جنگ فُجّار
ابن إسحاق میگوید زمانی که رسول الله ﷺ بیست سال داشت در بازار عُکَاظ میان قریش به همراهی کنانه با قیس عیلان جنگی در گرفت و علت جنگ این بود که یکی از قبیله کنانه بنام برَّاض سه تن از جنگجویان قیس را با ناجوانمردی به قتل رسانید و این خبر به بازار عکاظ رسید و ازین سبب جنگی میان دو گروه برپا شد و در نیمه دوم روز بزرگان قریش ندای صلح سردادند و قرار بر این شد که مقتولین برشمرده شوند و هر طرف که بیشتر کشته بود دیه(خون بهای) کشته شدگان را بدهد. بعضی چون ابن هشام گفته اند بسبب اینکه این جنگ در ماه حرام صورت گرفته نامش را فجار گذاشتند و برخی چون ابن إسحاق گفته اند علت نامگذاری این جنگ به فجار این است که حرمتهای سابقِ میان این دو گروه درین جنگ شکسته شد و ازین سبب نامش را فجار گذاشتند و ظاهرا قول صحیح همین است چرا که گفته میشود این جنگ در ماه شوال بوقوع پیوسته و شوال هم از ماههای حرام نیست، والله أعلم.
بعضی از سیره نویسان روایتی را نقل کرده اند مبنی بر اینکه رسول الله ﷺ نیز در این جنگ اشتراک داشته و به عموهایش تیر میداده ولی این روایت با تمام طرقش ضعیف و منکر است و مدار آن محمد بن عمر بن واقد واقدی است که نزد محدثین منکر الحدیث میباشد بناء هیچ دلیلی بر اشتراک رسول الله ﷺ در این جنگ وجود ندارد و از لحاظ متن نیز این حدیث مخالف احادیث صحیحی است که از رسول الله ﷺ نقل شده چرا که ایشان جنگ های جاهلی را دوست نداشته و بلکه طرفدار عدالت خواهی بوده چنانکه در مورد حلف الفضول حدیث صحیحی با این معنی وارد شده.
حلف الفضول
بعد از جنگ فجار پیمانی تحت عنوان «حلف الفضول» در ذی القعده یکی از ماههای حرام منعقد گردید و فراخوان این پیمان از سوی چند طائفه از قبیله قریش بود که شامل طوائف بنی هاشم، بنی عبدالمطلب، اسد بن عبدالعزی، زھره بن کلاب و تیم بن مره داده شده بود.
آنان در خانه عبدالله بن جدعان تیمی گِرد آمدند و با یکدیگر سوگند خوردند و ھم پیمان شدند مبنی بر اینکه ھرگاه در شهر مکه یکی از اهالی مکه یا دیگر مردمان از مناطق دیگر مظلوم واقع شود به پشتیبانی او برخیزند و بر علیه آن کسانی که بر او ستم کرده اند قیام کنند تا داد او را بستانند، رسول ﷺ نیز در این پیمان حضور داشت.
• عَنْ عَبْدِ الرَّحْـمَنِ بْنِ عَـوْفٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ قَالَ شَهِدْتُ مَعَ عُمُومَتِي حِلْفَ الْمُطَيَّبِينَ فَمَا أُحِبُّ أَنْ أَنْكُثَهُ وَأَنَّ لِي حُمْرَ النَّعَمِ.
الأدب المفرد⁵⁶⁷
|رسول الله ﷺ فرمود همراه عموهایم در حلف الفضول حضور پیدا کردم، دوست ندارم آنرا بشکنم حتی اگر برایم شتران سرخ مویی داده شود|
دربارە انگیزە انعقاد این پیمان گفته اند مردی از طائفه زبید کالایی را برای فروش به مکه آورد عاص بن وائل سهمی تمامی کالای وی را از او خریداری کرد ولی برایش مالی نداد بناء او به دادخواھی نزد طوائف ھمپیمان؛ عبدالدار، مخزوم، جمح، سهم و عدی رفت اما ھیچ یک از آن طوائف به سخنان او ارزشی ندادند سپس آن مرد تاجر زبیدی برفراز کوه ابوقیس برآمد و اشعاری را که در مورد ظلم قرار گرفتن خود سروده بود با صدای بلند خواند و فریاد تظلم خویش را به گوش ھمگان رسانید، زبیر بن عبدالمطلب در این ارتباط اقدام کرد و این و آن را فراخواند که چرا باید این مرد این چنین بیکس و بیفریادرس بماند؟ تا آنکه افراد مذکور در حلف الفضول گردآمدند و آن پیمان را منعقد کردند آنگاه ھمگی به نزد عاص بن وائل رفتند و داد آن تاجر را ستاندند.
💯4
کسب و کار رسول الله ﷺ و ازدواج با خدیجه
مدتی از زندگی رسول الله ﷺ به گوسفندچرانی سپری شده چنانکه روایاتی مبنی بر گوسفندچرانی ایشان در آوان کودکی در قبیله بنی سعد وارد شده و در مکه نیز در بدل چند قیراط برای اهل مکه گوسفند چرانی میکرده چنانکه امام ابی عبد الله محمد بن اسماعیل بخاری رحمه الله روایت کرده.
• عَنْ أَبِـي هُـرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ النَّبِيِّ ﷺ قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيًّا إِلَّا رَعَى الْغَنَمَ، فَقَالَ أَصْحَابُهُ وَأَنْتَ؟ فَقَالَ نَعَمْ كُنْتُ أَرْعَاهَا عَلَى قَرَارِيطَ لِأَهْلِ مَكَّةَ.
رواه البخاري²²⁶²
|رسول الله ﷺ فرمود الله پیامبری را مبعوث نکرده مگر اینکه [او] گوسفند چرانیده، صحابه عرض کردند حتی تو؟ فرمود بلی در بدل چند قیراط برای اهل مکه [گوسفند] میچرانیدم|
همچنان روایتی مبنی بر تجارت رسول الله ﷺ و شراکت ایشان همراه سائب بن أبي سائب نقل شده ولیکن در صحت آن اختلاف است.
خدیجه بنت خُوَیلِد بانویی تاجر، شریف، ثروتمند و از خانواده ای نامدار بود، خدیجه افرادی را اجیر مینمود تا با سرمایه اش تجارت کنند و بر مبنای مضاربت به آنان دستمزد میداد و از آنجا که آوازه امانتداری، راستگویی و حُسن اخلاق رسول الله ﷺ به او رسید کسی را نزد رسول الله ﷺ فرستاد تا برایش پیشنهاد دهد با سرمایه خدیجه به تجارت بسوی شام بپردازد و رسول الله ﷺ این پیشنهاد را پذیرفت و عازم این سفر شد و در این سفر میسره غلام خدیجه نیز با ایشان حضور داشت.
پس از برگشت ازین سفر آثار امانتداری رسول الله ﷺ و برکت آنچنان در اموال خدیجه مشاهده میشد که پیش از آن سابقه نداشت و غلام خدیجه نیز هر آنچه درین سفر از خوش خویی، صداقت و درستکاری رسول الله ﷺ مشاهده کرده بود را برای خدیجه بازگو نمود و این امور سبب شد تا خدیجه بنت خویلد رضی الله عنها به رسول الله ﷺ پیشنهاد ازدواج دهد بناء در مورد این مسئله با دوست اش نفیسه بنت منبّه صحبت نمود و او نزد رسول الله ﷺ رفته و پیشنهاد ازدواج با خدیجه را به ایشان داد، رسول الله ﷺ با این پیشنهاد موافقت نمود و درین مورد با کاکاهای خود صحبت کرده و آنان برای خواستگاری سراغ خدیجه طاهره رضی الله عنها رفتند.
اگرچه پیش از رسول الله ﷺ خدیجه خواستگاران زیادی داشت ولی راضی به ازدواج با هیچکدام نشد ولی اینک الله عزوجل خواسته بود تا طاهره با امین ازدواج کند و این زوج خوش سیرت و نیکو مَنِش را تا قیام قیامت نمونه و الگویی نیک برای بشریت قرار داد.
گفته میشود که رسول الله ﷺ بیست شتر جوان را بعنوان مهر طاهره(خدیجه) رضی الله عنها داد، مشهور است که سن خدیجه در آن زمان چهل و سن رسول الله ﷺ بیست و پنچ سال بود.
خدیجه قبل از رسول الله ﷺ دو بار ازدواج کرده بود یکی عتیق بن عائذ بن مخزوم بود که ازو دختری بنام هند داشت و دیگری ابو هاله مالک بن نبّاش بود که ازو سه پسر بنامهای هند، هاله و طاهر داشت و همه اولاد خدیجه ایمان آوردند.
فرزندان رسول الله ﷺ
اولین زنی که رسول الله ﷺ همرایش ازدواج کرد خدیجه بود و در حیاتش با زنی دیگر ازدواج نکرد و تمام فرزندان رسول الله ﷺ از خدیجه بود جز ابراهیم که از ماریه قبطیه بود.
نامهای فرزندان رسول الله ﷺ اینگونه است؛ قاسم، عبد الله (طیب، طاهر)، زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه. همه فرزندان رسول الله ﷺ جز فاطمه در حیات ایشان فوت کردند، هر سه پسر رسول الله ﷺ در خردسالی فوت کردند و دختران ایشان اسلام را دریافته و هجرت نمودند.
زینب با ابی العاص، فاطمه با علی، رقیه و سپس ام کلثوم با عثمان ازدواج کردند.
• قاسـم اولین فرزند رسول الله ﷺ است و قبل از بعثت بدنیا آمده و در سن دو سالگی وفات یافت و کنیه رسول الله ﷺ ابو القاسم بود.
• عبـد اللـه بعد از بعثت رسول الله ﷺ بدنیا آمده و آخرین فرزند خدیجه است و چنانکه قبلا متذکر شدم او نیز در کودکی وفات یافت.
• ابراهیـم که مادرش ماریه قبطیه رضی الله عنها است در سال هشتم هجری بدنیا آمد و در هفده یا هجده ماهگی در سال دهم هجری وفات نمود.
رسول الله ﷺ در زمان قبض روح ابراهیم او را گرفت بویید و بوسید و در حالیکه اشکانش سرازیر میشد فرمود چشم میگرید و قلب محزون میشود و جز آنچه رب مان راضی میشود نمی گوییم و ما از فراقت ای ابراهیم محزون هستیم «إِنَّ الْعَيْنَ تَدْمَعُ وَالْقَلْبَ يَحْزَنُ وَلَا نَقُولُ إِلَّا مَا يَرْضَى رَبُّنَا وَإِنَّا بِفِرَاقِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ» رواه البخاري¹³⁰³ ومسلم²³¹⁵
⚡2💯2 1
• زینـب بزرگترین دختر رسول الله ﷺ است که با ابی العاص (لقیط) بن ربیعه خواهر زاده خدیجه رضی الله عنها پسر هاله بنت خویلد ازدواج نمود که ابی العاص تا چند سال ایمان نیاورد و در نتیجه ازو جدا شده و به مدینه نزد پدرش رسول الله ﷺ هجرت نمود تا اینکه ابی العاص ایمان آورد و به مدینه هجرت کرد و دوباره رسول الله ﷺ زینب را بدو بازگرداند و از اسلام شوهرش دیری نگذشت که در سال هشتم هجری وفات یافت رضی الله عنها، و ازو دختری بنام اُمامه بجای ماند، همانکه رسول الله ﷺ او را در نماز با خود حمل مینمود.
عَنْ أَبِي قَتَادَةَ الْأَنْصَارِيِّ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ كَانَ يُصَلِّي وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَيْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ وَلِأَبِي الْعَاصِ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا.
رواه البخاري⁵¹⁶ ومسلم⁵⁴³
|رسول الله ﷺ در حالیکه امامه دختر ابی العاص بن ربیعه بن عبد شمس و زینب دختر رسول الله ﷺ را [باخود] حمل میکرد نماز میگزارد، هنگامیکه سجده میکرد او را میگذاشت و هنکامیکه می ایستاد او را بر میداشت|
• رقیـه دومین دختر رسول الله ﷺ است که با عثمان بن عفان ازدواج کرد و از جمله اولین مهاجرانی بودند که به حبشه هجرت کردند و آنجا فرزندش عبد الله بدنیا آمد و بعد از عودت به مکه دوباره به مدینه هجرت کردند و دیری نگذشت که فرزندش عبد الله در سن شش سالگی وفات کرد و در بحبحه غزوه بدر بود که رقیه [رضی الله عنها وعن زوجها] بیمار شد و رسول الله ﷺ به عثمان دستور داد از همسرش پرستاری کند و در جنگ اشتراک نکند ولیکن زمانی که زید بن حارثه خبر نصرت و پیروزی مسلمان در بدر را می آورد رقیه وفات یافت.
• ام کلثـوم سومین و به قولی چهارمین دختر رسول الله ﷺ است که رسول الله ﷺ او را بعد از وفات خواهرش رقیه به نکاح عثمان بن عفان [رضی الله عنهما] در آورد و ازین سبب بود که عثمان لقب ذی النورین (صاحب دو نور) را گرفت، ام کلثوم در شعبان سال نهم هجری وفات نمود.
• فاطمـه آخرین دختر رسول الله ﷺ است که پنج سال قبل از بعثت بدنیا آمد و سالها بعد رسول الله ﷺ او را به نکاح علی بن ابی طالب رضی الله عنه در آورد، فاطمه رضی الله عنها در سال سوم هجری فرزندش حسن، در شعبان سال چهارم حسین، در سال پنجم زینب و در سال هفتم ام کلثوم را بدنیا آورد و فاطمه تنها فرزند رسول الله ﷺ بود که شش ماه بعد از ایشان فوت کرد.
عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ قَالَ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي.
رواه البخاري³⁷¹⁴ ومسلم²⁴⁴⁹
|رسول الله ﷺ فرمود فاطمه تیکهای از من است (پاره تن من است) هر کس او را خشمگین بسازد مرا خشمگین ساخته|
جا دارد که بخاطر دفع شبهه روافض که میگویند «ابی بکر کافر است چون فاطمه را خشمگین ساخت» بگویم اولا که با خشمگین ساختن فاطمه کسی کافر نمیشود و اگر قرار بود کافر شود علی بن ابی طالب رضی الله عنه کافر میشد چرا که حدیث بالا بطور مفصل در کتب حدیثی مسلمین مثل صحیح البخاری و صحیح مسلم و حتی کتب خودشان مثل علل الشرائع ص¹⁸⁵ و بحار الانوار ج⁴³ ص²⁰¹ روایت شده و در آن تصریح شده که سبب ناراحتی فاطمه علی بود چرا که خواست دختر ابو جهل را خواستگاری کند و فاطمه ازو ناراحت شد چرا که گفت میخواهد دختر دشمن رسول الله را بگیرد و به خانه پدرش رفت و رسول الله ﷺ بر منبر بالا شد و فرمود «فاطمة بضعة مني فمن أغضبها أغضبني»، ثانیا مراد خشمگین ساختن فاطمه به ناحق و جایی است که نباید مسلمانی را خشمگین ساخت نه اینکه حق را بپوشانی و معصیت کنی تا فاطمه خشمگین نشود و فاطمه رضی الله عنها با همه مکانتی که دارد معصوم نبود و ازین سبب خطاء کرد.
بعد از وفات رسول الله ﷺ فاطمه از ابی بکر صدیق [رضی الله عنهما] خواست تا باغ فدک را که از رسول الله ﷺ به میراث مانده برایش تحویل دهد لیکن ابی بکر صدیق از امری آگاهی داشت که فاطمه از آن ناآگاه بود، اینکه از انبیاء میراث برده نمیشود چرا که رسول الله ﷺ فرموده از ما(انبیاء) میراث برده نمیشود آنچه بجا میگذاریم صدقه است «لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ»- صحیح بخاري³⁰⁹² و صحیح مسلم¹⁷⁵⁹
و در صحیح بخاری به شماره³⁰⁹⁴ وارد شده که عمر بن خطاب رضی الله عنه در جمعی از صحابه آنان و علی و عباس [رضی الله عنهم] را قسم داد که آیا میدانید رسول الله ﷺ فرموده از ما(انبیاء) میراث برده نمیشود و آنچه بجا میگذاریم صدقه است؟ گفتند بلی. بناء بر ابی بکر صدیق جائز نبود تا برای راضی ساختن مخلوق خالق را از خود ناراض کند و این امری بدیهی است که فاطمه رضی الله عنها از بعضی مسائل آگاه نباشد و بدیهی است که ازو خطاء سر میزند چرا که مثل بقیه مردم غیرمعصوم بود.
عَنْ أَبِي قَتَادَةَ الْأَنْصَارِيِّ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ كَانَ يُصَلِّي وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَيْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ وَلِأَبِي الْعَاصِ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا.
رواه البخاري⁵¹⁶ ومسلم⁵⁴³
|رسول الله ﷺ در حالیکه امامه دختر ابی العاص بن ربیعه بن عبد شمس و زینب دختر رسول الله ﷺ را [باخود] حمل میکرد نماز میگزارد، هنگامیکه سجده میکرد او را میگذاشت و هنکامیکه می ایستاد او را بر میداشت|
• رقیـه دومین دختر رسول الله ﷺ است که با عثمان بن عفان ازدواج کرد و از جمله اولین مهاجرانی بودند که به حبشه هجرت کردند و آنجا فرزندش عبد الله بدنیا آمد و بعد از عودت به مکه دوباره به مدینه هجرت کردند و دیری نگذشت که فرزندش عبد الله در سن شش سالگی وفات کرد و در بحبحه غزوه بدر بود که رقیه [رضی الله عنها وعن زوجها] بیمار شد و رسول الله ﷺ به عثمان دستور داد از همسرش پرستاری کند و در جنگ اشتراک نکند ولیکن زمانی که زید بن حارثه خبر نصرت و پیروزی مسلمان در بدر را می آورد رقیه وفات یافت.
• ام کلثـوم سومین و به قولی چهارمین دختر رسول الله ﷺ است که رسول الله ﷺ او را بعد از وفات خواهرش رقیه به نکاح عثمان بن عفان [رضی الله عنهما] در آورد و ازین سبب بود که عثمان لقب ذی النورین (صاحب دو نور) را گرفت، ام کلثوم در شعبان سال نهم هجری وفات نمود.
• فاطمـه آخرین دختر رسول الله ﷺ است که پنج سال قبل از بعثت بدنیا آمد و سالها بعد رسول الله ﷺ او را به نکاح علی بن ابی طالب رضی الله عنه در آورد، فاطمه رضی الله عنها در سال سوم هجری فرزندش حسن، در شعبان سال چهارم حسین، در سال پنجم زینب و در سال هفتم ام کلثوم را بدنیا آورد و فاطمه تنها فرزند رسول الله ﷺ بود که شش ماه بعد از ایشان فوت کرد.
عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ قَالَ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي.
رواه البخاري³⁷¹⁴ ومسلم²⁴⁴⁹
|رسول الله ﷺ فرمود فاطمه تیکهای از من است (پاره تن من است) هر کس او را خشمگین بسازد مرا خشمگین ساخته|
جا دارد که بخاطر دفع شبهه روافض که میگویند «ابی بکر کافر است چون فاطمه را خشمگین ساخت» بگویم اولا که با خشمگین ساختن فاطمه کسی کافر نمیشود و اگر قرار بود کافر شود علی بن ابی طالب رضی الله عنه کافر میشد چرا که حدیث بالا بطور مفصل در کتب حدیثی مسلمین مثل صحیح البخاری و صحیح مسلم و حتی کتب خودشان مثل علل الشرائع ص¹⁸⁵ و بحار الانوار ج⁴³ ص²⁰¹ روایت شده و در آن تصریح شده که سبب ناراحتی فاطمه علی بود چرا که خواست دختر ابو جهل را خواستگاری کند و فاطمه ازو ناراحت شد چرا که گفت میخواهد دختر دشمن رسول الله را بگیرد و به خانه پدرش رفت و رسول الله ﷺ بر منبر بالا شد و فرمود «فاطمة بضعة مني فمن أغضبها أغضبني»، ثانیا مراد خشمگین ساختن فاطمه به ناحق و جایی است که نباید مسلمانی را خشمگین ساخت نه اینکه حق را بپوشانی و معصیت کنی تا فاطمه خشمگین نشود و فاطمه رضی الله عنها با همه مکانتی که دارد معصوم نبود و ازین سبب خطاء کرد.
بعد از وفات رسول الله ﷺ فاطمه از ابی بکر صدیق [رضی الله عنهما] خواست تا باغ فدک را که از رسول الله ﷺ به میراث مانده برایش تحویل دهد لیکن ابی بکر صدیق از امری آگاهی داشت که فاطمه از آن ناآگاه بود، اینکه از انبیاء میراث برده نمیشود چرا که رسول الله ﷺ فرموده از ما(انبیاء) میراث برده نمیشود آنچه بجا میگذاریم صدقه است «لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ»- صحیح بخاري³⁰⁹² و صحیح مسلم¹⁷⁵⁹
و در صحیح بخاری به شماره³⁰⁹⁴ وارد شده که عمر بن خطاب رضی الله عنه در جمعی از صحابه آنان و علی و عباس [رضی الله عنهم] را قسم داد که آیا میدانید رسول الله ﷺ فرموده از ما(انبیاء) میراث برده نمیشود و آنچه بجا میگذاریم صدقه است؟ گفتند بلی. بناء بر ابی بکر صدیق جائز نبود تا برای راضی ساختن مخلوق خالق را از خود ناراض کند و این امری بدیهی است که فاطمه رضی الله عنها از بعضی مسائل آگاه نباشد و بدیهی است که ازو خطاء سر میزند چرا که مثل بقیه مردم غیرمعصوم بود.
💯6⚡2 2 2 2 2🥰1 1
حکَمِیَّت رسول الله ﷺ در بنای کعبه
ابن اسحاق میگوید زمانی که رسول الله ﷺ سی و پنج سال سن داشت اهل مکه بر آن شدند تا بنای کعبه را تجدید کنند. این تجدید به چند سبب بود یکی اینکه کعبه سقف نداشت و یک بار چند سارق وارد آن شده و جواهراتی که در آن قرار داشت را دزدیده بودند و علت دیگر ضعف بنیان آن بر اثر سیلاب ها بود و ازینرو بر آن شدند تا بنای آنرا تجدید کنند، قبل از بنای آن ابی وهب بن عمرو بن عائذ مامای(دایی) پدر رسول الله ﷺ بسوی کعبه رفت سنگی را از آن کند و به زمین انداخت و خطاب به قریش گفت ای معشر قریش چیزی جز کسب حلال خود را در آن وارد نکنید! در آن مالی که از زنا، ربا و ظلم به کسی بدست آمده داخل نشود و رسول الله ﷺ با اشاره به این مطلب علت کوتاه شدن بنای کعبه را بیان کرده که بسبب کم آمدن مال مردم مکه بوده.
• عَنْ عَائِشَـةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ سَأَلْتُ النَّبِيَّ ﷺ عَنِ الْجَدْرِ أَمِنَ الْبَيْتِ هُوَ؟ قَالَ نَعَمْ، قُلْتُ فَمَا لَهُمْ لَمْ يُدْخِلُوهُ فِي الْبَيْتِ؟ قَالَ إِنَّ قَوْمَكِ قَصَّرَتْ بِهِمُ النَّفَقَةُ..
رواه البخاري¹⁵⁸⁴ ومسلم¹³³³
|از رسول الله ﷺ در مورد حِجر کعبه پرسیدم که آیا جزو خانه است؟ فرمود بلی، گفتم به چه علت آنرا در [بنای] کعبه نیاوردند؟ فرمود مال قوم ات کم آمد|
پس از تصمیم تجدید بنای کعبه مردم می ترسیدند که بنای آنرا تخریب کنند و از میان شان ولید بن مغیره مخزومی (پدر خالد) که از بزرگان مکه بود بپا خواست و تبری را گرفته و دو پایه اصلی آنرا پایین آورد و مردم گفتند تا فردا صبر میکنیم اگر به او آسیبی نرسید فردا کار را ادامه میدهم و اگر به او آسیبی رسید دوباره آن دو رکن را به حالت اولش باز میگردانیم و فردا که دیدند به او آسیبی نرسیده بنای آنرا تا پایه هایی که ابراهیم علیه السلام گذاشته بود تخریب کردند و دوباره آنرا بازسازی کردند و زمانی که کار به گذاشتن حجر الاسود رسید برای گذاشتن آن میان قریش اختلاف بوجود آمد چرا که هر قبیله میخواست که آنان حجر الاسود را در جایش بگذارند و این تنش تا جایی ادامه پیدا کرد که نزدیک بود جنگ سختی میان شان واقع شود ولیکن ابی امیه بن مغیره مخزومی (کاکای خالد) که بزرگ قریش بود گفت هر کس ازین در [یعنی درِ بنی شیبه که در آن زمان بنام در بنی عبد الشمس یاد میشد و فعلا بنام باب السلام یاد میشود] وارد شد او در مورد گذاشتن حجر الاسود حکم کند و اولین کسی که وارد شد رسول الله ﷺ بود و مردم با دیدن ایشان خوشحال شده و فریاد زدند او محمد است او امین است، رسول الله ﷺ برایشان پیشنهاد داد که پارچه ای را بیاورند و حجر الاسود را درون آن گذاشته و هر طائفه از یک گوشه آن گرفته و آنرا بالا کنند و چنین کردند و خودِ رسول الله ﷺ با دستان خویش حجر الاسود را در جایش قرار داد.
از آنجا که بودجه پاکیزه قریش کم آمده بود آنان حدود سه متر از سمت شمال کعبه را کم کرده و با کشیدن دیواره کوچکی بنام حِجر و حطیم در بناء بیرون رهاء کردند و ازین سبب بود که بنای مستطیلی کعبه تبدیل به بنایی مربعی شد و چنانکه در ادامه حدیث ام المومنین عائشه آمده رسول الله ﷺ فرمود اگر قصور فهم مردم بسبب تازه مسلمانی نبود آنرا به بنای ابراهیمی باز میگرداندم، بعدها عبد الله بن زبیر رضی الله عنهما در زمان خلافت خود کعبه را بشکل اصلی آن بر بنای ابراهیمی بشکل مستطیلی با دو دروازه در روی زمین بازگرداند ولی دوباره عبد الملک بن مروان بعلت بی خبری از حدیث ام المومنین آنرا به حالت قبلی باز گرداند ولیکن بعد از فهمیدن حدیث ام المومنین از فعلش پشیمان شد اما دیگر سودی نداشت چرا که نمیشد هر روز کعبه را تخریب کرده و به یک شکل در آورَد.
• عَنِ الْأَسْـوَدِ قَالَ قَالَ لِي ابْنُ الزُّبَيْرِ كَانَتْ عَائِشَةُ تُسِرُّ إِلَيْكَ كَثِيرًا فَمَا حَدَّثَتْكَ فِي الْكَعْبَةِ؟ قُلْتُ قَالَتْ لِي قَالَ النَّبِيُّ ﷺ يَا عَائِشَةُ لَوْلَا قَوْمُكِ حَدِيثٌ عَهْدُهُمْ -قَالَ ابْنُ الزُّبَيْرِ- بِكُفْرٍ لَنَقَضْتُ الْكَعْبَةَ فَجَعَلْتُ لَهَا بَابَيْنِ بَابٌ يَدْخُلُ النَّاسُ وَبَابٌ يَخْرُجُونَ فَفَعَلَهُ ابْنُ الزُّبَيْرِ.
رواه البخاري¹²⁶ ومسلم¹³³³
|عبدالله بن زبیر بمن گفت عائشه اسرار زیادی را برایت میگفت آیا در مورد کعبه چیزی برایت نگفته؟ گفتم گفت رسول الله ﷺ فرمود ای عائشة اگر قومت تازه مسلمان نمیبودند کعبه را باز میکردم(تعمیرش را تخریب میکردم) سپس برایش دو دروازه قرار میدادم، دروازه ای که مردم داخل شوند و دروازه ای که خارج شوند. [أسود میگوید]عبدالله بن زبیر این کار را انجام داد|
و در ادامه روایت بالا(¹⁵⁸⁴) اینگونه آمده «وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِيَّةِ فَأَخَافُ أَنْ تُنْكِرَ قُلُوبُهُمْ أَنْ أُدْخِلَ الْجَدْرَ فِي الْبَيْتِ وَأَنْ أُلْصِقَ بَابَهُ بِالْأَرْضِ».
🥰4 4 2
حکم نزدیکی به همسر بعد حیض و قبل غسل
طبري اجماع را نقل کرده بر اینکه بعد از قطع خون و قبل از غسل جماع با همسر حرام است چرا که الله عزوجل اجازه همخوابی را بعد از پاک کردن داده.
• وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ.
البقرة²²²
|واز تو درباره حیض می پرسند بگو آن زیانبار است پس در حالت قاعدگی از زنان کناره گیری کنید و با آنها نزدیکی نکنید تا پاک شوند، پس هنگامی که پاکیزگی(غسل) کردند از همان جا که الله به شما فرمان داده با آنها آمیزش کنید به راستی که الله توبه کنندگان را دوست می دارد و [نیز] پاکان را دوست می دارد|
• الطبـري[³¹⁰ه]: ومعنى قَولِه «تَطَهَّرْنَ» اغتسَلْنَ.
تفسیر الطبري ج⁴ ص³⁸⁷
|و معنای «تطهرن» این است که غسل کنند|
• عَنْ مُجَاهِـدٍ[¹⁰⁴ه] فِي قَوْلِهِ: "وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ"البقرة²²² قَالَ لِلنِّسَاءِ طُهْرَانِ طُهْرُ قَوْلِهِ "حَتَّى يَطْهُرْنَ"البقرة²²² يَقُولُ إِذَا تَطَهَّرْنَ مِنَ الدَّمِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلْنَ، وَقَوْلِهِ: "إِذَا تَطَهَّرْنَ" أَيْ إِذَا اغْتَسَلْنَ، وَلَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا حَتَّى تَغْتَسِلَ يَقُولُ: "فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ"البقرة²²² مِنْ حَيْثُ يَخْرُجُ الدَّمُ، فَإِنْ لَمْ يَأْتِهَا مِنْ حَيْثُ أُمِرَ فَلَيْسَ مِنَ التَّوَّابِينَ وَلَا مِنَ الْمُتَطَهِّرَينَ.
مصنف عبد الرزاق¹²⁷²
|امام مجاهد بن جبر در تفسیر آیه "وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ" میگوید برای زنان دو پاکی است یک پاکی این سخن الله تعالی است "حَتَّى يَطْهُرْنَ" که میگوید هرگاه زنان از خون پاک شدند که مراد قبل از غسل کردن شان است و این سخن الله تعالی "إِذَا تَطَهَّرْنَ" یعنی هنگامی که غسل کنند، و برای شوهرش حلال نیست تا اینکه غسل کند، الله تعالی میفرماید "فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ" یعنی جایی که خون خارج میشود (شرمگاه) پس اگر از آنجا که الله دستور داد بر او وارد نشود [و از غیرش وارد شود] از جمله توبه کنندگان و پاکیزه کنندگان نیست|
امام مجاهد میگوید که برای زنان دو طُهر(پاکی) هست، یکی پاک شدن از حیض و یکی غسل کردن.
با پاکی اول روزه و بعضی امور دیگر جائز میشود و با پاکی دوم(غسل) نماز، جماع و..
• الطبـري: لإجماعِ الجميعِ على أنَّ حرامًا على الرَّجُل أن يقرَبَ امرأتَه بعد انقطاعِ دَمِ حَيضِها حتى تطَّهَّرَ.
تفسير الطبري ج⁴ ص³⁸⁴
|به اجماع همه بر مرد حرام است که بعد از انقطاع خون حیض تا وقتی که زنش غسل نکرده به او نزدیک شود|
⚡3✍2💯2 2 1
عُزلت گزینی رسول الله ﷺ در غار حِراء
از چند سال قبل از بعثت رسول الله ﷺ عادت کرده بود که ماه رمضان را در غار حرای کوه نور که در فاصله سه کیلومتری مکه قرار دارد بگذراند و سراسر رمضان را آنجا در مورد کائنات و خالقی که آنرا خلق کرده فکر و عبادت مینمود و از شرک و کفری که در جامعه وجود داشت خود را دور میداشت، هر سال از همسر خود خدیجه آب و غذا گرفته و برای مدتی به سوی غار حراء رهسپار میشد و این عزلت گزینی، تفکر، تأمل و عبادت پیش زمینه ای بود برای نبوت ایشان.
رسول الله ﷺ قبل از بعثت موحد بود و الله عزوجل را به یگانگی میشناخت و از بتان تنفر داشت و از گوشتی که بنام غیر الله ذبح میشد تناول نمی کرد و در مجالس لهو و لعب و مجالس دینی مشرکین اشتراک نمی کرد و عزلت میگزید و در میان اهل مکه دارای اوصاف نیکویی چون امین و صادق بود و چنانکه قبلا گذشت آنقدر اهل مکه تا قبل از بعثت به رسول الله ﷺ اعتماد داشتند که در قضیه بنای کعبه با آغوش باز و خوشحالی حجر الاسود را بدست ایشان دادند تا در جایش بگذارد.
#حدیثی که در آن گفته شده دو بار گرایش به شب گذرانی با جوانان مکه را کرده و خوابش برده بود ضعیف است.
بعثت و نزول وحی
از مدتی قبل از بعثت رسول الله ﷺ خواب هایی می دید که مانند صبح صادق درست می آمد بناء چنانکه ام المومنین عائشه رضی الله عنها میگوید ابتدای وحی ایشان از خواب های صادق شروع شد، تا اینکه چند ماه بعد جبرئیل فرود آمده و به ایشان فرمود «إقرأ باسم ربک الذي خلق» و این اولین باری بود که کلام الله(قرآن) بر رسول ﷺ نازل شد.
اولین بار قرآن در چهل سالگی رسول الله ﷺ در دوشنبه، شب بیست و یکم رمضان چهل سال بعد از عام الفیل مطابق به دهم آگوست سال⁶¹⁰ میلادی نازل شده، در اینکه بعثت رسول الله ﷺ دقیقا در کدام ماه و چندم آن صورت گرفته اختلاف است و قول صحیح این است که در رمضان بوده و از آنجا که شب قدر در دهه اخیر رمضان است بناء ابتدای نزول در دهه اخیر رمضان بوده و بر اساس محاسبات تقویمی شب²¹ رمضان میشود، والله أعلم.
• إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ
الدخان³
|بی گمان ما آن را در شب مبارکی نازل کردیم، بی شک ما هشدار دهنده بوده ایم|
• إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
القدر¹
|همانا ما آن را درشب قدر نازل کردیم|
در اینمورد که آیا قرآن دوبار نازل شده یا یکبار دو قول مشهور است یکی اینکه در شب قدر به بیت المعمور در آسمان دنیا نازل شده و سپس بمدت²³ سال بر رسول الله ﷺ نازل شده و قول دیگر اینست که به بیت المعمور نازل نشده بلکه بمدت ²³ سال بصورت تدریجی بر رسول الله ﷺ نازل شده و قول صحیح همین است چرا که دلیلی صحیح بر قول اول وجود ندارد بنابر این آیه³ دخان و آیه¹ قدر دلالت بر ابتدای نزول قرآن بر رسول الله ﷺ و بعثت ایشان میکند، والله أعلم.
• عَنْ عَائِشَـةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهَا قَالَتْ أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ مِنَ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ فِي النَّوْمِ فَكَانَ لَا يَرَى رُؤْيَا إِلَّا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ ثُمَّ حُبِّبَ إِلَيْهِ الْخَلَاءُ وَكَانَ يَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ فَيَتَحَنَّثُ فِيهِ وَهُوَ التَّعَبُّدُ اللَّيَالِيَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ وَيَتَزَوَّدُ لِذَلِكَ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى خَدِيجَةَ فَيَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا حَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ وَهُوَ فِي غَارِ حِرَاءٍ فَجَاءَهُ الْمَلَكُ فَقَالَ "اقْرَأْ" قَالَ مَا أَنَا بِقَارِئٍ قَالَ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ "اقْرَأْ" قُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّانِيَةَ حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ "اقْرَأْ" فَقُلْتُ مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّالِثَةَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ "اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ" فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ﷺ يَرْجُفُ فُؤَادُهُ فَدَخَلَ عَلَى خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَالَ زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي، فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ فَقَالَ لِخَدِيجَةَ وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ لَقَدْ خَشِيتُ عَلَى نَفْسِي، فَقَالَتْ خَدِيجَةُ كَلَّا وَاللَّهِ مَا يُخْزِيكَ اللَّهُ أَبَدًا إِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَتَحْمِلُ الْكَلَّ وَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ وَتَقْرِي الضَّيْفَ وَتُعِينُ عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ
فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حَتَّى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى ابْنَ عَمِّ خَدِيجَةَ وَكَانَ امْرَأً تَنَصَّرَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، وَكَانَ يَكْتُبُ الْكِتَابَ الْعِبْرَانِيَّ فَيَكْتُبُ مِنَ الْإِنْجِيلِ بِالْعِبْرَانِيَّةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكْتُبَ وَكَانَ شَيْخًا كَبِيرًا قَدْ عَمِيَ فَقَالَتْ لَهُ خَدِيجَةُ يَا ابْنَ عَمِّ اسْمَعْ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ، فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ يَا ابْنَ أَخِي مَاذَا تَرَى؟ فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ خَبَرَ مَا رَأَى، فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ هَذَا النَّامُوسُ الَّذِي نَزَّلَ اللَّهُ عَلَى مُوسَى يَا لَيْتَنِي فِيهَا جَذَعًا لَيْتَنِي أَكُونُ حَيًّا إِذْ يُخْرِجُكَ قَوْمُكَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ أَوَمُخْرِجِيَّ هُمْ؟ قَالَ نَعَمْ لَمْ يَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمِثْلِ مَا جِئْتَ بِهِ إِلَّا عُودِيَ وَإِنْ يُدْرِكْنِي يَوْمُكَ أَنْصُرْكَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا ثُمَّ لَمْ يَنْشَبْ وَرَقَةُ أَنْ تُوُفِّيَ وَفَتَرَ الْوَحْيُ.
رواه البخاري³ ومسلم¹⁶⁰
|نزول وحی بر رسول الله ﷺ به وسیله خواب ها و رویاهای راستین شروع شد. و آنچه را كه رسول الله ﷺ در عالم رویا میدید مانند روشنی صبح تحقق پیدا میكرد، بعدها رسول الله ﷺ به عزلت و گوشه نشینی علاقه مند گردید و در غار حراء گوشه نشین شد و چندین شبانه روز بدون اینكه به خانه بیاید در آنجا عبادت می كرد و هنگامی كه توشه اش تمام میشد به خانه می رفت و توشه بر میداشت، خدیجه توشه او را آماده میكرد، تا اینکه در غار حراء ملک نزدش آمد و گفت بخوان! [رسول الله ﷺ] فرمود من خواندن نمی دانم، [رسول الله] فرمود [ملک] مرا در بغل گرفت و تا جایی كه تحمل داشتم فِشُرد و بعد مرا رها كرد و گفت بخوان! گفتم خواندن نمیدانم، برای بار دوم مرا در بغل گرفت و به اندازه ای فشرد كه بیش از حد توان من بود بعد مرا رها كرد و گفت بخوان! گفتم خواندن نمیدانم، برای بار سوم مرا در بغل گرفت فشرد و رها كرد و گفت "اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ" «بخوان بنام ربت که خلق نموده، انسان را از خون بسته آفرید، بخوان و رب تو اکرم است» بعد از آن رسول الله ﷺ در حالی كه قلبش میلرزید نزد خدیجه رفت و گفت مرا بپوشانید مرا بپوشانید! او را پوشانیدند تا اینكه ترس و وحشتش بر طرف شد سپس ماجرا را برای خدیجه بازگو نمود و فرمود من نسبت به جان خود احساس خطر میكنم، خدیجه گفت الله هرگز تو را ضایع و نابود نخواهد كرد زیرا تو پایبند صله رحم هستی، مستمندان را كمک میكنی، از مهمانان پذیرایی می نمایی و در راه حق مشكلات را تحمل میكنی، بعد از آن خدیجه او را نزد پسر عموی خود ورقه بن نوفل برد ورقه مردی نصرانی بود انجیل را به لغت عبری می نوشت و بزرگسال و نابینا بود، خدیجه به وی گفت ای پسر عمو! از برادرزادهات(محمد) بشنو كه چه میگوید، ورقه خطاب به رسول الله ﷺ گفت ای برادر زاده! بگو چه دیده ای؟ رسول الله ﷺ آنچه را كه دیده بود شرح داد، ورقه بن نوفل گفت این همان ملکی است كه الله بر موسی فرو فرستاد، ای كاش روزی كه قومت تو را از شهر بیرون میكنند من زنده و جوان باشم، رسول الله ﷺ فرمود مگر آنان مرا از شهرم بیرون میكنند؟ ورقه گفت آری پیامی را كه تو آوردهای هیچ پیامبری نیاورده است مگر اینكه با او دشمنی كرده و او را از شهر اخراج كردهاند، اگر من تا آن زمان زنده بمانم با تمام وجود تو را كمک خواهم كرد، پس از مدت كوتاهی ورقه درگذشت و وحی نیز [برای مدتی] قطع شد|
رواه البخاري³ ومسلم¹⁶⁰
|نزول وحی بر رسول الله ﷺ به وسیله خواب ها و رویاهای راستین شروع شد. و آنچه را كه رسول الله ﷺ در عالم رویا میدید مانند روشنی صبح تحقق پیدا میكرد، بعدها رسول الله ﷺ به عزلت و گوشه نشینی علاقه مند گردید و در غار حراء گوشه نشین شد و چندین شبانه روز بدون اینكه به خانه بیاید در آنجا عبادت می كرد و هنگامی كه توشه اش تمام میشد به خانه می رفت و توشه بر میداشت، خدیجه توشه او را آماده میكرد، تا اینکه در غار حراء ملک نزدش آمد و گفت بخوان! [رسول الله ﷺ] فرمود من خواندن نمی دانم، [رسول الله] فرمود [ملک] مرا در بغل گرفت و تا جایی كه تحمل داشتم فِشُرد و بعد مرا رها كرد و گفت بخوان! گفتم خواندن نمیدانم، برای بار دوم مرا در بغل گرفت و به اندازه ای فشرد كه بیش از حد توان من بود بعد مرا رها كرد و گفت بخوان! گفتم خواندن نمیدانم، برای بار سوم مرا در بغل گرفت فشرد و رها كرد و گفت "اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ" «بخوان بنام ربت که خلق نموده، انسان را از خون بسته آفرید، بخوان و رب تو اکرم است» بعد از آن رسول الله ﷺ در حالی كه قلبش میلرزید نزد خدیجه رفت و گفت مرا بپوشانید مرا بپوشانید! او را پوشانیدند تا اینكه ترس و وحشتش بر طرف شد سپس ماجرا را برای خدیجه بازگو نمود و فرمود من نسبت به جان خود احساس خطر میكنم، خدیجه گفت الله هرگز تو را ضایع و نابود نخواهد كرد زیرا تو پایبند صله رحم هستی، مستمندان را كمک میكنی، از مهمانان پذیرایی می نمایی و در راه حق مشكلات را تحمل میكنی، بعد از آن خدیجه او را نزد پسر عموی خود ورقه بن نوفل برد ورقه مردی نصرانی بود انجیل را به لغت عبری می نوشت و بزرگسال و نابینا بود، خدیجه به وی گفت ای پسر عمو! از برادرزادهات(محمد) بشنو كه چه میگوید، ورقه خطاب به رسول الله ﷺ گفت ای برادر زاده! بگو چه دیده ای؟ رسول الله ﷺ آنچه را كه دیده بود شرح داد، ورقه بن نوفل گفت این همان ملکی است كه الله بر موسی فرو فرستاد، ای كاش روزی كه قومت تو را از شهر بیرون میكنند من زنده و جوان باشم، رسول الله ﷺ فرمود مگر آنان مرا از شهرم بیرون میكنند؟ ورقه گفت آری پیامی را كه تو آوردهای هیچ پیامبری نیاورده است مگر اینكه با او دشمنی كرده و او را از شهر اخراج كردهاند، اگر من تا آن زمان زنده بمانم با تمام وجود تو را كمک خواهم كرد، پس از مدت كوتاهی ورقه درگذشت و وحی نیز [برای مدتی] قطع شد|
10 11 6 6🥰1
💭 موضع سجده سهو
در مورد موضع سجده سهو چند مذهب است و صحیحترین مذهب این است که اگر در نماز چیزی اضافه شد بعد از سلام دو سجده میشود و اگر واجبی از واجبات نماز کم شد قبل از سلام دو سجده میشود و این مذهب مالک، قولی از شافعي و أحمد و مذهب ابن منذر و ابن تیمیة رحمهم الله میباشد.
#اگر کسی در نمازش شک کرد اصل را بر چیزی بگذارد که یقینش بیشتر بسوی آن مائل است سپس قبل از سلام دو سجده بکند.
–¹ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ: صَلَّى بِنَا النَّبِيُّ
رواه البخاري⁷²⁴⁹ ومسلم⁵⁷²
|رسول الله
• عَنْ أَبِـي هُرَيْـرَةَ: صَلَّى النَّبِيُّ
رواه البخاري⁷¹⁵ ومسلم⁵⁷³
|رسول الله
سخن گفتن رسول الله
–² عَنْ عَـبْدِ اللَّـهِ ابْنِ بُحَيْـنَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ: صَلَّى لَنَا رَسُولُ اللَّهِ
رواه البخاري¹²²⁴ ومسلم⁵⁷⁰
|رسول الله
–³ عن أبي سعید الخدری: عن رسول الله
رواه مسلم
|رسول الله
#اگر سجده سهو قبل از سلام باشد بعد از آن مستقیم سلام داده میشود و دوباره تشهد(التحیات) خوانده نمیشود، بعد از سلام هم باشد همچنین.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
70 8 7
کیفیـت دعـاء
أنس به مالک رضي الله عنه میگوید رسول الله
• عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ: كَانَ النَّبِيُّ
رواه البخاري¹⁰³¹ ومسلم⁸⁹⁶
|رسول الله
و در مورد اینکه دعاء جهرا بهتر است یا بصورت آرام و پنهانی، شکی نیست در اینکه دعاء و بقیه امور مستحب و نافله بهتر است بصورت پنهانی انجام تا در آن ریاء راهی پیدا نکند.
• ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ.
الأعراف⁵⁵
|رب تان را با تضرع(زاری) و در پنهانی بخوانيد همانا او از حد درگذرندگان را دوست نمیدارد|
• وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ.
الأعراف²⁰⁵
|و رب ات را در دل خود (آرام) با تضرع و بیم نه با صدای بلند در صبحگاهان و شامگاهان یادکن و از غافلان مباش|
• عَنْ أَبِي مُوسَى الْأَشْـعَرِيِّ
أخرجه البخاري⁴²⁰⁵ ومسلم²⁷⁰⁴
|هنگامیکه رسول الله
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚡1 1
نماز ضـحی
نماز اشراق که به آن در سنت نماز اوابین یا ضحی گفته شده از دو الی هشت رکعت خوانده میشود و کسی که دو رکعت ضحی بخواند شکر آن روز را از جای ³⁶⁰ مفصل خود بجا آورده و وقت آن از حدودا بیست دقیقه بعد از طلوع شروع و تا ظهیره(نیمه روزه - اذان ظهر) ادامه دارد.
• عَنْ زَيْـدِ بْنِ أَرْقَـمَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ
رواه مسلم⁷⁴⁸
|در حالیکه اهل قباء نماز میگزاردند رسول الله
• عَنْ أَبِـي ذَرٍّ: عَنْ النَّبِيِّ
رواه مسلم⁷²⁰
|رسول الله
#حدیث اینکه بقدر حج و عمره ثواب داره ضعیف است.
• عَنْ أَبِـي هُـرَيْرَةَ
رواه البخاري¹⁹⁸¹ ومسلم⁷²¹
|خلیلم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚡2
قیام اللیل
نماز تهجد همان نماز وتر است و از یک تا یازده رکعت خوانده میشود البته جمعی میگویند بیشتر هم خوانده میشود لیکن أم المؤمنین عائشة
کیفیت نماز تهجد مانند بقیه نماز است و کیفیت های عجیب و غریبی که بعضی از افراد یاد میکنند دروغ و بی اساس است و لیکن رسول الله
• وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا.
الإسراء⁷⁹
|[ای پیامبر!] و پاسی از شب را بر خیز و با آن(قرآن) نماز بخوان که برای تو افزون [بر دیگران] است، امید است رب ات تو را به مقامی پسندیده برانگیزد|
• عَنْ عَائِشَـةَ
رواه البخاري¹¹⁴⁷ ومسلم⁷⁴⁸
|رسول الله
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
به شهادت چند برادر اهل شام که هلال ماه را با چشم خود دیدند فردا شنـبه اول رمضان است إن شاء الله
❕
❕
اوقات
در وقت ورود اول باید مکان خود را روشن کنید یا بصورت دستی بدون روشن کردن مکان آنرا انتخاب کنید تا اوقات شما را تنظیم کند.
منتظر اذان مساجد ماتریدی ها و اشعری ها نباشید که وقت شان درست نیست.
سحری و افطاری بر اساس دخول وقت است نه اذان، یعنی وقت مغرب داخل شود میتوانید روزه خود را افطار کنید و نیازی نیست تا شنیدن اذان صبر کنید.
در تعجیل در افطاری و تاخیر در سحره برکت است.
المُصَلِي
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.moslay
صَلاتُک
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.masarat.salati
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚡1🥰1
فقــه القــرآن والســنة
به شهادت چند برادر اهل شام که هلال ماه را با چشم خود دیدند فردا شنـبه اول رمضان است إن شاء الله ❕
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💯5🥰3
فاصله بین سحری و نماز رسول الله🤍
رواه البـخاري¹⁹²¹ ومسـلم¹⁰⁹⁷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚡1💯1
غسل جنابت در جریان روزه
جنابتِ قبل اذان در روزه تاثیری ندارد و جائز است که شخص جنب بعد از اذان صبح غسل کند ولی تاخیر در وقت نماز خوب نیست بناء طوری باشد که نماز خود را تا نزدیک طلوع به تاخیر نیندازد و کسی که در جریان روزه احتلام میشود نیز به روزه اش خللی وارد نمیشود.
رواه البخـاري¹⁹²⁵ ومسـلم¹¹⁰⁹
رواه البخـاري¹⁹³¹ ومسـلم¹¹⁰⁹
رواه مسلم¹¹¹⁰
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚡2 1
فقــه القــرآن والســنة
غسل جنابت در جریان روزه جنابتِ قبل اذان در روزه تاثیری ندارد و جائز است که شخص جنب بعد از اذان صبح غسل کند ولی تاخیر در وقت نماز خوب نیست بناء طوری باشد که نماز خود را تا نزدیک طلوع به تاخیر نیندازد و کسی که در جریان روزه احتلام میشود نیز به روزه اش خللی…
زن هم اگر قبل از طلوع فجر صادق (قبل از اذان) از حیض پاک شد باید روزه بگیرد حتی اگر بعد از اذان صبح غسل کند چرا که حکم غسل از حیض بمانند غسل از جنابت است.
⚡1 1 1
لینکی که در ربات برایتان ارسال شده تبلیغات خود ربات است به من ربطی نداره
پس خواهشا یکی یکی نپرسید که این چی است
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚡5 3
تا اذان بخورید و بیاشامید
رواه البـخاري⁵⁷⁵ ومسـلم¹⁰⁹⁷
این حدیث را امام بخاري در باب
و نسائي این حدیث را از طریق خالد بن حارث از سعید از قتادة از أنس اینگونه روایت کرده
رواه البخاري⁶²¹ ومسلم¹⁰⁹³
در این حدیث بیان شده که اذان دوم برای اعلان فجر است و در قرآن الله عزوجل فرموده
پس اذان دوم برای اعلان طلوع فجر بوده تا مردم دست از خوردن و نوشیدن باز دارند.
أخرجه البـخاري⁶¹⁷ ومسـلم¹⁰⁹²
در لفظ مسلم چنین آمده «فَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى تَسْمَعُوا تَأْذِينَ ابْنِ أُمِّ مَكْتُومٍ - بخورید و بیاشامید تا اینکه صدای اذان عبد الله بن أم مکتوم را بشنوید».
در صبح برای رسول الله
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💯5 4 2👏1