نقد دین اسلام
616 subscribers
16K photos
10.2K videos
1.5K files
9.47K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 آيا سلمان فارسى ايرانى بود ؟

#قسمت_سيزدهم

اگر »#سلمان_فارسی« نه #ايرانی تبار بوده و نه خـوزی تبـار، پـس او از چە نــژادی بــوده اســت؟ بە ايــن پرســش نمــیتــوان پاســخ داد. آنــچە مــسلم اســت آنکە او در ايران هيچ خويشاوندی نداشته است نه در اسپهان کە در يکی از داســتاﻧﻬا گفتــه شــد از آنجــا بــوده، و نــه در خوزســتان کە در داســتان ديگــری گفتـه شـده از آنجـا بـوده اسـت. افـسانۀ اسـتخری و شـيرازی بـودن او کە #شـيخ_صــدوق(استاد افسانه ها و خرافات) ســاخته اســت نيــز ۔البتــه۔ بەکلــی بــی بنيــاد اســت و بــسيار ناشــيانه و مُلايی ساخته شده است.
آيا #سلمان از يك خانواده مسيحيان شامى مهاجر به خوزشتان در زمان انوشيروان بوده اند؟ و عجم بودن او از اينجا ناشى شده است؟ ما میدانيم کە در زمان #انوشيروان و پسرش #هرمز خانواده های بسياری از مــسيحيان آريوســی و نــسطوری شــام در فــرار از نزاعهــای خــونبــار مــذهبی بە ايــران گريختنــد و حق پناهندگی يافتنــد و در شــهرهائی چــون رامهرمــز و شــــوش و جنــــدیشــــاپور و بابل و موصل و کرکوک اقامت داده شــــدند و
بە تابعيت دولت ايران درآمدند. آيـا پـدر و مـادر سـلمان اگـر از چنـان مهـاجرانی بـوده انـد کە فقـط همـين
يــک پــسر را داشــته انــد و وقتــی فتوحــات اســلامی زمــان عمــر رخداد ديگــر در حيات نبودند؟
در تلاش براى يافتن اصل و نسب سلمان، اين ميتواند تنها موضوع خردپذير باشد؛ زيــرا نــامی کە او در مدينــه داشــته اســت (ســلمان) #ســريانی است.
ضديت سلمان با ايرانيان نيز از همينجا ناشى شده است و ريشه در ضديت تاريخى مسيحيان با مزدايسنان دارد. يعنی میتوان پنداشت کە سـلمان فرزنـد يـک خـانوادۀ مهـاجر مـسيحی شــامی بە خوزســتان بــوده کە در شــرايطی کە بــر مــا روشــن نيــست از ايــران بە بياباﻧﻬای عربستان گريختـه تـا سـرانجام بە مکـه و سـپس مدينـه رسـيده اسـت.
فارسی (يعنی ايرانی) بودن او از آنجـا آمـده کە پيـشترها در خوزسـتان جـاگير و تابع دولت ايران بوده است. »#عجمی_زبان« بودن او نيز از همين جا اسـت؛ زيرا زبان مشترک محاوراتی اقوام درون کشور ساسـانی، از سُـغد و خـوارزم و باختريه تا عراق، زبا ِن پارسی دری بـوده اسـت، و زبـان پارسی دری ۔بنـابر گزارشهای مورخان مــسلمان۔ در زمــان فتوحــات اســلامی در همــۀ شــهرها و روستاهای عراق رواج داشته است.
آنچه كه پس از بازخوانى چندباره همه زندگى نامه هايى كه درباره سلمان در سيره ها و تواريخ آمده است و نيز بازخوانى ميان سطرهاى آنها دستگير ميشود آن است كه سلمان پسر يك كشيش سريانى تبار بوده كه در خوزستان ميزيسته است و حتما از پيروان مذهب يكتا پرستى آريوسى بوده است.
ســلمان در جــوانی بــرای تبليغ ديــن بە عربــستان رفتــه، در مکــه جاگير شده،
و از دوستان نزديك محمد بن عبدالله بوده كه در آينده پيامبر دين جديدى به نام اسلام شده است.
او وقتى از بزرگان اسلام و نامدار و حاكم مدائن بوده بە پرسشهای کسانی از اصـحاب پيـامبر کە دربـارۀ اصـل و نـسب و پيـشينه اش پرسـش مـیکـرده انـد پاسـ ِخ درسـتى نمـیداده، وبه هر کـدام ازآ ﻧﻬـا چيـزی گفتـه و همـه را دسـت بە سـر مـیکـرده اسـت تـا معلـوم نباشـد کە از کجـا آمـده بــوده و در آســتانۀ ظهــور اســلام چە وضـعی داشــته و رابطــه اش بــا محمد چگونه بوده است.
ولی او از چنان شخصيت برجسته اى نـزد اصـحاب اوليــۀ محمد برخــوردار بــوده کە عمــر ابــن خطــاب زمــانی کە خليفــۀ مــسلمين بــوده وقتــی ســلمان از عــراق بە مدينــه رفتــه مــردم مدينــه را برداشــته و از شــهر بيـرون رفتــه تــا از ســلمان اسـتقبال کنــد.
عمــر بــاهيچکــدام از اصــحاب ديگر پيامبر چنين برخورد ِاجلال آميزی نداشته است.

ادامه دارد ...

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22442
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 محمد، پيامبرى كه هيچ اعتقادى به خدا نداشت!

#قسمت_سيزدهم

🌙داستان عجيب روابط مخفيانه محمد بن عبدالله، و دحيه كلبى، جوان زيباروى مسيحى

#محمد_بن_عبدالله، پس از این پشت هم اندازی به لشکریانش دستور داد از برگزاری نماز خودداری کنند و برای نبرد با #یهودیان_بنی_قریظه خود را آماده نمایند.
زمانی که محمد در حال حرکت به سوی محل سکونت یهودیان بنی قریظه بود، در «الشورین» از سربازانش پرسش کرد،
آیا آنها کسی را مشاهده کرده اند که پیش از او برای نبرد با بنی قریظه از آن محل عبور کرده باشد. آنها پاسخ دادند، تنها «#دحية_الكلبی» را دیده اند که با اسب سفیدی به سوی محل سکونت یهودیان بنی قریظه حرکت می کرده است. محمد با زيركى خاصى گفت، آن #جبرئیل فرشته بوده که برای تخلیه روانی یهودیان بنی قریظه به سوی آنها می رفته است؟
#منبع:
ابن هشام ، سيرت رسول الله ، جلد سوم، صفحه ٢٤٥.
#ملا_محمد_باقر_مجلسی، همچنین در جلد سیزدهم بحارالانوار (مهدی موعود)، مینویسد، در کتاب #مضيئه از امام زین العابدین روایت شده است که امام #مهدی_قائم پس از ظهور زیر درخت تناوری می نشیند. زمانی که مهدی قائم زیر درخت نشسته است، جبرئیل به شکل مردی از #قبیلۂ_کلب نزد او می آید و می گوید: « بنده خدا برای چه اینجا نشسته ای؟»
امام مهدی پاسخ می دهد: «منتطرم شب فرا برسد و هوا خنک شود و آنگاه به مکه بروم، زیرا اکنون هوا بسیار گرم است.» جبرئیل با شنیدن پاسخ امام مهدی به خنده می افتد و امام مهدی از خنده او درک می کند که او جبرئیل فرشته است.
شیخ علی دوانی، مترجم کتاب مهدی موعود، در زیر نویس اين روايت می نویسد، شاید هدف از ذکر «مردی از قبیلۂ کلب» یکی از اصحاب رسول اکرم(دحيه كلبى) بوده که جبرئیل به شکل او بر آن حضرت ظاهر می شده است.
#منبع:
مجلسی، بحارالأنوار في أخبار الأئمة الأطهار، جلد سیزدهم، مهدی موعود، ترجمه على دوانی تهران: در الكتاب الاسلاميه، صفحه ۱۰۹۷.

ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/21528
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سيزدهم

#على در زمان رهبری #عثمان گناهکاران را شلاق میزد و امر به شلاق زدن ميكرد در روايت #يعقوبى آمده است یکی از کسانیکه بدست على شلاق خورد #وليد_عتبه برادر عثمان به گناه میخوارگی بود که در مسجد بالا آورد. #منابع: از دفتر تشیع در مسیر تاریخ نوشته جعفری برگ ۱۴ و
بلاذری پوشینه پنجم برگ ۳۲ -
و مروج الذهب پوشینه سوم برگ ۲۲۵ -
عایشه بعد از پیغمبر-
تاريخ يعقوبى جلد ٢ صفحه ١٦٥)
#متن_عربى: و فيها ولي الوليد بن عقبة بن أبي معيط الكوفة مكان سعد، و صلى بالناس الغداة، و هو سكران، أربع ركعات، ثم تهوع في المحراب،و التفت إلى من كان خلفه، فقال: أزيدكم؟ ثم جلس في صحن المسجد، و أتي بساحر يدعى بطروي من الكوفة، فاجتمع الناس عليه ....و كتبوا إلى عثمان مع رسلهم، فعزله و ولى سعيد بن العاص مكانه. فلما قدم الوليد قال عثمان: من يضربه؟ فأحجم الناس لقرابته، و كان أخا عثمانلأمه، فقام علي فضربه
تاريخ اليعقوبي ج ٢ ص ١٦٥
http://lib.eshia.ir/10382/2/165
انساب الاشراف البلاذري ج ٥ ص ٥٢٠ و ٥٢١
http://lib.efatwa.ir/40503/5/521
لينك 👆صفحه هردو كتاب در سايت حوزه.
روز پس از رویداد جمل على به نزد عایشه رفت.
وقتيكه وارد اتاق عايشه شد جمعى از زنان بصره را يافت كه پيرامون او نشسته اند #عايشه تا على را ديد از جاى خود تكان نخورد و فقط شروع به گريستن با صداى بلند كرد زنانى كه آنجا بودند به على پرخاش كردند زن عبدالله بن خلف كه شوهرش ديروز در جنگ در ميدان جنگ كشته شده بود فرياد برآورد
كه زنان ديگر نيز با او هم آواز شدند و اين كلمات را گفت:
ای کشنده دوستان و اى پراكنده كننده جمعها خدا فرزندان ترا يتيم كند چنانكه فرزندان شوهر مرا يتيم كردى.
على فورى او را شناخت و گفت تو حق دارى كه مرا دشمن دارى زيرا جد ترا روز بدر و عموى ترا روز احد و شوهر ترا ديروز من كشته ام
#منبع: دفتر زندگانى حسين پوشينه دوم نوشته زين العابدين رهنما چاپ ششم برگ ٣٩٦
طعهمه پسر عدي - ابوجردل - نوفل پسر خويلد - ابوجهل - نضر پسر حارث پسر خلف و هفتاد نفر دیگر از سرشناسان #قریش را ببهانه های گوناگون کشت تا راه پیشرفت خود را بر رهبری مردم هموار کند.
{#منابع: منتهی الامال قمی پوشینه یکم برگهای ۵۷-۱۴۵-۱۵٦ - در برگ ۵۷ میگوید اسدالله الغالب چون شیر حمله میکرد مرد و مرکب می افکند و ۳٦ تن از رجال را پی جان گرد و سربرید و به یک ضرب شمشیر هر دو چشم حنظله پسر ابی سفیان را از کاسه بدر آورد و چون سر ابوجهل را برای پیغمبر بردند سجده شکر بجای آورد
#منبع: دفتر زندگانی حسین نوشته زین العابدین رهنما پوشينه دوم برگ ۵۲ - همچنين در تحفته المجالس نوشته تاج الدین سلطان محمد برگ ٢٠ میگوید:
شیر خدا بدستور محمد با یکضرب شمشیر نوفل را به قتل رساند
#منبع:- منتهی الامال پوشینه نخست برگهای ۵۵ تا ۵۷}

ادامه دارد .....
◾️مهدى شيعيان، شخصيتى موهوم، يا امام منتظر؟

#قسمت_سيزدهم

💥 داستان ازدواج #حسن_عسکری با مادر مهدی

قسمت اول:
https://t.me/naghde_eslamm/17674
قسمت دوم:
https://t.me/naghde_eslamm/17676
قسمت سوم:
https://t.me/naghde_eslamm/17712
قسمت چهارم:
https://t.me/naghde_eslamm/17783
قسمت پنجم:
https://t.me/naghde_eslamm/17827
قسمت ششم:
https://t.me/naghde_eslamm/17847

از تمام شما عزيزان تقاضا دارك كه اين داستان را چندبار بخوانيد و ببينيد چقدر #مضحك ساخته شده و چقدر ذهن كند سازنده آن بدون توجه به وقايع تاريخى و زمانى و مكانى اين #خزعبلات را سر هم كرده و به خورد مردم ناآگاه و خرافات زده داده است!

براى نمونه به تعدادى از ايرادات اساسى كه اين افسانه دارد اشاره ميكنم
١) در اول داستان ميگويد: مولايم #امام_هادى چگونگى برده دارى و خريد و فروش آنرا به من آموزش داده بود!
*مگر نه اينكه اسلامگرايان ادعا ميكنند ائمه مخالف برده دارى بوده اند، حالا چطور امام هادى برده دارى و خريد و فروش انسانها را به يارانش آموزش ميداده است؟؟
٢) در هيچ جاى #تاريخ_عباسيان به اسارت گرفتن #دختر_قيصر_روم وجود ندارد، نه در منابع اسلامى و نه هيچكدام از منابع تاريخى غير اسلامى!
٣) ميگويد: يكى از كنيزان #لباس_ابريشمى_نرم و بلندى بر تن دارد!
* چطور ممكن است دختر قيصر روم با همان لباس شاهزادگى اش به ميدان جنگ رفته و به اسارت گرفته شده باشد؟
اگر خود اين دختر قصد به اسارت رفت براى انجام هدفش رفته، چرا بايد لباس ابريشمى بلندش را بر تن كند؟
چگونه دختر امپراتور روم با لباس ابريشمى مخصوص كاخ، خود را به خط مقدم جنگ رساند كع به اسارت درآيد؟
٤) #كنيز ابريشم پوش با يكى از برده فروشان به زبان عربى حرف ميزند!
* چرا بايد دختر امپراتور روم زبان عربى بلد باشد؟
٥) دقيقا پس از اينكه ميگويد اين دختر با #زبان_عربى حرف زد، به وى ميگويد نامه اى را برايت آورده ام به زبان رومى!
ادامه دارد ....

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://telegram.me/joinchat/As5Azz1Qdgei1tKR5VztMA
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ تاريخ شكل گيرى قرآن در تضاد با تعريف معجزه است.

#قسمت_سيزدهم

قرآن تاریخ سیاسی اجتماعی و زبانشناسانه دارد. قرآن دارای یک دوران طولانی تکوین و تنظیم میباشد. یکی از تئوریها لحظه آغازین، اسلام را به استراتژی قوم یهود در برابر مسیحیت، پیوند می زند. به نظر برخی محققان، قرآن اقبتاس تورات بزبان عربی برای عربها است. به بیان دیگر خاخام های مکه دین خود را بشکل قرآن برای عربها ترویج می کنند و در قرآن می آید:«وما قرآن را برای وعظ و اندرز به فهم آسان کردیم.»(سوره قمر آیه ۱۷). پیام #تورات برای عربها بشکل ساده تر و با حالات روحی آنها تنظیم میشود و قرآن، بعدها بعنوان کتاب محمد معرفی می گردد. هر چند بررسی و پژوهش ادامه دارد تا شناخت علمی کاملتر گردد ولی در یک کلام باید گفت لحظه تاریخی تنظیم ابتدائی تا جمع آوری و نگارش های گوناگون و مصحف امروزی، دست کم دویست سال به درازا می کشد.
با تحلیل از ساختار زبانی قرآن، ما متوجه میشویم که باعتبار کار ممتد کاتبان گوناگون در دوران مختلف، قرآن متناسب با افراد مورد نظر و مورد خطاب و لحظه های زمانی و اجتماعی و سیاسی، زبان خود را تغییر می دهد. قرآن رویا نیست بلکه از دین و جامعه و جنگ و عبادت و عبودت و جهنم و قواعد جزایی و اقوام سامی صحبت می کند، دارای زبان خشونت و مردسالاری است و مطابق میل و سیاست دوران مختلف خلیفه گری، اهداف و زاویه عملکرد خود را مشخص می سازد.
در طول این تاریخ #قرآن تغییر یافته، شکل خود را تغییر داده و سبک های گوناگون بکار گرفته زیرا دستکارها و مداخله های وسیعی در آن صورت گرفته است.
قرآن دارای پیام اطاعت برای یهوه یا الله است. محتوی پیام از فرمان و روح یهودیت پیروی می کند. ولی از آنجا که قرآن تولید یک جامعه معین با تضادهای گوناگون است بنابراین متناسب با لحظه زمانی، نوع محتوا و نوع موضوع و نوع مخاطبان، روش بیانی و آهنگ کلام را تغییر میدهد. تمام کتابهای دینی و فلسفی و تاریخ و حماسی و شاعرانه در جهان به تاریخ معیینی تعلق دارند و دارای سبک و شیوه نگارشی خاص خود می باشند.
روش قرآن هم با ویژگی های زیر مشخص می شود
(در قسمت بعدى به انها اشاره خواهيم كرد)

ادامه دارد ...

https://t.me/naghde_eslamm/32074
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟

#قسمت_سيزدهم

▪️روایت دوم که گفته رمضان از اسماء الله هست چنین می باشد:
٢) عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن هشام ابن سالم، عن سعد، عن أبي جعفر عليه السلام قال: كنا عنده ثمانية رجال فذكرنا رمضان فقال: لا تقولوا: هذا رمضان ولا ذهب رمضان ولا جاء رمضان فإن رمضان اسم من أسماء الله عز وجل لا يجيئ ولا يذهب وإنما يجيئ ويذهب الزائل ولكن قولوا: شهر رمضان، فإن الشهر مضاف إلى الاسم والاسم اسم الله عز ذكره وهو الشهر الذي أنزل فيه القرآن جعله مثلا وعيدا.
#منبع : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ٤ صفحه :٧٠-٦٩
#ترجمه:
هشام نقل روايت مي‌كند که امام باقرگفت، نگویید اين رمضان است ونگوييد رمضان رفت ويا آمد، زيرا رمضان نامي از اسماء الله است که نمي رود ونمي آيد که شيء زائل ونابود شدني مي رود ومي آيد،بلکه بگوييد ماه رمضان ، پس ماه را اضافه کنيد در تلفظ به اسم،که اسم، اسم الله بوده، وماه رمضان ماهي است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل وعده ووعيدقرار داده است.
البته #امام_فخر_رازی مشابه روایت را در تفسیر خود جلد ٥ صفحه ٩١ می آورد که #رمضان را اسمی از اسماء الله بیان می دارد.
در حدیثی دیگر از شیعه آمده است که ائمه شیعه خود را اسماء الحسنی می دانسته اند و این خود خرافه ای دیگر از #دریای_خرافات_شیعه می باشد که متّصل به اقیانوس خرافات اسلام شده است.
اصولا شیعیان هر چیز و هر اتفاقی و هر چیز خوب و بدی را تفسیر باطنی نموده و به ائمه تاویل می نمایند.
در عمل و نه در تئوری، دوباره تاکید می کنم در عمل شیعیان اگر خوبی به آن ها برسد کار ائمه و ابوالفضل و علی اصغر و رقیه هست و مشکلات و بدی ها از جانب الله به آن ها می رسد و با خود می گویند خواست خدا بود. جالب هست بقیه شهداء کربلا از این خاصیت شفا دهی محرومند که این خود از عجائب این قوم خرافه پرست ميباشد.

ادامه دارد.....

https://t.me/naghde_eslamm/33111
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟

#قسمت_سيزدهم

٣٦) در آیه ١٢ #سوره_زخرف گفته شده که:
و او (الله) کسی است که همه موجودات را جفت آفرید و برای شما کشتی ها و دامها را وسیله ای که بتوانید بر آنها سوار شوید مقرر فرمود.
اکنون ما می دانیم که نه همه ی موجودات عالم جفت اند و نه کشتی ساخته الله است. موجوداتی همانند تگ سلولی ها جفت نیستند و کشتی نیز ساخته بشر است نه الله و بدتر از همه اينكه با پيشرفت علم و تكنولوژى وسائل حمل و نقل و جا به جائى اينقدر متنوع شده اند كه انسان نيازى به اسب و قاطر براى سوارى گرفتن و جا به جا شدن ندارد. الله با اينكه ادعا ميكرده خالق كل كهكشانها است
اما در مورد آينده هيچگونه علم و دانشى نداشته است.
حتما تا به حال در مورد حوری هایی که الله برای کسانی که در بهشت هستند آفريده شنیده اید. اما آيا هيچ می دانستید که خدای مهربان علاوه بر حوریهای بهشتی، پسرانی همیشه جوان نیز برای تکمیل عیش برادران مؤمن در نظر گرفته است؟ اگر نمی دانستید نگاهی به
٣٧) آيه ١٧ و ١٨ #سوره_الواقعه بيندازيد؛ در این آیات آورده شده است که و پسرانی که زیبایی كه جوانی شان ابدی است گرد آنها به خدمت می گردند با کوزه ها و جامهای پر از شراب ناب آیا تا به حال به بهشت فکر کرده اید؟
این طور که معلوم است همه تلاش ها برای رسیدن به قرب خدا که هدف آفرینش انسان بیان شده، همگی به بهشت منتفی می گردند.
در بهشت آدمی فقط می خورد و می آشامد و به امور جنسی اش می رسد؛ يعنی پس از آن همه تلاش تازه به یک حیوان تبدیل می شود. این طور نیست؟
تازه، همه این نعمتها از خوردن و آشامیدن گرفته تا رابطه های جنسی همگی به آسانی در دنیا برایش فراهم بود، پس چرا برای رسیدن به انها باید از لذت های دنیوی چشم پوشی کند؟
٣٨) در آیه دوم #سوره_النحل گفته شده است که: و چهار پایان را برای انتفاع شما آفرید تا از خود يا موی و پشم آنان رفع سردی و گرمی کنيد و فواید بسیاری ببريد و از شیر و گوشتشان غذای ماکول سازید.
اما اکنون بر هیچ کس پوشیده نیست که بوجود آمدن چهارپایان ملیونها سال قبل از بوجود آمین انسان صورت گرفته؛ آیا پذیرفتنی است که چهارپایان قبل از این که ما به وجود آبیم برای انتفاع ما خلق شده باشند؟!
آيا اين ادعا مضحك و كودكانه نيست؟؟
چطور كسى كه ادعا ميكند خداى خالق كل كهكشانهاست اين ادعاى احمقانه را مطرح ميكند؟

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_سيزدهم

٤) ب/ در متن بارها به وضوح از کتاب و صحیفه صحبت میشود. در #سوره_نحل در اولین آیه می‌خوانیم:
أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یشْرِکُونَ ﴿سوره ١٦ ،آیه اول﴾
#ترجمه: امر الله دررسید پس در آن شتاب مکنید او منزه و فراتر است از آنچه [با وى] شریک می سازند.»
سپس در آیه ٦٤ همین سوره نوشته می شود:
وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ إِلاَّ لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَۀً لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ ﴿64﴾
#ترجمه: و ما [این] کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند براى آنان توضیح دهى و [آن] براى مردمى که ایمان می آورند رهنمود و رحمتى است
به وضوح گفته می‌شود که برای محمد کتابی فرستاده شده است تا اختلافی درباره یک موضوع را حل کند.
احتمالا منظور از رسیدن امر الله، کتابی است شامل قوانین و یا موضوعی که محل اختلاف نظر بوده است. البته گفته نمی‌شود که اختلاف بر سر چه چیزی است و در هیچ کجای متن این سوره صحبتی از وجود یک اختلاف و امر یا قضاوت خدا در مورد موضوع محل اختلاف دیده نمی شود.
پس کتابی که قرار است اختلافی را حل کند کجاست؟
در خود متن، به اختلاف و حل آن اشاره ای نشده است. پس باید چیزی در الحاق با این نامه برای محمد ارسال شده باشد.
یا در سوره ١٩ چند بار میخوانیم که:
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیا ﴿٤١ ...﴾وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیا﴿٥١ ...﴾وَاذْکُرْ فِیالْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیا ﴿٥٤...﴾
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیا ﴿٥٦﴾
▪️عبارت وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ در متن به وضوح از #محمد می‌خواهد که داستانهای پیامبران را از یک کتاب ذکر کند.
برای مثال در آیه ۵۶ از محمد می خواهد که در کتاب از ادریس برای مردم یادکند. هیچ داستانی از ادریس در متن قرآن به چشم نمی‌خورد.
پس باید داستان ادریس در کتابی به جز متنی که در دست داریم موجود باشد. کلمه "کتاب" در اینجا حتما اشاره به متنی است خارج از متن سوره‌هایی در دسترس ماست.
مفسرین مسلمان معمولا کتاب را همین آیاتی می دانند که دردست ماست.
اگر تفسیر آنان را بپذیریم، برای کتاب سه معنای متفاوت در قرآن وجود دارد:
١) کتاب به معنای کتب پیشین مانند تورات و انجیل.
٢) کتاب به معنای نامه اعمالی که در قیامت در دست مردم می دهند.
٣) کتابی که قرآن از آن نوشته یا ارسال شده است. در متن واضح است که بین قرآن و کتاب تفاوتی وجود دارد بنابراین آنها متوسل به این توجیه شده اند که گویا الله همه قرآن را در کتابی نزد خود محفوظ دارد و به تدریج آنرا براي محمد نازل می‌کند.
این تصور به لحاظ الهیاتی به جبرگرایی می انجامد. این بدین معناست که سخنان خدا درباره رفتار کافران، مسلمانان و منافقین، زنان محمد، جنگها همه از پیش نوشته شده است. البته این تفسیر تلویحا اعترافی است به اینکه منظور از کتاب همین متنی نیست که در دست ماست و کتاب چیزی است که نزد نویسندگان محفوظ بوده و بخش‌هایی از آن به تدریج برای محمد نازل می‌شده است.

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!

#قسمت_سيزدهم

در شمار کشتگان و اسیران از اهل شهر و ولایتهای دیگر اختلاف است. بعضی سی هزار و بعضی بیشتر گفته اند. حسابی در کار نبود. در دل دره ها و سر کوهها و درصحراها از تشنگی و سختی آنقدر مردم هلاک شد که به شمار نیاید. ابوطاهر در حرم را که پوشش طلا داشت به کند که جای آن به قدر یکدست تا مرفق و کمتر فرو رفته بود و کعبه را از پوششی که داشت برهنه کرد و اینهمه را بر پنجاه شتر بار کرد. مگر قسمتی که به وقت پناهنده شدن مردم،
خونین شده بود که بجا ماند، و این به روز سیزدهم ذی حجه سال سیصد و هفدهم بود. اقامت آنها در مکه هشت روز بود، که صبح وارد و شب خارج میشدند و کشتار و غارت میکردند. به روز شنبه همین ماه از مکه حرکت کرد و پیادگان هذيل بن مدركة در تنگه ها و دره ها و کوه ها متعرض وی شدند و با تیر و خنجر جنگهای سخت کردند و مانع حرکت او شدند ابوطاهر در حدود صد هزار شتر بود، که اقسام مال و کالا بار داشت و پس از چند روز به خانه بازگشت.»
قرمطیان، بیشتر تشریفات مذهبی را رد میکردند و زیارت کعبه را بت پرستی میشمردند،
چنانکه ابوجعفر طبيب مولف کتاب زاد المسافر و طب الفقراء و المساكين گوید:
«یکی از اصحاب ابوطاهر سوار بر اسب خود وارد خانه خدا شد و به مردمی که در آنجا بودند ندا داد که ای بی خردان! شما این خانه سنگی را سجده می کنید و گرد آن میچرخید، و به اکرامش می رقصید، بر دیوارهایش روی میسایید و فقیهان شما که مقتدایان شما هستند، چیزی بهتر از این به شما نمی آموزند و برای محو این خرافات جز این شمشیر باقی نمانده است والسلام»
بدین ترتیب نویسندگان اسلامی ، قرامطه را کافر و زندیق خواندند. ابومنصور عبد القاهر بغدادی گوید:
برای هر رکنی از ارکان شریعت تأویلاتی آوردند که مورث گمراهی است. همینطور قرامطه حجر الاسواد را مدت بیست و دو سال نزد خود نگاه داشتند.
در سال ۳۳۹ ه در زمان خلافت المطيع بالله عباسی، پس از درخواستهای فراوان مسلمانان برای استرداد آن ، قرمطیان سنگ مزبور را با وساطت القائم بالمنصور به مبلغ زیادی بازگرداندند.

ادامه دارد.......

https://t.me/naghde_eslamm/34189
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!

#قسمت_سيزدهم

یکی از تناقضات قرآن، تناقض گوئی پس از قل (بگو) می‌باشد.
الله به بندگانش دعاهائی را آموزش می‌دهد، لذا جمله‌ی پس از قل (بگو) جمله‌ای‌ است منادی؛
پس اگر قل را از جمله حذف نمائیم، خللی در روند جمله ایجاد نخواهد شد. این قاعده در زبان فارسی نیز وجود دارد، بدان معنا که اگر به کسی توصیه می‌کنید که نقل قولی از شما داشته باشد و جمله را با بگو آغاز می‌نمائید، گوینده لازم نیست که خودش نیز "بگو" که شما برای تاکید بر بیان جمله بعدی را می‌گوئید بیان نماید؛
#مثلا: اگر شما کسی را سوگند دهید، به او می‌گوئید که "بگو من به خدا سوگند یاد می‌نمایم". لازم نیست که مخاطب شما در سوگندش کلمه‌ی بگو را نیز بازگو نماید و جمله‌ی او، "من به خدا سوگند یاد می‌نمایم" می‌باشد.
همین حالات را در قرآن مشاهده می‌نمائیم مخاطب نیز خودش کلمه‌ی قل را تکرار می‌نماید که از لحاظ مفهومی اشکال دارد. اما این اشکال را نادیده می‌گیریم و فرض را بر صحت چنین بیانی می‌نمائیم، اما آنچه که مسلم است، این است که اگر "قل" را خذف نمائیم، مفهوم جمله عوض نخواهد شد، این قاعده در چهار سوره‌ی پایانی قرآن وجود دارد که همگی دارای چنین ساختاری هستند:
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس/١) مَلِكِ النَّاسِ (ناس/٢) إِلَٰهِ النَّاسِ (ناس/٣) مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (ناس/٤) الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (ناس/٥) مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ (ناس/٦)
بگو: پناه می‌برم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به (خدا و) معبود مردم، از شرّ وسوسه‌گر پنهانکار، که در درون سینه انسانها وسوسه می‌کند، خواه از جنّ باشد یا از انسان!
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (فلق/١) مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (فلق/٢) وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (فلق/٣) وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ (فلق/٤) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (فلق/٥)
بگو: پناه می‌برم به پروردگار سپیده صبح، از شرّ تمام آنچه آفریده است؛ و از شرّ هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود؛ و از شرّ آنها که با افسون در گره‌ها می‌دمند (و هر تصمیمی را سست می‌کنند)؛ و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد می‌ورزد!
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (اخلاص/١) اللَّهُ الصَّمَدُ (اخلاص/٢) لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (اخلاص/٣) وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ (اخلاص/٤)
بگو: اوست‏ خداى يگانه؛ خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می‌کنند؛ (هرگز) نزاد، و زاده نشد، و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!
قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (کافرون/١) لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ (کافرون/٢) وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (کافرون/٣) وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ (کافرون/٤) وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (کافرون/٥) لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (کافرون/٦)
بگو: ای کافران! آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! و نه شما آنچه را من می‌پرستم می‌پرستید، و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم، و نه شما آنچه را که من می‌پرستم پرستش می‌کنید؛ (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم!
اگر هم قل را حذف نمائیم باز مفهوم جمله عوض نمیشود؛ مثلا:
أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس/١)
پناه می‌برم به پروردگار مردم
أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (فلق/١)
پناه می‌برم به پروردگار سپیده صبح
هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (اخلاص/١)
اوست‏ خداى يگانه
يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (کافرون/١)
اي كافران

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟

#قسمت_سيزدهم

علی از اسب خود پايين آمد و گونه ی خود را به خاك چسباند و گفت: وای بر شما من فقط بنده ای از بندگان خدا هستم. از خدا بترسيد و به اسلام باز گرديد آنان نپذيرفتند. علی چند بار آنان را به اسلام فراخواند. اما بر كفر خود باقی ماندند. علی به سمت آنان رفت و گفت: آنان را محكم ببنديد و بر من لازم است كه كارگران و آتش و هيزم را برايتان آماده كنم. سپس دستور داد دو چاه كنده شود و يكى از آنها را سر پوشيد و ديگری را روباز قرار داد. و در آن هيزم انداخت و ميان آنها را به هم وصل كرد و در چاه روبسته آتش انداخت و آنان را دوداندود كرد و پيوسته صدايشان ميزد كه به اسلام باز گردند اما نمی پذيرفتند، پس بر روی آنان آتش و هيزم انداخت تا سوختند، شاعر در اين باره سروده:
لــــــــترم بي المنيــــــــة حيــــــــث شــــــــاءت إذا لم تــــــــــــر بي في الحفـــــــــــــرتين
إذا مـــــــــا حشـــــــــنا حطبـــــــــا بنـــــــــار فــــذاك المــــوت نقــــدا غــــير ديــــن
#ترجمه: هر وقت كه مرگ بخواهد مرا در آن خواهی انداخت اگر در اين دو چاه نياندازی
اگر هيزم را برای آتش جمع كنيم آن وقت مرگ حاضر و آماده فرا خواهد رسيد
و علی آنان را ترك نكرد، تا اينكه به پودر تبديل شدند(#منبع: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ٢، صص ٣٠٨ و ٣٠٩)
اين دسته ای از روايات بود كه ما در ميان احاديث صحيح و حسن و تاريخی پيدا كرديم و از كتاب های شيعی مربوط به اصول و فقه و رجال و تاريخ جمع نموديم كه همه بر اين مسئله دلالت دارند كه علی زنديقان و كسانی را كه به خدايی او اعتقاد داشتند؛ از جمله اصحاب ابن سبأ را سوزاند.
اما طبق روايات اهل سنت و شيعه، علی خود شخص ابن سبأ را به مدائن تبعيد
كرد آن هم به دليل ميانجيگری گروهی از روافض.
نوبختی در كتاب «الشيعه» زير عنوان زندگينامه ی ابن سبأ می گويد: ابن سبأ جزو كسانی بود كه بر ابوبكر و عمر و عثمان و ساير صحابه ايراد گرفت و از آنان تبرئه جست و می گفت: علی او را به اين كار امر كرده است. علی او را گرفت و از اين مسئله از او پرسيد: او اقرار كرد. علی به قتل او دستور داد.
اما مردم فرياد زدند ای امير المؤمنين! آيا مردی را می كشی كه مدعی محبت شما اهل بيت و پيرو ولايت شما و اظهار برائت از دشمنان شماست پس علی او را به مدائن تبعيد كرد.
(#منبع: فرق الشیعه، نوبختی، ص ٤٤ و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٣٦)
اما مردم فرياد زدند اي امير المؤمنين! آيا مردي را ميكشي كه مدعي محبت شما اهل بيت و پيرو ولايت شما و اظهار برائت از دشمنان شماست پس علي او را به مدائن تبعيد کرد
ابن سبأ در مدائن مردم را به فكر خويش دعوت ميكرد.

ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️تناقضات ائمه شيعه، دلیلى بر بی در و پیکر بودن مذهب تشیع

#قسمت_سيزدهم

در ادامه بحث تناقضات بيشمار مذهب شيعه، سری به کتاب های شيخ طوسى كه به شیخ الطائفه ملقب است و از بزرگترين علما و متوليان اين مذهب است میزنیم تا ببینیم ایشان در مورد اين حجم عظیم اختلافات روایی ائمه شان چه میگوید:
{وقد ذکرت ما ورد عنهم  فی الأحادیث المختلفة التی تخص الفقه فی کتابی المعروف بالاستبصار وفی کتاب تهذیب الأحکام، ما یزید علی خمسة آلاف حدیث وذکرت فی أکثرها اختلاف الطائفة فی العمل بها وذلك أشهر من أن یخفی، حتی إنك لو تاملت اختلافاتهم في هذه الأحکام وجدته يزيد على إختلاف أبي حنيفة والشافعي ومالك.
#ترجمه: بیش از ۵۰۰۰ روایت در دو کتاب الاستبصار و تهذیب الاحکام مخصوص به فقه ذكر کرده‌ام که در بیشتر آنها اختلاف طائفه در عمل به آن را نیز بيان نموده ام و اين[۵۰۰۰ تناقض] مشهور تر از آن است که مخفی بماند حتی اگر شما اختلاف آنها در احكام را نگاه كنيد، آن اختلافات را بیشتر از اختلاف ابو حنیفه و شافعی و مالک می يابید(ائمه بزرگ اهل سنت).
شیخ طوسی در تحقيق خود در حدود ۵۰۰۰ روایت متناقض که از نظر اعتبار و سندیت امکان انکار آنها نیست ولی با سایر احادیث اختلاف و تناقض دارند را يافته است كه موجب سردرگمی علمای شیعه شده بودند را جمع آوری کرده است. ايشان برای حل این مشكل و تناقض عظيم، راهکارى ابداع كرده كه در اينجا به آن ميپردازيم.
#متن_عربى: علی بن راب قال: سالت ابا عبد الله الاذنان من الراس؟ قال: نعم قلت: فاذا مسحت راسی مسحت اذنی ؟ قال: نعم.
#ترجمه:
علی بن راب گفت: از امام صادق پرسیدم آیا گوشها جزئى از سر به حساب میایند؟ گفت بله، گفتم: اگر سر را مسح کردم گوشها را هم مسح کرده ام؟ گفت: بله.
شیخ طوسی برای حل این اشتباه امام صادق میگوید: [هذا الخبر مَحمول عَلی التقیة لانه موافق لمذاهب العامه ومناف لظاهر القرآن]
#ترجمه: شیخ طوسی میگوید: اين خبر حمل بر تقيه ميشود هم به دليل موافق بودن با اعتقاد اهل سنت و هم منافات داشتن با ظاهر قرآن!!
آيا شيخ طوسى براى رفع و رجوع اين ايراد، دليلى احمقانه تر ازين نيافته بود ؟
شیخ طوسی برای اینکه از این روایت فرار کند میگوید چونکه این روایت موافق مذهب اهل سنت هست و با ظاهر قران امکان مخالفت دارد پس در نتیجه بنابر تقیه صادر شده!!
در حالی که عقل سلیم میگوید این روایت وقتی از امام شما صادر شده چه با اهل سنت موافق یا مخالف باشد بايد برای شما حجت باشد و اگر با قران اختلاف دارد این اختلاف امام شما با قرآن است و نه راهکاری برای برون رفت از تناقضات بيشمار ائمه شما!
▪️حدیث بعدی:
سألت اباعبدالله عن قول الناس فی صلاه جماعه حین یقرأ فاتحه الکتاب امین قال: ما احسنها واخفض بهاالصوت.
#ترجمه: از امام صادق در مورد گفتن کلمه{آمین} که مردم بعد از سوره فاتحه میگویند سوال پرسیدم: امام گفت: بسیار زیبا است، و با صدای آرام آنرا بگو.
در اينمورد نيز شیخ طوسی مانند روایت قبلی و بسیاری از روایات دیگر میگوید: [نحمله علی ضرب مِن التقیة لاجماع الطائفه المحقه علی ترک العمل بها]
#ترجمه: اين روایت را بر تقیه حمل مینماییم؛ چون اجماع بر ترک آن میباشد.
این گفته نیز مانند مورد قبل از عجایب روزگار و از احمقانه ترين استدلالات است زیرا ايشان معترف به صدور این روایت از امام صادق هستند ولی وقتی میبینند با اجماع خودشان بر یک مطلب که چندین قول اختلافی در ان نیز وارد شده متناقض است میگوید اینجا امام تقیه کرده!!
مشخصا با نگرش عقلی به این جریان ٢ احتمال وجود دارد احتمال اول اینکه امام اشتباه کرده باشد و این موجب رد عصمت ایشان میشود و دوم اینکه ایشان منظورش همین بوده و چون با بقیه روایات خودشان متناقض است پس مجدد عصمت ساختگی ایشان از بین میرود.
چه كسى بهتر از آخوندها ميتوانست با اين استدلالات احمقانه، بى در و پيكر بودن اين مذهب من درآوردى را اثبات كند؟

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35352
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_سيزدهم

جزیه در قرآن فقط یه بار از آن یاد شده و آن هم در سوره توبه آیه ٢٩ است که می گوید:
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ
وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ
دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا
الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۲۹﴾
١) ترجمه فولادوند:
با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى ‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏ اش حرام گردانيده‏ اند حرام نمى دارند و متدين به دين حق نمى‏ گردند كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دست ‏خود جزيه دهند.
٢) ترجمه انصاریان:
با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند، و آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده اند، حرام نمی شمارند، و دین حق را نمی پذیرند، بجنگید تا با دست خود در حالی که [نسبت به احکام دولت اسلامی] متواضع و فروتن اند، جزیه بپردازند.
٣) ترجمه خرمشاهی:
با اهل كتابى كه به خداوند و روز بازپسين ايمان ندارند و حرام داشته خدا و پيامبرش را حرام نمى‏گيرند و دين حق نمى‏ورزند، كارزار كنيد تا به دست خويش و خاكسارانه جزيه بپردازند
٤) ترجمه قمشه ای:
(ای اهل ایمان) با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمی‌دانند و به دین حق (و آیین اسلام) نمی‌گروند قتال و کارزار کنید تا آن‌گاه که با دست خود با ذلت و تواضع جزیه دهند.
٥) ترجمه مکارم شیرازی:
با كساني از اهل كتاب كه ايمان به خدا، و نه به روز جزا دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مي‏شمرند، و نه آئين حق را مي‏پذيرند، پيكار كنيد، تا زماني كه جزيه را به دست خود با خضوع و تسليم بپردازند
٦) ترجمه رشید الدین میبدی:
کشتن کنید (جنگ کنید) با ایشان که بنمی‌گروند به یکتایی خداوند و به روز رستاخیز، و حرام نمیدارند آنچه حرام کرد خدای و رسول او، و دین اسلام نمیدارند و نمی‌پذیرند، از اهل کتاب از جهودان و ترسایان و صابیان، تا آن گه که گزیت(جزیه) دهند از دست خود نقد، و ایشان خوار و کم آمده.
این هم ترجمه و تفسیر همین آیه از "تفسیر حسینی" از تفاسیر اهل سنت که در خانه های پدران ما بسیار رایج و موجود است به خوبی معنی آیات و تفاسیر را مطالعه کنید خصوصا آن قسمتی که نوشته موقع گرفتن جزیه یک سیلی هم بزنید تا امثال طباطبایی نفرمایند که استاد بزرگوار بهرام مشیری از جیب خود در آورده که موقع اخذ جزیه سیلی هم بزنید

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_سيزدهم

.شما دیدید بچه اي گریه می کند، یک نفرتان عقلش نرسید که برود جلو و بپرسد :پسر جان! چرا گریه می کنی؟
او را در بغل گرفتید و حلوا حلوا کردید و هزار و یک کشف و کرامت برایش قایل شدید، و در این میان سه چهار نفر کلاش حقه باز هم به اسم متولی پیدا شدند و پدر و مادر بچه را کنار زدند و به قضیه اي بدان سادگی چنان شاخ و برگی دادند که نصف روزه خبرش به سعید آباد رسید و مردم کار و زندگیشان را ول کردند و مثل سیل به طرف زیارتگاه سرازیر شدند. خوب، حالا خوب گوشهایتان را باز کنید تا بفهمید علت گریۀ طفلک چه بوده"، و در حالیکه با دست زمختش بازوي نیمه عریان مرا گرفته بود، رو به من کرد که " میرزو، به این جماعت بگو که دیشب چرا گریه کردي"
من هاج و واج و وحشت زده در آستانۀ به هق هق افتادن بودم که نهیب سید تکانم داد و با شنیدن دستور مکررش در حالیکه با پشت دست چشمان به رطوبت نشسته ام را پاك می کردم و با زبانِ از لاي لب بیرون زده آب دماغ سرازیر شده ام را لیس می زدم، سکسکه کنان و هق هق زنان گفتم " گلگلو". نهیب خشم آلود سید اوج گرفت که " بلندتر بگو تا همه بشنوند، گلگلوت چی شده بود."
شاید چهار پنج دقیقه اي وقت تلف شد تا عبارتی چند کلمه اي از لاي لبان من بیرون کشیده شود و خلایق پی برند که گریۀ دیشب من نه ربطی به امامزاده علی داشته و نه بر اثر ظهور جمال مبارك امام رضا بوده، بلکه همه اش به علت در رفتن چرخ گلگلو بوده است و ترس از بازخواست مادر و ضربه هاي بیرحمانۀ نی قلیان سیم پیچش .
هنوز اعترافم تمام نشده بود که نگاه محبت از چشمان مردم زایل گشت و بجایش چشم غره هاي غضب نشست و خنده هاي تمسخر. زمزمه هاي اعتراض و انکاري در حال برخاستن بود و یکی دو نفري از گوشه و کنار صدایشان را بلند کرده بودند، اما سید از کسانی نبود که در مواردي چنین حساس میدان را به مدعیان واگذارد. با دیدن زمینه اي آماده شروع به بهره گیري کرد که :
" .حالا گوشهایتان را خوب باز کنید تا بگویم چرا عیسی مریدبان خواب نما شد و چرا به این سرعت خوابش در شهر پیچید و چرا دو سه تا از همکارهاي بدبخت من که خرجشان زیاد است و همت کار کردن و از دسترنج خود نان خوردن از وجودشان رفته، به این شایعه دامن زدند و شما مردم بیکار و بیعار سیرجان را به اینجا کشاندند."

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_سيزدهم

در ادامه «افرَهات» از «Zechariah (یک پیامبر یهودی)» ٤،٧» نوشته ای را میآورد و به آشکار کردن ژرفای سخن او میپردازد (رهنمود ١،٩):
پیش از این او (خدا) این سنگ را نشان داده و نامیده است: بر این سنگ من هفت چشم را می ُگشایم (Zechariah ٣،٩)"، و: (رهنمود ١،١٧) "همچنین «سیمون» که خَرسنگ نامیده شده است،
به دلیل استواری در باور دینیش بود" (١٦،١٨ Mt)(٣٨). این تفسیرِ انجیل که از سوی «افرَهات» انجام شده است، همانند یک نقشۀِ ساختمان در ساختن قبه الصخره بکار گرفته شده است.
ما نمیدانیم که «عبدالمک» تا چه اندازه با نوشته های «افرَهات» آشنایی داشته است. ولی آدم میتواند بپذیرد که جهانبینی «عبدالملک» را یک آمیخته ای از باور به تورات و باورهای دینی سوری/مسیحی شکل داده بودند. نقش مُهمِ باور به افسانه هایِ توراتی در شکل دادن به اندیشه های کلی «عبدالملک» در «نقشِ ساز و برگ های پرستشگاه ُسلیمان» بازتاب مییابد که در زمان او بر سکه های پول کنده کاری شدند(٣٩). توجه «عبدالملک» به نمادهایِ ستونِ سنگی و ساز و برگهای پرستشگاه سلیمان به معنی بازگشت او به آیین یهود نبود، بلکه این نمادها نشانه های ویژۀِ مسیحیتِ عربی «عبدالمک» بودند(٤٠). و نوشته هایی که به فرمان او بر دیوارهای اندرونی قبه الصخره نگارش ُشده اند، این نتیجه گیری را تایید میکنند. با اینهمه، ولی برای کسانیکه سکه های «عبدالمک» را در دست داشتند، این نمادهای تازه (ستون سنگی) همانند نقش چلیپا (صلیب) که پیش از این روی سکه های او کنده کاری میشدند، نمادهای مسیحی بشمار نمیآمدند. این برداشتِ اشتباه در نگرش «یوحناس دمشقی» به اسماعیلیان (عرب ها) بازتاب یافته است که آنها را سنگ پرست نامیده است؛ بیگمان او متوجه نشده بود که موضوع چیست. پیامِد این سوتفاهم این بود که پیونِد آن صفات که روی سکه های پول کنده کاری میشُدند و یا در اَنگاشت های مذهبی شان بکار میبردند- پیش از همه صفت «مُحَمَد»- دیگر با «عیسی» روشن نبود و با گذشت زمان این پیوند گسسته شد.
٣.٣ دوران الولید جانشینِ «عبدالمک» پسرش «الولید» شد. «الولید» اندیشه های پایانِ زمانی (apocalyptic) پدرش را کنار گذاشت که میپنداشت مهمترین پیشامدهایِ پایانِ زمانی در اورشلیم روی خواهند داد. بجای آن، «الولید» پرستشگاهِ مقدس «یحیی» غسل دهنده (حرم) را در دمشق گسترش داد که سر او در آنجا نگهداری میشُد و برای «معاویه» بسیار با ارزش بود(٤١). دمشق در بالاترین بخش شمالی سرزمین های («عربی») نبطیان جای دارد. توجه به این فرهنگی که گستر ِش پرستشگاه مقدس «یحیی» غسل دهنده در شمالِ سرزمین نبطیان نمادش بود، الگویی شد تا ٤٩ سال پس از آن یک پرستشگاهِ مقدس دیگر در جنوب سرزمین نبطیان، یعنی در مدینه ساخته شود.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

#قسمت_سيزدهم

در «سانسکریت» که نوشته های کُهنِ فرهنگی / دینی هندوستان در دوران باستان است، داستان هایی همانند معراج محمد و سفر شبانۀِ ارداویراف وجود دارند، که از میان آنها ما به کتاب «سفر به جهان ایندرا» اشاره میکنیم. ایندرا در باورهای کُهن مردم هندوستان دارای بالاترین جایگاه خدایی بود. او خدای جنگ، توفان، باران و زایندگی و باروری (fertility) بود. در این افسانه بیان شده است که قهرمان داستان «ارجونا (Arjuna)» سفری به آسمان ها کرد، به جاییکه او کاخ آسمانی «ایندرا» را دید که نامش «وایوانتی (Vaivanti)» است و در باغ «ناندانام (Nandanam)» برپا شُده است.
کتاب های هندو به ما میگویند که رودخانه هایی که پیوسته در جریان هستند گیاهان سبز و زیبا در پیرامون این کاخ را با آب تازه آبیاری میکنند. در میان این باغ درختی ایستاده است به نام «پاکشاجاتی (Pakshajati)» که میوه ای به نام «امریتا (Amrita)» یا «بی مرگی» دارد، و هرکس که از آن بخورد، هیچگاهنخواهد ُمرد.گُلهایزیبابارنگهایگوناگونایندرختراتزئیندادهاند؛و آرزوهای هرکسی که زیر سایه این این درخت بیارامد، برآورده خواهند شد.
زرتُشتیان نیز یک گزارشی دربارۀِ وجود یک درخت شگفت انگیزی دارند که در اوستا «هواپا (Hvapa)» و در زبان پهلوی آنرا «هومایا (Humaya)» مینامند، که در هر دو
مورد این معنی را میدهد:
«درختی که خوب آبیاری شده است». در کتاب «وَندیداد» این درخت بدینگونه تشبیه شده است: «آب ها [٢٦] با پاکیزگی از دریاچۀِ «پویتیکا» به دریایچۀِ «وروکاشا» میریزند، و از آنجا به پای درخت «هواپا (Hvapa)» سرازیر میشود؛ در آنجا همۀِ گیاهان از گونه هایِ فراوان میرویند.» نیاز به گفتن است که «هواپا (Hvapa)» و «پاکشاجاتی (Pakshajati)» سنجش پذیر با درخت «توبا» یا درخت «خوبی» در بهشت مسلمانان هستند، و نام درخت «توبا» در فرهنگ اسلامی به اندازه ای
آشناست که در اینجا نیازی به روشنگری دربارۀِ آن نیست.
به هر روی، در اینجا باید اشاره شود که داستان هایِ همانندِ افسانه هایی که در بالا آمد، در آثار کیش هایِ انحرافی (apocryphal) مسیحی وجود دارند، به ویژه در کتاب های «رویای پاولوس (Visio Pauli)» و «سفارش نامۀِ ابراهیم ( Testament of Abraham)». در کتاب «رویای پاولوس» آمده است که «پاولوس (یک آدم مقدس در دین مسیحی)» به آسمان ها پرواز کرد، و ابراهیم و چهار رودخانۀِ بهشتی و همه شگفتی های آسمان را تماشا کرد. در این «سفارش نامۀِ» تخیلی «پاولوس» نیز پس از تماشای آسمان ها و بهشت به زمین بازمیگردد تا همانند «ارداویراف» و محمد مشاهدات و تجربیات خودش را با انسان های روی زمین درمیان گذارد. در پیوند با ابراهیم این نوشته میگوید: «و [٢٧] فرشته ای به نام میخائیل به آسمان فرازید و ابراهیم را به همراه یک ارابه بسیار زیبایی که در آن نشسته بود با خود بُرد؛


ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
Forwarded from نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟

#قسمت_سيزدهم

این نوشته های جداگانۀِ قرآنی سپس گردآوری شده، رونوشت برداری شده و برای روخوانی آماده گردیدند. در بیشتر موارد، در آغاز این آیه های قرآنی از چند جمله کوتاه ساخته شده بودند که سپس تر با گزاره های دیگر در کنار هم گذاشته شده و به آنها افزوده شدند، بدون اینکه این نوشته ها پیوندی باهمدیگر داشته باشند یا اینکه پیوند زدنِ این نوشته ها به همدیگر از یک قاعده ای پیروی کند. تنها در برخی از سوره ها، آیه ها بهم پیوستگی دارند و در پیوند با همدیگر هستند، با آنکه در خیلی از موارد هم در آنها این ارتباط اینجا و آنجا بریده . این پژوهش نشان میدهد که نوشته های قرآنی بدونِ وابستگی در کنار هم گذاشته شده و به مرور زمان جزئی از همدیگر شده اند. این شیوۀِ کنارِ هم گذاشتن نوشته های قرآنی که پیوندی باهمدیگر ندارند، در سوره های «مدینه ای» بیشتر آشکار شده است. برای نمونه در سوره دوم قرآن بنگر میآید که ویرایش کننده هر نوشته قرآنی را که در یک صندوقی یافته است، در کنارهم گذاشته باشد. و انگار که این ویرایش کنندگان قرآن از چنان پشتوانۀِ حکومتی برخوردار بوده اند که نتیجه کار های تازه آنها را همراه با نوشته های پیشین قرآنی همانند یک مجموعۀِ بهم پیوسته رونوشت برداری میکردند.
حتی نوشته های قرآنی کهنتر نشان میدهند که این نوشته ها از سُنت های متفاوت در نویسندگی سرچَشمه گرفته اند. برای نمونه خدا همیشه سخنش را به پیامبر ابلاغ میکند. پیوسته از خدا به نام الله یاد ، ولی در ١٩ سوره برای خدا واژۀِ «رب» بکار بُرده که در آیین یهود مرسوم است، و این نشاندهندۀِ یک سنت متفاوت در شیوۀِ نگارش قرآن است. در دوران روشنگری (از ١٦٥٠ تا ١٨٠٠ میلادی) با کشف نام های گوناگونِ خدا در آیین یهود همانند «یهوه» و «الوهیم»، پژوهشهای دانشی/ انتقادی در تورات آغاز شد. ولی در اسلام شناسی سُنتی این دانستنی ارزشی برای اندیشیدن ندارد که نویسندگان و ویرایشگران نوشته های قرآنی، همانند همکاران یهودی شان که تورات را نوشتند، از منابع گوناگونی پیروی میکردند و در مدارس دینی متفاوتی پرورش یافته بودند.
بخش بزرگی از قرآن بگونۀِ فراگیر از نوشته هایِ انجیل و نوشته هایِ نُخُستینِ مسیحیانِ سوریه ای تأثیر گرفته است، همچنین در قرآن نوشته های موزونی یافت میشوند که به باورهایِ کُهنِ دینیِ ایرانیان و کیش های صوفیگری نزدیکتر هستند. چگونگی رُشد و نمو و تکامل باورهای دینی در قرآن میتوانست از میانِ نوشته هایِ قرآنی فهمیده شود، اگر تاریخ نگارش این نوشته ها دقیقا روشن میبود. اگر همزمان و همراستا (موازی) با نگارش نوشته های قرآنی اسناد کتیبه ای و تاریخ گذاری شده ای در دست میبودند، میشُد روشنتر رُشد و نمو باورهای دینی را در قرآن دنبال کرد(٢٥).
فرآیند رُشد و نمو باورهای دینی در قرآن را میتوان در زمینه اخلاق و قانون های اجتمایی...دنبال کرد. روشن است که نویسندگان قرآن در نسل ها و آموزشکده های دینی گوناگون آموزش یافته و پرورش یافته بودند.

ادامه دارد ….