#چشم هایت شراب نابیست.... و #آغوشت داغ تــر از داغی #تابستـان است ... شمع وجـــودم #ذوب میشود .... آن هنگـــام که ماننـــد #پروانه گــرداگرد #وجـــودم می تابی.....☔️🍃
ڪاش هر روز براے من از #تماشاے تو آغاز شود #عاشقانه به من #چشم بدوزی نگاهت را چونان آفتاب بر آسمان چشمانم بتابی و من غرق در تماشاے دیدگان خمار و نگاه دلفریبت به #صبح سلامے دوباره گویم
#شب که میشود! #دلتنگی اش امانم را میبرد... خیالش تا #صبح در سرم میچرخد... لبخندش از جلوی #چشمانم نمیرود... #چشم هایش از #چشم هایش نمی گویم به قول بزرگ علوی؛ #چشم هایش شروع واقعه بود....