کانال فردوس
524 subscribers
46.4K photos
11.9K videos
236 files
1.58K links
https://t.me/ferdows18


کانال فرهنگی ؛اجتماعی ؛ اقتصادی؛ خبری و سیاسی محله فردوس.(حسینی و فردوس)
بهشت محله های تهران.
سازنده علی تفرشی اینستا گرام ali.tafreshi

ارتباط با ادمین
@alit123456789
Download Telegram
#جایگزین آهن و اسیدفولیک

مصرف شیره انگور+خرما+توت = ۳شیره
همراه با آب یا شیر یا حلیم و یابه تنهایی
قرص خون اسلامی
تره و اب تره
سویق کامل
عدس
سوپ گندم با روغن زیتون
حلیم،آبگوشت،گوشت کبابی گوسفند،...
بادام
انجیر و زردآلو خیسانده در آب یا گلاب
زیتون

برای #روی

گوشت گوسفندی
شیر
غلات کامل(باسبوس)
سویق کامل
ماهی غیر پرورشی
حبوبات..سبزیجات


برای
#کمبود ویتامین D دی

برگ چغندر.انجیر.هسته سنجد.سویق کامل.شیرعسل..شیر باسویق سنجد..شیرخرما.گوشت گوسفند
داروی استخوان ساز
سویق سنجد روزی دو قاشق غذاخوری صبح ناشتا

برای کمبود #ویتامین ب

گوشت گوسفند.شیر.پنیر.تخم مرغ
ماهی.مویز.خرما.زیتون.لوبیا.جو.
عدس.بادام.سویق کامل.عسل

برای #ویتامین E
زیتون.. روغن زیتون
بادام..گردو..پسته.
آجیل
جعفری.. برگ چغندر.کلم.شلغم.خردل..کرفس
ماهی غیرپروشی
کدو حلوایی
ریحان.


🔰 #جایگزین قطره آد

🌿جایگزین قطره آد AD که مضر است:

👈نمک دریا از7ماهگی در غذا
👈ساق پا زیر نور مستقیم آفتاب به مدت10دقیقه هرروز
👈مصرف خرما روزانه
👈شیره خرما
👈زیتون و روغن زیتون

#امگا3

ماهی غیر پرورشی
تخم مرغ
گردو..وآجیل ها....روغن زیتون..و سویق کامل..
برگ چغندر..خرفه..
آفتاب گرفتن

برای جایگزین #زینک(روی..ویتامین ب)

گوشت گوسفند.برگ چغندر..تخم کدو..کدو..روغن زیتون..ماهی غیر پرورشی..تخم مرغ محلی
وسویق کامل

تامین #کلسیم

سویق کامل
سویق سنجد کامل (پوست و گوشت و هسته)
بادام روزانه ۱۴ عدد دانه دانه جویده شود یا با همین ۱۴ بادام و آب و عسل شیربادام درست کرده و میل شود
روزانه ۷ عدد انجیر ، ۷ عدد زیتون
داروی استخوان ساز
گوشت کبابی گوسفند
شیرعسل
برگ چغندر
کشک گوسفندی

#ید

ماهی غیر پرورشی..میگو
گوشت بوقلمون
شیر
حبوبات وغلات کامل
سویق کامل
تخم مرغ
نان سبوسدار
نمک‌دریا



🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿



✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #پنجاه


صدای خانم نصیری را شنیدم، بیدار شده بودند....

اشکم را پاک کردم و در زدم.
آن قدر به این طرف و آن طرف تلفن کردم تا مکان تصادف و مکان نزدیک ان را پیدا کردم...

#هدی را فرستادم مدرسه
زنگ زدم داداش رضا و خواهر هایم بیایند.
#محمدحسن و #هدی را سپردم به رضا
می دانستم هدی داییش را خیلی دوست دارد و کنار او آرام تر است. سوار ماشین آقای #نصیری شدم.

زهرا و شوهر خواهرم آقا نعمت هم سوار شدند. عقب نشسته بودم.

صدای پچ پچ آرام آقا نعمت و آقای نصیری با هم را می شنیدم و صدای زنگ موبایل هایی که خبرها را رد و بدل می کرد.
ساعت ماشین ده صبح را نشان می داد.
سرم را تکیه دادم به شیشه و خیره شدم به بیابان های اطراف جاده.

کم کم سر وصدای ماشین خوابید....

محسن را دیدم که وسط بیابان افسار اسبی را گرفته بود و به دنبال خودش می کشید. #روی اسب ایوب نشسته بود. قیافه اش درست عین وقت هایی بود که بعد از موج گرفتگی حالش جا می آمد، مظلوم و خسته.
+ ایوب چرا نشسته ای روی اسب و این بچه پیاده است؟ بلند شو....
محسن انگشتش را گذاشت روی بینی کوچکش، هیس کشداری گفت:
"هیچی نگو خاله، عمو ایوب تازه از راه رسیده، خیلی هم خسته است.
صدای ایوب پیچید توی سرم:
"محسن می رود و من تا چهلمش بیشتر دوام نمی آورم.

شانه هایم لرزید.

زهرا دستم را گرفت.
_"چی شده شهلا؟"
بیرون وسط بیابان دیگر کسی نبود...

صدای آقا نعمت را می شنیدم که حالم را می پرسید. زهرا را می دیدم که شانه هایم را می مالید.
خودم را می دیدم که نفسم بند آمده و چانه ام می لرزد.
هر طرف ماشین را نگاه می کردم چشم های خسته ی ایوب را می دیدم.
حس می کردم بیرون از ماشینم و فرسنگ ها از همه دورم.
تک و تنها و بی کس
با چشم های خسته ای که نگاهم می کند.
قطره های آب را روی صورتم حس کردم.

زهرا با بغض گفت:
_"شهلا خوبی؟ تو را به خدا آرام باش"

اشکم که ریخت صدای ناله ام بلند شد.
_"ایوب رفت...من می دانم....ایوب تمام شد..."

برگه آمبولانس توی پاسگاه بود.
دیدمش
رویش نوشته بود:

_"اعلام مرگ، ساعت ده، احیا جواب نداد" .


به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند