🌺🌺🌺🌺
همایون و فرخنده بادت نشستن/
بدین جشنِ فرخندهیِ مهرگانی/
به تو بگذرد روزگاران به خوشی/
دوصد جشنِ دیگر چنین بگذرانی/
#فرخیِ _سیستانی
#مهرگان #چکامه_پارسی
🌺🌺🌺🌺
همایون و فرخنده بادت نشستن/
بدین جشنِ فرخندهیِ مهرگانی/
به تو بگذرد روزگاران به خوشی/
دوصد جشنِ دیگر چنین بگذرانی/
#فرخیِ _سیستانی
#مهرگان #چکامه_پارسی
🌺🌺🌺🌺
#نکتههای_آموزشی.
رهنامه= نقشه جغرافيا
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست؟
#نظامی
گرمابه زدن= حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد.
#نظامی.
خموشانه= حقالسکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
صد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار.
#انوری
پُرسه= تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
سالک يزدی
خشکبند= پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشکبند» کردند.
#تاريخ: #ابن_بی_بی، ص ۱۹۹
شبخانه= آسايشگاه فقرا در شب .جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه »ساخت.
#سعدی
زاد= سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر.
#فرخی
دوده= آل، تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است.
#فردوسی_بزرگ.
آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش.
#فردوسی_بزرگ.
آسمانه= سقف اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين.
#عماره
بريزيدن= ريزريز شدن، متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی: #تفسيرطبری
جنابه= همزاد، دوقلو، دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند
دوقلو واژهای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که علامت نسبت در ترکی است. جای تأسف بسيار است که حتا رسانههای گروهی گسترده و معتبر امروز هم به اشتباه کلمه ی "دو" را عدد فارسی "۲" میپندارند و بر اساس آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو و ... را هم میسازند!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
#پارسی_پاک.
@farzandan_parsi.
رهنامه= نقشه جغرافيا
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست؟
#نظامی
گرمابه زدن= حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد.
#نظامی.
خموشانه= حقالسکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
صد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار.
#انوری
پُرسه= تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
سالک يزدی
خشکبند= پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشکبند» کردند.
#تاريخ: #ابن_بی_بی، ص ۱۹۹
شبخانه= آسايشگاه فقرا در شب .جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه »ساخت.
#سعدی
زاد= سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر.
#فرخی
دوده= آل، تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است.
#فردوسی_بزرگ.
آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش.
#فردوسی_بزرگ.
آسمانه= سقف اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين.
#عماره
بريزيدن= ريزريز شدن، متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی: #تفسيرطبری
جنابه= همزاد، دوقلو، دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند
دوقلو واژهای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که علامت نسبت در ترکی است. جای تأسف بسيار است که حتا رسانههای گروهی گسترده و معتبر امروز هم به اشتباه کلمه ی "دو" را عدد فارسی "۲" میپندارند و بر اساس آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو و ... را هم میسازند!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
#پارسی_پاک.
@farzandan_parsi.
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکتههای_ویرایشی؛
بسیاری از واژگان پارسی هستند که امروزه ديگر بهکار نمیروند، اما هستند و در گذشته هم بودند و در نوشتارهای کهن جايگاه ويژهی خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها دانش و آگاهی بالاتر برود و بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» جایگزین شود، گنجينههايی از واژگان مِهادین (اصیل) پارسی یافته خواهد شد که هم بسیار خوش آهنگاند و هم از واژگانی که اکنون ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد آنها در چامه و ادب میپردازیم تا خودتان داوری کنید و ببینيد آنکه فراموش شده زيباتر است يا آنکه امروزه به زبان میرانیم.
رهنامه= #نقشه_جغرافیا.
ز خاقان بپرسيد که اين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
گرمابه زدن= #حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
خموشانه= #حق_السکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
#تاريخ_اولجايتو.
صد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار
#انوری.
پُرسه= #تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک_يزدی.
خشکبند= #پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشکبند» کردند.
تاريخ ابن بیبی، (برگه ۱۹۹)
شبخانه= آسايشگاه مستمندان در شب.
جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت
#سعدی.
زاد= #سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی.
دوده= #آل و #تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
آسمانه= #سقف_اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره
بريزيدن= ريزريز شدن، #متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
برگردان و تفسير طبری.
جنابه= همزاد، #دوقلو دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که نشان نسبت در ترکی است.
جای شوربختی بسيار است که،
رسانههای گروهی گسترده امروز هم به نادرست "دو" را عدد پارسی "۲" میپندارند و بر اساس آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
بسیاری از واژگان پارسی هستند که امروزه ديگر بهکار نمیروند، اما هستند و در گذشته هم بودند و در نوشتارهای کهن جايگاه ويژهی خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها دانش و آگاهی بالاتر برود و بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» جایگزین شود، گنجينههايی از واژگان مِهادین (اصیل) پارسی یافته خواهد شد که هم بسیار خوش آهنگاند و هم از واژگانی که اکنون ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد آنها در چامه و ادب میپردازیم تا خودتان داوری کنید و ببینيد آنکه فراموش شده زيباتر است يا آنکه امروزه به زبان میرانیم.
رهنامه= #نقشه_جغرافیا.
ز خاقان بپرسيد که اين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
گرمابه زدن= #حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
خموشانه= #حق_السکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
#تاريخ_اولجايتو.
صد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار
#انوری.
پُرسه= #تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک_يزدی.
خشکبند= #پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشکبند» کردند.
تاريخ ابن بیبی، (برگه ۱۹۹)
شبخانه= آسايشگاه مستمندان در شب.
جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت
#سعدی.
زاد= #سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی.
دوده= #آل و #تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
آسمانه= #سقف_اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره
بريزيدن= ريزريز شدن، #متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
برگردان و تفسير طبری.
جنابه= همزاد، #دوقلو دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که نشان نسبت در ترکی است.
جای شوربختی بسيار است که،
رسانههای گروهی گسترده امروز هم به نادرست "دو" را عدد پارسی "۲" میپندارند و بر اساس آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌸نوروز و داستان های شگفتانگیز:
آفرین ای بلخ بامی همره باد بهار
از در نوشاد رفتی یا زباغ نوبهار
باغ گردد گلپرست و راغ گردد لالهگون
باد گردد مُشک بُوی و ابر مروارید بار.
#فرخی_سیستانی.
#نوروز چیست.؟
نخستین روز هر سال است چون گردش زمین به گِرد خورشید در گذرگاهی روشن،
و در زمانی کم و بیش پا بر جا و ایستا و همواره انجام میپذیرد.
همانگونه که ابوریحان بیرونی نوشته است:
نوروز پیشانی سال است باز زیونده۲ (تجدید شونده) و یادآورنده همراه با زایش و رویش دوبارهی جهان هستی.
چرخش زمین به گِرد خورشید پس از زمانی برابر با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و اندی به جایگاه آغازین خود میرسد.
آریاییان باستان این آغاز را جنبش یا پایان یک دور گردش را دگرگشت سال نامیدهاند و برای این دَم یا بازهی زمانی شکوه و ارزش ویژهای در نگر داشتهاند.
آنچه روشن است و بسادگی میتوان آن را پذیرفت این است که:
نوروز بنیان و نشانه و راز آفرینش هستی و همزاد او است.
نوروز یک دم نیست،
نوروز تنها آوالیدن۳(تحویل) سال نیست،
نوروز یک روز نیست،نوروز گُزیدهای از رفتارها و کنشهای میالی۳(مشترک) زُتار۳ (طبیعت) و آدمی است که در روزهای پیش از فراز آمدن سال نو و پس از آن میتژارد. ۳(شکل می گیرد.)
💥✍بزرگمهر صالحی
بازخَن ها(منابع)
۱- فرهنگ جشن های آریایی پوشینهی ۲ ،جلال سیمایی.
۲- باززیونده از واژه های برساخته ی محمد محمدی ملایری
۳-فرهنگ ریشه شناختی جاوید پاژین.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
آفرین ای بلخ بامی همره باد بهار
از در نوشاد رفتی یا زباغ نوبهار
باغ گردد گلپرست و راغ گردد لالهگون
باد گردد مُشک بُوی و ابر مروارید بار.
#فرخی_سیستانی.
#نوروز چیست.؟
نخستین روز هر سال است چون گردش زمین به گِرد خورشید در گذرگاهی روشن،
و در زمانی کم و بیش پا بر جا و ایستا و همواره انجام میپذیرد.
همانگونه که ابوریحان بیرونی نوشته است:
نوروز پیشانی سال است باز زیونده۲ (تجدید شونده) و یادآورنده همراه با زایش و رویش دوبارهی جهان هستی.
چرخش زمین به گِرد خورشید پس از زمانی برابر با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و اندی به جایگاه آغازین خود میرسد.
آریاییان باستان این آغاز را جنبش یا پایان یک دور گردش را دگرگشت سال نامیدهاند و برای این دَم یا بازهی زمانی شکوه و ارزش ویژهای در نگر داشتهاند.
آنچه روشن است و بسادگی میتوان آن را پذیرفت این است که:
نوروز بنیان و نشانه و راز آفرینش هستی و همزاد او است.
نوروز یک دم نیست،
نوروز تنها آوالیدن۳(تحویل) سال نیست،
نوروز یک روز نیست،نوروز گُزیدهای از رفتارها و کنشهای میالی۳(مشترک) زُتار۳ (طبیعت) و آدمی است که در روزهای پیش از فراز آمدن سال نو و پس از آن میتژارد. ۳(شکل می گیرد.)
💥✍بزرگمهر صالحی
بازخَن ها(منابع)
۱- فرهنگ جشن های آریایی پوشینهی ۲ ،جلال سیمایی.
۲- باززیونده از واژه های برساخته ی محمد محمدی ملایری
۳-فرهنگ ریشه شناختی جاوید پاژین.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زیباییهای_زبان_پارسی :
بسیاری از واژگان فارسی هستند که امروزه
ديگر بهکار نمیروند، و هستند و در گذشته
هم بودند و در نوشتار کهن جايگاه ويژهی
خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها خواندن رسانهها
(روزنامه، هفته نامه و ماهنامه ها)،
بیشتر و بالاتر برود،
بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» گسترش یابد،
و گنجينههايی از واژگان نژاده و ایرانیِ پارسی پیدا خواهد شد که هم بسیار خوش اهنگاند
و هم بسیاری از اين واژگانی که ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد
آنها در سرودهها و نوشتههای کهن نمار(اشاره) میشود تا خودتان داوری بفرمایید و ببینيد
آن که از یاد رفتهاند زيباتر است
يا آنکه امروزه بهرهبرداری میکنيم:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔆 ۱- رهنامه= نقشه گیتاشناسی(جغرافيا.)
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
🔆 ۲- گرمابه زدن= حمام رفتن.
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
🔆 ۳- خموشانه= حقالسکوت.
خواجه امير را «خموشانه» داد
و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
سد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار.
#انوری
🔆 ۴- پُرسه= تعزيت.
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک يزدی.
🔆 ۵- خشکبند= پانسمان.
جراحان را حاضر گردانيد
تاجراحات را «خشکبند» کردند.
#تاريخ ابن بیبی، ص ۱۹۹
🔆 ۶- شبخانه= آسايشگاه فقرا در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت.
#سعدی
🔆 ۷- زاده= سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی
🔆 ۸- دوده= آل، تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۹- آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۱۰- آسمانه= سقف اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره.
🔆 ۱۱- بريزيدن= ريزريز شدن، متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند
ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی تفسير #طبری.
🔆 ۱۲- جنابه= همزاد، دوقلو، دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و درآمیخته از:
«دوق، دوغ، دُغ» به چم زادن و «لو» که؛
نشانه وابستگی در تُرکی است.
جای اندوه بسيار است که رسانههای گروهی گسترده و نامآور امروز هم به نادرستی واژهی «دو» را شمارگان فارسی «۲» میپندارند
و بر پایه آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو،
و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
⚠️ نوشتن به:#پارسی_پاک.
به✍: #سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
بسیاری از واژگان فارسی هستند که امروزه
ديگر بهکار نمیروند، و هستند و در گذشته
هم بودند و در نوشتار کهن جايگاه ويژهی
خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها خواندن رسانهها
(روزنامه، هفته نامه و ماهنامه ها)،
بیشتر و بالاتر برود،
بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» گسترش یابد،
و گنجينههايی از واژگان نژاده و ایرانیِ پارسی پیدا خواهد شد که هم بسیار خوش اهنگاند
و هم بسیاری از اين واژگانی که ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد
آنها در سرودهها و نوشتههای کهن نمار(اشاره) میشود تا خودتان داوری بفرمایید و ببینيد
آن که از یاد رفتهاند زيباتر است
يا آنکه امروزه بهرهبرداری میکنيم:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔆 ۱- رهنامه= نقشه گیتاشناسی(جغرافيا.)
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
🔆 ۲- گرمابه زدن= حمام رفتن.
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
🔆 ۳- خموشانه= حقالسکوت.
خواجه امير را «خموشانه» داد
و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
سد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار.
#انوری
🔆 ۴- پُرسه= تعزيت.
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک يزدی.
🔆 ۵- خشکبند= پانسمان.
جراحان را حاضر گردانيد
تاجراحات را «خشکبند» کردند.
#تاريخ ابن بیبی، ص ۱۹۹
🔆 ۶- شبخانه= آسايشگاه فقرا در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت.
#سعدی
🔆 ۷- زاده= سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی
🔆 ۸- دوده= آل، تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۹- آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۱۰- آسمانه= سقف اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره.
🔆 ۱۱- بريزيدن= ريزريز شدن، متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند
ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی تفسير #طبری.
🔆 ۱۲- جنابه= همزاد، دوقلو، دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و درآمیخته از:
«دوق، دوغ، دُغ» به چم زادن و «لو» که؛
نشانه وابستگی در تُرکی است.
جای اندوه بسيار است که رسانههای گروهی گسترده و نامآور امروز هم به نادرستی واژهی «دو» را شمارگان فارسی «۲» میپندارند
و بر پایه آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو،
و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
⚠️ نوشتن به:#پارسی_پاک.
به✍: #سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔍#نکتههای_ویرایشی:
🔅پالایش زبان پارسی؛
🔻تقصیر= لغزش، کوتاهی، سستی، رَمژَک، مانید، پَرویش، بَچَک.
🔻تقصیرکار= بزهکار، بزنده، گناهکار، گنهکار، گناهمَند، لغزشکار، کوتاهیکننده، سُستکار، مانیده، ویناسُمَند.
🔻تقصیرکردن= مانیدن.
🔻تقصیری= بینوایی، مانیدگی.
🔻قاصر= کوتاه، کوتاهیکننده.
🔻قاصرآمدن= کوتاهآمدن، ناتوانگشتن.
🔻قاصرنظر= کوتهبین.
🔻قاصرهمت= کمخواه، کمکوش.
🔻قاصرین= کوتاهیکنندگان.
🔻قِصار= کوتَکان(کوتاهها و تکها، سخن بِخردانهی کوتاه.)
🔻کلمات قِصار= گُزینگویهها.
🔻قَصار= کوتاهی، سستی، ناتوانی.
🔻قُصار= کوته.
🔻قصور= کوتاهی، سستی، درماندگی، فروگذاری، بازایستادن، گناه، لغزش.
🔻مقصر= بزهکار، بزنده، گناهکار، گنهکار، گناهمَند، ویناسُمَند، لغزشکار، کوتاهیکننده، سُستکار.
🔻مقصرین= بزهکاران، سُستکاران.
💥✍نمونه:
🔺یکی از انواع ورشکستگی، "ورشکستگی بهتقصیر" است= یکی از گونههای ورشکستگی، "ورشکستگی بهرَمژَک" است.
🔺زبان قاصر است از بیان آنچه اتفاق افتاده است= زبان کوتاه/ناتوان است از بازگفتنِ آنچه روی داده است.
🔺محکمهی تجدیدنظر هم او را مقصر تشخیص داد= دادگاه بازنگری هم او را گناهکار شناخت.
🔺تقصیر از خودمان است که به این بلا مبتلا شدهایم= کوتاهی از خودمان است که به این رنج دچار شدهایم.
#فرخی
🔺نه در سخاوت او دیده هیچکس تقصیر
نه در مروت او دیده هیچکس نقصان= نه در دَهِشگریِ او دیده هیچکس سست.
نه در جوانمردی او دیده هیچکس کاست.
🔺مقصرین به قصور خود اعتراف کردند= لغزشکاران به لغزش خود اَستُوانیدند.
بزهکاران گناه خود را پذیرفتند.
🔺قصور این حقیر سراپا تقصیر را به دیدهی عفو و اغماض بنگرید= پَرویش من را ببخشایید.
من را ببخشید.
ببخشید!
#مجید_دری.
#پارسی_پاک.
#تقصیر #قاصر #قصار #قصور #مقصر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیک اندیش»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔅پالایش زبان پارسی؛
🔻تقصیر= لغزش، کوتاهی، سستی، رَمژَک، مانید، پَرویش، بَچَک.
🔻تقصیرکار= بزهکار، بزنده، گناهکار، گنهکار، گناهمَند، لغزشکار، کوتاهیکننده، سُستکار، مانیده، ویناسُمَند.
🔻تقصیرکردن= مانیدن.
🔻تقصیری= بینوایی، مانیدگی.
🔻قاصر= کوتاه، کوتاهیکننده.
🔻قاصرآمدن= کوتاهآمدن، ناتوانگشتن.
🔻قاصرنظر= کوتهبین.
🔻قاصرهمت= کمخواه، کمکوش.
🔻قاصرین= کوتاهیکنندگان.
🔻قِصار= کوتَکان(کوتاهها و تکها، سخن بِخردانهی کوتاه.)
🔻کلمات قِصار= گُزینگویهها.
🔻قَصار= کوتاهی، سستی، ناتوانی.
🔻قُصار= کوته.
🔻قصور= کوتاهی، سستی، درماندگی، فروگذاری، بازایستادن، گناه، لغزش.
🔻مقصر= بزهکار، بزنده، گناهکار، گنهکار، گناهمَند، ویناسُمَند، لغزشکار، کوتاهیکننده، سُستکار.
🔻مقصرین= بزهکاران، سُستکاران.
💥✍نمونه:
🔺یکی از انواع ورشکستگی، "ورشکستگی بهتقصیر" است= یکی از گونههای ورشکستگی، "ورشکستگی بهرَمژَک" است.
🔺زبان قاصر است از بیان آنچه اتفاق افتاده است= زبان کوتاه/ناتوان است از بازگفتنِ آنچه روی داده است.
🔺محکمهی تجدیدنظر هم او را مقصر تشخیص داد= دادگاه بازنگری هم او را گناهکار شناخت.
🔺تقصیر از خودمان است که به این بلا مبتلا شدهایم= کوتاهی از خودمان است که به این رنج دچار شدهایم.
#فرخی
🔺نه در سخاوت او دیده هیچکس تقصیر
نه در مروت او دیده هیچکس نقصان= نه در دَهِشگریِ او دیده هیچکس سست.
نه در جوانمردی او دیده هیچکس کاست.
🔺مقصرین به قصور خود اعتراف کردند= لغزشکاران به لغزش خود اَستُوانیدند.
بزهکاران گناه خود را پذیرفتند.
🔺قصور این حقیر سراپا تقصیر را به دیدهی عفو و اغماض بنگرید= پَرویش من را ببخشایید.
من را ببخشید.
ببخشید!
#مجید_دری.
#پارسی_پاک.
#تقصیر #قاصر #قصار #قصور #مقصر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیک اندیش»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
چون پرند نیگلون بر روی بندد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
بید را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حبذا باد شمال و خرما بوی بهار
بادگویی مشک سوده دارد اندر آستین
باغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنار
ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله
نسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوار
تا بر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل
پنجه های دست مردم سر برون کرد از جنار
راست پنداری که خلعتهای رنگین یافتند
باغهای پر نگار از داغگاه شهریار .
#فرخی_سیستانی
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
بید را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حبذا باد شمال و خرما بوی بهار
بادگویی مشک سوده دارد اندر آستین
باغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنار
ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله
نسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوار
تا بر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل
پنجه های دست مردم سر برون کرد از جنار
راست پنداری که خلعتهای رنگین یافتند
باغهای پر نگار از داغگاه شهریار .
#فرخی_سیستانی
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅