فقــه القــرآن والســنة
315 subscribers
21 photos
1 video
20 files
241 links
Download Telegram
عدالـت بیـن همســران

حکم تعدد زواج بر حسب شرائط متفاوت است یعنی گاهی واجب، گاهی مستحب، گاهی مباح، گاهی مکروه و حتی گاهی حرام است و در نص صریح قرآن برای کسی که تعدد همسران را اختیار میکند دستور به عدالت داده شده و عدالت یعنی در هر آنچه دادنش بر زن واجب است باید مساوات و تقسیم صورت گیرد از نفقه، مسکن الی شب ماندن نزد شان، بناء تعدد زوجات زمانی جائز است که شخص در بین شان عدالت کند وگرنه در قیامت باید پاسخگو باشد، رسول الله ﷺ، صحابه و سلف آنقدر در بین همسران شان تقسیم و عدالت را مراعات مینمودند که اگر به نوبت یکی بر بدن خود عطر استعمال مینمودند برای دیگری نیز چنین میکردند و رسول الله ﷺ بعنوان الگوی امتش آنقدر پایبند عدالت بین همسران بود که در بیماری وفاتش از همسرانش اجازه خواست تا این مدت را در خانه أم المؤمنین عائشة رضي الله عنها سپری نماید و آنان حق خود را به عائشه بخشیدند یعنی اگر آنان در چنین حالتی حلال نمی کردند رسول الله ﷺ با وجود بیماری سخت بر روال قبل همان تقسیمات را بجا می آورد.
یکعده افراد زن را بمنزله حیوان میدانند و اصلا عدالت را رعایت نکرده و فکر میکنند همینکه مقداری پول یا خوراکی بعنوان نفقه برایشان میدهد کافی است و بعدا میگوید مگر آب ات کم است یا نان ات؟! مگر حیوان است که برایش آب و نان بدهی و به حال خودش رهاء کنی؟! همسر کسی است که رسول الله ﷺ فرموده اگر به نیت ثواب لقمه ای نان بر دهانش بگذاری برایت صدقه است، یعنی اینقدر در اسلام به محبت کردن به همسر تشویق شده و اگر بحث نان و آب میبود در خانه پدر و مادرش نیز حداقل لقمه ای نان و مقداری آب پیدا میشد،چ، پس بدانید همسر داری و اختیار کردن چند همسری بمعنای آب و نان دادن نیست بلکه یک زن بر علاوه نفقه واجبات دیگری نیز دارد.
بی عدالتی بین همسران از سنتهای اهل جاهلیت است چنانکه مشرکین مکه در بین همسرانشان بی عدالتی میکردند.

• وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا.
النساء³
|و اگر ترسیدید که در حق دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید، با زنانی [دیگر] که مورد پسند شماست دو دو، سه سه و چهار چهار ازدواج کنید، پس اگر بیم دارید که نتوانید عدالت کنید به یک [زن] یا به آنچه [از کنیزان] که مالک آنهایید [اکتفاء نمایید] این نزدیکتر است به اینکه ستم نکنید|
عَنْ قَــتادَةَ[¹¹⁷ه‍] قَوْلَهُ "فَإنْ خِفْتُمْ ألا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً" يَقُولُ إنْ خِفْتَ ألّا تَعْدِلَ في أرْبَعٍ فَثَلاثٌ وإلّا فاثْنَتَيْنِ وإلّا فَواحِدَةً.
رواه ابن أبي حاتم⁴⁷⁵⁹
|قتادة بن دعامة در تفسیر "فَإنْ خِفْتُمْ ألا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً" میگوید [الله تعالی] میفرماید اگر ترسیدی که در بین چهار زن عدالت نکنی سه زن بگیر و اگر از عدالت نکردن بین سه زن ترسیدی دو زن بگیر و اگر ترسیدی عدالت نکنی یکی بگیر|
عن السُّــدِيّ[¹²⁷ه‍]: "وإن خفتم ألا تقسطوا في اليتامى" إلى "أيمانكم" كانوا يشددون في اليتامى ولا يشددون في النساء، ينكح أحدُهم النسوة فلا يعدل بينهن، فقال الله تبارك وتعالى كما تخافون أن لا تعدلوا بين اليتامى فخافوا في النساء فانكحوا واحدة إلى الأربع فإن خفتم أن لا تعدلوا فواحدة أو ما ملكت أيمانكم.
رواه ابن جریر⁸⁴⁶⁷
|سدي در تفسیر "وإن خفتم ألا تقسطوا في اليتامى" میگوید [اهل جاهلیت] در مورد [ازدواج با] یتیمان سختگیر بودند و در مورد زنان [دیگر] تشددی نداشتند، یکی از آنان زنانی میگرفت و بین شان عدالت نمی نمود و الله تبارک و تعالی فرمود آنگونه که میترسید بین یتیمان عدالت نکنید [و مراعات حال شان را میکنید] پس در مورد [دیگر] زنان نیز بترسید و از یک الی چهار زن نکاح کنید و اگر ترسیدید عدالت نکنید یکی بگیرید یا آنچه از کنیزان در اختیار دارید|
عن سعــيد بن جبــير[⁹⁵ه‍]: بعث الله تبارك وتعالى محمدًا ﷺ والناس على أمر جاهليتهم، إلا أن يؤمروا بشيء أو ينهوا عنه وكانوا يسألونه عن اليتامى فأنزل الله تبارك وتعالى "وإن خفتم ألا تقسطوا في اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى وثلاث ورباع" قال فكما تخافون أن لا تقسطوا في اليتامى فخافوا أن لا تقسطوا وتعدِلوا في النساء.
رواه ابن جریر⁸⁴⁷¹
|سعید بن جبیر میگوید الله محمد ﷺ را مبعوث کرد در حالی که مردم بر امر جاهلیت بودند مگر اینکه زمانیکه به چیزی امر یا نهی میشدند سوال میکردند و از رسول الله ﷺ در مورد یتیمان میپرسیدند و الله تبارک و تعالی "وإن خفتم ألا تقسطوا في اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى وثلاث ورباع" را نازل نمود و فرمود آنگونه که از عدالت نکردن در بین یتیمان میترسید بترسید ازینکه بین زنان عدالت نکنید|
1💯1
عــدالـت رســول اللـه ﷺ، صـحابه و ســلف میان همســرانشان

عَنْ جَـابِرِ بْنِ زَيْـدٍ: كَانَتْ لِي امْرَأَتَانِ وَكُنْتُ أَعْدِلُ بَيْنَهُمَا حَتَّى فِي الْقُبَلِ.
مصنف ابن أبي شیبة¹⁷⁵⁴⁴
|دو همسر داشتم و در بین شان حتی در بوسیدن عدالت میکردم|
محمـد بن سیــرین[¹¹⁰ه‍]: يُكْرَهُ أَنْ يَتَوَضَّأَ فِي بَيْتِ إِحْدَاهُمَا دُونَ الْأُخْرَى.
مصنف ابن أبي شیبة¹⁷⁵⁴³
|مکروه است که در خانه یکی وضوء بگیرد و در خانه دیگری نه|
عَنْ مُـجَاهِـدٍ[¹¹⁰ه‍]: كَانُوا يَسْتَحِبُّونَ أَنْ يَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ حَتَّى فِي الطِّيبِ يَتَطَيَّبُ لِهَذِهِ كَمَا يَتَطَيَّبُ لِهَذِهِ.
مصنف ابن أبي شیبة¹⁷⁵⁴⁵
|[صحابه] آنقدر در بین زنان عدالت میکردند که اگر برای یکی خوشبویی استفاده میکردند برای دیگری نیز چنین میکردند|
عَنْ إِبْرَاهِيــمَ[⁹⁷ه‍] فِي الرَّجُلِ يَجْمَعُ بَيْنَ الضَّرَائِرِ فَقَالَ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَوُّونَ بَيْنَهُمْ حَتَّى تَبْقَى الْفَضْلَةُ مِمَّا يُكَالُ مِنَ السَّوِيقِ، وَالطَّعَامِ فَيَقْسِمُونَهُ كَفًّا كَفًّا إِذَا كَانَ يَبْقَى الشَّيْءُ مِمَّا لَا يَسْتَطِعْ كَيْلَهُ.
مصنف ابن أبي شیبة¹⁷⁵⁴⁶
|إبراهیم نخعي در مورد کسی که چند همسر داشت میگفت آنان(صحابه) بین همسران مساوات را برقرار مینمودند آنقدر که اگر از سویق یا غذا چیزی میماند آنرا مشت مشت تقسیم مینمودند تا جاییکه مقداری میماند که دیگر [با دست نیز] پیمانه نمیشد|
عَنْ إِبْرَاهِيــمَ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ اسْتَحَلَّ نِسَاءَهُ أَنْ يُمَرَّضَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ قَالَ فَأَحْلَلْنَ لَهُ فَكَانَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ.
مصنف ابن أبي شیبة¹⁷⁵⁴⁶
|هنگامیکه رسول الله ﷺ بیمار شد [از همسرانش] اجازه خواست تا در خانه عائشة باشد و همسرانش حلال کردند(اجازه دادند) و [تا وفات] در خانه عائشة بود|
الشـافعــي[²⁰⁴ه‍]: دَلَّتْ سُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ وَمَا عَلَيْهِ عَوَامُّ عُلَمَاءِ الْمُسْلِمِينَ عَلَى أَنَّ عَلَى الرَّجُلِ أَنْ يَقْسِمَ لِنِسَائِهِ بِعَدَدِ الْأَيَّامِ وَاللَّيَالِي وَأَنَّ عَلَيْهِ أَنْ يَعْدِلَ فِي ذَلِكَ.
الأم ج⁵ صـــ¹¹⁸
|سنت رسول الله ﷺ و آنچه عموم علمای مسلمین بر آن استند دلالت بر این دارد که بر مرد تقسیم کردن بنابر تعداد روز و شب بین زنانش واجب است و بر او واجب است که در آن عدالت کند|
ابن القیـم[⁷⁵¹]: وَكَانَ يَقْسِمُ بَيْنَهُنَّ فِي الْمَبِيتِ وَالْإِيوَاءِ وَالنَّفَقَةِ.
زاد المعاد ج¹ صــ¹⁴⁵
|[رسول الله ﷺ] بین همسرانش در شب ماندن، وقت سپری نمودن و نفقه تقسیم مینمود|

مـدتی که جـائز اسـت یک مـرد بنابر ضـرورت از همســرش دور باشد

الله عزوجل دوری کردن از همسر ناسازگار و سرکش در بستر را در قرآن بعنوان یک تنبیه ذکر نموده بناء دور بودن همسر از شوهرش برای وی سخت است و یک نوع تنبیه و عمر بن خطاب رضي الله عنه لشکری که در جهاد که بلندترین قله اسلام و یکی از واجبات است را دستور داد که کسی از آنان از چهار الی شش ماه بیشتر از خانه اش دور نباشد، بناء جائز نیست که یک شخص برای خوشگذرانی و امور دنیوی سالها از همسرش دور باشد.
پس بدون دلیل شرعی همسران خود را تنبیه نکنید (از آنان دور نباشید) چرا که در قیامت باید پاسخگوی این عمل باشید.
• أن عمر بن الخطاب رضي الله عنه سأل حفصة رضي الله عنهما كَمْ أَكْثَرُ مَا تَصْبِرُ الْمَرْأَةُ عَنْ زَوْجِهَا؟ فَقَالَتْ سِتَّةَ أَوْ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ، فَقَالَ عُمَرُ رضي الله عنه لَا أَحْبِسُ الْجَيْشَ أَكْثَرَ مِنْ هَذَا.
مصنف عبد الرزاق¹²⁵⁹⁴
|عمر بن خطاب از دخترش أم المؤمنین حفصة رضي الله عنهما پرسید بیشترین مدتی که یک زن بر دوری از همسرش صبر کرده میتواند چقدر است؟ فرمود شش یا چهار ماه، آنگاه عمر رضي الله عنه فرمود لشکر را بیشتر ازین نگه نمیدارم|
🥰4💯2
Holy Quran (2).apk
52.8 MB
قــرآن ۱۵ خـــط بـرای حــفاظ
Quran.apk
2.6 MB
ترجـمه خـوب با قابلـیت جستـجو و ارسـال آیـات
🥰1
base.apk
17.9 MB
القــرآن
• جستجو
• قرائت
• کپی
• حرکت صفحه برای قرائت بصورت اتومات
• سه ترجمه (فارسی)
• تجوید
• تفاسیر فارسی و عربی
• تقسیم اوقات
• انواع مصحف
• انواع فونت
• لغتنامه
🥰42💯1
کانـال وتسـپی فقـه
https://whatsapp.com/channel/0029VauasGt2ZjCwSMNTBR12/100


#در کانال وتسپ شماره دنبال کننده کانال دیده نمیشود.
2🥰2
فقــه القــرآن والســنة
کانـال وتسـپی فقـه https://whatsapp.com/channel/0029VauasGt2ZjCwSMNTBR12/100 #در کانال وتسپ شماره دنبال کننده کانال دیده نمیشود.
اگر لینک باز نشد کپی کنید در وتسپ به یک نفر یا در ذخیره ها بفرستید بعد بالای لینک کلیک کنید باز میشود إن شاء الله.
1
فقــه القــرآن والســنة
Photo
کتابها خصوصا شرح واسـطیه و نقل سـدید(شـرح توحـید) را نشر کنید بارک الله فیکم.
4
جواز ادای یک رکعت وتر

عـن ابنِ عُمـرَ رَضِيَ اللهُ عنهما: أنَّ رجلًا سألَ رسولَ اللهِ ﷺ عن صلاةِ اللَّيلِ فقال رسولُ اللهِ ﷺ صلاةُ اللَّيلِ مَثْنَى مَثنَى فإذا خشِي أحدُكم الصبحَ صَلَّى ركعةً واحدًة تُوتِرُ له ما قدْ صلَّى.
رواه البخاري⁹⁹⁰ ومسلم⁷⁴⁹
|مردی از رسول الله ﷺ در مورد نماز شب پرسید و رسول الله ﷺ فرمود نماز شب دو دو رکعت است پس هرگاه یکی از شما از صبح ترسید یک رکعت بخواند تا نمازِ خوانده اش را برایش وتر(تاق) کند|
ازین حدیث برای جواز یک رکعت وتر استناد میشود چنانکه در ضیقی وقت دستور به خواندن یک رکعت وتر داده شده.
عَنْ أَبِـي مِجْـلَزٍ: سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ عَنِ الْوِتْرِ فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ يَقُولُ رَكْعَةٌ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ وَسَأَلْتُ ابْنَ عُمَرَ فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ يَقُولُ رَكْعَةٌ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ.
رواه مسـلم⁷⁵³
|از ابن عباس در مورد وتر پرسیدم فرمود شنیدم که رسول الله ﷺ میفرماید وتر یک رکعت در آخر شب است و از ابن عمر پرسیدم فرمود شنیدم رسول الله ﷺ میفرماید وتر یک رکعت در آخر شب است|
عَنٍ ابْنِ أَبِـي مُلَيْـكَةَ قِيلَ لِابْنِ عَبَّاسٍ هَلْ لَكَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مُعَاوِيَةَ فَإِنَّهُ مَا أَوْتَرَ إِلَّا بِوَاحِدَةٍ؟ قَالَ إِنَّهُ فَقِيهٌ.
رواه البـخاري³⁷⁶⁵
|برای ابن عباس گفته شد در مورد امیر المؤمنین معاویة چه میگویی که جز یک رکعت وتر نخوانده؟ فرمود او فقیه است|
و به شماره³⁷⁶⁴ از طریق عثمان بن أسود اینگونه آمده «دَعْهُ فَإِنَّهُ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ» رهایش کنید چرا که او مصاحبت رسول الله ﷺ را کرده، یعنی میداند که سنت چه است و چه کند و چه نکند.
3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از امروز بصورت روزانه یا شاید فاصله وار دروسی از سیرت رسول الله ﷺ درین کانال گذاشته میشود و سعی میشود که لحظه لحظه زندگانی رسول الله ﷺ خصوصا بعد از بعثت ایشان بر اساس احادیث و اخبار صحیح اینجا منتشر شود و نیز بعضی احادیث ضعیف که سیره نویسان زیاد نقل میکنند را در آن میان متذکر خواهیم شد إن شاء الله بناء در نشر این دروس سعی کنید.

https://t.me/feq_h
🥰64😢1🏆1
نسـب رسول الله ﷺ

نسبنامه رسول الله ﷺ تا آدم علیه السلام به سه بخش تقسیم میشود که بخش اول آن تا عدنان میرسد و همه بر صحت آن متفق استند و بخش دوم که تا ابراهیم علیه السلام میرسد که مورد اختلاف شدیدی است و بخش سوم آن از ابراهیم تا آدم است که هیچ سند معتبر تاریخی‌ای در آن مورد وجود ندارد بناء بر ذکر سلسله نسب رسول الله ﷺ تا عدنان بسنده میکنم.
محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب(شیبه) بن ھاشم(عمرو) بن عبدمناف(مغیره) بن قصی(زید) بن کلاب بن مره بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر(قریش) بن مالک بن نضر(قیس) بن کَنانه بن خُزَیمه بن مدرکه(عامر) بن الیاس بن نزار بن معَّد بن عدنان.
از آنجا که رسول ﷺ از خاندان بنی هاشم است لازم است تا آشنایی ای کوتاه با هاشم جد بزرگ رسول الله ﷺ داشته باشیم و بعد از هاشم به بررسی قسمتی از زندگانی عبد المطلب و نیز عبد الله پدر رسول الله ﷺ می پردازم و به همینقدر از حوادث ماقبل ولادت ایشان اکتفاء میکنم.

هاشـم- هاشم کسی است که به نمایندگی از بنی عبد مناف آب دادن حاجیان را بر عهده داشت، هاشم مردی ثروتمند و با نفوذ و اولین کسی بود که به حاجیان شوربا(آبگوشت) داد و بخاطر خُرد کردن نان برای تهیه شوربا که در عربی هشم گفته میشود لقب هاشم را گرفت و نام اصلی او عمرو بود.
و نیز هاشم کسی بود که دو سفر تابستانی و زمستانی را در بین قریش اساس گذاشت آن دو سفری که در سوره قریش از آن یاد شده.
هاشم در سفری که از مکه بسوی شام داشت در میان راه در مدینه دختری بنام سلمٰی بنت عمرو که از قبیله بنی عدی بن نجار بود را به ازدواج گرفت و بعد از مدتی به سفرش ادامه داد و همسرش را که باردار بود نزد خانواده گذاشت تا بر میگردد لیکن او در مسیر راه در غزه مُرد و چند ماه بعد همسرش عبد المطلب را بدنیا آورد که گفته میشود سال ⁴⁹⁷ میلادی بوده و نام او را بخاطر مشتی موی سفید که در سر داشت شیبه گذاشتند.

عبد المُطَّلِـب- هاشم جز شیبه سه فرزند پسر دیگر به نام های اسد، نضله و ابو صیفی و همچنین پنج فرزند دختر به نام های شفاء، خالده، رقیه، جنه و ضعیفه داشت که در مکه زندگی میکردند و از آنجا که هاشم در جریان سفر ازدواج کرده بود تا چند سال کسی از خاندان اش ازین ازدواج خبری نداشت تا اینکه حدود هفت هشت سال بعد جانشین هاشم برادرش مُطَّلِب از وجود پسرش با خبر شد و رفت او را از مدینه به مکه آورد و بخاطر اینکه او را پشت سر خود بر شتر خودش سوار کرده بود هرکس او را می دید میگفت هذا عبد المطلب «این غلام مطلب است» چرا که گمان کرده بودند غلامش است ولی مطلب برای شان گفت این برادر زاده ام فرزند هاشم است. سالها بعد مطلب مرد و عبد المطلب(شیبه) فرزند هاشم جانشین او گردید و تمام اموری را که نیاکان اش بر عهده داشتند را بر دوش گرفت و به منزلتی در میان قومش رسید که نیاکان اش نرسیده بودند.
یکی از قضایای قابل ذکر بعد از مردن مطلب اینست که بعد مرگش برادرش نوفل خواست میراثش را تصاحب کند ولی عبد المطلب با درخواست کمک از ماما(دایی) هایش که از بنی نجار بودند مانع او شد طوری که مامایش ابو سعد با هشتاد سوار به مکه آمد و شمشیر را بر گردن نوفل گذاشت و نوفل ترسید و میراث عبد المطلب را برایش باز گرداند و این امر سبب شد تا بعدا نوفل با بنی عبد الشمس بن عبد مناف بر علیه بنی هاشم هم پیمان شود و در مقابل خزاعه و بنی نجار با بنی هاشم علیه بنی عبد الشمس و نوفل هم پیمان شدند که بعدا همین پیمان یکی از اسباب فتح مکه شد، والله أعلم.
یکی از حوادث مهمی که در زمان عبد المطلب رخ داد ماجرای اصحاب فیل بود، زمانی که ابرهه بن صباح حبشی والی نجاشی در یمن دید عربها به حج کعبه زیاد اعتنا میورزند در صنعای یمن معبدی بزرگ ساخت تا توجه مردم اطراف را جلب کرده و مردم بجای کعبه بدانجا بروند اما وقتی خبر این ماجرا به گوش مردی از قبیله کنانه رسید تصمیم گرفت تا کاری کند، وی رفت و در معبد ابرهه قضای حاجت کرد و زمانی که ابرهه ازین امر باخبر شد خشمگین شده ⁶⁰ هزار نفر را آماده ساخت تا برود و کعبه را با خاک یکسان کند و گفته میشود در این لشکر ⁹-¹³ فیل وجود داشته و ابرهه خودش نیز بر بزرگترین فیل سوار بوده. زمانی که لشکر به وادی محسر که میان مزدلفه و منی میباشد رسید فیل ها بر زمین نشستند و از آن بیشتر جلو نرفتند و اگر روی شان را به سمتی دیگر میکردند به راه می افتادند و دوان دوان میرفتند ولیکن بسوی کعبه نمی رفتند تا اینکه الله عزوجل پرندگان ابابیل را فرستاد که سنگریزه هایی بر منقار داشتند و به امر الله عزوجل با رهاء شدن آن سنگریزه ها لشکر مانند کاه خُرد شده و جویده شده گردید و گفته میشود ابرهه و تعدادی دیگر از آن همهمه زنده خارج شدند ولیکن الله عزوجل ابرهه را به مرضی دچار کرد که بند بندش از هم جدا شد و می افتاد تا اینکه سر انجام به هلاکت رسید.
2💯2
واقعه فیل در ماه محرم پنجاه یا پنجاه و پنج روز قبل از ولادت رسول الله ﷺ در سال ⁵⁷¹ میلادی رخ داده.
عبد المطلب ده فرزند پسر به نام های حمزه، عباس، عبد الله، ابو طالب، حارث، زبیر، غیداق، مقوم، ضرار، حجلا، ابو لهب و شش فرزند دختر به نام های عاتکه، صفیه، امیمه، اروی، بره و ام حکیم(بیضاء) داشت.

عـبد الله- مادر عبد الله فاطمه بنت عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم بن یقظه بن مره بود، لقب عبد الله ذبیح بود چرا که سالها قبل از ولادت او پدرش عبد المطلب(شیبه) نذر کرده بود هر وقت تعداد فرزندانش به ده نفر برسد یکی را برای کعبه قربانی میکند و زمانی که صاحب ده فرزند شد بین شان قرعه کشی کرد و قرعه بنام عبد الله بالا آمد ولی از آنجا که خیلی نزد پدر محبوب بود بین او و صد شتر قرعه انداخت و اینبار قرعه بنام صد شتر بالا آمد و بجای او صد شتر قربانی کعبه کرد و بعضی گفته اند بعد از بالا آمدن قرعه بنام عبد الله عبد المطلب خواست او را کنار کعبه قربانی کند ولیکن ماماهایش از بنی مخزوم مانع او شدند و گفتند رب ات را با دادن فدیه راضی کن و او را نزد فالگیری فرستادند و برایش گفت بین او و ده شتر قرعه بینداز ولی قرعه دوباره بنام عبد الله بالا آمد و آنقدر ده ده شتر اضافه نمود تا به صد شتر رسید و بالاخره قرعه بنام شتر ها بالا آمد و آنان را ذبح کرد. جا دارد همینجا متذکر شوم که حدیث «أنا ابن الذبیحین» که خیلی از سیره نویسان چون ابن هشام، طبري و غیرش نقل کرده اند ضعیف و بی اساس میباشد.
عبد المطلب برای فرزندش عبد الله آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهره بن کلاب را خواستگاری کرد که در آن زمان از با اصل و نسب ترینِ مردمان بود [ولیکن متاسفانه بر شرک و کفر بودند مانند بقیه] و وهب دخترش را به ازدواج عبد الله داد و بعد از چند ماه که از ازدواج عبد الله گذشته بود و همسرش آمنه باردار بود وی در مسیر سفر در مدینه در سن ²⁵ سالگی فوت کرد.
5😢1💯1
ولادت رسول الله ﷺ

در مورد تاریخ دقیق ولادت رسول الله ﷺ خبری صریح و صحیح وجود ندارد و ازین جهت است که درین مورد چندین قول وجود دارد و در بین این اقوال دو قول نزدیکتر هستند یکی اینکه ولادت ایشان در روز هشتم ربیع الأول بوده چنانکه مالک بن أنس، یونس بن یزید، عقیل و عده ای دیگر از طریق زهري از محمد بن جبیر بن مطعم نقل کرده اند و ابن عبد البر میگوید سیره نویسان این قول را صحیح دانسته اند و دیگری دوازدهم ربیع الأول است که ابن کثیر میگوید ابن أبي شیبة در مصنف اش از طریق عفان از سعید بن میناء از جابر بن عبد الله و ابن عباس روایت کرده که فرمودند رسول الله ﷺ در روز دوازدهم ربیع الأول متولد شده، لیکن این روایت در مصنف ابن أبي شیبة یافت نمیشود و نمیدانم مراد از عفان چه کسی است اگر منظور عفان بن مسلم صفّار باشد سند منقطع است چرا که او از سعید بن میناء سماع ندارد، به نظر میرسد صحیحتر هشتم ربیع الأول باشد، والله أعلم.
آنچه در تاریخ تولد رسول الله ﷺ مورد اختلاف است روز و ماه تولد ایشان است و در اینکه در سال عام الفیل و در روز دوشنبه متولد شده اختلافی نیست.
عَنْ أَبِـي قَـتَادَةَ الْأَنْصَـارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ سُئِلَ عَنْ .. وَسُئِلَ عَنْ صَوْمِ يَوْمِ الِاثْنَيْنِ؟ قَالَ ذَاكَ يَوْمٌ وُلِدْتُ فِيهِ وَيَوْمٌ بُعِثْتُ.
رواه مسـلم¹¹⁶²
|از رسول الله ﷺ در مورد روزه دوشنبه پرسیده شد؟ فرمود آن روزی هست که در آن بدنیا آمدخ ام و روزی است که در آن مبعوث شده ام|
• ابن القیــم[⁷⁵¹]: لَا خِلَافَ أَنَّهُ وُلِدَ ﷺ بِجَوْفِ مَكَّةَ وَأَنَّ مَوْلِدَهُ كَانَ عَامَ الْفِيلِ.
زاد المعــاد ج¹ صــ⁷⁴
|در اینکه رسول الله ﷺ به جوف مکه و در سال فیل متولد شده اختلافی نیست|
بناء رسول الله ﷺ در هشتم ربیع الأول سال عام الفیل که سال ⁵⁷¹ میلادی میباشد در شعب أبي طالب در مکه بدنیا آمده.

آنچه مبنی بر خروج نور از رحم مادر رسول الله ﷺ هنگام ولادت ایشان نقل میکنند همه ضعیف است و صحیح ترین آن روایتی است که حاکم از طریق خالد بن معدان از عتبة بن عبد سُلَمِيّ آورده ولیکن از آنجا که ابن معدان کثیر التدلیس است و این حدیث را با عنعنه نقل کرده به این روایت احتجاج نمیشود و هر آنچه مبنی بر فرو ریختن ستون های کاخ کسری، فروکش کردن آب دریاچه ساوه و خاموش شدن آتشکده مجوس هنگام ولادت رسول الله ﷺ نقل شده در نهایت ضعف استند.
گفته میشود چنانکه در میان عرب عرف بود رسول الله ﷺ در روز هفتم بعد از تولد خود ختنه شد و نیز نام محمد بر او گذارده شد و حدیثی نیز درین مورد روایت شده ولی ضعیف است و برای استدلال به این مسئله کافی است که گفته شود عرف عرب انجام این اعمال در روز هفتم بوده و در حدیثی وارد شده که رسول الله ﷺ ختنه شده بدنیا آمده ولیکن این حدیث موضوع و دروغین است و ابن قیم در زاد المعاد ص⁶⁶ میگوید حدیثی درین مورد به ثبت نرسیده.

در هفته نخست ثویبه کنیز آزاد شده أبي لهب رسول ﷺ را همراه با پسرش مسروح شیر میداد و قبل از آن حمزه کاکای رسول الله ﷺ و ابو سلمه بن عبد الاسد مخزومی را نیز شیر داده بود و ازین جهت است که در صحیح بخاری به شماره²⁶⁴⁵ و در صحیح مسلم به شماره¹⁴⁴⁷ از رسول الله ﷺ در مورد دختر کاکایش حمزه رضي الله عنهما روایت شده که فرموده او برایم حلال نیست [چون] بواسطه شیرخوارگی حرام میشود آنچه از نسب حرام میشود.
🔥1🥰1
حلیمه سعدیه و دایه‌گی رسول الله ﷺ

در آن عصر در بین اعراب رایج بود که کودکان خود را بسبب بعضی امور برای چند سال به دست دایه های بادیه نشین میدادند تا از آفات شهر دور باشد و جسمی تنومند بگیرد و نیز زبان بلیغ را یاد بگیرد، بناء عبد المطلب نیز بر اساس همان عرف برای رسول الله ﷺ دنبال دایه میگشت تا اینکه او را به حلیمه بنت ابی ذؤیب از قبیله بنی سعد سپرد، نام شوهر حلیمه ابو کبشه حارث بن عبد العزی از قبیله بنی سعد بود.
ابن اسحاق از زبان حلیمه نقل میکند که گفت در آن سال که خشکسالی بود و همه چیز خود را از دست داده بودیم با شوهر و پسر شیرخوار خود سوار بر الاغی ماده همراه با زنانی دیگر از قبیله بنی سعد بسوی مکه به راه افتادم و همراه خود ماده شتری نیز داشتیم که قطره ای شیر نمی داد و تمام شب از شدت گریه پسرم بعلت گرسنگی خوابمان نمی برد.
در جریان راه بعلت ضعف الاغم همه بسبب من به زحمت افتادند چرا که از قافله عقب میماند و مجبور میشدند برای من صبر کنند تا اینکه سر انجام به مکه رسیدیم و کسی از ما زنان نبود که رسول الله ﷺ بر او عرضه شود و او را به شیرخوارگی برگیرد چرا که دایگان به امید بذل و بخشش پدر طفل او را به شیرخوارگی میگرفتند و رسول الله ﷺ یتیم بود و همه میگفتند او یتیم است و از گرفتنش ابا می ورزیدند تا اینکه همه زنان همراهم برای خود شیرخواری برگرفتند و تنها من ماندم و در لحظه بازگشت به شوهرم گفتم والله که برایم ناپسند است همراه این زنان بدون شیرخواری برگردم قسم به الله سراغ همان طفل یتیم میروم و او را برمیگیریم مشکلی نیست بلکه الله او را مایه برکت برای ما قرار دهد.
به سراغ آن طفل رفتم و او را برای شیرخوارگی تحویل گرفتم و چیزی مرا وادار به برگرفتن اش نکرد جز اینکه شیرخواره ای گیرم نیامده بود، وقتی او را تحویل گرفتم بسوی بار خود بردم و چون او را در آغوش گرفتم پستان هایم را گرفت و هر اندازه که میخواست نوشید تا اینکه سیر شد و برادرش نیز همراه او نوشید تا سیر شد و هر دو خوابیدند در حالی که پیش از آن از دست آن(پسرم) نمی توانستیم که بخوابیم، همسرم به سراغ ماده شتر رفت و پستانهایش را پر از شیر یافت و آنقدر شیر دوشید که خودش نوشید و من نوشیدم و هر دو کاملا سیر شدیم، آن شب بهترین شب زندگانی ما بود.
روز بعد شوهرم گفت ای حلیمه قدرش را بدان والله موجودی مبارک را با خود آورده ای! گفتم قسم به الله من هم چنین امیدی دارم و آنگاه به راه افتادیم، من بر همان ماده الاغ خود سوار شدم و کودک را نیز با خود بر آن سوار کردم قسم به الله چنان از همسفرانم جلو افتادم که هیچ یک از شتران سرخ موی شان نمی توانست به گَرد پای مرکبم برسد، زنان همسفرم به حرف آمده و میگفتند ای دختر ابی ذؤیب وای بر تو چیزی به ما بگو! مگر این همان ماده الاغی نیست که همراهش آمده بودی؟! من میگفتم بلی والله همان است و آنان میگفتند در امر این ماده الاغ چیز خارق العاده ای صورت گرفته، آنگاه وارد مناطق خود در قبیله بنی سعد شدیم، به یاد ندارم که تا آن روز سرزمینی شاداب تر و پر آب و علف تر از آن دیده باشم! از آن هنگام که آن کودک را برده بودم گوسفندانم شبانگاه سیر و سرشار از شیر باز می گشتند و می دوشیدیم و می نوشیدیم در حالی که هیچکس در آن حوالی قطره ای شیر نمی یافت که بنوشد و پستان دام های بقیه ذره ای شیر نداشت و کار به جایی کشیده شده بود که گوسفند داران بنی سعد به چوپانان میگفتند وای بر شما گوسفندان را به همان جایی ببرید که چوپان دختر ابی ذؤیب میبرد اما گوسفندان آنان از همان منطقه نیز گرسنه باز میگشتند و گوسفندان من سیر و سرشار از شیر خلاصه همواره از جانب الله نیکی و زیادت می دیدیم تا اینکه او دو ساله شد و من او را از شیر بازگرفتم، رشد و نموُّ او به دیگر بچه ها شباهتی نداشت و هنوز دو ساله نشده بود که نوجوانی پرتوان و چالاک به نظر میرسید.
سپس او را به نزد مادرش باز آوردیم در حالی که بخاطر آن همه برکت به ماندنش به جمع خودمان اشتیاق بیشتری داشتیم، با مادرش صحبت کردیم و به او گفتیم ای کاش پسرت را نزد ما میگذاشتی تا جوانی نیرومند گردد و من از بابت مکه برای او بیمناک هستم! آنقدر اصرار ورزیدیم تا مادرش او را به ما بازگردانید.
3
شق صدر نبی ﷺ

اگر چه بعضی ها میگویند قلب رسول الله ﷺ چهار بار و بعضی میگویند سه بار شق شده ولیکن قول راجح و صحیح نزد علماء این است که قلب رسول الله ﷺ دو بار شق شده یکی در دوران طفولیت که دقیق معلوم نیست دو سال عمر داشته یا چهار سال و دیگری در شب معراج و برای شق صدر جز این دو بار هیچ حدیث و خبر صحیحی وجود ندارد.
ابن اسحاق میگوید که شق الصدر بعد از دو یا سه ماه بعد از بازگرداندن رسول الله ﷺ از نزد مادرش صورت گرفته یعنی زمانی که دو سال و دو یا سه ماه عمر داشته، والله أعلم.
گفته میشود که بعد از شکافته شدن سینه رسول ﷺ نزد دایه اش حلیمه سعدیه به زودترین فرصت ایشان را برداشته و نزد مادرش آوردند و به او گفتند ما حق خود را اداء کردیم و لیکن بر او ترسیدیم و نزدت آوردیم و قضیه را برایش بازگو کردند.
عَنْ أَنَـسِ بْنِ مَـالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ أَتَاهُ جِبْرِيلُ ﷺ وَهُوَ يَلْعَبُ مَعَ الْغِلْمَانِ فَأَخَذَهُ فَصَرَعَهُ فَشَقَّ عَنْ قَلْبِهِ فَاسْتَخْرَجَ الْقَلْبَ فَاسْتَخْرَجَ مِنْهُ عَلَقَةً فَقَالَ هَذَا حَظُّ الشَّيْطَانِ مِنْكَ ثُمَّ غَسَلَهُ فِي طَسْتٍ مِنْ ذَهَبٍ بِمَاءِ زَمْزَمَ ثُمَّ لَأَمَهُ ثُمَّ أَعَادَهُ فِي مَكَانِهِ وَجَاءَ الْغِلْمَانُ يَسْعَوْنَ إِلَى أُمِّهِ -يَعْنِي ظِئْرَهُ- فَقَالُوا إِنَّ مُحَمَّدًا قَدْ قُتِلَ فَاسْتَقْبَلُوهُ وَهُوَ مُنْتَقَعُ اللَّوْنِ. قَالَ أَنَسٌ وَقَدْ كُنْتُ أَرَى أَثَرَ ذَلِكَ الْمِخْيَطِ فِي صَدْرِهِ.
رواه مسلم¹⁶²
|در حالی که رسول الله ﷺ با اطفال بازی میکرد جبرئیل ﷺ نزدش آمد و او را گرفت و به زمین گذاشت تا قلبش را بشکافد آنگاه قلبش را خارج ساخت و از آن لخته خونی را خارج ساخت و فرمود این سهم شیطان از تو است سپس قلبش را در طشتی از طلا با آب زمزم شست سپس آنرا جمع نمود(دوخت) و سپس سرِ جایش برگرداند و آن اطفال دویده بسوی مادر(دایه) اش رفتند و گفتند محمد کشته شد آنگاه نزدش آمدند و [او را در حالی یافتند که] رنگش پریده بود، انس میگوید آثار آن بخیه را در سینه اش می دیدم|
برای جمع بندی و وضوح بیشتر حدیث دومین بارِ شکافته شدن سینه رسول الله ﷺ را نیز ذکر میکنم اگر چه در موضع خود دوباره این مورد ذکر خواهد شد إن شاء الله.
عَنْ أَنَـسِ بْنِ مَـالِكٍ: كَانَ أَبُو ذَرٍّ يُحَدِّثُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ قَالَ فُرِجَ عَنْ سَقْفِ بَيْتِي وَأَنَا بِمَكَّةَ فَنَزَلَ جِبْرِيلُ فَفَرَجَ صَدْرِي ثُمَّ غَسَلَهُ بِمَاءِ زَمْزَمَ ثُمَّ جَاءَ بِطَسْتٍ مِنْ ذَهَبٍ مُمْتَلِئٍ حِكْمَةً وَإِيمَانًا فَأَفْرَغَهُ فِي صَدْرِي ثُمَّ أَطْبَقَهُ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي فَعَرَجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا..
رواه البخاري³⁴⁹ و مسلم ¹⁶²
ابی ذر حدیث میگفت که رسول الله ﷺ فرمود زمانی كه در مكه بسر می‌ بردم شبی سقف منزلم باز شد و جبرئیل فرود آمد و سینه مرا شكافت و با آب زمزم شستشو داد پس از آن طشتی را كه پر از حكمت و ایمان بود آورد و در سینه ام ریخت و آنرا بست سپس دست مرا گرفت و مرا به سوی آسمان دنیا بالا برد|

خواهران و برادران رضاعی رسول الله ﷺ

حمزه بن عبد المطلب، ابو سفیان بن حارث بن عبد المطب [پسر کاکای(عموی) ایشان]، ابو سلمه بن عبد الاسد، عبد الله بن حارث، انیسه بنت حارث و حذاقه(جذامه) بنت حارث که به نام شیماء نیز یاد میشده.
چنانکه ابن قیم در زاد المعاد ذکر کرده حمزه کاکای رسول الله ﷺ از دو جانب برادر شیری رسول الله ﷺ است یکی از جانب ثویبه کنیز آزاد شده ابی لهب و دیگری از جانب حلیمه سعدیه.

فوت مادر رسول الله ﷺ

پس از آنکه حلیمه سعدیه رسول الله ﷺ را بازگرداند تا شش سالگی در آغوش مهر و محبت مادری بود تا اینکه آمنه(مادر رسول الله ﷺ) خواست برای تجدید عهد با همسرش برای زیارت قبرش¹ به یثرب(مدینه) سفر کند و در این سفر ام اَیمن و عبد المطلب پدر کلان رسول الله ﷺ نیز همراه شان بودند، آنان یک ماه در مدینه ماندند سپس آمنه در زمان بازگشتن از مدینه در منطقه ابواء در میان مکه و مدینه بر اثر بیماری به امر الله عَزَّوَجَلّ از دنیا رفت و رسول الله ﷺ از جانب مادر نیز یتیم گشت.

¹#قابل ذکر است که سفر برای زیارت قبور از سنت های دوران جاهلیت است که متاسفانه جمع کثیری از منتسبین این سنت های دوران جاهلیت را با دندان های آسیاب خود محکم گرفته اند در حالیکه رسول الله ﷺ حتی از بستن بار سفر برای دیدار مساجد جز مساجد سه گانه «مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد الاقصی» منع فرموده زیارت گورستان که بماند.
عَنْ أَبِـي هُـرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ النَّبِيِّ ﷺ قَالَ لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ ﷺ وَمَسْجِدِ الْأَقْصَى.
رواه البخاري¹¹⁸⁹ ومسلم¹³⁹⁷
و مسئله ای دیگر که برای دفع شبهات صوفیه و رافضه باید متذکر شد این است که پدر و مادر رسول الله ﷺ مشرک بودند (صحیح مسلم²⁰³ و⁹⁷⁶).
🏆42
عبد المُطَّلِب و سرپرستی رسول الله ﷺ

بعد از فوت مادر رسول الله ﷺ عبد المطلب ایشان را که کودکی شش ساله بود با خود به مکه آورد و ایشان را زیاد گرامی میداشت گرامی تر از فرزندان خود، چنانکه ابن هشام میگوید در سایه کعبه برای عبد المطلب زیر اندازی می انداختند و به احترام او تا او نمی آمد هیچ یک از پسرانش بر آن نمی نشست ولی رسول الله ﷺ می آمد و بر آن می نشست و عمو هایش میخواستند او را کنار بکشند ولی اگر عبد المطلب می دید میگفت به او کاری نداشته باشید چرا که والله او را دارای شأن و منزلتی ویژه می بینم و آنگاه با هم می نشستند و بر سر رسول الله ﷺ دست می کشید.
هشت سال و دو ماه و ده روز از عمر رسول ﷺ گذشته بود که پدر کلانش عبد المطلب مُرد و قبل از موت خود سرپرستی رسول الله ﷺ را به کاکایش ابو طالب داد.

ابو طالب و سرپرستی رسول الله ﷺ

ابو طالب به نیکوترین وجه سرپرستی رسول الله ﷺ را بعهده گرفت و ایشان را به خانه خود برد و بر فرزندان خویش مقدم داشت و نمی خوابید مگر در کنار رسول الله ﷺ و جایی نمی رفت مگر اینکه رسول الله ﷺ را با خود میبرد و این سرپرستی تا حدود چهل سال دیگر ادامه پیدا کرد و آنقدر در پشتیبانی از رسول الله ﷺ مصمم بود که گاهی بخاطر ایشان با قریش به مخالفت می ایستاد که این مسائل به تفصیل بیان خواهد شد إن شاء الله.

طلب باران رسول و بارش باران

در این موضوع دو حدیث روایت شده که یکی آنرا بخاری به شماره¹⁰⁰⁹ بصورت معلق از ابن عمر روایت کرده و البته ابن ماجه آنرا بصورت متصل روایت کرده که صحتش مورد اختلاف است، عبد الله بن عمر رضی الله عنهما میگوید گاهی سخن شاعر را به یاد می آوردم در حالیکه به صورت رسول الله که بر منبر بود می نگریستم و از منبر پایین نمیشد تا اینکه آب از تمام بلندی ها سرازیر میشد [منظورش زمانی است که طلب باران میکرد]، سخن شاعر را [برایتان] ذکر میکنم «وأبيَضَ يُسْتسقَى الغَمامُ بوَجهِه، ثِمالُ اليَتامى عِصْمةٌ للأرامِلِ» و آن سفید رویی که ابرها به روی او باران میبارند کسی که سرپرست یتیمان و پناهگاه بیوه زنان است، [راوی میگوید] این قول ابی طالب است.
این شعر را بخاري با سند متصل نیز از طریق عبد الرحمن بن عبد الله بن دینار روایت کرده که او نزد محدثین ضعیف الحدیث است و ظاهرا بخاری به او احتجاج کرده، والله أعلم.
روایتی دیگر نیز درین مورد وجود دارد چنانکه برخی از طریق بن عساکر اشعری روایتی بی اساس را از جلهمه بن عرفطه برای اثبات کرامات قبل از نبوت رسول الله ﷺ نقل کرده در حالی که بزرگی و شأن و منزلت رسول الله ﷺ هیچ نیازی به روایات موضوع و دروغین ندارد و آنقدر احادیث صحیح و مشهور در مقام و منزلت ایشان وجود دارد که هیچ نیازی به این اباطیل نیست، بعضی از آنها داستانهایی هستند که در آن فضیلتی ذکر شده و در کنار آن امری منکر نیز به رسول الله ﷺ نسبت داده شده و این امور منکر در این داستان های بی اساس حربه دست قبوری ها قرار میگیرد چنانکه در داستان ابن عساکر گفته شده رسول الله ﷺ برای طلب باران متوسل به کعبه شد و خود را به کعبه چسباند تا باران بارید! اگر چه این داستان مربوط نوجوانی رسول الله ﷺ است ولیکن امور این چنینی از رسول الله ﷺ ثابت نیست و نه هم ایشان بر دین مشرکانه قومش بوده.

بطلان قصه سجده شجر و حجر به رسول الله ﷺ

از آنجا که قبلا متذکر شدم ضعف و بطلان داستان های بی اساس و موضوع را متذکر خواهم شد تا خواننده از ضعف آن مطلع شود.
قصه ای باطل دیگر که سندا و متنا باطل است و در مورد رسول الله ﷺ بر سر زبانها میگردد و در بسیاری از کتب سیرت نقل میشود قصه بحیرای راهب و شجر و حجر است چنانکه میگویند ابی طالب در سفر شام رسول الله ﷺ را همراه خود برد و در هنگامیکه در شهر بصری توقف نمودند و راهبی بنام بحیرَی نزدشان آمد و گفت این پسر پیامبر است چون وقتی می آمدید دیدم تمام سنگها و درختان به او سجده میکنند و در ادامه داستان گفته میشود که همه جا ابری بالای سر رسول الله ﷺ بود و بر ایشان سایه می افگند و هرگاه به درختی نزدیک میشد درخت مایل شده و بر ایشان سایه می افگند و خلاصه اینکه راهب آنقدر به ابی طالب میگوید او را برگردان تا نصرانیان او را نکشند که ابی طالب موافقت میکند ابی بکر بلال را همراه او میفرستد.
ترمذي این حدیث را روایت کرده و گفته حسن غریب است و جز این صورت آنرا نمی شناسیم. مدار این حدیث بر عبد الرحمن بن غزوان قراد است اگر چه ثقه است ولی تَفَرُّد او در روایت مردود است یعنی هرگاه حدیثی را روایت کند که غیر او كسی آنرا روایت نکرده آن حدیث مردود است، محمد دَورِيّ میگوید در دنیا مخلوقی جز قراد این حدیث را روایت نکرده.
🔥41
در متن این حدیث نیز نکاره های واضحی است که بطلان و موضوع بودن آنرا ثابت میکند از جمله؛
• اینکه آن راهب سجده درختها و سنگها را دیده ولی احدی از آن کاروانیان ندیده.
• در آن وارد شده که در نزدیکی درختان که می ایستاد درخت بر ایشان سایه می افگند در حالیکه قبلش گفته شده ابری بر ایشان سایه می افگند، پس اگر ابر سایه افگنده بود درخت از کجا سایه میکرد؟!
• اگر چنین داستانی رخ میداد حتما در بین اهل مکه به شهرت میرسید ولی کسی از اهل مکه از آن خبردار نشدند و حتی یکبار ابی طالب آنرا ذکر نکرده.
• ادعاء میشود که این سفر در دوازده سالگی رسول الله ﷺ بوده. ابی بکر صدیق از رسول الله ﷺ کوچکتر بوده ولی در این داستان گفته میشود که ابی بکر در این سفر بوده و به بلال دستور داده تا همراه رسول الله ﷺ به مکه باز گردد.
• ابی بکر بلال را بعد از اسلام خرید و آزاد ساخت نه ۲۸ سال قبل از بعثت در حالی که آنزمان بلال بدنیا نیامده بوده.
3🔥2