Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_هفدهم
#على , طلحه پسر ابی طلحه، صواب برده حبشی و گروهی دیگر از مردان خاندان بنی عبدالدار پسر عموهای پدرش را با شمشیر از کمر به دو نیم کرد
#منبع: دفتر منتهی الامال قمی برگهای ٦۰ و ٦١ پوشینه یکم).
در خطبه ٥٥ #نهج_البلاغه آمده است كه على گفته ما در كنار رسول خدا بوديم و پدران و فرزندان و عموهاى خود را به حق ميكشتيم
#شيخ_مفيد در ارشاد درباره قتل طلحه بن ابي طلحه بدست على مينويسد:
پس در اين حال على پيش آمد و باو فرمود:تو كيستى؟گفت:منم طلحة بن أبى طلحة،منم كبش الكتيبة (يعنى بزرگ و مهتر لشكر)طلحة گفت:تو كيستى؟
فرمود:منم على بن ابى طالب بن عبد المطلب،(اين را فرمود)و هر دو بهم نزديك شدند،پس دو ضربت ميان آنها رد و بدل شد و على عليه السّلام ضربتى بر وسط سرش زد كه دو چشمش(از اثر آن ضربت)از كاسۀ سر بيرون افتاد،و فرياد بلندى زد كه تا آن زمان مانندش شنيده نشده بود و پرچم از دستش افتاد،
پس برادرى داشت بنام مصعب او پرچم را برداشت،عاصم بن ثابت(كه يكى از تيراندازان زبر دست مسلمانان بود)تيرى بسويش رها كرد و با همان تير او را كشت، برادر ديگرى داشت بنام عثمان او پيش آمد و پرچم را برداشت،او را نيز عاصم با تير از پاى درآورد، پس غلامى از آنها بنام«صواب»كه از مردان سخت و زورمند بود(پيش آمده)پرچم را برداشت على با شمشير دست راستش را انداخت،پرچم را بدست چپ گرفت، حضرت دست چپش را نيز انداخت،پرچم را بسينه نهاد و با دو بازوى جدا شده آن را نگهداشت، على شمشيرى بفرق سرش زد كه برو درافتاد،و(با ديدن اين وضع)لشكر كفار رو بهزيمت نهادند،و مسلمانان سرگرم تاراج آنان و غنائم جنگى شدند
متن عربى روايت بالا در #كتاب_الإرشاد شيخ مفيد جلد : ١ صفحه : ٨١
http://lib.eshia.ir/27035/1/81
شبیخون زدن على همراه با کشتار و غنيمت گیری #زنان و #دختران و خردسالان وتناب پیچ کردن دستگیرشدگان با زنجیر بنام، ذات السلاسل که از سهمناکترین شکنجه ها و کشتار او است.
در #مجمع_البيان_طبرسى از مفسران شيعه به نقل از جعفر صادق آمده است:
از حضرت ابي عبد اللَّه هم در حديث طولاني روايت شده كه ميگويد: اين غزوه را ذات السلاسل ناميدهاند براي آنكه جمعي از ايشان كشته و جمعي هم اسير شدند، و اسراي ايشان را محكم بريسمانهايي بستند مثل اينكه ايشان را در زنجير بستهاند، و چون اين سوره نازل شد، پيغمبر با مردم بيرون رفته و نماز صبح را بجماعت خواندند و در آن سوره و العاديات را تلاوت كردند و چون فارغ شدند از نمازشان، اصحاب گفتند ما اين سوره را نميشناسيم، رسول خدا فرمود، آري علي بر دشمنانش پيروز شد و جبرئيل در اين شب مژده اين فتح را براي من آورد، پس علي بعد از چند روز غنائم جنگي و اسيران را آورد.
هو المروي عن أبي عبد الله في حديث طويل قال و سميت هذه الغزوة ذات السلاسل لأنه أسر منهم و قتل 👈و سبى👉و شد أسراهم في الحبال مكتفين كأنهم في السلاسل و لما نزلت السورة خرج رسول الله ص إلى الناس فصلى بهم الغداة و قرأ فيها و العاديات فلما فرغ من صلاته قال أصحابه هذه سورة لم نعرفها فقال رسول الله ص نعم إن عليا ظفر بأعداء الله و بشرني بذلك جبرئيل في هذه الليلة فقدم علي بعد أيام بالغنائم و الأسارى.
#منبع: مجمع البيان في تفسير القرآن - ط دار المعرفة نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : ١٠ صفحه : ٨٠٣
http://lib.eshia.ir/86854/10/803
در توضيح لغت #سبى كه در روايت بالا آمده است در معجم المعانى آمده است:
👈سَبْي: اغلب واژه هاى (الأَسْر) را براى مردان اسير و (السَّبْى) را براى زنان اسير بكار مى برند
#لينك سايت معجم المعاني در تعريف لغت سبي:
https://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/سَبْي/
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_هفدهم
#على , طلحه پسر ابی طلحه، صواب برده حبشی و گروهی دیگر از مردان خاندان بنی عبدالدار پسر عموهای پدرش را با شمشیر از کمر به دو نیم کرد
#منبع: دفتر منتهی الامال قمی برگهای ٦۰ و ٦١ پوشینه یکم).
در خطبه ٥٥ #نهج_البلاغه آمده است كه على گفته ما در كنار رسول خدا بوديم و پدران و فرزندان و عموهاى خود را به حق ميكشتيم
#شيخ_مفيد در ارشاد درباره قتل طلحه بن ابي طلحه بدست على مينويسد:
پس در اين حال على پيش آمد و باو فرمود:تو كيستى؟گفت:منم طلحة بن أبى طلحة،منم كبش الكتيبة (يعنى بزرگ و مهتر لشكر)طلحة گفت:تو كيستى؟
فرمود:منم على بن ابى طالب بن عبد المطلب،(اين را فرمود)و هر دو بهم نزديك شدند،پس دو ضربت ميان آنها رد و بدل شد و على عليه السّلام ضربتى بر وسط سرش زد كه دو چشمش(از اثر آن ضربت)از كاسۀ سر بيرون افتاد،و فرياد بلندى زد كه تا آن زمان مانندش شنيده نشده بود و پرچم از دستش افتاد،
پس برادرى داشت بنام مصعب او پرچم را برداشت،عاصم بن ثابت(كه يكى از تيراندازان زبر دست مسلمانان بود)تيرى بسويش رها كرد و با همان تير او را كشت، برادر ديگرى داشت بنام عثمان او پيش آمد و پرچم را برداشت،او را نيز عاصم با تير از پاى درآورد، پس غلامى از آنها بنام«صواب»كه از مردان سخت و زورمند بود(پيش آمده)پرچم را برداشت على با شمشير دست راستش را انداخت،پرچم را بدست چپ گرفت، حضرت دست چپش را نيز انداخت،پرچم را بسينه نهاد و با دو بازوى جدا شده آن را نگهداشت، على شمشيرى بفرق سرش زد كه برو درافتاد،و(با ديدن اين وضع)لشكر كفار رو بهزيمت نهادند،و مسلمانان سرگرم تاراج آنان و غنائم جنگى شدند
متن عربى روايت بالا در #كتاب_الإرشاد شيخ مفيد جلد : ١ صفحه : ٨١
http://lib.eshia.ir/27035/1/81
شبیخون زدن على همراه با کشتار و غنيمت گیری #زنان و #دختران و خردسالان وتناب پیچ کردن دستگیرشدگان با زنجیر بنام، ذات السلاسل که از سهمناکترین شکنجه ها و کشتار او است.
در #مجمع_البيان_طبرسى از مفسران شيعه به نقل از جعفر صادق آمده است:
از حضرت ابي عبد اللَّه هم در حديث طولاني روايت شده كه ميگويد: اين غزوه را ذات السلاسل ناميدهاند براي آنكه جمعي از ايشان كشته و جمعي هم اسير شدند، و اسراي ايشان را محكم بريسمانهايي بستند مثل اينكه ايشان را در زنجير بستهاند، و چون اين سوره نازل شد، پيغمبر با مردم بيرون رفته و نماز صبح را بجماعت خواندند و در آن سوره و العاديات را تلاوت كردند و چون فارغ شدند از نمازشان، اصحاب گفتند ما اين سوره را نميشناسيم، رسول خدا فرمود، آري علي بر دشمنانش پيروز شد و جبرئيل در اين شب مژده اين فتح را براي من آورد، پس علي بعد از چند روز غنائم جنگي و اسيران را آورد.
هو المروي عن أبي عبد الله في حديث طويل قال و سميت هذه الغزوة ذات السلاسل لأنه أسر منهم و قتل 👈و سبى👉و شد أسراهم في الحبال مكتفين كأنهم في السلاسل و لما نزلت السورة خرج رسول الله ص إلى الناس فصلى بهم الغداة و قرأ فيها و العاديات فلما فرغ من صلاته قال أصحابه هذه سورة لم نعرفها فقال رسول الله ص نعم إن عليا ظفر بأعداء الله و بشرني بذلك جبرئيل في هذه الليلة فقدم علي بعد أيام بالغنائم و الأسارى.
#منبع: مجمع البيان في تفسير القرآن - ط دار المعرفة نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : ١٠ صفحه : ٨٠٣
http://lib.eshia.ir/86854/10/803
در توضيح لغت #سبى كه در روايت بالا آمده است در معجم المعانى آمده است:
👈سَبْي: اغلب واژه هاى (الأَسْر) را براى مردان اسير و (السَّبْى) را براى زنان اسير بكار مى برند
#لينك سايت معجم المعاني در تعريف لغت سبي:
https://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/سَبْي/
ادامه دارد .....
Telegram
نقدى بر اسلام
گذرى بر زندگى #على_بن_ابيطالب شخصيت افسانه اى شيعيان
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
Forwarded from نقدى بر اسلام
●زنده به گور کردن زن، هدیه اسلام به نیمی از مردم دنیا!
#قسمت_هفدهم
#زن_در_اسلام
⚡️با نگاهی به آیات قرآن و سنت اسلامی متوجه میشوید که اسلام زنستیز ترین تفکر در تاریخ بشریت است.
⚡️هیچ تفکر، جریان و گروهی در تاریخ نتوانسته به اندازه اسلام به زنستیزی، جنایت و تبعیض بپردازد.
⚡️در قسمتهای قبل با ارائه آیه ۲۴ سوره نسا گفتیم که طبق قرآن، مسلمین میتوانند به زنان شوهردار در جنگ تجاوز کنند و در این قسمت اسنادی را که در تفسیر این آیه آمده نقل میکنیم.
#متن_عربی:أَبِي الْخَلِيلِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: أَصَبْنَا نِسَاءً مِنْ سَبْيِ أَوْطَاسٍ، وَلَهُنَّ أَزْوَاجٌ، فَكَرِهْنَا أَنْ نَقَعَ عَلَيْهِنَّ وَلَهُنَّ أَزْوَاجٌ، فَسَأَلْنَا النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: {وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ، إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ} [النساء: 24]قَالَ: " فَاسْتَحْلَلْنَا بِهَا فُرُوجَهُنَّ "(1)
(1) حديث صحيح
#منابع: مسند أحمد - ط الرسالة نویسنده : أحمد بن حنبل جلد : ۱۸ صفحه : ۲۲۴
تفسير الطبري = جامع البيان - ط هجر نویسنده : الطبري، أبو جعفر جلد : ۶ صفحه : ۵۶۴
صحيح مسلم نویسنده : مسلم صفحه : ۶۶۴ و ۶۶۵
#ترجمه: اﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﮔﻔﺖ که در ﺟﻨﮓ ﺑﺎ اﻫﻞ اوﻃﺎس، ﻣﺎ زﻧﺎنی را اﺳﻴﺮ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺷﻮﻫﺮ داﺷﺘﻨﺪ و ﻣﺎ ﻛﺮاﻫﺖ داﺷﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺮ آﻧﺎن ﺑﻴﻔﺘﻴﻢ و ﺑﺎ آﻧﺎن آﻣﻴﺰش جنسی ﻛﻨﻴﻢ، در ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺷﻮﻫﺮ دارﻧﺪ. ﻣﺎ از ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﭘﺮﺳﻴﺪﻳﻢ، ﺳﭙﺲ آﻳﻪی واﻟﻤﺤﺼﻨﺎت ﻣﻦ اﻟﻨﺴﺎء... ﻧﺎزل ﺷﺪ و ﺑﺮای ﻣﺎ آﻟﺖ جنسی آن زﻧﺎن شوهردار ﺣﻼل اعلام شد؛ شعیب ارنووط از علمای بزرگ اسلامگرا میگوید که این حدیث صحیح است.
⚡️این حدیث کاملا صحیح است که از پیامبر اسلام در کتب متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است که ما در این قسمت به مصادیر اهل سنت پرداختیم.
⚡️به این سخن خوب توجه کنید تا نهایت بیمرامی و بیغیرتی و بیشرافتی شخص پیامبر اسلام را مشاهده کنید. یاران پیامبر در جنگ با مخالفین خود زنان شوهرداری را به اسارت گرفتند و پیامبر اسلام از جانب خدا به یاران خویش گفت به دستور الله، آلت جنسی این زنان شوهر دار بر شما حلال است، پس بدانها تجاوز کنید!
⚡️آیا این رفتار خفتبار و پستفطرتانه پیامبر اسلام، انسانی و شرافتمند است؟ ایا متقابلا اسلامگرایان تجاوز به زنانشان از سوی مخالفین اسلام را میپذیرند؟
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
#قسمت_هفدهم
#زن_در_اسلام
⚡️با نگاهی به آیات قرآن و سنت اسلامی متوجه میشوید که اسلام زنستیز ترین تفکر در تاریخ بشریت است.
⚡️هیچ تفکر، جریان و گروهی در تاریخ نتوانسته به اندازه اسلام به زنستیزی، جنایت و تبعیض بپردازد.
⚡️در قسمتهای قبل با ارائه آیه ۲۴ سوره نسا گفتیم که طبق قرآن، مسلمین میتوانند به زنان شوهردار در جنگ تجاوز کنند و در این قسمت اسنادی را که در تفسیر این آیه آمده نقل میکنیم.
#متن_عربی:أَبِي الْخَلِيلِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: أَصَبْنَا نِسَاءً مِنْ سَبْيِ أَوْطَاسٍ، وَلَهُنَّ أَزْوَاجٌ، فَكَرِهْنَا أَنْ نَقَعَ عَلَيْهِنَّ وَلَهُنَّ أَزْوَاجٌ، فَسَأَلْنَا النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: {وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ، إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ} [النساء: 24]قَالَ: " فَاسْتَحْلَلْنَا بِهَا فُرُوجَهُنَّ "(1)
(1) حديث صحيح
#منابع: مسند أحمد - ط الرسالة نویسنده : أحمد بن حنبل جلد : ۱۸ صفحه : ۲۲۴
تفسير الطبري = جامع البيان - ط هجر نویسنده : الطبري، أبو جعفر جلد : ۶ صفحه : ۵۶۴
صحيح مسلم نویسنده : مسلم صفحه : ۶۶۴ و ۶۶۵
#ترجمه: اﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﮔﻔﺖ که در ﺟﻨﮓ ﺑﺎ اﻫﻞ اوﻃﺎس، ﻣﺎ زﻧﺎنی را اﺳﻴﺮ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺷﻮﻫﺮ داﺷﺘﻨﺪ و ﻣﺎ ﻛﺮاﻫﺖ داﺷﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺮ آﻧﺎن ﺑﻴﻔﺘﻴﻢ و ﺑﺎ آﻧﺎن آﻣﻴﺰش جنسی ﻛﻨﻴﻢ، در ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺷﻮﻫﺮ دارﻧﺪ. ﻣﺎ از ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﭘﺮﺳﻴﺪﻳﻢ، ﺳﭙﺲ آﻳﻪی واﻟﻤﺤﺼﻨﺎت ﻣﻦ اﻟﻨﺴﺎء... ﻧﺎزل ﺷﺪ و ﺑﺮای ﻣﺎ آﻟﺖ جنسی آن زﻧﺎن شوهردار ﺣﻼل اعلام شد؛ شعیب ارنووط از علمای بزرگ اسلامگرا میگوید که این حدیث صحیح است.
⚡️این حدیث کاملا صحیح است که از پیامبر اسلام در کتب متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است که ما در این قسمت به مصادیر اهل سنت پرداختیم.
⚡️به این سخن خوب توجه کنید تا نهایت بیمرامی و بیغیرتی و بیشرافتی شخص پیامبر اسلام را مشاهده کنید. یاران پیامبر در جنگ با مخالفین خود زنان شوهرداری را به اسارت گرفتند و پیامبر اسلام از جانب خدا به یاران خویش گفت به دستور الله، آلت جنسی این زنان شوهر دار بر شما حلال است، پس بدانها تجاوز کنید!
⚡️آیا این رفتار خفتبار و پستفطرتانه پیامبر اسلام، انسانی و شرافتمند است؟ ایا متقابلا اسلامگرایان تجاوز به زنانشان از سوی مخالفین اسلام را میپذیرند؟
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
●ادعاى واهى پاكيزگى در اسلام و عدم رعايت بزرگان آن
#قسمت_هفدهم
✍🏻یکی از دروغهایی که اسلامگرایان مطرح میکنند این است که مدعی میشوند اسلام دین پاکی است و رعایت نظافت از پایه های ایمان به شمار میرود.
✍🏻زمانی که به تاریخ صدر اسلام و زندگی محمد پیامبر اسلام و اصحاب و اهل بیت او مینگریم، میبینیم که خبری از نظافت وجود ندارد؛ در قسمتهای قبل اسناد صحیحی را آوریم که ثابت میکرد شاگردان پیامبر اسلام در اوج خرافات، کثیف، آلوده و مروج بیماری بودهاند و در این قسمت نیز اسناد صحیحی را میآوریم که یاران پیامبر اسلام، خون حجامت او، مدفوع و ادرارش را مینوشیدند و محمد نیز به عمل آنها سکوت میکرد و تلویحاً آنان را به این عمل کثیف امر میکرد.
#متن_عربی: وشرب دمه صلى الله عليه وسلم أيضا أبو طيبة الحجام، وعليّ كرم الله وجهه، وكذا عبد الله بن الزبير رضي الله تعالى عنهما....وأخذ من ذلك بعض أئمتنا طهارة فضلاته صلي الله عليه وسلم حيث لم يأمره بغسل فمه ولم يغسل هو فمه وأن شربه جائز حيث أقر علي شربه.
#منبع: السيرة الحلبية = إنسان العيون في سيرة الأمين المأمون نویسنده : الحلبي، نور الدين جلد : ۲ صفحات ۳۱۹ و ۳۲۰، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
#ترجمه: ابوطیبه حجام، علی بن ابیطالب و همچنین عبدالله بن زبیر از یاران پیامبر اسلام، خون ناشی از حجامت محمد پیامبر اسلام را نوشیدند...برخی از ائمه ما از اين روايت استفاده كردهاند كه مدفوع و ادرار محمد پاک است!؛ زيرا زمانی که یاران محمد پیامبر اسلام آن را خوردند، پیامبر به آنان دستور نداد كه دهانشان را بشويد و آن ها نيز دهانشان را نشستهاند. بنابراين خوردن آن جايز است؛ زيرا محمد پیامبر اسلام نوشيدن آنها را با سكوت خود تأييد كرده است.
✍🏻بر طبق این سند و اعتراف عالم اسلامگرا، یاران محمد هیچ ارزشی برای پاکیزگی و کرامت انسانی قائل نبودند؛ و به حدی آلوده و کثیف بودند که ادرار، مدفوع و خون حجامت پیامبر اسلام را مینوشیدند و میخوردند و از همه بدتر محمد نیز به جای اعتراض و جلوگیری به آنها، آنان را تشویق به آنها توصیه میکرده است.
✍🏻در دین اسلام هیچ ارزش و احترامی برای انسانیت و کرامت بشری وجود ندارد و تا حدی خرافات موج میزند که شاگردان پیامبر اسلام، ادرار، مدفوع و خون محمد میخوردند. آیا با این اوصاف میتوان مدعی پاکیزگی و نظافت در دین اسلام بود؟ ایا میتوان مدعی کرامت انسانی، اخلاق و الهی بودن دین اسلام بود؟
@naghde_eslamm
#قسمت_هفدهم
✍🏻یکی از دروغهایی که اسلامگرایان مطرح میکنند این است که مدعی میشوند اسلام دین پاکی است و رعایت نظافت از پایه های ایمان به شمار میرود.
✍🏻زمانی که به تاریخ صدر اسلام و زندگی محمد پیامبر اسلام و اصحاب و اهل بیت او مینگریم، میبینیم که خبری از نظافت وجود ندارد؛ در قسمتهای قبل اسناد صحیحی را آوریم که ثابت میکرد شاگردان پیامبر اسلام در اوج خرافات، کثیف، آلوده و مروج بیماری بودهاند و در این قسمت نیز اسناد صحیحی را میآوریم که یاران پیامبر اسلام، خون حجامت او، مدفوع و ادرارش را مینوشیدند و محمد نیز به عمل آنها سکوت میکرد و تلویحاً آنان را به این عمل کثیف امر میکرد.
#متن_عربی: وشرب دمه صلى الله عليه وسلم أيضا أبو طيبة الحجام، وعليّ كرم الله وجهه، وكذا عبد الله بن الزبير رضي الله تعالى عنهما....وأخذ من ذلك بعض أئمتنا طهارة فضلاته صلي الله عليه وسلم حيث لم يأمره بغسل فمه ولم يغسل هو فمه وأن شربه جائز حيث أقر علي شربه.
#منبع: السيرة الحلبية = إنسان العيون في سيرة الأمين المأمون نویسنده : الحلبي، نور الدين جلد : ۲ صفحات ۳۱۹ و ۳۲۰، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
#ترجمه: ابوطیبه حجام، علی بن ابیطالب و همچنین عبدالله بن زبیر از یاران پیامبر اسلام، خون ناشی از حجامت محمد پیامبر اسلام را نوشیدند...برخی از ائمه ما از اين روايت استفاده كردهاند كه مدفوع و ادرار محمد پاک است!؛ زيرا زمانی که یاران محمد پیامبر اسلام آن را خوردند، پیامبر به آنان دستور نداد كه دهانشان را بشويد و آن ها نيز دهانشان را نشستهاند. بنابراين خوردن آن جايز است؛ زيرا محمد پیامبر اسلام نوشيدن آنها را با سكوت خود تأييد كرده است.
✍🏻بر طبق این سند و اعتراف عالم اسلامگرا، یاران محمد هیچ ارزشی برای پاکیزگی و کرامت انسانی قائل نبودند؛ و به حدی آلوده و کثیف بودند که ادرار، مدفوع و خون حجامت پیامبر اسلام را مینوشیدند و میخوردند و از همه بدتر محمد نیز به جای اعتراض و جلوگیری به آنها، آنان را تشویق به آنها توصیه میکرده است.
✍🏻در دین اسلام هیچ ارزش و احترامی برای انسانیت و کرامت بشری وجود ندارد و تا حدی خرافات موج میزند که شاگردان پیامبر اسلام، ادرار، مدفوع و خون محمد میخوردند. آیا با این اوصاف میتوان مدعی پاکیزگی و نظافت در دین اسلام بود؟ ایا میتوان مدعی کرامت انسانی، اخلاق و الهی بودن دین اسلام بود؟
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟
#قسمت_هفدهم
٤٦) در آیه ٢٤ #سوره_يوسف می خوانیم:
آن زن در وصل و اصرار و اهتمام کردی و اگر لطف خاص خدا و پرقان روشن حق نگهبان يوسف نبود او هم به مبل طبیعی اهتمام کردی ولی ما چنین کردیم تا مبل او را از قصد و عمل بد برگرداندیم. همانا او از بندگان معصوم و پاکیزه است. این آیه نیز از آن دسته آیه هایی است که پیامبران را فقط به دلیل این که مورد لطف خدا بودند از گناه بری می داند و نشان دهنده ی این است که نیروی وجدان و آگاهی از آثار بد گناه به هیچ وجه در این معصومیت تاثیری نداشته است.
٤٧) در آيه ٢٨ #سوره_الأنبياء, الله ميگويد:
از آنچه پیش روی آنها و آنچه پشت سرشان است آگاه است و هرگز شفاعت نمی کند مگر برای کسی که الله از او راضی و آنها دائم از خوف قهر الله هراسانند. اگر شفاعت فقط شامل آنهایی می شود که الله از آنان راضی است پس لزوم شفاعت برای چیست وقتی که الله از آنها راضی است؟
اصولا يعنى چه كه الله از آنها راضى است؟
با اين همه تناقض و دوگانه گويى چه كسى و چگونه بفهمد الله چطور رضايتش جلب ميشود؟
٤٨) آیه هاى ١٦ و ١٧ #سوره_مریم می گويند: و در این کتاب از مريم ياد كن، آنگاه که از کسان خود در مکانی شرقی به کناری شتافت و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به شکل بشری خوش اندام بر او نمایان شد.
طبق ادعاى این آیه الله جسمیت میابد و با مریم همبستر می شود.
جالب اينكه ميگويد بشرى خوش اندام، واقعا مضحك نيست كه الله زيبايى ظاهرا ملاك ميداند؟
اگر مسلمانان پندار مسيحيان را که می گویند عیسی پسر خدا و یک انسان کامل و در عین حال خدایی کامل بود کفر می دانند، چطور این آیه را کفر نمی دانند؟
چه فرقی است بین این خدایی که جسميت میابد و با مريم همبستر می شود با خدایی که عیسویان معتقدند به شکل انسان به زمین آمده تا کفاره گناه بشر را بدهد؟
٤٩) در آيه ٢٨ همین #سوره_مريم می خوانیم: ای خواهر هارون پدرت مرد بدی نبود و مادرت نیز بد کاره نبود!
این طور که از این آیه پیداست نویسنده قرآن اشتباهى فاحش تاريخ مرتكب شده است، و آن این است که مریام خواهر هارون که خواهر موسی هم بود، با ماريا(مریم) مادر عيسى که قرنها بعد از خواهر هارون می زیسته اشتباه گرفته است! چرا که ماريا مادر عيسى هرگز برادری به نام هارون نداشته است.
دليل اين اشتباه نويسنده قرآن، اشتراك نام پدر اين بانوان بوده است كه نام پدر هر و عمرام(عمران) بوده است.
٥٠) آیه ٦٣ #سوره_مریم ميگويد: آيا ندیدی که با شیاطین را بر سر کافران فرستاديم تا آنها را سخت آزار کنند؟
سوال؛ مگر نه اينكه طبق ادعاى قرآن، شیاطین با الله دشمنی دارند؟ حال مگر آنان سپاهيان الله هستند که بخواهند از طرف او بر سر کافران فرستاده شوند و آنها را مورد آزار قرار دهند؟
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
#قسمت_هفدهم
٤٦) در آیه ٢٤ #سوره_يوسف می خوانیم:
آن زن در وصل و اصرار و اهتمام کردی و اگر لطف خاص خدا و پرقان روشن حق نگهبان يوسف نبود او هم به مبل طبیعی اهتمام کردی ولی ما چنین کردیم تا مبل او را از قصد و عمل بد برگرداندیم. همانا او از بندگان معصوم و پاکیزه است. این آیه نیز از آن دسته آیه هایی است که پیامبران را فقط به دلیل این که مورد لطف خدا بودند از گناه بری می داند و نشان دهنده ی این است که نیروی وجدان و آگاهی از آثار بد گناه به هیچ وجه در این معصومیت تاثیری نداشته است.
٤٧) در آيه ٢٨ #سوره_الأنبياء, الله ميگويد:
از آنچه پیش روی آنها و آنچه پشت سرشان است آگاه است و هرگز شفاعت نمی کند مگر برای کسی که الله از او راضی و آنها دائم از خوف قهر الله هراسانند. اگر شفاعت فقط شامل آنهایی می شود که الله از آنان راضی است پس لزوم شفاعت برای چیست وقتی که الله از آنها راضی است؟
اصولا يعنى چه كه الله از آنها راضى است؟
با اين همه تناقض و دوگانه گويى چه كسى و چگونه بفهمد الله چطور رضايتش جلب ميشود؟
٤٨) آیه هاى ١٦ و ١٧ #سوره_مریم می گويند: و در این کتاب از مريم ياد كن، آنگاه که از کسان خود در مکانی شرقی به کناری شتافت و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به شکل بشری خوش اندام بر او نمایان شد.
طبق ادعاى این آیه الله جسمیت میابد و با مریم همبستر می شود.
جالب اينكه ميگويد بشرى خوش اندام، واقعا مضحك نيست كه الله زيبايى ظاهرا ملاك ميداند؟
اگر مسلمانان پندار مسيحيان را که می گویند عیسی پسر خدا و یک انسان کامل و در عین حال خدایی کامل بود کفر می دانند، چطور این آیه را کفر نمی دانند؟
چه فرقی است بین این خدایی که جسميت میابد و با مريم همبستر می شود با خدایی که عیسویان معتقدند به شکل انسان به زمین آمده تا کفاره گناه بشر را بدهد؟
٤٩) در آيه ٢٨ همین #سوره_مريم می خوانیم: ای خواهر هارون پدرت مرد بدی نبود و مادرت نیز بد کاره نبود!
این طور که از این آیه پیداست نویسنده قرآن اشتباهى فاحش تاريخ مرتكب شده است، و آن این است که مریام خواهر هارون که خواهر موسی هم بود، با ماريا(مریم) مادر عيسى که قرنها بعد از خواهر هارون می زیسته اشتباه گرفته است! چرا که ماريا مادر عيسى هرگز برادری به نام هارون نداشته است.
دليل اين اشتباه نويسنده قرآن، اشتراك نام پدر اين بانوان بوده است كه نام پدر هر و عمرام(عمران) بوده است.
٥٠) آیه ٦٣ #سوره_مریم ميگويد: آيا ندیدی که با شیاطین را بر سر کافران فرستاديم تا آنها را سخت آزار کنند؟
سوال؛ مگر نه اينكه طبق ادعاى قرآن، شیاطین با الله دشمنی دارند؟ حال مگر آنان سپاهيان الله هستند که بخواهند از طرف او بر سر کافران فرستاده شوند و آنها را مورد آزار قرار دهند؟
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
Telegram
نقدى بر اسلام
چرا اسلام را كنار گذاشتم ؟
آيا تاكنون به اين مسئله فكر كرده ايد كه چرا مسلمان هستيد و آيا تاكنون در مورد اعتقاداتى كه به ارث برده ايد تحقيق كرده ايد؟
براى فهميدن اين موضوع اين مقاله زيبا را كه به زبانى ساده به توضيح اين مسئله پرداخته است را مطالعه كنيد.…
آيا تاكنون به اين مسئله فكر كرده ايد كه چرا مسلمان هستيد و آيا تاكنون در مورد اعتقاداتى كه به ارث برده ايد تحقيق كرده ايد؟
براى فهميدن اين موضوع اين مقاله زيبا را كه به زبانى ساده به توضيح اين مسئله پرداخته است را مطالعه كنيد.…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
#قسمت_هفدهم
در این موارد قرآن آنچیزی است که میتوان آنرا در هنگام موعظه یا مناجات قرائت کرد و این مجزا از کتاب است. در واقع منظور این است که کتابی است روشن که آیاتش به زبان عربی است و بنابر این محمد میتواند برای موعظه نیز از آن استفاده کند.
اگر به آیه اول سوره ۱۵ در فهرست فوق دقت کنیم گفته میشود که "الف لام راء کتابی است که آیات آن استحکام یافته سپس از جانب حکیمی آگاه به روشنی بیان شده است. کدام حکیم آگاه؟!
اگر متن را یک نامه بدانیم، میتوان فهمید منظور این است که کتابی با آیات محکم برای محمد ارسال شده و مردی حکیم بر آن موخرهای نیز نوشته است. بنابراین منظور از کتاب، ادامه نامه نیست.
همچنین دقت کنید به آیه اول سوره ۲ در فهرست فوق، در اینجا به جای کلمه تلک یا هذا از ذالک(آن) استفاده شده است که نشان میدهد آیه به کتابی خارج از متن اشاره دارد.
در برخی موارد صحبت از کتاب میشود و در برخی موارد صحبت از کتاب و قرآن در کنار یکدیگر، در حالت اول، کتاب برای موعظه به کار نمیرود یا شاید اصلا به زبان عربی نباشد و در حالت دوم مراد این است که کتاب را میتوان برای موعظه نیز استفاده کرد.
در هر دو حالت، نه قرآن و نه کتاب الزاما متنی نیستند که ما بعنوان كتاب قرآن میخوانیم بلکه چیزی است خارج از آن که در متن به آن اشاره میشود (البته نه همیشه و بخشهایی از مناجاتها و امثال در متن موجود است). همچنین به #سوره_قدر(۹۷) دقت کنید:
إنا أنزلناه فی لیلة القدر (۱)
#ترجمه: ما آنرا در شب قدر نازل کردیم.
مفعول جمله در فعل «انزلناه» اشاره به نازل کردن(فرستادن) چیزی دارد. این سوره پنج آیه کوتاه بیشتر ندارد. منطقی به نظر نمیرسد که منظور نویسنده همین پنج آیه باشد. پس چه چیزی در شب قدر نازل شده است؟
مسلم است که نویسنده به چیزی بیرون از خود این متن اشاره دارد. در واقع متن(سوره قدر) نامهای است که به همراه آن(کتابی یا متنی) ضمیمه شده است و سپس در نامه گفته میشود که ما این(متن الحاقیه) را در شب قدر نازل کردهایم.
بنابراین در هنگام مطالعه متن، کاملا گمراه کننده خواهد بود اگر "کتاب"، "قرآن"، "بینات"، "ذکر"، همه را همین متنی ببینیم که جلوی چشم ماست. آنها الزاما به خود متن اشاره نمیکنند بلکه به ضمیمه یا متنی همراه با نامه اشاره دارند.
پس ما در اینجا با مجموعهای از نامهها طرف هستیم که به همراه کتابها و مناجاتها برای محمد ارسال میشده است. کتاب، قرآن و بیناتی که از نزول یا ارسال آن صحبت میشود، نمیتواند صرفا همین متنی باشد که در دست ماست.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
#قسمت_هفدهم
در این موارد قرآن آنچیزی است که میتوان آنرا در هنگام موعظه یا مناجات قرائت کرد و این مجزا از کتاب است. در واقع منظور این است که کتابی است روشن که آیاتش به زبان عربی است و بنابر این محمد میتواند برای موعظه نیز از آن استفاده کند.
اگر به آیه اول سوره ۱۵ در فهرست فوق دقت کنیم گفته میشود که "الف لام راء کتابی است که آیات آن استحکام یافته سپس از جانب حکیمی آگاه به روشنی بیان شده است. کدام حکیم آگاه؟!
اگر متن را یک نامه بدانیم، میتوان فهمید منظور این است که کتابی با آیات محکم برای محمد ارسال شده و مردی حکیم بر آن موخرهای نیز نوشته است. بنابراین منظور از کتاب، ادامه نامه نیست.
همچنین دقت کنید به آیه اول سوره ۲ در فهرست فوق، در اینجا به جای کلمه تلک یا هذا از ذالک(آن) استفاده شده است که نشان میدهد آیه به کتابی خارج از متن اشاره دارد.
در برخی موارد صحبت از کتاب میشود و در برخی موارد صحبت از کتاب و قرآن در کنار یکدیگر، در حالت اول، کتاب برای موعظه به کار نمیرود یا شاید اصلا به زبان عربی نباشد و در حالت دوم مراد این است که کتاب را میتوان برای موعظه نیز استفاده کرد.
در هر دو حالت، نه قرآن و نه کتاب الزاما متنی نیستند که ما بعنوان كتاب قرآن میخوانیم بلکه چیزی است خارج از آن که در متن به آن اشاره میشود (البته نه همیشه و بخشهایی از مناجاتها و امثال در متن موجود است). همچنین به #سوره_قدر(۹۷) دقت کنید:
إنا أنزلناه فی لیلة القدر (۱)
#ترجمه: ما آنرا در شب قدر نازل کردیم.
مفعول جمله در فعل «انزلناه» اشاره به نازل کردن(فرستادن) چیزی دارد. این سوره پنج آیه کوتاه بیشتر ندارد. منطقی به نظر نمیرسد که منظور نویسنده همین پنج آیه باشد. پس چه چیزی در شب قدر نازل شده است؟
مسلم است که نویسنده به چیزی بیرون از خود این متن اشاره دارد. در واقع متن(سوره قدر) نامهای است که به همراه آن(کتابی یا متنی) ضمیمه شده است و سپس در نامه گفته میشود که ما این(متن الحاقیه) را در شب قدر نازل کردهایم.
بنابراین در هنگام مطالعه متن، کاملا گمراه کننده خواهد بود اگر "کتاب"، "قرآن"، "بینات"، "ذکر"، همه را همین متنی ببینیم که جلوی چشم ماست. آنها الزاما به خود متن اشاره نمیکنند بلکه به ضمیمه یا متنی همراه با نامه اشاره دارند.
پس ما در اینجا با مجموعهای از نامهها طرف هستیم که به همراه کتابها و مناجاتها برای محمد ارسال میشده است. کتاب، قرآن و بیناتی که از نزول یا ارسال آن صحبت میشود، نمیتواند صرفا همین متنی باشد که در دست ماست.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسانى قرآن را نوشته و هدف آنها چه بوده است؟
آيا قرآن ميتواند تنها نامه هاى شخصى محمد بوده باشد؟
آيا ميتوان پاسخ اين سئوال را در آيه قرآنى يافت؟
براى يافتن پاسخ به اين سئوالات مقاله مربوطه در كانال نقد اسلام را به دقت مطالعه كنيد.
اين مقاله بزودى در كانال…
آيا قرآن ميتواند تنها نامه هاى شخصى محمد بوده باشد؟
آيا ميتوان پاسخ اين سئوال را در آيه قرآنى يافت؟
براى يافتن پاسخ به اين سئوالات مقاله مربوطه در كانال نقد اسلام را به دقت مطالعه كنيد.
اين مقاله بزودى در كانال…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!
#قسمت_هفدهم
این که الله به نام سوگند یاد کرده، خود بر چند دسته است:
#الف) سوگند برای ارسال رسل: «تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛[۴]
#ترجمه: به الله سوگند، به سوى امت هاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم اما شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولىّ و سرپرستشان است و مجازات دردناكى براى آنهاست!
در این آیه، به ذات الهی كه مستجمع جمیع صفات جمالیه و كمالیه است، قسم یاد نموده و هدف از این سوگند، فرستادن رسولان الهی جهت اتمام حجت است که بدون آن هیچ امتی عذاب نخواهد شد.[۵]
#ب) سوگند برای وعده ی روزی: «وَ فىِ السَّمَاءِ رِزْقُكمُْ وَ مَاتُوعَدُونَ فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُون»؛[۶]
#ترجمه: و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مىشود! سوگند به پروردگار آسمان و زمین كه این مطلب حق است، همان گونه كه شما سخن مىگویید!
خدای متعال در این آیه به پروردگار آسمان و زمین سوگند یاد کرده تا تأکیدی بر وعده ی روزی انسان ها و وعده ی بهشت باشد و مراد از رزق و روزی آسمانی، باران، خورشید، ماه، ستارگان و تمامی موجوداتی است كه بقای آدمی بدان وابسته است.[۷]
▪️قسم به جان پیامبر
«لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ»؛[۸]
#ترجمه: به جان تو سوگند، این ها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست دادهاند.
خطاب آیه به رسول گرامی اسلام است و خداوند به جز او به جان كسی سوگند یاد ننموده که این فعل جهت بزرگداشت آن جناب می باشد.[۹]
اهمیت و دلیل سوگند با این عظمت، به خاطر مست بودن قومی است که سرگردان غفلت ها و شهوات هستند، ناگهان عذاب الهی آنها را فراگرفته و به هلاکت می رساند.[۱۰]
▪️قسم به قرآن
الله در آیات متعدد به خود قرآن با صفات مختلف سوگند یاد کرده، از جمله: قرآن مجید،[۱۱] صاحب ذكر،[۱۲] مبین[۱۳] و حكیم كه به بیان یكی از آنها به اختصار می پردازیم.
«وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ × إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»؛[۱۴]
#ترجمه: سوگند به قرآن حكیم كه تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستى.
حكمت، صفتی است كه در مورد شخص عاقل و زنده بكار می رود و توصیف كردن قرآن به این صفت بیانگر این مطلب است كه خداوند قرآن را موجودی زنده و عاقل بیان نموده؛ موجودی كه می تواند درهای حكمت را به روی انسان ها باز كند و آنها را به راه راست هدایت نماید.[۱۵] یادكرد سوگند الهی به قرآن حکیم در حقیقت برای اثبات نبوت پیامبر اسلام و استدلال به رسالت ایشان با قرآن است؛ چرا كه قرآن، معجزه ی ابدی و جاودانه ی پیامبر اسلام است که هیچ كس توانایی آوردن همانند قرآن را ندارد.[۱۶]
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
#قسمت_هفدهم
این که الله به نام سوگند یاد کرده، خود بر چند دسته است:
#الف) سوگند برای ارسال رسل: «تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛[۴]
#ترجمه: به الله سوگند، به سوى امت هاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم اما شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولىّ و سرپرستشان است و مجازات دردناكى براى آنهاست!
در این آیه، به ذات الهی كه مستجمع جمیع صفات جمالیه و كمالیه است، قسم یاد نموده و هدف از این سوگند، فرستادن رسولان الهی جهت اتمام حجت است که بدون آن هیچ امتی عذاب نخواهد شد.[۵]
#ب) سوگند برای وعده ی روزی: «وَ فىِ السَّمَاءِ رِزْقُكمُْ وَ مَاتُوعَدُونَ فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُون»؛[۶]
#ترجمه: و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مىشود! سوگند به پروردگار آسمان و زمین كه این مطلب حق است، همان گونه كه شما سخن مىگویید!
خدای متعال در این آیه به پروردگار آسمان و زمین سوگند یاد کرده تا تأکیدی بر وعده ی روزی انسان ها و وعده ی بهشت باشد و مراد از رزق و روزی آسمانی، باران، خورشید، ماه، ستارگان و تمامی موجوداتی است كه بقای آدمی بدان وابسته است.[۷]
▪️قسم به جان پیامبر
«لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ»؛[۸]
#ترجمه: به جان تو سوگند، این ها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست دادهاند.
خطاب آیه به رسول گرامی اسلام است و خداوند به جز او به جان كسی سوگند یاد ننموده که این فعل جهت بزرگداشت آن جناب می باشد.[۹]
اهمیت و دلیل سوگند با این عظمت، به خاطر مست بودن قومی است که سرگردان غفلت ها و شهوات هستند، ناگهان عذاب الهی آنها را فراگرفته و به هلاکت می رساند.[۱۰]
▪️قسم به قرآن
الله در آیات متعدد به خود قرآن با صفات مختلف سوگند یاد کرده، از جمله: قرآن مجید،[۱۱] صاحب ذكر،[۱۲] مبین[۱۳] و حكیم كه به بیان یكی از آنها به اختصار می پردازیم.
«وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ × إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»؛[۱۴]
#ترجمه: سوگند به قرآن حكیم كه تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستى.
حكمت، صفتی است كه در مورد شخص عاقل و زنده بكار می رود و توصیف كردن قرآن به این صفت بیانگر این مطلب است كه خداوند قرآن را موجودی زنده و عاقل بیان نموده؛ موجودی كه می تواند درهای حكمت را به روی انسان ها باز كند و آنها را به راه راست هدایت نماید.[۱۵] یادكرد سوگند الهی به قرآن حکیم در حقیقت برای اثبات نبوت پیامبر اسلام و استدلال به رسالت ایشان با قرآن است؛ چرا كه قرآن، معجزه ی ابدی و جاودانه ی پیامبر اسلام است که هیچ كس توانایی آوردن همانند قرآن را ندارد.[۱۶]
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى قرآن را نوشته است؟
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!
#قسمت_هفدهم
▪️عبدالکریم سروش، نظریه "قرآن رویاهای محمد"
برخی مانند عبدالکریم سروش برای توجیه پارادوکسهای قرآنی، نظریه "قرآن رویاهای محمد" را به میان کشیدهاند؛ طبق این نظریه،
کسی قرآن را به محمد آموزش نداده است، بلکه او به نقطهی خدائی رسیده بود تا جائی که آنچه را که در ذهنش خطور میکرده، چیزی نبوده جز سخنان خدا و وجود محمد و خدا در هم تنبیده بود؛
ایشان معتقدند که قرآن نه یک کتاب که حاصل این رویاهای گاهی به نظر متضاد محمد است.
بر طبق این دیدگاه، نمیتوان تمایزی میان قرآن و احادیث قائل شد و از این جهت کل قرآن متعارفی که در میان ماست فرو میپاشد؛ این نظریه شاید بتواند برخی از پارادوکسهای قرآنی را حل نماید، اما در نگاه برون نگر به این کتاب، نه تنها پارادوکسی حل نشده؛ بلکه مشکلی بر مشکلات قرآن افزوده شده است؛
اگر قبول کنیم که قرآن حاصل رویاهای محمد است، پس نمیتوان میان خدا و محمد تفاوتی را متصور شد.
البته به نظر میرسد که نظریه جناب سروش، چیزی جدیدی نیست و حالت خاصی از دیدگاه ابن عربی در مورد وحدت وجود است؛
ابن عربی معتقد بود که هستی و خدا حقیقت واحدی هستند و تمام مظاهر مادی دنیا، تجلی وجود الله میباشند.
عبدالکریم سروش این تجلی را از حالت عام خارج و در شخص محمد محصور کرده به گونهای که محمد همان خدای زمینی است؛ بنابراین تمام رفتار محمد خدائی است.
اگر این نظریه را از نگاه برون نگر بپذیریم، این بدان معناست او انسان بیماری بوده که رویاهایش را باور کرده بود، پافشاری او بر این رویاها و عدم شناخت مردم از این نوع بیماری دو عاملی بودند که سبب گردید تا مردم به تدریج باور کنند که وی با خدا در ارتباط است؛
بنابراین فرضیه ابتلاء محمد به بیماری خاص روانی مطرح میگردد و این بیماری میتواند شیزوفرنی باشد، این فرضیه یعنی ابتلاء محمد به بیماری اسکیزوفرنی، می تواند تمامی رفتارهای محمد را توجیه نماید زیرا اروزهای شخص هم می تواند به صورت توهم عینی نمود پیدا کند اگر او مردم اطرافش را به این باور برساند و توهماتش حقیقتی است محض.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
#قسمت_هفدهم
▪️عبدالکریم سروش، نظریه "قرآن رویاهای محمد"
برخی مانند عبدالکریم سروش برای توجیه پارادوکسهای قرآنی، نظریه "قرآن رویاهای محمد" را به میان کشیدهاند؛ طبق این نظریه،
کسی قرآن را به محمد آموزش نداده است، بلکه او به نقطهی خدائی رسیده بود تا جائی که آنچه را که در ذهنش خطور میکرده، چیزی نبوده جز سخنان خدا و وجود محمد و خدا در هم تنبیده بود؛
ایشان معتقدند که قرآن نه یک کتاب که حاصل این رویاهای گاهی به نظر متضاد محمد است.
بر طبق این دیدگاه، نمیتوان تمایزی میان قرآن و احادیث قائل شد و از این جهت کل قرآن متعارفی که در میان ماست فرو میپاشد؛ این نظریه شاید بتواند برخی از پارادوکسهای قرآنی را حل نماید، اما در نگاه برون نگر به این کتاب، نه تنها پارادوکسی حل نشده؛ بلکه مشکلی بر مشکلات قرآن افزوده شده است؛
اگر قبول کنیم که قرآن حاصل رویاهای محمد است، پس نمیتوان میان خدا و محمد تفاوتی را متصور شد.
البته به نظر میرسد که نظریه جناب سروش، چیزی جدیدی نیست و حالت خاصی از دیدگاه ابن عربی در مورد وحدت وجود است؛
ابن عربی معتقد بود که هستی و خدا حقیقت واحدی هستند و تمام مظاهر مادی دنیا، تجلی وجود الله میباشند.
عبدالکریم سروش این تجلی را از حالت عام خارج و در شخص محمد محصور کرده به گونهای که محمد همان خدای زمینی است؛ بنابراین تمام رفتار محمد خدائی است.
اگر این نظریه را از نگاه برون نگر بپذیریم، این بدان معناست او انسان بیماری بوده که رویاهایش را باور کرده بود، پافشاری او بر این رویاها و عدم شناخت مردم از این نوع بیماری دو عاملی بودند که سبب گردید تا مردم به تدریج باور کنند که وی با خدا در ارتباط است؛
بنابراین فرضیه ابتلاء محمد به بیماری خاص روانی مطرح میگردد و این بیماری میتواند شیزوفرنی باشد، این فرضیه یعنی ابتلاء محمد به بیماری اسکیزوفرنی، می تواند تمامی رفتارهای محمد را توجیه نماید زیرا اروزهای شخص هم می تواند به صورت توهم عینی نمود پیدا کند اگر او مردم اطرافش را به این باور برساند و توهماتش حقیقتی است محض.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى قرآن را نوشته است؟
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟
#قسمت_هفدهم (آخر)
باز هم كشى با سند خود از محمد بن قولويه نقل كرده كه گفت: سعد بن عبدالله برايم نقل كرد كه او از يعقوب بن يزيد از ابو عمير و احمدبن محمدبن عيسى از پدرش و حسين بن سعيد از ابن ابى عمير از هشام بن سالم از ابو حمزه ى ثمالى روايت كرده اند كه گفت: على بن حسين گفت: خداوند كسى را كه بر ما دروغ بندد لعنت كند. من به ياد ابن سبا افتادم و همه ی موهاى بدنم سيخ شد؛ زيرا او ادعاى هولناكى ميكرد و به لعنت خدا دچار شد زيرا على بنده اى خالص براى خدا و برادر رسول خدا بود و به هر كرامتى هم
كه رسيد فقط به خاطر اطاعت از خدا و رسول بود. حتى خود پيامبر هم به خاطر اطاعت از خدا بود كه به بزرگى رسيد.
(#منابع: رجال کشی، ص ١٠٠، موسسهی اعلمی کربلاء و تنقیح المقال، مامقانی، ج ٢، ص ١٨٣-٨٨٤ چاپ المرتضویه، و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦١).
كشى روايت ديگرى هم با سند خويش از محمد بن خالد طيالسى از ابن ابى نجران از عبدالله بن سنان نقل كرده كه گفت: ابو عبدالله فرمود: ما اهل بيت و راستگو هستيم اما دروغگويانى هميشه وجود دارند كه بر ما دروغ ميبندند و صداقت ما را با دروغ هاى خود نزد مردم ساقط ميكنند. رسول خدا راستگوترين خلايق بود اما مسيلمه ى كذاب در برابر او پيدا شد، امير مومنان هم جزو راستگوترين افراد بود اما كسى كه بر او دروغ مى بست و تلاش داشت صدق او را دروغ جلوه دهد و بر خدا دروغ بندد عبداالله بن سب بود.
(#منبع: قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦٢)
▪️اكنون روايات كشى از ائمه اهل بيت
واضح است كه كتاب كشى كه مشهور به (معرفة الناقلين عن الائمة الصادقين) است مورد تكيه ى بزرگترين عالم شيعه يعنى شيخ طوسى (متوفاي سال: ٤٦٠ هجرى) كه او را به شيخ الطائفه لقب داده اند بوده است و او آن را تهذيب نموده و از اضافات و غلط ها پاك كرده و نام آن را (اختيار الرجل) گذارده و بر شاگرد خود در مشهد در غروى بازگو نموده است. اين املاء در روز سه شنبه، ٢٦ صفر سال ٤٥٦ هجرى آغاز شده و سيد رضى الدين على بن طاووس در (فرج المهموم) به نقل از نسخه خطى شيخ طوسى بر آن تصريح كرده كه اين كتاب مختصر كتاب الرجال ابو عمرو محمد بن عمربن عبدالعزيز كشى است.
پس آنچه كه به عنوان نسخه خطى، امروزه وجود دارد و در سال ١٣١٧ چاپ شده است در بمبئى بوده و در زمان حال صورت گرفته است و اين كتاب مورد پذيرش شيخ طوسى بوده است و رجال كشى اصلي تا امروز هيچ اثرى از آن نبوده و نيست.
(#منبع: رجال طوسی، ص ٦٢، چاپ ١٣٨١ هجری)
پس با اين نقلها و متون واضح كه از كتابهاي شيعه نقل كرديم به وضوح براى ما روشن شد كه حقيقت شخصيت ابن سبا يهودى چيست و اگر شيعه اى هم اين مسئله را نپذیرد
در واقع كتابهاى خودشان را رد و انكار كرده كه لعنت هاى امامان معصوم را بر اين يهودى كه خالق عقيده عصمت و امامت در تشيع است، نقل كرده اند و اگر ابن سبأ مجهول ميبود جايز نبود كه امام معصوم بر شيء مجهول لعنت فرستد و شايسته نيست كه شيعه هم نقل معصوم را تكذيب كنند.
آخوندهاى شيعه براى فرار از زير بار اينكه يك يهودى مذهبشان را تاسيس كرده تلاش مذبوحانه اى در انكار ابن سباء دارند.
اما اين مقاله تلاشى بود كه ما براى اثبات وجود اين شخصيت انجام داديم.
هرچه بيشتر از عمر حكومت آخوندها در ايران ميگذرد ديدگاه ها و اعتقادات ابن سباء بيشتر نمود ميكند و همانطور كه همه ديده ايم در اكثر منابر آخوندها حتى على را بالاتر از خدا و باقى پيامبران معرفى ميكنند و اين دقيقا همان چيزى است كه از دهان ابن سباء خارج ميشد و على او را بدليل ابراز آن به آتش كشيد.
پايان.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
#قسمت_هفدهم (آخر)
باز هم كشى با سند خود از محمد بن قولويه نقل كرده كه گفت: سعد بن عبدالله برايم نقل كرد كه او از يعقوب بن يزيد از ابو عمير و احمدبن محمدبن عيسى از پدرش و حسين بن سعيد از ابن ابى عمير از هشام بن سالم از ابو حمزه ى ثمالى روايت كرده اند كه گفت: على بن حسين گفت: خداوند كسى را كه بر ما دروغ بندد لعنت كند. من به ياد ابن سبا افتادم و همه ی موهاى بدنم سيخ شد؛ زيرا او ادعاى هولناكى ميكرد و به لعنت خدا دچار شد زيرا على بنده اى خالص براى خدا و برادر رسول خدا بود و به هر كرامتى هم
كه رسيد فقط به خاطر اطاعت از خدا و رسول بود. حتى خود پيامبر هم به خاطر اطاعت از خدا بود كه به بزرگى رسيد.
(#منابع: رجال کشی، ص ١٠٠، موسسهی اعلمی کربلاء و تنقیح المقال، مامقانی، ج ٢، ص ١٨٣-٨٨٤ چاپ المرتضویه، و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦١).
كشى روايت ديگرى هم با سند خويش از محمد بن خالد طيالسى از ابن ابى نجران از عبدالله بن سنان نقل كرده كه گفت: ابو عبدالله فرمود: ما اهل بيت و راستگو هستيم اما دروغگويانى هميشه وجود دارند كه بر ما دروغ ميبندند و صداقت ما را با دروغ هاى خود نزد مردم ساقط ميكنند. رسول خدا راستگوترين خلايق بود اما مسيلمه ى كذاب در برابر او پيدا شد، امير مومنان هم جزو راستگوترين افراد بود اما كسى كه بر او دروغ مى بست و تلاش داشت صدق او را دروغ جلوه دهد و بر خدا دروغ بندد عبداالله بن سب بود.
(#منبع: قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦٢)
▪️اكنون روايات كشى از ائمه اهل بيت
واضح است كه كتاب كشى كه مشهور به (معرفة الناقلين عن الائمة الصادقين) است مورد تكيه ى بزرگترين عالم شيعه يعنى شيخ طوسى (متوفاي سال: ٤٦٠ هجرى) كه او را به شيخ الطائفه لقب داده اند بوده است و او آن را تهذيب نموده و از اضافات و غلط ها پاك كرده و نام آن را (اختيار الرجل) گذارده و بر شاگرد خود در مشهد در غروى بازگو نموده است. اين املاء در روز سه شنبه، ٢٦ صفر سال ٤٥٦ هجرى آغاز شده و سيد رضى الدين على بن طاووس در (فرج المهموم) به نقل از نسخه خطى شيخ طوسى بر آن تصريح كرده كه اين كتاب مختصر كتاب الرجال ابو عمرو محمد بن عمربن عبدالعزيز كشى است.
پس آنچه كه به عنوان نسخه خطى، امروزه وجود دارد و در سال ١٣١٧ چاپ شده است در بمبئى بوده و در زمان حال صورت گرفته است و اين كتاب مورد پذيرش شيخ طوسى بوده است و رجال كشى اصلي تا امروز هيچ اثرى از آن نبوده و نيست.
(#منبع: رجال طوسی، ص ٦٢، چاپ ١٣٨١ هجری)
پس با اين نقلها و متون واضح كه از كتابهاي شيعه نقل كرديم به وضوح براى ما روشن شد كه حقيقت شخصيت ابن سبا يهودى چيست و اگر شيعه اى هم اين مسئله را نپذیرد
در واقع كتابهاى خودشان را رد و انكار كرده كه لعنت هاى امامان معصوم را بر اين يهودى كه خالق عقيده عصمت و امامت در تشيع است، نقل كرده اند و اگر ابن سبأ مجهول ميبود جايز نبود كه امام معصوم بر شيء مجهول لعنت فرستد و شايسته نيست كه شيعه هم نقل معصوم را تكذيب كنند.
آخوندهاى شيعه براى فرار از زير بار اينكه يك يهودى مذهبشان را تاسيس كرده تلاش مذبوحانه اى در انكار ابن سباء دارند.
اما اين مقاله تلاشى بود كه ما براى اثبات وجود اين شخصيت انجام داديم.
هرچه بيشتر از عمر حكومت آخوندها در ايران ميگذرد ديدگاه ها و اعتقادات ابن سباء بيشتر نمود ميكند و همانطور كه همه ديده ايم در اكثر منابر آخوندها حتى على را بالاتر از خدا و باقى پيامبران معرفى ميكنند و اين دقيقا همان چيزى است كه از دهان ابن سباء خارج ميشد و على او را بدليل ابراز آن به آتش كشيد.
پايان.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى مذهب شيعه را بوجود آورد؟
آيا يك يهودى موسس فرقه تشيع بود؟
خالق ايده عصمت و امامت چه كسى بود و رفتار على بن ابيطالب با وى چگونه بود؟
ما با استناد به كتب معتبر تاريخ در پى يافتن پاسخ به تمامى اين پرسشها هستيم و در مقاله پيش رو اين موضوع را بررسى خواهيم…
آيا يك يهودى موسس فرقه تشيع بود؟
خالق ايده عصمت و امامت چه كسى بود و رفتار على بن ابيطالب با وى چگونه بود؟
ما با استناد به كتب معتبر تاريخ در پى يافتن پاسخ به تمامى اين پرسشها هستيم و در مقاله پيش رو اين موضوع را بررسى خواهيم…
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پروندهی شنیداری: زندهیاد رضا فاضلی
بخش- دوم
#قسمت_هفدهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
بخش- دوم
#قسمت_هفدهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!
#قسمت_هفدهم
در آیه ٢٨ سوره توبه می خوانیم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا = ای مسلمانان (بچه مسلمونا، بچه سنّی های مجاهد، بچه شیعه های ولایی آتش به اختیار)
إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ = این را بدانید شما که مشرکین(یهود،مسیحی ها و.. کلا غیر مسلمانان) نجس هستند!
حالا بماند که ثابت کردیم خود اسلام شرک آلوده ترین و شخصیت پرست ترین دین هاست و خطای شرک راجع یهود کمتر از اسلام رخ داده است.
فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا = امسال نگذارید مشرکان کعبه نزدیک شوند.
الان سال ٩ هجری است و اسلام قدرت گرفته و دیگر تسامحی با غیر مسلمانان نیست
وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ = اگر ترس داشتید از فقر و تنگدستی خداوند شما را به فضل خود ثروتمند می کند. حالا چطور خداوند ثروتمند می کند؟
با گرفتن جزیه که در آیه ٢٩ مفصلا توضیح می دهد.
از این روی مسلمانان فقر اقتصادی خود را با گرفتن جزیه(پول زور) جبران می کنند و به اسم خدا و رسولش مردم را تیغ می زنند و غنی می شوند. چنانچه در زمانه ما اتباع محمد در لباس شیعی حتی با مسلمانان می کنند و به اسم خداوند پول آب می دهیم جدا، پول برق و گاز و نفت جدا.
راحت اجناس با اسم خداوند گران می شود تا حکومت الله حجاز در ایران و اقصی نقاط جهان آن هم از نوع شیعی گسترش پیدا کند و بعد همه جا فتح شود تا مهدی بیاید.
فقط مانده ام این وسط همه جا که شسته رفته فتح شده حضور مهدی چه خاصیتی دارد.
پس قاعده کلی در اسلام:
"هر وقت خواستی پول زور بگیری قبلش برچسب الله و محمد را بزن چنانچه خود محمد با این ترفد کارش را پیش برد".
طبری هم در تفسیرش از آیه 28 توبه همین برداشت ما را دارد که اگر ترس داشتید از فقر و تنگدستی خداوند شما را به فضل خود و از طریق جزیه ثروتمند می کند.
طبری می گوید:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ قَتَادَةَ، فِي قَوْلِهِ: " }وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ -[405]- فَضْلِهِ} [التوبة: 28] قَالَ: أَغْنَاهُمُ اللَّهُ بِالْجِزْيَةِ الْجَارِيَةِ شَهْرًا فَشَهْرًا وَعَامًا فَعَامًا "
#منبع: تفسير الطبري = جامع البيان - ط هجر نویسنده: الطبري، أبو جعفر جلد : ١١ صفحه ٤٠٤
#ترجمه:
معمّر از قتاده در تفسیر آیه ٢٨ توبه می گوید: یعنی خداوند شما را بواسطه جزیه جاریه ماه به ماه و سال به سال ثروتمند خواهند نمود.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
#قسمت_هفدهم
در آیه ٢٨ سوره توبه می خوانیم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا = ای مسلمانان (بچه مسلمونا، بچه سنّی های مجاهد، بچه شیعه های ولایی آتش به اختیار)
إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ = این را بدانید شما که مشرکین(یهود،مسیحی ها و.. کلا غیر مسلمانان) نجس هستند!
حالا بماند که ثابت کردیم خود اسلام شرک آلوده ترین و شخصیت پرست ترین دین هاست و خطای شرک راجع یهود کمتر از اسلام رخ داده است.
فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا = امسال نگذارید مشرکان کعبه نزدیک شوند.
الان سال ٩ هجری است و اسلام قدرت گرفته و دیگر تسامحی با غیر مسلمانان نیست
وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ = اگر ترس داشتید از فقر و تنگدستی خداوند شما را به فضل خود ثروتمند می کند. حالا چطور خداوند ثروتمند می کند؟
با گرفتن جزیه که در آیه ٢٩ مفصلا توضیح می دهد.
از این روی مسلمانان فقر اقتصادی خود را با گرفتن جزیه(پول زور) جبران می کنند و به اسم خدا و رسولش مردم را تیغ می زنند و غنی می شوند. چنانچه در زمانه ما اتباع محمد در لباس شیعی حتی با مسلمانان می کنند و به اسم خداوند پول آب می دهیم جدا، پول برق و گاز و نفت جدا.
راحت اجناس با اسم خداوند گران می شود تا حکومت الله حجاز در ایران و اقصی نقاط جهان آن هم از نوع شیعی گسترش پیدا کند و بعد همه جا فتح شود تا مهدی بیاید.
فقط مانده ام این وسط همه جا که شسته رفته فتح شده حضور مهدی چه خاصیتی دارد.
پس قاعده کلی در اسلام:
"هر وقت خواستی پول زور بگیری قبلش برچسب الله و محمد را بزن چنانچه خود محمد با این ترفد کارش را پیش برد".
طبری هم در تفسیرش از آیه 28 توبه همین برداشت ما را دارد که اگر ترس داشتید از فقر و تنگدستی خداوند شما را به فضل خود و از طریق جزیه ثروتمند می کند.
طبری می گوید:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ قَتَادَةَ، فِي قَوْلِهِ: " }وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ -[405]- فَضْلِهِ} [التوبة: 28] قَالَ: أَغْنَاهُمُ اللَّهُ بِالْجِزْيَةِ الْجَارِيَةِ شَهْرًا فَشَهْرًا وَعَامًا فَعَامًا "
#منبع: تفسير الطبري = جامع البيان - ط هجر نویسنده: الطبري، أبو جعفر جلد : ١١ صفحه ٤٠٤
#ترجمه:
معمّر از قتاده در تفسیر آیه ٢٨ توبه می گوید: یعنی خداوند شما را بواسطه جزیه جاریه ماه به ماه و سال به سال ثروتمند خواهند نمود.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️جهاد چيست؟
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ
#قسمت_هفدهم
این پنهان ُشدنِ «عیسی» در پُشت صفت «مُحَمَد»، میتواند در این پیوند باشد، که اکنون تاثیر مسیحیت ایرانی، که در آغازِ جُنبش قرآنی هم یک نقشی را بازی میکرد، نیرومندتر شده باشد؛ این حقیقت را نوشتۀِ اندرونی زیارتگاه مدینه و کمابیش رویدادهایِ سدۀِ هشتم میلادی نشان میدهند(٤٨).
به نظر میآید که مسیحیت ایرانی از ساختار دیوانسالاری نیرومندتری برخوردار بود تا مسیحیت سوریه ای، و از اینرو توجه و دلبستگی به جایگاه «عیسی» از دست رفت؛ دست در دست مسیحیت ایرانی، با پنهان ُشدنِ نقش «عیسی» در مسیحیت سوریه ای، میتواند نقش «عیسی» به پس رانده شده باشد و یا از میدانِ دید ناپدید شده باشد.
٣.٥ «مُحَ َمد» در جایگاه یک صفت ستایش کُننده
در واپسین روایت های اسلامی جالب این است که روایت های اسلامی که در زمان دیرتری، یعنی در قرن نُهم میلادی نگاشته شده اند -به واژگونۀِ دیگر زندگینامه هایی که برای «مُحَمَد» نوشته اند- بیاد میآورند که نام «مُحَمَد» در آغاز تنها یک صفت ستایش کُننده بوده است، و سپس تر این نام را به یک کودکی دادند که با نام دیگری زاییده شده بود. در یکی از زندگینامه های «مُحَمَد» به نام «کتاب الطبقات الکبیر»(٤٩)، نوشتۀِ «ابن سعد» (مرگ ٨٤٥ میلادی)، در یک بخشی از این کتاب، "او دربارۀِ نام پدر رسول الله و نام های گوناگون پیامبر، گزارش میدهد." «ابن سعد» در پُشتیبانی از گفته هایش به نویسندگان و بُنمایه های گوناگونی (شاید افسانه ای) که در دسترس دارد اشاره میکند. یکی از این گزارش ها میگوید که پیامبر پس از چشم به جهان گشودن، نُخُست از سوی پدربزرگش، «عبدالمطلب»، «قاسم» نامیده شد. ولی سپس تر، هنگامیکه «آمنه» مادر پیامبر، برای «عبدالمطب» دربارۀِ یکی از رویاهایش با یک فرشته حکایت کرد، او آن کودک را «مُحَمِد» نامید. منابع دیگر که «ابن سعد» در همین بخش پیش میکشد، از چندین نام که شمار آنها شش میرسد، سخن میگویند، و در این میان نام «مُحَمِد» تنها یکی از آنها بوده است(٥٠). با استناد به «ابن سعد» دو بُنمایه دربارۀِ شش صفت ستایش کُننده برای پیامبر گزارش کرده اند (ولی برخی بُنمایه ها از پنج یا سه صفت سخن گفته اند). در این پیوند، پیامبر خودش گفته است که او شش نام دارد: «مُحَمِد (ستایش شوند)»، «احمِد (ستایش شونده)»، «خاتم»، «حشير (کسیکه مردگان را بیدار میکند)»، «اکیب (واپسین پیامبر)» و «مشی (کسیکه گُناهان را میبخشد: و به مردگان جان دوباره میدهد)». همۀِ این نام ها از نگاه دینی با معنی هستند، و بگونۀِ بُنیادین مناسب «عیسی» میباشند و نه پيامبر عرب.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
#قسمت_هفدهم
این پنهان ُشدنِ «عیسی» در پُشت صفت «مُحَمَد»، میتواند در این پیوند باشد، که اکنون تاثیر مسیحیت ایرانی، که در آغازِ جُنبش قرآنی هم یک نقشی را بازی میکرد، نیرومندتر شده باشد؛ این حقیقت را نوشتۀِ اندرونی زیارتگاه مدینه و کمابیش رویدادهایِ سدۀِ هشتم میلادی نشان میدهند(٤٨).
به نظر میآید که مسیحیت ایرانی از ساختار دیوانسالاری نیرومندتری برخوردار بود تا مسیحیت سوریه ای، و از اینرو توجه و دلبستگی به جایگاه «عیسی» از دست رفت؛ دست در دست مسیحیت ایرانی، با پنهان ُشدنِ نقش «عیسی» در مسیحیت سوریه ای، میتواند نقش «عیسی» به پس رانده شده باشد و یا از میدانِ دید ناپدید شده باشد.
٣.٥ «مُحَ َمد» در جایگاه یک صفت ستایش کُننده
در واپسین روایت های اسلامی جالب این است که روایت های اسلامی که در زمان دیرتری، یعنی در قرن نُهم میلادی نگاشته شده اند -به واژگونۀِ دیگر زندگینامه هایی که برای «مُحَمَد» نوشته اند- بیاد میآورند که نام «مُحَمَد» در آغاز تنها یک صفت ستایش کُننده بوده است، و سپس تر این نام را به یک کودکی دادند که با نام دیگری زاییده شده بود. در یکی از زندگینامه های «مُحَمَد» به نام «کتاب الطبقات الکبیر»(٤٩)، نوشتۀِ «ابن سعد» (مرگ ٨٤٥ میلادی)، در یک بخشی از این کتاب، "او دربارۀِ نام پدر رسول الله و نام های گوناگون پیامبر، گزارش میدهد." «ابن سعد» در پُشتیبانی از گفته هایش به نویسندگان و بُنمایه های گوناگونی (شاید افسانه ای) که در دسترس دارد اشاره میکند. یکی از این گزارش ها میگوید که پیامبر پس از چشم به جهان گشودن، نُخُست از سوی پدربزرگش، «عبدالمطلب»، «قاسم» نامیده شد. ولی سپس تر، هنگامیکه «آمنه» مادر پیامبر، برای «عبدالمطب» دربارۀِ یکی از رویاهایش با یک فرشته حکایت کرد، او آن کودک را «مُحَمِد» نامید. منابع دیگر که «ابن سعد» در همین بخش پیش میکشد، از چندین نام که شمار آنها شش میرسد، سخن میگویند، و در این میان نام «مُحَمِد» تنها یکی از آنها بوده است(٥٠). با استناد به «ابن سعد» دو بُنمایه دربارۀِ شش صفت ستایش کُننده برای پیامبر گزارش کرده اند (ولی برخی بُنمایه ها از پنج یا سه صفت سخن گفته اند). در این پیوند، پیامبر خودش گفته است که او شش نام دارد: «مُحَمِد (ستایش شوند)»، «احمِد (ستایش شونده)»، «خاتم»، «حشير (کسیکه مردگان را بیدار میکند)»، «اکیب (واپسین پیامبر)» و «مشی (کسیکه گُناهان را میبخشد: و به مردگان جان دوباره میدهد)». همۀِ این نام ها از نگاه دینی با معنی هستند، و بگونۀِ بُنیادین مناسب «عیسی» میباشند و نه پيامبر عرب.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️دگرديسى عيسى بن مريم به محمد بن عبدالله، اتفاقى كه در گذر زمان شخصيت جديد و دين جديدى با هويت عربى خلق كرده است.
آيا محمد بن عبدالله، صفتى براى عيسى بن مريم بوده است كه در گذر تاريخ به شخصيتى حقيقى تبديل شده است؟
براى خواندن اين مقاله زيبا كانال نقد اسلام…
آيا محمد بن عبدالله، صفتى براى عيسى بن مريم بوده است كه در گذر تاريخ به شخصيتى حقيقى تبديل شده است؟
براى خواندن اين مقاله زيبا كانال نقد اسلام…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن
#قسمت_هفدهم
اندیشۀِ وجود حوریان از افسانه های کُهن پارسی دربارۀ «پایراک ها» الهام گرفته است، که امروز ایرانیان آنها را پریان مینامند.
برپایۀِ آیین زرتُشت این پریان روان (روح) زنانه هستند که در اِسپاش (فضا) در نزدیکی و تنگاتنگی با ستارگان و روشنایی زندگی میکنند. آنها به اندازه ای زیبا هستند که قلب مردان را تسخیر میکُنند. روی هم رفته اَنگاشته میشود (تصور میشود) که واژۀِ «حور»، که قرآن برای نامیدن این دوشیزگان بهشتی بکار میبرد، ریشۀِ عربی داشته باشد، و به معنی «سیاه چشم» یا «چشمان سیاه» است.
این امکان هست. ولی با اینهمه این احتمال بیشتر است که «حور» یک واژۀِ پارسی باشد، و از واژۀِ اوستایی «هَوارِ» سرچشمه گرفته باشد، که در زبان پهلوی «هور» گویند، در زبان پارسی نوین «خور» شده است، و رویهم رفته به معنی «روشنایی»، «درخشش» و «خورشید» است.
هنگامیکه عرب ها اندیشۀِ دوشیزگانِ درخشنده و «خورشیدگون» را از پارسیان وام گرفتند، آنها شاید همچنین نام پارسی آنرا نیز به همراه بُرده باشند که به خوبی این دوشیزگان را تشریح میکند.
این طبیعی است که عرب ها ناگُزیر بودند که برای این واژه به دُنبال یک معنی در زبان خودشان باشند، به همانگونه که واژی «asparagus (یک نمونه سبزیجات» تبدیل به « »)runagate( به واژه « ُمرتَد »)renegade( شُد، و واژۀِ « ُمرتد »sparrow-grass
تبدیل شد.
واژۀِ «فردوس» که قرآن آنرا برای نامیدن «بهشت» بکار میبرد، یک واژۀِ پارسی است؛ و واژگان فراوانی از این زبان را میتوان در میان آن آیه ها پیدا کرد که در بالا ما آنها را ترجمه کردیم [٣٦]. به هر روی، شاید اهمیتی نداشته باشد که ما سرچشمۀِ واژۀِ «هور» را نشان دهیم. ولی با اینهمه این واژه ریشۀِ آریایی دارد، همانند واژه «غُلمان (Ghilman)». هندوها به وجود هر دو باور دارند؛ آنها «حوریان» را در زبان سانسکریت «آپساراساس (Apsarasas)» مینامند و «غُلمان ها (Ghilman)» را «گاندهارواس (Gandharvas)». برپایۀِ این باور دینی جایگاه آنها در آسمان است، با آنکه بیشتر از
زمین بازدید میکُنند.
گُذشتهنگاران مسلمان روایت های فراوانی را بازگویی میکُنند که نشان میدهند چگونه تصور پیشوازی (استقبال) و پذیرایی حوریان از آنها هنگام ورود به بهشت، سبب تشویق آتشین جوانان جنگجوی مسلمان برای شتاب کردن های دلاورانه جهتِ ُمردن در میدان نَبرد میشُد.
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
#قسمت_هفدهم
اندیشۀِ وجود حوریان از افسانه های کُهن پارسی دربارۀ «پایراک ها» الهام گرفته است، که امروز ایرانیان آنها را پریان مینامند.
برپایۀِ آیین زرتُشت این پریان روان (روح) زنانه هستند که در اِسپاش (فضا) در نزدیکی و تنگاتنگی با ستارگان و روشنایی زندگی میکنند. آنها به اندازه ای زیبا هستند که قلب مردان را تسخیر میکُنند. روی هم رفته اَنگاشته میشود (تصور میشود) که واژۀِ «حور»، که قرآن برای نامیدن این دوشیزگان بهشتی بکار میبرد، ریشۀِ عربی داشته باشد، و به معنی «سیاه چشم» یا «چشمان سیاه» است.
این امکان هست. ولی با اینهمه این احتمال بیشتر است که «حور» یک واژۀِ پارسی باشد، و از واژۀِ اوستایی «هَوارِ» سرچشمه گرفته باشد، که در زبان پهلوی «هور» گویند، در زبان پارسی نوین «خور» شده است، و رویهم رفته به معنی «روشنایی»، «درخشش» و «خورشید» است.
هنگامیکه عرب ها اندیشۀِ دوشیزگانِ درخشنده و «خورشیدگون» را از پارسیان وام گرفتند، آنها شاید همچنین نام پارسی آنرا نیز به همراه بُرده باشند که به خوبی این دوشیزگان را تشریح میکند.
این طبیعی است که عرب ها ناگُزیر بودند که برای این واژه به دُنبال یک معنی در زبان خودشان باشند، به همانگونه که واژی «asparagus (یک نمونه سبزیجات» تبدیل به « »)runagate( به واژه « ُمرتَد »)renegade( شُد، و واژۀِ « ُمرتد »sparrow-grass
تبدیل شد.
واژۀِ «فردوس» که قرآن آنرا برای نامیدن «بهشت» بکار میبرد، یک واژۀِ پارسی است؛ و واژگان فراوانی از این زبان را میتوان در میان آن آیه ها پیدا کرد که در بالا ما آنها را ترجمه کردیم [٣٦]. به هر روی، شاید اهمیتی نداشته باشد که ما سرچشمۀِ واژۀِ «هور» را نشان دهیم. ولی با اینهمه این واژه ریشۀِ آریایی دارد، همانند واژه «غُلمان (Ghilman)». هندوها به وجود هر دو باور دارند؛ آنها «حوریان» را در زبان سانسکریت «آپساراساس (Apsarasas)» مینامند و «غُلمان ها (Ghilman)» را «گاندهارواس (Gandharvas)». برپایۀِ این باور دینی جایگاه آنها در آسمان است، با آنکه بیشتر از
زمین بازدید میکُنند.
گُذشتهنگاران مسلمان روایت های فراوانی را بازگویی میکُنند که نشان میدهند چگونه تصور پیشوازی (استقبال) و پذیرایی حوریان از آنها هنگام ورود به بهشت، سبب تشویق آتشین جوانان جنگجوی مسلمان برای شتاب کردن های دلاورانه جهتِ ُمردن در میدان نَبرد میشُد.
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
Telegram
نقدى بر اسلام
از آنجا که محمد بن عبدالله با تورات و انجیل آشنایی کارشناسانه نداشت، او نه انجیل های چهارگانه را میشناخت که از سویِ خط اصلی کلیسا پذیرفته و تایید شده بودند و نه با کتاب های دینیِ یهودیان همانند «تالموت» و «میدارش» آشنایی داشت که تفسیرهای دلبخواهی از تورات…
Forwarded from نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟
#قسمت_هفدهم
٦) نویسندگان و ویرایشگران قرآن چه کسانی بودند؟
یک ویژگی که با سرشتِ قرآن تننیده شده است، این است که بسیاری از کسانی که نوشته هایِ کوتاه قرآنی را نگارش میکردند، در گردآوری و ویرایش آن نیز سهم داشته اند. از پایانِ دورانِ ساسانیان گرفته تا زمان «واپسین ویرایش»، یعنی فراهم شدن این متنِ «امروزی» که روش آوانویسی و زیر و زَبَر (فتحه و کسره) و نقطه گذاری را در بر دارد، کار روی این کتاب ادامه یافته است.
اکنون این پرسش پیش میآید که این نویسندگان و ویرایشگران قرآن چه کسانی بودند؟ پاسخ به این پرسش ساده نیست، زیرا پس از گذشتِ بیشتر از دو سده از آغازِ جنبشِ قرآنی، بسیاری از چیزها دگرگون شدند. با اینهمه در پیوند با واپسین ویرایشگران قرآن (تا اندازه ای) به این پرسش پاسخ داد: واپسین ویرایشگران قرآن که از آغازِ قرن ٩ میلادی روشِ آوانویسی در خواندنِ نوشته های قرآنی را به کار بردند و حجم پایانی کتاب قرآن را هم مشخص کردند، مسلمانانی بودند که بر زبان عربی چیرگی داشتند، ولی زبان آغازین قرآن را که سریانی-آرامی-عربی بود، نمیشناختند؛ شاید در انجام اینکار مسلمانانی سهم بسزایی داشتند که در سرزمین ایران میزیستند-همزمان در این نیسنگ گزارشهای زبانی که به نام «سنت نبی (که در اینجا منظور از نبی، مسیح است)» نامدار هستند، گردآوری شُدند.
و به این پرسش هم نمیتوان به آسانی پاسخ داد که بخش بزرگی از نوشته های قرآن در چه زمانی به شیوۀِ «رسم الخط (وات هایِ بدون زیر و زبر و حمزه)» نوشته شدند. ولی پیش از همه به نظر میآید که یک چیز روشن است: «نویسندگان» قرآن باید (همچنین) در آموزشکده های خطاطی پرورده شده باشند، زیرا آنها تنها کسانی بودند که آیه های نگارش شدۀِ قرآنی را میخواندند، شاید همچنین میتوانستند از بَر هم کُنند.
این موضوع به کمک کارهای پژوهشی«روبرت م. کر (Robert M. Kerr)» روشن شده است که از زمان عبدالمک مروان پنجمین خلیفه اموی نوشته های قرآنی را با خط نارسا و ناقص عربی می نگاشتند.
اکنون زبانشناس نامدار آلمانی «کریستوف لوکسنبرگ (Christoph Luxenberg)» به کمک برگهای بسیار کهن قرآنی [(این قرآنها در آغاز دهه ٧٠ در سقف مسجدی در صنعا/ یمن کشف شدند) که البفای سریانی/ آرامی در آنها آشکار است، و اگر آنها را به عربی بخوانند بی معنی هستند،] نشان میدهد که این قرآنی که با وات های عربی نگاشته شده است، نه تنها در آغاز یک پیام شفاهی به زبان سریانی/ آرامی بوده است، بلکه از یک الگویی پیروی کرده که به خط سریانی/ آرامی بوده است؛ سروده های «عربی» با الفبای سریانی نگاشته شده اند. این کشف به تنهایی میتواند بقایایِ الفبای سریانی در یک نوشته عربی را بسادگی روشن کند(٢٦) («این یک سند استوار برای نشان دادن این راستی است که آن نوشته ای که در آغاز الگویی برای نگارش قرآن شُد، به خط سریانی/ آرامی بوده
است»)(٢٧)
ادامه دارد ….
#قسمت_هفدهم
٦) نویسندگان و ویرایشگران قرآن چه کسانی بودند؟
یک ویژگی که با سرشتِ قرآن تننیده شده است، این است که بسیاری از کسانی که نوشته هایِ کوتاه قرآنی را نگارش میکردند، در گردآوری و ویرایش آن نیز سهم داشته اند. از پایانِ دورانِ ساسانیان گرفته تا زمان «واپسین ویرایش»، یعنی فراهم شدن این متنِ «امروزی» که روش آوانویسی و زیر و زَبَر (فتحه و کسره) و نقطه گذاری را در بر دارد، کار روی این کتاب ادامه یافته است.
اکنون این پرسش پیش میآید که این نویسندگان و ویرایشگران قرآن چه کسانی بودند؟ پاسخ به این پرسش ساده نیست، زیرا پس از گذشتِ بیشتر از دو سده از آغازِ جنبشِ قرآنی، بسیاری از چیزها دگرگون شدند. با اینهمه در پیوند با واپسین ویرایشگران قرآن (تا اندازه ای) به این پرسش پاسخ داد: واپسین ویرایشگران قرآن که از آغازِ قرن ٩ میلادی روشِ آوانویسی در خواندنِ نوشته های قرآنی را به کار بردند و حجم پایانی کتاب قرآن را هم مشخص کردند، مسلمانانی بودند که بر زبان عربی چیرگی داشتند، ولی زبان آغازین قرآن را که سریانی-آرامی-عربی بود، نمیشناختند؛ شاید در انجام اینکار مسلمانانی سهم بسزایی داشتند که در سرزمین ایران میزیستند-همزمان در این نیسنگ گزارشهای زبانی که به نام «سنت نبی (که در اینجا منظور از نبی، مسیح است)» نامدار هستند، گردآوری شُدند.
و به این پرسش هم نمیتوان به آسانی پاسخ داد که بخش بزرگی از نوشته های قرآن در چه زمانی به شیوۀِ «رسم الخط (وات هایِ بدون زیر و زبر و حمزه)» نوشته شدند. ولی پیش از همه به نظر میآید که یک چیز روشن است: «نویسندگان» قرآن باید (همچنین) در آموزشکده های خطاطی پرورده شده باشند، زیرا آنها تنها کسانی بودند که آیه های نگارش شدۀِ قرآنی را میخواندند، شاید همچنین میتوانستند از بَر هم کُنند.
این موضوع به کمک کارهای پژوهشی«روبرت م. کر (Robert M. Kerr)» روشن شده است که از زمان عبدالمک مروان پنجمین خلیفه اموی نوشته های قرآنی را با خط نارسا و ناقص عربی می نگاشتند.
اکنون زبانشناس نامدار آلمانی «کریستوف لوکسنبرگ (Christoph Luxenberg)» به کمک برگهای بسیار کهن قرآنی [(این قرآنها در آغاز دهه ٧٠ در سقف مسجدی در صنعا/ یمن کشف شدند) که البفای سریانی/ آرامی در آنها آشکار است، و اگر آنها را به عربی بخوانند بی معنی هستند،] نشان میدهد که این قرآنی که با وات های عربی نگاشته شده است، نه تنها در آغاز یک پیام شفاهی به زبان سریانی/ آرامی بوده است، بلکه از یک الگویی پیروی کرده که به خط سریانی/ آرامی بوده است؛ سروده های «عربی» با الفبای سریانی نگاشته شده اند. این کشف به تنهایی میتواند بقایایِ الفبای سریانی در یک نوشته عربی را بسادگی روشن کند(٢٦) («این یک سند استوار برای نشان دادن این راستی است که آن نوشته ای که در آغاز الگویی برای نگارش قرآن شُد، به خط سریانی/ آرامی بوده
است»)(٢٧)
ادامه دارد ….
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️چه كسانى قرآن را نوشته اند؟
آيا شخصى به نام محمد نقشى در نوشتن اين آيات و سوره ها داشته است؟
اگر محمد قرآن را ننوشته است، پس چه كس يا كسانى اين كتاب را تهيه كرده اند و به چه منظورى؟
پروفسور كار هاينتس اوليگ در يك مقاله بسيار خواندنى به اين موضوع پرداخته…
آيا شخصى به نام محمد نقشى در نوشتن اين آيات و سوره ها داشته است؟
اگر محمد قرآن را ننوشته است، پس چه كس يا كسانى اين كتاب را تهيه كرده اند و به چه منظورى؟
پروفسور كار هاينتس اوليگ در يك مقاله بسيار خواندنى به اين موضوع پرداخته…