علی بن ابیطالب، پیش شما نیست. عامر پسر قتاده گفت: او تب داشت و برای نماز نیامده است،
اجازه دهید تا او را باخبر کنم. گفت:
علی را با خبر کن! او علی را باخبر کرد و علی با عجله آمد، در حالی که پیراهنی بلند بر تن داشت که دو سوی آن را به گردنش بسته بود. آنگاه پرسید: ای فرستاده خدا! این چه خبری است؟ گفت: این خبر از طرف فرستاده خدای من است و اطلاع میدهد که کسانی برای کشتن من، به پا خاسته اند و به خداوند کعبه قسم دروغ خورده اند.
علی گفت: من به پیشواز آنها میروم و هم اکنون لباس بر تن میکنم. رسول خدا فرمود: بگیر این لباس و زره و شمشیر را!
او زره را به تن نمود و عمامه را به سر نهاد و شمشیر را به کمرش بست و با اسبش رفت و تا سه روز، خبری از او در دست نبود. و جبرئیل خبری از او نداده بود.
#فاطمه با حسنین آمد و گفت: شاید این دو کودک بی پدر شده اند. در این حال، اشک از چشمان پیامبر جاری شد و فرمود: ای مردم! هرکس که خبری از علی برای من بیاورد او را به بهشت بشارت میدهم.
مردم به راه افتادند تا خبری بیاورند.(قابل توجه آن شيعيانى كه معتقد به داشتن علم غيب ائمه شيعه و پيامبر اسلام هستند!) چون پیامبر بسیار اندوهگین و غم زده بود، حتی پیر زنان نیز بیرون شتافتند و عامر پسر قتاده برگشت و مژده آورد و جبرئیل نیز خبر به پیامبر آورد. در این حال، علی با سه شتر و دو نفر اسیر و سه اسب، وارد شد و در دستش سری بود.
پیامبر فرمود: ای ابوالحسن! آیا میخواهی کار تو را بازگو کنم؟ منافقان گفتند: تا لحظاتی پیش اندوهگین بود و اکنون میخواهد حالات او را باز گوید! پیامبر گفت تو خود کارت را بازگو کن، تا برای مردم حجت باشی. گفت: ای رسول خدا! چون به آن محل رسیدم، سه نفر شتر سوار را دیدم که فریاد زدند:
کیستی؟ گفتم علی پسر ابوطالب، پسر عموی رسول خدا هستم. گفتند:
ما برای خداوند فرستاده ای سراغ نداریم، و پیش ما، کشتن تو با کشتن او یکسان است. شخصی که اکنون کشته شده به من هجوم آورد و میان من و او، ضرباتی رد و بدل شد. بادی سرخ وزید که از آن، آواز شما را شنیدم که میگفتید:
گریبان زره را برایش پاره کرده، بر رگ و شانه اش بکوب. پس به شانه او زدم و اتفاقی نیافتاد.

ادامه دارد .....
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟

#قسمت_بيستم

اگر به یاد داشته باشید در #قرآن خواندیم که کسی که ذره اى بدی یا خوبی کند در آخرت به همان مقدار به جزای کار خود می رسد.
٥٩) اما حال این که در آیات ٦٨ و ٦٩ #سوره_فرقان، الله حرف خود را فراموش کرده و می گوید:
و آنان هستند که با خدای یکتا کسی را شریک قرار نمی دهند و کسی را که خدا حرام کرده به قتل نمی رسانند و زنا نمی کنند و هر کس که این اعمال را انجام دهد كيفر گناهش را خواهد دید و برای او در روز قیامت عذاب دو چندان می شود و پیوسته در آن خوار می ماند.
٦٠) در آیه ٤٣ همین #سوره_فرقان می خوانیم:
ای کسانی که ایمان آورده اید در حال مستی به نماز نزديك نشوید تا زمانی که بدانید چه می گوید و نیز در حال جنابت وارد نماز نشوید مگر اینکه رهگذر باشید تا غسل کنید و اگر بیمارید با در سفرید با یکی از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آمیزش کرده اید و آب نیافته اید پس بر خاكی پاك تيمم کنید و صورت و دستهایتان را مسح نمایید که خدا بخشنده و آمرزنده است.
#موضوع اينجاست كه اگر وضو و غسل برای پاکیزگی است، پس نه تنها پس از عمل جنسی، بلکه در زمانی که انسان در گرما قرار می گیرد نیز پوست از طریق تعرق قسمتی از مواد زاید را دفع می کند. حال چطور این مواد دفع شده و به سطح پوست آمده با تيمم زدوده می شوند؟
اصولا ماليدن خاك به صورت نه تنها علمى و باعث پاكيزگى نميشود بلكه باعث ايجاد بيماريهاى مختلف بدليل وحود انواع باكتريها در خاك ميشود!
#الله كه ادعا ميكند همه چيز را ميداند و خالق كل كائنات است چطور اين مسائل پيش پا افتاده را نميداند؟؟
همانطور كه ميدانيد، آياتى که جهنم را به بدترین وجه ممکن به تصویر می کشند در قرآن فراوانند. با وجود چنین آيه هائى، الله در قرآن بیشتر به صورت یک جلاد کینه توز جلوه می کند تا یک خدای مهربان. به عنوان مثال:
٦١) به آیه ٨٧ #سورہ_النساء توجه کنید و ببینید که چگونه انسانی تنها به سبب خواست الله باید در آتش بسوزد!
چرا شما در مورد منافقان به دو دسته شدید در حالی که آنها در باطن کافرند و خدا آنان را به سزای آنچه انجام داده اند می رساند. "آیا می خواهید کسی را که خدا گمراهش کرده هدایت کنید؟ در صورتی که هر کسی را که خدا گمراه کرده هرگز راهی برای هدایت و نخواهی يافت.
#سئوال: اين چه خدائى است كه خودش مانع هدايت افراد ميشود بعد همان فرد را بدليل عدم هدايت در آتش ميسوزاند؟؟

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_بيستم

در آیات دوم و سوم گفته می شود که کتابی نازل شده است که موید #تورات و #انجیل است. پس براي محمد کتبی مشابه تورات و انجیل و نیز قرآن فرستاده شده و بعد در آیه هفتم گفته می شود، اوست کسی که این کتاب را فرو فرستاد برخی از آیاتش محکم هستند و برخی متشابه. معمولا آیات محکم و متشابه به ترتیب آیات صریح و آیات تاویل پذیر تعبیر میشوند که به نظر من چنین نیست(بعدا بحث خواهد شد).
با یک بررسی همه جانبه از متن قرآن و با قبول فرضیه چهارم، به این نتیجه میرسیم که کتب و متون مختلفی همراه با نامه ها براي محمد ارسال شده است که نمودار(در ادامه اين متن)، این بخشها را نشان میدهد:
کتابی که ما تحت عنوان قرآن میشناسیم در اصل مجموعه نامه هایی است که برای محمد ارسال می‌شده است. با این حال، برخی از سوره همان مناجات ها هستند که تحت عنوان "قرآن فجر" (احتمالا سوره فجر)، "قرآن کریم"، "قرآن مجید" میشناسیم.
این صفات در واقع نوع مناجات یا ذکر هستند و می توان آن را به ترتیب مناجات یا ذکر صبحگاهی، ذکر بخشایش و ذکر عظمت ترجمه کرد
احتمالا تنها بخش اندکی از این مناجات ها در قرآن حاضر درج شده است و بسیاري از دست رفته است. همراه با نامه ها کتابی تحت عنوان فرقان نیز ارسال شده است اما فرقان در متن وجود ندارد. در برخی سوره ها از کتاب مبین یا قرآن مبین (بینات) نیز سخن به میان می آید و این سوره ها دقیقا همان سوره هایی هستند که بیشتر داستانهاي انبیا در آن گنجانده شده است. قرآن مبین را باید بخشی از کتاب مبین دانست که به زبان عربی ترجمه شده و #محمد میتواند از آنها براي موعظه خود استفاده کند. حدس من این است که کتاب مبین، تورات، اسفار یا بخشی از آن باشد. احتمالا بسیاري از آیات مربوط به قصص انبیا از همین کتاب مبین باشد. دلیل اشارات پراکنده به قصص در متن این است که اصل داستان در #ملحقات وجود دارد و نویسنده در متن نامه به این داستانها و بخشهایی از آن که مهم هستند اشاره میکند و به محمد تذکر می دهد که این داستانها را براي مردم نقل کند. حتی اگر کسی تصور کند که متن قرآن کلام خداست، نمیتواند از این نتیجه طفره برود که تمامی کلام خدا در کتاب قرآن موجود نیست.
تعیین توالی زمانی سوره هاي قرآن کار بسیار دشواري است، زیرا همچنانکه گفتیم متن قرآن از آنجایی که اصالتا نامه هایی هستند؛ در پاسخ به پیام محمد،اشاره بسیار اندکی به زمینه بحث میکنند. با این حال، تقسیم بندي فوق (مناجات، نامه ها، قرآن و کتاب مبین، فرقان و در نهایت آیات مدنی) به ما کمک می‌کند تا درکی از ترتیب زمانی قرآت بدست آوریم.

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!

#قسمت_بيستم(آخر)

محمد آنگونه که دوست داشت با خدایش، الله بازی کرد، او در حالی که در نماز بود، قبله را تغییر داد، آیا او هنگام نماز هم رویا می‌دیده است؟
در زمان محمد هم از قران ایراد می‌گرفتند، او برای اینکه بتواند تناقضات گفته‌هایی که معتقد بود وحی خداوندی و دارای اعجاز هستند را توجیه نماید، بیان نمود که معجزه بودن قرآن هم دارای دو بخش هستند، برخی از ایات محکماتند و برخی دیگر متشابهات، او د ر ادامه می‌گوید:
تنها افرادی بیمار که نمی‌خواهند به قرآن ایمان بیاورند به متشابهات متوسل می‌شوند":
هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ
وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ (آل عمران/٧)
#ترجمه: اوست كسى كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد؛ بخشی از آن، آيات محكم هستند، آنها مادر این کتابند و برخی ديگر متشابهاتند؛ اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است، براى فتنه‏ جويى و طلب تأويل آن، از متشابه آن پيروى می‌کنند، با آنكه تأويلش را غیر از الله کسی نمی‌داند و علماء پیشرو در علم می‌گويند "ما بدان ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست" و جز خردمندان كسى متذكر نمی‌شود.
اگر تأویل آیات محکمات قرآن را کسی نمی‌داند و با زبان رمز و راز بیان شده، کاربردش برای بشر چیست؟
البته از آیه بالا، هم شیادی محمد را می توان استخراج کرد و هم توهمی که در حالتی خاص به او دست می‌داد.
برخی از مسلمین، سادگی بیش از حد محمد که در قالب اشتباهات او به صورت توهم نمایان شده است را در راستای گسترده کردن مفهوم وحی استفاده می کنند مانند:
وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ (نحل/٦٨)
#ترجمه: و پروردگار تو به زنبور عسل وحى كرد كه از كوهها و از برخى درختان و از آنچه که (مردم برپا می‌کنند خانه‌هائی براى خود درست كن. و در ادامه آیه محمد گمان داشت که عسل از معده زنبور عسل خارج می شود.
او از عسل بسیار خوشش می‌آمد و گمان داشت که ساخت آن را حتما خداوند به زنبور یاد داده؛
بنابراین چنین سخنانی را بیان می کند؛ این سخنان آشکارا در تناقض با مفهوم وحی است.
آیا تمام کارهای عجیبی که جانوران انجام می دهند، وحی الله است؟
پس برای توجیه پارادوکسهای قرآنی، هیچ راهی نداریم جز اینکه بپذیریم "محمد انسانی خودشیفته بود که گمان داشت آنچه که در مغز او می‌گذرد، تماما وحی خداوندی است.

پايان
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_بيستم

بدون شک و تردید، مطابق مطالعات تاریخی،تفسیری و حدیثی هدف از اخذ جزیه تحقیر غیر مسلمانان و امرار معاش حکومت اسلامی و انداختن جوّ رعب و ترس بر علیه غیر مسلمانان بوده است.
در تفسیر طباطبایی از تفاسیر شیعی می خوانیم:
از آنچه در صدر آیه مورد بحث از اوصاف سه گانه اهل کتاب بعنوان حکمت و مجوز قتال با ایشان ذکر شده ، و از اینکه باید با کمال ذلت جزیه بپردازند، چنین برمى آید که منظور از ذلت ایشان خضوعشان در برابر سنت اسلامى ، و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامى است .
#منبع: ترجمه تفسیر المیزان نویسنده: علامه طباطبایی جلد: ٩  ص: ٣٢٢
و مقصود این است که مانند سایر جوامع نمى توانند در برابر جامعه اسلامى صف آرائى و عرض اندام کنند، و آزادانه در انتشار عقاید خرافى و هوى و هوس خود به فعالیت بپردازند، و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشرى خود را رواج دهند، بلکه باید با تقدیم دو دستى جزیه همواره خوار و زیر دست باشند.
#منبع: ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی  جلد: ٩  ص: ٣٢٣
بدون شک معنا و تفسیر صاغرون که در معنی تحقیر کافران با جزیه آمده است هم مطابق خود قرآن است هم مطابق سیره و تاریخ و هم مطابق قول اکثر علماء قدیم اسلام است بعنی آن زمانی که از وجود این قوانین پوسیده و بدوی اسلام اصلاً خجالت نمی کشیدند و ما با این همه توضیح و مثال و نظیر از شرح بیشتر خودداری می کنیم.نکته لطیفی که در تفسیر المیزان نهفته است عداوت شدید اسلام با آزادی بیان است که هر عاقلی این عبارت بخش دوم تفسیر المیزان بخواند دیگر نباید ژست روشنفکری بخود بگیرد که اسلام دین آزادی بیان و انتقاد است.
بر این اساس،علماء معاصر اسلام بدلیل خجالت از بیان صریح این قوانین در مقابل قوانین حقوق بشری زمانه ما سعی در تاویلات ناشیانه آیات اخذ جزیه می کنند و گرنه هیچ پشتوانه علمی و تاریخی به لحاظ علوم الهیات پشت این تاویلات نیست و در اصل چهره کریه مقابل خود را بزک می کنند و آن را به مشتریان خود غالب می کنند.
در این میان ذکر نکته ای خالی از لطف نیست که محمد قبل از دوران مدنی خود در مکه نقشه اخذ جزیه را در سر می پروانده و اساساً از این همین کار او معلوم می شود که مراد محمد از این همه بگیر و ببند نه تفکر روحانی و الهی بلکه تفکر سیاسی و مادی بوده است. اینکه در قرآن جزیه و تشریع آن در آیات قرآن به دوران مدنی برمی گردد ثمره نقشه های خیلی قدیمی تر محمد بوده است

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_بيستم

هرچه بیشتر صفات مسیحی همانند «مسیح (جانشین داود و پادشاه یهودیان که از سوی خدا تعیین شده است)»، «خدمتکار خدا»، «حمل کُنندۀِ نام و روح خدا»، که پیش از کنفرانس نیسه استفاده میشدند و به تدریج درحال بی مفهوم ُشدن بودند، به پس رانده میشدند، صفت «مُحَمَد» و عنوان های «پیامبر» و «فرستاده (رسول)» بیشتر به جلو میآمدند.
«مُحَمَد» که در آغازِ این جُنبشِ عربی و دینیِ نو ایستاده بود، ُشد فرستادۀِ خدا و پسر عبدالله. این رویدادها یک ریشۀِ دیگری هم دارند: مسیحیانِ عرب (که از سوریه به ایران کوچ داده ُشده بودند) در خاور که از زمان «عبدالمک» در این رویدادها نقش تعیین کُننده ای داشتند، دستکم یک جزوۀِ نُخُستین از قرآن را به همراه آوردند -برای نمونه میتوانیم این جزوه را «بخش مکی» قرآن بنامیم- و در پایان قرن هفتم میلادی، همانگونه که نوشته های اندرونی قبه الصخره نشان میدهند، بخشی از آنرا به زبان عربی ترجمه کردند، و اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم: به یک زبان عربی که سخت از زبان سریانی/آرامی تاثیر گرفته بود، یا یک زبان آمیخته از عربی و آرامی. در قرن هشتم میلادی ُسخنان (موعظه ها) و آیه های دیگری به جزوه «مکی» افزوده شدند -که میتوانیم نسبتا و کلی آنها را سوره ها و آیه های «مدنی» بنامیم. نوشته های «مُقدس» را - با آنچه که ما امروز از معنی نویسنده برداشت میکنیم پیوند نمیدهند- بلکه به کسانیکه «بانی» پیدایش این نوشته ها شده اند ربط میدهند. نسبتا همزمان با نگارش قرآن، همانگونه که یک پژوهش ایرانی نشان میدهد، نوشته های زرتُشتی را هم که رو به افزون در یک کتاب (اوستا) گردآوری میکردند، بگونۀ گُسترده به زرتُشت افسانه ای نسبت میدادند. البته آن سوره های «مکی» و به همراه آورده شدۀِ قرآن با احتمال دارای یک «بانی»، یا یک «موسایِ» آرمانگرایانه بوده اند که باید مهاجرت (exodus) مسیحیان منزوی شدۀِ خاور را (که از زمان اشکانیان و سپس بدست ساسانیان از سوریه به ایران کوچ داده شده بودند) به میهن کُهن شان یا حتی مهاجرت به سرزمین مقدس را امکان پذیر میکرد.
این اندیشۀِ تاریخی/باستانی (مهاجرت به میهن) به فراموشی سپرده شد، همینکه نه تنها آرزوی «مهاجرت (exodus)» به میهن پس از فروپاشی فرمانروایی ساسانی امکان پذیر شده بود، بلکه از زمان «عبدالمک» عرب های مسیحی حتی قدرت سیاسی را هم بدست آورده بودند، و همچنین نوشته های قرآنی به زبان عربی برگردانده شده و در دسترس بودند. اکنون «مُحَمَد» در جایگاهِ کسی که در قرآن از او به نام پیامبر و فرستاده سخن گفته است، نمایان میشود.
افزون بر این، باید عرب کردن این مسیحیان را نیز درنگر داشت. با آنکه «معاویه» عرب بود، او روند عرب کردن مسیحیان را با شدت دُنبال نکرد، ولی از زمان «عبدالمک» و جانشینان او این سیاست با قدرت و شدت دُنبال شد.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

#قسمت_بيستم

▪️سوم: برآمدن عزازل از دوزخ
برپایۀِ روایت های اسلامی، عزازل نامِ نُخستینِ شیطان یا ابلیس بود. عزازل یک نامِ عبری است و در کتابِ «سفر لاویان (کتاب موسی) 26 ,10 ,8 .xvi» آمده است.
ولی سرچشمۀِ روایتی که از عزازل میکنند یهودی نیست، اگر کاملا زرتُشتی نباشد، همانگونه که سنجش میانِ افسانه هایِ اسلامی با افسانه های زرتُشتی این حقیقت را نشان میدهد. در کتابِ «قصص النبیا ( برگ ٩)» ما میخوانیم: «خدای تعالی عزازل را آفرید. عزازل برایِ هزار سال در سِجین (هفتمین طبقه در ته دوزخ) به سوی خدای تعالی نیایش کرد [٤٧]. سپس او از ته دوزخ برآمد و به زمین رسید. عزازل در هنگام بالا آمدن در هر طبقه هزار سال به سوی خدای تعالی نیایش کرد تا اینکه او به ترازِ هم کفِ زمین رسید ،» به
بالاترین طبقه، که در آنجا انسان ها جای گُزیده و زندگی میکُنند [٤٨].
خدا سپس به عزازل یک جفت بال داد که از ز ُمرُدِ سبز ساخته شُده بود؛ با این بالها او به سوی نُخستین آسمان بالا رفت. در آنجا او برای هزار سال نیایش کرد، و بدینسان امکان رفتن به آسمان دوم را بدست آورد؛ و او به همینگونه ادامه داد، هنگام بالا رفتن در هر طبقه هزار سال نیایش کرد، و در هر طبقه از فرشتگانی که در آنجا میزیستند یک نام ویژه دریافت کرد. برپایۀِ این افسانه، در طبقۀِ پنجم برای نُخستین بار او را عزازل نامیدند.
عزازل بدینسان به آسمان ششم و هفتم بالا رفت، و سپس او به اندازه ای نیایش بجای آورد که در زمین و آسمان یک جای کوچک به اندازۀِ کف دست انسان برجای نماند که او در آنجا هنگام نیایش به سوی خدای تعالی سُجده نکرده باشد. گفته میشود که پس از آن عزازل به دلیلِ گُناهِ خودداری از سُجده به سوی حضرت آدم از بهشت رانده شُد [٤٩]. کتاب عرائس المجالس [٥٠] به ما میگوید که پس از اینکه عزازل را ابلیس نامیدند، او با این امید که بتواند آسیبی به آدم و حوا بزند، برای سه هزار سال در نزدیکی دروازۀِ بهشت ماند، برای
اینکه قلب او پُر از رشک و بدخواهی نسبت به آنها شُده بود.» اکنون بِگُذارید ببینیم که زرتُشتیان در کتابِ «بُندَهِشَن» که یک اثر پهلوی و به معنی «آفرینش» است، در اینباره چه گزارشی میدهند. در اینجا باید یادآوری شود که در زبان پهلوی شیطان، یا روان پلید (روح خبیث) را اهریمن مینامند که برگرفته از نام «انگره مینو» است؛ و معنی آن «اثر تاریکی» و «نابود کُنندۀِ خرد» میباشد.

ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
Forwarded from نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟

#قسمت_بيستم(آخر)

برپایۀِ نوشته های قرآنی، جایگاه این رونوشت بردارانِ کتابِ مقدس را به گونه ای همانندِ جایگاه پیامبران میدانستند که سخنان خدا، یعنی «الهامات آسمانی» را بدون میانجی دریافت میکردند. شاید هر کدام از آنها، که ما نامشان را هم نمیدانیم، یک نقش «پیامبرگونۀِ» برجسته ای را بازی میکردند.
در آغاز جنبش قرآنی، باید نگارش قرآن با کوشندگی های راهبان مسیحی و دیرنشینان صومعه آغاز شده باشد که در بخشِ خاوری سرزمینهای شاهنشاهی ایران، یعنی در مرو (افغانستان) و ترکمنستان، میزیستند؛ بیگمان افراد فرهمند و پُرجاذبه که میدانستند چگونه پیروان فراوانی را به گرد خودشان جمع کنند، نقش مهمی داشته اند. ولی روشن نیست که این روند تا چه اندازه در دوران بعدى ادامه داشته است.
همچنین «گونتر لولینگ (Günter Lüling)» بر این باور است که گوهرِ نوشته های قرآنی سروده های مذهبی هستند که در کلیساهای مسیحی خوانده میشدند؛ کارهای دانشی «کریستوف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg)» که یک روش ویژۀِ پژوهشی را برای خوانش قرآن به کار بسته اند، این دیدگاه را تایید میکنند.
مُهمتر از همه اینکه «کریستوف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg)» ژرفای درهم تنیده شدۀِ نوشته های قرآنی را با سروده های مذهبی (آرامی/سریانی/ مسیحی) که در کلیساها خوانده میشدند، نشان داده است. در رساله اى که «کریستوف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg)» با نام «سروده های سریانی و حروف اسرار آمیز در قرآن(٣١)» انتشار داد، او به کمک واژه هایی که در قرآن به کار برده شده اند (قرآن، سوره، آیه)، نقش مذهبی آدینه (روز جمعه) در اسلام، و مهمتر از آنها به کمک «حروف اسرارآمیزی که در آغاز ٢٩ سوره قرآن جای داده شده اند، کاربُردِ نوشته های قرآنی را در سروده های مذهبی مسیحی ثابت میکند. در کهنترین نوشته های قرآنی آدم میتواند متن های کوتاه شده ای را پیدا کند که رهنمودهایی را برای اجرای آیینهای مذهبی مسیحی میدهند. این یافته ها به این معنی است که خاستگاه شکل گرفتن نوشته های قرآنی و زادگاه نخستین نویسندگان این کتاب را باید در یک پیرامونی با آیین ها و موعظه های مذهبی (مسیحی) جستجو کرد. و با احتمال سپس تر این پیوندها بریده شده و نویسندگان قرآن و خود این کتاب به نظر میآید که مستقل از خاستگاه مسیحیشان شدند.
به هر روی به نظر میآید که از زمان عبدالمک مروان، با افزایش قدرت سیاسی جنبش قرآنی و همراه با رُشد خودسالاری دینی/سیاسی در این جنبش، دگرگونیهایی در نگرش دینی نویسندگان قرآن پدید آمده است؛ برای نمونه، در آغاز آنها به رواداری و رفتار بُردبارانه در برابر دیگر کیش های مسیحی یا پیروان دیگر ادیان سفارش میکنند، که سپس تر نگاه آنها به سوی گفتگوهای ستیزه جویانه و فاصله گرفتن های دشمنانه در هنگام برخورد با پیروان دیگر ادیان میچرخد...اگر نخواهیم از دگرگونیهای فراوان در زمینه های اخلاقی و دینی سخن بگوییم. اگر چه این نویسندگان قرآن دهه ها و سده ها به گونه گروهی و صادقانه از قرآنها را رونوشت برداری و به نسل های آینده منتقل میکردند، ولی آنها وابسته به یک بُنیاد و اندیشکدۀِ همجور نبودند، و چیز دیگری نمیتوان از آنها انتظار داشت.
کند و کاوهایِ بیشتر در زمینه فرآیندِ شکل گرفتن قرآن نیاز به پژوهشهای دقیقتر دارد که زمانی امکان پذیر است که نوشته های قرآنی( همانند انجیل) زیر ذره بین روشهای انتقادی/تاریخی گذاشته شوند. این کار مهم تاکنون به این دلیل انجام نگرفته و یا به گونه بسنده به آن توجه نشده است که اسلام شناسی سنتی، افسانۀ پیدایش اسلام و سرچشمه گرفتنِ همۀِ قرآن از یک پیامبر عرب را که در سده های ٩ و ١٠ میلادی بافته شده است، به نام یک رویداد تاریخی پذیرفته است.
به سخن دیگر:
با آنکه ادعا میشود که دین اسلام برپایه قرآن استوار است، ولی هنگام کالبدشکافی این دین، خود قرآن ، و نویسندۀِ این کتاب، در جایگاه یک معیار برای پشتیبانی از این ادعا، جدی گرفته نمیشوند. قرآن را هماهنگ با نیاز و هرگونه که بخواهند تفسیر میکنند. بدینسان از ارزش این کتاب کاسته و اسلام شناسی سنتی نیز از آن پشتیبانی میکند، روشی که راه مسلمانان را برای فهمیدن کتاب «مقدس شان» دشوار میسازد.

پايان ….