🔍#نکتههای_ویرایشی:
#مجید
واژهی«صورت» و واژههای همریشهی آن تازیاند
و جایگزینهای پارسی دلنشینتری دارند.
تصور= اَنگاشت، اَنگار، انگاره، گمان، پنداشت، انگاشتن، انگارش.
تصور شده= انگاشته، انگارده.
تصورکردن= گمان کردن، پنداشتن، انگاشتن، هوشیدن، اَنگاردن.
تصورات= انگارشها.
تصوری= اَنگاری.
تصویر= نگاره، نگارک، پیکره، رُخش، فرتور(عکس.)
تصویرگر/تصویر کِش= پیکرساز، نگارگر.
تصویری= نگارین.
صُوَر= رخها، رخسارها، چهرهها، چهرگان.
صورت= چهره، چهر، رخ، رخسار، رخساره، روی، رو، گونه، سیما، نگار، نگاره، نِما، نَماد، اَبَر [در دانش انگارش(ریاضی.)]
صورت آرای= چهرآرای، نگارگر.
صورت آرایی= چهر نگاری.
صورت آفرین= چهرهساز، چهرهبند.
صورت اسامی= سیاهه.
صورت برداشتن= سیاهه برداشتن.
صورتبندی= نگاربندی، ردهبندی.
صورتپذیر= انجامشدنی، انجامپذیر، چهرهپذیر، شدنی.
صورتپذیرفتن= فرجام پذیرفتن، انجامپذیرفتن، چـِهرِنیدن.
صورت جادو= جادونگاره.
صورت جزء= ریزشُمار.
صورتجلسه= نشستنامه.
صورتجلسه کردن= پیشنویس کردن.
صورتحال= چگونگی، چونی.
صورتحساب= شماربرگ، سیاهه درآمدها، پرداختنامه.
صورتساز= چهرهنگار.
صورتسازی= واروننمایی(در داد و ستد) چهرهنگاری.
صورت فلکی= اختر.
صورت+ ک= نگارک، تندیسَک
صورت کاری= چهرهسازی، کندهکاری.
صورت کسر= ابر بَرخِه، برخهشمار.
صورت کِش= نگارگر، چهرهساز.
صورتگر= نگارگر، چهرهپرداز.
صورتنگار= چهرهنگار.
صورت و ظاهر= رویه.
صورتی= سرخابی، سرخ روشن، رُخی، نِمایی.
صُوَر فلکی= چهرگان سپهری، اختران.
صوری= ساختگی(جعلی)، رویهای، نِمایی.
#پارسی_پاک.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🌾🦅🌾🌾🦅
#مجید
واژهی«صورت» و واژههای همریشهی آن تازیاند
و جایگزینهای پارسی دلنشینتری دارند.
تصور= اَنگاشت، اَنگار، انگاره، گمان، پنداشت، انگاشتن، انگارش.
تصور شده= انگاشته، انگارده.
تصورکردن= گمان کردن، پنداشتن، انگاشتن، هوشیدن، اَنگاردن.
تصورات= انگارشها.
تصوری= اَنگاری.
تصویر= نگاره، نگارک، پیکره، رُخش، فرتور(عکس.)
تصویرگر/تصویر کِش= پیکرساز، نگارگر.
تصویری= نگارین.
صُوَر= رخها، رخسارها، چهرهها، چهرگان.
صورت= چهره، چهر، رخ، رخسار، رخساره، روی، رو، گونه، سیما، نگار، نگاره، نِما، نَماد، اَبَر [در دانش انگارش(ریاضی.)]
صورت آرای= چهرآرای، نگارگر.
صورت آرایی= چهر نگاری.
صورت آفرین= چهرهساز، چهرهبند.
صورت اسامی= سیاهه.
صورت برداشتن= سیاهه برداشتن.
صورتبندی= نگاربندی، ردهبندی.
صورتپذیر= انجامشدنی، انجامپذیر، چهرهپذیر، شدنی.
صورتپذیرفتن= فرجام پذیرفتن، انجامپذیرفتن، چـِهرِنیدن.
صورت جادو= جادونگاره.
صورت جزء= ریزشُمار.
صورتجلسه= نشستنامه.
صورتجلسه کردن= پیشنویس کردن.
صورتحال= چگونگی، چونی.
صورتحساب= شماربرگ، سیاهه درآمدها، پرداختنامه.
صورتساز= چهرهنگار.
صورتسازی= واروننمایی(در داد و ستد) چهرهنگاری.
صورت فلکی= اختر.
صورت+ ک= نگارک، تندیسَک
صورت کاری= چهرهسازی، کندهکاری.
صورت کسر= ابر بَرخِه، برخهشمار.
صورت کِش= نگارگر، چهرهساز.
صورتگر= نگارگر، چهرهپرداز.
صورتنگار= چهرهنگار.
صورت و ظاهر= رویه.
صورتی= سرخابی، سرخ روشن، رُخی، نِمایی.
صُوَر فلکی= چهرگان سپهری، اختران.
صوری= ساختگی(جعلی)، رویهای، نِمایی.
#پارسی_پاک.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🌾🦅🌾🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی:
#مجید.!
«معنی»، «یعنی» و ...
واژههایی بیگانه هستند که میتوانیم جایگزین پارسی آنها را بهکار ببریم:
معنا/معنی= (پارسی تازیشده)، مانَک، ماناک، مانی، آرِش، چَم.
بیمعنی= بیخود، بیمایه، بیچم.
به معنی= به چمِ، به ماناکِ، به مانیِ.
بهتماممعنا/معنی= بیکموکاست.
هممعنی= همچَم، همآرِش.
معنیدار= چَمیک، چمدار، مانَـکدار، آرِشدار.
معنی کردن= چمیدن.
یعنی= برابر، میشود، همان، همچمِ، بهچمِ.
معنوی= (پارسی تازیشده)، مانَکی، ماناکی، آرِشی، مینوی، مینوییک.
ِ
💥نمونه:
#مولوی؛
۱. معنی«الترک راحة» گوش کن
بعد از آن جام بلا را نوش کن=
مانکِ«واهشتن آسان» گوش کن
زان سپس جام گزند را نوش کن.
استاد سخن #سعدی؛
۲. همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کرد مفهوم=
همه گیتی گر این رخساره ببینند.
کس این آرِش نخواهد کرد دریافت.
#فردوسی_بزرگ؛
۳. بدان در مراد جم آن ماه بود
هم آن ماه معنیش دریافت زود=
بدان آرزوی جم آن ماه بود.
هم آن ماه مانیش دریافت زود.
#ادیب_صابر؛
۴. گر سخن را قیمت از معنی پدید آید همی
معنوی باید سخن، چه تازی و چه پهلوی=
گر سخن را ارزش از آرش پدید آید همی
مینوی باید سخن، چه تازی و چه پهلوی.
۵. سیستم یعنی سامانه = سیستم بهچم/همچم سامانه است.
سیستم برابر/همان سامانه است.
سیستم میشود سامانه.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید.!
«معنی»، «یعنی» و ...
واژههایی بیگانه هستند که میتوانیم جایگزین پارسی آنها را بهکار ببریم:
معنا/معنی= (پارسی تازیشده)، مانَک، ماناک، مانی، آرِش، چَم.
بیمعنی= بیخود، بیمایه، بیچم.
به معنی= به چمِ، به ماناکِ، به مانیِ.
بهتماممعنا/معنی= بیکموکاست.
هممعنی= همچَم، همآرِش.
معنیدار= چَمیک، چمدار، مانَـکدار، آرِشدار.
معنی کردن= چمیدن.
یعنی= برابر، میشود، همان، همچمِ، بهچمِ.
معنوی= (پارسی تازیشده)، مانَکی، ماناکی، آرِشی، مینوی، مینوییک.
ِ
💥نمونه:
#مولوی؛
۱. معنی«الترک راحة» گوش کن
بعد از آن جام بلا را نوش کن=
مانکِ«واهشتن آسان» گوش کن
زان سپس جام گزند را نوش کن.
استاد سخن #سعدی؛
۲. همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کرد مفهوم=
همه گیتی گر این رخساره ببینند.
کس این آرِش نخواهد کرد دریافت.
#فردوسی_بزرگ؛
۳. بدان در مراد جم آن ماه بود
هم آن ماه معنیش دریافت زود=
بدان آرزوی جم آن ماه بود.
هم آن ماه مانیش دریافت زود.
#ادیب_صابر؛
۴. گر سخن را قیمت از معنی پدید آید همی
معنوی باید سخن، چه تازی و چه پهلوی=
گر سخن را ارزش از آرش پدید آید همی
مینوی باید سخن، چه تازی و چه پهلوی.
۵. سیستم یعنی سامانه = سیستم بهچم/همچم سامانه است.
سیستم برابر/همان سامانه است.
سیستم میشود سامانه.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی :
#مجید
«استقامت» واژهای تازی و بیگانه است که جایگزینهای دلنشینتری در زبان پارسی دارد:
استقامت= پایداری، ایستادگی، پایمردی، استواری، پافشاری، پاداری.
استقامت کردن= ایستیدن.
استقامت در اعتقاد= فَریوَری.
💥نمونه:
او استقامت كرد= او پایداری كرد.
او مقاومت بهخرج(!) داد= او ایستادگی كرد.
او مقاوم است= او پایدار است.
تیرآهن مقاوم است= تیرآهن استوار است.
او مقاومت میكند= او ایستادگی میكند.
او آدم مقاومیست= او آدم استواریست.
تا این حد استقامت ندارم= این اندازه پایدار نیستم.
مقاومت فایدهای ندارد= پایداری بیهوده است.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید
«استقامت» واژهای تازی و بیگانه است که جایگزینهای دلنشینتری در زبان پارسی دارد:
استقامت= پایداری، ایستادگی، پایمردی، استواری، پافشاری، پاداری.
استقامت کردن= ایستیدن.
استقامت در اعتقاد= فَریوَری.
💥نمونه:
او استقامت كرد= او پایداری كرد.
او مقاومت بهخرج(!) داد= او ایستادگی كرد.
او مقاوم است= او پایدار است.
تیرآهن مقاوم است= تیرآهن استوار است.
او مقاومت میكند= او ایستادگی میكند.
او آدم مقاومیست= او آدم استواریست.
تا این حد استقامت ندارم= این اندازه پایدار نیستم.
مقاومت فایدهای ندارد= پایداری بیهوده است.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی:
#مجید
شوربختانه دانش اَنگارِش(ریاضی) از هجوم واژهگان بیگانه آسیب بسیار دیده و برای پالایش آن باید تلاش بسیار نمود.
«زاویه» و واژههای همساز با آن از این دستهاند که جایگزین پارسی آنان در پی میآید:
زاویه= گوشه، گوش، کنج، گونیا.
زوایا= گوشهها، کنحها.
زاویه تماس= گوشه پرماس.
زاویه حاده= گوشه تند، تندگوشه.
زاویه حمله(Angle of attack)= گوشه تاز.
زاویه خارجی= گوشه بیرونی.
زاویه خارجی مثلث= گوشه بیرونی سهسر.
زاویه داخلی= گوشه درونی.
زاویه قائمه= گوشه راست، راستگوشه.
زاویه متقابل به قوس= گوشه پَتیر خـَم(پَتیرَک= روبرو، مقابل.)
زاویه متمم= گوشه رساساز.
زاویه مجاور= گوشه همسای.
زاویه مكمل= گوشه هموارساز.
زاویه منفرجه= گوشه باز، بازگوشه.
زاویه میل (Angle of inclination) = گوشه اریب.
زوایای متقابل به راس= گوشههای سر به سر.
💥نمونه:
مجموع زوایای داخلی یک مثلث ١۸۰ درجه است= همفزود/گردآمدهی گوشههای درونی یک سهگوش ١۸۰زینه است.
زاویه حاده، زاویهای است كه كمتر از ۹۰درجه باشد= تیزگوشه، گوشهای است كه كمتر از ۹۰زینه باشد.
آیا این زاویه، قائمه است.؟= آیا این گوشه، راست است.؟
آری این یک زاویه قائمه است= آری این یک راستگوشه است.
زوایای متقابل به راس، با هم مساوی هستند= گوشههای سر به سر باهم برابرند.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید
شوربختانه دانش اَنگارِش(ریاضی) از هجوم واژهگان بیگانه آسیب بسیار دیده و برای پالایش آن باید تلاش بسیار نمود.
«زاویه» و واژههای همساز با آن از این دستهاند که جایگزین پارسی آنان در پی میآید:
زاویه= گوشه، گوش، کنج، گونیا.
زوایا= گوشهها، کنحها.
زاویه تماس= گوشه پرماس.
زاویه حاده= گوشه تند، تندگوشه.
زاویه حمله(Angle of attack)= گوشه تاز.
زاویه خارجی= گوشه بیرونی.
زاویه خارجی مثلث= گوشه بیرونی سهسر.
زاویه داخلی= گوشه درونی.
زاویه قائمه= گوشه راست، راستگوشه.
زاویه متقابل به قوس= گوشه پَتیر خـَم(پَتیرَک= روبرو، مقابل.)
زاویه متمم= گوشه رساساز.
زاویه مجاور= گوشه همسای.
زاویه مكمل= گوشه هموارساز.
زاویه منفرجه= گوشه باز، بازگوشه.
زاویه میل (Angle of inclination) = گوشه اریب.
زوایای متقابل به راس= گوشههای سر به سر.
💥نمونه:
مجموع زوایای داخلی یک مثلث ١۸۰ درجه است= همفزود/گردآمدهی گوشههای درونی یک سهگوش ١۸۰زینه است.
زاویه حاده، زاویهای است كه كمتر از ۹۰درجه باشد= تیزگوشه، گوشهای است كه كمتر از ۹۰زینه باشد.
آیا این زاویه، قائمه است.؟= آیا این گوشه، راست است.؟
آری این یک زاویه قائمه است= آری این یک راستگوشه است.
زوایای متقابل به راس، با هم مساوی هستند= گوشههای سر به سر باهم برابرند.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی:
#مجید؛
«امر» واژهای تازیست که میتوان جایگزینهای پارسی آن را بهکار برد:
امر= فرمایش، فرمان، دستور.
آمر= فرمانبُد، فرماینده، فرماندهنده.
آمراً = فرمانی، زورکی، دستوری.
امرکردن= فرمودن.
امریه= فرماننامه.
مأمور= بهفرمان، فرمانیافته، کارگزار، گمارده، گماشته.
مامور کردن= گماردن.
ماموریت= فرستاکی، فِرستِش، گمارش.
ماموریت داشتن= دستوری داشتن، گمارده بودن.
آخرالامر= سرانجام، پایان کار، درپایان.
حسبالامر= به دستور، به فرمایش، به فرموده.
💥نمونه:
امر به معروف= فرمان به نیکی، فرمان به درستكاری.
#حافظ:
آخرالامر گِل کوزه گران خواهی شد.
تو سرانجام گل کوزه گران خواهی شد.
اینقدر امر و نهی نكن= اینهمه دستورِ بكن و نكن نده.
هی نگو اینو بكن و اینو نكن.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید؛
«امر» واژهای تازیست که میتوان جایگزینهای پارسی آن را بهکار برد:
امر= فرمایش، فرمان، دستور.
آمر= فرمانبُد، فرماینده، فرماندهنده.
آمراً = فرمانی، زورکی، دستوری.
امرکردن= فرمودن.
امریه= فرماننامه.
مأمور= بهفرمان، فرمانیافته، کارگزار، گمارده، گماشته.
مامور کردن= گماردن.
ماموریت= فرستاکی، فِرستِش، گمارش.
ماموریت داشتن= دستوری داشتن، گمارده بودن.
آخرالامر= سرانجام، پایان کار، درپایان.
حسبالامر= به دستور، به فرمایش، به فرموده.
💥نمونه:
امر به معروف= فرمان به نیکی، فرمان به درستكاری.
#حافظ:
آخرالامر گِل کوزه گران خواهی شد.
تو سرانجام گل کوزه گران خواهی شد.
اینقدر امر و نهی نكن= اینهمه دستورِ بكن و نكن نده.
هی نگو اینو بكن و اینو نكن.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی؛
#مجید
واژهی اوستایی«گئوش» به چم«جهان مادی» است.
این واژه نخست به«گئو» دگردیس شده(تغییر یافته،) سپس در زبان یونانی هم به«ژئو» دگردیس شده است.
اکنون به آسانی درخواهیم یافت ریشهی واژهی «ژئو» در واژههای آمیختاری(کلمههای ترکیبی) «ژئوگرافی» که تازی شدهی آن«جغرافی» است
و نیز «ژئوپلیتیک» و ... از کجاست.؟
این واژه در زبان پارسی به«گیتی» دگردیس شده است.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید
واژهی اوستایی«گئوش» به چم«جهان مادی» است.
این واژه نخست به«گئو» دگردیس شده(تغییر یافته،) سپس در زبان یونانی هم به«ژئو» دگردیس شده است.
اکنون به آسانی درخواهیم یافت ریشهی واژهی «ژئو» در واژههای آمیختاری(کلمههای ترکیبی) «ژئوگرافی» که تازی شدهی آن«جغرافی» است
و نیز «ژئوپلیتیک» و ... از کجاست.؟
این واژه در زبان پارسی به«گیتی» دگردیس شده است.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی:
#مجید
اصل بقای ماده:
ماده نه خلق می شود و نه از بین می رود، بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود.
مهاد پایایی ماتک:
ماتک نه پدید میآید و نه از میان میرود، بساكه از ریختی به ریخت دیگر درمیآید.
ماده= (پارسی تازی شده) ماتک، مایه، وادِه، کبود
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید
اصل بقای ماده:
ماده نه خلق می شود و نه از بین می رود، بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود.
مهاد پایایی ماتک:
ماتک نه پدید میآید و نه از میان میرود، بساكه از ریختی به ریخت دیگر درمیآید.
ماده= (پارسی تازی شده) ماتک، مایه، وادِه، کبود
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی:
#مجید؛
واژههای«ازل» و«ابد»،
از پارسی كهن گرفته شدهاند:
ازل= اَسَر= ا + سَر= بیآغاز(بیسر)
ابد= اَپــَد= ا + پـَد= بیپایان(بیپا)
پس میتوان بهجای «ابد» همان «اپد» را نوشت و بهجای "ازل" نیز "اسَر" را بهكار برد.
ازل، ازلی= (پارسی تازی شده)، اَسَر، بیسر، بیسری، زمان بیآغاز، بیآغازی، همیشگی، دیرینگی.
ازلیت=جاویدی، بیآغازی.
ابد= (پارسی تازی شده)، اَپَد، ورجاوند، همیشگی، همیشه، جاوید، جاودان، جاویدان، ناانجام، تا پایان زندگی، انوشه، بیمرگ
(انوشه و بیمرگ هم به چم ابدیست، ولی مرز آن جانداران و گاه تنها آدمیان هستند كه در میان مرگ و زندگی گرفتارند)
ابداً= هرگز، هیچگاه، بههیچروی.
ابدالآباد، ابدالدهر= همیشه، جاویدان.
ابدی= همیشگی، جاوید، جاودانی، جاویدان، هرگزی، پایا، بیپایان.
ابدیت= همیشگی، جاودانگی، جاودان، پایندگی.
سرمد= جاوید، همیشگی.
سرمدی= همیشگی، اسری و اپدی.
💥نمونه:
آیا مرگ اَپـَـدیست، یا دوباره میتوان زیست؟
از ازل تا ابد ربوبیت لایق اوست=
از جاوید تا جاودان، پروردگاری شایان اوست.
از بیآغاز تا بیپایان، پروردگاری او را سَزَد.
آیا عالم حادث است یا قدیم(ازلی)؟=
آیا جهان پدیده است یا جاوید.؟
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید؛
واژههای«ازل» و«ابد»،
از پارسی كهن گرفته شدهاند:
ازل= اَسَر= ا + سَر= بیآغاز(بیسر)
ابد= اَپــَد= ا + پـَد= بیپایان(بیپا)
پس میتوان بهجای «ابد» همان «اپد» را نوشت و بهجای "ازل" نیز "اسَر" را بهكار برد.
ازل، ازلی= (پارسی تازی شده)، اَسَر، بیسر، بیسری، زمان بیآغاز، بیآغازی، همیشگی، دیرینگی.
ازلیت=جاویدی، بیآغازی.
ابد= (پارسی تازی شده)، اَپَد، ورجاوند، همیشگی، همیشه، جاوید، جاودان، جاویدان، ناانجام، تا پایان زندگی، انوشه، بیمرگ
(انوشه و بیمرگ هم به چم ابدیست، ولی مرز آن جانداران و گاه تنها آدمیان هستند كه در میان مرگ و زندگی گرفتارند)
ابداً= هرگز، هیچگاه، بههیچروی.
ابدالآباد، ابدالدهر= همیشه، جاویدان.
ابدی= همیشگی، جاوید، جاودانی، جاویدان، هرگزی، پایا، بیپایان.
ابدیت= همیشگی، جاودانگی، جاودان، پایندگی.
سرمد= جاوید، همیشگی.
سرمدی= همیشگی، اسری و اپدی.
💥نمونه:
آیا مرگ اَپـَـدیست، یا دوباره میتوان زیست؟
از ازل تا ابد ربوبیت لایق اوست=
از جاوید تا جاودان، پروردگاری شایان اوست.
از بیآغاز تا بیپایان، پروردگاری او را سَزَد.
آیا عالم حادث است یا قدیم(ازلی)؟=
آیا جهان پدیده است یا جاوید.؟
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای ویرایشی:
#مجید؛
«نهی» واژهای تازیست
که بهجای آن میتوان از واژههای دلنشین پارسی بهره برد:
نهی= بازداری، بازداشتن، پیشگیری، ناروادانستن(فرمان دادن به نكردن كاری)
ناهی= بازدارنده.
مَنهی= بازداشته، ناشایست، نارُواک.
نهی منکر= بازداشت ناروا.
امر به معروف و نهی از منكر= فرمان به درستكاری و بازداشت از بدكاری.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید؛
«نهی» واژهای تازیست
که بهجای آن میتوان از واژههای دلنشین پارسی بهره برد:
نهی= بازداری، بازداشتن، پیشگیری، ناروادانستن(فرمان دادن به نكردن كاری)
ناهی= بازدارنده.
مَنهی= بازداشته، ناشایست، نارُواک.
نهی منکر= بازداشت ناروا.
امر به معروف و نهی از منكر= فرمان به درستكاری و بازداشت از بدكاری.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی:
#مجید؛
«دختر» یک واژهی آریاییست که زبانهای دیگر هم این واژه را از زبان نیایی ما وام گرفته و از آن بهره میبرند.
وازه اوستایی«دوگد» به چم«دختر» در زبان پارسی باستان به گونهی«دختا»
در پارسی میانه«دوخت» «دخت» در زبان سانسکریت «دوهیتا» در زبان هندی«دوهیتر»
در زبان انگلیسی«داتر»(Daughter)
در زبان آلمانی «تُختر»(Tochter)، در زبان سویدی(سوئدی)«دوتر»Dotter)
و در زبان روسی «دوچکا»(دختر کوچک) آمده است.
(بایسته به یادآوریست که واژهی روسی«دوشکا» که نامی دخترانه و نیز نام یک جنگافزار(سلاح) روسیست از همین ریشهی «دوچکا» است.)
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#مجید؛
«دختر» یک واژهی آریاییست که زبانهای دیگر هم این واژه را از زبان نیایی ما وام گرفته و از آن بهره میبرند.
وازه اوستایی«دوگد» به چم«دختر» در زبان پارسی باستان به گونهی«دختا»
در پارسی میانه«دوخت» «دخت» در زبان سانسکریت «دوهیتا» در زبان هندی«دوهیتر»
در زبان انگلیسی«داتر»(Daughter)
در زبان آلمانی «تُختر»(Tochter)، در زبان سویدی(سوئدی)«دوتر»Dotter)
و در زبان روسی «دوچکا»(دختر کوچک) آمده است.
(بایسته به یادآوریست که واژهی روسی«دوشکا» که نامی دخترانه و نیز نام یک جنگافزار(سلاح) روسیست از همین ریشهی «دوچکا» است.)
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅