گاهنامه فرهیزش
196 subscribers
123 photos
12 videos
22 files
432 links
Download Telegram
تغییر ناگهانی به سمت یادگیری الکترونیکی هم برای معلمان و هم برای دانش آموزان فشار آور و سخت بوده است. با این حال شکی نیست که رسيدن به تعادل در روش یادگیری جديد، بخش آموزش را متحول خواهد کرد. با ایجاد چند تغییر در مدیریت کلاس و انطباق با فناوری، معلمان می توانند مدیریت کلاس مجازی را در کمترین زمان انجام دهند.



*میم یا مم (meme)های اینترنتی می تواند تصویر، ویدئو، لینک، ویدئو، هشتگ، کلمه یا حتی یک غلط املایی باشد.

https://www.educationtimes.com/article/newsroom/77972926/how-are-teachers-dealing-with-challenges-in-online-classroom


https://t.me/farhizesh_mag
معلمان چگونه در کلاس های آنلاین با چالش ها روبرو شوند

ساراسواسی رامامورسی

برگردان : زهرا علی اکبری

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


تغییرِ زلزله ای در سیستم آموزش و پرورش به دلیل همه گیری کرونا، آسان و راحت نبوده اما قطعاً فرصت های بی شماری را در فضای یاددهی و یادگیری ایجاد کرده است. اگرچه آموزگاران و دانش آموزان، با نگرانی، شروع به کار کردند اما در حال حاضر هر دو آنها در حال هماهنگ شدن با تعادل تازه ای از یادگیری هستند. با این حال، شکل جدید یادگیری، مجموعه چالش های منحصر به فرد خود را دارد. در حالی که بسیاری تصور می کردند سازگاری با فنآوری، مبارزه اصلی است اما مشکلات زیاد دیگری نیز وجود دارد
مانع راه
در حالی که معلمان در تلاشند با تجهیز خودشان به مهارت های فنی با شکل تازه ی یادگیری سازگار شوند متأسفانه با شیطنت های دانش آموزانی روبرو می شوند که شناسه های دانش آموزی خود را برای ارسال حرف های توهین آمیز تغییر می دهند، و کلاس ها را با به اشتراک گذاری میم های اینترنتی*، خوابیدن در کلاس ، شبیه سازی کامپیوتری تصاویر معلم و غیره برهم می زنند. تلاش های انجام شده توسط معلمان برای انجام هرچه بهتر عملكردها، با این اقدامات بازدارنده، دست انداخته می شوند . افزون بر دردسرها، و نمک پاشیدن بر زخم های شان، انتظارات والدین فضول، همچون ضربه ای غیرمنتظره به پیکر معلمان از پیش خسته وارد می شوند.

تبدیل موانع به پله های ارتقا

آموزش الکترونیکی که به عنوان یک راه حل موقتی برای اطمینان از ادامه یادگیری ارائه شده است برای مدتی باقی خواهد ماند. بنابراین پرداختن به موضوعاتی که معلمان با آن روبرو هستند ضروری است و این فقط توسط معلمان قابل حل و انجام نیست؛ مسئولان مدرسه نیز باید وارد عمل شوند.

کنترل فضای جدید

تجربیات ناخوشایند معلمان در کلاس، عمدتا به دلیل کمبود تجربه در کنترل فضاهای یادگیری و دانش آموزانی است که از سواد فن آوری بیشتری بهره مند هستند...

متن کامل برگردان را می توانید در پیوند زیر بخوانید در کانال فرهیزش بخوانید
https://t.me/farhizesh_mag/222
ارزش گذاری حرفه آموزش در نیوساوت ولز

پاسی سالبرگ (1)

برگردان : محمدرضا نیک نژاد

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


اشاره : این یادداشت چکیده‌ ای از پژوهشی مستقل در زمینه ارزیابی حرفه آموزش در نیوساوت ‌ولز است که در 20 فوریه 2021 منتشر شده است.

حرفه آموزش با چالش‌های مهم چند سویه‌ ای روبرو است. آموزگاران مدرسه‌های دولتی در نیوساوت ولز و دیگر بخش‌های استرالیا نسبت به گذشته، ساعت‌های بیشتری کار می‌ کنند. آن‌ها، دانش‌آموزان با گوناگونی‌های بیشتری را در مدرسه‌های‌ شان آموزش می‌دهند؛ دانش‌آموزانی که دارای ارزش‌‌ها، انتظارات و نیازهای متفاوت از یکدیگر هستند. آموزگاران همچنین دانش‌آموزانی که هر روز با طیفِ‌ گسترده ‌ای از چالش‌های اجتماعی، رفتاری، روانشناسی و شناختی به مدرسه می‌آیند را آموزش می‌دهند؛ کاری که اغلب، یاددهی و یادگیری پربار را [نا؟]ممکن(2) می سازد. در نتیجه این شرایط، آموزگاران خسته و حتی فرسوده شده اند تا آنجا که بسیاری می خواهند این حرفه را به خاطر جلوگیری از آسیب‌های شخصی بیشتر ترک کنند.

یافتن راه‌های سریع و کارآمد برای بهبود وضعیت آموزگاران و حرفه آموزش از اهمیت بالایی برخوردارست. هر گردایه‌ ای از راه حل‌های ممکن باید دارای مداخله‌ی کوتاه‌ مدتی باشد که تاثیر فوری بر آموزگاران و آموزش بگذارد. پس از آن باید کارهایی انجام شود که توجه بیشتری به بهبود ساختار آموزش و پرورش و پایداری آن نشان می دهند.


پنج پیشنهاد زیر، برای بخشیدن آغازی نیرومند به این روند مهم، ارائه می شوند.

1. اصلاح سیاست فراگیرنده عمومی برای برطرف کردنِ نابرابری‌های کنونی و تازه در آموزش

شواهد جهانی نشان می‌دهند که نتیجه‌های یادگیریِ در کل خوب، اغلب در سامانه‌های آموزش و پرورش عادلانه‌ تر پدیدار می‌شوند. مدرسه‌ها نمی‌توانند بدون پشتیبانی و سرمایه‌گذاری هدفمند دولت‌ها، این نابرابری‌های اقتصادی- اجتماعی را دگرگون کنند و آموزش را عادلانه سازند. این مهم است که سیاست‌های آموزش، از جمله اصول بودجه دهی به مدرسه‌ها، با نابرابری‌های کنونی در بخش مدرسه‌های دولتی نیوساوت ولز به گونه‌ ای سازمان یافته برخورد کنند. عدالتِ بیشتر در مدرسه‌های این منطقه پیامدهای مثبتِ فوری و مستقیمی بر حرفه معلمی و آموزش در مدرسه‌ها خواهد داشت.

2. درگیر کردن بیشتر حرفه آموزش و شنیدن صدای آن در شکل گیری و اجرای سیاست‌ها

یکی از ویژگی‌های کلیدی هر ساختار آموزشیِ در سطح جهانی، به رسمیت شناختنِ عمومی حرفه ‌ای ‌گری آموزگاران است، به عبارت دیگر، آموزگاران و مدیران مدرسه‌ها، کارشناسان ماهری مانند پزشکان، وکیل‌ها، معماران و مهندسان هستند. میان عملکرد سامانه های کامیاب و سطح حرفه‌ ای ‌گری آموزگاران رابطه قدرتمند مثبتی وجود دارد. اکنون همه سامانه های آموزش و پرورش کامیاب، روش‌هایی را در پیش گرفته‌اند که با آنها، آموزگاران و مدیران می‌توانند کنشگرانه درگیر شکل گیری سیاست‌ها و بهسازی‌های آموزش و پرورش شوند و فرصت‌ هایی در اختیار آموزگاران نهاده اند تا در گفت و گوهای عمومی، از صدا و تجربه خودشان بهره بگیرند. یک روش کارآمد برای بهبود جایگاه آموزگاران، افزایش درگیری آنان در تهیه و اجرای سیاست‌ها از راه تقویت کارگزاری آموزگاران و مدیران در موضوع هایی است که به کارشان در مدرسه مربوط می شوند.

3. برنامه‌های روزانه در مدرسه‌ها را تغییر دهید تا زمان بیشتری صرف همکاری و یادگیری آموزگاران شود

در فرهنگ‌های آموزشی با عملکرد بالا، از آموزگاران انتظار می‌ رود به سوی هم- آفرینشگران فعال در ارائه را‌ه حل‌های جایگزین و محیط‌های یادگیری پربار حرکت کنند؛ فراتر از نقش سنتی آموزگاری به عنوان "ارائه دهنده" برنامه درسی. در این فرهنگ‌های مدرسه‌ ای، آموزگاران در مورد اختصاص زمان برای کار منظم با یکدیگر در طول روزهای آموزشی اختیار دارند. سخت نامحتمل است که آموزگاران بتوانند کارآمدتر شوند و درنتیجه مدرسه ها هم به شدت بهتر شوند مگر این که آموزگاران زمان بیشتری برای همکاری در مدرسه‌ها داشته باشند. با کاهش وظیفه‌های اداری آموزگاران و مدیران و اختصاص این زمان به همکاری و آموزش آنان، جایگاه آموزگاران به عنوان کارشناسان واقعی می تواند بهبود ‌یابد.

4. پیش از فناوری بر آموزشگری سرمایه گذاری کنید
فناوری در بهترین حالت می‌تواند به خوبیِ افرادی باشد که از آن بهره می‌گیرند. همه سامانه‌های آموزشی در سطح جهانی این را دریافته‌ و پذیرفته‌ اند که سرمایه‌گذاری بر دانش و مهارت‌های آموزگاران درباره یاددهی و یادگیری یا اندیشه آموزش شناسانه، بازدهی بسیار بیشتری نسبت به هزینه کردن بودجه برای امکانات و نرم‌افزارهایی دارد که آموزگاران نمی‌دانند به چه کار می‌آیند یا نمی‌خواهند آن‌ها را در اولویت استفاده قرار دهند. پژوهش‌های تازه درباره کیفیت آموزش و کارایی آموزگاران در مدرسه‌ها، پیشنهاد می‌دهند که بهترین سرمایه گذاری در آموزشگری با سرمایه گذاری بر روی مردم از راه سرمایه اجتماعی رخ می دهد، به سخن دیگر با فراهم آوردن شبکه‌ی فرصت‌های تازه برای مدرسه‌ها و آموزگاران و همرسانی ایده‌ها و همکاری.

5. اعتماد عمومی به مدرسه‌های دولتی و اعتماد به آموزگاران را تقویت کنید

آموزگاران، امروز مسئولیت آموزش دانش اولیه ی اساسی در زمینه سواد و ریاضی را بر عهده دارند و همزمان "مهارت‌های سده 21م " را برای همه دانش آموزان فراهم می ‌کنند تا در جهانی نامعین، بهتر حرکت کنند. آموزگاران همچنین قرار است به تفاوت ها و نیازهای فردی دانش آموزان، دقت کنند. زمانی که این انتظارات برآورده نشوند، بیشتر وقت‌ها تقصیرها به گردن آموزگاران می‌افتند. جای شگفتی نیست که از هر پنج آموزگار در استرالیا بیش از سه تای آنها احساس می‌کنند که به حرفه آموزش در جامعه بها داده نمی‌شود. سامانه‌های آموزشی با کارایی بالا، مانند انتاریو، آلبرتا، سنگاپور و فنلاند، تلاش‌‌های سامانمندی را برای ارتقا جایگاه حرفه آموزگاری و اعتماد به آن و در نتیجه تقویت آن انجام داده‌اند. سامانه آموزش و پرورش عمومی توانمند، بهترین تضمین برای آینده ای است که به آموزشگری، بیش از گذشته، همچون پیشه ای رویایی برای بیشتر جوانان نگاه می کند.

مترجم :
1) پاسی سالبرگ استاد سیاستِ آموزشی در دانشگاه نیو‌ساوت ‌ولز و مدیر پژوهش‌های بنیاد گونسکی (Gonski Institute) در سیدنی استرالیا است و البته پیشینه استادی در دانشگاه هاروارد را نیز دارد. او نویسنده کتاب‌های "بگذارید بچه‌ها بازی کنند؛ چگونه بازیِ بیشتر، مدرسه‌های ما را نجات خواهد داد و بچه‌ها را در شکوفا شدن کمک خواهد کرد" و "درس‌های فنلاندی؛ آنچه جهان می‌تواند از دگرگونی‌های آموزشی در فنلاند بیاموزد" است.
2) در متن اصلی، واژه "ممکن" به کار رفته است اما به نظر می رسد که "ناممکن" درست باشد.

https://t.me/farhizesh_mag
ارزش گذاری حرفه آموزش در نیوساوت ولز

پاسی سالبرگ (1)

برگردان : محمدرضا نیک نژاد

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


اشاره : این یادداشت چکیده‌ ای از پژوهشی مستقل در زمینه ارزیابی حرفه آموزش در نیوساوت ‌ولز است که در 20 فوریه 2021 منتشر شده است.

حرفه آموزش با چالش‌های مهم چند سویه‌ ای روبرو است. آموزگاران مدرسه‌های دولتی در نیوساوت ولز و دیگر بخش‌های استرالیا نسبت به گذشته، ساعت‌های بیشتری کار می‌ کنند. آن‌ها، دانش‌آموزان با گوناگونی‌های بیشتری را در مدرسه‌های‌ شان آموزش می‌دهند؛ دانش‌آموزانی که دارای ارزش‌‌ها، انتظارات و نیازهای متفاوت از یکدیگر هستند. آموزگاران همچنین دانش‌آموزانی که هر روز با طیفِ‌ گسترده ‌ای از چالش‌های اجتماعی، رفتاری، روانشناسی و شناختی به مدرسه می‌آیند را آموزش می‌دهند؛ کاری که اغلب، یاددهی و یادگیری پربار را [نا؟]ممکن(2) می سازد. در نتیجه این شرایط، آموزگاران خسته و حتی فرسوده شده اند تا آنجا که بسیاری می خواهند این حرفه را به خاطر جلوگیری از آسیب‌های شخصی بیشتر ترک کنند.

یافتن راه‌های سریع و کارآمد برای بهبود وضعیت آموزگاران و حرفه آموزش از اهمیت بالایی برخوردارست. هر گردایه‌ ای از راه حل‌های ممکن باید دارای مداخله‌ی کوتاه‌ مدتی باشد که تاثیر فوری بر آموزگاران و آموزش بگذارد. پس از آن باید کارهایی انجام شود که توجه بیشتری به بهبود ساختار آموزش و پرورش و پایداری آن نشان می دهند.


پنج پیشنهاد زیر، برای بخشیدن آغازی نیرومند به این روند مهم، ارائه می شوند.

1. اصلاح سیاست فراگیرنده عمومی برای برطرف کردنِ نابرابری‌های کنونی و تازه در آموزش

شواهد جهانی نشان می‌دهند که نتیجه‌های یادگیریِ در کل خوب، اغلب در سامانه‌های آموزش و پرورش عادلانه‌ تر پدیدار می‌شوند. مدرسه‌ها نمی‌توانند بدون پشتیبانی و سرمایه‌گذاری هدفمند دولت‌ها، این نابرابری‌های اقتصادی- اجتماعی را دگرگون کنند و آموزش را عادلانه سازند. این مهم است که سیاست‌های آموزش، از جمله اصول بودجه دهی به مدرسه‌ها، با نابرابری‌های کنونی در بخش مدرسه‌های دولتی نیوساوت ولز به گونه‌ ای سازمان یافته برخورد کنند. عدالتِ بیشتر در مدرسه‌های این منطقه پیامدهای مثبتِ فوری و مستقیمی بر حرفه معلمی و آموزش در مدرسه‌ها خواهد داشت.

2. درگیر کردن بیشتر حرفه آموزش و شنیدن صدای آن در شکل گیری و اجرای سیاست‌ها

متن کامل را می توانید در پیوند زیر بخوانید در کانال فرهیزش بخوانید

https://t.me/farhizesh_mag/225
مه جبین

فاطمه حسنلو

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم

"مه جبین الکایی" نام دبیر شیمی دوره دبیرستانم بود. تدریس عالی، کلام دلنشین و اخلاق نیکوی شان موجب شد شیفته ی شخصیت ایشان و بالتبع آن علاقمند درس شیمی شوم تا جایی که اولویت انتخاب رشته دانشگاهی ام شیمی و مهندسی شیمی شد.

یادم هست در یکی از کلاس های درسی سال ۷۴ خانم الکایی ایده طراحی ماشینی را دادند که سوخت آن، آب است و با فعل و انفعالات شیمیایی و با آزادسازی گاز هیدروژن از مولکول آب حرکت می کند و از ما خواستند روی این موضوع متمرکز شویم و قبل از آیندگان به این طراحی و اختراع دست یابیم. به قدری آن دوره از کلام شان تأثیر گرفتم که با دوست صمیمی ام مشغول مطالعه در این زمینه شدیم ولی با نزدیک شدن به ایام امتحانات نهایی و کنکور دو مرحله ای آن زمان، تحقیق و مطالعه ی ما به تعویق افتاد و بعد از کنکور و قبولی در رشته دبیری ریاضی، درس شیرین شیمی به حاشیه رفت و کم کم فراموش شد ولی یاد دبیر مهربانم، همچنان در خاطرم باقی ماند.

به دلیل امکانات ضعیف ارتباطی آن زمان هیچ گونه دسترسی به خانم الکایی وجود نداشت و پیگیری از دوستانم نیز مرا به ایشان نرساند. سال ها گذشت و در سال ۹۷ معلم نمونه منتخب استان تهران شدم و با خانواده به برنامه ی گروه اجتماعی شبکه پنج سیما، برنامه ی "به خانه برمی گردیم" دعوت شدیم. وقتی مجری محترم برنامه سرکار خانم "راد" از من پرسیدند: " چرا معلم‌ ریاضی شدی؟" به یکبار یاد خانم الکایی افتادم و در جواب شان گفتم : "اتفاقاً علاقمندی من بیشتر به درس شیمی بود تا درس ریاضی" و با نام بردن از خانم الکایی و تشکر از زحماتشان برایشان آرزوی صحت و سلامتی کردم.

چند روز بعد از پخش آن برنامه، یکی از همکلاسی های دوره ارشدم تماس گرفتند و اظهار کردند برنامه را دیده اند و خانم الکایی از خویشان نزدیک شان است. به قدری خوشحال شدم که بلافاصله از ایشان شماره ی همراه خانم الکایی را درخواست کردم و بعد از ۲۳ سال صدای گرم معلم نازنینم در گوشم طنین انداز شد. همچنان با ابهت، همچنان با صلابت و همچنان مهربان و دوست داشتنی. به ایشان گفتم که معلم شده ام همانند شما. مرا چندان به یاد نداشت. از همکلاسی های آن دورانم برایشان گفتم و کلی خاطرات را با هم مرور کردیم. خانم الکایی عزیز بازنشسته است و در حال حاضر در یکی از شهرهای شمالی کشور سکونت دارد.

بعضی اوقات، اتفاقات به گونه ای کنار هم می نشیند و شما را به خواسته ی درونی تان می رساند که فقط متحیر می مانید و تنها می توانید بگویید: "خدایا شکرت. فقط تو می دانی و تنها تو می توانی". این اتفاق جزِ بهترین خاطرات دوران معلمی ام رقم خورد و همواره با یادآوری اش حس خوبی نصیبم می شود. تن و جان همه معلمان دلسوز و مهربان ایران زمین سلامت.


https://t.me/farhizesh_mag
روزی برای معلم؟!

کریم بخش کردی تمندانی

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


معلم در همه کشورها و جوامع دنیا دارای جایگاه خاصی است. یونسکو پنجم اکتبر ١٣ مهر را روز جهانی معلم، برای قدردانی از معلم نامگذاری نموده است. اما بسیاری از کشورها روزهای خاص دیگری را هم به عنوان روز معلم دارند. در کشور ما هم روز معلم متاسفانه بوی خشونت و خون می دهد. در بهمن ١٣٣٩ "مجمع صنفی معلمان یا همان باشگاه مهرگان" در اعتراض به بی عدالتی و تبعیض در حقوق معلم با بسیاری از کارمندان دولت دست به اعتراض و اعتصاب زدند. در ١٢ اردیبهشت ١٣٤٠ در میدان بهارستان در تجمع مسالمت آمیز معلمان، متاسفانه حکومت دست به خشونت زد و گلوله ایی بر پیشانی معلمی جوان به نام "ابوالحسن خانعلی" نشست. معلمی که فقط یک معلم بود و وابسته به هیچ حزب سیاسی نبود. شهادت معلمی که در اعتراض به تبعیض به شهادت رسید موجب گسترش اعتصاب و اعتراض شد.

دولت چاره ای جز تن دادن به خواسته های معلمان نداشت. دولت شریف امامی به خواست معلمان سقوط کرد؛ دولت امینی افزایش حقوق معلمان را تصویب نمود؛ فرمانده نیروی انتظامی عزل شد؛ رئیس مجمع صنفی معلمان، وزیر فرهنگ یا همان آموزش و پرورش گردید؛ و روز شهادت یک معلم، روز معلم نامگذاری شد . 18 سال بعد از این حادثه بعد از انقلاب، باز هم در چنین روزی ترور و خشونت در ١٢ اردیبهشت ١٣٥٨، باز هم ترور و خشونت، گلوله ایی فرق استاد مرتضی مطهری را شکافت و باز هم ١٢ اردیبهشت روز معلم نامیده شد.


در اردیبهشت قرار داریم و باز روز معلم، کرونا که یک معضل بزرگ جهانی شده و دنیا را تحت تاثیر قرار داده است هم بیشترین آسیب را در کشور ما به نظام تعلیم و تربیت رسانده است و در استان سیستان و بلوچستان بیشتر به یک فاجعه می ماند. بیش از نیمی از دانش آموزان این استان به خاطر فقر و محرومیت و نبود زیر ساخت های مناسب از آموزش مجازی هم محروم شده اند؛ هنوز صدها معلم خرید خدمت با حقوقی که شاید در باور نگنجد در آموزش و پرورش در حال خدمت هستند؛ کیفیت آموزشی در مقایسه با دیگر استان ها در پایین ترین سطح است؛ ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل و کمبود معلم و مدرسه هم در بالاترین سطح؟! شاید امسال به عنوان سالی با بدترین وضعیت آموزشی در تاریخ آموزش و پرورش استان ما ثبت شود، هنوز کپر و اتاقکی خشتی و گلی یا سنگی و نا ایمن مدرسه نام دارد و معلمان زیادی مانند "مریم اربابی"، گرچه کرونا نفس کشیدن را برای آنان سخت کرده بود از روی تخت بیمارستان آموزش و دانش آموزان را از یاد نبردند و آسمانی شدند. نظام تعلیم و تربیت و معلم در استان سیستان و بلوچستان سرنوشتی غم انگیز دارد، سال هاست که آموزش و پرورش استان ما، تحت تاثیر عوامل بیرونی، قومیت، مذهب، سیاست و ... رنجور و بیمار است و به رشد و بالندگی نمی رسد.


در این ایام و روزها یادی کنیم از معلمانی که نباید حداقل در روز معلم فراموش شوند : "ابوالحسن خانعلی" که برای رسیدن به عدالت و دفاع از حقوق معلم شهید شد؛ شهیدان "رجایی و باهنر" که شاید پاک دست ترین دولت را بعد از انقلاب در ایران تشکیل دادند؛ "مریم اربابی" که گرچه کرونا نفس کشیدن را برای او دشوار کرده بود تا لحظه آسمانی شدن دانش آموزان را از یاد نبرد؛ زنده یاد "محمد درخشش" رئیس مجمع صنفی معلمان یا همان باشگاه مهرگان که برای رسیدن به عدالت و حقوق برابرِ معلم تلاش کرد؛ "حسن امید زاده" که 30 دانش آموز را از شعله های آتش نجات داد و خودش در آتش سوخت؛ "محمد علی محمدیان" که به خاطر دانش آموز سرطانی سرش را تراشید؛ "حسین اسدی" معلمی که ارث پدری را فروخت و برای دانش آموزان تبلت خرید؛ بیش از "٢٥٠٠ معلم شهید و ٣٦٠٠٠ دانش آموز شهید" دوران سخت جنگ و دفاع؛ معلمانی که به خاطر دفاع از حقوق معلم شاید در زندان باشند؛ و صدها معلم فداکار که اسوه و الگوی جامعه ما بودند.
در استان سیستان و بلوچستان روز ١٥ فروردین هم شاید روز معلم باشد، روزی که در آن دو حادثه ناگوار اتفاق افتاد و بسیاری از یاد بردند. روزی که بعد از تعطیلات نوروز همه از سفر و دید و بازدید بر می گشتند و خوشحال بودند، دو معلم به سوی کلاس درس می رفتند و جان شان را از دست دادند. شادروان "حمید رضا گنگوزهی" یا همان معلم فداکار، معلم خرید خدمتی ای که شش ماه حقوق نگرفت و در دورترین نقطه صفر مرزی وقتی دیواری که در مقابل باد مقاومت نکرد و بر سر دانش آموزان ریخت و او در ١٥ فروردين ٩٥ خود را سپر دانش آموزان نمود و جان داد تا شاید مسئولان عمق محرومیت این مردم و دانش آموزان را درک کنند. و "شهید انوشیروان ریگی" شاید اولین لیسانس ریاضی استان که در ١٥ فروردین ١٣٧١ بعد از دیدن پدر در گوهرکوه به سوی مدرسه در زاهدان می رفت و بدون گناه و فقط به خاطر اختلافات طایفه ایی که در استان ما یکی از عوامل اصلی عقب ماندگی است به شهادت رسید، تا شاید اقوام و طوایف بلوچستان به خود آیند و بدانند که نزاع قومی و طائفه ایی به مردم ما آسیب های فراوان رسانده و انسان های ارزشمند زیادی، بی گناه کشته شده اند و روزی باید بیدار شویم و دست از جهالت و خشونت برداریم.


آری روزها نماد هستند تا به ما یادآوری کنند که در جامعه، افراد و قشرهای زیادی فعالیت می کنند و مردم باید قدردان آنان باشند و معلم هم هر روز بر سر کلاس می رود تا فرزندان این مرز و بوم، درست آموزش ببینند و تربیت شوند و برای زندگی آینده آماده گردند.


https://t.me/farhizesh_mag
روزی برای معلم؟!

کریم بخش کردی تمندانی

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


معلم در همه کشورها و جوامع دنیا دارای جایگاه خاصی است. یونسکو پنجم اکتبر ١٣ مهر را روز جهانی معلم، برای قدردانی از معلم نامگذاری نموده است. اما بسیاری از کشورها روزهای خاص دیگری را هم به عنوان روز معلم دارند. در کشور ما هم روز معلم متاسفانه بوی خشونت و خون می دهد. در بهمن ١٣٣٩ "مجمع صنفی معلمان یا همان باشگاه مهرگان" در اعتراض به بی عدالتی و تبعیض در حقوق معلم با بسیاری از کارمندان دولت دست به اعتراض و اعتصاب زدند. در ١٢ اردیبهشت ١٣٤٠ در میدان بهارستان در تجمع مسالمت آمیز معلمان، متاسفانه حکومت دست به خشونت زد و گلوله ایی بر پیشانی معلمی جوان به نام "ابوالحسن خانعلی" نشست. معلمی که فقط یک معلم بود و وابسته به هیچ حزب سیاسی نبود. شهادت معلمی که در اعتراض به تبعیض به شهادت رسید موجب گسترش اعتصاب و اعتراض شد.

دولت چاره ای جز تن دادن به خواسته های معلمان نداشت. دولت شریف امامی به خواست معلمان سقوط کرد؛ دولت امینی افزایش حقوق معلمان را تصویب نمود؛ فرمانده نیروی انتظامی عزل شد؛ رئیس مجمع صنفی معلمان، وزیر فرهنگ یا همان آموزش و پرورش گردید؛ و روز شهادت یک معلم، روز معلم نامگذاری شد . 18 سال بعد از این حادثه بعد از انقلاب، باز هم در چنین روزی ترور و خشونت در ١٢ اردیبهشت ١٣٥٨، باز هم ترور و خشونت، گلوله ایی فرق استاد مرتضی مطهری را شکافت و باز هم ١٢ اردیبهشت روز معلم نامیده شد.


در اردیبهشت قرار داریم و باز روز معلم، کرونا که یک معضل بزرگ جهانی شده و دنیا را تحت تاثیر قرار داده است هم بیشترین آسیب را در کشور ما به نظام تعلیم و تربیت رسانده است و در استان سیستان و بلوچستان بیشتر به یک فاجعه می ماند. بیش از نیمی از دانش آموزان این استان به خاطر فقر و محرومیت و نبود زیر ساخت های مناسب از آموزش مجازی هم محروم شده اند؛ هنوز صدها معلم خرید خدمت با حقوقی که شاید در باور نگنجد در آموزش و پرورش در حال خدمت هستند؛ کیفیت آموزشی در مقایسه با دیگر استان ها در پایین ترین سطح است؛ ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل و کمبود معلم و مدرسه هم در بالاترین سطح؟! شاید امسال به عنوان سالی با بدترین وضعیت آموزشی در تاریخ آموزش و پرورش استان ما ثبت شود، هنوز کپر و اتاقکی خشتی و گلی یا سنگی و نا ایمن مدرسه نام دارد و معلمان زیادی مانند "مریم اربابی"، گرچه کرونا نفس کشیدن را برای آنان سخت کرده بود از روی تخت بیمارستان آموزش و دانش آموزان را از یاد نبردند و آسمانی شدند. نظام تعلیم و تربیت و معلم در استان سیستان و بلوچستان سرنوشتی غم انگیز دارد، سال هاست که آموزش و پرورش استان ما، تحت تاثیر عوامل بیرونی، قومیت، مذهب، سیاست و ... رنجور و بیمار است و به رشد و بالندگی نمی رسد.

ادامه این یادداشت را می توانید در پیوند زیر بخوانید

https://t.me/farhizesh_mag/229
برای خودم و دانش آموزم!

محمدرضا نیک نژاد

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


1- مانند همیشه در آرامش کلاس، پشت هم آقا آقا آقا را تکرار می کرد. من هم می گفتم نه بشین! چند لحظه می گذشت و دوباره دستش را بالا می آورد و اجازه می خواست و من از هراس این که دوباره کلاس را به هم بریزد اجازه نمی دادم. چرا که نزدیک زنگ بود و نمی خواستم کلاس از کنترلم خارج شود. او رهبر شیطنت های کلاس بود و من هم آموزگاری جوان و کم تجربه. زنگ خورد. نفسی به آسودگی کشیدم و کیف ام را برداشتم و از کلاس گریختم! چند گامی برنداشته بودم که آقا گفتنش دوباره تنم را لرزاند! با خشم، و هم زمان که برمی گشتم گفتم دیگه چی می خوای؟ کلاس کافی نیست!؟ این جا هم رهایم نمی کنی!؟ همین که چشمم به چشمش افتاد برخلاف شوخ چشمی های همیشگی اش، شلاقی از شرم را به چهره ام کوفت! حرکت دستش و چیزی که لای روزنامه پیچیده بود نگاهم را به سوی دستش انداخت. آرام گفت آقا این هدیه روز معلمت است روزت مبارک! عرق، تنم را خیس کرد. دستی روی شانه هایش کشیدم و بریده بریده چیزی گفتم و رفتم. هنوز هم پس از بیست و چهار، پنج سال از خودم دلخورم و ...


2- بسیار پیش آمده که می پرسند از تکرارهای آموزگاری خسته نمی شوی؟ از بارها گفتن یک درس در چندین کلاس فرسوده نشده ای!؟ آخر این چه کاری ست؟ همه اش تکرار و تکرار و تکرار! آری، آموزگاری تکرار فراوان دارد و بی گمان نه تنها خستگی دارد، که آزار دهنده است. تکرار کم توجهی خانواده ها، نخبگان، اندیشمندان، دولت ها، نهادهای حاکمیتی و ... به نهادِ انسان ساز و شهروند پرورِ مدرسه بی گمان آزار دهنده است. تکرار کمبودِ فزاینده بودجه و بی توجهی باور نکردنی به نارضایتی‌های شغلی معلمان کُشنده است. تکرار نادیده گرفتن خطرِ ریزش 35 درصد مدرسه های فرسوده از سوی جامعه زجر آور است. تکرار کلاس های شلوغی که حتی فرصت ارتباطِ چند دقیقه ای با هر دانش آموز را از آموزگار می گیرد و بی تفاوتی دست اندرکاران بر این فشارِ دمادمِ آسیب زایِ جبران ناپذیر، چندش آور است. تکرار گِله‌های همیشگی همکاران از تازه کار تا بازنشسته، از معلم تا معاون و مدیر، از نیروهای آموزشی تا نیروهای ستادی، خسته کننده و اندوه بار است و ... اما کلاس نه! هر روزِ مدرسه و هر روزِ کلاس و هر روزِ همراه شدنِ با دانش آموزان، آموزنده است و برانگیزاننده. شاید باور کردنی نباشد حتی هر دانش آموز از یک زنگ به زنگ دیگر تغییر می کند! شور و تازگی و انرژی، آنان را آفریدگارانِ گوناگونی، رنگارنگی و نو به نویی کرده است. کمتر از سه دهه است آموزگارم اما هیچ ساعتی با ساعت دیگر و هیچ کلاسی با کلاس دیگر و هیچ مدرسه ای با مدرسه ای دیگر برایم یکسان نبوده و نیست، اما دردها و گلایه ها ...!

روزها و هفته های معلم در هر سال به یاد آن پسر بازیگوش می افتم و دوباره بر خود می لرزم! ای کاش همین فردا دم کلاس، آقا آقا گفتن اش را بشنوم. اما این بار با مهربانی برگردم و دستش را بگیرم و رویش را ببوسم. ای کاش شرایط آموزگاری چنان نبود که بسیاری از همکاران، مشتاق بازنشستگی باشند و بسیاری از همکاران مرد، نگرانِ گذران دوران پیری و در اندیشه ی یافتن شغلی برای دوران بازنشستگی و ... ای کاش معلمی، همان معلمی بود و آموزش و یادگیری و پیش از همه این‌ها پرورش و پرورش و پرورش. ای کاش معلمی همچنان عشق بود و مدرسه همچنان شادی زا و انگیزه بخش و پرورش دهنده. ای کاش از آزمون خبری نبود و همه اش تجربه های زندگی فردی و اجتماعی ... و ای کاش دانش آموز بیست سال پیش ام امروز شغلی داشته باشد و خانواده ای و خوشی و تندرستی و ... و به خاطر کمترین چیزی که یادش دادم به خاطرم آورد و .... هر سال در چنین روزهایی به یادش می افتم و به خاطرِ مهر پیچیده در روزنامه، سپاس اش می گویم. سپاس عزیزم. زنده باشی!


https://t.me/farhizesh_mag
👈 امروز چهلمین روز درگذشت مهدی بهلولی است. به همین مناسبت واپسین یادداشت او که در گاهنامه شماره 4 منتشر شد را در کانال فرهیزش، که یکی از یادگارهای این آموزگار پر تلاش و ژرف اندیش است، به اشتراک گذاشتیم. باشد که نام او در کنار دیگر بزرگان آموزش و پرورش مانا و ماندگار باشد. نام و یادش گرامی

چرا آموزش و پرورش ما در رسیدن به هدف هایش ناکام است؟

مهدی بهلولی

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


آموزش و پرورش ایران، روی هم رفته، ناکارآمد و فقیرست و در دسترسی به هدف هایش، ناکام. هدف اش اگر پرورش کسانی است که بتوانند پس از 12 سال تحصیل، نیروهایی مفید و کاربلد برای صنعت و بازار باشند که ناکام است. در میان دانش آموزان ایران، کمتر کسی یافت می شود که پس از پایان دوره تحصیل در متوسطه دوم، به کمک آموزش هایی که در مدرسه دیده است بتواند به عنوان یک نیروی فنی کاربلد، وارد بازار کار شود. هدف آموزش و پرورش اگر پرورش شهروندانی آشنا به حقوق بشر و حقوق و وظایف شهروندی باشد که پندار و گفتار و کردار مدنی در وجودشان نهادینه شده باشد آن گونه که در جامعه به عنوان شهروندانی فرهیخته، آگاه، و سنجشگر رفتار و زندگی کنند نیز ناکام است. شوربختانه آموزش و پرورش ایران، فرهیخته پرور نیست. در میان درس خواندگان قدیمی، کم نیستند کسانی که ادب، فرهیختگی، سواد ادبی، آشنایی با تاریخ ایران، خوش خطی، خوش پوشی، و ... را به گفته خودشان، بیش از هرجای دیگری از مدرسه و آموزگاران شان یاد گرفته اند اما هم اکنون گویا مدرسه های ما این چنین نیستند و به چیزهایی از این دست، دست کم در عمل، کمتر اهمیت می دهند. گفته اند که درخت را از میوه اش باید شناخت و میوه درخت آموزش و پرورش کنونی ما، روی هم رفته، دارای کیفیت بالایی نیست.

هدف آموزش و پرورش اگر کسانی است که به ارزش ها و ایدئولوژی حاکم بر سیاست آموزشی کشور، پای بندیِ سفت و سخت و صادقانه نشان دهند نیز ناکام است. آنهایی که از نزدیک با جو مدرسه های کنونی ما آشنا هستند می دانند که دانش آموزان، به ویژه در متوسطه دوم، برخلاف آنچه برخی تبلیغات رسانه ای به تصویر می کشند از مدرسه و آموزه های سیاسی و ایدئولوژیک آن کمتر تاثیر می پذیرند و تا اندازه زیادی متفاوت از آموزه های رسمی پرورشی می اندیشند و رفتار می کنند. نگاهی گذرا به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و هدف هایی که در آن برای سامانه ی آموزش و پرورش درنظر گرفته شده، به آسانی نشان می دهد که آموزش و پرورش ما در دست یابی به هدف هایش ناکام است. در سند تحول بنیادین، که حدود 10 سال پیش تصویب و ابلاغ شد قرارست که چنین هدفی دنبال شود : "تربیت انسانی موحد و مومن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، حقیقت جو و عاقل، عدالت خواه و صلح جو، ظلم ستیز، جهادگر، شجاع و ایثارگر و وطن دوست، مهرورز، جمع گرا و جهانی اندیش، ولایت مدار و منتظر و تلاشگر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی، با اراده و امیدوار، خودباور و دارای عرت نفس، امانت دار، دانا و توانا، پاکدامن، با حیاء، انتخابگر و آزادمنش، متخلق به اخلاق اسلامی، خلاق و کارآفرین و مقتصد و ماهر، سالم و با نشاط، قانون مدار و نظم پذیر و آماده ی ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی بر اساس نظام معیار اسلامی". همین سیاهه بلند نشان می دهد که آنچه بر آموزش و پرورش ما چیره است و سیاست گذاری و تصمیم سازی و تصمیم گیری می کند، شعار و تبلیغات است و نه نگاه و نگرش علمی و تخصصی. احتمالا نخستین پرسشی که پس از خواندن این سیاهه بلند به ذهن هر آدمی می رسد این است که آیا این ویژگی ها با هم سازگارند؟ و آیا به راستی این سیاهه از اساس برای تحقق نوشته شده است یا تبلیغات؟
از همین جا می توانیم به سراغ این پرسش برویم که چرا آموزش و پرورش ما در رسیدن به هدف هایش، روی هم رفته، ناکام است؟ پرپیداست که پاسخ به این پرسش، نکته ای و تستی نخواهد بود و بحث های فراوان می طلبد اما به گمانم یک علت آن همین باشد که اصولا هدف های آموزش و پرورش ما بیش از این که روشن، کارشناسانه، دست یافتنی و سازگار باشند گنگ، شعاری، تبلیغاتی و ناسازگارند. چیرگی سنگین ایدئولوژی بر تخصص و کارشناسی، به گمان این نگارنده، نخستین و مهم ترین علتی است که آموزش و پرورش ما را در به روز شدن، سازگاری با جهان نوین، گزینش هدف ها واقعی و فرایندهای اثربخش، و در نهایت کامیابی، ناکام می گذارد. در این زمینه البته بحث های زیادی در ادبیات آموزشی- انتقادی جامعه ما انجام گرفته و می گیرد. برای نمونه دکتر محمد رضا سرکار آرانی، استاد دانشگاه ناگویا ژاپن، به تازگی در کتاب در تمنای یادگیری 2 در گفت و گو با دکتر اسداله مرادی در مورد هدف های سه سالِ نخست آموزش ابتدایی در کشور ژاپن می گوید : "در راس هدف ها اینها هستند : زبان آموزی، مهارت های زندگی، دانش پایه(خواندن، نوشتن و حساب کردن)، فهم و درکی درست از زندگی اجتماعی، تمرین زیستن با اخلاق اجتماعی و پرورش مهارت های همکاری و ارتباط با محیط زیست."(ص 171) هنگامی که هدف ها، واقعی و روشن باشند دست یافتن به آنها نیز امکان پذیرست. اما آموزش و پرورش ما در میان هدف های فراوان و کمابیش ناسازگاری که برای خود تعریف کرده است- یا از بیرون برایش تعریف کرده اند- گم و گیج و درمانده است و تنها به کارخانه تولید مدرک تحصیلی بدل گشته است.

اما علت دوم ناکامی و ناکارآمدی آموزش و پرورش ما، به گمان من، نفت است. ثروت هنگفتی که از فروش نفت به دست می آید و در اختیار فرادستان کشور قرار می گیرد آنها را بی نیاز از سامانه آموزشی ای می کند که شهروندانی آفرینشگر، پرورش دهد. می دانیم که نیاز، یکی از سرچشمه های بنیادین توانایی و آفرینشگری است. هنگامی که سرمایه هنگفت و بادآورده ای در دسترس جامعه ای باشد نیازی به نواندیشی و نوآفرینی و دستگاهی که شهروندانی نواندیش و نوآفرین پرورش دهد در خود نمی بیند. فرادستان سیاسی آن جامعه نیز، لابد چندان هم از این شرایط ناخشنود نیستند. نفت که درآمد آنها را تضمین می کند دیگر چه نیازی به سامانه آموزشیِ به روز و نیرومندی دارند که شهروندانی نواندیش، آفرینشگر، سنجشگر و پرسشگر پرورش دهد که احتمالا موی دماغ فرمانروایی مطلق شان هم بشوند؟! پرپیداست که شهروندان کشور، به ویژه در جهان کنونی، بیش یا کم باید به مدرسه بروند و سواد و مدرکی داشته باشند اما همین اندازه کافی است. کافی است سامانه ای آموزشی داشته باشیم که افرادی با مدرک هایی در سطح های متفاوت پایین تا بالا تحویل دهد اما به اندازه مدرک شان، آگاهی و دانش واقعی نداشته باشند. دانسته یا نادانسته، پیامد آموزش و پرورش ضعیف، فقیر، سیاست زده، و ایدئولوژیک ما، تولید مدرک داران بی سواد یا کم سوادست؛ و نفت که جامعه را بی نیاز از نوآوری و کارآفرینی و تولید ثروت می کند در پدید آمدن این سامانه آموزشی، یکی از مقصران است. برخورد کژدار و مریز حاکمیت با آموزش و پرورش، که نه به کلی آن را حذف می کند و نه به جد درصدد بهسازی آن برمی آید، ریشه در همین مساله دارد. گویا فرادستان کشور ما، سامانه ای آموزشی می خواهند که به کار کنترل جامعه و رفع نیازهای ساده آن بیاید نه سامانه ای آموزشی که باعث دگرگونی در ساخت های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی جامعه گردد.
ایران، کشوری ثروتمندست اما همتراز کشورهای ثروتمند، برای آموزش و پرورش خود هزینه نمی کند. سهم آموزش و پرورش ما از تولید ناخالص داخلی(GDP) در دو دهه گذشته، بین یک تا یک و نیم درصد در نوسان بوده است- چیزی در سطح فقیرترین کشورهای جهان. متوسط این رقم در کشورهای عضوOECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) 5 درصد است و در سطح کشورهای منطقه- برای نمونه عربستان و ترکیه - از 3 تا 5 درصد است. سهم بودجه آموزش و پرورش ما از بودجه عمومی دولت، هم اکنون سال هاست که حدود 10 درصد می باشد(البته بخشی از بودجه آموزش و پرورش ما، کاغذی و تزئینی است و هیچگاه محقق نمی شود!) اما این رقم در بسیاری از کشورهای پیشرو در آموزش و پرورش جهان، بیش از 20 درصدست. همین شرایط نشان می دهد که عزمی جدی و ملی برای بهسازی آموزش و پرورش ایران وجود ندارد. آنچه در بالا آمد تااندازه ای می تواند نبود این عزم جدی را روشن سازد. البته یک مساله مهم دیگر را هم نباید فراموش کنیم و آن هم این است که این سامانه ی آموزشی، از دید برخی از افراد پرنفوذ در سیاست های کشور، سامانه ای غربی است و محصول آن، به هیچ رو چیزی نیست که آنها انتظار دارند. بنابراین "هزینه کردن زیادی" برای آن بی فایده است. پس این که می بینیم بچه های ما پس از 12 سال مدرسه رفتن، سواد، مهارت و هنر ارزشمند و چشمگیری برای زندگی در جهان دگرگون شونده کنونی، به دست نمی آورند ریشه در این دارد که عزمی ملی برای دگرگونی این وضع و رفتن به سوی پرورش شهروندانی آفرینشگر، نواندیش، کارآفرین، سنجشگر و پرسشگر وجود ندارد. گویا هدف، داشتن یک سامانه آموزشی کم مایه یا حداکثر میان مایه است و نه چیزی بیشتر.

اما از این علت های کلان که بگذریم می توان این بحث را در سطحی خردتر هم دنبال کرد. فرض کنید آموزش و پرورش ما می خواهد دانش آموزانی حساس به محیط زیست پرورش دهد و یا دانش آموزانی آشنا به حقوق و وظایف شهروندی. هدف هایی از این دست، بیش از تئوری به مشاهده و عمل نیاز دارند. شرایط مدرسه باید به گونه ای باشد که دانش آموز "حقوق بشر ورزی" را تجربه کند یا با رفتن به اردوهایی در دل طبیعت، از نزدیک با آلودگی محیط زیست و پیامدهای آن آشنا شود تا پاسداشت محیط زیست در وجودش، درونی شود و نه فقط اطلاعاتی را برای آزمون، از بر و پس از آزمون فراموش کند. اما برنامه درسی و آموزش و پرورش بسیار متمرکز و آزمون زده ی ما اجازه انجام چنین کارهایی را به مدرسه و مدیر و آموزگار نمی دهد. چندین سال پیش، نزدیک جشن نوروز، به مدیر دبیرستانی پیشنهاد دادم که به کمک دانش آموزان، چند روز مانده به نوروز و پیش از تعطیل شدن مدرسه ها، جشن پیشواز نوروز برگزار کند. گفت : "سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند! حوصله پاسخگویی به صد جا را ندارم که چرا این آهنگ زده و چرا این شعر خوانده شد؟!" مدیران ما یاد گرفته اند که فقط بخشنامه ها را اجرا کنند- و خیلی وقت ها هم البته صوری – و کمتر در اندیشه ی کاری نوآورانه می افتند که کمی از فضای تئوریک و خسته کننده مدرسه ها بکاهند و دانش آموزان را در فرایند آموزش، به طور واقعی درگیر سازند. مدرسه های ما خسته کننده اند، حتی از نظر فیزیکی- که البته خودِ شرایط فیزیکی و معماری مدرسه ها بحث مهم و مفصلی است- بنابراین نمی توان انتظار داشت که محیط هایی سرزنده و نوآور باشند.

بحث فقر اقتصادی هم خیلی مهم است. برخی دانش آموزان استان های محروم کشور، از داشتن یک کلاس درسِ سقف دار و یک تخته سیاه هم محروم اند. با این شرایط چگونه می توان انتظار داشت که آموزشی کیفی انجام گیرد؟ در بسیاری از پژوهش های جهانی درباره آموزش، به این نکته تاکید فراوان رفته است که وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده، یکی از مهم ترین- اگر نگوییم مهم ترین- سازه اثرگذار بر کیفیت آموزش کودکان است. کودکی که از خانواده ای می آید که پدر یا مادر یا هر دو بی سواد یا کم سوادند و وضعیت اقتصادی خانواده نیز ضعیف است در سنجش با کودک دیگری با وضعیت آموزشی و اقتصادی بهتر خانوادگی، از کاستی های بسیاری رنج می برد که می توانند در کار و دستاوردهای آموزشی او، به شدت اثرگذار باشند. در همین جاست که بسیاری از اندیشه وران گستره آموزش و به ویژه آنهایی که به عدالت و برابری آموزشی توجه دارند بحث تبعیض مثبت را به سود این کودکان مطرح می کنند. یعنی این که حکومت باید وارد شود و با تامین شرایط مادی و آموزش کیفی، درصدد کاستی های اقتصادی و آموزشی خانوادگی کودکان فقیر برآید. در ایران و با گذشت بیش از 42 سال از انقلاب 57، کودکان بسیاری در منطقه های محروم و حتی در دیگر منطقه ها وجود دارند که از ابتدایی ترین ابزار آموزشی محروم اند. این شرایط قاعدتا باید مایه شرم فرادستان سیاسی کشوری باشد که 42 سال پیش و با شعارهای عدالت و برابری و آزادی به قدرت رسیدند؛ اما از قرار معلوم این چنین نیست!
https://t.me/farhizesh_mag
👈 امروز چهلمین روز درگذشت مهدی بهلولی است. به همین مناسبت واپسین یادداشت او که در گاهنامه شماره 4 منتشر شد را در کانال فرهیزش، که یکی از یادگارهای این آموزگار پر تلاش و ژرف اندیش است، به اشتراک گذاشتیم. باشد که نام او در کنار دیگر بزرگان آموزش و پرورش مانا و ماندگار باشد. نام و یادش گرامی

چرا آموزش و پرورش ما در رسیدن به هدف هایش ناکام است؟

مهدی بهلولی

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


آموزش و پرورش ایران، روی هم رفته، ناکارآمد و فقیرست و در دسترسی به هدف هایش، ناکام. هدف اش اگر پرورش کسانی است که بتوانند پس از 12 سال تحصیل، نیروهایی مفید و کاربلد برای صنعت و بازار باشند که ناکام است. در میان دانش آموزان ایران، کمتر کسی یافت می شود که پس از پایان دوره تحصیل در متوسطه دوم، به کمک آموزش هایی که در مدرسه دیده است بتواند به عنوان یک نیروی فنی کاربلد، وارد بازار کار شود. هدف آموزش و پرورش اگر پرورش شهروندانی آشنا به حقوق بشر و حقوق و وظایف شهروندی باشد که پندار و گفتار و کردار مدنی در وجودشان نهادینه شده باشد آن گونه که در جامعه به عنوان شهروندانی فرهیخته، آگاه، و سنجشگر رفتار و زندگی کنند نیز ناکام است. شوربختانه آموزش و پرورش ایران، فرهیخته پرور نیست. در میان درس خواندگان قدیمی، کم نیستند کسانی که ادب، فرهیختگی، سواد ادبی، آشنایی با تاریخ ایران، خوش خطی، خوش پوشی، و ... را به گفته خودشان، بیش از هرجای دیگری از مدرسه و آموزگاران شان یاد گرفته اند اما هم اکنون گویا مدرسه های ما این چنین نیستند و به چیزهایی از این دست، دست کم در عمل، کمتر اهمیت می دهند. گفته اند که درخت را از میوه اش باید شناخت و میوه درخت آموزش و پرورش کنونی ما، روی هم رفته، دارای کیفیت بالایی نیست.

هدف آموزش و پرورش اگر کسانی است که به ارزش ها و ایدئولوژی حاکم بر سیاست آموزشی کشور، پای بندیِ سفت و سخت و صادقانه نشان دهند نیز ناکام است. آنهایی که از نزدیک با جو مدرسه های کنونی ما آشنا هستند می دانند که دانش آموزان، به ویژه در متوسطه دوم، برخلاف آنچه برخی تبلیغات رسانه ای به تصویر می کشند از مدرسه و آموزه های سیاسی و ایدئولوژیک آن کمتر تاثیر می پذیرند و تا اندازه زیادی متفاوت از آموزه های رسمی پرورشی می اندیشند و رفتار می کنند. نگاهی گذرا به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و هدف هایی که در آن برای سامانه ی آموزش و پرورش درنظر گرفته شده، به آسانی نشان می دهد که آموزش و پرورش ما در دست یابی به هدف هایش ناکام است. در سند تحول بنیادین، که حدود 10 سال پیش تصویب و ابلاغ شد قرارست که چنین هدفی دنبال شود : "تربیت انسانی موحد و مومن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، حقیقت جو و عاقل، عدالت خواه و صلح جو، ظلم ستیز، جهادگر، شجاع و ایثارگر و وطن دوست، مهرورز، جمع گرا و جهانی اندیش، ولایت مدار و منتظر و تلاشگر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی، با اراده و امیدوار، خودباور و دارای عرت نفس، امانت دار، دانا و توانا، پاکدامن، با حیاء، انتخابگر و آزادمنش، متخلق به اخلاق اسلامی، خلاق و کارآفرین و مقتصد و ماهر، سالم و با نشاط، قانون مدار و نظم پذیر و آماده ی ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی بر اساس نظام معیار اسلامی". همین سیاهه بلند نشان می دهد که آنچه بر آموزش و پرورش ما چیره است و سیاست گذاری و تصمیم سازی و تصمیم گیری می کند، شعار و تبلیغات است و نه نگاه و نگرش علمی و تخصصی. احتمالا نخستین پرسشی که پس از خواندن این سیاهه بلند به ذهن هر آدمی می رسد این است که آیا این ویژگی ها با هم سازگارند؟ و آیا به راستی این سیاهه از اساس برای تحقق نوشته شده است یا تبلیغات؟

ادامه این یادداشت را می توانید در پیوند زیر بخوانید

https://t.me/farhizesh_mag/233
آموزگاری آزاداندیش و عدالت خواه به نام #مهدی بهلولی

مرتضی ملیجی، دوست و همکار زنده یاد بهلولی

امروز ۴۰ روز از رفتنش می گذرد و هنوز رفتنش را باور نمی کنم، از بس که او پرشور، پرانرژی و باانگیزه بود، اهدافی ارزشمند در سر داشت و به دنبال تحقق عدالت، رفع تبعیض و بهبود کیفیت آموزش بود. با توجه به اینکه مهدی بهلولی معلم ریاضیات مقطع متوسطه دور دوم بود، رشته ای که بازار کلاس های خصوصی و کنکورش یکی از پر درآمدترین شغل ها بشمار می آید و کمتر معلم ریاضیاتی می تواند از کنار این درآمد بالا براحتی عبور کند و به فعالیت های مدنی، صنفی و اموزشی بپردازد. اما مهدی بهلولی آموزگاری بود که این کار را کرد. او از خودش گذشت، بی الایش بود و آزاد. همیشه خود واقعی اش بود، چه در ظاهر و چه در باطن! بر اساس نظریه سلسله مراتب مازلو، انسان ها وقتی به مرتبه کمال می رسند دیگر به خودشان فکر نمی کنند، بلکه به دنبال خدمت به بشریت هستند. من فکر می کنم زنده یاد مهدی بهلولی به آن مرتبه رسیده بود. از ویژگی های دیگر افراد کمال یافته، محبوبیت بین همه دوستان، آشنایان و همکاران می باشد، چیزی که من در این چهل روز به روشنی دیدم و حتی کسانی که تابحال او را از نزدیک ندیده بودند چنان از مرگش متاثر شدند که انگار یکی از عزیزانشان را از دست داده اند. حتی با وجود اینکه مهدی بهلولی یکی از منتقدین جدی حوزه آموزش و پرورش بود، اما چون نقدهایش از سر دغدغه و خیرخواهی بود و نه برای تخریب و رسیدن به پست و مقام، مسئولین و مقامات آموزش و پرورش نیز برای زنده یاد ادای احترام کردند.

اما چه فایده! نوشدارو بعد از مرگ سهراب!

آیا بهتر نبود، وقتی که بهلولی زنده بود، به اندیشه و نقدهایش توجه و ارج نهاده می شد؟

هرچند که مهدی بهلولی، این سرمایه ارزشمند، خیلی زود رفت، ولی راهش ادامه خواهد داشت. و سخن آخر با مسئولین بخصوص حوزه آموزش این است که تا وقتی بهلولی ها زنده هستند سخن شان را بشنوید، چون خیلی زود دیر می شود.

🌹گاهتان خوش و یاد مهدی بهلولی عزیز جاویدان باد!🌹

https://s4.uupload.ir/files/بهلولی_f6a8.jpg
گاهنامه فرهیزش، شماره 5.pdf
3.4 MB
گاهنامه فرهنگی- آموزشی "فرهیزش"، شماره 5، ویژه‌نامه چهلم زنده یاد #مهدی_بهلولی

سخن نخست

ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند درین بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز

خیام

با درود به همراهان عزیز فرهیزش

گاهی دیگر رسید و گاهنامه ای دیگر. با این تفاوت بزرگ و البته تلخ که بنیانگذار فرهیزش، دیگر میان ما نیست! بهلولیِ پرتلاش، بهلولیِ پر انگیزه، بهلولیِ انگیزه بخش، بهلولیِ دغدغه مند، بهلولی رُک گو، بهلولیِ پرسشگر و بهلولی ژرف اندیش به آسانیِ پرکشیدنِ یک پرستوی بهاری، پرید و مردمِ چشم تا همیشه از دیدنش محروم گشت. مهدی بهلولی دقایقی پس از طلوع پنجمین روز خرداد و پس از 12 روز مبارزه با بیماری کرونا چشم از جهان فروبست و شعر آغازین این متن بر مزارش حک شد!
مهدی بهلولی در هشتم دی 1350 در بروجرد و در خانواده ای متوسط با مادری با سواد، کدبانو و مهربان و پدری آرام، پرتلاش و پرمهر چشم به جهان گشود. آموزش خود را در دبستان "بزرگ مهر" آن دوران آغاز و در مدرسه راهنمایی "سید جعفرشهیدی" ادامه داد و وارد "دبیرستان شریعتی" همین شهر شد و در رشته ریاضی دیپلم گرفت...
( آب حیات )
برای مهدی بهلولی و آرمانی که می ستود


آن شب
باغ ها دسته دسته روییدند
ستاره ها
به چشمک ها بهانه دادند
و ماه
در آغوش آسمان غلتید !
مردی
کنار نبودن
ترانه ای سر داد
که باغ،
آب حیات بهار را
آن گونه سر کشید
تا هر سحر
با یاد او
سرسبزی آورد ...

#عبدالجلیل_کریمپور
به مناسبت چهلمین روز درگذشت؛
معلم و کنشگر آموزش و پرورش، زنده یاد "مهدی بهلولی"

انجمن مطالعات برنامه درسی و انجمن مطالعات تطبیقی آ. پ با همکاری گروه مطالعات آموزشی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می کند:

نشست های تخصصی
۱) معلم و کنشگری
۲) عدالت آموزشی

با حضور و سخنرانی
تعدادی از استادان و معلمان کنشگر حوزه آموزش و پرورش

پنج شنبه ۱۷ تیر - ساعت ۱۶ تا ۲۰
علاقمندان می توانند با بهره گیری از پیوند زیر در ادوبی کانکت در این مراسم حضور بیابند.

http://elearn.farzanegan5edu.ir/salonehamayesh/

پخش همزمان برنامه در اتاق مجازی و سایر شبکه های اجتماعی

https://t.me/amoozeshvaandishe
گاهنامه فرهنگی_آموزشی #فرهیزش
شماره پنجم ،ویژه نامه چهلمین روز درگذشت زنده یاد مهدی بهلولی


سخن نخست

ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند درین بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
خیام

با درود به همراهان عزیز فرهیزش


گاهی دیگر رسید و گاهنامه ای دیگر. با این تفاوت بزرگ و البته تلخ که بنیانگذار فرهیزش، دیگر میان ما نیست! بهلولیِ پرتلاش، بهلولیِ پر انگیزه، بهلولیِ انگیزه بخش، بهلولیِ دغدغه مند، بهلولی رُک گو، بهلولیِ پرسشگر و بهلولی ژرف اندیش به آسانیِ پرکشیدنِ یک پرستوی بهاری، پرید و مردمِ چشم تا همیشه از دیدنش محروم گشت. مهدی بهلولی دقایقی پس از طلوع پنجمین روز خرداد و پس از 12 روز مبارزه با بیماری کرونا چشم از جهان فروبست و شعر آغازین این متن بر مزارش حک شد!
مهدی بهلولی در هشتم دی 1350 در بروجرد و در خانواده ای متوسط با مادری با سواد، کدبانو و مهربان و پدری آرام، پرتلاش و پرمهر چشم به جهان گشود. آموزش خود را در دبستان "بزرگ مهر" آن دوران آغاز و در مدرسه راهنمایی "سید جعفرشهیدی" ادامه داد و وارد "دبیرستان شریعتی" همین شهر شد و در رشته ریاضی دیپلم گرفت. پس از گذراندن سربازی در رشته دبیری ریاضی "دانشگاه رازی" کرمانشاه پذیرفته و پس از چهار سال بطور رسمی در منطقه هُلیلانِ استان ایلام دبیر ریاضی شد. در سال 82-83 به منطقه 12 تهران منتقل شد و بخش مهمی از کارش را در دبیرستان علمیه و فیروز بهرام این منطقه گذراند. از این زمان بود که عضو کانون صنفی معلمان شد و تلاش های مطالعاتی، نوشتاری، اندیشگی و عملی اش سطح دیگری را تجربه کرد. ورود او به گستره رسانه، چهره دیگری از بهلولی به نمایش گذاشت و با کوشش های موثر و گسترده اش تلاش های صنفی- رسانه ای در کشور را چند گام به پیش برد؛ که صدها یادداشت و گفت و گو، ده ها ترجمه و چندین میزگرد در گستره آموزش و پرورش، دستاورد این دوران اوست. در سال 94 و پس از چندین بار بازداشت موقت، بخاطر تلاش های صنفی-مدنی بازدداشت و به زندان اوین برده شد. پس از یک ماه با قرار وثیقه آزاد و در دادگاه بدوی به پنج سال زندان تعزیری و دو سال ممنوعیت از فعالیت در تشکل های مدنی محکوم گردید؛ گرچه در دادگاه تجدید نظر حکم بدون تغییر، تایید شد اما به دلیل نداشتن سابقه کیفری، محکومیت او سه سال تعلیق شد. بهلولی در دوران تعلیق به ترجمه های بیشتری روی آورد و به همراه پسرش، آرمان بهلولی و محمد رضا نیک نژاد، دوست دیرینه اش، در سال 99 ترجمه کتاب "مقاومت در برابر خصوصی سازی و نجات مدارس دولتی: تجربه آمریکا" از دایان رویچ را روانه بازار نشر کرد. پس از آن نیز کتاب دیگری درباره آموزش و پرورش چین را با همراهی این دو در دست ترجمه داشت، که با وجود پایان یافتن ترجمه آن و ورود به گام های نهایی ویرایش، شوربختانه فرصت نیافت تا شاهد انتشار آن نیز باشد. پیش از آن نیز بهلولی در سال 98 دوره کارشناسی ارشد در رشته "تحقیقات آموزشی" را با کامیابی گذرانده بود.
به پاس این تلاش ها تحریریه فرهیزش تصمیم گرفت که پنجمین شماره خود را، همزمان با چهلم بنیانگذار گاهنامه، به ایشان اختصاص دهد. از این رو فراخوانی برای برخی از همراهان فرهیزش فرستاده شد و آن چه که می بینید ثمره لطف دوستان گاهنامه و دوستداران بهلولی نازنین است.
در پایان برای چندمین بار مراتب سپاس خویش را از همراهی نویسندگان بزرگوار فرهیزش اعلام می کنیم و قدردان تلاش های ارزنده این دوستان هستیم. تحریریه فرهیزش تصمیم دارد انتشار گاهنامه را بعنوان یکی از یادگارهای معنوی بهلولی عزیز ادامه دهد؛ تا هم چراغ باشد برای زنده نگهداشتن نام و خاطره این عزیز سفر کرده و دغدغه مند، و هم روشنایی بخش مسیری شود که او برای ارتقای سطح کیفی و کمی فرهنگیانِ نویسنده در نظر گرفته بود.

https://yun.ir/fw3r3d
🆔 @farhizesh_mag
سپاس گزاری ویژه

پنجشنبه 17 تیر 1400 به مناسبت چهلمین روز درگذشت "مهدی بهلولی" بزرگداشتی به ابتکار دکتر علیرضا صادقی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی و به همت گروه مطالعات آموزشی خانه اندیشمندان علوم انسانی و همکاری انجمن مطالعات برنامه درسی ایران به شکل مجازی برگزار شد. در این بزرگداشت همسر و فرزند آقای بهلولی هم حضور داشته و با خواندن یادداشت هایی درباره او مراسم را آغاز کردند.
سخنرانان به ترتیب آقایان و خانم ها: حسین عبدالهی (دانشیار دانشگاه علامه)، زهرا نیکنام (استادیار دانشگاه خوارزمی)، عزت اله مهدوی (نویسنده و دبیر فلسفه دبیرستان های تهران)، مصطفی قادری (دانشیار دانشگاه علامه)، عبدالله پارسا (دانشیار دانشگاه چمران اهواز)، محمدتقی فلاحی (دبیر کل کانون صنفی معلمان تهران و دبیر جامعه شناسی دبیرستان های تهران)، محمود مهرمحمدی (استاد تمام دانشگاه تربیت مدرس)، اکبر رهنما (دانشیار دانشگاه شاهد)، رضا امیدی (استادیار دانشگاه تهران)، عباس معدن دار (استادیار دانشگاه لرستان)، محمدرضا نیک نژاد ( کنشگر صنفی- رسانه ای معلمان و دوست نزدیک آقای بهلولی)، نرگس ملک زاده (کنشگر صنفی -رسانه ای و مدیر مدرسه) بودند.

مراسم در دو پنلِ عدالت آموزشی ( بعنوان بزرگ ترین دغدغه اندیشگی و کنشگرانه بهلولی) و کنشگری اجتماعی و مدنی( بعنوان مهمترین فعالیت او در گستره کنش های صنفی-آموزشی معلمان) برگزار شد.

این بزرگداشت با مدیریت خوب و ارزشمند دکتر صادقی و با پشتیبانی فنی دبیرستان فرزانگان 5 با مدیریت خانم حبیبی پور و همکاری موثر فرزندشان محسن به مدت 5 ساعت در فضای ادوبی کانکت دبیرستان فرزندگان به درازا کشید. در زمان برگزاری نشست همسر و فرزند آقای بهلولی در دبیرستان حاضر و از نزدیک شاهد تلاش های این دوستان بودند.

اما، بدین وسیله خانواده آقای بهلولی، دوستان و دوستداران ایشان، سپاس ویژه‌ی خود را از همه سخنرانان بزرگوار که با حضور ارزشمندشان زمینه بالا بردن سطح کیفی برنامه را فراهم ساختند، مدیریت خوب جناب صادقی، خانم حبیبی پور و فرزندشان که برنامه ای با کیفیت خوب و قابل قبول تدارک دیدند و همه مخاطبان این برنامه، از معلمان علاقه مند به آقای بهلولی و موضوعات مطرح شده در نشست گرفته تا اساتید دانشگاه، معلمان، دانش آموزان و اصحاب رسانه که بردبارانه 5 ساعت سخنانِ سخنرانان را دنبال کردند، اعلام می‌کنند.

امید است فرصتی پیش آید تا در شادی همه بزرگواران بتوانیم پاسخگوی این کار ارزشمند باشیم.

خانواده آقای بهلولی و جمعی از دوستان و دوستداران ایشان

19 تیر 1400
https://s4.uupload.ir/files/نشست_u6sm.jpg