کانال تلگرامی گلونی
715 subscribers
2.61K photos
965 videos
164 files
460 links
ایران را میخواهی مرا بشناس من تاریخ ایرانم



رسم و رسومات قوم لک.موسیقی لکی.تاریخ
شعر.چلسرو.مور.فرهنگ.و...
در کانال گلونی

ارتباط با ادمین

@rezagaravnd
@bahrgerayatlak
Download Telegram
Forwarded from کانال تلگرامی گلونی (کـُرلَـک kor_Lak)
شو چله هات ای دواره
ایمشو اول وهاره
لکسو کل سر ئو سر
فرشه مونگ و ئساره

مویژ کشمش گردکو
برساق ئو بنی برو
انار و بی و نارنج
پاییز چی و هراسو

توژه ویری جلو دار
گلیچ گلیچ مایه هوار
مال دلل گرما کیم
زمسو هات ئو دیار

و خاپوره چل سرو
فالی بایژیم بی عنو
بوشیم خدا خومه می
منگا کله جومی دو

شودریژه ئو بی سامو
گیسل بچن ئی دامو
پاچا گوش کیم و توما
اج باوه ئو دائا مو

تا شوگارل کولا کیم
ئی بختک ئی ملا کیم
بی لاره ئو بی لنجه
سفره دوسی ولا کیم

ئرا دویریت هام ار تو
بو ئو دیارم ایمشو
تا ارینت بخونم
بینا بینا کُره نو

اخنکه تو رنگینی....

هوش اج منه مسینی

دُئا مهم ار خدا...

هر ایجوره بمینی


#مهدی_زینی

#گلوني_فرهنگ_ونماد_قوم_لك

@Golvani_Lak
«آگر بی دوی»
خو قفس وازه بوری فِر گریمو
ئیِ مولق چوی ئساره جٌر گریمو
ئه ریِ یه تاگه، جا پامو دیار ناوُ
بِسُزیم بی دوی ئو ئاگِر گریمو

#مهدی_زینی

#کانال_گلونی_لــک

@Golvani_lak
روژ شادی روژ بزم قوم لک
روژ فرهنگ روژ عزم قوم لک
اردیبهشت مونگ خوشرنگ وهار
روژ جشن وعزم جزم قوم لک


لکم لک زاده ام بن چینه دیرم
دمی صادق دلی بی کینه دیرم
نژادم کی منش ایران نشینم
نشونی اج «لکا» دیرینه دیرم

#«لکا»= در زبان ایران باستان و پهلوی به معنی سر زمین است.

عاقبت فصل بهاران می رسد
سوز و سرما هم به پایان می رسد
روزها با با فه ای از تاج گل
فصل گرما بر #لکستان می رسد

خدا را شاکریم که از قومی محسوب می شویم که تاریخش از ابتدای تاریخ تا کنون سرشار از نقطه عطفهای ارزشمندی است.
بزرگان و نام آورانش بر تارک تاریخ ایران زمین می درخشند .فرهنگ پر بارش زیباترین شکوفه های باغ دانایی و ادب و فرهنگ سرزمین کهن است.
آنچنان درخشان است که هر چشمی را خیره می کند و هر دستی برای چیدن گلهای این باغ دراز است.
کنون ای دستهای شاد و خندان بر گشته از خوان پر نعمت فرهنگ و زبان لکی ! بچینید و ببویید و نوش جانتان ،ولی ذکر نام و آدرس باغ را فراموش نکنید .
اول اردیبهشت ماه 1396 اولین روز بزر گداشت فرهنگ و زبان #لکی بر همه ی کسانی که دلی در گرو هویت و سر برزی سرزمین مادریشان دارند ، مبارک باد.

#مهدی_زینی

#کانال_گلونی_لــک

@Golvani_Lak
‍ جمعه را...
تعطیل می کنیم..
چون.........
غمگین است...
دلگیر است...
غروبهایش ...
سرد و ساکت...
در پشت دیوار عادت...
سنگر می گیریم
نگاه می کنیم تا کی می رود
شاید نیاید...
اما...
می آید زودتر از همیشه
بیایید ......
کرکره ی محبت را پایین نکشیم
این کالای گرانبها....
همیشه مشتری دارد
دلهایمان ...
در پی کالی به کالی هستند
رود باشیم....
رونقش را سد نکنیم


#مهدی_زینی


صبح آدینه اتان به خیر و خوشی
بازار مهر و محبتتان گرم و پر رونق بادهم تبارانم🌺🌺
‍ « ایرشت آوردِن »
یکی از واژه های رایج زبان لکی «ایرشت /ایرشد/اریشد » آوردن است .

این واژه معنای حمله ور شد و به سوی کسی یا چیزی یا حیوانی هجوم آوردن است به طوریکه جسورانه باشد و طرف از این هیبت بترسد .
زمانی بیشتر بر حمله ی چند سگ به شخصی یا حیوانی را در بر می گرفت ، در این مورد می گفتند :
سگل اریشدو آورد .یعنی بی وقفه حمله کردند یا محاصره اش کردند.
گاه معنی جانبی و به خود می گیرد و آن زمانی است که چند نفر به یک نفر حمله می کنند و با او بد دهنی و بد زبانی می کنند و مردم به کنایه و طعنه و تعریض می گویند به فلانکس اریشد آوردن تا در ذهن مخاطب این حمله حالت مذموم به خود بگیرد.
در اوستا آنطور که آقای دوستخواه آورده اند : « اَوَاُیریشتَ » به معنی تاب دادن و گرداندن است .در اوستا به یکی از گناهان اطلاق می گردد و آن چنین است که کسی با چرخاندن یک وسیله ی جنگی به سوی کسی شتاب کند و قصد زدن او را داشته باشد .
به نظر می رسد که این وازه در زبان لکی به شکل اریشت تغییر یافته و در زبان ترکی به یورش مبدل شده است .دهخدا یورش را ترکی دانسته است .
یورش
لغت‌نامه دهخدا
یورش . [ ی ُ / یو رِ ] (ترکی ، اِ)حمله و هجوم و هله و همه . (ناظم الاطباء). حمله و بر دشمن دویدن . (آنندراج ). هجوم . حمله : به یک یورش صفوف دشمن را درهم شکستند.
#مهدی_زینی

#کانال_گلونی_لــک

@Golvani_Lak
Forwarded from 🎼لک موزیک🎬
« دشدکی »
دشدکی واژه‌ای لکی و به معنای یک عضو فرعی که بیرون از اصل هر چیزی وابسته‌ی آن می شود.
همانند: دنو دشدکی / پرو دشدکی / خاک دشدکی (برای مناطقی که امکان باستانی بودن دارد )
این واژه داری دو جزئ است:
دشتک =شکل اوستایی= دشدک (لکی) +ی
در کل یای آخر آن انتساب را می رساند. در زبان لکی حرف « ت » پایان برخی کلمات را به شکل «د» تلفظ می‌کنیم. همانند : گوشت = گوشد / کُشت = کُشد / زشت = زشد و ......
در زبان لکی همان صورت اوستایی خود را حفظ کرده است.
گاه وصله‌ی البسه را هم که از بیرون عارض می‌شود و به پارچه‌ی اصلی وصله می شود، دشدکی خوانده می شود.
مترادف آن « دِرَکی » است. همانند: شو دِرکی= چوپان غریبه و غیر از اقوام و اهل دودمان و خانواده.
متاسفانه این واژه در زبان لکی به همان شکل اوستایی برای جنین باقی نمانده است و معنای اصلی غیر و بیرون از اصل را دارد.
امکان دارد در زمانی این واژه ی دشدک در زبان لکی معنای جنینی داشته است ولیکن هم اکنون اثر، سند و مدرکی از آن در دست نیست. به احتمال زیاد از واژه های فراموش شده است.
مردمان ما به جنین به طور کلی آویل می گویند. هر گاه بخواهند بگویند فلان کس جنین در شکم دارد می گویند: آویلی هایتی لم.
دشتک :جنین ، کودک پیش از زادن و هنگامی که هنوز در زهدان مادر است.
منابع : اوستا ج دوم دوستخواه.

#مهدی_زینی
#واژه_لکی
#واچ_لکی
@lakmusiic
لکم لک زاده ام بن چینه دیرم

دمی صادق دلی بی کینه دیرم

نژادم کی منش ایران نشینم

نشونی اج «لکا» دیرینه دیرم

#مهدی_زینی


🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
« کاسمسا / kasemsa»

«کاسمسا» با کسر سوم و سکون چهارم واژه ای لکی است. در زبانهای دیگر غرب کشور نیز آمده است ، ولی آنچه مد نظر ماست پرداختن به یک رسم و منش زیبای قوم لک است.
کاسمسا در اصل از دو جزء تشکیل شده است : «کاسه + هُمسا »که به مرور زمان تطور و تخفیف یافته و به خاطر سهولت و نرمی در بیان به شکل « کاسمسا » در آمده است.
در میان مردم ما مرسوم است که از آنچه خود در هر وعده ی غذایی می خورند مقداری را به عنوان «کاسمسا» به همسایگان می دهند .این غذا در کاسه ای ریخته می شود و به درب منزل همسایگان برده می شود .گاه همسایه هم به رسم ادب و جبران لطف مقداری از آنچه در منزل دارند ،مانند میوه، کشمش یا هر چیز دیگر که قابلیت هدیه داشته باشد در کاسه می ریزند و آن را پس می دهند.
در فرهنگ اسلامی ما با نظر مثبت و توجه نسبت به همسایه از هر نظر اشارات زیادی شده است ، اما آنچه بیشتر نمایان است این نقل حدیث حضرت فاطمه (س) از پیامبر اسلام است که «اول همسایه ، سپس اهل خانه».در مورد همسایه احادیث فراوان داریم که میتوان در نوشته ای جداگانه به آن پرداخت.
فرهنگ اسلامی و ایرانی و لکی ما رفتار همسایگان را باهم ستوده است .شعرای گرانقدر ما به این همسایه از هر زاویه ای نگریسته اند و شعر خود را به آن آراسته و فرهنگ ما را پربارتر کرده اند.
به عنوان نمونه ای از هزاران به ابیاتی از مولوی و جامی در زیر اشاره می شود.
صد کاسه همسایه مظلوم شکستی صد کیسه در این راه به حیلت ببریدی «مولوی»
هر که دارد ز خصلتی مایه اثر آن رسد به همسایه
کرد گویی بدین حیث اشعار آن که الجار گفت ثم الدار «جامی»

و اما...
در فرهنگ قوم لک به وفور در فولکلور و داستانها (متل / پاچا) به این رفتار انسانی اشاره شده است .به جرات میتوان گفت آنچه در گفتار عامه ی مردم می آید بیشتر از فرهنگ مکتوب و مدون تاثیر گذار و بسامد تکرار دارد.
به چند نمونه از این فولکلورهای زیبای لکی اشاره می کنیم :
وت : کاسمسا تا کوئه مچی ؟ وت : تا ئی دُمه مچم زوی گلا مارم.
گفت :کاسمسا کجا؟ گفت: جایی دوری نمیروم ، به زودی بر می گردم.
این واته به اهمیت کاسمسا و دو طرفه بودن آن اشاره می کند.
وت : کاسه ی دیریم آرک برک ، مِ پر کمی تو پرِترک
این واته نیز به همان انتظار همسایگان از هم و اهمیت کاسمسا اشاره دارد.
همسایه نزد قوم لک و فرهنگ لک آنقدر اهمیت دارد که در نواهای مادرانه هم جا باز کرده است .
وقتی که مادر برای جگر گوشه اش می خواند که :
« روله روله هر کورمی ،تا ژن نیری هم کورمی ،ژنت گِ حواست برامی ،جیا بویی هُمسامی ، هُمسا بی کاسمسامی .»
در این نوای مادران بر کاسمسا تاکید شده است و همسایه ی بی کاسمسا را به طور غیر مستقیم ذم کرده است.
«شیرینی هُمسا ، هار کاسمسا »
.این واته نیز کاسمسا را به خاطر مهر و محبت و الفت و انس و نزدیکی همسایگان با هم ستوده است.
«زر و کاسمسا نماو »:
از این واته فهمیده می شود که ارزش کاسمسا به گرانی و ارزانی آن نیست ، زیرا همسایگان از هم انتظار کاسمسای ارزشمند و مهم مانند طلا و جواهرات ندارند ، بلکه هدفشان پیوند اخلاقی و مهربانی و به یاد هم بودن است.
در خاتمه یکی از ویروشه های مردمان ما زمانی است که در روستاها و سیاه چادرها «کرنگ ها»خسته و کوفته از کار روزانه بر می گشتند و ماحضری در خانه نبود وبوی غذاهای محلی مانند «قاورمه»،«کُفته»، «چُره ک رویین» ودیگر غذاهای خوشبو با چاشنی «ادویه ی لکی»مشام همه را می نواخت ، امید داشتند که «کاسمسایی» در راه است.

منابع : 1.(وسائل‌الشيعه/7/112) / 2.دیوان شمس غزل 2631 / 3.هفت اورنگ جامی، سلسله الذهب / 4. رد پای پیشینیان اثر نگارنده

#مهدی_زینی

http://telegram.me/farhangelakI
نمیتوان از کنار اشعار میر نوروز به سادگی و بدون نوشیدن جامی از آب خنک گفتار این فرزانه لرستانی گذشت.
اوسنو بخت بلن بی دسگیرم گره از مو می گشادی نوک تیرم
ریت بوییت و دوسکم که دوسکت مُرد تش گرت بی و زغال خاکشه باد برد
همچنین نمیتوان آوای آسمانی رضا سقایی و دیگرخوانندگان لر را با گوش جان نشنید و لذت نبرد.
نمیتوان فرهنگ و ادب کردها ر ا بدون شنا کردن در دریای اشعار وفایی و هیمن و دیگران رها کرد.
ساقیا! وا باده وه، وا باده وه
( ساقیا با جام باده)
روو له لای من كه به جامی باده وه
( رو به سوی من كن با جام باده)
وا وه ره، ده وا وه ره، نیزیك به لیم
( به نزدیك من بیا)
بمده یه مه ی، بمده یه مه ی، تا ده لیم
«هیمن»

نمیتوان حسن زیرک این خواننده ی کهکشانی و خالقی این استاد شعر و موسیق را فراموش کرد.
ما همانگونه که دیگران را محترم می شماریم ، دوست داریم و خواهان آن هستیم که ما را با نام فرهنگ و زبانمان بخوانند و این خواسته ی بزرگی نیست ، زیرا ما در واقع برای مالکیت داشته های فرهنگیمان اینگونه تواضع و استدعا داریم.
در پایان زنده باد ایران و اقوام مختلف ایرانی که هر کدام با فرهنگ و زبان بومی و محلی خود در برپایی خیمه ی بلند زبان فارسی سهمی به سزا دارند.

منابع :
روزنامه ی ایران14/9/94 ص7
Minorsky, “Lak”, Encyclopaedia of Islam
رده شناسی زبانهای ایرانی ، محمد دبیر مقدم
ریشه شناسی و معنا شناسی در زبان لکی ، دکتر فرامرز شهسواری


#مهدی_زینی

http://telegram.me/farhangelakI
Forwarded from اتچ بات
تداوم یک زبان و فرهنگ مستلزم انتقال به نسل بعد و ایجاد حس تشخص نسبت به آن است
در زیر قصه گویی سایدا زینی دختر بچه لک تبار را میشنویم با داستانی به نام ملوچک زرده(گنجشک زرد)
مردم لک در جغرافیایی متمرکز بین استان های لرستان،ایلام،همدان و کرمانشاه زندگی میکنند که در بین عموم و برخی نویسندگان و کتب تاریخی لکستان خوانده میشود

در زبان لکی به داستان پاچا گفته میشود
بشنوید پاچای ملوچک زرده

برگردان پاچا به زبان فارسی :
اینچنین روایت می کنند که فصل زمستان بود ، گنجشگ زرد رنگی بر روی قالبی یخ نشست ، پس از اینکه پاهایش یخ زد ، گفت : ای یخ چقدر قدرتمندی؟ یخ گفت : اگر زورمند بودم آفتاب مرا آب نمی کرد.گفت ای آفتاب چقدر زورمندی؟ گفت : اگر قدرتمند بودم پشت کوههای جایم نبود.گفت ای کوه چقدر قدرتمندی؟ گفت اگر قدرتمند بودم ، بر رویم علف نمی رویید. گفت ای علف چقدر قدرتمندی ؟ گفت اگر قدرتمند بودم ، بزها مرا نمی خوردند. گفت ای بز چقدر قدرتمندی؟ گفت اگر قدرتمند بودم گرگ مرا نمی خورد.گفت ای گرگ چقدر قدرتمندی؟ گفت :اگر قدرتمند بودم سگ مرا نمی خورد. گفت ای سگ چقدر زور داری؟ گفت اگکر زور داشتم پای دیوارها جایم نبود.گفت ای دیوار چقدر زور د اری ؟گفت اگر زور داشتم موش مرا سوراخ نمی کرد. گفت ای موش چقدر زئر داری /گفت اگر زور داشتم ،گربه مرا نمی خورد.گفت ای گربه چقدر زورداری؟گفت :زور دارم زور می کنم ، دنده و استخوانها را خورد می کنم.
به نظر می رسد که در این پاچا چرخه ی زیست محیطی و وابستگی پدیده های این دنیا به هم به نونهالان و خردسالان آموزش داده می شود.در واقع چرخه ی غذایی را هم گوشزد می کند و هر کدام از پدیده ها به این امر رضا داده و تسلیم آن هستند و می پذیرند که این جبر زمانه است و باید در مقابل آن سر تعظیم فرود آورد.

#مهدی_زینی

راوی #سایدا_زینی
هیجدهم شهریور سالروز ثبت ملی گلونی لکی مبارک باد

پرچم قوم و تبار لک تونی ای گلونی
سروه‌ن سرو و چنار لک تونی ای گلونی
دویره ئه جینت، دَسَل بی پشت و پیه‌لی
ریشه دارِ برقرار لک تونی ای گلونی

#مهدی_زینی
#گلونی_لکی #میراث_لکی
#شعر_لکی #قوم_لک

کانال تلگرامی گلونی لکی


https://t.me/Golvani_lak
دوبیتی

ایمشو داخی ئَر دل بیچاره دیرم
رنگـی  وَه  زردی  ایـواره  دیـرم
«کرم» و تنـیای شوگـارت قـسم
ایـمشو تا گَه صـو پـژاره دیـرم
#کرم_دوستی

ایمشو دلکم هُم درده میتی
شراو خوشرنگ تو کرده میتی
تپه تپمه ای زور مسی
دلم لوئل می هرده میتی

#مهدی_زینی

کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak
«دو بیتی لکی»
مفاعیلن/مفاعیلن/فعولن(مفاعیل)

دو نرگس مَرشِنن لوُ لوُ تَراوی
دو گونا بومِ گل کوُ کوُ تراوی

مَکیشن وینه مُنگ ار پوسِ سوسن
شقایق سویرِ سِنج توُ توُ تَراوی

#مهدی_زینی

«شونِم / تَراوی »

تراوی واژه ای لکی و به معنای شبنم است این واژه اصیل و سدیس و مختص زبان لکی است.مردمان لک زبان واژه ی دیگری مانند شونِم را که ترجمه ی حرف به حرف شبنم فارسی است ، به کار می برند و معروف و رایج هم هست.
از همین واژه ی تَر ترکیباتی بدیع دیگر در زبان لکی داریم که شنیدنشان طراوت و شادابی به مخاطب می بخشد. واژه هایی همچون : تر کار = بذرپاشی در زمین نمدار/ دل تر= احساسی و دلنازک که با کوچکترین تلنگر عکس العمل احساس شدید می شود.(خدا حافظ ای شئر شقایق دل تر. ).
تراله = نازک ، جوان، نو رس، بیشتر صفت برای کودک تازه به دنیا آمده است .در این مورد یک فال داریم که می گویند : تری تری ترالی/آویل پار و پیراری / سر د و دنیا داری/اگر فلان ...... و الی آخر/ برای بوته های کوچک و با ساقه های بازریک هم کار برد دارد .مانندد این این بیت در مورد آمدن بهار و گل کردن درختان پیر که نشانی از آمدن بهار است .: تنگز درو زِن وایم تراله (لراله) /پیره دار گل کی اسگه وهاره /
تر دامو = هر چند معادل فارسی هم د ارد اما در زبان لکی هم جا باز کرده است و منظور پرهیزگاران و گریه کنندگان شبانه از خوف خداست.
تر پوش= شیک پوش و اجلاف .در زبان لکی اجلاف را که جمع جلف است و در عربی معنی دیگر دارد، به آدمهایی که به صورت ظاهر و پوشش خود اهمیت می دهند دلالت دارد .

و اما بر گردیم به تراوی که عبارت است از قطرات آب بر روی برگ و ساقه ی گیاهان در طول شب که هنگام صبحدم مشاهده می گردد .گاه این تراوی شدید و گاه اندک است و بستگی به بخار آب موجود در هوا دارد.
در زبان فارسی برای این مورد ژاله را هم به کار می برند ، چنانچه شاعر می فرماید :
ژاله اندر روی لاله کرده روی ژالـه واله همـچـو مـی انـدر پیاله بـر لبان بــاده خوار (ملا منوچهر لک)
تو گفتی چرخ زرین ژاله بارید به گرد ژاله برگ لاله بارید (فخر الدین اسعد گرکانی / ویس و رامین)
شبنم
لغت‌نامه دهخدا
شبنم . [ ش َ ن َ ] (اِ مرکب ) صقیع. (بحر الجواهر). قطرات ریزه ٔ آب که در شبهای مرطوب بر زمین ریزد. (فرهنگ نظام ). بخار آب که به شکل قطره های بسیار کوچک در شبهای بی ابر بر روی نباتات می نشیند. رطوبتی که شب هنگام بر روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید شود. قطره ای که شب در روی برگ گل یا گیاه نشیند. توضیح آنکه تولید شبنم بدان جهت است که موقع سحر، که هوا غالباً رو به سردی میرود مولکولهای هوا زودتر از ذرات بخار آب اشباع گردند و دو عامل اشباع نسبی و برودت موجب میشوند که ذرات بخار آب تبدیل به قطرات ریز آب شود و بر سطح گیاهان قرار گیرند. (فرهنگ فارسی معین ). بژم . بشک . ژاله . بشم . پژم :
چو شب را گزارش درآمد بزیست بخندید خورشید و شبنم گریست (نظامی)
واژه ای دیگردر زبان لکی داریم که تقریبا تلفظش همانند «شونم» است ولیکن بر معنی دیگر دلالت دارد و آن واژه ی« شونیم »(shoneyem) است.
«شونیم» عبارت است از بیتوته کردن به الزام در جایی به خاطر فرا رسیدن شب و تاریکی.
گاه معنی پناه آوردن هم دارد و این معنای جانبی آن است.
با توجه به موارد فوق الذکر ، در زبان لکی برای شبنم واژه ی مستقل و لکی داریم و آن هم چیزی جز «تَراوُی» نیست.

منابع : فرهنگ دهخدا ، معین /

#متن_مهدی_زینی_اصلانی


کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak
لکم لک زاده ام بن چینه دیرم
دمی صادق دلی بی کینه دیرم
نژادم کی منش ایران نشینم
نشونی اج «لکا» دیرینه دیرم

«لکا»= در زبان ایران باستان و پهلوی به معنی سرزمین است.

#مهدی_زینی
#شعر_لکی

#صوتانه_خیر

کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak
پرده روژت کرده شو اج تاف گیس
نویر بدرت گم بیه ار لاف گیس
وژ بشارا وخد افطاری نیه
زاهدل کتنی گمون ار گاف گیس

#مهدی_زینی
#شعر_لکی
#صوتانه_خیر

تاف= آبشار
لاف = موج گیس
بشارا = پنهان کن
گاف گیس = در اینجا باز کردن گیسوان از روی سهو، هم معنای گاف دادن در زبان فارسی و حرف اول گیس است

کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak
« تکله ار دُم / takela ar doem »
آیینها و سنن و مرسومات فرهنگی در طول تاریخ مشمول تغییر و تحول می شوند.اما ذات آنها همیشه باقیست. پیشرفت علم و دانش و صعود سطح سواد و ذوق و استعداد آدمها ، باعث تغییر در روش انجام سنتهاست.
یکی از این سنتها « تکله ار دُم »، است.در گذشته وقتی که دختری به خانه ی بخت می رفت ، دختران دم بخت که برای به خانه ی شوهر رفتن بی تابی می کردند تا تشکیل خانواده ای بدهند و سر و سامانی بگیرند ، پشت سر عروس که از خانه ی پدر خارج می شد « تکله »ای پرتاب می کردند.در این حالت می خواندند : « تکله ار دُم منیشتر دُم » یعنی آرزو (آواخد) دارم من هم مثل تو عروس شوم.
هم اکنون این رسم انداختن تکله به پرت کردن گل در دامان عروس تبدیل شده است.گاهی هم عروس چشمش را می بندد و یک دسته گل به میان مدعوین زن پرتاب می کند. گل در دست هر کس قرار گیرد هورا می کشد که گره بختم باز شده است.

تکله = یک وسیله ی بافته شده از ساقه ی گندم است. در واقع نوعی تک کوچک است که با نخهای رنگی زینت داده می شود.این وسیله کاربردهای متفاوت را در بین مردم قوم لک دارد.

#مهدی_زینی_چپرا

#قوم_لک #لکستان #زبان_لکی

کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak
عشق یعنی با سایه ات همسایه ام
زنده اما با جان خود بیگانه ام
عشق یعنی چشمان و لبها می فروش
من گدایی ساکن در این میخانه ام

#مهدی_زینی_اصلانی
#صوتانه_خیر

کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak
به مناسبت روز بزرگداشت لسان الغیب

+ ادبیات تطبیقی

یکی از شاخه های زبان وادبیات فارسی ادبیات تطبیقی است.زبان #لکی نیز به تبع می تواند   با موضوع ادبیات تطبیقی حرفی برای گفتن داشته باشد.
*فولکلور لکی:
*برشن ئای برشن ئره خ چوی الماس  / بو تا بنوشیم دنیا بی وه فاس
از آن می برنده ی چون الماس بریز تا بنوشیم ،زیرا که دنیا بی وفاست.
شاعر می خواهد وعده ی خود را به فردا نیفکند ،زیرا به دنیا اطمینان ندارد و برایش اعتباری قائل نیست،بنا بر این دم را غنیمت شمرده وهر چند "می" برنده و مضر است باز آن را طلب می کند.این "می " برنده می تواند همان "می" باشد که زورش مرد افکن است.
*شرابی تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش, / که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش(حافظ)
*یه ئره خ نیه یه ژیرِ ماره / بیلا بنوشم چارم ناچاره
این می نیست بلکه زهر مار است ،من به خاطراینکه لاعلاجم می نوشم.
شاعر لک در این بیت "می" را به خاطر اینکه می خواهد دنیا و بی وفایی آن را فراموش کند به ناچار طلب می کند.در واقع این لحظه را برای این کار می پسندد و می تواند معنی دم غنیمتی را از آن استنباط کرد.
در این فولکلور لکی شاعر خواسته است که ازپیش از دنیای بی وفا انتقام بگیرد و قبل از آنکه دنیا به فکر کاری برای ناکامی باشد او کام خود را از جهان بستاند.در واقع نوعی دم غنیمتی در این بیت دیده می شود.اکثر شعرای فارسی زبان که از ارکان زبان فارسی محسوب می شوند اینگونه نظری دارند .ممکن است که واژه های بیان مطلب متفاوت باشد اما مضمون واحد و به یک نکته اشاره  دارد وآنهم دم را غنیمت شمردن است.
*
حافظ بزرگ در غزل شماره ی  403 می سراید:
کی بود در زمانه وفا؟جام می بیار / تا من حکایت جم و کاووس کی کنم
حافظ با اشاره به اینکه جمشید و کاووس هم از دنیای بی وفا بی مهری دیده اند و نتوانسته اند تا ابد در پادشاهی و قدرت بمانند و اکنون فقط حکایتی از ایشان باقیست ، گوشزد می کند که : دنیا از قدیم بی وفا بوده و از این به بعد هم خواهد بود ،پس باید دم را غنیمت شمرد و شاد بود.
*فولکلور لکی :
*ئایله ل صو باره مینگه مو کوئه / هر جا دوس بوشیِ هر ئوره خوئه
دوستان فردا موسم کوچ است ،مقصد کجاست؟هر جا دوست بپسندت ،همان جا مورد پسند ماست.
این بیت لکی حاکی از سپردن عنان و اختیار عاشق به معشوق است وخواست او را بر خواسته و تمایل خود و گروه مردمان ترجیح می دهد .در ادبیات فارسی اشعار فراوانی با این مضمون از شعرای بزرگ وجود د ارد .
*
حافظ:غزل شماره ی 400
*مایه ی خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست / می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
حافظ در این بیت نه تنها نظر و خواست دوست برایش مهم است ،بلکه کوشش و جهد هم می کند تا خود را به مکان و خواستگاه او برساند.مضمون بیت لکی با این بیت حافظ یکسان است و می توان تطبیق مضمون را به خوبی مشاهده کرد.
بابا طاهر لک هر چند خود با زبان لکی آشناست ، اما در یکی ازدوبتی های خود هر چند مضمون بابا عرفانیست ، به این موضوع اشاره کرده است. به هر حال دوست را بر خود ترجیح دادن است.:
*یکی درد و یکی درمان پسندد /یکی وصل و یکی هجران پسندد
*من از درمان و درد و وصل وهجران/پسندم آنچه را جانان پسندد (بابا طاهر لک)


*اریِ بالا برز شای بالا برزان /هر تو هاینیِ هول هلهلُ لرزان/شاعر گمنام/
Ere bala barz sha bala barzan/har to hayne hool hel helo larzan
دست اهل نووی وبالا دسان/بگرم دامان شای دیده مسان(ملا حقعلی)
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان/ که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان/حافظ/

#مهدی_زینی_چپرا

کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak
یه کُم اوره گِ هر رو رو مگیرِی؟
ای نوم خاوم شؤل یِ چو مگیری
کزه دنگی ارینم آشنایه
و گردم تا شفق چوی رو مگیری

#مهدی_زینی

کُم=کدام
رو رو =گریه ی شدید و مداوم با اشکهای فراوان
رو = رود
کزه=گیرایی و غمگینی صدا
یِ چو =بی وقفه

#دوبیتی_لکی
#شعر_لکی
#صوتانه_خیر

کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak
بابا طاهر موشی:
گل سرخم چرا پژمرده حالي؟
بيا قسمت کنيم دردي که داري
بيا قسمت کنيم، بيشش به من ده
که تو کوچک دلي، طاقت نداري!

#باباطاهر_لک

بوری تا خَم بیرا کیم
زیو تا کم بیرا کیم
بنیشیم وه برا بیر
خاکه رو هم بیرا کی

#مهدی_زینی_اصلانی

کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹


@Golvani_lak