Jamshid Mashayekhi Ft Danial Dadvar - Kouroshe Bozorg
<unknown>
🔸 آهنگ بسیار زیبای "#کوروش_بزرگ"
🔹وازویید(دکلمه)
🔷️استاد "#جمشید_مشایخی"
🕯یاد استاد جمشید مشایخی
پهلوان سینمای ایران گرامی باد
🔸ترانه: بابک صحرایی
🔹آهنگ: دانیال دادور و نیکان ابراهیمی
کارگردان هنری: نیکان ابراهيمی.
@farzandan_parsi
⬛🔲⬛🔲⬛🔲⬛🔲⬛🔲⬛🔲
🔹وازویید(دکلمه)
🔷️استاد "#جمشید_مشایخی"
🕯یاد استاد جمشید مشایخی
پهلوان سینمای ایران گرامی باد
🔸ترانه: بابک صحرایی
🔹آهنگ: دانیال دادور و نیکان ابراهیمی
کارگردان هنری: نیکان ابراهيمی.
@farzandan_parsi
⬛🔲⬛🔲⬛🔲⬛🔲⬛🔲⬛🔲
📚📘📖🖌
📖🖌
#شاهنامه
بخش شانزدهم.
#جمشید.
بخش ۱
گرانمایه جمشید فرزند او
کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد برآن تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی
فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرهٔ ایزدی
همم شهریاری همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد
به فر کیی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جو شنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان
همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج
ببرد و ازین چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد
که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتان و ابریشم و موی قز
قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن
گرفتند ازو یکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد
زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشهور گرد کرد
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیاش
به رسم پرستندگان دانیاش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان
نوان پیش روشن جهاندارشان
صفی بر دگر دست بنشاندند
همی نام نیساریان خواندند
کجا شیر مردان جنگ آورند
فروزندهٔ لشکر و کشورند
کزیشان بود تخت شاهی به جای
وزیشان بود نام مردی به پای
بسودی سه دیگر گره را شناس
کجا نیست از کس بریشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند
به گاه خورش سرزنش نشنوند
ز فرمان تنآزاده و ژندهپوش
ز آواز پیغاره آسوده گوش
تن آزاد و آباد گیتی بروی
بر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد
که آزاده را کاهلی بنده کرد
چهارم که خوانند اهتو خوشی
همان دستورزان اباسرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پراندیشه بود
بدین اندرون سال پنجاه نیز
بخورد و بورزید و بخشید چیز
ازین هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازهٔ خویش را
ببیند بداند کم و بیش را
بفرمود پس دیو ناپاک را
به آب اندر آمیختن خاک را
هرانچ از گل آمد چو بشناختند
سبک خشک را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد
نخست از برش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند
ز خارا گهر جست یک روزگار
همی کرد ازو روشنی خواستار
به چنگ آمدش چندگونه گهر
چو یاقوت و بیجاده و سیم و زر
ز خارا به افسون برون آورید
شد آراسته بندها را کلید
دگر بویهای خوش آورد باز
که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند
همان رازها کرد نیز آشکار
جهان را نیامد چنو خواستار
گذر کرد ازان پس به کشتی برآب
ز کشور به کشور گرفتی شتاب
چنین سال پنجه برنجید نیز
ندید از هنر بر خرد بسته چیز
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار
به ما ماند ازان خسروان یادگار.
دنباله دارد.
@farzandan_parsi
📖🖌
📚📘📖🖌
📖🖌
#شاهنامه
بخش شانزدهم.
#جمشید.
بخش ۱
گرانمایه جمشید فرزند او
کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد برآن تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی
فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرهٔ ایزدی
همم شهریاری همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد
به فر کیی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جو شنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان
همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج
ببرد و ازین چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد
که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتان و ابریشم و موی قز
قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن
گرفتند ازو یکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد
زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشهور گرد کرد
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیاش
به رسم پرستندگان دانیاش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان
نوان پیش روشن جهاندارشان
صفی بر دگر دست بنشاندند
همی نام نیساریان خواندند
کجا شیر مردان جنگ آورند
فروزندهٔ لشکر و کشورند
کزیشان بود تخت شاهی به جای
وزیشان بود نام مردی به پای
بسودی سه دیگر گره را شناس
کجا نیست از کس بریشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند
به گاه خورش سرزنش نشنوند
ز فرمان تنآزاده و ژندهپوش
ز آواز پیغاره آسوده گوش
تن آزاد و آباد گیتی بروی
بر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد
که آزاده را کاهلی بنده کرد
چهارم که خوانند اهتو خوشی
همان دستورزان اباسرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پراندیشه بود
بدین اندرون سال پنجاه نیز
بخورد و بورزید و بخشید چیز
ازین هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازهٔ خویش را
ببیند بداند کم و بیش را
بفرمود پس دیو ناپاک را
به آب اندر آمیختن خاک را
هرانچ از گل آمد چو بشناختند
سبک خشک را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد
نخست از برش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند
ز خارا گهر جست یک روزگار
همی کرد ازو روشنی خواستار
به چنگ آمدش چندگونه گهر
چو یاقوت و بیجاده و سیم و زر
ز خارا به افسون برون آورید
شد آراسته بندها را کلید
دگر بویهای خوش آورد باز
که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند
همان رازها کرد نیز آشکار
جهان را نیامد چنو خواستار
گذر کرد ازان پس به کشتی برآب
ز کشور به کشور گرفتی شتاب
چنین سال پنجه برنجید نیز
ندید از هنر بر خرد بسته چیز
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار
به ما ماند ازان خسروان یادگار.
دنباله دارد.
@farzandan_parsi
📖🖌
📚📘📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📖🖌
📖🖌
دنباله بخش یکم پادشاهی جمشید
#شاهنامه
#جمشید
بخش ۱
📖🖌دنباله بخش یکم پادشاهی جمشید.
چنین سال سیسد همی رفت کار
ندیدند مرگ اندران روزگار
ز رنج و ز بدشان نِبُد آگهی
میان بسته دیوان بِسان رهی
به فرمان مردم نهاده دو گوش
ز رامش جهان پر ز آوای نوش
چنین تا بر آمد برین روزگار
ندیدند جز خوبی از کردگار
جهان سربهسر گشت او را رهی
نشسته جهاندار با فرهی
یکایک به تخت مهی بنگرید
به گیتی جز از خویشتن را ندید
منی کرد آن شاه یزدان شناس
ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایگان را ز لشگر بخواند
چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان
که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید
چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم
چنان ست گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از منست
همان کوشش و کامتان از منست
بزرگی و دیهیم شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست
همه موبدان سرفگنده نگون
چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فر یزدان از وی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
منی چون به پیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شوی بندگی را به کوش
به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هر سو هراس
جمشید بر تیرهگون گشت روز
همی کاست آن فر گیتیفروز.
دنباله دارد.
@farzandan_parsi
📖🖌
📚📘📖🖌
📖🖌
دنباله بخش یکم پادشاهی جمشید
#شاهنامه
#جمشید
بخش ۱
📖🖌دنباله بخش یکم پادشاهی جمشید.
چنین سال سیسد همی رفت کار
ندیدند مرگ اندران روزگار
ز رنج و ز بدشان نِبُد آگهی
میان بسته دیوان بِسان رهی
به فرمان مردم نهاده دو گوش
ز رامش جهان پر ز آوای نوش
چنین تا بر آمد برین روزگار
ندیدند جز خوبی از کردگار
جهان سربهسر گشت او را رهی
نشسته جهاندار با فرهی
یکایک به تخت مهی بنگرید
به گیتی جز از خویشتن را ندید
منی کرد آن شاه یزدان شناس
ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایگان را ز لشگر بخواند
چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان
که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید
چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم
چنان ست گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از منست
همان کوشش و کامتان از منست
بزرگی و دیهیم شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست
همه موبدان سرفگنده نگون
چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فر یزدان از وی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
منی چون به پیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شوی بندگی را به کوش
به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هر سو هراس
جمشید بر تیرهگون گشت روز
همی کاست آن فر گیتیفروز.
دنباله دارد.
@farzandan_parsi
📖🖌
📚📘📖🖌
جهان پیر است و بیبنیاد
از این فرهادکش فریاد
از این فرهادکش فریاد
شجریان
استاد #محمدرضا_شجریان
تار: #داریوش_پیرنیاکان
نی: #جمشید_عندلیبی
جهان پیر است و بی بنیاد،
از این فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول ....
@farzandan_parsi.
تار: #داریوش_پیرنیاکان
نی: #جمشید_عندلیبی
جهان پیر است و بی بنیاد،
از این فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول ....
@farzandan_parsi.
🕺 🍇 🍷 🍖 ☘ 💃
🔅#آشنایی_با_جشنهای_ایرانی:
💃🕺شادی و جشن و پایکوبی،
شیوهی دیرینهی زندگی ایرانیان باستان بود و اندوه، گریستن و پریشانی، ناپسند شمرده میشد.
گفته میشود ایرانیان باستان دستکم ۶۵ روز از سال جشنهای همگانی داشتند.
🍲 ماه دی یکی از ماههایی بود که جشنهای پرشماری داشت و یکی از این جشنها«سیرسور»
یا«سیرشور» بود که به گفتهی ابوریحان بیرونی و برخی دیگر از ایرانشناسان،
با سوگواری همگانی برای مرگ جمشیدشاه، پادشاه آرمانی ایران که به دست اهریمن کشته شد، پیوند داشت. نگر(توجه) داشته باشید که در روز سوگواری جمشیدشاه نیز مردم ایران آیینی داشتند که گریه و اندوه به آن راه نداشت.
🕺جشن«سیرسور» در «گوشروز» برابر با چهاردهم دی ماه (هشتم دی در گاهشمار کنونی) بود.
در بنمایهها نوشته شده: «در این روز مردم سیر میخوردند و آب انگور[*] مینوشیدند و سیر و سبزیها را با گوشت میپختند و میخوردند تا با این کار زیانهای دیو یا اهریمن را از خود دور کنند و از اندوهی که پس از کشته شدن جمشید بر آنان رسیده بود، خود را برهانند.»
👑در افسانهها و همچنین داستانهای شاهنامهی فردوسی آمده است که در زمان «جمشید»
مرگ، رنج، تنگدستی، سرما و گرما از ایران رخت بربست و وی بهترین شیوه را برای بهزیستی و شادکامی مردمان پدید آورد و روز بر تخت نشستن جمشید، نوروز نامیده شد.
وی نزدیک به شِشسَد(۶۰۰) سال بر ایران فرمانروایی کرد ولی در سدههای پایانی از راستی و راه یزدان سرپیچید و ناخرسندی و شورش در کشور پدید آمد.
سپس جمشید ناگزیر از ایران گریخت و تاج و تخت به آژیدهاک(ضحاک)ماردوش رسید.
جمشید سد سال پنهان بود ولی در گوشروز از دیماه، آژیدهاک وی را در دریای چین یافت و او را به دو نیم کرد.
در این زمان جمشید ۷۰۰ساله بود.
چو این گفته شد فر یزدان ازوی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی!
#شاهنامه #فردوسی_بزرگ؛
🍗شگفت آنکه در میان ایرانیان و بهویژه در این روز خوردن چربی ناپسند شمرده میشد.
همچنین خوردن سیر پخته و خام و دیگر خوراکهای ویژهی این روز، نشان از رویارویی با سرما و پیشگیری از بیماریها را دارد.
زیرا امروز سیر را گیاه تندرستی نامیدهاند.
در داستانها آمده است که خوردن گوشت پس از زمان جمشیدشاه در میان ایرانیان رواگ(رواج)یافت.
🍏امروزه انجمن خوراک ایران به پاس این رفتار هوشمندانهی ایرانیان، روز چهاردهم دی را
«روز میهنی خوراک»(روز ملی تغذیه) نام گذاشته است.
📖 در گوشروز از دیماه، به جز«سیرسور» فرستادن فرزندان به آموزشگاه و آموختن دانش و پیشه نیک شمرده میشد....
پینوشت*
آب انگور: 😉👈👈🍷
برداشت آزاد از:
#آثارالباقیه:
نویسنده: #ابوریحان_بیرونی.
تارنمای«ایرانبوم.»
#برهان_قاطع.
نویسنده: #محمدحسین_خلف_تبریزی.
#فرهنگ_نامهای_شاهنامه.
نویسنده: #منصور_رستگار_فسایی.
#دیگان #سیرسور
#فرهنگ_ایران #جمشید
تاریخ امروز به خورشیدی یکشنبه، ۰۷ فروردین ۱۴۰۱ تاریخ امروز به ترسایی و زایشی:
Sunday, March 27, 2022؛
امروز ۰۷ فروردین ۱۴۰۱ روز جهانی تیاتر میباشد.
📚📚📚📚
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔅#آشنایی_با_جشنهای_ایرانی:
💃🕺شادی و جشن و پایکوبی،
شیوهی دیرینهی زندگی ایرانیان باستان بود و اندوه، گریستن و پریشانی، ناپسند شمرده میشد.
گفته میشود ایرانیان باستان دستکم ۶۵ روز از سال جشنهای همگانی داشتند.
🍲 ماه دی یکی از ماههایی بود که جشنهای پرشماری داشت و یکی از این جشنها«سیرسور»
یا«سیرشور» بود که به گفتهی ابوریحان بیرونی و برخی دیگر از ایرانشناسان،
با سوگواری همگانی برای مرگ جمشیدشاه، پادشاه آرمانی ایران که به دست اهریمن کشته شد، پیوند داشت. نگر(توجه) داشته باشید که در روز سوگواری جمشیدشاه نیز مردم ایران آیینی داشتند که گریه و اندوه به آن راه نداشت.
🕺جشن«سیرسور» در «گوشروز» برابر با چهاردهم دی ماه (هشتم دی در گاهشمار کنونی) بود.
در بنمایهها نوشته شده: «در این روز مردم سیر میخوردند و آب انگور[*] مینوشیدند و سیر و سبزیها را با گوشت میپختند و میخوردند تا با این کار زیانهای دیو یا اهریمن را از خود دور کنند و از اندوهی که پس از کشته شدن جمشید بر آنان رسیده بود، خود را برهانند.»
👑در افسانهها و همچنین داستانهای شاهنامهی فردوسی آمده است که در زمان «جمشید»
مرگ، رنج، تنگدستی، سرما و گرما از ایران رخت بربست و وی بهترین شیوه را برای بهزیستی و شادکامی مردمان پدید آورد و روز بر تخت نشستن جمشید، نوروز نامیده شد.
وی نزدیک به شِشسَد(۶۰۰) سال بر ایران فرمانروایی کرد ولی در سدههای پایانی از راستی و راه یزدان سرپیچید و ناخرسندی و شورش در کشور پدید آمد.
سپس جمشید ناگزیر از ایران گریخت و تاج و تخت به آژیدهاک(ضحاک)ماردوش رسید.
جمشید سد سال پنهان بود ولی در گوشروز از دیماه، آژیدهاک وی را در دریای چین یافت و او را به دو نیم کرد.
در این زمان جمشید ۷۰۰ساله بود.
چو این گفته شد فر یزدان ازوی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی!
#شاهنامه #فردوسی_بزرگ؛
🍗شگفت آنکه در میان ایرانیان و بهویژه در این روز خوردن چربی ناپسند شمرده میشد.
همچنین خوردن سیر پخته و خام و دیگر خوراکهای ویژهی این روز، نشان از رویارویی با سرما و پیشگیری از بیماریها را دارد.
زیرا امروز سیر را گیاه تندرستی نامیدهاند.
در داستانها آمده است که خوردن گوشت پس از زمان جمشیدشاه در میان ایرانیان رواگ(رواج)یافت.
🍏امروزه انجمن خوراک ایران به پاس این رفتار هوشمندانهی ایرانیان، روز چهاردهم دی را
«روز میهنی خوراک»(روز ملی تغذیه) نام گذاشته است.
📖 در گوشروز از دیماه، به جز«سیرسور» فرستادن فرزندان به آموزشگاه و آموختن دانش و پیشه نیک شمرده میشد....
پینوشت*
آب انگور: 😉👈👈🍷
برداشت آزاد از:
#آثارالباقیه:
نویسنده: #ابوریحان_بیرونی.
تارنمای«ایرانبوم.»
#برهان_قاطع.
نویسنده: #محمدحسین_خلف_تبریزی.
#فرهنگ_نامهای_شاهنامه.
نویسنده: #منصور_رستگار_فسایی.
#دیگان #سیرسور
#فرهنگ_ایران #جمشید
تاریخ امروز به خورشیدی یکشنبه، ۰۷ فروردین ۱۴۰۱ تاریخ امروز به ترسایی و زایشی:
Sunday, March 27, 2022؛
امروز ۰۷ فروردین ۱۴۰۱ روز جهانی تیاتر میباشد.
📚📚📚📚
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾