Forwarded from سادات شریفی
#شنود
تجربه ای نزدیک به مرگ
#کوچکترینظلم
همه چیز در پیشگاه خداوند دقیق بود، هیچ عمل ناپسند یا کوچکترین ظلمی در آن سوی هستی بی جواب نمی ماند.
حتی اگر کسی فقط بر اساس شنیده ها یا به دلایل دیگر، از ظالمی حمایت کرده باشد، این کار او یک ظلم است و باید جوابگو باشد.
نقل است که عارف بزرگ، شیخ رجبعلی خیاط وقتی برای زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی به میدان شهرری رفته بود، از آسفالت شدن اطراف حرم تعریف کرد.
همان موقع در قلب خود تاریکی مشاهده نمود!
به او گفتند: رضاخان ظالم، خانه های بسیار را مصادره نموده، ظلمهای بسیاری به مردم این منطقه نموده و در مقابل این مکان را آسفالت کرده، نباید از این ظالم تعریف کنی. اما یکی از چیزهایی که من در آن لحظات دیدم، مربوط می شد به ظلم هر چند کوچک من به مردم.
چیزی که ما هر روزه با آن روبرو هستیم و به سادگی از کنار آن میگذریم!
مدتی قبل میخواستم ماشین را در یک خیابان باریک پارک کنم و بیمارستان همسرم بروم. می توانستم کمی جلوتر بروم که جای پارک زیاد بود، اما گفتم همین جا، لابه لای خودروها پارک می کنم.
در این فاصله چند بار جلو و عقب رفتم تا ماشین در جا پارک قرار بگیرد.
حدود یک دقیقه این ماجرا طول کشید.
هفت دستگاه خودرو منتظر بودند تا من داخل پارک بروم و راه برای آنها باز شود.
این صحنه را در مرور زندگی ام دیدم. من، هر چند کوتاه، اما وقت آن ها را گرفته و اعصاب آن ها را خراب کرده بودم. دو نفر از آنها مرتب بوق می زدند.
خیلی عجله داشتند. اما به محل کارشان دیر رسیدند. من تا حدودی مقصر این ماجرا بودم. در مورد اعمال می خواستم بگویم که خیابان باریک بود و پارک کردن سخت، اما به من فهماندند که کمی جلوتر جا بود و تو میخواستی نزدیکتر باشی.
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. به من گفتند که در وادی حق الناس از این هفت نفر باید حلالیت بطلبی!
با خودم گفتم: پس این همه آدم هایی که با توقف نابجا و پارک دوبل و مسائل دیگر مزاحم مردم میشوند، وای...
عجیب جایی است این وادی حق الناس!
یکبار دیگر همسرم با پراید به بیمارستان رفته بود. من هم از محل کار به آنجا رفتم و قرار شد با هم برگردیم، همین که ماشین رسیدیم، مشاهده کردم که یک خط سرتاسری روی بدنه ماشین کشیده شده!
همسرم ماشین را درست پارک نکرده بود. کاملا مشخص بود که یک ماشین سنگین از اینجا رد شده و به ماشین ما خط انداخته. طبق عادت دنیا همان جا راننده را بخشیدم که حق الناس به گردن او نباشد.
چون ما هم به خاطر پارک کردن نادرست، مقصر بودیم.
اما در مورد اعمال، این صحنه را کامل و با جزئیات دیدم. ماشین حمل زباله از آن خیابان در حال عبور بود که به ماشین ما خط انداخت.
من راننده مقصر را هم دیدم.
نکته مهمتر این که او میتوانست به راحتی عبور کند، اما از عمد این خط را به روی ماشین من کشید!
البته برای اینکه گرفتار نباشد او را بخشیدم.
🦋 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🦋
تجربه ای نزدیک به مرگ
#کوچکترینظلم
همه چیز در پیشگاه خداوند دقیق بود، هیچ عمل ناپسند یا کوچکترین ظلمی در آن سوی هستی بی جواب نمی ماند.
حتی اگر کسی فقط بر اساس شنیده ها یا به دلایل دیگر، از ظالمی حمایت کرده باشد، این کار او یک ظلم است و باید جوابگو باشد.
نقل است که عارف بزرگ، شیخ رجبعلی خیاط وقتی برای زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی به میدان شهرری رفته بود، از آسفالت شدن اطراف حرم تعریف کرد.
همان موقع در قلب خود تاریکی مشاهده نمود!
به او گفتند: رضاخان ظالم، خانه های بسیار را مصادره نموده، ظلمهای بسیاری به مردم این منطقه نموده و در مقابل این مکان را آسفالت کرده، نباید از این ظالم تعریف کنی. اما یکی از چیزهایی که من در آن لحظات دیدم، مربوط می شد به ظلم هر چند کوچک من به مردم.
چیزی که ما هر روزه با آن روبرو هستیم و به سادگی از کنار آن میگذریم!
مدتی قبل میخواستم ماشین را در یک خیابان باریک پارک کنم و بیمارستان همسرم بروم. می توانستم کمی جلوتر بروم که جای پارک زیاد بود، اما گفتم همین جا، لابه لای خودروها پارک می کنم.
در این فاصله چند بار جلو و عقب رفتم تا ماشین در جا پارک قرار بگیرد.
حدود یک دقیقه این ماجرا طول کشید.
هفت دستگاه خودرو منتظر بودند تا من داخل پارک بروم و راه برای آنها باز شود.
این صحنه را در مرور زندگی ام دیدم. من، هر چند کوتاه، اما وقت آن ها را گرفته و اعصاب آن ها را خراب کرده بودم. دو نفر از آنها مرتب بوق می زدند.
خیلی عجله داشتند. اما به محل کارشان دیر رسیدند. من تا حدودی مقصر این ماجرا بودم. در مورد اعمال می خواستم بگویم که خیابان باریک بود و پارک کردن سخت، اما به من فهماندند که کمی جلوتر جا بود و تو میخواستی نزدیکتر باشی.
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. به من گفتند که در وادی حق الناس از این هفت نفر باید حلالیت بطلبی!
با خودم گفتم: پس این همه آدم هایی که با توقف نابجا و پارک دوبل و مسائل دیگر مزاحم مردم میشوند، وای...
عجیب جایی است این وادی حق الناس!
یکبار دیگر همسرم با پراید به بیمارستان رفته بود. من هم از محل کار به آنجا رفتم و قرار شد با هم برگردیم، همین که ماشین رسیدیم، مشاهده کردم که یک خط سرتاسری روی بدنه ماشین کشیده شده!
همسرم ماشین را درست پارک نکرده بود. کاملا مشخص بود که یک ماشین سنگین از اینجا رد شده و به ماشین ما خط انداخته. طبق عادت دنیا همان جا راننده را بخشیدم که حق الناس به گردن او نباشد.
چون ما هم به خاطر پارک کردن نادرست، مقصر بودیم.
اما در مورد اعمال، این صحنه را کامل و با جزئیات دیدم. ماشین حمل زباله از آن خیابان در حال عبور بود که به ماشین ما خط انداخت.
من راننده مقصر را هم دیدم.
نکته مهمتر این که او میتوانست به راحتی عبور کند، اما از عمد این خط را به روی ماشین من کشید!
البته برای اینکه گرفتار نباشد او را بخشیدم.
🦋 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🦋
Forwarded from سادات شریفی
#شنود
تجربه ای نزدیک به مرگ
#کوچکترینظلم
همه چیز در پیشگاه خداوند دقیق بود، هیچ عمل ناپسند یا کوچکترین ظلمی در آن سوی هستی بی جواب نمی ماند.
حتی اگر کسی فقط بر اساس شنیده ها یا به دلایل دیگر، از ظالمی حمایت کرده باشد، این کار او یک ظلم است و باید جوابگو باشد.
نقل است که عارف بزرگ، شیخ رجبعلی خیاط وقتی برای زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی به میدان شهرری رفته بود، از آسفالت شدن اطراف حرم تعریف کرد.
همان موقع در قلب خود تاریکی مشاهده نمود!
به او گفتند: رضاخان ظالم، خانه های بسیار را مصادره نموده، ظلمهای بسیاری به مردم این منطقه نموده و در مقابل این مکان را آسفالت کرده، نباید از این ظالم تعریف کنی. اما یکی از چیزهایی که من در آن لحظات دیدم، مربوط می شد به ظلم هر چند کوچک من به مردم.
چیزی که ما هر روزه با آن روبرو هستیم و به سادگی از کنار آن میگذریم!
مدتی قبل میخواستم ماشین را در یک خیابان باریک پارک کنم و بیمارستان همسرم بروم. می توانستم کمی جلوتر بروم که جای پارک زیاد بود، اما گفتم همین جا، لابه لای خودروها پارک می کنم.
در این فاصله چند بار جلو و عقب رفتم تا ماشین در جا پارک قرار بگیرد.
حدود یک دقیقه این ماجرا طول کشید.
هفت دستگاه خودرو منتظر بودند تا من داخل پارک بروم و راه برای آنها باز شود.
این صحنه را در مرور زندگی ام دیدم. من، هر چند کوتاه، اما وقت آن ها را گرفته و اعصاب آن ها را خراب کرده بودم. دو نفر از آنها مرتب بوق می زدند.
خیلی عجله داشتند. اما به محل کارشان دیر رسیدند. من تا حدودی مقصر این ماجرا بودم. در مورد اعمال می خواستم بگویم که خیابان باریک بود و پارک کردن سخت، اما به من فهماندند که کمی جلوتر جا بود و تو میخواستی نزدیکتر باشی.
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. به من گفتند که در وادی حق الناس از این هفت نفر باید حلالیت بطلبی!
با خودم گفتم: پس این همه آدم هایی که با توقف نابجا و پارک دوبل و مسائل دیگر مزاحم مردم میشوند، وای...
عجیب جایی است این وادی حق الناس!
یکبار دیگر همسرم با پراید به بیمارستان رفته بود. من هم از محل کار به آنجا رفتم و قرار شد با هم برگردیم، همین که ماشین رسیدیم، مشاهده کردم که یک خط سرتاسری روی بدنه ماشین کشیده شده!
همسرم ماشین را درست پارک نکرده بود. کاملا مشخص بود که یک ماشین سنگین از اینجا رد شده و به ماشین ما خط انداخته. طبق عادت دنیا همان جا راننده را بخشیدم که حق الناس به گردن او نباشد.
چون ما هم به خاطر پارک کردن نادرست، مقصر بودیم.
اما در مورد اعمال، این صحنه را کامل و با جزئیات دیدم. ماشین حمل زباله از آن خیابان در حال عبور بود که به ماشین ما خط انداخت.
من راننده مقصر را هم دیدم.
نکته مهمتر این که او میتوانست به راحتی عبور کند، اما از عمد این خط را به روی ماشین من کشید!
البته برای اینکه گرفتار نباشد او را بخشیدم.
🦋 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🦋
تجربه ای نزدیک به مرگ
#کوچکترینظلم
همه چیز در پیشگاه خداوند دقیق بود، هیچ عمل ناپسند یا کوچکترین ظلمی در آن سوی هستی بی جواب نمی ماند.
حتی اگر کسی فقط بر اساس شنیده ها یا به دلایل دیگر، از ظالمی حمایت کرده باشد، این کار او یک ظلم است و باید جوابگو باشد.
نقل است که عارف بزرگ، شیخ رجبعلی خیاط وقتی برای زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی به میدان شهرری رفته بود، از آسفالت شدن اطراف حرم تعریف کرد.
همان موقع در قلب خود تاریکی مشاهده نمود!
به او گفتند: رضاخان ظالم، خانه های بسیار را مصادره نموده، ظلمهای بسیاری به مردم این منطقه نموده و در مقابل این مکان را آسفالت کرده، نباید از این ظالم تعریف کنی. اما یکی از چیزهایی که من در آن لحظات دیدم، مربوط می شد به ظلم هر چند کوچک من به مردم.
چیزی که ما هر روزه با آن روبرو هستیم و به سادگی از کنار آن میگذریم!
مدتی قبل میخواستم ماشین را در یک خیابان باریک پارک کنم و بیمارستان همسرم بروم. می توانستم کمی جلوتر بروم که جای پارک زیاد بود، اما گفتم همین جا، لابه لای خودروها پارک می کنم.
در این فاصله چند بار جلو و عقب رفتم تا ماشین در جا پارک قرار بگیرد.
حدود یک دقیقه این ماجرا طول کشید.
هفت دستگاه خودرو منتظر بودند تا من داخل پارک بروم و راه برای آنها باز شود.
این صحنه را در مرور زندگی ام دیدم. من، هر چند کوتاه، اما وقت آن ها را گرفته و اعصاب آن ها را خراب کرده بودم. دو نفر از آنها مرتب بوق می زدند.
خیلی عجله داشتند. اما به محل کارشان دیر رسیدند. من تا حدودی مقصر این ماجرا بودم. در مورد اعمال می خواستم بگویم که خیابان باریک بود و پارک کردن سخت، اما به من فهماندند که کمی جلوتر جا بود و تو میخواستی نزدیکتر باشی.
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. به من گفتند که در وادی حق الناس از این هفت نفر باید حلالیت بطلبی!
با خودم گفتم: پس این همه آدم هایی که با توقف نابجا و پارک دوبل و مسائل دیگر مزاحم مردم میشوند، وای...
عجیب جایی است این وادی حق الناس!
یکبار دیگر همسرم با پراید به بیمارستان رفته بود. من هم از محل کار به آنجا رفتم و قرار شد با هم برگردیم، همین که ماشین رسیدیم، مشاهده کردم که یک خط سرتاسری روی بدنه ماشین کشیده شده!
همسرم ماشین را درست پارک نکرده بود. کاملا مشخص بود که یک ماشین سنگین از اینجا رد شده و به ماشین ما خط انداخته. طبق عادت دنیا همان جا راننده را بخشیدم که حق الناس به گردن او نباشد.
چون ما هم به خاطر پارک کردن نادرست، مقصر بودیم.
اما در مورد اعمال، این صحنه را کامل و با جزئیات دیدم. ماشین حمل زباله از آن خیابان در حال عبور بود که به ماشین ما خط انداخت.
من راننده مقصر را هم دیدم.
نکته مهمتر این که او میتوانست به راحتی عبور کند، اما از عمد این خط را به روی ماشین من کشید!
البته برای اینکه گرفتار نباشد او را بخشیدم.
🦋 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🦋