Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
☆6
#کارل_مانهایم
#ایدئولوژی_و_اتوپیا
مانهایم در ایدئولوژی و اتوپیا به این نکته اشاره میکند که :
افراد چطور میاندیشند.
مانهایم با تکیه بر سنت مارکسیستی، که بر اساس آن وجود اجتماعی انسان تعیینکننده آگاهی اجتماعی او دانسته میشود، اظهار داشت :
موقعیت اجتماعی افراد بر رفتار آنان تأثیر میگذارد.
مانهایم برای واژه ایدئولوژی دو معنی جداگانه و متمایز بهکار برد:
#مفهوم_جزئی_ایدئولوژی به موقعیتی مربوط میشود که در آن، گروه غالب در جامعه، چنان در حفظ وضعیت موجود زندگی و جامعه ذینفع است که دیگر مسائل و مشکلات جاری را نمیبینند.
بهعبارت دیگر، مفهوم جزئی ایدئولوژی اشاره به موقعیتی دارد که در آن ما نسبت به افکار و اعمال مخالفین خود مشکوک هستیم و آنها را به چشم انحراف عمدی از واقعیت یا وضعیت حقیقی نگاه میکنیم.
# مفهوم_کلی_ایدئولوژی که همه اندیشههای طرف مقابل را تشکیل میدهد، به ایدئولوژی یک عصر یا یک گروه تاریخی- اجتماعی معین، مانند یک طبقه اطلاق میشود.
از نظر مانهایم، مفهوم کلی ایدئولوژی خود شامل دو سطح میشود،
یکی #مفهوم_کلی_خاص ایدئولوژی
و دیگری #مفهوم_کلی_عام ایدئولوژی.
مفهوم کلی خاص ایدئولوژی هنگامی مصداق پیدا میکند که فرد موقعیت ویژه خود را زیر سئوال نمیبرد و آن را مطلق میانگارد.
در حالی که، افکار و ایده های طرف مقابل خود را صرفاً ناشی از موقعیتهای اجتماعی وی قلمداد میکند.
مفهوم عام به حالتی مربوط میشود که در آن فرد محقق نهتنها افکار و ایده های طرف مقابل، بلکه تمامی دیدگاهها، و از آن جمله دیدگاه خود را مشمول تحلیل ایدئولوژیکی قرار میدهد.
مانهایم قصد داشت که نقش #روشنفکران_و_نخبگان را در جامعه مبتنی بر برنامه ریزی تبیین کند.
آیا حاملان فرهنگ روشنفکری را باید اعضای جامعه اشرافی نخبگان دانست یا اعضای توده مردم، با توجه به اینکه به قدرت فردی متکی اند؟
مانهایم توضیح میدهد که روشنفکران یک طبقه اجتماعی نیستند به این معنی که منافعی مشترک ندارند و نمیتوانند گروهی مجزا را تشکیل دهند، آنان یک اجتماعی بی طبقه یا یک قشر بینابینی هستند و برتر از دیگران نیستند، اما قادر به انجام کارهایی اند که بیشتر اعضای سایر قشرهای اجتماعی قادر به انجام دادن آنها نیستند.
وی این قشر اجتماعی را #روشنفکران_غیر_وابسته مینامد.
مهمترین ویژگی این طبقه تحصیلات است که علیرغم تفاوتهایشان در تولد، پایگاه اجتماعی، شغل و ثروت در یک طبقه بندی مشابه، جمع میکند.
فقط این روشنفکران هستند که در موقعیتی قرار میگیرند که بتوانند بستگی خود را به هر گروه یا طبقه آگاهانه انتخاب کنند.
بنا به نظر مانهایم وقتی که این روشنفکران نسبت به موقعیت استثنایی و ممتازشان خودآگاهی پیدا میکنند مأموریتی را نیز که در آن نهفته است در مییابند،
مأموریتی که عبارت است از ترکیب سازی نقطه نظرهای متفاوت و رسیدن به یک برداشت همهجانبه، تام معتبر از واقعیت.
آنچه موضوع #جامعه_شناسی_معرفتی است ایدئولوژی به #مفهوم_عام است و در این معنی، مانهایم لفظ #چشم_انداز را بر #ایدئولوژی ترجیح داده است و بر آن است که،
هر گروهی نظر به موقعیت خاص خود در جامعه و تاریخ، از زاویه دید مخصوصی به دنیا مینگرد.
مفهوم #اتوپیا بازتابی از تبعات مبارزه سیاسی است،
بدین معنا که بعضی گروههای تحت ستم، چنان خود را از لحاظ فکری در انهدام و دگرگونی وضعیت مفروض جامعه ذینفع مییابند که بهطور ناخواسته فقط عناصری از آن وضعیت را که حکایت از نفی آن میکند مشاهده مینمایند.
فکر اینها از تشخیص درست وضع موجود جامعه عاجز است.
اینها ابداً اعتنایی به آنچه که واقعاً موجود است ندارند بلکه در تفکرشان، پیشاپیش راهی برای تغییر وضعیتی که موجود است جستجو می کنند.
بنابراین حالت ذهن یا چگونگی اندیشه هنگامی اوتوپیایی است که با حالت واقعیتی که این حالت ذهنی در آن به ظهور میرسد ناسازگار باشد.
به نظر مانهایم آن جهتگیریهای فراتر از واقعیت را باید اوتوپیایی بیانگاریم که، هرگاه به عرصه عمل در میآیند، میل دارند، نظم اشیاء و امور حاکم در زمان را، بهطور جزئی یا کلی، در هم بپاشند.
بنابراین وی اتوپیا را نوعی از ایدئولوژی توصیف میکند که چون از موقعیت موجود فراتر میرود از ایدئولوژی متمایز میشود.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
☆6
#کارل_مانهایم
#ایدئولوژی_و_اتوپیا
مانهایم در ایدئولوژی و اتوپیا به این نکته اشاره میکند که :
افراد چطور میاندیشند.
مانهایم با تکیه بر سنت مارکسیستی، که بر اساس آن وجود اجتماعی انسان تعیینکننده آگاهی اجتماعی او دانسته میشود، اظهار داشت :
موقعیت اجتماعی افراد بر رفتار آنان تأثیر میگذارد.
مانهایم برای واژه ایدئولوژی دو معنی جداگانه و متمایز بهکار برد:
#مفهوم_جزئی_ایدئولوژی به موقعیتی مربوط میشود که در آن، گروه غالب در جامعه، چنان در حفظ وضعیت موجود زندگی و جامعه ذینفع است که دیگر مسائل و مشکلات جاری را نمیبینند.
بهعبارت دیگر، مفهوم جزئی ایدئولوژی اشاره به موقعیتی دارد که در آن ما نسبت به افکار و اعمال مخالفین خود مشکوک هستیم و آنها را به چشم انحراف عمدی از واقعیت یا وضعیت حقیقی نگاه میکنیم.
# مفهوم_کلی_ایدئولوژی که همه اندیشههای طرف مقابل را تشکیل میدهد، به ایدئولوژی یک عصر یا یک گروه تاریخی- اجتماعی معین، مانند یک طبقه اطلاق میشود.
از نظر مانهایم، مفهوم کلی ایدئولوژی خود شامل دو سطح میشود،
یکی #مفهوم_کلی_خاص ایدئولوژی
و دیگری #مفهوم_کلی_عام ایدئولوژی.
مفهوم کلی خاص ایدئولوژی هنگامی مصداق پیدا میکند که فرد موقعیت ویژه خود را زیر سئوال نمیبرد و آن را مطلق میانگارد.
در حالی که، افکار و ایده های طرف مقابل خود را صرفاً ناشی از موقعیتهای اجتماعی وی قلمداد میکند.
مفهوم عام به حالتی مربوط میشود که در آن فرد محقق نهتنها افکار و ایده های طرف مقابل، بلکه تمامی دیدگاهها، و از آن جمله دیدگاه خود را مشمول تحلیل ایدئولوژیکی قرار میدهد.
مانهایم قصد داشت که نقش #روشنفکران_و_نخبگان را در جامعه مبتنی بر برنامه ریزی تبیین کند.
آیا حاملان فرهنگ روشنفکری را باید اعضای جامعه اشرافی نخبگان دانست یا اعضای توده مردم، با توجه به اینکه به قدرت فردی متکی اند؟
مانهایم توضیح میدهد که روشنفکران یک طبقه اجتماعی نیستند به این معنی که منافعی مشترک ندارند و نمیتوانند گروهی مجزا را تشکیل دهند، آنان یک اجتماعی بی طبقه یا یک قشر بینابینی هستند و برتر از دیگران نیستند، اما قادر به انجام کارهایی اند که بیشتر اعضای سایر قشرهای اجتماعی قادر به انجام دادن آنها نیستند.
وی این قشر اجتماعی را #روشنفکران_غیر_وابسته مینامد.
مهمترین ویژگی این طبقه تحصیلات است که علیرغم تفاوتهایشان در تولد، پایگاه اجتماعی، شغل و ثروت در یک طبقه بندی مشابه، جمع میکند.
فقط این روشنفکران هستند که در موقعیتی قرار میگیرند که بتوانند بستگی خود را به هر گروه یا طبقه آگاهانه انتخاب کنند.
بنا به نظر مانهایم وقتی که این روشنفکران نسبت به موقعیت استثنایی و ممتازشان خودآگاهی پیدا میکنند مأموریتی را نیز که در آن نهفته است در مییابند،
مأموریتی که عبارت است از ترکیب سازی نقطه نظرهای متفاوت و رسیدن به یک برداشت همهجانبه، تام معتبر از واقعیت.
آنچه موضوع #جامعه_شناسی_معرفتی است ایدئولوژی به #مفهوم_عام است و در این معنی، مانهایم لفظ #چشم_انداز را بر #ایدئولوژی ترجیح داده است و بر آن است که،
هر گروهی نظر به موقعیت خاص خود در جامعه و تاریخ، از زاویه دید مخصوصی به دنیا مینگرد.
مفهوم #اتوپیا بازتابی از تبعات مبارزه سیاسی است،
بدین معنا که بعضی گروههای تحت ستم، چنان خود را از لحاظ فکری در انهدام و دگرگونی وضعیت مفروض جامعه ذینفع مییابند که بهطور ناخواسته فقط عناصری از آن وضعیت را که حکایت از نفی آن میکند مشاهده مینمایند.
فکر اینها از تشخیص درست وضع موجود جامعه عاجز است.
اینها ابداً اعتنایی به آنچه که واقعاً موجود است ندارند بلکه در تفکرشان، پیشاپیش راهی برای تغییر وضعیتی که موجود است جستجو می کنند.
بنابراین حالت ذهن یا چگونگی اندیشه هنگامی اوتوپیایی است که با حالت واقعیتی که این حالت ذهنی در آن به ظهور میرسد ناسازگار باشد.
به نظر مانهایم آن جهتگیریهای فراتر از واقعیت را باید اوتوپیایی بیانگاریم که، هرگاه به عرصه عمل در میآیند، میل دارند، نظم اشیاء و امور حاکم در زمان را، بهطور جزئی یا کلی، در هم بپاشند.
بنابراین وی اتوپیا را نوعی از ایدئولوژی توصیف میکند که چون از موقعیت موجود فراتر میرود از ایدئولوژی متمایز میشود.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#کثرت_گرایی_یا_پلورالیسم
پلورالیسم به معنای آیین کثرت یا کثرت گرایی است که در حوزه های مختلف فلسفه دین ، فلسفه هایی از اخلاق ، حقوق و سیاست ، کاربردهای متفاوتی دارد که حد مشترک همه آنها ، به رسمیت شناختن کثرت در برابر وحدت است.
چنانکه در #فلسفه عده ای به هیچ گونه جهت وحدتی در موجودات قائل نیستند و از این نظریه به کثرت وجود و موجود تعبیر می شود.
نقطه مقابل آن نظریه کسانی است که وحدت گرا بوده ، یا منکر هر گونه کثرت شده اند (وحدت وجود افراطی ) و یا قبول کثرت ، وحدت را نیز پذیرفته اند .
در فلسفه اخلاق نیز کسانی مبدأ و معیار خوبی و بدی اخلاقی را واحد و عده ای کثیر دانسته اند.
قول اخیر #پلورالیسم_اخلاقی است که گاهی آن را به نسبی گرایی اخلاقی و این که ارزش ها قابل ارجاع به یکدیگر نبوده و قابل استدلال نیستند ، تفسیر کرده اند.
#پلورالیسم_سیاسی به این معنا است که اقتدار همگانی در میان گروههای متعدد و متنوع پخش شود، تا این گروه ها مکمل یکدیگر بوده دولت به حفظ توازن طبیعی میان آنها بسنده کند و حاکمیت مطلق در دست دولت یا هیچ فرد یا نهادی نباشد.
پلورالسم سیاسی را یکی از اصول بنیادی #دمکراسی_لیبرال می دانند، و این به گفته ماکس وبر ، جامعه شناس معروف آلمانی است.
در عرف #جامعه_شناسی ، پلورالیسم عبارت است از :
جامعه ای که از گروههای نژادی مختلف یا گروههایی که دارای زندگی سیاسی و دینی مختلف می باشند، تشکیل یافته است.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#کثرت_گرایی_یا_پلورالیسم
پلورالیسم به معنای آیین کثرت یا کثرت گرایی است که در حوزه های مختلف فلسفه دین ، فلسفه هایی از اخلاق ، حقوق و سیاست ، کاربردهای متفاوتی دارد که حد مشترک همه آنها ، به رسمیت شناختن کثرت در برابر وحدت است.
چنانکه در #فلسفه عده ای به هیچ گونه جهت وحدتی در موجودات قائل نیستند و از این نظریه به کثرت وجود و موجود تعبیر می شود.
نقطه مقابل آن نظریه کسانی است که وحدت گرا بوده ، یا منکر هر گونه کثرت شده اند (وحدت وجود افراطی ) و یا قبول کثرت ، وحدت را نیز پذیرفته اند .
در فلسفه اخلاق نیز کسانی مبدأ و معیار خوبی و بدی اخلاقی را واحد و عده ای کثیر دانسته اند.
قول اخیر #پلورالیسم_اخلاقی است که گاهی آن را به نسبی گرایی اخلاقی و این که ارزش ها قابل ارجاع به یکدیگر نبوده و قابل استدلال نیستند ، تفسیر کرده اند.
#پلورالیسم_سیاسی به این معنا است که اقتدار همگانی در میان گروههای متعدد و متنوع پخش شود، تا این گروه ها مکمل یکدیگر بوده دولت به حفظ توازن طبیعی میان آنها بسنده کند و حاکمیت مطلق در دست دولت یا هیچ فرد یا نهادی نباشد.
پلورالسم سیاسی را یکی از اصول بنیادی #دمکراسی_لیبرال می دانند، و این به گفته ماکس وبر ، جامعه شناس معروف آلمانی است.
در عرف #جامعه_شناسی ، پلورالیسم عبارت است از :
جامعه ای که از گروههای نژادی مختلف یا گروههایی که دارای زندگی سیاسی و دینی مختلف می باشند، تشکیل یافته است.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارل_مانهایم
#جامعه_شناسی_برنامه_ریزی_شده
زمانی که مانهایم پس از به قدرت رسیدن نازیها در آلمان وادار شد به انگلستان برود جهت گیری فکری اش دچار دستخوش شد.
به نظر وی بحران کنونی تمدن را میتوان به یک فراگرد دموکراتیزه کردن بنیادی مربوط دانست.
اکنون انحصار فرهنگی و سیاست، از دست نخبگان خارج شده است.
امروزه شمار فزاینده ای از گروههای اجتماعی خواستار سهمی در نظارت اجتماعی و سیاسی اند.
به نظر مانهایم تنها یک نظام اجتماعی از بیخ و بن بازسازی شده که بر یک برنامه ریزی خودآگاهانه مبتنی باشد میتواند تمدن غرب را نجات دهد.
جهان اجتماعی کنونی تنها از طریق تفکر برنامه ریزی شده میتواند جامعه سیاسی و دموکراتیک را تحت یک نظارت سامان بخش در آورد.
این برنامه ریزی دموکراتیک باید به یک بازسازی اجتماعی کلی بیانجامد.
#ارزیابی
در کارهای مانهایم فرمولبندیهای نسبتاً ضعیفی بین روابط اندیشه و جامعه مشهود است.
بهطور مثال بهجای تأکید بر عوامل اجتماعی او فقط تأکید میکند که شرط لازم تبلور مجموعه عقاید، ظهور گروههای مشخصی است که حامل آن عقاید خواهند بود.
بهعبارتی هنگامی که مانهایم به رابطه بین زیربنا و روبنا میپردازد رابطه آن را کلی و باز تعیین میکند.
در یکجا او تاکید میکند که نیروهای اجتماعی شرط لازم و کافی برای تبلور ایده های معینی هستد.
درجاهای دیگر این ادعا را فقط محدود میکند به تأکید بر عوامل اجتماعی خاصی که امکان بیان مجموعه ای از ایده ها را میسر می سازد و به گوش مردم میرساند.
مانهایم فقط تأثیر جامعه در شناسائی را، موضوع دانش جدید میدانست.
لکن باید گفت که، نهتنها هستی اجتماعی در معرفت موثر است و به آن شکل و صورت خاص میبخشد، بلکه معرفت نیز در جامعه تاثیر دارد و به این مبحث نیز در جامعهشناسی معرفتی باید جایگاهی داده شود.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارل_مانهایم
#جامعه_شناسی_برنامه_ریزی_شده
زمانی که مانهایم پس از به قدرت رسیدن نازیها در آلمان وادار شد به انگلستان برود جهت گیری فکری اش دچار دستخوش شد.
به نظر وی بحران کنونی تمدن را میتوان به یک فراگرد دموکراتیزه کردن بنیادی مربوط دانست.
اکنون انحصار فرهنگی و سیاست، از دست نخبگان خارج شده است.
امروزه شمار فزاینده ای از گروههای اجتماعی خواستار سهمی در نظارت اجتماعی و سیاسی اند.
به نظر مانهایم تنها یک نظام اجتماعی از بیخ و بن بازسازی شده که بر یک برنامه ریزی خودآگاهانه مبتنی باشد میتواند تمدن غرب را نجات دهد.
جهان اجتماعی کنونی تنها از طریق تفکر برنامه ریزی شده میتواند جامعه سیاسی و دموکراتیک را تحت یک نظارت سامان بخش در آورد.
این برنامه ریزی دموکراتیک باید به یک بازسازی اجتماعی کلی بیانجامد.
#ارزیابی
در کارهای مانهایم فرمولبندیهای نسبتاً ضعیفی بین روابط اندیشه و جامعه مشهود است.
بهطور مثال بهجای تأکید بر عوامل اجتماعی او فقط تأکید میکند که شرط لازم تبلور مجموعه عقاید، ظهور گروههای مشخصی است که حامل آن عقاید خواهند بود.
بهعبارتی هنگامی که مانهایم به رابطه بین زیربنا و روبنا میپردازد رابطه آن را کلی و باز تعیین میکند.
در یکجا او تاکید میکند که نیروهای اجتماعی شرط لازم و کافی برای تبلور ایده های معینی هستد.
درجاهای دیگر این ادعا را فقط محدود میکند به تأکید بر عوامل اجتماعی خاصی که امکان بیان مجموعه ای از ایده ها را میسر می سازد و به گوش مردم میرساند.
مانهایم فقط تأثیر جامعه در شناسائی را، موضوع دانش جدید میدانست.
لکن باید گفت که، نهتنها هستی اجتماعی در معرفت موثر است و به آن شکل و صورت خاص میبخشد، بلکه معرفت نیز در جامعه تاثیر دارد و به این مبحث نیز در جامعهشناسی معرفتی باید جایگاهی داده شود.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
☆1
#دیدگاه_جبر_اجتماعی
دیدگاه جبر اجتماعی بیانگر این اعتقاد است که رفتار انسانی در چارچوب دنیای پیرامون شکلیافته و تکوین میپذیرد.
بر پایه این دیدگاه زمانی که فردی متولد میشود همچون لوحی نانوشته است، پس خوبی و بدی و شکست و توفیق او تابع محیط پیرامون اوست که شامل خانواده، جمع دوستان، همکاران و بهطور کلی جامعه و فرهنگ است.
فرد از بدو تولد، از طرق مختلف با امور و پدیدههای اجتماعی موجود در جامعه آشنا میشود و بهتدریج ضوابط و مقررات اجتماعی را فرا میگیرد و در درون او نهادی و ریشهای میشوند. از اینرو جبری بودن آنها را چندان احساس نمیکند.
جبری بودن پدیدههای اجتماعی از آن جهت است که افراد موظف به رعایت آن هستند.
#جبر_اجتماعی محصول خواست و اراده فرد بهخصوص نیست و زاده قرارداد نیز نمیباشد، و همان اجباری بودن آن، همگانی بودن آن را سبب میشود؛ مثلا موضوع مهاجرت افراد از دهات به سوی شهرها نتیجه تصمیمات متعدد انفرادی نیست، بلکه معلول علل اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی و بهطور خلاصه محصول یک کشش و جبر خارجی است.
#پیشینه_تاریخی
دیدگاه جبر اجتماعی در بین برخی جامعهشناسان از جمله #اگوست_کنت و #امیل_دورکیم، ریشه دارد.
کنت در #نظریه_ارگانیستیاش فرد را تابع بیچون و چرای جامعه میداند.
کنت با توجه به وحدت روش علوم، در جستجوی قوانین ثابتی است که روی مشاهده خارجی امور استوار باشد.
او در پی کشف علل دائمی و قوانین مسلم جامعهشناسی است. به نظر وی جبر علمی در تمام امور اجتماعی حکمفرماست و علتها معلولها را به وجود میآورند.
دورکیم که مدافع راستین مکتب #اصالت_جمع است برای اولینبار اصطلاح " #وجدان_جمع " را در برابر #وجدان_فرد بهکار برد و آن را اساس جامعهشناسی خود قرار داد.
وجدان جمع که بازتاب مکتب اصالت جمع میباشد، واقعیتی عینی، والا و متمایز از وجدانهای فردی در جهت تبیین امر اجتماعی بهکار رفته است.
مکتب جامعهشناسی دورکیم و همکاران او برای امر اجتماعی طبیعتی مخصوص قائل است و با توجه به جمع در پی توجیه آن است.
به نظر دورکیم آنچه اجتماعی است مافوق انفرادی و مقدم بر آن است و امور اجتماعی عینی هستند و با جبری مخصوص همراه میباشند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
☆1
#دیدگاه_جبر_اجتماعی
دیدگاه جبر اجتماعی بیانگر این اعتقاد است که رفتار انسانی در چارچوب دنیای پیرامون شکلیافته و تکوین میپذیرد.
بر پایه این دیدگاه زمانی که فردی متولد میشود همچون لوحی نانوشته است، پس خوبی و بدی و شکست و توفیق او تابع محیط پیرامون اوست که شامل خانواده، جمع دوستان، همکاران و بهطور کلی جامعه و فرهنگ است.
فرد از بدو تولد، از طرق مختلف با امور و پدیدههای اجتماعی موجود در جامعه آشنا میشود و بهتدریج ضوابط و مقررات اجتماعی را فرا میگیرد و در درون او نهادی و ریشهای میشوند. از اینرو جبری بودن آنها را چندان احساس نمیکند.
جبری بودن پدیدههای اجتماعی از آن جهت است که افراد موظف به رعایت آن هستند.
#جبر_اجتماعی محصول خواست و اراده فرد بهخصوص نیست و زاده قرارداد نیز نمیباشد، و همان اجباری بودن آن، همگانی بودن آن را سبب میشود؛ مثلا موضوع مهاجرت افراد از دهات به سوی شهرها نتیجه تصمیمات متعدد انفرادی نیست، بلکه معلول علل اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی و بهطور خلاصه محصول یک کشش و جبر خارجی است.
#پیشینه_تاریخی
دیدگاه جبر اجتماعی در بین برخی جامعهشناسان از جمله #اگوست_کنت و #امیل_دورکیم، ریشه دارد.
کنت در #نظریه_ارگانیستیاش فرد را تابع بیچون و چرای جامعه میداند.
کنت با توجه به وحدت روش علوم، در جستجوی قوانین ثابتی است که روی مشاهده خارجی امور استوار باشد.
او در پی کشف علل دائمی و قوانین مسلم جامعهشناسی است. به نظر وی جبر علمی در تمام امور اجتماعی حکمفرماست و علتها معلولها را به وجود میآورند.
دورکیم که مدافع راستین مکتب #اصالت_جمع است برای اولینبار اصطلاح " #وجدان_جمع " را در برابر #وجدان_فرد بهکار برد و آن را اساس جامعهشناسی خود قرار داد.
وجدان جمع که بازتاب مکتب اصالت جمع میباشد، واقعیتی عینی، والا و متمایز از وجدانهای فردی در جهت تبیین امر اجتماعی بهکار رفته است.
مکتب جامعهشناسی دورکیم و همکاران او برای امر اجتماعی طبیعتی مخصوص قائل است و با توجه به جمع در پی توجیه آن است.
به نظر دورکیم آنچه اجتماعی است مافوق انفرادی و مقدم بر آن است و امور اجتماعی عینی هستند و با جبری مخصوص همراه میباشند.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#دیدگاه_جبر_اجتماعی
☆2
#وجدان_جمعی_عامل_فشار_و_اجبار_بر_وجدان_فردی
#دورکیم با تاسی از #کنت معتقد است که افراد قبل از حضور در جامعه هیچ هویت خاصّی ندارند؛ یعنی افراد، جدا از جامعه مانند ظرف خالی هستند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند.
همه تمایلات، گرایشها، اندیشهها و عواطف كه به انسانیت انسان مربوط میشود در پرتو #روح_جمعی پیدا میشود.
این روح جمعی است که این ظرف خالی را پر میکند و این شخص را بهصورت شخصیت در میآورد.
بنابراین براساس این نظریه دوركیم، چیزی جز #روح_و_وجدان_جمعی وجود ندارد.
جامعه دارای یک #من_جمعی است.
#شعور_و_وجدان_فردی نیز مظهری از شعور و وجدان جمعی است كه در مقابل جامعه یعنی روح جمعی مجبور و مسلوبالاختیار است.
این کلیت که دورکیم از آن تحت عنوان #وجدان_جمعی یاد میکند تنها حاصل تجمع صوری افراد جامعه نیست بلکه چیزی جدای از آنهاست که هرگاه لازم باشد از خارج، خود را بر تکتک افراد تحمیل میکند.
لزوم این تحمیل و نظارت اجتماعی به تصویری برمیگردد که دورکیم از انسان دارد.
او انسان را موجودی میداند با علایق و آرزوهای نامحدود و سیریناپذیر.
لذا این خصلت طبیعی و ذاتی بشر، یعنی #حرص_و_میل_به_بیشتر_داشتن را تنها از طریق یک #نظارت_خارجی میتوان مهار نمود.
یعنی تنها بهواسطه #فشار_اجتماعی است که میتوان میل قوی انسان در جهت #کسب_منفعت_فردی_و_زندگی_بدون_اخلاق را مهار کرد.
#فشار_اجتماعی
( #Social_Pressure )
در معنای کلی به نیروهای بالفعل یا بالقوه اجتماعی اطلاق میشود که در جهت کنترل اندیشه، رفتار یا عمل انسانها و یا هدایت آن در مسیری خاص عمل میکند.
اما در معنای اخصّ، #فشار_اجتماعی بر #افکار_عمومی اطلاق میشود.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#دیدگاه_جبر_اجتماعی
☆2
#وجدان_جمعی_عامل_فشار_و_اجبار_بر_وجدان_فردی
#دورکیم با تاسی از #کنت معتقد است که افراد قبل از حضور در جامعه هیچ هویت خاصّی ندارند؛ یعنی افراد، جدا از جامعه مانند ظرف خالی هستند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند.
همه تمایلات، گرایشها، اندیشهها و عواطف كه به انسانیت انسان مربوط میشود در پرتو #روح_جمعی پیدا میشود.
این روح جمعی است که این ظرف خالی را پر میکند و این شخص را بهصورت شخصیت در میآورد.
بنابراین براساس این نظریه دوركیم، چیزی جز #روح_و_وجدان_جمعی وجود ندارد.
جامعه دارای یک #من_جمعی است.
#شعور_و_وجدان_فردی نیز مظهری از شعور و وجدان جمعی است كه در مقابل جامعه یعنی روح جمعی مجبور و مسلوبالاختیار است.
این کلیت که دورکیم از آن تحت عنوان #وجدان_جمعی یاد میکند تنها حاصل تجمع صوری افراد جامعه نیست بلکه چیزی جدای از آنهاست که هرگاه لازم باشد از خارج، خود را بر تکتک افراد تحمیل میکند.
لزوم این تحمیل و نظارت اجتماعی به تصویری برمیگردد که دورکیم از انسان دارد.
او انسان را موجودی میداند با علایق و آرزوهای نامحدود و سیریناپذیر.
لذا این خصلت طبیعی و ذاتی بشر، یعنی #حرص_و_میل_به_بیشتر_داشتن را تنها از طریق یک #نظارت_خارجی میتوان مهار نمود.
یعنی تنها بهواسطه #فشار_اجتماعی است که میتوان میل قوی انسان در جهت #کسب_منفعت_فردی_و_زندگی_بدون_اخلاق را مهار کرد.
#فشار_اجتماعی
( #Social_Pressure )
در معنای کلی به نیروهای بالفعل یا بالقوه اجتماعی اطلاق میشود که در جهت کنترل اندیشه، رفتار یا عمل انسانها و یا هدایت آن در مسیری خاص عمل میکند.
اما در معنای اخصّ، #فشار_اجتماعی بر #افکار_عمومی اطلاق میشود.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها
#دورکیم و #مرتون
☆2
#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی
1-1. #سیر_تاریخی_و_تحولات_نظریه_های_معاصر_فشار، ریشه در پبدایش جامعه شناسی به عنوان رشته ای علمی و قلمروی شناخته شده از کوشش های خرد ورزانه دارد.
جریانی که یکی از چهره های اصلی آن، #امیل_دورکیم جامعه شناس فرانسوی است که تقریبا در اوایل فرن بیستم، دست به کار نوشتن و تدوین آثار خویش بود. وی بخشی از کلاسهای درس خود را به بحث درباره #جامعه_شناسی_جنایی اختصاص داد.
این عنوان از سالهای 2981 و پس از آن وارد ادبیات حقوقی فرانسه شد.
اهمیت در خور توجه آثار دورکبم، بدان سبب است که او پیوسته تحلیل خویش را درباره جامعه و همچنین در باب مسائل اجتماعی، به گونه ای ارائه می کرد که از وجود پیوندی نزدیک میان ساختار اجتماعی (سازمان جامعه) و هنجارها و ارزش های جامعه (حیات اجتماعی و فرهنگ) حکایت داشت.
به نظر دورکیم، هنگام تحلیل یک پدیده اجتماعی خاص باید این نکته را در نظر داشت که جامعه های مختلف، ساختارها، باورها و احساساتی متفاوت را درون خود می پرورانند و بدین ترتیب، الگوهای رفتاری متفاوتی را شکل می دهند (سلیمی، 2191، ص 241).
از سوی دیگر، دورکیم بر آن است که هر نوع جامعه را می توان با شکلی خاص از وجدان ( آگاهی) جمعی مشخص ساخت.
در نگاه او، این مفهوم به مجموعه ای از باورها و احساسات مشترک در تمامی
سطوح یک جامعه اشاره دارد.
به کار گرفتن مفاهیم یاد شده در قلمرو اختصاصی جرم شناسی، زمینه ی سخنی دیگر را برای دورکیم فراهم آورده است و آن اینکه، طبیعت جامعه ای که افراد در آن زندگی می کنند، نحوه ی برخورد جامعه با کجروان را تعیین می کند.
بدین ترتیب، اصولا این سازمان جامعه است که طبیعت جرم و ماهیت نظم دادن به رفتارهای مجرمانه را تعیین می کند.
در واقع #جرم، بخش بهنجار از جامعه و جزء مکمل آن به حساب می آید.
به نظر دورکیم در جامعه ای که تقسیم کار، ناسالم باشد (مثال، تقسیم کاری که بر زور مبتنی است، نه گزینش) و یا اینکه وجدان جمعی به شکلی سالم و کارامد، نظم نیافته باشد (مثال اینکه هنجارها به خوبی تثبیت و ریشه دار نشده باشند) هم میزان وقوع جرم بالا میرود و هم احتمال فراگیر شدن آن بیشتر می شود.
بدین ترتیب، دورکیم به دو نکته توجه دارد:
✔️نخست آنکه جامعه ها بر حسب میزان توانمندی در عرصه ی نظم دهی اجتماعی متفاوتند،
✔️و دیگر آنکه این تفاوت تا اندازه ای از طبیعت تقسیم کار موجود در آنها نشات می گیرد.
✔️افزون بر این، او به این احتمال توجه می دهد که ممکن است وجدان جمعی جامعه از رشد کافی برخوردار نگردد و یا آنکه به گونه ای، دچار تحریف و انحراف شود.
چنین وضعیتی به نظر وی می تواند به همان اندازه بر رفتار افراد تاثیر بگذارد.
✅ حاصل آنکه دورکیم مدعی است که ممکن است وضعیت کلی جامعه (و نه افراد) به گونه ای باشد که هنجارها و
ارزش های اجتماعی را در نوعی حالت بی ثباتی قرار داده، یا حتی آنها را تا حدودی تخریب کرده باشد.
دورکیم بر آن است که افراد از آرزوها و خواسته هایی نا محدود برخوردارند و این جامعه است که به آرزوهای آنان جهت می دهد و آن را محدود می سازد. در هر حال اهمیت و اعتبار دورکیم به عنوان متفکری بنیان گذار در درون سنت نظریه ی فشار، بدان سبب است که وی اثبات کرده :
✔️جرم اصولا پدیده ای اجتماعی است.
✔همچنین اینکه جرم، پیوندی تفکیک ناپذیر با خود طبیعت جامعه دارد
و سرانجام،
✔اینکه بزهکاری را باید محصول گونه هایی خاص از انواع نظم اجتماعی دانست.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها
#دورکیم و #مرتون
☆2
#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی
1-1. #سیر_تاریخی_و_تحولات_نظریه_های_معاصر_فشار، ریشه در پبدایش جامعه شناسی به عنوان رشته ای علمی و قلمروی شناخته شده از کوشش های خرد ورزانه دارد.
جریانی که یکی از چهره های اصلی آن، #امیل_دورکیم جامعه شناس فرانسوی است که تقریبا در اوایل فرن بیستم، دست به کار نوشتن و تدوین آثار خویش بود. وی بخشی از کلاسهای درس خود را به بحث درباره #جامعه_شناسی_جنایی اختصاص داد.
این عنوان از سالهای 2981 و پس از آن وارد ادبیات حقوقی فرانسه شد.
اهمیت در خور توجه آثار دورکبم، بدان سبب است که او پیوسته تحلیل خویش را درباره جامعه و همچنین در باب مسائل اجتماعی، به گونه ای ارائه می کرد که از وجود پیوندی نزدیک میان ساختار اجتماعی (سازمان جامعه) و هنجارها و ارزش های جامعه (حیات اجتماعی و فرهنگ) حکایت داشت.
به نظر دورکیم، هنگام تحلیل یک پدیده اجتماعی خاص باید این نکته را در نظر داشت که جامعه های مختلف، ساختارها، باورها و احساساتی متفاوت را درون خود می پرورانند و بدین ترتیب، الگوهای رفتاری متفاوتی را شکل می دهند (سلیمی، 2191، ص 241).
از سوی دیگر، دورکیم بر آن است که هر نوع جامعه را می توان با شکلی خاص از وجدان ( آگاهی) جمعی مشخص ساخت.
در نگاه او، این مفهوم به مجموعه ای از باورها و احساسات مشترک در تمامی
سطوح یک جامعه اشاره دارد.
به کار گرفتن مفاهیم یاد شده در قلمرو اختصاصی جرم شناسی، زمینه ی سخنی دیگر را برای دورکیم فراهم آورده است و آن اینکه، طبیعت جامعه ای که افراد در آن زندگی می کنند، نحوه ی برخورد جامعه با کجروان را تعیین می کند.
بدین ترتیب، اصولا این سازمان جامعه است که طبیعت جرم و ماهیت نظم دادن به رفتارهای مجرمانه را تعیین می کند.
در واقع #جرم، بخش بهنجار از جامعه و جزء مکمل آن به حساب می آید.
به نظر دورکیم در جامعه ای که تقسیم کار، ناسالم باشد (مثال، تقسیم کاری که بر زور مبتنی است، نه گزینش) و یا اینکه وجدان جمعی به شکلی سالم و کارامد، نظم نیافته باشد (مثال اینکه هنجارها به خوبی تثبیت و ریشه دار نشده باشند) هم میزان وقوع جرم بالا میرود و هم احتمال فراگیر شدن آن بیشتر می شود.
بدین ترتیب، دورکیم به دو نکته توجه دارد:
✔️نخست آنکه جامعه ها بر حسب میزان توانمندی در عرصه ی نظم دهی اجتماعی متفاوتند،
✔️و دیگر آنکه این تفاوت تا اندازه ای از طبیعت تقسیم کار موجود در آنها نشات می گیرد.
✔️افزون بر این، او به این احتمال توجه می دهد که ممکن است وجدان جمعی جامعه از رشد کافی برخوردار نگردد و یا آنکه به گونه ای، دچار تحریف و انحراف شود.
چنین وضعیتی به نظر وی می تواند به همان اندازه بر رفتار افراد تاثیر بگذارد.
✅ حاصل آنکه دورکیم مدعی است که ممکن است وضعیت کلی جامعه (و نه افراد) به گونه ای باشد که هنجارها و
ارزش های اجتماعی را در نوعی حالت بی ثباتی قرار داده، یا حتی آنها را تا حدودی تخریب کرده باشد.
دورکیم بر آن است که افراد از آرزوها و خواسته هایی نا محدود برخوردارند و این جامعه است که به آرزوهای آنان جهت می دهد و آن را محدود می سازد. در هر حال اهمیت و اعتبار دورکیم به عنوان متفکری بنیان گذار در درون سنت نظریه ی فشار، بدان سبب است که وی اثبات کرده :
✔️جرم اصولا پدیده ای اجتماعی است.
✔همچنین اینکه جرم، پیوندی تفکیک ناپذیر با خود طبیعت جامعه دارد
و سرانجام،
✔اینکه بزهکاری را باید محصول گونه هایی خاص از انواع نظم اجتماعی دانست.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
☆1
نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمدهترین نظریهها پس از شکلگیری جامعهشناسی است.
این نظریه تمایز دهنده دوره کلاسیک جامعهشناسی با دوره مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت میگیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره میبرد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته میداند که ساختارهای گوناگون را شکل میدهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به #ارگانیسم، #نیازهای_اجتماعی، #ساختارها و #کارکردها دارد.
#پیش_فرضهای_کارکردگرایی :
سهم #پارسونز در شکلگیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیشفرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:
1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛
2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛
3. سیستم اجتماعی به گونهای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستمهای دیگر را داشته باشد؛
4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواستهایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستمها میشوند؛
5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابستهاند؛
6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛
7. سیستمها به واسطه شرایط محیطی محدود میشوند.
پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد.
وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:
1. #تطبیق
( #Adaptation )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛
2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلیاش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛
3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیاش نیز انسجام ببخشد؛
4. #پایداری
( #Latency)
هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی،
« #سیستم_شخصیتی»
از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها،
« #سیستم_اجتماعی»
از طریق کارکرد یکپارچگی و
«#سیستم_فرهنگی»
که از طریق وضوحبخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد میکنند، رابطه دارد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
☆1
نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمدهترین نظریهها پس از شکلگیری جامعهشناسی است.
این نظریه تمایز دهنده دوره کلاسیک جامعهشناسی با دوره مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت میگیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره میبرد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته میداند که ساختارهای گوناگون را شکل میدهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به #ارگانیسم، #نیازهای_اجتماعی، #ساختارها و #کارکردها دارد.
#پیش_فرضهای_کارکردگرایی :
سهم #پارسونز در شکلگیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیشفرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:
1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛
2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛
3. سیستم اجتماعی به گونهای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستمهای دیگر را داشته باشد؛
4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواستهایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستمها میشوند؛
5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابستهاند؛
6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛
7. سیستمها به واسطه شرایط محیطی محدود میشوند.
پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد.
وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:
1. #تطبیق
( #Adaptation )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛
2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلیاش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛
3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردیاش نیز انسجام ببخشد؛
4. #پایداری
( #Latency)
هر نظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی،
« #سیستم_شخصیتی»
از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها،
« #سیستم_اجتماعی»
از طریق کارکرد یکپارچگی و
«#سیستم_فرهنگی»
که از طریق وضوحبخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد میکنند، رابطه دارد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
☆2
#اصول_انتقادی_مرتون :
با اینکه پارسونز مهمترین نظریهپرداز کارکردگرایی ساختی است؛ اما شاگردش مرتون تنها نویسنده بیانیه مهم در مورد کارکردگرایی ساختاری در جامعهشناسی است.
سه اصل مورد انتقاد مرتون که در تحلیل پیشینیان بود، عبارتند از:
1. #وحدت_کارکردی؛
وی معتقد است وحدت کارکردی فقط در مورد جوامع کوچک ابتدایی درست است و نباید به جوامع بزرگ تعمیم داد؛
2. #شمول_عام؛
یعنی همه صور فرهنگی و اجتماعی، کارکرد مثبت دارند؛
3. #گریزناپذیری_کارکردها؛
در اینجا مرتون اصطلاح کژکارکرد و کارکرد منفی برخی ساختارها و رسوم را بیان میدارد.
بر اساس این اصل، نه تنها همه جنبههای معیار جامعه کارکرد مثبت دارند؛ بلکه ضرورت دارند.
مرتون معتقد است باید آمادگی پذیرش این واقعیت را داشته باشیم که شقوق ساختاری و کارکردی گوناگون دیگری را میتوان در داخل جامعه پیدا کرد.
کارکردگرایان ساختاری پیش از مرتون بر کارکردهای یک ساختار یا نهاد تأکید میورزیدند؛ اما مرتون معتقد است، باید بر کارکردهای اجتماعی تأکید شود تا انگیزههای فردی.
به عقیده مرتون کارکردها عبارتند از عملکردهایی که تطبیق با سازگاری یک نظام اجتماعی را امکانپذیر میسازند.
وی معتقد است باید کژکارکردها و بدکارکردها نیز در نظر گرفته شوند و همچنین کارکردگرایان ساختی نه تنها باید به کارکردهای آشکار ( نیتمند ) بلکه باید به کارکردهای پنهانی ( غیر نیتمند ) نیز بپردازند.
همچنین وی برخلاف کارکردگرایان ساختاری پیش از خود که کل جامعه را مورد تحلیل قرار میدادند معتقد است در تحلیل کارکردی باید میان سطوح مختلف جامعه تفاوت قایل شد زیرا یک ساختار میتواند بخشی از جامعه کارکرد مثبت و برای برخی دیگری کارکرد منفی یا کثرکارکرد داشته باشد.
#انتقادات
1. #از_نظر_ذاتی، نظریه دارای بینشی غیر تاریخی است؛ پدیده ها بدون زمینههای تاریخی مورد توجه قرار گرفتهاند؛ محافظهکارانه است و به توصیه وضعیت موجود میپردازد؛
2. #از_نظر_منطقی_و_روشی، کارکردگرایان به جامعه واقعی و ملموس توجه ندارند و به جای آن به نظامهای انتزاعی میپردازند؛
3. #از_نظر_فراگیری_و_جهان_شمولی، کارکردگرایان ساختی معتقدند نظریهی واحدی وجود دارد که با آن میتوان همه تاریخ را مورد تحلیل قرار داد؛ اما در واقع امر چنین نیست.
منتقدان چنین طرح فراگیری را توهمی بیش نمیدانند و معتقدند که جامعهشناسی باید نظریههایش محدود به یک دوره تاریخی با دامنه متوسط باشد؛
4. #نظریه، #توان_مقابله_با_تقابل_را_ندارد زیرا هدف اصلی آن انسجام و سازگاری است؛
5. #نظریه_به_کنشگر_کمتر_توجه_کرده و در مقابل، بیشتر به ساخت اجتماعی و عناصر ساختی پرداخته است.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism
☆2
#اصول_انتقادی_مرتون :
با اینکه پارسونز مهمترین نظریهپرداز کارکردگرایی ساختی است؛ اما شاگردش مرتون تنها نویسنده بیانیه مهم در مورد کارکردگرایی ساختاری در جامعهشناسی است.
سه اصل مورد انتقاد مرتون که در تحلیل پیشینیان بود، عبارتند از:
1. #وحدت_کارکردی؛
وی معتقد است وحدت کارکردی فقط در مورد جوامع کوچک ابتدایی درست است و نباید به جوامع بزرگ تعمیم داد؛
2. #شمول_عام؛
یعنی همه صور فرهنگی و اجتماعی، کارکرد مثبت دارند؛
3. #گریزناپذیری_کارکردها؛
در اینجا مرتون اصطلاح کژکارکرد و کارکرد منفی برخی ساختارها و رسوم را بیان میدارد.
بر اساس این اصل، نه تنها همه جنبههای معیار جامعه کارکرد مثبت دارند؛ بلکه ضرورت دارند.
مرتون معتقد است باید آمادگی پذیرش این واقعیت را داشته باشیم که شقوق ساختاری و کارکردی گوناگون دیگری را میتوان در داخل جامعه پیدا کرد.
کارکردگرایان ساختاری پیش از مرتون بر کارکردهای یک ساختار یا نهاد تأکید میورزیدند؛ اما مرتون معتقد است، باید بر کارکردهای اجتماعی تأکید شود تا انگیزههای فردی.
به عقیده مرتون کارکردها عبارتند از عملکردهایی که تطبیق با سازگاری یک نظام اجتماعی را امکانپذیر میسازند.
وی معتقد است باید کژکارکردها و بدکارکردها نیز در نظر گرفته شوند و همچنین کارکردگرایان ساختی نه تنها باید به کارکردهای آشکار ( نیتمند ) بلکه باید به کارکردهای پنهانی ( غیر نیتمند ) نیز بپردازند.
همچنین وی برخلاف کارکردگرایان ساختاری پیش از خود که کل جامعه را مورد تحلیل قرار میدادند معتقد است در تحلیل کارکردی باید میان سطوح مختلف جامعه تفاوت قایل شد زیرا یک ساختار میتواند بخشی از جامعه کارکرد مثبت و برای برخی دیگری کارکرد منفی یا کثرکارکرد داشته باشد.
#انتقادات
1. #از_نظر_ذاتی، نظریه دارای بینشی غیر تاریخی است؛ پدیده ها بدون زمینههای تاریخی مورد توجه قرار گرفتهاند؛ محافظهکارانه است و به توصیه وضعیت موجود میپردازد؛
2. #از_نظر_منطقی_و_روشی، کارکردگرایان به جامعه واقعی و ملموس توجه ندارند و به جای آن به نظامهای انتزاعی میپردازند؛
3. #از_نظر_فراگیری_و_جهان_شمولی، کارکردگرایان ساختی معتقدند نظریهی واحدی وجود دارد که با آن میتوان همه تاریخ را مورد تحلیل قرار داد؛ اما در واقع امر چنین نیست.
منتقدان چنین طرح فراگیری را توهمی بیش نمیدانند و معتقدند که جامعهشناسی باید نظریههایش محدود به یک دوره تاریخی با دامنه متوسط باشد؛
4. #نظریه، #توان_مقابله_با_تقابل_را_ندارد زیرا هدف اصلی آن انسجام و سازگاری است؛
5. #نظریه_به_کنشگر_کمتر_توجه_کرده و در مقابل، بیشتر به ساخت اجتماعی و عناصر ساختی پرداخته است.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی_دینی_امیل_دورکیم
☆A
مقدمه:
دین یکی از موثر ترین و دائمی ترین پدیده هایی است که از دیرباز تا کنون در جوامع انسانی حضور داشته ، بر افراد و همچنین تحولات فرهنگی و اجتماعی جوامع اثر گذاشته است . دین و باور ها و اعتقادات دینی یکی از قدیمی ترین و در عین حال پویا ترین پدیده هایی هستند که توجه بسیاری از جمله متفکرین ، عالمان دینی ، فلاسفه ، انسان شناسان ، جامعه شناسان و ... را به خود جلب و مشغول کرده است .
چگونگی آفرینش و هستی ، فلسفه زندگی ، زندگی پس از مرگ ، همواره ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است . افراد به دنبال یافتن منشا هستی شان ، هدف از آفرینش و خلقت شان و اینک ه از کجا آمده اند و به کجا می روند ، بوده اند .
#جامعه_شناسی_دینی_دورکیم:
یکی از مهم ترین آثار دورکیم (( صور ابتدایی حیات دینی)) است که در این کتاب در پی ساختن نظریه ای علمی درباره دین بر اساس تحلیل ساده ترین و ابتدایی ترین نهاد های دینی می باشد . هدف اصلی دورکیم در این اثر شناخت اساس و پایه شکل گیری ادیان با مراجعه به ادیان ابتدائی بود . فرض اساسی دورکیم این بود که این اصول به آسانی در ادیان و تمدن های پیشرفته قابل کشف نیست . دورکیم با استفاده از اطلاعاتی که جوامع ابتدائی بومیان استرالیا در اختیارش بوده به طرح منشاء پیدایش دین از دیدگاه جامعه شناسی می پردازد.
#دیدگاههای_موجود_در_مورد_مذهب_بدوی:
1- دیدگاه #جان_گرایی ( #Animism ): که (( #تایلور )) نماینده آن بود .
جان پرستی یعنی نوعی باور مذهبی اعتقاد به جان یا (ارواح ) می داند که صورت دیگری است از تجربه آدمیان از طبیعت و دوگانه جسم و جان شان.
2-دیدگاه #طبیعت_گرایی :( #Naturalism ) : در حالی که جانگرایی ادعا می کرد که ایده .الوهیت. از تجربیات ذهنی و درونی سرچشمه گرفته است . (( تئوری طبیعت گرایانه )) بر عکس ، بروز نخستین احساسات دینی را به طبیعت خارجی منسوب می داشت و اشیاء و قدرت های طبیعی را اولین پرستیدن ها می افتند . یا به عبارتی دیگر پرستش مذهبی نیروهای تغییر شکل یافته طبیعت جانب آدمیان است .
امیل دورکیم دیدگاه جان گرایی و طبیعت گرایی را در واقع نماینده دریافت های اصلی موجود از مذهب ابتدایی اند را رد کرد.
#تعریف_دین
دورکیم اعتقاد دارد که همه ادیان شناخته شده اعم از ابتدایی و تاریخی در یک چیز مشترک اند و آن تقسیم جهان به 2 بخش جهان ،بخش #غیر_مقدس و #مقدس ساخته شده است .
بخش مقدس مرکب است از مجموعه ای از چیز ها ،باور ها و مراسم .
هر گاه امور مقدس با هم روابطی از نوع هماهنگی یا تبعیت داشته باشند ،به نحوی که تشکیل دستگاهی برخوردار از نوعی وحدت درونی و مستقل از هر دستگاه دیگری را بدهند در این صورت مجموعه باور ها و مراسم مربوط به آن ها ، مذهبی را بوجود می آورند .
(ریمون آرون ،375:1372)
مذهب عبارت است از دستگاهی همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور مقدس، یعنی مجزا از امور عادی، یا ممنوع. این باورها و اعمال همه کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد بنام کلیسا متحد می کنند .(ریمون آرون ،376:1372)
پس دورکیم دین را یک نظام متشکل از عقاید و باورها و مناسک می داند که افراد را تحت سازمان اجتماعی خاص بنام کلیسا ،مسجد ،... به هم نزدیک و متحد می کند.
دورکیم معتقد بود که پدیده دینی در جامعه ای بوجود می آید که در آن جدایی میان قلمرو مقدس و امور دنیوی وجود داشته باشند به عقیده وی شی به خودی خود نه مقدس و نه دنیوی است.
وقتی شیی جنبه مقدس به خود می گیرد که مردم فقط به ارزیابی دینی یا غیر دینی آن بپردازید.
برای مثال شراب در مراسم مذهبی کلیسا جنبه مقدس به خود گرفته است زیرا به عنوان نمونه نمادی از خون مسیح ..... شده است از این رو شراب در چنین رابطه ای به عنوان یک ماده آشامیدنی لذت بخش به حساب نمی آید (ادیبی و انصاری ،73:1383)
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی_دینی_امیل_دورکیم
☆A
مقدمه:
دین یکی از موثر ترین و دائمی ترین پدیده هایی است که از دیرباز تا کنون در جوامع انسانی حضور داشته ، بر افراد و همچنین تحولات فرهنگی و اجتماعی جوامع اثر گذاشته است . دین و باور ها و اعتقادات دینی یکی از قدیمی ترین و در عین حال پویا ترین پدیده هایی هستند که توجه بسیاری از جمله متفکرین ، عالمان دینی ، فلاسفه ، انسان شناسان ، جامعه شناسان و ... را به خود جلب و مشغول کرده است .
چگونگی آفرینش و هستی ، فلسفه زندگی ، زندگی پس از مرگ ، همواره ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است . افراد به دنبال یافتن منشا هستی شان ، هدف از آفرینش و خلقت شان و اینک ه از کجا آمده اند و به کجا می روند ، بوده اند .
#جامعه_شناسی_دینی_دورکیم:
یکی از مهم ترین آثار دورکیم (( صور ابتدایی حیات دینی)) است که در این کتاب در پی ساختن نظریه ای علمی درباره دین بر اساس تحلیل ساده ترین و ابتدایی ترین نهاد های دینی می باشد . هدف اصلی دورکیم در این اثر شناخت اساس و پایه شکل گیری ادیان با مراجعه به ادیان ابتدائی بود . فرض اساسی دورکیم این بود که این اصول به آسانی در ادیان و تمدن های پیشرفته قابل کشف نیست . دورکیم با استفاده از اطلاعاتی که جوامع ابتدائی بومیان استرالیا در اختیارش بوده به طرح منشاء پیدایش دین از دیدگاه جامعه شناسی می پردازد.
#دیدگاههای_موجود_در_مورد_مذهب_بدوی:
1- دیدگاه #جان_گرایی ( #Animism ): که (( #تایلور )) نماینده آن بود .
جان پرستی یعنی نوعی باور مذهبی اعتقاد به جان یا (ارواح ) می داند که صورت دیگری است از تجربه آدمیان از طبیعت و دوگانه جسم و جان شان.
2-دیدگاه #طبیعت_گرایی :( #Naturalism ) : در حالی که جانگرایی ادعا می کرد که ایده .الوهیت. از تجربیات ذهنی و درونی سرچشمه گرفته است . (( تئوری طبیعت گرایانه )) بر عکس ، بروز نخستین احساسات دینی را به طبیعت خارجی منسوب می داشت و اشیاء و قدرت های طبیعی را اولین پرستیدن ها می افتند . یا به عبارتی دیگر پرستش مذهبی نیروهای تغییر شکل یافته طبیعت جانب آدمیان است .
امیل دورکیم دیدگاه جان گرایی و طبیعت گرایی را در واقع نماینده دریافت های اصلی موجود از مذهب ابتدایی اند را رد کرد.
#تعریف_دین
دورکیم اعتقاد دارد که همه ادیان شناخته شده اعم از ابتدایی و تاریخی در یک چیز مشترک اند و آن تقسیم جهان به 2 بخش جهان ،بخش #غیر_مقدس و #مقدس ساخته شده است .
بخش مقدس مرکب است از مجموعه ای از چیز ها ،باور ها و مراسم .
هر گاه امور مقدس با هم روابطی از نوع هماهنگی یا تبعیت داشته باشند ،به نحوی که تشکیل دستگاهی برخوردار از نوعی وحدت درونی و مستقل از هر دستگاه دیگری را بدهند در این صورت مجموعه باور ها و مراسم مربوط به آن ها ، مذهبی را بوجود می آورند .
(ریمون آرون ،375:1372)
مذهب عبارت است از دستگاهی همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور مقدس، یعنی مجزا از امور عادی، یا ممنوع. این باورها و اعمال همه کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد بنام کلیسا متحد می کنند .(ریمون آرون ،376:1372)
پس دورکیم دین را یک نظام متشکل از عقاید و باورها و مناسک می داند که افراد را تحت سازمان اجتماعی خاص بنام کلیسا ،مسجد ،... به هم نزدیک و متحد می کند.
دورکیم معتقد بود که پدیده دینی در جامعه ای بوجود می آید که در آن جدایی میان قلمرو مقدس و امور دنیوی وجود داشته باشند به عقیده وی شی به خودی خود نه مقدس و نه دنیوی است.
وقتی شیی جنبه مقدس به خود می گیرد که مردم فقط به ارزیابی دینی یا غیر دینی آن بپردازید.
برای مثال شراب در مراسم مذهبی کلیسا جنبه مقدس به خود گرفته است زیرا به عنوان نمونه نمادی از خون مسیح ..... شده است از این رو شراب در چنین رابطه ای به عنوان یک ماده آشامیدنی لذت بخش به حساب نمی آید (ادیبی و انصاری ،73:1383)
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی_دینی_امیل_دورکیم
☆B
#منشا_دین
از آن جایی که دورکیم بر اساس دیدگاه روش شناختی اش هر امر اجتماعی را با امر اجتماعی دیگر بررسی و تبیین می کرد، لذا منشاء مذهب مذهب را در جامعه جستجو کرده و از نظر او این که چه چیزی امور مقدس را از امور غیر مقدسی جدا می کند؟ وی معتقد است که جامعه امور مقدس را از امور غیر مقدس جدا می کند .(ریتزر،89)
دورکیم جامعه را منشاء تشکیل مذهب می داند. وی توتمیسم را ساده ترین و ابتدائی ترین نوع مذهب می داند که در سازمان ابتدائی کلان وجود دارد.
توتمیسم آیینی است که امور خاص مخصوصا حیوانات و گیاهان را مقدس فرض کرده و علامت آن کلان قرار می گیرد .اینها تنها نمایش یک منشا یعنی اجتماع هستند .
#توتمها_نمایش_مادی_نیروهای_غیر_مادی_هستند .
به اعتقاد دورکیم برای شکل گیری و توسعه مذهب ضمن توجه به تفاوت میان امور مقدس و غیرمقدس وجود یک سری اعتقادات مذهبی که بیانگر طبیعت امور دینی و روابطی که با یکدیگر و حتی با امور غیرمقدس دارند و وجود یک سری آداب مذهبی از شروط لازم دیگر هستند . قواعد مذهبی که مشخص می کند افراد چگونه باید به انجام این اعمال مذهبی دست بزنند و سرانجام یک محل بنا و کلیسا که افراد در آن اجتماع کنند .(ریترز)
پس بنابر اعتقاد دورکیم وجود یک سری باورها و اعتقادات به همراه آداب و مناسکی که در محلی به نام کلیسا جهت اجتماع مومنان و انجام فرایض دینی از جمله عواملی که سازنده یک مذهب و دین اند لازم است .
#کارکردهای_دین
دورکیم دین را یک نیروی اجتماعی پیوند دهنده محسوب می نماید که اساس آنرا وحدت و یکپارچگی اجتماعی تشکیل و مهمترین کارکرد وحدت اجتماعی است که متعقدان به یک باور را دور هم جمع می کنند .
((هاری آلپر)) ((harry alpert )) پژوهشگر دورکیمی چهار کارکرد عمده دین را از نظر دورکیم به عنوان نیروهای اجتماعی
#انضباط_بخش ،
#انسجام_بخش ،
#حیات_بخش و
#خوشبختی_بخش طبقه بندی کرده است .
آیین های مذهبی انضباط را بر پیروانشان تحمیل می کنند. مناسک و تشریفات مذهبی مردم را گرد هم می آورند و در نتیجه همبستگی اجتماعی را تحکیم می بخشند.
اجرای مراسم مذهبی میراث اجتماعی گروه را ابقاء و احیاء می کنند و ارزش های پایدار آنرا به نسل های آینده انتقال می دهد و همچنین دین با احساس اطمینان به حقانیت ضروری جهان اخلاقی با احساس ناکامی و فقدان ایمان در آنها مقابله می کند. و دین به عنوان یک نهاد اجتماعی به گرفتاری های وجودی انسان معنای خاص می بخشد.(کورز ،200:1372 )
پس افراد با اعتقاد به مذهب و دین احساس هدفمند بودن می کنند و تحمل سختیها برایشان آسان شده و حیات اجتماعی معنا دار می شود ( در سطح فردی) و در (سطح کلان ) نیز این عامل وحدت و همبستگی اجتماعی و با انتقال ارزش های مذهبی به نسل های بعدی موجب حیات دینی خاصی می گردد .
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی_دینی_امیل_دورکیم
☆B
#منشا_دین
از آن جایی که دورکیم بر اساس دیدگاه روش شناختی اش هر امر اجتماعی را با امر اجتماعی دیگر بررسی و تبیین می کرد، لذا منشاء مذهب مذهب را در جامعه جستجو کرده و از نظر او این که چه چیزی امور مقدس را از امور غیر مقدسی جدا می کند؟ وی معتقد است که جامعه امور مقدس را از امور غیر مقدس جدا می کند .(ریتزر،89)
دورکیم جامعه را منشاء تشکیل مذهب می داند. وی توتمیسم را ساده ترین و ابتدائی ترین نوع مذهب می داند که در سازمان ابتدائی کلان وجود دارد.
توتمیسم آیینی است که امور خاص مخصوصا حیوانات و گیاهان را مقدس فرض کرده و علامت آن کلان قرار می گیرد .اینها تنها نمایش یک منشا یعنی اجتماع هستند .
#توتمها_نمایش_مادی_نیروهای_غیر_مادی_هستند .
به اعتقاد دورکیم برای شکل گیری و توسعه مذهب ضمن توجه به تفاوت میان امور مقدس و غیرمقدس وجود یک سری اعتقادات مذهبی که بیانگر طبیعت امور دینی و روابطی که با یکدیگر و حتی با امور غیرمقدس دارند و وجود یک سری آداب مذهبی از شروط لازم دیگر هستند . قواعد مذهبی که مشخص می کند افراد چگونه باید به انجام این اعمال مذهبی دست بزنند و سرانجام یک محل بنا و کلیسا که افراد در آن اجتماع کنند .(ریترز)
پس بنابر اعتقاد دورکیم وجود یک سری باورها و اعتقادات به همراه آداب و مناسکی که در محلی به نام کلیسا جهت اجتماع مومنان و انجام فرایض دینی از جمله عواملی که سازنده یک مذهب و دین اند لازم است .
#کارکردهای_دین
دورکیم دین را یک نیروی اجتماعی پیوند دهنده محسوب می نماید که اساس آنرا وحدت و یکپارچگی اجتماعی تشکیل و مهمترین کارکرد وحدت اجتماعی است که متعقدان به یک باور را دور هم جمع می کنند .
((هاری آلپر)) ((harry alpert )) پژوهشگر دورکیمی چهار کارکرد عمده دین را از نظر دورکیم به عنوان نیروهای اجتماعی
#انضباط_بخش ،
#انسجام_بخش ،
#حیات_بخش و
#خوشبختی_بخش طبقه بندی کرده است .
آیین های مذهبی انضباط را بر پیروانشان تحمیل می کنند. مناسک و تشریفات مذهبی مردم را گرد هم می آورند و در نتیجه همبستگی اجتماعی را تحکیم می بخشند.
اجرای مراسم مذهبی میراث اجتماعی گروه را ابقاء و احیاء می کنند و ارزش های پایدار آنرا به نسل های آینده انتقال می دهد و همچنین دین با احساس اطمینان به حقانیت ضروری جهان اخلاقی با احساس ناکامی و فقدان ایمان در آنها مقابله می کند. و دین به عنوان یک نهاد اجتماعی به گرفتاری های وجودی انسان معنای خاص می بخشد.(کورز ،200:1372 )
پس افراد با اعتقاد به مذهب و دین احساس هدفمند بودن می کنند و تحمل سختیها برایشان آسان شده و حیات اجتماعی معنا دار می شود ( در سطح فردی) و در (سطح کلان ) نیز این عامل وحدت و همبستگی اجتماعی و با انتقال ارزش های مذهبی به نسل های بعدی موجب حیات دینی خاصی می گردد .
🆔👉 @iran_novin1