Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
دوره ششم، شماره پاییز ١٣٩٢ مجله ایمنی زیستی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_غذاها
ماندانا عسکري
گروه زیست فناوري دانشگاه شهید چمران اهواز
ترجمه اي از فصول کتاب آنلاین از وب سایت:
The International Service for the Acquisition of Agri-biotech Applications (ISAAA)
☆2
مهندسی ژنتیک و علم بیوتکنولوژي رویکرد بسیار با ارزش و تکمیل کننده اي را براي پیشرفت محصولات تقویتی ارائه می کند.
1 -1 - #افزایش_میزان_پروتئین
سلولهاي بدن انسان فقط می توانند 10 نوع از 20 نوع آمینواسید را تولید کنند و بقیه ي انواع آمینواسید از طریق غذاي دریافتی تامین می شود. کاندیدهاي مناسب پروتئینی براي تقویت زیستی عبارتند از:
پروتئین ذخیره اي اسپورامین A از سیب زمینی شیرین، پروتئین AmA1 آلبومین دانه گل تاج خروسPrince's Feather که یک ASP,(Amaranthus hypochondriacus)
پروتئین ذخیره اي مصنوعی غنی از آمینواسید است. ASP1 به خوبی در برنج و گیاه مانیوك Cassava وارد و بیان شده است.
اکنون سعی بر این است که میزان ذخیره پروتئین در گیاهان تراریخته افزایش یابد.
2 -1- #مقابله_با_کمبود_ویتامین_A
کمبود ویتامین A باعث نابینایی غیرقابل بازگشت، افزایش حساسیت در برابر بیماري ها و همچنین مرگ می شود.
برنج طلایی Golden Rice شامل دو ژن دریافتی از طریق مهندسی ژنتیک است. این دو ژن تولید آنزیم فیتوئن سنتاز (Phytoene synthase (PSY
و آنزیم فیتوئن دساتور از
(Phytoene desaturase )CRTI
را رمزگذاري می کنند.
برنج طلایی داراي ژن PSY از نرگس زرد و ژن CRTI از باکتري گیاهی اروینیا اوردوورا Erwinia uredovara می باشد.
3 -1- #محصولات_غنی_شده_از_آهن_براي_مقابله_با_آنمی
بیش از دو میلیارد نفر در تمام کشورها از آنمی فقر آهن رنج می برند که این مسئله باعث شده کمبود آهن متداول ترین کمبود ریزمغذي در سراسر جهان باشد.
گوشت قرمز، حبوبات و سبزیجات از منابع آهن هستند؛ گرچه میزان دسترسی زیستی آهن در گیاهان کم است.
در برنج، این مشکل با وجود فیتات Phytat که یک مهارکننده قوي در بازجذب آهن است، و همچنین کمبود فاکتورهاي کمک کننده در بازجذب آهن، تشدید شده است.
القاي پروتئین ذخیره کننده آهن به نام فریتین Ferritin ، از لوبیاسبز و لوبیاي سویا به اندوسپرم برنج، باعث افزایش برابري آهن در دانه هاي برنج شده است.
به منظور کاهش میزان فیتات، آنزیم فیتاز به برنج منتقل شده و اکنون سعی بر این است که ساختار برنج را بهینه سازي کنند. و در آخر، بیان بیشتر یک پروتئین غنی از سیستئین که عناصر فلزي را در برنج منتقل می کند، می تواند میزان بازجذب آهن را طی گوارش بهبود دهد.
4 -1- #افزایش_فولیک_اسید_در_گوجه_فرنگی
کمبود فولیک اسید یک مشکل جهانی است که اکثرا خانم ها در کشورهاي درحال توسعه با آن مواجه هستند.
در غذا، فولیک اسید بیشتر به فرم فولات وجود دارد. به منظور افزایش میزان فولات در گوجه فرنگی، دانشمندان ژن آنزیم کاتالیز کننده سنتز دو پیش ماده ي فولات را بیان کرده اند.
این عمل باعث شده که گوجه فرنگی تراریخته 25 برابر فولات بیشتري داشته باشد.
5 -1- #ذرت_فیتاز
در چین ذرت فیتاز توسط آکادمی علوم کشاورزي چین تولید شده، گواهی ایمنی زیستی را در سال 2009 دریافت کرده و در سال 2014 نوسازي شده است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
دوره ششم، شماره پاییز ١٣٩٢ مجله ایمنی زیستی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_غذاها
ماندانا عسکري
گروه زیست فناوري دانشگاه شهید چمران اهواز
ترجمه اي از فصول کتاب آنلاین از وب سایت:
The International Service for the Acquisition of Agri-biotech Applications (ISAAA)
☆2
مهندسی ژنتیک و علم بیوتکنولوژي رویکرد بسیار با ارزش و تکمیل کننده اي را براي پیشرفت محصولات تقویتی ارائه می کند.
1 -1 - #افزایش_میزان_پروتئین
سلولهاي بدن انسان فقط می توانند 10 نوع از 20 نوع آمینواسید را تولید کنند و بقیه ي انواع آمینواسید از طریق غذاي دریافتی تامین می شود. کاندیدهاي مناسب پروتئینی براي تقویت زیستی عبارتند از:
پروتئین ذخیره اي اسپورامین A از سیب زمینی شیرین، پروتئین AmA1 آلبومین دانه گل تاج خروسPrince's Feather که یک ASP,(Amaranthus hypochondriacus)
پروتئین ذخیره اي مصنوعی غنی از آمینواسید است. ASP1 به خوبی در برنج و گیاه مانیوك Cassava وارد و بیان شده است.
اکنون سعی بر این است که میزان ذخیره پروتئین در گیاهان تراریخته افزایش یابد.
2 -1- #مقابله_با_کمبود_ویتامین_A
کمبود ویتامین A باعث نابینایی غیرقابل بازگشت، افزایش حساسیت در برابر بیماري ها و همچنین مرگ می شود.
برنج طلایی Golden Rice شامل دو ژن دریافتی از طریق مهندسی ژنتیک است. این دو ژن تولید آنزیم فیتوئن سنتاز (Phytoene synthase (PSY
و آنزیم فیتوئن دساتور از
(Phytoene desaturase )CRTI
را رمزگذاري می کنند.
برنج طلایی داراي ژن PSY از نرگس زرد و ژن CRTI از باکتري گیاهی اروینیا اوردوورا Erwinia uredovara می باشد.
3 -1- #محصولات_غنی_شده_از_آهن_براي_مقابله_با_آنمی
بیش از دو میلیارد نفر در تمام کشورها از آنمی فقر آهن رنج می برند که این مسئله باعث شده کمبود آهن متداول ترین کمبود ریزمغذي در سراسر جهان باشد.
گوشت قرمز، حبوبات و سبزیجات از منابع آهن هستند؛ گرچه میزان دسترسی زیستی آهن در گیاهان کم است.
در برنج، این مشکل با وجود فیتات Phytat که یک مهارکننده قوي در بازجذب آهن است، و همچنین کمبود فاکتورهاي کمک کننده در بازجذب آهن، تشدید شده است.
القاي پروتئین ذخیره کننده آهن به نام فریتین Ferritin ، از لوبیاسبز و لوبیاي سویا به اندوسپرم برنج، باعث افزایش برابري آهن در دانه هاي برنج شده است.
به منظور کاهش میزان فیتات، آنزیم فیتاز به برنج منتقل شده و اکنون سعی بر این است که ساختار برنج را بهینه سازي کنند. و در آخر، بیان بیشتر یک پروتئین غنی از سیستئین که عناصر فلزي را در برنج منتقل می کند، می تواند میزان بازجذب آهن را طی گوارش بهبود دهد.
4 -1- #افزایش_فولیک_اسید_در_گوجه_فرنگی
کمبود فولیک اسید یک مشکل جهانی است که اکثرا خانم ها در کشورهاي درحال توسعه با آن مواجه هستند.
در غذا، فولیک اسید بیشتر به فرم فولات وجود دارد. به منظور افزایش میزان فولات در گوجه فرنگی، دانشمندان ژن آنزیم کاتالیز کننده سنتز دو پیش ماده ي فولات را بیان کرده اند.
این عمل باعث شده که گوجه فرنگی تراریخته 25 برابر فولات بیشتري داشته باشد.
5 -1- #ذرت_فیتاز
در چین ذرت فیتاز توسط آکادمی علوم کشاورزي چین تولید شده، گواهی ایمنی زیستی را در سال 2009 دریافت کرده و در سال 2014 نوسازي شده است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان: نظریه های #فشار_اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها #دورکیم و #مرتون
☆3
#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی
ادامه ....
2-1. #تبیین_بزهکاری_از_منظر_نظریه_فشار:
رویکرد های جامعه شناختی ای مانند نظریه فشار، در بسیاری از خصوصیت های فلسفی و سیاسی اثبات گرایی زیستی و روانی با آنها مشترک است.
اما در همان حال، جرم را نمودهایی از وجود آسیب اجتماعی به جساب می آورد نه آسیب فردی.
در این مفهوم علت بزهکاری پیدایش آنومی و گسست اجتماعی است.
#آنومی در نظریه ی جرم شناسانه ی دورکیم نوعی احساس بی هنجاری است که نهایتا به ارتکاب کژروی می انجامد.
#رابرت_مرتون، جامعه شناس امریکایی با بیان نظریه #هنجار_گسیختگی و تاثیر پذیری از اندیشه های دورکیم، اثر قشر بندی های ناعادلانه ی اجتماعی را در توزیع فرصتها و اهداف، بر پیدایی و پایایی انحرافات اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد.
او با طرح " #رویای_آمریکایی " بیان می نماید، در جامعه ای که فرهنگ غالب، به آمال های اقتصادی و دستیابی به آنها ارزش زیادی قائل شود اما به موازات آن به توزیع منابع و ابزارهای کافی جهت دسترسی به این هدف نپردازد، اسباب آن را فراهم خواهد ساخت تا افراد محروم با مشاهده ی وفور و تراکم فرصتها در اختیار طبقه ای خاص از جامعه، تلاش نمایند تا طرفی دیگر برای ارضاء نیاز های اجتماعی خود بجویند.
ترکیبی از پذیرفته های موکد و ساختار ناعادلانه ی اجتماعی، فشار شدیدی را بر طبقه محروم جهت انحراف از ارزش های جمعی ایجاد می کند، فشاری که آنان را در صورت آسیب پذیری به سوی مسیرهای غیرقانونی سوق خواهد داد.
مرتون واکنش افراد را در برابر این ساختار نامناسب، متفاوت دانسته و در سنخ شناسی خود به واکنش هایی چون :
سازش یا همنوایی،
نو آوری،
شعائر گرایی یا مناسک گرایی،
کناره گیری و شورش یا انقلاب اشاره می کند.
بی سامانی اجتماعی، که زمینه ی رفتارهای انحرافی را فراهم می سازد علاوه بر آنکه در نظریه های دورکیم و
مرتون مطرح شده است، در تبیین های جرم شناختی #کلیفارد_شاو و #هنری_مک_کی نیز مشاهده می شود.
نظریه فشار به جای پرداختن به دو بعد روان شناسی فردی یا خصیصه های زیستی، مدعی است که موجبات
شکل گیری جرم را باید در درون اجتماع جست.
بدین ترتیب، در نگاه این نظریه، یک «مجرم» یا «کجرو» محصول نوعی نظم خاص اجتماعی است.
به بیان دیگر، نظریه فشار مدعی است اعمال و ارزش های مجرمان را اصولا نیروها و عوامل فراگیر موجود در سطح جامعه تعین می بخشد.
همچنین اینکه این دسته افراد، چندان مجالی برای صورت دادن گزینش هایی آگاهانه درباره ی گزینه های اجتماعی در دسترس ندارند.
نظریه فشار، عمدتا با تکیه بر مفاهیم متعارف به تعریف جرم می پردازد. اما این پدیده را صرفا به چشم رفتاری نمی نگرد که نقض رسمی مجموعه قوانین به حساب می آید (یعنی مواردی که سابقه محکومیت در دادگاه ها، بیانگر است). بلکه دو مفهوم جرم و کجروی را در ابعادی فراگیرتر مورد توجه قرار می دهد.
به تعبیر دقیق تر این نظریه، هرگونه سرپیچی از وفاق عمومی موجود درباره ارزش ها و هنجارهای جامعه را جرم می داند.
در خصوص علت جرم، سد داشت. بنابر این نظام عدالت کیفری برنامه های پیشگیرنده و سیاست های مقابله ای خود را برای رویارویی با جوانان منحرف در معرض پایداری و بزهکاران پایدار، باید معطوف به مقابله با خرده فرهنگ های ضداجتماعی نماید که ماحصل تعارض ها، تفاوت ها و تبعیض های فرهنگی اند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان: نظریه های #فشار_اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها #دورکیم و #مرتون
☆3
#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی
ادامه ....
2-1. #تبیین_بزهکاری_از_منظر_نظریه_فشار:
رویکرد های جامعه شناختی ای مانند نظریه فشار، در بسیاری از خصوصیت های فلسفی و سیاسی اثبات گرایی زیستی و روانی با آنها مشترک است.
اما در همان حال، جرم را نمودهایی از وجود آسیب اجتماعی به جساب می آورد نه آسیب فردی.
در این مفهوم علت بزهکاری پیدایش آنومی و گسست اجتماعی است.
#آنومی در نظریه ی جرم شناسانه ی دورکیم نوعی احساس بی هنجاری است که نهایتا به ارتکاب کژروی می انجامد.
#رابرت_مرتون، جامعه شناس امریکایی با بیان نظریه #هنجار_گسیختگی و تاثیر پذیری از اندیشه های دورکیم، اثر قشر بندی های ناعادلانه ی اجتماعی را در توزیع فرصتها و اهداف، بر پیدایی و پایایی انحرافات اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد.
او با طرح " #رویای_آمریکایی " بیان می نماید، در جامعه ای که فرهنگ غالب، به آمال های اقتصادی و دستیابی به آنها ارزش زیادی قائل شود اما به موازات آن به توزیع منابع و ابزارهای کافی جهت دسترسی به این هدف نپردازد، اسباب آن را فراهم خواهد ساخت تا افراد محروم با مشاهده ی وفور و تراکم فرصتها در اختیار طبقه ای خاص از جامعه، تلاش نمایند تا طرفی دیگر برای ارضاء نیاز های اجتماعی خود بجویند.
ترکیبی از پذیرفته های موکد و ساختار ناعادلانه ی اجتماعی، فشار شدیدی را بر طبقه محروم جهت انحراف از ارزش های جمعی ایجاد می کند، فشاری که آنان را در صورت آسیب پذیری به سوی مسیرهای غیرقانونی سوق خواهد داد.
مرتون واکنش افراد را در برابر این ساختار نامناسب، متفاوت دانسته و در سنخ شناسی خود به واکنش هایی چون :
سازش یا همنوایی،
نو آوری،
شعائر گرایی یا مناسک گرایی،
کناره گیری و شورش یا انقلاب اشاره می کند.
بی سامانی اجتماعی، که زمینه ی رفتارهای انحرافی را فراهم می سازد علاوه بر آنکه در نظریه های دورکیم و
مرتون مطرح شده است، در تبیین های جرم شناختی #کلیفارد_شاو و #هنری_مک_کی نیز مشاهده می شود.
نظریه فشار به جای پرداختن به دو بعد روان شناسی فردی یا خصیصه های زیستی، مدعی است که موجبات
شکل گیری جرم را باید در درون اجتماع جست.
بدین ترتیب، در نگاه این نظریه، یک «مجرم» یا «کجرو» محصول نوعی نظم خاص اجتماعی است.
به بیان دیگر، نظریه فشار مدعی است اعمال و ارزش های مجرمان را اصولا نیروها و عوامل فراگیر موجود در سطح جامعه تعین می بخشد.
همچنین اینکه این دسته افراد، چندان مجالی برای صورت دادن گزینش هایی آگاهانه درباره ی گزینه های اجتماعی در دسترس ندارند.
نظریه فشار، عمدتا با تکیه بر مفاهیم متعارف به تعریف جرم می پردازد. اما این پدیده را صرفا به چشم رفتاری نمی نگرد که نقض رسمی مجموعه قوانین به حساب می آید (یعنی مواردی که سابقه محکومیت در دادگاه ها، بیانگر است). بلکه دو مفهوم جرم و کجروی را در ابعادی فراگیرتر مورد توجه قرار می دهد.
به تعبیر دقیق تر این نظریه، هرگونه سرپیچی از وفاق عمومی موجود درباره ارزش ها و هنجارهای جامعه را جرم می داند.
در خصوص علت جرم، سد داشت. بنابر این نظام عدالت کیفری برنامه های پیشگیرنده و سیاست های مقابله ای خود را برای رویارویی با جوانان منحرف در معرض پایداری و بزهکاران پایدار، باید معطوف به مقابله با خرده فرهنگ های ضداجتماعی نماید که ماحصل تعارض ها، تفاوت ها و تبعیض های فرهنگی اند.
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
پارادايمهاي سه گانه اثباتگرايي ، تفسيري و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان
☆3A
#علوم_انساني_چيست؟
« مراد از علوم انساني، دانشی است كه موضوع تحقيق آنها فعاليتهاي مختلف بشر است، يعني فعاليتهايي كه متضمن روابط افراد بشر با يكديگر و روابط اين افراد با اشياء و نيز آثار و نهادها و مناسبات ناشي از اينهاست»(فروند، 3 :1372)؛ اما با اين قيد كه «روش تحقيق در آن، تجربي است و در صدد است تا آن فعاليتهاي مختلف را به قالب نظمهاي تجربه پذير بريزد»(سروش، 24 :1366).
برداشت از تجربه و تجربه پذيري در ميان عالمان علوم اجتماعي متفاوت است؛ برخي مدل علوم طبيعي تجربي را براي علوم انساني ميپذيرند به زعم آنان خروج از اين مدل، علوم انساني را از حوزه علم بودن خارج ميكند. اما برخي ديگر با نقد وحدت انگاري در مدل، به تنوع مدلها در تبيين رفتارها و پديده هاي انساني معتقدند.
اين تفاوت ديدگاه، در واقع از قرن هفدهم پديد آمد.
با شكفتن سريع علوم طبيعي، فاصله اي ميان علوم مادي و علوم انساني به وجود آمد.
توسعه در علوم طبيعي و ركود علوم انساني، اين سؤال را پيش آورد كه آيا احتمالا تفاوتي ميان اين دو شاخه علمي به لحاظ علميت وجود ندارد؟
اين سؤال سبب موضع گيريهاي متعددي در اين زمينه شد.
برخي علوم طبيعي را مدل مناسب براي علمي بودن مي پنداشتند و معتقد بودند علوم انساني بايد هنجارها و روشهاي علوم طبيعي را بپذيرد.
به سخن ديگر، دنياي اجتماعي شبيه دنياي طبيعي است و به همان طريق ميتواند مورد مطالعه قرارگيرد. همانگونه که هدف از معرفت در علوم طبيعي، کشف روابط علّي ميان پديده هاي قابل مشاهده است، در علوم انساني نيز اين هدف بايد به عنوان هدف اصلي براي پژوهشگران علوم انساني تعريف شود زيرا امکان ارائه روابط علت و معلولي ميان پديده هاي اجتماعي وجود دارد. از منظر هستي شناسي جهان اجتماعي از عينيت برخوردار است و شأني وجودي وراي آگاهي و ذهنيت انساني وجود دارد (ايمان، 91 :1388).
رويکرد تجربي اثباتگرا و تأثير آن در علوم انساني با #اگوست_كنت در قرن نوزدهم آغاز شد.
اگر چه اليه هايي از اين رويکرد را نيز ميتوان در آثاري از #ديويد_هيوم و #فرانسيس_بيكن مشاهده کرد.
اگوست كنت بر اين باور بود که ميتوان و بايد پديده هاي انساني را در مقايسه و شبيه به پديده هاي طبيعي به مطالعه و بررسي پرداخت. از اين روي، روشهاي
به کار گرفته شده در علوم طبيعي و نيز در علوم انساني داراي ارزش يکساني است.
واژه #فيزيک_اجتماعي از اصطلاحاتي بود که او براي مطالعات #جامعه_شناسي وضع نمود تا نشان دهد رفتارهاي جمعي انسانها را نيز ميتوان همانند پديده هاي طبيعي با روش يکساني به مطالعه و بررسي پرداخت. بر اين مبنا پژوهش در زمينه پديده هاي اجتماعي مبتني بر مشاهده و تجربه، به منظور کشف قوانين حاکم بر رفتارهاي اجتماعي خواهد بود.
اين کشف پژوهشگر را جهت تبيين و پيش بيني رفتارها توانمند خواهد نمود. از منظر اين دسته از جامعه شناسان بهكارگيري روش علوم طبيعي در علوم انساني به معناي ساخته شدن عيني انساني در مقولاتي بود كه در آن عين طبيعي ساخته ميشد و به معناي يكي
گرفتن واقعيت انساني و واقعيت طبيعي بود. به اعتقاد افرادي چون « #ديويد_تامس »، اين شيوه كاربرد روش علوم طبيعي در علوم انساني براي تحقيق در علوم انساني صحيح و تأمينكننده هدف علم كه عبارت از تبيين علّي پديده هاي انساني و در نتيجه توانايي براي كنترل و پيشبيني است، ميباشد (سروش، 374 :1366).
جامعه شناسان بعدي نيز مانند #دورکيم اين رويکرد معرفتي و روشي را در مطالعات جامعه شناختي خود دنبال کردند.
جامعه در اين رويکرد به مثابه يک واقعيتي عيني تلقي ميشود که ميتوان با روشهاي تجربي قوانين حاکم بر آن را کشف کرد. از سويي ديگر، « دوركيم » در سبك پژوهش جامعه شناختي خود با دست باز از تعبير و تفسير بهره ميگرفت و معاني و مفاهيمي را در پديده هاي انساني پيشبيني ميكرد كه با #اثباتگرايي_امروزين همخواني چنداني ندارند و بيشتر شبيه نوعي روش شناسي ضد اثباتگرايي هستند كه در روزگار كنوني پيگيري ميشود.
👇👇👇👇ادامه
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
پارادايمهاي سه گانه اثباتگرايي ، تفسيري و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان
☆3A
#علوم_انساني_چيست؟
« مراد از علوم انساني، دانشی است كه موضوع تحقيق آنها فعاليتهاي مختلف بشر است، يعني فعاليتهايي كه متضمن روابط افراد بشر با يكديگر و روابط اين افراد با اشياء و نيز آثار و نهادها و مناسبات ناشي از اينهاست»(فروند، 3 :1372)؛ اما با اين قيد كه «روش تحقيق در آن، تجربي است و در صدد است تا آن فعاليتهاي مختلف را به قالب نظمهاي تجربه پذير بريزد»(سروش، 24 :1366).
برداشت از تجربه و تجربه پذيري در ميان عالمان علوم اجتماعي متفاوت است؛ برخي مدل علوم طبيعي تجربي را براي علوم انساني ميپذيرند به زعم آنان خروج از اين مدل، علوم انساني را از حوزه علم بودن خارج ميكند. اما برخي ديگر با نقد وحدت انگاري در مدل، به تنوع مدلها در تبيين رفتارها و پديده هاي انساني معتقدند.
اين تفاوت ديدگاه، در واقع از قرن هفدهم پديد آمد.
با شكفتن سريع علوم طبيعي، فاصله اي ميان علوم مادي و علوم انساني به وجود آمد.
توسعه در علوم طبيعي و ركود علوم انساني، اين سؤال را پيش آورد كه آيا احتمالا تفاوتي ميان اين دو شاخه علمي به لحاظ علميت وجود ندارد؟
اين سؤال سبب موضع گيريهاي متعددي در اين زمينه شد.
برخي علوم طبيعي را مدل مناسب براي علمي بودن مي پنداشتند و معتقد بودند علوم انساني بايد هنجارها و روشهاي علوم طبيعي را بپذيرد.
به سخن ديگر، دنياي اجتماعي شبيه دنياي طبيعي است و به همان طريق ميتواند مورد مطالعه قرارگيرد. همانگونه که هدف از معرفت در علوم طبيعي، کشف روابط علّي ميان پديده هاي قابل مشاهده است، در علوم انساني نيز اين هدف بايد به عنوان هدف اصلي براي پژوهشگران علوم انساني تعريف شود زيرا امکان ارائه روابط علت و معلولي ميان پديده هاي اجتماعي وجود دارد. از منظر هستي شناسي جهان اجتماعي از عينيت برخوردار است و شأني وجودي وراي آگاهي و ذهنيت انساني وجود دارد (ايمان، 91 :1388).
رويکرد تجربي اثباتگرا و تأثير آن در علوم انساني با #اگوست_كنت در قرن نوزدهم آغاز شد.
اگر چه اليه هايي از اين رويکرد را نيز ميتوان در آثاري از #ديويد_هيوم و #فرانسيس_بيكن مشاهده کرد.
اگوست كنت بر اين باور بود که ميتوان و بايد پديده هاي انساني را در مقايسه و شبيه به پديده هاي طبيعي به مطالعه و بررسي پرداخت. از اين روي، روشهاي
به کار گرفته شده در علوم طبيعي و نيز در علوم انساني داراي ارزش يکساني است.
واژه #فيزيک_اجتماعي از اصطلاحاتي بود که او براي مطالعات #جامعه_شناسي وضع نمود تا نشان دهد رفتارهاي جمعي انسانها را نيز ميتوان همانند پديده هاي طبيعي با روش يکساني به مطالعه و بررسي پرداخت. بر اين مبنا پژوهش در زمينه پديده هاي اجتماعي مبتني بر مشاهده و تجربه، به منظور کشف قوانين حاکم بر رفتارهاي اجتماعي خواهد بود.
اين کشف پژوهشگر را جهت تبيين و پيش بيني رفتارها توانمند خواهد نمود. از منظر اين دسته از جامعه شناسان بهكارگيري روش علوم طبيعي در علوم انساني به معناي ساخته شدن عيني انساني در مقولاتي بود كه در آن عين طبيعي ساخته ميشد و به معناي يكي
گرفتن واقعيت انساني و واقعيت طبيعي بود. به اعتقاد افرادي چون « #ديويد_تامس »، اين شيوه كاربرد روش علوم طبيعي در علوم انساني براي تحقيق در علوم انساني صحيح و تأمينكننده هدف علم كه عبارت از تبيين علّي پديده هاي انساني و در نتيجه توانايي براي كنترل و پيشبيني است، ميباشد (سروش، 374 :1366).
جامعه شناسان بعدي نيز مانند #دورکيم اين رويکرد معرفتي و روشي را در مطالعات جامعه شناختي خود دنبال کردند.
جامعه در اين رويکرد به مثابه يک واقعيتي عيني تلقي ميشود که ميتوان با روشهاي تجربي قوانين حاکم بر آن را کشف کرد. از سويي ديگر، « دوركيم » در سبك پژوهش جامعه شناختي خود با دست باز از تعبير و تفسير بهره ميگرفت و معاني و مفاهيمي را در پديده هاي انساني پيشبيني ميكرد كه با #اثباتگرايي_امروزين همخواني چنداني ندارند و بيشتر شبيه نوعي روش شناسي ضد اثباتگرايي هستند كه در روزگار كنوني پيگيري ميشود.
👇👇👇👇ادامه
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
پارادايمهاي سه گانه اثباتگرايي ، تفسيري و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان
☝️☝️☝️ادامه
#علوم_انسانی
☆3B
در قرن بيستم رويکرد تجربي اثباتگرا با پيدايش و نفوذ جريان فلسفي و تحليلي #اثباتگرايي_منطقي جايگاه مهمتري را در حوزه معرفتشناسي و روش شناسي باز يافت.
اين جريان گزاره هاي زباني را در صورتي معنادار ميدانست که در پيوند و تناظر با پديده هاي قابل مشاهده باشد. به طور کلي چند مؤلفه اساسي به لحاظ معرفت شناختي و روش شناختي در مطالعات پژوهشي رويکرد اثباتگرايي وجود دارد:
واقعيت به مثابه امري خالص، استقلال پژوهشگر از هرگونه پيشداوري، تقليل گرايي اعتبار گزاره هاي نظري به گزاره هاي ناظر به پديده هاي مشاهده اي، پژوهش فارغ از ارزش.
هستي از منظر رويکرد علوم تجربي اثباتگرا خلاصه در پديده هاي محسوس و مشاهده پذير ميگردد و از نگاه معرفت شناسي دانش برآمده از اين سنخ از پديده ها است که معتبر ميباشد و نظريه ها اعتبار خود را زماني به دست ميآورند که در تناظر مستقيم با و يا قابل تأويل به محسوسات و از منظر روششناختی علوم طبيعي و علوم انساني از روش يکساني تبعيت ميکند به گونه اي که ميتوان ادعا کرد؛ تمامي علوم از يک وحدت روششناختي برخوردار ميباشند (الوسون و ديگران: 40).
55 :2009 و تسوكاس و ديگران،
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
پارادايمهاي سه گانه اثباتگرايي ، تفسيري و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان
☝️☝️☝️ادامه
#علوم_انسانی
☆3B
در قرن بيستم رويکرد تجربي اثباتگرا با پيدايش و نفوذ جريان فلسفي و تحليلي #اثباتگرايي_منطقي جايگاه مهمتري را در حوزه معرفتشناسي و روش شناسي باز يافت.
اين جريان گزاره هاي زباني را در صورتي معنادار ميدانست که در پيوند و تناظر با پديده هاي قابل مشاهده باشد. به طور کلي چند مؤلفه اساسي به لحاظ معرفت شناختي و روش شناختي در مطالعات پژوهشي رويکرد اثباتگرايي وجود دارد:
واقعيت به مثابه امري خالص، استقلال پژوهشگر از هرگونه پيشداوري، تقليل گرايي اعتبار گزاره هاي نظري به گزاره هاي ناظر به پديده هاي مشاهده اي، پژوهش فارغ از ارزش.
هستي از منظر رويکرد علوم تجربي اثباتگرا خلاصه در پديده هاي محسوس و مشاهده پذير ميگردد و از نگاه معرفت شناسي دانش برآمده از اين سنخ از پديده ها است که معتبر ميباشد و نظريه ها اعتبار خود را زماني به دست ميآورند که در تناظر مستقيم با و يا قابل تأويل به محسوسات و از منظر روششناختی علوم طبيعي و علوم انساني از روش يکساني تبعيت ميکند به گونه اي که ميتوان ادعا کرد؛ تمامي علوم از يک وحدت روششناختي برخوردار ميباشند (الوسون و ديگران: 40).
55 :2009 و تسوكاس و ديگران،
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_عداها
☆3A
2- #بیوتکنولوژي_و_غذاهاي_کاربردي
غذاهاي کاربردي در کنار مواد مغذي اولیه و اصلی براي سلامتی مفید هستند.
این غذاها حاوي آنتی اکسیدان اند که می تواند احتمال ابتلا به بیماري هاي مربوط به پیري را کاهش دهد.
غذاهاي اساسی و کاربردي شامل میوه ها و سبزیجات، همه حبوبات، سویا، شیر، غذاهاي غنی شده، نوشیدنی ها و بعضی مکمل هاي غذایی می شود.
رژیم غذایی و سلامتی بسیار به یکدیگر وابسته اند. بنابراین محصولات از طریق بیوتکنولوژي تغییر می یابند تا داراي سطح بیشتري از مواد فعال زیستی مهم باشند؛ براي تولید مواد مغذي بهتر و از بین بردن اجزاء غذایی نامطلوب.
1 -2- #سطح_بالاي_فیتوسترولها_براي_کاهش_کلسترول
فیتوسترول Phytosterol و فیتوستانول Phytostanol مولکول هایی شبیه کلسترول هستند و در تمام غذاهاي گیاهی یافت می شوند اما بالاترین میزان آنها در گیاهان روغنی خام وجود دارد.
مثل سبزیجات، روغن گردو یا فندق و روغن زیتون. آجیل ها، دانه ها، تمام حبوبات، و سبزي ها منابع خوب غذایی فیتوسترول هستند.
مطالعات نشان داده که این ترکیبات می توانند خطر ابتلا به بیماري هاي قلبی عروقی را کاهش دهند. به دلیل آن که فیتوستانول در طی فرآوري غذا پایدارتر از فیتوسترول می باشد، مهندسی ژنتیک براي افزایش نسبت فیتوسترول نسبت به فیتوستانول در کلزا و لوبیاي سویا به کار رفته است.
یک ژن از مخمر که آنزیم هیدروکسی استروئید اکسیداز را رمزدهی می کند، به گیاهان وارد شده و فیتوسترول را به فیتوستانول تبدیل می کند.
2 -2- #سطح_بالاي_کاروتنوئیدها_براي_افزایش_ویتامین_A
کاروتنوئید ها رنگدانه هاي زرد، نارنجی و قرمز موجود در گیاهان هستند.
بعضی از کاروتنوئیدها در بدن به ویتامین A تبدیل می شوند که براي رشد و نمو طبیعی، عملکرد سیستم ایمنی و بینایی ضروري است.
مثال هایی از کاروتنوئیدهاي موجود در گیاهان عبارتند از: آلفا و بتاکاروتن (در هویج و کدوتنبل)، لیکوپن(در گوجه فرنگی)، لوتئینLutein و زآگزانتین Zeaxanthin در گیاهان داراي برگ هاي سبز تیره.
محصولات تراریخته که میزان تولید کاروتنوئید در آنها افزایش یافته عبارتند از: برنج تقویت شده با بتاکاروتن (برنج طلایی)، کانولا با کاروتنوئید بالا، گوجه فرنگی با بتاکاروتن بالا.
3 -2- #سطح_بالاي_آنتی_اکسیدان
آلودگی تشعشعات ، کشیدن سیگار و علف کشها رادیکالهای آزاد مضري در بدن ما تولید می کنند که باعث آسیب به DNA و پروتئین ها، ترکیبات سلولی و در واقع ایجاد سرطان می شوند.
آنتی اکسیدان ها ترکیبات زیستی مهمی هستند که با خنثی کردن فعالیت رادیکال هاي آزاد از بدن محافظت می کنند.
آنتی اکسیدان ها به شکل هاي مختلفی وجود دارند، ترکیبات فنولیک مثل فلاونوئیدها و سیزیجاتی مثل هویج، کلم بروکلی و توت ها یافت میشوند. براي بالابردن میزان فلاونوئید سیب زمینی، ژن منفرد- توکوفرول ها متداول ترین هستند که در میوه ها و ترکیب ژن ها براي تولید آنزیم هاي بیوسنتزکننده فلاونوئید به این گیاه منتقل شده است. گیاه هاي تغییریافته افزایش قابل توجهی در میزان فنولیک ها و ظرفیت آنتی اکسیدان نشان داده اند.
👇👇👇ادامه
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_عداها
☆3A
2- #بیوتکنولوژي_و_غذاهاي_کاربردي
غذاهاي کاربردي در کنار مواد مغذي اولیه و اصلی براي سلامتی مفید هستند.
این غذاها حاوي آنتی اکسیدان اند که می تواند احتمال ابتلا به بیماري هاي مربوط به پیري را کاهش دهد.
غذاهاي اساسی و کاربردي شامل میوه ها و سبزیجات، همه حبوبات، سویا، شیر، غذاهاي غنی شده، نوشیدنی ها و بعضی مکمل هاي غذایی می شود.
رژیم غذایی و سلامتی بسیار به یکدیگر وابسته اند. بنابراین محصولات از طریق بیوتکنولوژي تغییر می یابند تا داراي سطح بیشتري از مواد فعال زیستی مهم باشند؛ براي تولید مواد مغذي بهتر و از بین بردن اجزاء غذایی نامطلوب.
1 -2- #سطح_بالاي_فیتوسترولها_براي_کاهش_کلسترول
فیتوسترول Phytosterol و فیتوستانول Phytostanol مولکول هایی شبیه کلسترول هستند و در تمام غذاهاي گیاهی یافت می شوند اما بالاترین میزان آنها در گیاهان روغنی خام وجود دارد.
مثل سبزیجات، روغن گردو یا فندق و روغن زیتون. آجیل ها، دانه ها، تمام حبوبات، و سبزي ها منابع خوب غذایی فیتوسترول هستند.
مطالعات نشان داده که این ترکیبات می توانند خطر ابتلا به بیماري هاي قلبی عروقی را کاهش دهند. به دلیل آن که فیتوستانول در طی فرآوري غذا پایدارتر از فیتوسترول می باشد، مهندسی ژنتیک براي افزایش نسبت فیتوسترول نسبت به فیتوستانول در کلزا و لوبیاي سویا به کار رفته است.
یک ژن از مخمر که آنزیم هیدروکسی استروئید اکسیداز را رمزدهی می کند، به گیاهان وارد شده و فیتوسترول را به فیتوستانول تبدیل می کند.
2 -2- #سطح_بالاي_کاروتنوئیدها_براي_افزایش_ویتامین_A
کاروتنوئید ها رنگدانه هاي زرد، نارنجی و قرمز موجود در گیاهان هستند.
بعضی از کاروتنوئیدها در بدن به ویتامین A تبدیل می شوند که براي رشد و نمو طبیعی، عملکرد سیستم ایمنی و بینایی ضروري است.
مثال هایی از کاروتنوئیدهاي موجود در گیاهان عبارتند از: آلفا و بتاکاروتن (در هویج و کدوتنبل)، لیکوپن(در گوجه فرنگی)، لوتئینLutein و زآگزانتین Zeaxanthin در گیاهان داراي برگ هاي سبز تیره.
محصولات تراریخته که میزان تولید کاروتنوئید در آنها افزایش یافته عبارتند از: برنج تقویت شده با بتاکاروتن (برنج طلایی)، کانولا با کاروتنوئید بالا، گوجه فرنگی با بتاکاروتن بالا.
3 -2- #سطح_بالاي_آنتی_اکسیدان
آلودگی تشعشعات ، کشیدن سیگار و علف کشها رادیکالهای آزاد مضري در بدن ما تولید می کنند که باعث آسیب به DNA و پروتئین ها، ترکیبات سلولی و در واقع ایجاد سرطان می شوند.
آنتی اکسیدان ها ترکیبات زیستی مهمی هستند که با خنثی کردن فعالیت رادیکال هاي آزاد از بدن محافظت می کنند.
آنتی اکسیدان ها به شکل هاي مختلفی وجود دارند، ترکیبات فنولیک مثل فلاونوئیدها و سیزیجاتی مثل هویج، کلم بروکلی و توت ها یافت میشوند. براي بالابردن میزان فلاونوئید سیب زمینی، ژن منفرد- توکوفرول ها متداول ترین هستند که در میوه ها و ترکیب ژن ها براي تولید آنزیم هاي بیوسنتزکننده فلاونوئید به این گیاه منتقل شده است. گیاه هاي تغییریافته افزایش قابل توجهی در میزان فنولیک ها و ظرفیت آنتی اکسیدان نشان داده اند.
👇👇👇ادامه
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
☝️☝️☝️ادامه
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_عداها
☆3B
4 -2- #سطح_بالاي_اسیدهاي_چرب_ضروري
اسیدهاي چرب ضروري شامل لاینولئیک اسید(LA)، آلفا - لاینولنیک اسید (ALA) و سایر اسیدهاي چرب غیراشباع پلیمري Polyunsaturated fatty acids هستند و به این دلیل ضروري اند که در بدن تولید نمی شوند.
میزان بالاي این ترکیبات در رژیم غذایی باعث کاهش احتمال ابتلا به بیماري هاي قلبی عروقی می شود.
منبع غذایی اصلی اسیدهاي چرب امگا-3 بلند زنجیر، ماهی ها هستند.
گیاهان آنزیم هاي سازنده اسیدهاي چرب بلند زنجیر را ندارند. دانشمندان دانشگاه بریستول آرابیدوپسیس
Arabidopsis thaliana
را اصلاح کرده اند تا اسیدهاي چرب عیراشباع بلند زنجیر بسازد. گیاهان تراریخته با سه ژن که آنزیم های مختلفی براي تبدیل لاینولئیک و آلفا - لاینولنیک به اسیدهاي چرب غیراشباع بلندزنجیر می سازند، اصلاح شده اند.
5 -2- #لوبیاي_سویا_با_لاینولنیک_کم
در لوبیاي سویاي تراریخته، با خاموش کردن ژنی که فعالیت آنزیم تبدیل کننده اولئیک اسید به لاینولنیک اسید را کنترل می کند، می توانند روغن پایدار و مقاوم دربرابر حرارت تولید کنند که براي سرخ کردن غذا مناسب خواهد بود.
6 -2- #ذرت_با_لیزین_بالا
ذرت حاوي ذخایر کمی از لیزین و تریپتوفان در پروتئین هاي ذخیره اي اصلی دانه به نام زین ها است.
دانه هایی که میزان پروتئین زین پائینی دارند، افزایش میزان لیزین و تریپتوفان داشته اند.
ذرت تراریخته ي حاوي میزان بالاي
لیزین و تریپتوفان، توسط ژنی که تولید و ذخیره ي آلفا- زین را کاهش می دهد اصلاح شده اند.
همچنین افزایش ذخیره آمینواسیدهاي آزاد (آسپاراژین،آسپارتات و گلوتامات) در دانه هایی که میزان زین در آنها کاهش یافته، دیده شده است.
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_عداها
☆3B
4 -2- #سطح_بالاي_اسیدهاي_چرب_ضروري
اسیدهاي چرب ضروري شامل لاینولئیک اسید(LA)، آلفا - لاینولنیک اسید (ALA) و سایر اسیدهاي چرب غیراشباع پلیمري Polyunsaturated fatty acids هستند و به این دلیل ضروري اند که در بدن تولید نمی شوند.
میزان بالاي این ترکیبات در رژیم غذایی باعث کاهش احتمال ابتلا به بیماري هاي قلبی عروقی می شود.
منبع غذایی اصلی اسیدهاي چرب امگا-3 بلند زنجیر، ماهی ها هستند.
گیاهان آنزیم هاي سازنده اسیدهاي چرب بلند زنجیر را ندارند. دانشمندان دانشگاه بریستول آرابیدوپسیس
Arabidopsis thaliana
را اصلاح کرده اند تا اسیدهاي چرب عیراشباع بلند زنجیر بسازد. گیاهان تراریخته با سه ژن که آنزیم های مختلفی براي تبدیل لاینولئیک و آلفا - لاینولنیک به اسیدهاي چرب غیراشباع بلندزنجیر می سازند، اصلاح شده اند.
5 -2- #لوبیاي_سویا_با_لاینولنیک_کم
در لوبیاي سویاي تراریخته، با خاموش کردن ژنی که فعالیت آنزیم تبدیل کننده اولئیک اسید به لاینولنیک اسید را کنترل می کند، می توانند روغن پایدار و مقاوم دربرابر حرارت تولید کنند که براي سرخ کردن غذا مناسب خواهد بود.
6 -2- #ذرت_با_لیزین_بالا
ذرت حاوي ذخایر کمی از لیزین و تریپتوفان در پروتئین هاي ذخیره اي اصلی دانه به نام زین ها است.
دانه هایی که میزان پروتئین زین پائینی دارند، افزایش میزان لیزین و تریپتوفان داشته اند.
ذرت تراریخته ي حاوي میزان بالاي
لیزین و تریپتوفان، توسط ژنی که تولید و ذخیره ي آلفا- زین را کاهش می دهد اصلاح شده اند.
همچنین افزایش ذخیره آمینواسیدهاي آزاد (آسپاراژین،آسپارتات و گلوتامات) در دانه هایی که میزان زین در آنها کاهش یافته، دیده شده است.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : #نظریه_های_فشار_اجتماعی_مبتنی_بر_عدم_برابری_فرصتها
#دورکیم_و _مرتون
#مبانی_و_کلیات_نظرات_فشار_اجتماعی
☆4
2. #شرح_نظریات_دورکیم_و_مرتون
1-2. #امیل_دورکیم ، #بی_هنجاری (آنومی)
امیل دورکیم (2822-2919) را یکی از نامورترین متفکرانی نامیده اند که در بین بزرگترین متفکران اجتماعی، نظریه های وی در کم ترین اندازه فهمیده شده است (الکاپرا، 2821، ص1).
امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی که می توان گفت جامعه شناس جنایی نیز می باشد.
تحلیل دورکیم از فرایندهای دگرگونی اجتماعی مستلزم صنعتی شدن در نخستین اثر عمده اش، تقسیم کار در جامعه (دورکیم، ترجمه ی سیمپسون، 2811)، که به عنوان تز دکتری اش نوشته شده بود و در سال 2891 منتشر گشت، ارائه می شود.
در مقابل این جامعه، جامعه ای ارگانیک است که در آن بخش های متفاوت جامعه در یک تقسیم کار بسیار سازمان یافته به یکدیگر وابستگی دارند (آرون، ترجمه ی هووارد و ویور، 2812، ص21-21).
در حفظ همبستگی اجتماعی هر یک از این دو نوع جامعه، قانون نقشی اساسی ایفا می کند، ولی به شیوه های بسیار متفاوتی. در جامعه ی مکانیکی، قانون تقویت یک گونگی اعضای گروه اجتماعی را بر عهده دارد و از این رو، جهت گیری آن به سرکوب هر گونه کژروی از هنجارهای زمان خود است.
از سوی دیگر، در جامعه ارگانیک، وظیفه ی قانون تنظیم میان کنش های بخش های مختلف جامعه است.
دورکیم بر این عقیده است که کجرفتاری هر چند در همه جوامع اتفاق می افتد، شکل مدرن آن خاص جامعه مدون با انسجام ارگانیکی است که عمدتا در قالب حالت آنومی به عنوان یک بیماری مدرن ظاهر می شود یعنی رشد سریع اقتصاد مدرن بدون رشد نیروهای تنظیم کننده آن واقع شده است (ممتاز 2192، ص11).
منبع اصلی کجرفتاری در انسجام ارگانیک دو بعد دارد، اول شرایط #آنومیک که در اثر تغییر و تحول سریع بوجود می آید،
بعد دیگر آن گسترش اهمیت فردگرایی است، تاکید زیاد بر فردگرایی می تواند باعث شکل گیری هنجارهایی گردد که توسعه آرزوهای فردی و محدود نشده را تشویق می کنند.
دورکیم استدلال می نمود به میزانی
که جامعه مکانیکی باقی می ماند، جرم « #بهنجار » است، بدین معنا که، جامعه ی بی جرم به لحاظ آسیب شناسانه پر کنترل خواهد بود.
به نظر دورکیم #تبهکاری اجتناب ناپذیر است زیرا تمام اعضای جامعه نمی توانند براساس احساسات جمعی، ارزش های مشترک و اعتقادات جامعه رفتار کنند.
تبهکاری نه تنها اجتناب ناپذیر است بلکه می تواند کارکردی هم باشد.
او استدلال می کند که تبهکاری فقط زمانی بدون کارکرد می شود که میزان آن بطور غیر عادی افزایش یابد (هاراالمبوس، 2121، ص11).
امیل دورکیم به عنوان اندیشمند پیشتاز در رهیافت های فشار، جرم را نتیجه ی شکنندگی در ساختار همبستگی اجتماعی می داند، ساختاری که در آن تمام گروه ها و افراد جامعه به هم وابسته و منسجم بوده و ارزش های جامعه آنچنان درونی شده اند که جامعه بی حرمتی به آن ارزش ها را بر نمی تابد.
در چنین شرایطی تا زمانی که انسجام جمعی به دلیل تحکیم اخلاقیات تضمین می گردد، بی تردید وجدان جمعی نیز آن اندازه توانمند است که تخطی از آن در عادی ترین حد ممکن به وقوع بپیوندد.
اما از لحظه ای که الگوهای اخلاقی تضعیف شوند، پای بندی افراد به ساختار اجتماعی کاهش یافته، انسجام اجتماعی کم رنگ شده، فردگرایی و خودخواهی رواج می یابد و جامعه خود را گرفتار بحران رفتارهای کجروانه خواهد دید.
دورکیم که بنیانگذار جامعه شناسی #واقعیت_اجتماعی نیز هست، علت همه رفتارهای غیرعادی را در محیط اجتماعی جست و جو می کند و در نهایت عقیده دارد که جرم یک پدیده طبیعی و اجتماعی است و همچنین ایشان معتقد است که بین جرم و فرهنگ محل وقوع جرم ارتباط وجود دارد.
دورکیم با اظهار نظرات خویش راه را
برای بررسی محیط های متفاوت که در آن مجرمین و غیر مجرمین زندگی می کنند هموار کرد و تحقیقات گسترده ای توسط جامعه شناسان و جرم شناسان در خصوص تاثیر محیط بر وقوع جرایم صورت پذیرفت.
بر اساس نظریه اجتماعی دورکیم میتوان علل بزهکاری و ارتکاب به جرم در افراد حاشیه نشین را چنین بر شمرد :
تغییر ناگهانی در استانداردهای زندگی،
قرار گرفتن هنجارها در معرض شرائط دائما در حال تغییر،
پیشرفت اقتصادی بر روابط فردی آزار شده از نظم و تضعیف نیروهای اخلاقی جامعه (احمدی، 2194، ص41).
دورکیم از علت شناسی جنایی که ریشه های پزشکی و زیستی داشت فاصله گرفت و در مقابل این فاصله گیری به شکل گیری رفتار مجرمانه در پرتو جامعه و محیط تاکید کرد.
ویژگی دیگر کار دورکیم آن است که از
ملاحظات اخلاقی و فلسفی راجع به جرم نیز فاصله گرفت و در خصوص چرایی جرم بیشتر به واکنش اجتماعی علیه جرم یعنی واکنش هیئت اجتماع علیه جرم توجه کرد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : #نظریه_های_فشار_اجتماعی_مبتنی_بر_عدم_برابری_فرصتها
#دورکیم_و _مرتون
#مبانی_و_کلیات_نظرات_فشار_اجتماعی
☆4
2. #شرح_نظریات_دورکیم_و_مرتون
1-2. #امیل_دورکیم ، #بی_هنجاری (آنومی)
امیل دورکیم (2822-2919) را یکی از نامورترین متفکرانی نامیده اند که در بین بزرگترین متفکران اجتماعی، نظریه های وی در کم ترین اندازه فهمیده شده است (الکاپرا، 2821، ص1).
امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی که می توان گفت جامعه شناس جنایی نیز می باشد.
تحلیل دورکیم از فرایندهای دگرگونی اجتماعی مستلزم صنعتی شدن در نخستین اثر عمده اش، تقسیم کار در جامعه (دورکیم، ترجمه ی سیمپسون، 2811)، که به عنوان تز دکتری اش نوشته شده بود و در سال 2891 منتشر گشت، ارائه می شود.
در مقابل این جامعه، جامعه ای ارگانیک است که در آن بخش های متفاوت جامعه در یک تقسیم کار بسیار سازمان یافته به یکدیگر وابستگی دارند (آرون، ترجمه ی هووارد و ویور، 2812، ص21-21).
در حفظ همبستگی اجتماعی هر یک از این دو نوع جامعه، قانون نقشی اساسی ایفا می کند، ولی به شیوه های بسیار متفاوتی. در جامعه ی مکانیکی، قانون تقویت یک گونگی اعضای گروه اجتماعی را بر عهده دارد و از این رو، جهت گیری آن به سرکوب هر گونه کژروی از هنجارهای زمان خود است.
از سوی دیگر، در جامعه ارگانیک، وظیفه ی قانون تنظیم میان کنش های بخش های مختلف جامعه است.
دورکیم بر این عقیده است که کجرفتاری هر چند در همه جوامع اتفاق می افتد، شکل مدرن آن خاص جامعه مدون با انسجام ارگانیکی است که عمدتا در قالب حالت آنومی به عنوان یک بیماری مدرن ظاهر می شود یعنی رشد سریع اقتصاد مدرن بدون رشد نیروهای تنظیم کننده آن واقع شده است (ممتاز 2192، ص11).
منبع اصلی کجرفتاری در انسجام ارگانیک دو بعد دارد، اول شرایط #آنومیک که در اثر تغییر و تحول سریع بوجود می آید،
بعد دیگر آن گسترش اهمیت فردگرایی است، تاکید زیاد بر فردگرایی می تواند باعث شکل گیری هنجارهایی گردد که توسعه آرزوهای فردی و محدود نشده را تشویق می کنند.
دورکیم استدلال می نمود به میزانی
که جامعه مکانیکی باقی می ماند، جرم « #بهنجار » است، بدین معنا که، جامعه ی بی جرم به لحاظ آسیب شناسانه پر کنترل خواهد بود.
به نظر دورکیم #تبهکاری اجتناب ناپذیر است زیرا تمام اعضای جامعه نمی توانند براساس احساسات جمعی، ارزش های مشترک و اعتقادات جامعه رفتار کنند.
تبهکاری نه تنها اجتناب ناپذیر است بلکه می تواند کارکردی هم باشد.
او استدلال می کند که تبهکاری فقط زمانی بدون کارکرد می شود که میزان آن بطور غیر عادی افزایش یابد (هاراالمبوس، 2121، ص11).
امیل دورکیم به عنوان اندیشمند پیشتاز در رهیافت های فشار، جرم را نتیجه ی شکنندگی در ساختار همبستگی اجتماعی می داند، ساختاری که در آن تمام گروه ها و افراد جامعه به هم وابسته و منسجم بوده و ارزش های جامعه آنچنان درونی شده اند که جامعه بی حرمتی به آن ارزش ها را بر نمی تابد.
در چنین شرایطی تا زمانی که انسجام جمعی به دلیل تحکیم اخلاقیات تضمین می گردد، بی تردید وجدان جمعی نیز آن اندازه توانمند است که تخطی از آن در عادی ترین حد ممکن به وقوع بپیوندد.
اما از لحظه ای که الگوهای اخلاقی تضعیف شوند، پای بندی افراد به ساختار اجتماعی کاهش یافته، انسجام اجتماعی کم رنگ شده، فردگرایی و خودخواهی رواج می یابد و جامعه خود را گرفتار بحران رفتارهای کجروانه خواهد دید.
دورکیم که بنیانگذار جامعه شناسی #واقعیت_اجتماعی نیز هست، علت همه رفتارهای غیرعادی را در محیط اجتماعی جست و جو می کند و در نهایت عقیده دارد که جرم یک پدیده طبیعی و اجتماعی است و همچنین ایشان معتقد است که بین جرم و فرهنگ محل وقوع جرم ارتباط وجود دارد.
دورکیم با اظهار نظرات خویش راه را
برای بررسی محیط های متفاوت که در آن مجرمین و غیر مجرمین زندگی می کنند هموار کرد و تحقیقات گسترده ای توسط جامعه شناسان و جرم شناسان در خصوص تاثیر محیط بر وقوع جرایم صورت پذیرفت.
بر اساس نظریه اجتماعی دورکیم میتوان علل بزهکاری و ارتکاب به جرم در افراد حاشیه نشین را چنین بر شمرد :
تغییر ناگهانی در استانداردهای زندگی،
قرار گرفتن هنجارها در معرض شرائط دائما در حال تغییر،
پیشرفت اقتصادی بر روابط فردی آزار شده از نظم و تضعیف نیروهای اخلاقی جامعه (احمدی، 2194، ص41).
دورکیم از علت شناسی جنایی که ریشه های پزشکی و زیستی داشت فاصله گرفت و در مقابل این فاصله گیری به شکل گیری رفتار مجرمانه در پرتو جامعه و محیط تاکید کرد.
ویژگی دیگر کار دورکیم آن است که از
ملاحظات اخلاقی و فلسفی راجع به جرم نیز فاصله گرفت و در خصوص چرایی جرم بیشتر به واکنش اجتماعی علیه جرم یعنی واکنش هیئت اجتماع علیه جرم توجه کرد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
☆4
#معرفت_شناسي_اثباتگرا_و_علم_مديريت_و_سازمان
از پژوهشگراني پيش روي که با رويکرد اثباتگرايي به مطالعات سازمان و مديريت آغاز کرد ميتوان درک پيو را نام برد.
او باور به برخي اصول فلسفي داشت که پايبنديش را به رويکرد اثباتگرايي نشان ميداد. اين اصول عبارت بودند از:
الف. باور به اصل واقعيت گرايي،
به اين معنا که جهان واقعي خارج از ذهن ما وجود دارد
ب. باور به اين پيشفرض که انسانها و سازمانها پديده هاي واقعي و ملموس تلقي ميشوند
ج. باور به اينکه رفتار سازماني تحت الگوها يا قواعدي منظمي عمل ميکند و
د. باور به اينکه از طريق گردآوري داده ها ميتوان به اين الگوها و قواعد دست يافت (گريسري، 102 :2005).
نويسنده ديگرکه با رويکرد اثباتگرايي به مطالعات مديريتي پرداخته است #دونالدسن است. او با انتخاب عنوان سخت کيشي ضمن تأكيد بر رويکرد اثباتگرايي به مخالفت با رويکردهاي تفسيري در حوزه مديريت پرداخت. عنوان سخت کيشي حکايت از تأکيد بر
مطالعات تجربي و کمّي در اين حوزه دارد.
او همچنين بر اين نظريه مشهور اثباتگرايان که معتقد بودند در انجام پژوهش گردآوري داده ها بر نظريه پردازي و آزمون مقدم است؛ تأکيد
ميورزيد (تسوكاس و ديگران، 39 :2003).
#نقدي_بر_رويکرد_معرفت_شناسي_اثباتگرا :
امروزه در درون مكتب تجربه گرا، معيار قرار دادن مشاهده و تجربه محض از سوي برخي از منتقدين، به شدت به چالش كشيده شده است و اين سؤال جدّي مطرح گرديده است كه آيا مشاهده و تجربه محض، اساساً قابل تحقق است؟
به نظر برخي از اين منتقدان، بسياري از عوامل فرامشاهده اي و فراتجربي هستند كه معرفتهاي حاصل از تجربه و
مشاهده را تعيّن ميبخشند.
اين عوامل در پس زمينه هاي ذهني فرد محقق لانه كرده و در هنگام انتخاب فرضيه و انتخاب ميدان تحقيق، براي تأييد و يا ابطال فرضيه و در هنگام
تفسير و تبيين از پديده مورد مشاهده، فعال گشته و تأثيرگذار ميشوند.
ارزشهاي گوناگون اجتماعي از مهمترين عوامل شخصيت و رفتار انساني هستند و در صورتي كه هدف دستيابي ب حقيقت باشد، اينگونه ارزشها بر روي ادراك ما از واقعيتها تأثير گذاشته و عموماً اجازه نميدهند كه ما واقعيتها را آنطور كه هست ادراك كنيم...
تأثير اينگونه ارزشها بر واقعيتها، نه فقط آگاهانه، بلكه خصوصاً بطور ناآگاهانه انجام ميگيرد. [بنابراين] هيچكس نميتواند ادعا نمايد كه قادر است آنها را بطور كامل در كنترل خويش در آورد« (رفيعپور، 90-91 :1360)
بنابراين محقق در هنگام مشاهده نميتواند منفعل باشد. ذهن هيچگاه در هنگام برخورد با پديده مورد مشاهده، دريافتكننده و ثبتكننده داده هاي جهان بيروني نيست، بلكه »همواره مجموعهاي از نشانه هاي قابل تشخيص، اما هميشه در حال تغيير، را درباره
خصائص جهان ميآفريند و در نفس عمل ادراك، مشاهدهگر، اين نشانه ها را بر حسب منابع فرهنگي كه بهكار ميگيرد، تفسير ميكند...
دانشمندان بمنظور دستيابي به مشاهدات دقيق، ضرورتاً مجموعه وسيعي از مفروضات پس زمينه اي را مسلّم ميگيرند. اين مفروضات، بطور معمول، بعنوان منبعي غيرقابل مناقشه براي سازمان دادن به مشاهده و اعطاي
معناي علمي به آن مورد استفاده قرار ميگيرند« (مايكل مولكي، 83-92 :1376)
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
☆4
#معرفت_شناسي_اثباتگرا_و_علم_مديريت_و_سازمان
از پژوهشگراني پيش روي که با رويکرد اثباتگرايي به مطالعات سازمان و مديريت آغاز کرد ميتوان درک پيو را نام برد.
او باور به برخي اصول فلسفي داشت که پايبنديش را به رويکرد اثباتگرايي نشان ميداد. اين اصول عبارت بودند از:
الف. باور به اصل واقعيت گرايي،
به اين معنا که جهان واقعي خارج از ذهن ما وجود دارد
ب. باور به اين پيشفرض که انسانها و سازمانها پديده هاي واقعي و ملموس تلقي ميشوند
ج. باور به اينکه رفتار سازماني تحت الگوها يا قواعدي منظمي عمل ميکند و
د. باور به اينکه از طريق گردآوري داده ها ميتوان به اين الگوها و قواعد دست يافت (گريسري، 102 :2005).
نويسنده ديگرکه با رويکرد اثباتگرايي به مطالعات مديريتي پرداخته است #دونالدسن است. او با انتخاب عنوان سخت کيشي ضمن تأكيد بر رويکرد اثباتگرايي به مخالفت با رويکردهاي تفسيري در حوزه مديريت پرداخت. عنوان سخت کيشي حکايت از تأکيد بر
مطالعات تجربي و کمّي در اين حوزه دارد.
او همچنين بر اين نظريه مشهور اثباتگرايان که معتقد بودند در انجام پژوهش گردآوري داده ها بر نظريه پردازي و آزمون مقدم است؛ تأکيد
ميورزيد (تسوكاس و ديگران، 39 :2003).
#نقدي_بر_رويکرد_معرفت_شناسي_اثباتگرا :
امروزه در درون مكتب تجربه گرا، معيار قرار دادن مشاهده و تجربه محض از سوي برخي از منتقدين، به شدت به چالش كشيده شده است و اين سؤال جدّي مطرح گرديده است كه آيا مشاهده و تجربه محض، اساساً قابل تحقق است؟
به نظر برخي از اين منتقدان، بسياري از عوامل فرامشاهده اي و فراتجربي هستند كه معرفتهاي حاصل از تجربه و
مشاهده را تعيّن ميبخشند.
اين عوامل در پس زمينه هاي ذهني فرد محقق لانه كرده و در هنگام انتخاب فرضيه و انتخاب ميدان تحقيق، براي تأييد و يا ابطال فرضيه و در هنگام
تفسير و تبيين از پديده مورد مشاهده، فعال گشته و تأثيرگذار ميشوند.
ارزشهاي گوناگون اجتماعي از مهمترين عوامل شخصيت و رفتار انساني هستند و در صورتي كه هدف دستيابي ب حقيقت باشد، اينگونه ارزشها بر روي ادراك ما از واقعيتها تأثير گذاشته و عموماً اجازه نميدهند كه ما واقعيتها را آنطور كه هست ادراك كنيم...
تأثير اينگونه ارزشها بر واقعيتها، نه فقط آگاهانه، بلكه خصوصاً بطور ناآگاهانه انجام ميگيرد. [بنابراين] هيچكس نميتواند ادعا نمايد كه قادر است آنها را بطور كامل در كنترل خويش در آورد« (رفيعپور، 90-91 :1360)
بنابراين محقق در هنگام مشاهده نميتواند منفعل باشد. ذهن هيچگاه در هنگام برخورد با پديده مورد مشاهده، دريافتكننده و ثبتكننده داده هاي جهان بيروني نيست، بلكه »همواره مجموعهاي از نشانه هاي قابل تشخيص، اما هميشه در حال تغيير، را درباره
خصائص جهان ميآفريند و در نفس عمل ادراك، مشاهدهگر، اين نشانه ها را بر حسب منابع فرهنگي كه بهكار ميگيرد، تفسير ميكند...
دانشمندان بمنظور دستيابي به مشاهدات دقيق، ضرورتاً مجموعه وسيعي از مفروضات پس زمينه اي را مسلّم ميگيرند. اين مفروضات، بطور معمول، بعنوان منبعي غيرقابل مناقشه براي سازمان دادن به مشاهده و اعطاي
معناي علمي به آن مورد استفاده قرار ميگيرند« (مايكل مولكي، 83-92 :1376)
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : #نظریه_های_فشار_اجتماعی_مبتنی_بر_عدم_برابری_فرصتها_دورکیم_و_مرتون
#مبانی_و_کلیات_نظرات_فشار_اجتماعی
☆5
در جرم شناسی دورکیم، بزهکاری پدیده ای عادی و از نشانه های جامعه سالم است که در آن ارزش ها و هنجارهای مربوط به اکثریت، حاکم می باشند و به نحو طبیعی اقلیتی نیز وجود دارند که خواهان ارزش هایی متفاوتند و جرم نتیجه این تفاوت های اجتناب ناپذیر است. اما در لحظه ای که جامعه از ساختار سالم خود خارج شده و به شرایط بی هنجاری، بی قاعدگی، فقدان نظم بندی اجتماعی یا آنومی دچار گردد و خواسته های نا محدود فردی از کنترل وجدان جمعی خارج شود، افراد مجال و توان آن را نمی یابند که بر اساس نظامی از قواعد مشترک، نیازهای خود را ارضاء کنند (رفیع پور، 2129، ص21). و در نتیجه، نظم اجتماعی و فرهنگی، از هم پاشیده شده و این اضمحلال در ساختار فرهنگی، زمینه ی نقض ارزش های اجتماعی را مهیا خواهد ساخت.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : #نظریه_های_فشار_اجتماعی_مبتنی_بر_عدم_برابری_فرصتها_دورکیم_و_مرتون
#مبانی_و_کلیات_نظرات_فشار_اجتماعی
☆5
در جرم شناسی دورکیم، بزهکاری پدیده ای عادی و از نشانه های جامعه سالم است که در آن ارزش ها و هنجارهای مربوط به اکثریت، حاکم می باشند و به نحو طبیعی اقلیتی نیز وجود دارند که خواهان ارزش هایی متفاوتند و جرم نتیجه این تفاوت های اجتناب ناپذیر است. اما در لحظه ای که جامعه از ساختار سالم خود خارج شده و به شرایط بی هنجاری، بی قاعدگی، فقدان نظم بندی اجتماعی یا آنومی دچار گردد و خواسته های نا محدود فردی از کنترل وجدان جمعی خارج شود، افراد مجال و توان آن را نمی یابند که بر اساس نظامی از قواعد مشترک، نیازهای خود را ارضاء کنند (رفیع پور، 2129، ص21). و در نتیجه، نظم اجتماعی و فرهنگی، از هم پاشیده شده و این اضمحلال در ساختار فرهنگی، زمینه ی نقض ارزش های اجتماعی را مهیا خواهد ساخت.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
قسمت پنجم
#معرفتشناسي_تفسيري_در_علوم_انساني
رويکرد اثباتگرا با باور به اينکه منابع معرفتي و روشي در علوم طبيعي و علوم انساني به طور نسبي يکسان است؛ در تقابل جدي با رويکرد ديگري قرار گرفت که علوم اجتماعي را تافته جدا بافته اي از علوم طبيعي تلقي ميکرد.
اين تفاوت در تلقي، به اين دليل است که علوم انساني حوزهاي است کاملا مرتبط با معنا و اين ارتباط باعث ميشود به دليل محدوديتهاي روشي که در رويکرد اثباتگرا وجود دارد امکان و توان دسترسي و ورود به معنا وجود نيايد. بنابراين، با جايگزيني فهم و تفسير در مطالعات علوم اجتماعي، به جاي کشف و تبيين در مطالعات علوم طبيعي، به طور عملي تفکيک و تمايز غايتگرايانه اي در اين دو دسته مطالعات رخ داد. آنچه
موجب اين جدايي در هدف اين دو حوزه مطالعاتي گشت، وارد شدن معنا به عنوان عنصر اساسي در تفسير رفتارهاي عالمان اجتماعي است. عنصري که البته در رفتار عالمان طبيعي وجود ندارد. از اين رو اين رويکرد به رويکرد معناگرا معرفي ميگردد. رويکردي که معنا را به عنوان نقطه ثقل مطالعاتي خود در تفسير عالمان اجتماعي قرار ميدهد.
رويکرد معناگرا، متأثر از نظريه هستي شناسانه »دكارت« در تمييز ميان نفْس و بدن، روش شناسي ديگري پي افكند كه بر اساس آن هيچگاه نميتوان روح را به ماده، انديشه را به طبيعت و تاريخ را به طبيعت و در مجموع پديده هاي انساني ـ اجتماعي را به پديدههاي فيزيكي تأويل برد (فروند، 9 :1372). جهانِ اجتماع به کلي متفاوت از جهانِ طبيعت است. دنياي اجتماعي کاملا ذهني است، نه عيني و بايد آن را تجربه کرد، نه اينکه آن را عيني فرض کرد و مستقل از رفتار روزانه افراد به بررسي آن پرداخت.
رويکردهاي معناگرا با وجود برخي تفاوتهاي مهم با يکديگر در يک نکته اساسي اشتراک دارند و آن مرزبندي مشخصي است که با علوم طبيعي برقرار ميکنند و به طور اصولي ميان علوم طبيعي و علوم انساني تفاوت جوهري قائل اند.
در اواخر قرن نوزدهم، »ماکس وبر« و »ويلهلم ديلتاي« با ارائه نظريه معرفت شناسي به عنوان روش ويژه در برابر روش تبييني مبتني بر تفسير، روش تفهمي را مطرح كردند.
آنان معتقد بودند كه موضوع مورد مطالعه علوم اجتماعي، برخلاف علوم طبيعي، ملموس نيست و به همين دليل تنها از طريق تفهم ميتوان به مطلوب دست يافت (رفيعپور، 69 :1360). افزون بر اين، واقعيت چيزي وراي ذهن و آگاهي انسان نيست و واقعيتهاي اجتماعي از طريق کنش کنشگران اجتماعي ساخته و به وسيله آنان تفسير ميشوند.
نگرش تفسيري در قلمرو علوم انساني بر دگرگون شوندگي فرهنگي معاني انساني تأكيد ميورزد و معتقد است كساني كه با بهكارگيري روش علوم طبيعي از بررسي جزئيات فرهنگي سرباز ميزنند، به يک نوع قشريت و تعصب ظاهري مبتال ميشوند و در نتيجه از عناصر اساسي فرهنگ غافل ميمانند.
»گيرتز« از تفسيرگراياني است كه معتقد است شكافتن سيستماتيك معاني ويژه در هر فرهنگ براي پژوهشگران در علوم انساني و اجتماعي وجوب عيني دارد؛ زيرا مشتركات فرهنگي، بر فرض وجود، بسيار نادرند. (ليتِل، 13 :1366). اما اين سؤال مطرح است كه چرا تفسير در قالب روش تفهمي، در مطالعات انساني، به جاي تبيين در قالب روش طبيعي تجربي جايگزين ميشود. اين سؤال را »پيتر وينچ« اينگونه جواب ميدهد که:
انسان موجودي است اعتبار ساز و زندگي اجتماعي او جز به كمك خلق مفاهيم اعتباري و قراردادي نميگذرد. از اين لحاظ، فهم حوادثي كه در قلمرو انساني خصوصاً در قلمرو اجتماعي ميگذرد ميسّر نيست، مگر اينكه شخص خودش وارد عالم اعتبارات جامعه شود (ليتل، 45 :1366). اما رابطه اين فهم با زندگي و تجربه، به نظر »ديلتاي«، از راه نشانه هاي صوري و كلمات و همه آنچه كه انسانها براي ارتباط با يكديگر بهكار ميبردند برقرار ميشود. به اعتقاد او »فهم اين شرط را دارد كه زماني رخ ميدهد كه رابطهاي با ديگري بهوجود آيد و زندگي از خلال بروز و نه مستقيماً، به ذهن بيايد... و بروز واقعيتي است واسط كه هم به قلمرو طبيعي يا ناخود، بستگي دارد و ميتواند مربوط به واقعيتي مستقل از فرد و زندگي باشد و هم جزء زندگي است (رجبزاده، 17 :1368).
به طور خلاصه ميتوان گفت علوم طبيعي خصائصي داشت كه تفسيرگرايان از پذيرش آن امتناع ميورزيدند. اين خصائص عبارت بودند از: ضابطه آزمون پذيري تجربي، ضابطه هماهنگي منطقي و گردن نهادن به فرايندهاي جمعي و بيناالذهاني نقد و ارزيابي (ليتل، 376 :1373).
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
قسمت پنجم
#معرفتشناسي_تفسيري_در_علوم_انساني
رويکرد اثباتگرا با باور به اينکه منابع معرفتي و روشي در علوم طبيعي و علوم انساني به طور نسبي يکسان است؛ در تقابل جدي با رويکرد ديگري قرار گرفت که علوم اجتماعي را تافته جدا بافته اي از علوم طبيعي تلقي ميکرد.
اين تفاوت در تلقي، به اين دليل است که علوم انساني حوزهاي است کاملا مرتبط با معنا و اين ارتباط باعث ميشود به دليل محدوديتهاي روشي که در رويکرد اثباتگرا وجود دارد امکان و توان دسترسي و ورود به معنا وجود نيايد. بنابراين، با جايگزيني فهم و تفسير در مطالعات علوم اجتماعي، به جاي کشف و تبيين در مطالعات علوم طبيعي، به طور عملي تفکيک و تمايز غايتگرايانه اي در اين دو دسته مطالعات رخ داد. آنچه
موجب اين جدايي در هدف اين دو حوزه مطالعاتي گشت، وارد شدن معنا به عنوان عنصر اساسي در تفسير رفتارهاي عالمان اجتماعي است. عنصري که البته در رفتار عالمان طبيعي وجود ندارد. از اين رو اين رويکرد به رويکرد معناگرا معرفي ميگردد. رويکردي که معنا را به عنوان نقطه ثقل مطالعاتي خود در تفسير عالمان اجتماعي قرار ميدهد.
رويکرد معناگرا، متأثر از نظريه هستي شناسانه »دكارت« در تمييز ميان نفْس و بدن، روش شناسي ديگري پي افكند كه بر اساس آن هيچگاه نميتوان روح را به ماده، انديشه را به طبيعت و تاريخ را به طبيعت و در مجموع پديده هاي انساني ـ اجتماعي را به پديدههاي فيزيكي تأويل برد (فروند، 9 :1372). جهانِ اجتماع به کلي متفاوت از جهانِ طبيعت است. دنياي اجتماعي کاملا ذهني است، نه عيني و بايد آن را تجربه کرد، نه اينکه آن را عيني فرض کرد و مستقل از رفتار روزانه افراد به بررسي آن پرداخت.
رويکردهاي معناگرا با وجود برخي تفاوتهاي مهم با يکديگر در يک نکته اساسي اشتراک دارند و آن مرزبندي مشخصي است که با علوم طبيعي برقرار ميکنند و به طور اصولي ميان علوم طبيعي و علوم انساني تفاوت جوهري قائل اند.
در اواخر قرن نوزدهم، »ماکس وبر« و »ويلهلم ديلتاي« با ارائه نظريه معرفت شناسي به عنوان روش ويژه در برابر روش تبييني مبتني بر تفسير، روش تفهمي را مطرح كردند.
آنان معتقد بودند كه موضوع مورد مطالعه علوم اجتماعي، برخلاف علوم طبيعي، ملموس نيست و به همين دليل تنها از طريق تفهم ميتوان به مطلوب دست يافت (رفيعپور، 69 :1360). افزون بر اين، واقعيت چيزي وراي ذهن و آگاهي انسان نيست و واقعيتهاي اجتماعي از طريق کنش کنشگران اجتماعي ساخته و به وسيله آنان تفسير ميشوند.
نگرش تفسيري در قلمرو علوم انساني بر دگرگون شوندگي فرهنگي معاني انساني تأكيد ميورزد و معتقد است كساني كه با بهكارگيري روش علوم طبيعي از بررسي جزئيات فرهنگي سرباز ميزنند، به يک نوع قشريت و تعصب ظاهري مبتال ميشوند و در نتيجه از عناصر اساسي فرهنگ غافل ميمانند.
»گيرتز« از تفسيرگراياني است كه معتقد است شكافتن سيستماتيك معاني ويژه در هر فرهنگ براي پژوهشگران در علوم انساني و اجتماعي وجوب عيني دارد؛ زيرا مشتركات فرهنگي، بر فرض وجود، بسيار نادرند. (ليتِل، 13 :1366). اما اين سؤال مطرح است كه چرا تفسير در قالب روش تفهمي، در مطالعات انساني، به جاي تبيين در قالب روش طبيعي تجربي جايگزين ميشود. اين سؤال را »پيتر وينچ« اينگونه جواب ميدهد که:
انسان موجودي است اعتبار ساز و زندگي اجتماعي او جز به كمك خلق مفاهيم اعتباري و قراردادي نميگذرد. از اين لحاظ، فهم حوادثي كه در قلمرو انساني خصوصاً در قلمرو اجتماعي ميگذرد ميسّر نيست، مگر اينكه شخص خودش وارد عالم اعتبارات جامعه شود (ليتل، 45 :1366). اما رابطه اين فهم با زندگي و تجربه، به نظر »ديلتاي«، از راه نشانه هاي صوري و كلمات و همه آنچه كه انسانها براي ارتباط با يكديگر بهكار ميبردند برقرار ميشود. به اعتقاد او »فهم اين شرط را دارد كه زماني رخ ميدهد كه رابطهاي با ديگري بهوجود آيد و زندگي از خلال بروز و نه مستقيماً، به ذهن بيايد... و بروز واقعيتي است واسط كه هم به قلمرو طبيعي يا ناخود، بستگي دارد و ميتواند مربوط به واقعيتي مستقل از فرد و زندگي باشد و هم جزء زندگي است (رجبزاده، 17 :1368).
به طور خلاصه ميتوان گفت علوم طبيعي خصائصي داشت كه تفسيرگرايان از پذيرش آن امتناع ميورزيدند. اين خصائص عبارت بودند از: ضابطه آزمون پذيري تجربي، ضابطه هماهنگي منطقي و گردن نهادن به فرايندهاي جمعي و بيناالذهاني نقد و ارزيابي (ليتل، 376 :1373).
🆔👉 @iran_novin1