Forwarded from Deleted Account
📚اندر حکایت چپهایِ دلقکِ جهانسومی
✍️#عبدی_کلانتری
هجمهی روشنفکران چپ وطنی به لیبرالیسم، دلقکبازی است!
انتقاد به لیبرالیسم و تمسخر «لیبرال دموکراسی» توسط برخی از روشنفکرهای چپ ایرانی یکی از عجیبترین پروژههایی است که من با آن مواجه شدهام. در نظر من، شگفت و رقتانگیز میآید تصویر آدمی رنجور که چماق تئوکراسی به مدت چهل سال در نشیمنگاهاش گیرکرده، تکان نمیتواند بخورد؛ اما مدام جار میزند: «لیبرالیسم! بگیرید! لیبرال دموکراسی ما را به خاک سیاه نشاند!».
انگار که مشکلِ جامعه و فرهنگ ما طی این صدسال اخیر لیبرالیسم بودهاست. در کشوری که هرگز لیبرالیسم را تجربه نکرده، در کشوری که بورژوازی و طبقهی متوسط هرگز نتوانسته روی پای خود بایستد تا صناعت و علم و فرهنگ متجدد را رشد دهد، چپهای ما میخواهند مثل طوطی حرفهای فیلسوفان چپِ کشورهای متروپل را تکرار کنند. بیآنکه ذرهای تاریخ و فرهنگ خودشان و هزار و یک مشکل بومی خویشتن را شناخته باشند.
من اگر بخواهم نقد جدی به لیبرالیسم بخوانم، صدها رسالهی گردن کلفت در کتابخانهی جلوی رویم نشسته، چه نیازی دارم به فسفرسوزیِ آن روشنفکرِ جهان سومیای که در کشور خودش یک روز از این پدیده را نه دیده و نه تجربه کردهاست؟!
هرگز از خود نمی پرسند این بختک هولناک چهلساله و طاعون فرهنگیِ قرین با آن از کجا برما نازل شد؟ به راستی #طاعون_فرهنگی و نه چیزی کمتر. درست به دلیل عقیم ماندنِ رشد لیبرالیسم و فرهنگ بورژایی و جامعهی مدنی در سرزمین ما. درست به دلیل #استبداد_لیبرالستیز_سلطنتی، به دلیل اقتصاد ضدلیبرالِ رانتی (نفتی)، درست به دلیل وابستگی طبقهی متوسطِ جدید به بوروکراسیِ دولتی و دست تکدیش به سوی سلطان و شیخ.
مگر فراموش کردهایم که در جامعهی عقب مانده، روشنفکران چپ باید نه تنها غمخوار طبقهی کارگر، بلکه جبرانگر واپس ماندگیِ بورژوازی نیز باشند. کاش دست کم یک بورژوازی بافرهنگ می داشتیم.
هیچ چیز مضحکتر از قیافهی یک مرد روشنفکر بومی نیست که با ژشتی فیلسوفانه از «بیلدونگ» اروپایی انتقاد می کند، کسی که خودش نه آداب سرسفره نشستن آموخته، نه چارتا و نصفی تئاتر و کنسرتِ جدی دیده، و نه حتی اندکی فرهنگ مصاحبت با جنس مخالف را شناختهاست. شیعهی روستاییمنش را از در که بیرون کنی از پنجره به زیر لباس روشنفکرِ سکولارِ چپِ ایرانی برمی گردد.
به خاطر ریشههای عمیقِ فرهنگ بومیگرای ضدلیبرال بود که جنبش پوپولیستی و فاشیسم کلریکال در ایران حاکم شد. چه کسانی نخستین قربانیِ این پوپولیسم پابرهنههای ضدلیبرال و غربستیز شدند؟ نیرویهای چپ!
نخستین درس انقلاب به هرز رفتهی پنجاه و هفت برای ما باید این باشد: جنبش سوسیالیستی جنبشی است توأمان سیاسی و فرهنگی؛ بدون مَدنیت و مُدرنیت و روشنگری، سوسیالیسم در «بهترین» حالت به شکست میانجامد و در بدترین حالت به سلاخ خانههای پول پوت و فاشیسم جهان سومی از نوع تئوکراسی شیعی در ایران.
این درسی است که ما آموختیم از یک انقلاب بزرگ و جدی که خودمان هم در آن شرکت داشتیم. در شرایط خاص جامعهی ایرانی، چپ ضدلیبرال، یعنی معادل پول پوت و استالین و حزب استالینیستی، به عبارت دیگر جاده صاف کن فاشیسم جهان سومی.
نقد لیبرالیسم مرا به یاد گونی گونی کتابهای دوران انقلاب میاندازد که به نام «افشاگری لیبرالیسم به عنوان جاده صاف کن امپریالیسم» نوشته میشد. آنها هم اصرار داشتند که مثلاً بوخارین و سوسیال دموکراسیِ اروپایی و اوروکمونیسم و گرامشی، خائن به انقلاب و ریویزیونیست هستند و تضاد دوران همان تضاد «خلقهای» کشورهای مستعمره با «امپریالیسم» است.
این بحثها کهنه است و نخ نما. باور جدی من این است که روشنفکر ایرانی هنوز به درستی جامعهی بورژوایی، لیبرالیسم، و اندیشهی روشنگریِ اروپایی را نمیشناسد؛ اما طی یک نسل خودش را با یک بالانس شبه روشنفکری از استالین به میان پُست مدرنیسم پرتاب کرده و حالا فقط با «بادیو» و «آگامبن» حلوا حلوا می کند: «آدمهای ندید بدید، دوباره جلوی ویترین بوتیک غربی، زل زده به اجناس شیک و آب دهان جاری!». متوجه نیستند که پروژهی روشنگری هنوز در دستور کار جامعهی ما است. ما در ایران هرگز نه فلسفهی لیبرال داشتهایم، نه بورژوازی و نه اقتصاد لیبرالی. همهی اینها هیچ ارتباطی به سرمایهی گلوبال، آمریکا، و نئولیبرالیسم ندارد. فرهنگ «روبنا» نیست، از جمله فرهنگ دینی. باید از تکرار این دروغ بزرگ به خودمان که تئوکراسی شیعیِ آخوندها و لومپنها دستساخت آمریکاییها و انگلیسیها بوده دست برداریم.
این دیالکتیک تاریخیِ موقعیت کشورهایی نظیر ماست: «نقد لیبرالیسم تنها با اکتساب و فراتر رفتن از آن میسر است نه با میانبر زدن آن، نه با عرض اندام پهلوان پنبهای در مقابله با آن»؛ این درس مارکس است برای آدمی مثل من.
📻 پادکست مرتبط:
اباذری از جان ما چه می خواهد؟
➖➖➖
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️#عبدی_کلانتری
هجمهی روشنفکران چپ وطنی به لیبرالیسم، دلقکبازی است!
انتقاد به لیبرالیسم و تمسخر «لیبرال دموکراسی» توسط برخی از روشنفکرهای چپ ایرانی یکی از عجیبترین پروژههایی است که من با آن مواجه شدهام. در نظر من، شگفت و رقتانگیز میآید تصویر آدمی رنجور که چماق تئوکراسی به مدت چهل سال در نشیمنگاهاش گیرکرده، تکان نمیتواند بخورد؛ اما مدام جار میزند: «لیبرالیسم! بگیرید! لیبرال دموکراسی ما را به خاک سیاه نشاند!».
انگار که مشکلِ جامعه و فرهنگ ما طی این صدسال اخیر لیبرالیسم بودهاست. در کشوری که هرگز لیبرالیسم را تجربه نکرده، در کشوری که بورژوازی و طبقهی متوسط هرگز نتوانسته روی پای خود بایستد تا صناعت و علم و فرهنگ متجدد را رشد دهد، چپهای ما میخواهند مثل طوطی حرفهای فیلسوفان چپِ کشورهای متروپل را تکرار کنند. بیآنکه ذرهای تاریخ و فرهنگ خودشان و هزار و یک مشکل بومی خویشتن را شناخته باشند.
من اگر بخواهم نقد جدی به لیبرالیسم بخوانم، صدها رسالهی گردن کلفت در کتابخانهی جلوی رویم نشسته، چه نیازی دارم به فسفرسوزیِ آن روشنفکرِ جهان سومیای که در کشور خودش یک روز از این پدیده را نه دیده و نه تجربه کردهاست؟!
هرگز از خود نمی پرسند این بختک هولناک چهلساله و طاعون فرهنگیِ قرین با آن از کجا برما نازل شد؟ به راستی #طاعون_فرهنگی و نه چیزی کمتر. درست به دلیل عقیم ماندنِ رشد لیبرالیسم و فرهنگ بورژایی و جامعهی مدنی در سرزمین ما. درست به دلیل #استبداد_لیبرالستیز_سلطنتی، به دلیل اقتصاد ضدلیبرالِ رانتی (نفتی)، درست به دلیل وابستگی طبقهی متوسطِ جدید به بوروکراسیِ دولتی و دست تکدیش به سوی سلطان و شیخ.
مگر فراموش کردهایم که در جامعهی عقب مانده، روشنفکران چپ باید نه تنها غمخوار طبقهی کارگر، بلکه جبرانگر واپس ماندگیِ بورژوازی نیز باشند. کاش دست کم یک بورژوازی بافرهنگ می داشتیم.
هیچ چیز مضحکتر از قیافهی یک مرد روشنفکر بومی نیست که با ژشتی فیلسوفانه از «بیلدونگ» اروپایی انتقاد می کند، کسی که خودش نه آداب سرسفره نشستن آموخته، نه چارتا و نصفی تئاتر و کنسرتِ جدی دیده، و نه حتی اندکی فرهنگ مصاحبت با جنس مخالف را شناختهاست. شیعهی روستاییمنش را از در که بیرون کنی از پنجره به زیر لباس روشنفکرِ سکولارِ چپِ ایرانی برمی گردد.
به خاطر ریشههای عمیقِ فرهنگ بومیگرای ضدلیبرال بود که جنبش پوپولیستی و فاشیسم کلریکال در ایران حاکم شد. چه کسانی نخستین قربانیِ این پوپولیسم پابرهنههای ضدلیبرال و غربستیز شدند؟ نیرویهای چپ!
نخستین درس انقلاب به هرز رفتهی پنجاه و هفت برای ما باید این باشد: جنبش سوسیالیستی جنبشی است توأمان سیاسی و فرهنگی؛ بدون مَدنیت و مُدرنیت و روشنگری، سوسیالیسم در «بهترین» حالت به شکست میانجامد و در بدترین حالت به سلاخ خانههای پول پوت و فاشیسم جهان سومی از نوع تئوکراسی شیعی در ایران.
این درسی است که ما آموختیم از یک انقلاب بزرگ و جدی که خودمان هم در آن شرکت داشتیم. در شرایط خاص جامعهی ایرانی، چپ ضدلیبرال، یعنی معادل پول پوت و استالین و حزب استالینیستی، به عبارت دیگر جاده صاف کن فاشیسم جهان سومی.
نقد لیبرالیسم مرا به یاد گونی گونی کتابهای دوران انقلاب میاندازد که به نام «افشاگری لیبرالیسم به عنوان جاده صاف کن امپریالیسم» نوشته میشد. آنها هم اصرار داشتند که مثلاً بوخارین و سوسیال دموکراسیِ اروپایی و اوروکمونیسم و گرامشی، خائن به انقلاب و ریویزیونیست هستند و تضاد دوران همان تضاد «خلقهای» کشورهای مستعمره با «امپریالیسم» است.
این بحثها کهنه است و نخ نما. باور جدی من این است که روشنفکر ایرانی هنوز به درستی جامعهی بورژوایی، لیبرالیسم، و اندیشهی روشنگریِ اروپایی را نمیشناسد؛ اما طی یک نسل خودش را با یک بالانس شبه روشنفکری از استالین به میان پُست مدرنیسم پرتاب کرده و حالا فقط با «بادیو» و «آگامبن» حلوا حلوا می کند: «آدمهای ندید بدید، دوباره جلوی ویترین بوتیک غربی، زل زده به اجناس شیک و آب دهان جاری!». متوجه نیستند که پروژهی روشنگری هنوز در دستور کار جامعهی ما است. ما در ایران هرگز نه فلسفهی لیبرال داشتهایم، نه بورژوازی و نه اقتصاد لیبرالی. همهی اینها هیچ ارتباطی به سرمایهی گلوبال، آمریکا، و نئولیبرالیسم ندارد. فرهنگ «روبنا» نیست، از جمله فرهنگ دینی. باید از تکرار این دروغ بزرگ به خودمان که تئوکراسی شیعیِ آخوندها و لومپنها دستساخت آمریکاییها و انگلیسیها بوده دست برداریم.
این دیالکتیک تاریخیِ موقعیت کشورهایی نظیر ماست: «نقد لیبرالیسم تنها با اکتساب و فراتر رفتن از آن میسر است نه با میانبر زدن آن، نه با عرض اندام پهلوان پنبهای در مقابله با آن»؛ این درس مارکس است برای آدمی مثل من.
📻 پادکست مرتبط:
اباذری از جان ما چه می خواهد؟
➖➖➖
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📚اندر حکایت چپهایِ دلقکِ جهانسومی
✍️#عبدی_کلانتری
#یادداشت
#اندیشه #نقد_چپ #چپ_ایرانی #لیبرالیسم
#مارکس #استالین #یوسف_اباذری
📻 پادکست مرتبط:
اباذری از جان ما چه می خواهد؟
➖➖➖
🌾@Naqdagin
✍️#عبدی_کلانتری
#یادداشت
#اندیشه #نقد_چپ #چپ_ایرانی #لیبرالیسم
#مارکس #استالین #یوسف_اباذری
📻 پادکست مرتبط:
اباذری از جان ما چه می خواهد؟
➖➖➖
🌾@Naqdagin
Forwarded from 🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎
نقدی بر چپ ایران
✍️ #مجید_توکلی
1⃣ بخش نخست
شوراگرایی، توزیعگرایی، اقلیتگرایی و ترجمهگرایی؛ مشکلاتِ اصلی چپ در ایران است. مشکلاتی که تصویری غیردموکراتیک و غیرملی از نیروهای چپ در ایران ارائه داده است. چپِ ایرانی در بحران است و چپِ شورایی با استفاده از گفتمان چپ فرهنگی، سایر گرایشها را مرعوب کرده و درخدمت درآورده است.
الف) شوراگرایی و کشورِ شوراها بهجای دموکراسی:
نیروهای چپ هنوز از ایدهی شکستخوردهی ادارهی شورایی عبور نکردهاند و معتقدند که کشورِ شوراها (شوروی) بر دموکراسیهای موجود برتری دارد. ایدهی ادارهی شورایی و سندیکاهای درونگرای صنفی با قواعدِ مخالفتِ مُجاز میتواند سازگار شود.
بنابراین از سرکوبِ تمامیتخواهانه در امان مانده و تنها برنامهی سیاسیِ چپ شده است. برنامهی اداره شورایی یا سیاستِ مردمی با نادیدهگیریِ فاجعهی کشورِ شوراهای واقعاً-موجود و اختلال در فهمِ تاریخیِ سوسیالها؛ ادارهی شورایی (جمهوریِ خلق) را امکانِ تأسیسِ کشورِ شوراها میداند.
اینچنین، سوسیالهای دموکرات مرعوب و درخدمتِ ایدهی پایانتاریخیِ کمونیسم شدهاند و اختلال در فهمِ تاریخی به ناتوانی از اندیشیدن و استقلال کشیده شد تا با ستیز با نولیبرالیسم، ستیز با مدرنیسم، ستیز با ملیگرایی و ستیز با اکثریت؛ از جریانهای دیگر یارکشی و اتحاد جدیدی ایجاد کند.
ب) توزیعگرایی و مبارزه با نولیبرالیسم:
چپِ ایرانی برنامهای برای تولید ثروت ندارد و تمام تمرکزش را بر توزیعِ ثروت قرار داده و با توجه به محدودیتهای ثروتِ ملی به سوی ثروتِ جهانی رفته و تمرکزشان برای تحققِ عدالت بر توزیعِ ثروت جهانی و مبارزه با (ناموجودِ) نولیبرالیسم است.
آنها همچون پدران فکریِ جهانیشان متوجه نیستند که مصادره و توزیعِ همهی ثروتهای موجود پس از مدتِ کوتاهی به بنبست و ویرانی میرسد. آنها حتی به برنامههای عدالت در موضوعهای مختلف نیاندیشدهاند و برای اجرای هیچ یک از برنامههای عدالت در اینسالها توضیحی ندادهاند.
بنابراین این جنگجویان عدالت اجتماعی بهجای پرداختن به جزئیاتِ امکانپذیریهای ۱.مالکیت عمومی، ۲.توزیعِ برابر داراییهای عمومی، ۳.سهیمشدن مردم (کارگران) در مالکیت و سودِ تولیدات و خدمات، ۴.مالیات سنگین بیننسلی، ۵.مالیات بر کل دارایی، ۶.کاهش ساعت کار، ۷.افزایش حداقل دستمزد، خدمات درمانیِ حمایتی، ۹.خدمات بهداشتیِ ارزان، ۱۰.خدماتِ باکیفیتِ برابر و ارزانِ آموزشی و ۱۱.تأمین اجتماعیِ فراگیر و توانمندساز از گروههای آسیبپذیر؛ به یکسانانگاری محدودیتهای عدالت و رفاه در تمام کشورها (بسته و آزاد) میپردازند و با آسیابِ بادی نولیبرالیسم میجنگند.
پ) اقلیتگرایی و پیامدهای ملیستیزانهی چپِ فرهنگی:
دو ایدهی ستیزهجویانهی؛ بیشتربودنِ اقلیت از اکثریت و کنسل-کالچر از چپ فرهنگی برخاست.
ایده کنسل-کالچر قبل از آنکه توسط چپ در ایران استفاده شود، در یک برنامهی دادخواهیِ پیشرو برای رسواسازی و شرمساری همکاری با قدرت استفاده شد.
و امکان بهرهگیری چپها از این برنامه ازبینرفت. درواقع چپها چون خودشان را از اهداف این برنامهی دادخواهیِ پیشرو (رسواسازی عادیسازانِ شر) میدیدند، به مقابله با آن برخاستند و ظرفیت بهرهگیری از آن را ازدستدادند. بنابراین فقط برنامهی سیاسیِ یارکشی از اقلیتها باقی ماند.
جبران تبعیضهای انباشته و تاریخی چون بهطور گسترده مورد توجه لیبرالها قرار داشت، استفاده از این شکاف نیاز به یک برنامهی سیاسی ستیزهجویانه داشت تا چپها بتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین ایدهی اقلیتها از اکثریت بیشترند، با اقلیتسازیِ افراطی و سیاستهای هویت پیگیری شد.
اگر در همه موضوعها به اقلیتها هویت و سازمان داده شود و همه اقلیتها با هم پیوند بخورند، از هر اکثریتی بیشتر میشوند. گرچه گامهای اولیه این ایده مثبت و سازنده است، اما با توجه به اکثریتستیزیای که نیاز دارد، گاهی دموکراسیستیز است و اغلب در گروی جداییطلبیِ قومی میشود.
چپها با توجه به شکستهای پیدرپی در سیاستهای اقتصادی بهسوی ایدههای سیاستهای هویت (بهویژه جنسیت و قومیت) رفتهاند و با اقلیتسازیِ افراطی (تا جایی که هر سال یک جنسیت و قومیت جدید کشف میکنند) به یارکشی از این گروهها برای پیشبرد برنامهی سیاسی میپردازند.
چپها معتقدند که گروههای قومی، جنسی و دینی نباید با لیبرالها همپیمان شوند و با برجستهسازی برنامههای چپ فرهنگی درپیِ یارکشی و ستیزند. تسخیر نهادهای بینالمللی، همراهی رسانهها و دانشگاهها و وجود منابع مالی و حمایتهای اطلاعاتی کشورهای منطقه هم تقویتکننده و انگیزاننده است.
ادامه دارد
#سیاست
#چپ
#انتقادی
#اقتصاد
#فرهنگ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
شوراگرایی، توزیعگرایی، اقلیتگرایی و ترجمهگرایی؛ مشکلاتِ اصلی چپ در ایران است. مشکلاتی که تصویری غیردموکراتیک و غیرملی از نیروهای چپ در ایران ارائه داده است. چپِ ایرانی در بحران است و چپِ شورایی با استفاده از گفتمان چپ فرهنگی، سایر گرایشها را مرعوب کرده و درخدمت درآورده است.
الف) شوراگرایی و کشورِ شوراها بهجای دموکراسی:
نیروهای چپ هنوز از ایدهی شکستخوردهی ادارهی شورایی عبور نکردهاند و معتقدند که کشورِ شوراها (شوروی) بر دموکراسیهای موجود برتری دارد. ایدهی ادارهی شورایی و سندیکاهای درونگرای صنفی با قواعدِ مخالفتِ مُجاز میتواند سازگار شود.
بنابراین از سرکوبِ تمامیتخواهانه در امان مانده و تنها برنامهی سیاسیِ چپ شده است. برنامهی اداره شورایی یا سیاستِ مردمی با نادیدهگیریِ فاجعهی کشورِ شوراهای واقعاً-موجود و اختلال در فهمِ تاریخیِ سوسیالها؛ ادارهی شورایی (جمهوریِ خلق) را امکانِ تأسیسِ کشورِ شوراها میداند.
اینچنین، سوسیالهای دموکرات مرعوب و درخدمتِ ایدهی پایانتاریخیِ کمونیسم شدهاند و اختلال در فهمِ تاریخی به ناتوانی از اندیشیدن و استقلال کشیده شد تا با ستیز با نولیبرالیسم، ستیز با مدرنیسم، ستیز با ملیگرایی و ستیز با اکثریت؛ از جریانهای دیگر یارکشی و اتحاد جدیدی ایجاد کند.
ب) توزیعگرایی و مبارزه با نولیبرالیسم:
چپِ ایرانی برنامهای برای تولید ثروت ندارد و تمام تمرکزش را بر توزیعِ ثروت قرار داده و با توجه به محدودیتهای ثروتِ ملی به سوی ثروتِ جهانی رفته و تمرکزشان برای تحققِ عدالت بر توزیعِ ثروت جهانی و مبارزه با (ناموجودِ) نولیبرالیسم است.
آنها همچون پدران فکریِ جهانیشان متوجه نیستند که مصادره و توزیعِ همهی ثروتهای موجود پس از مدتِ کوتاهی به بنبست و ویرانی میرسد. آنها حتی به برنامههای عدالت در موضوعهای مختلف نیاندیشدهاند و برای اجرای هیچ یک از برنامههای عدالت در اینسالها توضیحی ندادهاند.
بنابراین این جنگجویان عدالت اجتماعی بهجای پرداختن به جزئیاتِ امکانپذیریهای ۱.مالکیت عمومی، ۲.توزیعِ برابر داراییهای عمومی، ۳.سهیمشدن مردم (کارگران) در مالکیت و سودِ تولیدات و خدمات، ۴.مالیات سنگین بیننسلی، ۵.مالیات بر کل دارایی، ۶.کاهش ساعت کار، ۷.افزایش حداقل دستمزد، خدمات درمانیِ حمایتی، ۹.خدمات بهداشتیِ ارزان، ۱۰.خدماتِ باکیفیتِ برابر و ارزانِ آموزشی و ۱۱.تأمین اجتماعیِ فراگیر و توانمندساز از گروههای آسیبپذیر؛ به یکسانانگاری محدودیتهای عدالت و رفاه در تمام کشورها (بسته و آزاد) میپردازند و با آسیابِ بادی نولیبرالیسم میجنگند.
پ) اقلیتگرایی و پیامدهای ملیستیزانهی چپِ فرهنگی:
دو ایدهی ستیزهجویانهی؛ بیشتربودنِ اقلیت از اکثریت و کنسل-کالچر از چپ فرهنگی برخاست.
ایده کنسل-کالچر قبل از آنکه توسط چپ در ایران استفاده شود، در یک برنامهی دادخواهیِ پیشرو برای رسواسازی و شرمساری همکاری با قدرت استفاده شد.
و امکان بهرهگیری چپها از این برنامه ازبینرفت. درواقع چپها چون خودشان را از اهداف این برنامهی دادخواهیِ پیشرو (رسواسازی عادیسازانِ شر) میدیدند، به مقابله با آن برخاستند و ظرفیت بهرهگیری از آن را ازدستدادند. بنابراین فقط برنامهی سیاسیِ یارکشی از اقلیتها باقی ماند.
جبران تبعیضهای انباشته و تاریخی چون بهطور گسترده مورد توجه لیبرالها قرار داشت، استفاده از این شکاف نیاز به یک برنامهی سیاسی ستیزهجویانه داشت تا چپها بتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین ایدهی اقلیتها از اکثریت بیشترند، با اقلیتسازیِ افراطی و سیاستهای هویت پیگیری شد.
اگر در همه موضوعها به اقلیتها هویت و سازمان داده شود و همه اقلیتها با هم پیوند بخورند، از هر اکثریتی بیشتر میشوند. گرچه گامهای اولیه این ایده مثبت و سازنده است، اما با توجه به اکثریتستیزیای که نیاز دارد، گاهی دموکراسیستیز است و اغلب در گروی جداییطلبیِ قومی میشود.
چپها با توجه به شکستهای پیدرپی در سیاستهای اقتصادی بهسوی ایدههای سیاستهای هویت (بهویژه جنسیت و قومیت) رفتهاند و با اقلیتسازیِ افراطی (تا جایی که هر سال یک جنسیت و قومیت جدید کشف میکنند) به یارکشی از این گروهها برای پیشبرد برنامهی سیاسی میپردازند.
چپها معتقدند که گروههای قومی، جنسی و دینی نباید با لیبرالها همپیمان شوند و با برجستهسازی برنامههای چپ فرهنگی درپیِ یارکشی و ستیزند. تسخیر نهادهای بینالمللی، همراهی رسانهها و دانشگاهها و وجود منابع مالی و حمایتهای اطلاعاتی کشورهای منطقه هم تقویتکننده و انگیزاننده است.
ادامه دارد
#سیاست
#چپ
#انتقادی
#اقتصاد
#فرهنگ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from 🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎
نقدی بر چپ ایران
✍️ #مجید_توکلی
2️⃣ بخش دوم و پایانی
آنها به ضرورتهای ایجاد دولتِ مدرن (دولتِ ملی) در ایرانِ امروز بیتوجهند و با کوچکشماری نقش حکومتِ تمامیتخواه در تبعیضها و نادیدهگیری مسائل منطقهای و اهمیتِ نمادهای ملی برای همبستگی و صلح؛ مانع از حلِ مسئلهی ایراناند. پیوندهای اسلامهراسیستیزی با هویتطلبی قومی
در دانشگاه و رسانه جریان اصلی به خاورمیانه که میرسد، حمایت از سلفیهای جهادی و پیکارجویان شیعه میشود و فرهنگگرایانشان بهروشنی، اخوانی یا نوگرای دینی میشوند. گاهی بهسختی میتوان فهمید که حمایتهای دستگاههای اطلاعاتی همسایههاست یا بقایای امریکاستیزی (غربستیزی).
ت) ترجمهگرایی و گمکردنِ مسئلهی ایران:
دانشگاه و رسانه، خانهی چپها شده است. اما مسئلههای دانشگاه و رسانه نسبتی با مشکلات کشورهایی مانند ایران ندارد. اما چون پیشروبودن برای آنها اهمیت و اولویت دارد، انبوهی از مسائل دیگران و راهکارهای مشکلات آنها را ترجمه میکنند.
ایران برای آنها دردسرساز است. چون آنچه در متنهای آشفتهی کتابهای ترجمهشدهشان یا گفتگوهای سردرگم کافهنشینیشان هست، نسبتی با فریادها و دردهایی مردم ندارد. مسائل دیگران و راهکارهایشان برای ایران "نامسئله" است. بنابراین مردم اگر آنها را هم جدی بگیرند، مسخره میکنند.
سالهاست که آنها با تمرکز بر تغییر ذهن و باورِ مردم (کسانی که بیرون از قدرتند) میخواهند، گذشته، فرهنگ و داشتههای مردم را براندازند، سپس به جدال همهی دموکراسیها بروند و هر جریان و گروهِ رقیبی را که درپیِ دموکراسی است، براندازی کنند و شاید درنهایت به جدال با استبداد برسند.
امیدوارم فضا تغییر کند.
چپِ ایرانی باید بتواند با توجه به مسئلهی ایران، مسائل و راهکارهای متفکرانش را بازبینی و بازاندیشی کند و از مفهومها و بیان بومیِ استفاده کند. از تعارض و دوگانگی پرهیز کند و با تأکید بر مسئولیت شخصی در دوران تمامیتخواهی، تمرکزش را بر تغییر سیاسی بگذارد.
بیعدالتیها و تبعیضهای انباشته و تاریخی در ایران نیاز به برنامههای عدالت دارد که در یک ساختار پاسخگو هر دولتی باید برنامههای کارآمد و پایداری برای آن ارائه کند. اما همهی اینها مستلزم گذار به دموکراسی با تمرکز بر مسئلهی ایران و توجه به خواستهها و داشتههای ایرانیان است.
چپهای دموکراسیخواهِ ملی در ایران همیشه بودهاند. اما بهعللی صدایشان شنیده نمیشود. ایراندوستی، آزادیخواهی، فهمِ روزآمد از مسائل جهانی، تمرکز بر مسئلهی ایران، پذیرشِ اشتباهات گذشته (برای پیشگیری از خطای آیندگان) و پیگیری راهحلِ سیاسی برای مسائل، از ویژگیهای آنهاست.
#سیاست
#چپ
#انتقادی
#اقتصاد
#فرهنگ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
آنها به ضرورتهای ایجاد دولتِ مدرن (دولتِ ملی) در ایرانِ امروز بیتوجهند و با کوچکشماری نقش حکومتِ تمامیتخواه در تبعیضها و نادیدهگیری مسائل منطقهای و اهمیتِ نمادهای ملی برای همبستگی و صلح؛ مانع از حلِ مسئلهی ایراناند. پیوندهای اسلامهراسیستیزی با هویتطلبی قومی
در دانشگاه و رسانه جریان اصلی به خاورمیانه که میرسد، حمایت از سلفیهای جهادی و پیکارجویان شیعه میشود و فرهنگگرایانشان بهروشنی، اخوانی یا نوگرای دینی میشوند. گاهی بهسختی میتوان فهمید که حمایتهای دستگاههای اطلاعاتی همسایههاست یا بقایای امریکاستیزی (غربستیزی).
ت) ترجمهگرایی و گمکردنِ مسئلهی ایران:
دانشگاه و رسانه، خانهی چپها شده است. اما مسئلههای دانشگاه و رسانه نسبتی با مشکلات کشورهایی مانند ایران ندارد. اما چون پیشروبودن برای آنها اهمیت و اولویت دارد، انبوهی از مسائل دیگران و راهکارهای مشکلات آنها را ترجمه میکنند.
ایران برای آنها دردسرساز است. چون آنچه در متنهای آشفتهی کتابهای ترجمهشدهشان یا گفتگوهای سردرگم کافهنشینیشان هست، نسبتی با فریادها و دردهایی مردم ندارد. مسائل دیگران و راهکارهایشان برای ایران "نامسئله" است. بنابراین مردم اگر آنها را هم جدی بگیرند، مسخره میکنند.
سالهاست که آنها با تمرکز بر تغییر ذهن و باورِ مردم (کسانی که بیرون از قدرتند) میخواهند، گذشته، فرهنگ و داشتههای مردم را براندازند، سپس به جدال همهی دموکراسیها بروند و هر جریان و گروهِ رقیبی را که درپیِ دموکراسی است، براندازی کنند و شاید درنهایت به جدال با استبداد برسند.
امیدوارم فضا تغییر کند.
چپِ ایرانی باید بتواند با توجه به مسئلهی ایران، مسائل و راهکارهای متفکرانش را بازبینی و بازاندیشی کند و از مفهومها و بیان بومیِ استفاده کند. از تعارض و دوگانگی پرهیز کند و با تأکید بر مسئولیت شخصی در دوران تمامیتخواهی، تمرکزش را بر تغییر سیاسی بگذارد.
بیعدالتیها و تبعیضهای انباشته و تاریخی در ایران نیاز به برنامههای عدالت دارد که در یک ساختار پاسخگو هر دولتی باید برنامههای کارآمد و پایداری برای آن ارائه کند. اما همهی اینها مستلزم گذار به دموکراسی با تمرکز بر مسئلهی ایران و توجه به خواستهها و داشتههای ایرانیان است.
چپهای دموکراسیخواهِ ملی در ایران همیشه بودهاند. اما بهعللی صدایشان شنیده نمیشود. ایراندوستی، آزادیخواهی، فهمِ روزآمد از مسائل جهانی، تمرکز بر مسئلهی ایران، پذیرشِ اشتباهات گذشته (برای پیشگیری از خطای آیندگان) و پیگیری راهحلِ سیاسی برای مسائل، از ویژگیهای آنهاست.
#سیاست
#چپ
#انتقادی
#اقتصاد
#فرهنگ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مهران صولتی
🔹 چرا روشنفکران در دهه پنجاه گند زدند؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
داریوش شایگان شش سال پیش در چنین روزی (دوم فروردین) درگذشت. او از تاثیر گذارترین روشنفکران پس از انقلاب بود که حتی پیش از عبدالکریم سروش (فربه تر از ایدئولوژی) درباره آفات ایدئولوژیک شدن سنت (انقلاب دینی چیست؟) هشدار و انذار داده بود. شایگان همچنین از معدود روشنفکران برجسته ای است که از شجاعت داوری درباره کارنامه فکری اش برخوردار و از آن ابراز ندامت کرده بود.
وی در آخرین سالهای عمرش به صراحت بیان کرد: ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن زمان جلوتر بودیم. علت عدم موفقیت ما این است که شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعه ما در آن هنگام چپ زدگی شدید بود که با اتفاقات بیست و هشتم مرداد ۳۲ هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد. باید اعتراف کنم شرمنده ام که نسل ما گند زد! اما چرا روشنفکران در دهه پنجاه چنین کردند؟
✅ چپزدگی و غرب ستیزی: حزب توده فارغ از جدیت تشکیلاتی تاثیری ژرف بر جریان روشنفکری پیش از انقلاب بهجا گذاشت و برخی از متنفذترین چهره ها همچون آل احمد را در دوره ای مفتون خود ساخت. اثری ماندگار که با وجود جدایی سازمانی در پوشش غرب ستیزی و ضدیت با امپریالیسم در میان آنها ادامه یافت. حتی روشنفکرانی مانند شریعتی هم در رقابت با چپگرایان کوشیدند تا با وام گرفتن برخی از مولفه های مارکسیسم خوانشی مدرن، رادیکال و غرب ستیزانه از اسلام ارائه نمایند.
✅ جهان سوم گرایی و بومی زدگی: جهان در دهه ۱۹۶۰ متاثر از گفتمان تضاد و غلبه اراده گرایی بود. اوج گیری نهضتهای ضد استعماری، شکاف خوردن جامعه امریکا به دنبال ظهور جنبشهای زنان، جوانان، رنگین پوستان و مخالفان جنگ، معنویت گرایی و ایجاد تردید در محتوم بودن فرآیند سکولاریزاسیون، در کنار رونق رویکرد وابستگی در عرصه توسعه از جمله نشانه های تغییر پارادایم در عرصه جهانی بودند. روشنفکران ایران هم به مثابه نخبگان یک کشور پیرامونی با الهام گرفتن از این تحولات، ساز بومی گرایی و جمع میان مادیات و معنویات را کوک کردند.
✅ تجدد آمرانه در فقدان سیاست: پروژه هدایت ایران به سوی تمدن بزرگ که شاه سودای آن را داشت اگر چه در ظاهر حمایت بخش هایی از مردم را در میتینگهای تبلیغاتی به خود جلب میکرد ولی بیش از حدآمرانه و بیگانه ساز بود. از یکسو شتاب تحولات فرهنگی فراتر از تابآوری جامعه متدین ایران بود و از سوی دیگر انسداد سیاسی، حاکمیت سانسور و در یک کلام فقدان سیاست به مثابه فرصتی برای ظهور و فعالیت نیروهای اجتماعی موجب احساس بیگانگی مردم از پروژه تجدد شد. بستری مناسب برای ظهور رادیکالیسم که خود را در قالب مبارزه مسلحانه پدیدار ساخت.
✅ فقدان فضای آزاد رسانه ای: حکومتهای اقتدارگرا اگر چه در ابتدا از ایجاد محدودیتهای رسانه ای احساس پیروزی میکنند ولی در ادامه از آن شکست سختی میخورند. انسداد فضای رسانه ای در حکومت شاه تاثیراتی چندگانه به دنبال داشت. از یکسو به دلیل بی اعتمادی عمیق جامعه درگذشت طبیعی بزرگانی مانند تختی، بهرنگی، آل احمد و شریعتی توطئه رژیم تلقی و از آن مشروعیت زدایی شد. از سوی دیگر برخی اقدامات توسعهمحور حکومت نیز نتوانست از پشتیبانی روشنفکران در یک گفتوگوی آزاد با مخالفان برخوردار شود. فرجام این هر دو نوعی عوامزدگی روشنفکرانه و در نتیجه ساده دیدن قضایا را موجب شد.
🔹 نکته پایانی: خوشبینی برخی از روشنفکران نسبت به تواناییهای خود از یک طرف و عدم توجه به جایگاه دیرینه روحانیت در ایران پیش از انقلاب آنها را به سوی تز اسلام منهای روحانیت سوق داد. رنسانس وعده داده شده هم نه تنها در فردای انقلاب فرصت ظهور نیافت بلکه ایران در عمل به صدها سال پیشتر بازگشت. در طنزی تاریخی همان کسانی که با راندن منورالفکران عصر مشروطه، امید را در سیمای طلاب جوان جستوجو می کردند خیلی زود خود در فهرست حذف شدگان قرار گرفتند.
@solati_mehran
#روشنفکران
#شایگان
#چپ_زدگی
#بومی_گرایی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
داریوش شایگان شش سال پیش در چنین روزی (دوم فروردین) درگذشت. او از تاثیر گذارترین روشنفکران پس از انقلاب بود که حتی پیش از عبدالکریم سروش (فربه تر از ایدئولوژی) درباره آفات ایدئولوژیک شدن سنت (انقلاب دینی چیست؟) هشدار و انذار داده بود. شایگان همچنین از معدود روشنفکران برجسته ای است که از شجاعت داوری درباره کارنامه فکری اش برخوردار و از آن ابراز ندامت کرده بود.
وی در آخرین سالهای عمرش به صراحت بیان کرد: ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن زمان جلوتر بودیم. علت عدم موفقیت ما این است که شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعه ما در آن هنگام چپ زدگی شدید بود که با اتفاقات بیست و هشتم مرداد ۳۲ هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد. باید اعتراف کنم شرمنده ام که نسل ما گند زد! اما چرا روشنفکران در دهه پنجاه چنین کردند؟
✅ چپزدگی و غرب ستیزی: حزب توده فارغ از جدیت تشکیلاتی تاثیری ژرف بر جریان روشنفکری پیش از انقلاب بهجا گذاشت و برخی از متنفذترین چهره ها همچون آل احمد را در دوره ای مفتون خود ساخت. اثری ماندگار که با وجود جدایی سازمانی در پوشش غرب ستیزی و ضدیت با امپریالیسم در میان آنها ادامه یافت. حتی روشنفکرانی مانند شریعتی هم در رقابت با چپگرایان کوشیدند تا با وام گرفتن برخی از مولفه های مارکسیسم خوانشی مدرن، رادیکال و غرب ستیزانه از اسلام ارائه نمایند.
✅ جهان سوم گرایی و بومی زدگی: جهان در دهه ۱۹۶۰ متاثر از گفتمان تضاد و غلبه اراده گرایی بود. اوج گیری نهضتهای ضد استعماری، شکاف خوردن جامعه امریکا به دنبال ظهور جنبشهای زنان، جوانان، رنگین پوستان و مخالفان جنگ، معنویت گرایی و ایجاد تردید در محتوم بودن فرآیند سکولاریزاسیون، در کنار رونق رویکرد وابستگی در عرصه توسعه از جمله نشانه های تغییر پارادایم در عرصه جهانی بودند. روشنفکران ایران هم به مثابه نخبگان یک کشور پیرامونی با الهام گرفتن از این تحولات، ساز بومی گرایی و جمع میان مادیات و معنویات را کوک کردند.
✅ تجدد آمرانه در فقدان سیاست: پروژه هدایت ایران به سوی تمدن بزرگ که شاه سودای آن را داشت اگر چه در ظاهر حمایت بخش هایی از مردم را در میتینگهای تبلیغاتی به خود جلب میکرد ولی بیش از حدآمرانه و بیگانه ساز بود. از یکسو شتاب تحولات فرهنگی فراتر از تابآوری جامعه متدین ایران بود و از سوی دیگر انسداد سیاسی، حاکمیت سانسور و در یک کلام فقدان سیاست به مثابه فرصتی برای ظهور و فعالیت نیروهای اجتماعی موجب احساس بیگانگی مردم از پروژه تجدد شد. بستری مناسب برای ظهور رادیکالیسم که خود را در قالب مبارزه مسلحانه پدیدار ساخت.
✅ فقدان فضای آزاد رسانه ای: حکومتهای اقتدارگرا اگر چه در ابتدا از ایجاد محدودیتهای رسانه ای احساس پیروزی میکنند ولی در ادامه از آن شکست سختی میخورند. انسداد فضای رسانه ای در حکومت شاه تاثیراتی چندگانه به دنبال داشت. از یکسو به دلیل بی اعتمادی عمیق جامعه درگذشت طبیعی بزرگانی مانند تختی، بهرنگی، آل احمد و شریعتی توطئه رژیم تلقی و از آن مشروعیت زدایی شد. از سوی دیگر برخی اقدامات توسعهمحور حکومت نیز نتوانست از پشتیبانی روشنفکران در یک گفتوگوی آزاد با مخالفان برخوردار شود. فرجام این هر دو نوعی عوامزدگی روشنفکرانه و در نتیجه ساده دیدن قضایا را موجب شد.
🔹 نکته پایانی: خوشبینی برخی از روشنفکران نسبت به تواناییهای خود از یک طرف و عدم توجه به جایگاه دیرینه روحانیت در ایران پیش از انقلاب آنها را به سوی تز اسلام منهای روحانیت سوق داد. رنسانس وعده داده شده هم نه تنها در فردای انقلاب فرصت ظهور نیافت بلکه ایران در عمل به صدها سال پیشتر بازگشت. در طنزی تاریخی همان کسانی که با راندن منورالفکران عصر مشروطه، امید را در سیمای طلاب جوان جستوجو می کردند خیلی زود خود در فهرست حذف شدگان قرار گرفتند.
@solati_mehran
#روشنفکران
#شایگان
#چپ_زدگی
#بومی_گرایی
Telegram
attach 📎
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
☸️مسألۀ ما لیبرالیسم و نولیبرالیسم است؟
(نقدی بر خشونت ورزی کمونیست های وطنی در نشست نقد یک کتاب)
✅کمونیست های وطنی که ریشۀ آن ها را باید در کنش گری های حزب توده جستجو نمود همان حزبی که بیش ترین و بدترین زیان ها و گرفتاری ها را برای ملت ایران در یکصد سال اخیر به دنبال داشتند، حالا با رنگ و لعاب جدیدی وارد میدان شدند و اگر تا دیروز یقۀ امریالیسم و استکبار و سرمایه داری جهانی را می گرفتند اکنون یقۀ لیبرالیسم و نولیبرالیسم را می گیرند تا از این نمد کلاهی برای خود ببافند و بلکه راه به آبادی ای ببرند!!. شوربختانه باید گفت که این قماش همان گونه که در گذشته راه به هیچ آبادی ای نبردند و بلکه تباهی و فلاکت را برای ملتی رقم زدند امروز نیز چونان دیروز درصدد برآمده اند که دوباره مسیر سراسر اشتباه و حماقت آمیزشان را به خورد ملتی بدهند. اما واقعیت این است که سخت در اشتباهند چرا که دست کم بخش قابل توجهی از باشندگان این سرزمین به خوبی دریافته اند که این جماعت نابخرد چیزی در انبان پوسیده شان ندارند. بسیار دور از انتظار است که شهروندان عزیز کشورمان با تجربیات تلخی که از گذشتۀ خود دارند فریب این دسته جات بی رگ و ریشه را بخورند چرا که می دانند زمان این حرف های آرمانی و شعاری گذشته است و با چشم سرِ خود می بینند که کشورهایی که عقلانیت و علم و منطق را سرلوحۀ سیاست ها و برنامه های خود قرار داده اند چه نتایج درخشانی گرفته اند!
✳️این ها که گفته شد هرگز به این معنا نیست که به لیبرالیسم و نولیبرالیسم هیچ نقدی وارد نیست که از قضا وارد است و در جای خودش ضرورت هم دارد، اما می ماند این پرسش کلیدی و مهم که مگر مسألۀ امروزین کشور و جامعۀ ما لیبرالیسم و نولیبرالیسم است؟ مگر ما مسائل بسیار مهم تر و فوری تری نداریم که برویم سراغ این گونه مسأله نماها؟ مگر ما خودمان درد و رنج های کمی داریم که بخواهیم از سرِ تفنن و فراغت برویم یقۀ لیبرالیسم و نولیبرالیسم را بگیریم؟!! این چپ های وطنی گویی که چشم شان لوچ شده است و این همه گرفتاری و مسأله و مشکل را در کشور نمی بینند که رفته اند سراغ لیبرالیسم و نولیبرالیسم!! بدتر این که این جماعت نابخرد و نا آگاه در نمی یابند که ریشۀ مسائل و مشکلات کشور در جای دیگری است و نه در لیبرالیسم و نولیبررالیسم!!
❇️ چپ های وطنی باید اول از همه به این پرسش اساسی پاسخ دهند که دنباله روی از کمونیست های جهان توسط برخی کشورها چه ثمرات ارزشمندی داشته است؟ هر آن چه که دیده ایم و شنیده ایم مشتی فلاکت و تباهی و سیه روزی ملت های کشورهای مورد نظر بوده است. همین حالا هم به خوبی می بینیم کشورهایی که هنوز با بی خردی و حماقت شان دنباله رو این آرمان و مرام هستند چگونه باشندگان سرزمین خود را به خاک سیاه و تباهی نشانده اند!! دیگر از این بهتر می توان نتایج این ایدئولوژی سراسر تمامیت خواه و حماقت آمیز را به تصویر کشید؟!! تباهی پشت تباهی!!
✅خشونت ورزی این قماش در نشست نقد کتاب گواه خوبی از بی خردی و زورگویی و تمامیت خواهی آنان است!! اتفاقاً خوب شد که این نشست برگزار شد تا هویت واقعی این عمله جات کمونیسم به خوبی هر چه تمام تر بر آفتاب افکنده شود و بر همگان روشن شود که اینان چه باورها و رفتارهای پلشت و وقیحی دارند!!
#نقد_کتاب
#کمونیسم
#چپ_های_وطنی
#لیبرالیسم
#نولیبرالیسم
@tajeddin_mohammadbagher
(نقدی بر خشونت ورزی کمونیست های وطنی در نشست نقد یک کتاب)
✅کمونیست های وطنی که ریشۀ آن ها را باید در کنش گری های حزب توده جستجو نمود همان حزبی که بیش ترین و بدترین زیان ها و گرفتاری ها را برای ملت ایران در یکصد سال اخیر به دنبال داشتند، حالا با رنگ و لعاب جدیدی وارد میدان شدند و اگر تا دیروز یقۀ امریالیسم و استکبار و سرمایه داری جهانی را می گرفتند اکنون یقۀ لیبرالیسم و نولیبرالیسم را می گیرند تا از این نمد کلاهی برای خود ببافند و بلکه راه به آبادی ای ببرند!!. شوربختانه باید گفت که این قماش همان گونه که در گذشته راه به هیچ آبادی ای نبردند و بلکه تباهی و فلاکت را برای ملتی رقم زدند امروز نیز چونان دیروز درصدد برآمده اند که دوباره مسیر سراسر اشتباه و حماقت آمیزشان را به خورد ملتی بدهند. اما واقعیت این است که سخت در اشتباهند چرا که دست کم بخش قابل توجهی از باشندگان این سرزمین به خوبی دریافته اند که این جماعت نابخرد چیزی در انبان پوسیده شان ندارند. بسیار دور از انتظار است که شهروندان عزیز کشورمان با تجربیات تلخی که از گذشتۀ خود دارند فریب این دسته جات بی رگ و ریشه را بخورند چرا که می دانند زمان این حرف های آرمانی و شعاری گذشته است و با چشم سرِ خود می بینند که کشورهایی که عقلانیت و علم و منطق را سرلوحۀ سیاست ها و برنامه های خود قرار داده اند چه نتایج درخشانی گرفته اند!
✳️این ها که گفته شد هرگز به این معنا نیست که به لیبرالیسم و نولیبرالیسم هیچ نقدی وارد نیست که از قضا وارد است و در جای خودش ضرورت هم دارد، اما می ماند این پرسش کلیدی و مهم که مگر مسألۀ امروزین کشور و جامعۀ ما لیبرالیسم و نولیبرالیسم است؟ مگر ما مسائل بسیار مهم تر و فوری تری نداریم که برویم سراغ این گونه مسأله نماها؟ مگر ما خودمان درد و رنج های کمی داریم که بخواهیم از سرِ تفنن و فراغت برویم یقۀ لیبرالیسم و نولیبرالیسم را بگیریم؟!! این چپ های وطنی گویی که چشم شان لوچ شده است و این همه گرفتاری و مسأله و مشکل را در کشور نمی بینند که رفته اند سراغ لیبرالیسم و نولیبرالیسم!! بدتر این که این جماعت نابخرد و نا آگاه در نمی یابند که ریشۀ مسائل و مشکلات کشور در جای دیگری است و نه در لیبرالیسم و نولیبررالیسم!!
❇️ چپ های وطنی باید اول از همه به این پرسش اساسی پاسخ دهند که دنباله روی از کمونیست های جهان توسط برخی کشورها چه ثمرات ارزشمندی داشته است؟ هر آن چه که دیده ایم و شنیده ایم مشتی فلاکت و تباهی و سیه روزی ملت های کشورهای مورد نظر بوده است. همین حالا هم به خوبی می بینیم کشورهایی که هنوز با بی خردی و حماقت شان دنباله رو این آرمان و مرام هستند چگونه باشندگان سرزمین خود را به خاک سیاه و تباهی نشانده اند!! دیگر از این بهتر می توان نتایج این ایدئولوژی سراسر تمامیت خواه و حماقت آمیز را به تصویر کشید؟!! تباهی پشت تباهی!!
✅خشونت ورزی این قماش در نشست نقد کتاب گواه خوبی از بی خردی و زورگویی و تمامیت خواهی آنان است!! اتفاقاً خوب شد که این نشست برگزار شد تا هویت واقعی این عمله جات کمونیسم به خوبی هر چه تمام تر بر آفتاب افکنده شود و بر همگان روشن شود که اینان چه باورها و رفتارهای پلشت و وقیحی دارند!!
#نقد_کتاب
#کمونیسم
#چپ_های_وطنی
#لیبرالیسم
#نولیبرالیسم
@tajeddin_mohammadbagher