کتاب جدیدم:
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
در حدود یک ماه به چاپ دوم رسید. ممنون از همراهی تون. من سالهاست که معلم هستم. اما بیش از هر کتاب آموزشی از شما آموختم. لطفاً نگاه و نظرتون رو برام بنویسید. نظرات شما را درباره کتاب همین جا منتشر می کنم. ممنونم.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
در حدود یک ماه به چاپ دوم رسید. ممنون از همراهی تون. من سالهاست که معلم هستم. اما بیش از هر کتاب آموزشی از شما آموختم. لطفاً نگاه و نظرتون رو برام بنویسید. نظرات شما را درباره کتاب همین جا منتشر می کنم. ممنونم.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
جشن بیکران
فریبا گرانمایه
نگاهی به رمان:
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
«جلجتا، سانتوس ریسانتوس ! »
کلمات خالقاند. خالق جهان ِما. زندگی و واقعیتمان . بدون واژهها فکر به واقعیت تبدیل نمیشود. پریسا هربار که این عبارت جادویی را برای خلق علیرضایی جدید به کار میگیرد، دست به آفرینش میزند. اوخدای اینجهان است . جهانی ساخته شده از قصهها؛ قصههایی شبیه افسانهی پریان. پریِ زیبای ِآب انبار و وِرد سحرآمیزش و ترس از به دنیا آمدنِ بچهی دو سر.
راز ورود به دنیای جادویی پریسا وِردیست که تکرار میکند و خیال و واقعیت را به هم می آمیزد. خیالی که روی ِدیگر واقعیت است.
پریسا تنهاست و با هر تکثیر تنهاتر میشود. او با خلق هر علیرضا بخشی از خود را دوباره می آفریند. جهانی تشکیل شده از ‹من›های بسیار که حاصل سرکوبها و آرزوهای تحقق نیافتهاش هستند. آرزوهایی به کوچکی ِداشتن ِ کفشهایی سفید در کودکی.
پریسا از ترس ِتنهایی بدل به خدای کوچک جهان خود می شود . وقتی عیب و نقصهای وجودی علیرضا با هر ویرایش از بین میروند، خود را قشنگ تر از قبل می یابد و توانایی ِآفریدن در او، به آشکار شدن زیباییای میانجامد که در پرتوش دیگر نیازی به عملهای جراحی نیست.
« فکر می کرد هرلحظه بودن کنار علیرضا مثل جشن بیکرانیه که دوست نداره تموم بشه، حتی اگه همهی زنهای دنیا تبدیل به پریسا بشن یا خودش پریسایی تکثیرشده از روی زنی ناشناس باشه که هیچوقت در دنیای واقعی نمیبیندش.»
‹ علیرضا _ من › های بیشمار ِ پریسا، در شبی مهتابی و لبهی پرتگاه باقیماندهی قدرتشان را به کار می گیرند و نمایان میشوند . من ِمتعصب ، من بی رحم ، من رقتانگیز، من باشکوه، من احمق.
میگویند راه شناخت خویشتن از معبر تنهایی میگذرد ، هم چنانکه پریسا با خیره نگریستن به ‹من› های متعددش به خود و جشن بیکران ِ یگانگی می رسد.
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
فریبا گرانمایه
نگاهی به رمان:
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
«جلجتا، سانتوس ریسانتوس ! »
کلمات خالقاند. خالق جهان ِما. زندگی و واقعیتمان . بدون واژهها فکر به واقعیت تبدیل نمیشود. پریسا هربار که این عبارت جادویی را برای خلق علیرضایی جدید به کار میگیرد، دست به آفرینش میزند. اوخدای اینجهان است . جهانی ساخته شده از قصهها؛ قصههایی شبیه افسانهی پریان. پریِ زیبای ِآب انبار و وِرد سحرآمیزش و ترس از به دنیا آمدنِ بچهی دو سر.
راز ورود به دنیای جادویی پریسا وِردیست که تکرار میکند و خیال و واقعیت را به هم می آمیزد. خیالی که روی ِدیگر واقعیت است.
پریسا تنهاست و با هر تکثیر تنهاتر میشود. او با خلق هر علیرضا بخشی از خود را دوباره می آفریند. جهانی تشکیل شده از ‹من›های بسیار که حاصل سرکوبها و آرزوهای تحقق نیافتهاش هستند. آرزوهایی به کوچکی ِداشتن ِ کفشهایی سفید در کودکی.
پریسا از ترس ِتنهایی بدل به خدای کوچک جهان خود می شود . وقتی عیب و نقصهای وجودی علیرضا با هر ویرایش از بین میروند، خود را قشنگ تر از قبل می یابد و توانایی ِآفریدن در او، به آشکار شدن زیباییای میانجامد که در پرتوش دیگر نیازی به عملهای جراحی نیست.
« فکر می کرد هرلحظه بودن کنار علیرضا مثل جشن بیکرانیه که دوست نداره تموم بشه، حتی اگه همهی زنهای دنیا تبدیل به پریسا بشن یا خودش پریسایی تکثیرشده از روی زنی ناشناس باشه که هیچوقت در دنیای واقعی نمیبیندش.»
‹ علیرضا _ من › های بیشمار ِ پریسا، در شبی مهتابی و لبهی پرتگاه باقیماندهی قدرتشان را به کار می گیرند و نمایان میشوند . من ِمتعصب ، من بی رحم ، من رقتانگیز، من باشکوه، من احمق.
میگویند راه شناخت خویشتن از معبر تنهایی میگذرد ، هم چنانکه پریسا با خیره نگریستن به ‹من› های متعددش به خود و جشن بیکران ِ یگانگی می رسد.
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
حافظ خوانی خصوصی
جشن بیکران فریبا گرانمایه نگاهی به رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست «جلجتا، سانتوس ریسانتوس ! » کلمات خالقاند. خالق جهان ِما. زندگی و واقعیتمان . بدون واژهها فکر به واقعیت تبدیل نمیشود. پریسا هربار که این عبارت جادویی را برای خلق علیرضایی…
▪️
اسم تمام زنان تهران علیرضا بود!!!
ما همان قدر که بر زندگی دیگران تاثیر میگذاریم از آن تاثیر هم میپذیریم.
توضیحی دربارهی تحلیل رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
اسم تمام زنان تهران علیرضا بود!!!
ما همان قدر که بر زندگی دیگران تاثیر میگذاریم از آن تاثیر هم میپذیریم.
توضیحی دربارهی تحلیل رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
حافظ خوانی خصوصی
▪️ روزی که میفهمی در سالهای زندگیت چقدر ساده مسیر زندگی آدمهایی را تغییر دادی یا کسانی بدون اینکه خبر داشته باشی سرنوشت تو را دستکاری کرده اند، دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست. پریسا در یک غروب دلگیر جمعه متوجه این واقعیت عجیب میشود و میتواند مردی را که اسمش…
▪️
برای من: «کتاب نام تمام مردان تهران علیرضاست» مصداق این شعر مولانا بود.
گر هزارانند یک تن بیش نیست
جز خیالات عدد اندیش نیست.
اگر کسی مثل من ادبیات را برای خودشناسی بخواهد، این کتاب قابل توجه و مخصوصأ قابل تامل است.
این رمان واقعیت ذهن هر انسانی را در قالب یک روایت شیرین و جذاب و در عین حال کاملا خلاقانه نور تابانده است. به گمانم، خالق کتاب به خوبی جای خالی این محتوا را در لابلای کتابهای امروزی دریافته است.
مخصوصا تزلزل و بی ثباتی انسان گمشده و پر از خطای شناختی که خودش هم نمی داند که خوشبختی را چگونه پیدا کند و هر روز پی یک تصویر(من) جدیدی است که ذهن خودش پیش رویش گذاشته.
که این از محدویتها و محرومیتها و ناکامیها و بهویژه ترسهای درونی خودش ناشی میشود و نه چیز دیگر.
نویسنده، تصویر سازی ذهنی، با هیجانات آدمهای داستان را به زبانی طنزآلود بیان کرده که در آن یک نکتهی مهم و بزرگ از خاموش بودن چراغ رابطه را بیان میکند.
و به نوعی جهانی را بر پایه خیال بنا میکند برای عینیت بخشیدن به خواستههای آدمهای داستان...
صدیقه کیانی
۱۳۹۹/۵/۹
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
برای من: «کتاب نام تمام مردان تهران علیرضاست» مصداق این شعر مولانا بود.
گر هزارانند یک تن بیش نیست
جز خیالات عدد اندیش نیست.
اگر کسی مثل من ادبیات را برای خودشناسی بخواهد، این کتاب قابل توجه و مخصوصأ قابل تامل است.
این رمان واقعیت ذهن هر انسانی را در قالب یک روایت شیرین و جذاب و در عین حال کاملا خلاقانه نور تابانده است. به گمانم، خالق کتاب به خوبی جای خالی این محتوا را در لابلای کتابهای امروزی دریافته است.
مخصوصا تزلزل و بی ثباتی انسان گمشده و پر از خطای شناختی که خودش هم نمی داند که خوشبختی را چگونه پیدا کند و هر روز پی یک تصویر(من) جدیدی است که ذهن خودش پیش رویش گذاشته.
که این از محدویتها و محرومیتها و ناکامیها و بهویژه ترسهای درونی خودش ناشی میشود و نه چیز دیگر.
نویسنده، تصویر سازی ذهنی، با هیجانات آدمهای داستان را به زبانی طنزآلود بیان کرده که در آن یک نکتهی مهم و بزرگ از خاموش بودن چراغ رابطه را بیان میکند.
و به نوعی جهانی را بر پایه خیال بنا میکند برای عینیت بخشیدن به خواستههای آدمهای داستان...
صدیقه کیانی
۱۳۹۹/۵/۹
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
حافظ خوانی خصوصی
▪️ برای من: «کتاب نام تمام مردان تهران علیرضاست» مصداق این شعر مولانا بود. گر هزارانند یک تن بیش نیست جز خیالات عدد اندیش نیست. اگر کسی مثل من ادبیات را برای خودشناسی بخواهد، این کتاب قابل توجه و مخصوصأ قابل تامل است. این رمان واقعیت ذهن هر انسانی…
▪️چند نفر درون تو زندگی میکنند؟
▪️چطور هر ارتباطی تکه ای از وجود ما را دگرگون میکند؟
▪️چطور ما تکه های وجود خود را در دیگران بر جا میگذاریم؟
▪️و چگونه است که ما در حالی که خودمان هستیم تبدیل به آدمهای بیشمار دیگری می شویم؟
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
▪️چطور هر ارتباطی تکه ای از وجود ما را دگرگون میکند؟
▪️چطور ما تکه های وجود خود را در دیگران بر جا میگذاریم؟
▪️و چگونه است که ما در حالی که خودمان هستیم تبدیل به آدمهای بیشمار دیگری می شویم؟
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
▪️
نام تمام مردهاي شهر عليرضا ست
(داستان زنانی که رویاهای شان فرار کرده است. زنانی که خود را تکثیر میکنند)
▫️
عليرضا ايرانمهر را اتفاقی در اينستاگرام پيدا كردم. وقتي در كلاس داستان نويسي اش ثبت نام كردم، او را به نام كوچكش (علیرضا) خطاب كردم نه استاد. چون این واقعیت او را به عنوان یک انسان بیشتر نشان میداد.
و حالا كتابي را با اين عنوان نوشته است. «نام تمام مردهای تهران علیرضا ست»
در اينكه عليرضا ايرانمهر داستاننويس خلاقي است، و دنیاهای فانتزی را خوب میسازد شكي نيست ولي اين داستان براي من زندگي كردن در رويا را به شكل واقعي و ملموس نشان داد.
قدرت خلاقانهي پريسا براي تكثير عليرضا، شوهرش، با خواندن جملهای اسرارآمیز كه از كودكي در يادش مانده بود. رويابافيهاي روزانهی پريسا و قدرت كلام و اجرايي شدن رویاهایش در واقعيت.
پريسا براي من از نسل زناني است كه روياهايشان را جدي نگرفتند و هنگامي كه خواستند جدي به خيالاتشان فكر كنند، آن قدر زمان گذشته بود كه خيال هم از ذهنشان فرار كرد.
پريسا خودش را در آينهي خواب هر روز با تصويري ديگر ميساخت. گرچه فكر ميكرد عليرضا را تكثير ميكند ولي در حقيقت مشغول نشان دادن شخصيتهاي درون خودش بود.
خلق (پريساهايي) كه (عليرضاها) تکثیر شده او را بيشتر دوست بدارند.
و سرانجام داستان بي تكرار "عشق"
فرقي نميكند چند ساله باشي و يا چه كاره باشي. در دلت عشق كه زنده باشد، بهشت را هر لحظه تجربه ميكني.
داستان زيباي عليرضا ايرانمهر براي من تجلي خلاقانه ي روياهايي است كه خاك ميخورند و هر چه زودتر بايد به سراغشان برويم و هر چند غيرواقعي به نظر برسند و دست نيافتني، با يادآوريشان و شايد تغييرات كوچك، خيال را در واقعيت ملموس زندگي كنيم.
ممنونم از قلمت عليرضا و حمايت بي دريغت از نويسندههايي كه با تو نوشتن را هم ، نَفَس ميكشند.
مژده ناصري
تابستان ١٣٩٩
ونكوور-كانادا
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
نام تمام مردهاي شهر عليرضا ست
(داستان زنانی که رویاهای شان فرار کرده است. زنانی که خود را تکثیر میکنند)
▫️
عليرضا ايرانمهر را اتفاقی در اينستاگرام پيدا كردم. وقتي در كلاس داستان نويسي اش ثبت نام كردم، او را به نام كوچكش (علیرضا) خطاب كردم نه استاد. چون این واقعیت او را به عنوان یک انسان بیشتر نشان میداد.
و حالا كتابي را با اين عنوان نوشته است. «نام تمام مردهای تهران علیرضا ست»
در اينكه عليرضا ايرانمهر داستاننويس خلاقي است، و دنیاهای فانتزی را خوب میسازد شكي نيست ولي اين داستان براي من زندگي كردن در رويا را به شكل واقعي و ملموس نشان داد.
قدرت خلاقانهي پريسا براي تكثير عليرضا، شوهرش، با خواندن جملهای اسرارآمیز كه از كودكي در يادش مانده بود. رويابافيهاي روزانهی پريسا و قدرت كلام و اجرايي شدن رویاهایش در واقعيت.
پريسا براي من از نسل زناني است كه روياهايشان را جدي نگرفتند و هنگامي كه خواستند جدي به خيالاتشان فكر كنند، آن قدر زمان گذشته بود كه خيال هم از ذهنشان فرار كرد.
پريسا خودش را در آينهي خواب هر روز با تصويري ديگر ميساخت. گرچه فكر ميكرد عليرضا را تكثير ميكند ولي در حقيقت مشغول نشان دادن شخصيتهاي درون خودش بود.
خلق (پريساهايي) كه (عليرضاها) تکثیر شده او را بيشتر دوست بدارند.
و سرانجام داستان بي تكرار "عشق"
فرقي نميكند چند ساله باشي و يا چه كاره باشي. در دلت عشق كه زنده باشد، بهشت را هر لحظه تجربه ميكني.
داستان زيباي عليرضا ايرانمهر براي من تجلي خلاقانه ي روياهايي است كه خاك ميخورند و هر چه زودتر بايد به سراغشان برويم و هر چند غيرواقعي به نظر برسند و دست نيافتني، با يادآوريشان و شايد تغييرات كوچك، خيال را در واقعيت ملموس زندگي كنيم.
ممنونم از قلمت عليرضا و حمايت بي دريغت از نويسندههايي كه با تو نوشتن را هم ، نَفَس ميكشند.
مژده ناصري
تابستان ١٣٩٩
ونكوور-كانادا
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
Forwarded from حافظ خوانی خصوصی (Alireza Iranmehr)
▫️
توی یه غروب غمگین جمعه پریسا میفهمه میشه بعضی از مردها رو تکثیر کرد و از اونها نسخهی بهتری ساخت!
پریسا حتا میتونه نقطه ضعفهای خودش رو از بین ببره و تبدیل به زنی زیبا و قویتر بشه.
میبینه توی همون تهران کسل کننده و تکراری هر روز اتفاقاتی پنهانی در جریانه که تا خودش نمیدید باورش نمیشد. گروه پنهانی از تکثیر کنندگان و آدمهایی که بیخبر از همه چیز زندگیشون به دست دیگران ساخته میشه و ماجراهایی دربارهی معنای شگفتانگیز زندگی ...
▫️
این شروع رمان کوتاهی ست به نام: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
توی یه غروب غمگین جمعه پریسا میفهمه میشه بعضی از مردها رو تکثیر کرد و از اونها نسخهی بهتری ساخت!
پریسا حتا میتونه نقطه ضعفهای خودش رو از بین ببره و تبدیل به زنی زیبا و قویتر بشه.
میبینه توی همون تهران کسل کننده و تکراری هر روز اتفاقاتی پنهانی در جریانه که تا خودش نمیدید باورش نمیشد. گروه پنهانی از تکثیر کنندگان و آدمهایی که بیخبر از همه چیز زندگیشون به دست دیگران ساخته میشه و ماجراهایی دربارهی معنای شگفتانگیز زندگی ...
▫️
این شروع رمان کوتاهی ست به نام: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
حافظ خوانی خصوصی
همراهان کتاب
رمان تازه ی علیرضا ایرانمهر در کمتر از یکماه به چاپ دوم رسید.رمانی صدو پنجاه صفحه ای با حدود شصت فصل کوتاه باتشبیه و توصیفات جذاب.
روایتی که نثر و زبانی نزدیک به دیگر نوشته های نویسنده دارد.
خواندن این رمان مثل سوار شدن بر سورتمه های پیچ در پیچ برقی، در مسیری پر از شیب های تند است.
داستان در فضایی واقعی و کم تنش آغاز می شود.شخصیت زن و مردی جوان با زندگی که شبیه نود در صد آدم هاست.
اما نفس خواننده جایی بند میاید که داستان به شیب تندی میرسدو وارد فضای غیر واقعی و سوررئال می شود.شباهت آن به دیگر داستانهای ایرانمهر بیشتر می شود.
داستان کم کم کش میآید و گاهی شایدخواننده حس کند حوصله اش را سر می برد.ولی اتفاق جادویی میانه ی رو به پایان داستان شگفت زده ات می کند و چرت خواننده را پاره می کند.
باید اقرار کنم که شاید پایان داستان با ذائقهی خیلیها خوش نیاید.ولی شیرینی روایت و جذابیت های آن آنقدری هست که تامدتی افکارتان را درگیر کند.
توصیه می کنم داستان را باعجله نخوانید.شیشه را پایین بکشیدواز خرده روایت ها،تشابیه زیبا وتوصیفات داستان لذت ببریدواز قلم علیرضاایرانمهر مثل همیشه شگفت زده شوید.
درباره ی داستان:
....آدم ها اگر دائم دنبال خوشبختی های بزرگتری از آن چه در زندگی شان دارند بگردند.لاجرم به نقطه ای می رسندکه برمی گردند و می بینندهمان خوشبختی های کوچک خودشان را هم از دست داده اند.
....درست است! همه ی ما تکثیر شده ایم.با جادوی یک پدرو مادر، همه ی ما یکی هستیم بوجود آمده از زمزمه ی جادویی که هر روز از سر هوس تکرار می شود.
....این داستان همه ی آدم هاست. ماکه میخواهیم خوشحال تر باشیم از آن که هستیم،زیباتر،تازه تر،خوشبخت تر.باید برای تازه تر شدن زندگی تلاش کرد،اما نه به قیمت از دست دادن آن.
▪️
نگاه خانم مهسا شمسی پور به رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
روایتی که نثر و زبانی نزدیک به دیگر نوشته های نویسنده دارد.
خواندن این رمان مثل سوار شدن بر سورتمه های پیچ در پیچ برقی، در مسیری پر از شیب های تند است.
داستان در فضایی واقعی و کم تنش آغاز می شود.شخصیت زن و مردی جوان با زندگی که شبیه نود در صد آدم هاست.
اما نفس خواننده جایی بند میاید که داستان به شیب تندی میرسدو وارد فضای غیر واقعی و سوررئال می شود.شباهت آن به دیگر داستانهای ایرانمهر بیشتر می شود.
داستان کم کم کش میآید و گاهی شایدخواننده حس کند حوصله اش را سر می برد.ولی اتفاق جادویی میانه ی رو به پایان داستان شگفت زده ات می کند و چرت خواننده را پاره می کند.
باید اقرار کنم که شاید پایان داستان با ذائقهی خیلیها خوش نیاید.ولی شیرینی روایت و جذابیت های آن آنقدری هست که تامدتی افکارتان را درگیر کند.
توصیه می کنم داستان را باعجله نخوانید.شیشه را پایین بکشیدواز خرده روایت ها،تشابیه زیبا وتوصیفات داستان لذت ببریدواز قلم علیرضاایرانمهر مثل همیشه شگفت زده شوید.
درباره ی داستان:
....آدم ها اگر دائم دنبال خوشبختی های بزرگتری از آن چه در زندگی شان دارند بگردند.لاجرم به نقطه ای می رسندکه برمی گردند و می بینندهمان خوشبختی های کوچک خودشان را هم از دست داده اند.
....درست است! همه ی ما تکثیر شده ایم.با جادوی یک پدرو مادر، همه ی ما یکی هستیم بوجود آمده از زمزمه ی جادویی که هر روز از سر هوس تکرار می شود.
....این داستان همه ی آدم هاست. ماکه میخواهیم خوشحال تر باشیم از آن که هستیم،زیباتر،تازه تر،خوشبخت تر.باید برای تازه تر شدن زندگی تلاش کرد،اما نه به قیمت از دست دادن آن.
▪️
نگاه خانم مهسا شمسی پور به رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
حافظ خوانی خصوصی
▪️ مردی که توی تاریکی بیاد توی روشنایی بره! داستان از اون شب پاییزی شروع شد و ساعت مردانهای با بند فلزی که توی حمام خونهی زن جا موند... ▫️ توی این سه سال گاهی سعی کردم کسی رو دوست داشته باشم ولی وقتی یه نفر چیزی رو بهم میگه که یکی دیگه قبلا عینش رو گفته…
▪️
دوستان، بالاخره بعد از پنج سال داستان بلندی رو که آرزوی کامل شدنش رو داشتم تقدیمتون میکنم.
داستان: «مردی که توی تاریکی بیاد، توی روشنایی بره»
نوشتن این داستان نیاز به پژوهشی طولانی و واکاوی زندگی آدمهای زیادی داشت تا ریشه در واقعیت داشته باشه.
این ماجرایی نسبتا پیچیده از زندگی چند زن و مرد در طول پانزده سال است که همراه داستان به اعماق روابط آنها نفوذ میکنیم.
در این داستان تلاش زیادی کردم تا چشماندازی از دنیای شگفتانگیز درون انسان رو به نمایش بذارم، همین طور تاثیری که رویاهای ما بر زندگی واقعی میذارن!
امیدوارم موفق شده باشم.
پخش این سریال داستانی رو از شنبه دوازدهم مهر ماه 1399 شروع میکنم که تا چند هفته مهمان لحظهها و حضور خلوت انس شما ست.
این داستان بلند رابطهی نزدیکی با رمان «اسم تمام مردان تهران علیرضا ست» داره که چند ماه پیش در نشر چشمه منتشر شد. برخی از شخصیتهای اون رمان در این داستان بلند حضور دارند و تصویر تازهای از زندگیشون رو میتونیم ببینیم.
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
اگر دوست داشتید میتونید نقد و نظر و نگاه تون رو برام بفرستید تا بعد از تمام شدن سریال با نام خودتون همین جا منتشرش کنم.
#مردی_که_توی_تاریک_بیاد
علیرضا ایرانمهر
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
دوستان، بالاخره بعد از پنج سال داستان بلندی رو که آرزوی کامل شدنش رو داشتم تقدیمتون میکنم.
داستان: «مردی که توی تاریکی بیاد، توی روشنایی بره»
نوشتن این داستان نیاز به پژوهشی طولانی و واکاوی زندگی آدمهای زیادی داشت تا ریشه در واقعیت داشته باشه.
این ماجرایی نسبتا پیچیده از زندگی چند زن و مرد در طول پانزده سال است که همراه داستان به اعماق روابط آنها نفوذ میکنیم.
در این داستان تلاش زیادی کردم تا چشماندازی از دنیای شگفتانگیز درون انسان رو به نمایش بذارم، همین طور تاثیری که رویاهای ما بر زندگی واقعی میذارن!
امیدوارم موفق شده باشم.
پخش این سریال داستانی رو از شنبه دوازدهم مهر ماه 1399 شروع میکنم که تا چند هفته مهمان لحظهها و حضور خلوت انس شما ست.
این داستان بلند رابطهی نزدیکی با رمان «اسم تمام مردان تهران علیرضا ست» داره که چند ماه پیش در نشر چشمه منتشر شد. برخی از شخصیتهای اون رمان در این داستان بلند حضور دارند و تصویر تازهای از زندگیشون رو میتونیم ببینیم.
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
اگر دوست داشتید میتونید نقد و نظر و نگاه تون رو برام بفرستید تا بعد از تمام شدن سریال با نام خودتون همین جا منتشرش کنم.
#مردی_که_توی_تاریک_بیاد
علیرضا ایرانمهر
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
Forwarded from حافظ خوانی خصوصی (Alireza Iranmehr)
▫️
توی یه غروب غمگین جمعه پریسا میفهمه میشه بعضی از مردها رو تکثیر کرد و از اونها نسخهی بهتری ساخت!
پریسا حتا میتونه نقطه ضعفهای خودش رو از بین ببره و تبدیل به زنی زیبا و قویتر بشه.
میبینه توی همون تهران کسل کننده و تکراری هر روز اتفاقاتی پنهانی در جریانه که تا خودش نمیدید باورش نمیشد. گروه پنهانی از تکثیر کنندگان و آدمهایی که بیخبر از همه چیز زندگیشون به دست دیگران ساخته میشه و ماجراهایی دربارهی معنای شگفتانگیز زندگی ...
▫️
این شروع رمان کوتاهی ست به نام: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
توی یه غروب غمگین جمعه پریسا میفهمه میشه بعضی از مردها رو تکثیر کرد و از اونها نسخهی بهتری ساخت!
پریسا حتا میتونه نقطه ضعفهای خودش رو از بین ببره و تبدیل به زنی زیبا و قویتر بشه.
میبینه توی همون تهران کسل کننده و تکراری هر روز اتفاقاتی پنهانی در جریانه که تا خودش نمیدید باورش نمیشد. گروه پنهانی از تکثیر کنندگان و آدمهایی که بیخبر از همه چیز زندگیشون به دست دیگران ساخته میشه و ماجراهایی دربارهی معنای شگفتانگیز زندگی ...
▫️
این شروع رمان کوتاهی ست به نام: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
Forwarded from حافظ خوانی خصوصی (Alireza Iranmehr)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توی خیلی از آدمها یه آدمِ دیگه هست که همهچیز رو بیشتر از خود اون آدم میدونه.
آدمی که وقتی توی یه ملاقات مهم دست و پات رو گم کردی دمِ گوشِت میگه الان باید چی بگی یا توی خیابون یهو میکشدت عقب و میگه مراقب باش، یه ماشین داره با سرعت به سمتت میآد و یه لحظه بعد میبینی یه ماشین با سرعت از جلوِ دماغت گذشت.
پریسا خودش هم نمیدونست این کلمات عجیب از کجا اومدن اما بهروشنی میشنیدشون و مطمئن بود داره کاره خطرناکی میکنه؛ انگار یه کاسهی بزرگ آش جوشان رو گذاشته باشی روی یه سینی کائوچویی شکسته و از پلههای بلندی بالا بری و بدونی هر لحظه ممکنه سینی از وسط دو نیم بشه و مایع غلیط و سوزان روی تنت بریزه.
پریسا وحشتزده چشمهاش رو باز کرد. علیرضا همچنان آروم کنارش خوابیده بود...
برشی از کتاب: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
آدمی که وقتی توی یه ملاقات مهم دست و پات رو گم کردی دمِ گوشِت میگه الان باید چی بگی یا توی خیابون یهو میکشدت عقب و میگه مراقب باش، یه ماشین داره با سرعت به سمتت میآد و یه لحظه بعد میبینی یه ماشین با سرعت از جلوِ دماغت گذشت.
پریسا خودش هم نمیدونست این کلمات عجیب از کجا اومدن اما بهروشنی میشنیدشون و مطمئن بود داره کاره خطرناکی میکنه؛ انگار یه کاسهی بزرگ آش جوشان رو گذاشته باشی روی یه سینی کائوچویی شکسته و از پلههای بلندی بالا بری و بدونی هر لحظه ممکنه سینی از وسط دو نیم بشه و مایع غلیط و سوزان روی تنت بریزه.
پریسا وحشتزده چشمهاش رو باز کرد. علیرضا همچنان آروم کنارش خوابیده بود...
برشی از کتاب: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
آدمها میتونن تا آخر عمر برای رسیدن به چیزی که درست در دو قدمیشونه منتظر بمونن.
پریسا میدونست پایان زندگی مشترکش با علیرضا اونقدر نزدیکه که میشه تا ابد منتظرش موند و به امید نزدیک بودنش هیچ کاری نکرد،
فقط منتظر موند و هر روز دردی بیپایان رو امیدوارانه تحمل کرد.
برای همین تصمیم گرفت دو قدمِ باقی مونده رو برداره...
برشی از کتاب: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
پریسا میدونست پایان زندگی مشترکش با علیرضا اونقدر نزدیکه که میشه تا ابد منتظرش موند و به امید نزدیک بودنش هیچ کاری نکرد،
فقط منتظر موند و هر روز دردی بیپایان رو امیدوارانه تحمل کرد.
برای همین تصمیم گرفت دو قدمِ باقی مونده رو برداره...
برشی از کتاب: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
▪️
به اضافه ی علیرضا
یادداشت الهام وطنخواهان برای رمان «اسم تمام مردهای تهران علیرضاست» در پیشخان کافه داستان
✅ آن نسخهای که ما از علیرضا محمودی ایرانمهر میشناسیم، سال ١٣۵٣ در مشهد به دنیا آمده و با مجموعه داستان «ابر صورتی» جای خودش را در بین نویسندگان معاصر باز کرده؛ در طول سالها چندین و چند داستان، رمان و نمایشنامه نوشته و نمیدانیم خودش یا نسخه تکثیرشدهاش، اما «رادیو ایرانمهر»ی هست که او میگرداندش. «اسم تمام مردهای تهران علیرضاست» آخرین کتابی است که ایرانمهر به چاپ رسانده و درباره تمام علیرضاهایی است که تکثیر شدهاند و دارند تهران را تسخیر میکنند.
✅ ایده این رمان ایدهای بدیع است و شیوه روایت آن بدیعتر. ایرانمهر از ساختار قصهگویی بهره میگیرد و در حقیقت قصهای را در قالب رمان برای خواننده بازگو میکند. به نظر میرسد شکستهنویسی نویسنده نیز به همین دلیل باشد. راوی درقالب نویسنده - علیرضا محمودی ایرانمهر- قصه دوستی را بیان میکند که پریسا را برای اولین بار تکثیر کرده است. اگر ساختار «قصه در رمان» به عنوان چارچوب کلی اثر پذیرفته شود، سانتیمانتالیسمی هم که گهگاه دامن داستان را میگیرد قابل توجیه است و به نظر میرسد نویسنده توانسته ابزار دیگری را نیز در راستای هدف خود قرار دهد.
✅ چندگانگی هویتی حاضر در کتاب، هویت سرگردان انسانهایی را میرساند که رسالتی برای تغییر خود احساس نمیکنند. داستان ایرانمهر هشداری است برای جامعهای که عادتش تمرکز روی عیبهای دیگران است و این تمرکز نسبت مستقیمی با خودشیفتگی دارد. کمالگرایی حاصل شده در پریسا و علیرضای اصل دوم، نه کمالگراییای حاصل از اصلاح خود که حاصل از تحقیر دیگران است. هنگامی که پریسا با نسخه لنگ خود مواجه میشود این نکته را به خوبی درمییابد که کمال علیرضای دوم، نه در تکثیر نسخههای بهتر از او، بلکه حقیرکردن شخصیت اوست...
📝 لینک متن کامل مطلب در مجله ادبی هنری کافه داستان:
https://b2n.ir/667381
▪️
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
به اضافه ی علیرضا
یادداشت الهام وطنخواهان برای رمان «اسم تمام مردهای تهران علیرضاست» در پیشخان کافه داستان
✅ آن نسخهای که ما از علیرضا محمودی ایرانمهر میشناسیم، سال ١٣۵٣ در مشهد به دنیا آمده و با مجموعه داستان «ابر صورتی» جای خودش را در بین نویسندگان معاصر باز کرده؛ در طول سالها چندین و چند داستان، رمان و نمایشنامه نوشته و نمیدانیم خودش یا نسخه تکثیرشدهاش، اما «رادیو ایرانمهر»ی هست که او میگرداندش. «اسم تمام مردهای تهران علیرضاست» آخرین کتابی است که ایرانمهر به چاپ رسانده و درباره تمام علیرضاهایی است که تکثیر شدهاند و دارند تهران را تسخیر میکنند.
✅ ایده این رمان ایدهای بدیع است و شیوه روایت آن بدیعتر. ایرانمهر از ساختار قصهگویی بهره میگیرد و در حقیقت قصهای را در قالب رمان برای خواننده بازگو میکند. به نظر میرسد شکستهنویسی نویسنده نیز به همین دلیل باشد. راوی درقالب نویسنده - علیرضا محمودی ایرانمهر- قصه دوستی را بیان میکند که پریسا را برای اولین بار تکثیر کرده است. اگر ساختار «قصه در رمان» به عنوان چارچوب کلی اثر پذیرفته شود، سانتیمانتالیسمی هم که گهگاه دامن داستان را میگیرد قابل توجیه است و به نظر میرسد نویسنده توانسته ابزار دیگری را نیز در راستای هدف خود قرار دهد.
✅ چندگانگی هویتی حاضر در کتاب، هویت سرگردان انسانهایی را میرساند که رسالتی برای تغییر خود احساس نمیکنند. داستان ایرانمهر هشداری است برای جامعهای که عادتش تمرکز روی عیبهای دیگران است و این تمرکز نسبت مستقیمی با خودشیفتگی دارد. کمالگرایی حاصل شده در پریسا و علیرضای اصل دوم، نه کمالگراییای حاصل از اصلاح خود که حاصل از تحقیر دیگران است. هنگامی که پریسا با نسخه لنگ خود مواجه میشود این نکته را به خوبی درمییابد که کمال علیرضای دوم، نه در تکثیر نسخههای بهتر از او، بلکه حقیرکردن شخصیت اوست...
📝 لینک متن کامل مطلب در مجله ادبی هنری کافه داستان:
https://b2n.ir/667381
▪️
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
کافه داستان
یادداشت؛اسم تمام مردهای تهران علیرضاست؛علیرضا محمودی ایرانمهر؛الهام وطنخواهان؛کافه داستان
داستان از زندگی مشترک پریسا و علیرضای اصل اول آغاز شده که کمبودهایی دارد و وجود این کاستیها و نارضایتی بعدش، پریسا -زن نهچندان زیبای داستان- را مجبور
▪️
اسم تمام مردهای تهران علیرضاست
اثر علیرضا ایرانمهر
رمانی غافلگیر کننده و جذاب با موضوعی جذاب تر است.
تکثیر علیرضا به دست پریسا،با خواندن یک ورد آن هم در عصر تکنولوژی و پیامدهایی که باید خود بخوانید.
آنچه بیشتر داستان را برای من جذاب کرد اشاره به آب انبار قدیمی بود اولین محل آشنایی پریسا و آن ملکهی زیبایی.
آب انباری که حالا خشک بود و آب نداشت و تمام قنات هایی که به سمتش جاری می شدند به لطف چاه های عمیق خشک شده بودند و بی آب و مردم ول معطل مانده اند برای هیچ...
در جایی دیگر اشاره می کند به مقنی هایی که ۱۵۰ متر زیر زمین می روند و چاه می کنند و صدای تیشه زدنشان هنوز می آید.
و شب های پرستاره کویر را چند بار به پشت پنجره های دود گرفته تهران می کشاند.
سادگی و اصالت و بی پیرایگی کویر در مقابل تجمل و تکنولوژی شهر، شاید اشاره ای به سادگی و اصالت وجود و تضاد آن با پیچیدگی ها و تمایلات زندگی مدرن باشد.
تکثیر کردن وسیله ای است برای اقناع روح ناراضی، ناآرام و زیاده خواه آدم هایی که هیچ چیز قانعشان نمی کند.
از تیغ جراحی تا تکثیر کردن آدمی که میخواهی به دلخواه تو باشد. شاید نوعی تقلا و کنکاش درونی برای ساختن همراهی که دلخواه باشد.
▪️
این نظر و نگاه خانم خدیجه فشخورانی بود به رمان:
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
سپاس از ایشان
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
اسم تمام مردهای تهران علیرضاست
اثر علیرضا ایرانمهر
رمانی غافلگیر کننده و جذاب با موضوعی جذاب تر است.
تکثیر علیرضا به دست پریسا،با خواندن یک ورد آن هم در عصر تکنولوژی و پیامدهایی که باید خود بخوانید.
آنچه بیشتر داستان را برای من جذاب کرد اشاره به آب انبار قدیمی بود اولین محل آشنایی پریسا و آن ملکهی زیبایی.
آب انباری که حالا خشک بود و آب نداشت و تمام قنات هایی که به سمتش جاری می شدند به لطف چاه های عمیق خشک شده بودند و بی آب و مردم ول معطل مانده اند برای هیچ...
در جایی دیگر اشاره می کند به مقنی هایی که ۱۵۰ متر زیر زمین می روند و چاه می کنند و صدای تیشه زدنشان هنوز می آید.
و شب های پرستاره کویر را چند بار به پشت پنجره های دود گرفته تهران می کشاند.
سادگی و اصالت و بی پیرایگی کویر در مقابل تجمل و تکنولوژی شهر، شاید اشاره ای به سادگی و اصالت وجود و تضاد آن با پیچیدگی ها و تمایلات زندگی مدرن باشد.
تکثیر کردن وسیله ای است برای اقناع روح ناراضی، ناآرام و زیاده خواه آدم هایی که هیچ چیز قانعشان نمی کند.
از تیغ جراحی تا تکثیر کردن آدمی که میخواهی به دلخواه تو باشد. شاید نوعی تقلا و کنکاش درونی برای ساختن همراهی که دلخواه باشد.
▪️
این نظر و نگاه خانم خدیجه فشخورانی بود به رمان:
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
سپاس از ایشان
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
نگاه و نظر شما دربارهی این رمان در صفحههای تلگرام و اینستاگرام رادیو ایرانمهر منتشر میشود.
▪️
اینجا رادیو ایرانمهر است
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
طبیعت بهت نشون میده چقدر تنهایی
اما اتفاق مهم درست بعد از این آگاهی میافته...
https://www.instagram.com/tv/CHH5E8XD0CM/?igshid=1ke92ebaj5je8
اما اتفاق مهم درست بعد از این آگاهی میافته...
https://www.instagram.com/tv/CHH5E8XD0CM/?igshid=1ke92ebaj5je8
▪️
در این روزگار عجیب دلسردیها، دکانهای بسته و کتابفروشیهای خلوت، کتاب
(اسم تمام مردهای تهران علیرضا ست)
به چاپ سوم رسید.
در این روزگار سخت چنین چیزی فقط با عشق و گرمای همدلی شما ممکن میشود.
ممنون از همراهی تان.
نگاه و نظرتان را برایم بنویسید.
#علیرضا_ایرانمهر
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
اینجا رادیو ایرانمهر، صدای داستان، شعر و زندگی..
در این روزگار عجیب دلسردیها، دکانهای بسته و کتابفروشیهای خلوت، کتاب
(اسم تمام مردهای تهران علیرضا ست)
به چاپ سوم رسید.
در این روزگار سخت چنین چیزی فقط با عشق و گرمای همدلی شما ممکن میشود.
ممنون از همراهی تان.
نگاه و نظرتان را برایم بنویسید.
#علیرضا_ایرانمهر
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
اینجا رادیو ایرانمهر، صدای داستان، شعر و زندگی..
اگر ببینی کسی که فکر میکنی خودت هستی رویای کسی دیگر است، زندگیت چه گونه خواهد بود؟
کتاب (اسم تمام مردهای تهران علیرضا ست) در طرح تخفیف پاییزهی کتابفرشیها به مدت یک هفته.
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
اینجا رادیو ایرانمهر، صدای داستان، شعر و زندگی..
کتاب (اسم تمام مردهای تهران علیرضا ست) در طرح تخفیف پاییزهی کتابفرشیها به مدت یک هفته.
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
▫️
کتاب را از ایــــنــــــــجــــــــــا میتوانید تهیه کنید.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
اینجا رادیو ایرانمهر، صدای داستان، شعر و زندگی..
وقتی گروهی آدم سرگردان در تاریکی ترسناک گرفتار شده باشند اگر مدام فریاد بزنند: لعنت بر تاریکی! این فریادها باعث نجاتشان نخواهد شد.
این که مدام تکرار کنند: تاریکی چقدر ترسناکه! هی ببین چقدر اینجا تاریکه! من از تاریکی متنفرم! بیاین همه از تاریکی متنفر باشیم... باعث روشنایی نمیشود بلکه فقط تاریکی را از اتفاقی بیرونی تبدیل به سرشت درونی و باور آدمها میکند.
برخلاف انتظار ما راه نجات از ظلمات هیچ وقت در واقعیت زندگی به شکل طلوع ناگهانی خورشید ظاهر نمیشود، بلکه همواره درخششی کوچک و ریز به اندازه یک کرم شب تاب است که دیدن آن نیاز به هوشیاری و سکوت دارد.برای همین نفرین تاریکی و هیاهوی وحشت خود بخشی از تاریکی است که دیدن روزنهی نجات را سختتر و راه نجات را از تو دورتر می کند.
حتا هنرمندانی که نشان دادن رنج و تباهی و بدبختی مردم را تعهد اجتماعی خود میدانند از بیتعهد ترین ها نسبت به رنج انسان هستند. کسانی که با نفرین تاریکی مسولیت جستجو برای یافتن روزنه نور را از دوش خود بر میدارند و از درد و تاریکی هویتی برای انسان می سازند.
#علیرضا_ایرانمهر
از دنیای درونی رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
این که مدام تکرار کنند: تاریکی چقدر ترسناکه! هی ببین چقدر اینجا تاریکه! من از تاریکی متنفرم! بیاین همه از تاریکی متنفر باشیم... باعث روشنایی نمیشود بلکه فقط تاریکی را از اتفاقی بیرونی تبدیل به سرشت درونی و باور آدمها میکند.
برخلاف انتظار ما راه نجات از ظلمات هیچ وقت در واقعیت زندگی به شکل طلوع ناگهانی خورشید ظاهر نمیشود، بلکه همواره درخششی کوچک و ریز به اندازه یک کرم شب تاب است که دیدن آن نیاز به هوشیاری و سکوت دارد.برای همین نفرین تاریکی و هیاهوی وحشت خود بخشی از تاریکی است که دیدن روزنهی نجات را سختتر و راه نجات را از تو دورتر می کند.
حتا هنرمندانی که نشان دادن رنج و تباهی و بدبختی مردم را تعهد اجتماعی خود میدانند از بیتعهد ترین ها نسبت به رنج انسان هستند. کسانی که با نفرین تاریکی مسولیت جستجو برای یافتن روزنه نور را از دوش خود بر میدارند و از درد و تاریکی هویتی برای انسان می سازند.
#علیرضا_ایرانمهر
از دنیای درونی رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
مرور صادقانهی زندگی معمولاً به هر کسی نشون میده اون چیزی رو که واقعا نیاز داشته به دست آورده.
اما چیز های بی شماری هم هستن که به شدت نیازمندشون بودیم و همیشه دور بودن و ناکام موندیم.
حالا اگر با دقت بیشتر نگاه کنی میبینی چیزهایی رو که هیچ وقت بدست نیاوردی دقیقا همون چیزهایی بودند که همیشه حسرت شون رو میخوردیم.
حسرت به شکل معجزه آسایی هر چیزی رو حتا اگه دم دستت باشه از تو دور میکنه. حتا اگه چیزی رو بدست بیاری اون رو ازت میگیره.
درک تفاوت عمیق (نیاز) با (حسرت) یکی از لحظه های تکان دهنده زندگی است.
لحظه ای که میفهمی همه اون چیزهایی که یک عمر چشم انتظار شون بودی با نیروی خودت از زندگی دور کردی.
جامعه و فرهنگی که تفاوت اساسی (حسرت) و (نیاز) رو به آدم هاش آموزش نده فقط انبوهی موجودات ناکام پرورش میده. جامعه ای که توش معنای نیازمند مترادف بدبخت و فقیر و بیچاره است. در حالی که نیازمند در معنای واقعی کلمه قدرت بینهایت داره.
نیاز مثل نیروی خلاء میمونه که ناگزیر باید با چیزی پر بشه. همون نیروی فیزیکی که موتورهای درونسوز و جت رو به حرکت در میآره. با تولید گرما خلاء ایجاد می کنن تا هوا جای اون رو پر کنه و حرکت ایجاد بشه.
در (نیاز) معنای اطمینان پنهان شده مثل تشنهای که تردیدی در نوشیدن آب نداره اما حسرت پر از اما و اگرهای درونی ست. طوری که حتا اگه چیزی رو به دست بیاری، باز هم مطمئن نیستی واقعاً میخواهیش یا نه و بهسرعت جذابیتش رو برات از دست میده
آدمهای حسرتزده حتا وقتی آرزوهاشون رو تصور میکنن خود رو در اون لحظه به شکل موجودی متفاوت با الان شون میبینن. اما انسان نیازمند چیزی رو برای خود واقعی و کاملش درست به همین شکلی که در لحظه حال هست میخواهد.
چنانکه اگه نیازش رو به دست نیاورد خود او چنان که امروز هست دیگه نیست.
نیاز درباره بودن و نبودن است و حسرت درباره شایدها و امیدهای واهی.
در نیاز نیروی زندگی وجود داره و در حسرت نیروی مرگ.
نیاز نیرویی وحشی و غیر قابل توضیح است و حسرت زجیرهی بیپایانی از دلیلها و توجیهها.
و خردمندی هدایت نیاز به سوی خواستن و کامیابی است.
اگر تنها همین جملهی درخشان مولانا رو به یاد بسپاریم:
آب کم جو، تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست
از مردمی حسرت زده و ناکام به آدمهایی نیازمند و کامروآ دگردیسی مییابیم.
از دنیای درونی رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
اما چیز های بی شماری هم هستن که به شدت نیازمندشون بودیم و همیشه دور بودن و ناکام موندیم.
حالا اگر با دقت بیشتر نگاه کنی میبینی چیزهایی رو که هیچ وقت بدست نیاوردی دقیقا همون چیزهایی بودند که همیشه حسرت شون رو میخوردیم.
حسرت به شکل معجزه آسایی هر چیزی رو حتا اگه دم دستت باشه از تو دور میکنه. حتا اگه چیزی رو بدست بیاری اون رو ازت میگیره.
درک تفاوت عمیق (نیاز) با (حسرت) یکی از لحظه های تکان دهنده زندگی است.
لحظه ای که میفهمی همه اون چیزهایی که یک عمر چشم انتظار شون بودی با نیروی خودت از زندگی دور کردی.
جامعه و فرهنگی که تفاوت اساسی (حسرت) و (نیاز) رو به آدم هاش آموزش نده فقط انبوهی موجودات ناکام پرورش میده. جامعه ای که توش معنای نیازمند مترادف بدبخت و فقیر و بیچاره است. در حالی که نیازمند در معنای واقعی کلمه قدرت بینهایت داره.
نیاز مثل نیروی خلاء میمونه که ناگزیر باید با چیزی پر بشه. همون نیروی فیزیکی که موتورهای درونسوز و جت رو به حرکت در میآره. با تولید گرما خلاء ایجاد می کنن تا هوا جای اون رو پر کنه و حرکت ایجاد بشه.
در (نیاز) معنای اطمینان پنهان شده مثل تشنهای که تردیدی در نوشیدن آب نداره اما حسرت پر از اما و اگرهای درونی ست. طوری که حتا اگه چیزی رو به دست بیاری، باز هم مطمئن نیستی واقعاً میخواهیش یا نه و بهسرعت جذابیتش رو برات از دست میده
آدمهای حسرتزده حتا وقتی آرزوهاشون رو تصور میکنن خود رو در اون لحظه به شکل موجودی متفاوت با الان شون میبینن. اما انسان نیازمند چیزی رو برای خود واقعی و کاملش درست به همین شکلی که در لحظه حال هست میخواهد.
چنانکه اگه نیازش رو به دست نیاورد خود او چنان که امروز هست دیگه نیست.
نیاز درباره بودن و نبودن است و حسرت درباره شایدها و امیدهای واهی.
در نیاز نیروی زندگی وجود داره و در حسرت نیروی مرگ.
نیاز نیرویی وحشی و غیر قابل توضیح است و حسرت زجیرهی بیپایانی از دلیلها و توجیهها.
و خردمندی هدایت نیاز به سوی خواستن و کامیابی است.
اگر تنها همین جملهی درخشان مولانا رو به یاد بسپاریم:
آب کم جو، تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالا و پست
از مردمی حسرت زده و ناکام به آدمهایی نیازمند و کامروآ دگردیسی مییابیم.
از دنیای درونی رمان: #اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
اتفاق اصلی سالهای بعد از تجربه کردن عشق رخ میدهد. وقتی با نیروی غافلگیر کنندهی درونت رو برو میشی و ابعاد ناشناختهای از خودت را کشف میکنی. داستان بلند «برف تابستانی و هفت ثانیه سکوت عشق» دربارهی سفری ست که باعشق آغاز میشود و به ماجرایی اسرارآمیز میرسد. این کتاب دربارهی نیروی باورناپذیر سکوت است که سالها تحمل رنجها و هیجان عشق آن را پدید میآورد. نیرویی که میتواند چیزی را از درونت بیرون بکشد. داستانی دربارهی مکانها و آدمهایی که هیچ وقت فراموش نمیشوند.
این کتاب را در سراسر ایران میتوانید از طریق وبسایت نشر چشمه و دیگر مراکز مجازی و حقیقی فروش کتاب تهیه کنید.
#علیرضا_ایرانمهر #نشر_چشمه
#برف_تابستانی_و_هفت_ثانیه_سکوت_عشق
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
#بارون_ساز #ابر_صورتی #بریم_خوشگذرونی #فریدون_پسر_فرانک #سفر_با_گردباد #کشف_لحظه #نوولا #نوول #داستان_بلند
@hafezkk
این کتاب را در سراسر ایران میتوانید از طریق وبسایت نشر چشمه و دیگر مراکز مجازی و حقیقی فروش کتاب تهیه کنید.
#علیرضا_ایرانمهر #نشر_چشمه
#برف_تابستانی_و_هفت_ثانیه_سکوت_عشق
#اسم_تمام_مردهای_تهران_علیرضا_ست
#بارون_ساز #ابر_صورتی #بریم_خوشگذرونی #فریدون_پسر_فرانک #سفر_با_گردباد #کشف_لحظه #نوولا #نوول #داستان_بلند
@hafezkk