گاهنامه فرهیزش
199 subscribers
123 photos
12 videos
22 files
441 links
Download Telegram
حضور معلمان زن در فعالیت های صنفی، به خودباوری بیشتر آنان می انجامد

گفت و گو با نرگس ملک زاده، عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران (تهران)

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


فرهیزش : خانم ملک زاده، ضمن سپاس از این که دعوت ما را برای گفت و گو پذیرفتید، به نظر می رسد که بهتر است در آغاز گفت و گو، به طور خلاصه خودتان را معرفی کنید تا خوانندگان ما کمی بیشتر با شما آشنا شوند.

ملک زاده : من از سال ۹۳ با فعالیت های صنفی معلمان از طریق شبکه های مجازی آشنا شده و با شرکت در تجمعات کانون صنفی معلمان، ضمن آشنایی با فعالان صنفی، به تدریج به این تشکل نزدیک شدم. آغاز فعالیت های صنفی من همکاری با کانال صنفی معلمان بود که شرایط برای حضور در این عرصه و نوشتن یادداشت های صنفی را برایم فراهم کرد. سال ۹۵ با شرکت در انتخابات مجمع عمومی کانون صنفی معلمان تهران رسما به عضویت در هیات مدیره این تشکل در آمدم و تا به امروز مشغول فعالیت در این مجموعه هستم.

ف : همان طور که اشاره کردید شما هم اکنون چند سال است که در کنش های صنفی فرهنگیان حضور دارید. نقاط قوت و ضعف کنش های صنفی آموزگاران ایران را چه می دانید و چه پیشنهادیی برای بهبود آن دارید؟

م : به نظرم مهمترین ضعف، فقدان تشکل یابی جدی در میان معلمان است. فقدان نظم و جدیت تشکیلاتی در درون مجموعه های کانون های صنفی و عدم علاقه جدی معلمان به فعالیت های تشکیلاتی، موجبات عدم اثرگذاری این نهادهای مدنی در مسائل آموزش و پرورش را فراهم کرده است. اگر چه نقش برخوردهای امنیتی با فعالیت های صنفی در فاصله گیری معلمان را نمی توان در نظر نگرفت با این حال همین تعداد افراد فعال صنفی هم در درون مجموعه به خوبی سازماندهی نمی شوند. اختلاف نظرهای سیاسی هم در درون مجموعه، مشکلات بیشتری ایحاد می کند و این از فقدان چارچوب های فکری مشخص در کانون های صنفی نشات گرفته است. به دنبال آن شاهد نبود برنامه مشخص کاری در این مجموعه ها هستیم.

ف : درباره حضور زنان در کنش های مدنی و صنفی، یک نگاه نسبتا بدبینانه وجود دارد که این حضور را خیلی موثر نمی بیند چرا که زنانی که در گروه های صنفی و مدنی شرکت می کنند و در کنار کنشگران مرد قرار می گیرند استقلال رایِ زیادی از خودشان نشان نمی دهند و بیشتر به رای های ثابت دیگران و به ویژه مردان تبدیل می شوند. شما در این مورد چگونه می اندیشید؟

م : به نظرم در این سال ها، حضور زنان فعال صنفی معلم در کنش های مدنی و درون تشکیلات بسیار چشم گیر بوده است. اما باید در نظر گرفت که این حضور کوتاه مدت بوده و زمان زیادی از شروع فعالیت های جدی زنان در این عرصه نمی گذرد. طبیعی است که تا رسیدن به نقطه مطلوب، فاصله زیادی داریم. زنان معلم هم به عنوان بخشی از زنان مطالبه گر جامعه، در این عرصه در این مدت کوتاه حضور موثری داشته اند. این را هم باید در نظر گرفت که نهاد آموزش در ایران نهادی سنتی و محافظه کار است. با این همه زنان معلم با حضور مستمر خود در فعالیت های مدنی عملا کلیت ساختار را مجبور به پذیرش حضور خود کرده اند. من فکر می کنم قابل پیش بینی است که در آینده نه چندان دور، حضور زنان در کانون های صنفی از لحاظ تاثیر گذاری، چشمگیرتر خواهد بود.

ف : حضور شما در تشکیلات و کارهای صنفی جمعی، بی گمان تجربه ای برای شما بوده و برای تان آموزه ها و درس هایی داشته است. آیا می توانید در این باره بگویید و آموزه هایی که احتمالا آموخته اید؟


م : مهم ترین دستاورد حضور من، افزایش خودباوری شخصی و اعتماد به توانمندی های فردی بوده است. در کنار این آگاهی، نسبت به موقعیت زنان در جامعه و شکل گیری حساسیت نسبت به سرنوشت زنان را برای خودم نوعی دستاورد می دانم. قطعا زنانی که وارد این عرصه می شوند به تدریج از موقعیت بالاتری در مواجهه با مسایل شخصی و خانوادگی پیدا می کنند.

ف : یک بعد دیگر کارهای شما، نوشتن در روزنامه ها و رسانه های مجازی است. گفت و گوهایی حضوری و مجازی هم با برخی روزنامه ها و خبرگزاری ها داشته اید. چه انگیزه ای باعث شد که شما پا به این گستره بگذارید؟ پیش از ورود به کارهای صنفی نیز تجربه ی نوشتن داشته اید؟
م : خیر قبل از ورود به فعالیت های صنفی تجربه ای در این زمینه نداشتم. آشنایی با فعالان صنفی که در این زمینه کار می کردند و کمک های این دوستان، در شکل گیری این توانمندی در من موثر بود. ضمن این که من فکر می کنم برای تثبیت حضور زنان فعال صنفی در این عرصه، حضور در فضای رسانه ای امری لازم است. چنین حضوری است که می تواند مشوقی برای دیگر زنان برای حضور در فعالیت ها باشد.

ف : درباره برخوردهای امنیتی و قضایی که حکومت با کنشگران صنفی فرهنگیان دارد چه نظری دارید؟ چه کار می شود کرد که از این برخوردها، کاسته شود و فضا برای ژرفا بخشیدن و گسترش بیشتر کنش های صنفی آموزگاران کشور فراهم شود؟
حضور معلمان زن در فعالیت های صنفی، به خودباوری بیشتر آنان می انجامد

گفت و گو با نرگس ملک زاده، عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران (تهران)

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


فرهیزش : خانم ملک زاده، ضمن سپاس از این که دعوت ما را برای گفت و گو پذیرفتید، به نظر می رسد که بهتر است در آغاز گفت و گو، به طور خلاصه خودتان را معرفی کنید تا خوانندگان ما کمی بیشتر با شما آشنا شوند.

ملک زاده : من از سال ۹۳ با فعالیت های صنفی معلمان از طریق شبکه های مجازی آشنا شده و با شرکت در تجمعات کانون صنفی معلمان، ضمن آشنایی با فعالان صنفی، به تدریج به این تشکل نزدیک شدم. آغاز فعالیت های صنفی من همکاری با کانال صنفی معلمان بود که شرایط برای حضور در این عرصه و نوشتن یادداشت های صنفی را برایم فراهم کرد. سال ۹۵ با شرکت در انتخابات مجمع عمومی کانون صنفی معلمان تهران رسما به عضویت در هیات مدیره این تشکل در آمدم و تا به امروز مشغول فعالیت در این مجموعه هستم.

ف : همان طور که اشاره کردید شما هم اکنون چند سال است که در کنش های صنفی فرهنگیان حضور دارید. نقاط قوت و ضعف کنش های صنفی آموزگاران ایران را چه می دانید و چه پیشنهادیی برای بهبود آن دارید؟

م : به نظرم مهمترین ضعف، فقدان تشکل یابی جدی در میان معلمان است. فقدان نظم و جدیت تشکیلاتی در درون مجموعه های کانون های صنفی و عدم علاقه جدی معلمان به فعالیت های تشکیلاتی، موجبات عدم اثرگذاری این نهادهای مدنی در مسائل آموزش و پرورش را فراهم کرده است. اگر چه نقش برخوردهای امنیتی با فعالیت های صنفی در فاصله گیری معلمان را نمی توان در نظر نگرفت با این حال همین تعداد افراد فعال صنفی هم در درون مجموعه به خوبی سازماندهی نمی شوند. اختلاف نظرهای سیاسی هم در درون مجموعه، مشکلات بیشتری ایحاد می کند و این از فقدان چارچوب های فکری مشخص در کانون های صنفی نشات گرفته است. به دنبال آن شاهد نبود برنامه مشخص کاری در این مجموعه ها هستیم.

ف : درباره حضور زنان در کنش های مدنی و صنفی، یک نگاه نسبتا بدبینانه وجود دارد که این حضور را خیلی موثر نمی بیند چرا که زنانی که در گروه های صنفی و مدنی شرکت می کنند و در کنار کنشگران مرد قرار می گیرند استقلال رایِ زیادی از خودشان نشان نمی دهند و بیشتر به رای های ثابت دیگران و به ویژه مردان تبدیل می شوند. شما در این مورد چگونه می اندیشید؟


ادامه این گفت و گو را می توانید در کانال گاهنامه فرهیزش و در پیوند زیر بخوانید.

https://t.me/farhizesh_mag/219
معلمان چگونه در کلاس های آنلاین با چالش ها روبرو شوند

ساراسواسی رامامورسی

برگردان : زهرا علی اکبری

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


تغییرِ زلزله ای در سیستم آموزش و پرورش به دلیل همه گیری کرونا، آسان و راحت نبوده اما قطعاً فرصت های بی شماری را در فضای یاددهی و یادگیری ایجاد کرده است. اگرچه آموزگاران و دانش آموزان، با نگرانی، شروع به کار کردند اما در حال حاضر هر دو آنها در حال هماهنگ شدن با تعادل تازه ای از یادگیری هستند. با این حال، شکل جدید یادگیری، مجموعه چالش های منحصر به فرد خود را دارد. در حالی که بسیاری تصور می کردند سازگاری با فنآوری، مبارزه اصلی است اما مشکلات زیاد دیگری نیز وجود دارد
مانع راه
در حالی که معلمان در تلاشند با تجهیز خودشان به مهارت های فنی با شکل تازه ی یادگیری سازگار شوند متأسفانه با شیطنت های دانش آموزانی روبرو می شوند که شناسه های دانش آموزی خود را برای ارسال حرف های توهین آمیز تغییر می دهند، و کلاس ها را با به اشتراک گذاری میم های اینترنتی*، خوابیدن در کلاس ، شبیه سازی کامپیوتری تصاویر معلم و غیره برهم می زنند. تلاش های انجام شده توسط معلمان برای انجام هرچه بهتر عملكردها، با این اقدامات بازدارنده، دست انداخته می شوند . افزون بر دردسرها، و نمک پاشیدن بر زخم های شان، انتظارات والدین فضول، همچون ضربه ای غیرمنتظره به پیکر معلمان از پیش خسته وارد می شوند.

تبدیل موانع به پله های ارتقا

آموزش الکترونیکی که به عنوان یک راه حل موقتی برای اطمینان از ادامه یادگیری ارائه شده است برای مدتی باقی خواهد ماند. بنابراین پرداختن به موضوعاتی که معلمان با آن روبرو هستند ضروری است و این فقط توسط معلمان قابل حل و انجام نیست؛ مسئولان مدرسه نیز باید وارد عمل شوند.

کنترل فضای جدید

تجربیات ناخوشایند معلمان در کلاس، عمدتا به دلیل کمبود تجربه در کنترل فضاهای یادگیری و دانش آموزانی است که از سواد فن آوری بیشتری بهره مند هستند. معلمان باید درسطح بالای سواد خود باشند و تفاوت های ظریف فضاهای یادگیری را یاد بگیرند؛ چه گوگل کلس روم باشد چه زوم و چه هر فضای دیگری. اگر دانش آموزانی که شناسه خود را تغییر می دهند مسئله ساز هستند معلمان باید بیاموزند که چگونه این گزینه را غیرفعال کنند. در حقیقت، باید گزینه های بیشتری را برای غیرفعال کردن و فعال کردن ویژگی های خاص، نحوه به اشتراک گذاری اسناد، نحوه متوقف کردن حاشیه نویسی، نحوه مدیریت چت باکس و غیره را جستجو کرد تا از بازیگوشی های دانش آموزان جلوگیری شود. تنها چیزی که نیاز است کمی تمرین بیشتراست و معلمان نباید از دریافت کمک و راهنمایی از همکاران، دوستان یا اعضای خانواده خود سر باز بزنند.


از این گذشته، مهم است که معلمان با دانش آموزان خود ارتباط برقرار کنند. دانش آموزان از آنجایی که محیط کلاس درس فیزیکی برای ارتباط با همسالان شان را ندارند ممکن است ادا درآورند و کج خلقی کنند. بنابراین معلمان باید اطمینان حاصل کنند که به دانش آموزان فرصت می دهند تا گاه گاهی با دوستان شان و معلم خود ارتباط بگیرند و با آنها تعامل داشته باشند. در صورت بی احترامی از طرف دانش آموزان، بی درنگ اقدامی برای تثبت این که کنترل به دست شماست انجام دهید. در حالی که با چنین دانش آموزانی سر و کار دارید همیشه یک گفتگوی خصوصی داشته باشید تا اینکه به شرمساری عمومی در کلاس آنلاین متوسل شوید. در صورت لزوم، در هنگام صحبت با دانش آموزان، والدین و مسئولان مدرسه را نیز آگاه كنید.

نقش اقتدار مدرسه

مدیریت کلاس ممکن است مسئولیت یک معلم باشد اما نقش فعال مدیریت مدرسه، اعتماد به نفس معلمان را برای ایفای نقش آنان به راحتی تقویت می کند. از آنجایی که کلاس ها، گذاری دیجیتالی داشته اند لازم است آداب و پروتکل جدید برای محیط جدید ارائه شود. مسئولان مدرسه همراه با معلمان باید چارچوبی از رفتار و نظم را در آموزش آنلاين طراحی کنند. این چارچوب باید به وضوح مشخص کند که چه چیزی قابل قبول و چه چيزی غیرقابل قبول است و عواقبِ انواع مختلف بی قانونی چيست. این چارچوب باید هر زمان که نیاز به اصلاح در آن وجود دارد مجدداً بازنگری شود زیرا یادگیری مجازی هنوز در حال پیشرفت است.


برای اینکه هم دانش آموزان و هم والدین از آداب کلاس های آنلاین آگاه شوند مدرسه باید آنها را آگاه و ملزم به پذیرفتن دستورالعمل های كلاس آنلاين کنند. از همه مهم تر، معلمان باید بلافاصله در صورت بی قانونی جدی توسط دانش آموزان وارد عمل شوند. علاوه بر این ، مدرسه باید هر گونه پشتیبانی را که می تواند فراهم کند مانند تعیین یک مربی مشترک برای نظارت بر دانش آموزان یا ارائه آموزش های اضافی به معلمانی که اهل فن نیستند.
معلمان چگونه در کلاس های آنلاین با چالش ها روبرو شوند

ساراسواسی رامامورسی

برگردان : زهرا علی اکبری

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


تغییرِ زلزله ای در سیستم آموزش و پرورش به دلیل همه گیری کرونا، آسان و راحت نبوده اما قطعاً فرصت های بی شماری را در فضای یاددهی و یادگیری ایجاد کرده است. اگرچه آموزگاران و دانش آموزان، با نگرانی، شروع به کار کردند اما در حال حاضر هر دو آنها در حال هماهنگ شدن با تعادل تازه ای از یادگیری هستند. با این حال، شکل جدید یادگیری، مجموعه چالش های منحصر به فرد خود را دارد. در حالی که بسیاری تصور می کردند سازگاری با فنآوری، مبارزه اصلی است اما مشکلات زیاد دیگری نیز وجود دارد
مانع راه
در حالی که معلمان در تلاشند با تجهیز خودشان به مهارت های فنی با شکل تازه ی یادگیری سازگار شوند متأسفانه با شیطنت های دانش آموزانی روبرو می شوند که شناسه های دانش آموزی خود را برای ارسال حرف های توهین آمیز تغییر می دهند، و کلاس ها را با به اشتراک گذاری میم های اینترنتی*، خوابیدن در کلاس ، شبیه سازی کامپیوتری تصاویر معلم و غیره برهم می زنند. تلاش های انجام شده توسط معلمان برای انجام هرچه بهتر عملكردها، با این اقدامات بازدارنده، دست انداخته می شوند . افزون بر دردسرها، و نمک پاشیدن بر زخم های شان، انتظارات والدین فضول، همچون ضربه ای غیرمنتظره به پیکر معلمان از پیش خسته وارد می شوند.

تبدیل موانع به پله های ارتقا

آموزش الکترونیکی که به عنوان یک راه حل موقتی برای اطمینان از ادامه یادگیری ارائه شده است برای مدتی باقی خواهد ماند. بنابراین پرداختن به موضوعاتی که معلمان با آن روبرو هستند ضروری است و این فقط توسط معلمان قابل حل و انجام نیست؛ مسئولان مدرسه نیز باید وارد عمل شوند.

کنترل فضای جدید

تجربیات ناخوشایند معلمان در کلاس، عمدتا به دلیل کمبود تجربه در کنترل فضاهای یادگیری و دانش آموزانی است که از سواد فن آوری بیشتری بهره مند هستند...

متن کامل برگردان را می توانید در پیوند زیر بخوانید در کانال فرهیزش بخوانید
https://t.me/farhizesh_mag/222
ارزش گذاری حرفه آموزش در نیوساوت ولز

پاسی سالبرگ (1)

برگردان : محمدرضا نیک نژاد

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


اشاره : این یادداشت چکیده‌ ای از پژوهشی مستقل در زمینه ارزیابی حرفه آموزش در نیوساوت ‌ولز است که در 20 فوریه 2021 منتشر شده است.

حرفه آموزش با چالش‌های مهم چند سویه‌ ای روبرو است. آموزگاران مدرسه‌های دولتی در نیوساوت ولز و دیگر بخش‌های استرالیا نسبت به گذشته، ساعت‌های بیشتری کار می‌ کنند. آن‌ها، دانش‌آموزان با گوناگونی‌های بیشتری را در مدرسه‌های‌ شان آموزش می‌دهند؛ دانش‌آموزانی که دارای ارزش‌‌ها، انتظارات و نیازهای متفاوت از یکدیگر هستند. آموزگاران همچنین دانش‌آموزانی که هر روز با طیفِ‌ گسترده ‌ای از چالش‌های اجتماعی، رفتاری، روانشناسی و شناختی به مدرسه می‌آیند را آموزش می‌دهند؛ کاری که اغلب، یاددهی و یادگیری پربار را [نا؟]ممکن(2) می سازد. در نتیجه این شرایط، آموزگاران خسته و حتی فرسوده شده اند تا آنجا که بسیاری می خواهند این حرفه را به خاطر جلوگیری از آسیب‌های شخصی بیشتر ترک کنند.

یافتن راه‌های سریع و کارآمد برای بهبود وضعیت آموزگاران و حرفه آموزش از اهمیت بالایی برخوردارست. هر گردایه‌ ای از راه حل‌های ممکن باید دارای مداخله‌ی کوتاه‌ مدتی باشد که تاثیر فوری بر آموزگاران و آموزش بگذارد. پس از آن باید کارهایی انجام شود که توجه بیشتری به بهبود ساختار آموزش و پرورش و پایداری آن نشان می دهند.


پنج پیشنهاد زیر، برای بخشیدن آغازی نیرومند به این روند مهم، ارائه می شوند.

1. اصلاح سیاست فراگیرنده عمومی برای برطرف کردنِ نابرابری‌های کنونی و تازه در آموزش

شواهد جهانی نشان می‌دهند که نتیجه‌های یادگیریِ در کل خوب، اغلب در سامانه‌های آموزش و پرورش عادلانه‌ تر پدیدار می‌شوند. مدرسه‌ها نمی‌توانند بدون پشتیبانی و سرمایه‌گذاری هدفمند دولت‌ها، این نابرابری‌های اقتصادی- اجتماعی را دگرگون کنند و آموزش را عادلانه سازند. این مهم است که سیاست‌های آموزش، از جمله اصول بودجه دهی به مدرسه‌ها، با نابرابری‌های کنونی در بخش مدرسه‌های دولتی نیوساوت ولز به گونه‌ ای سازمان یافته برخورد کنند. عدالتِ بیشتر در مدرسه‌های این منطقه پیامدهای مثبتِ فوری و مستقیمی بر حرفه معلمی و آموزش در مدرسه‌ها خواهد داشت.

2. درگیر کردن بیشتر حرفه آموزش و شنیدن صدای آن در شکل گیری و اجرای سیاست‌ها

یکی از ویژگی‌های کلیدی هر ساختار آموزشیِ در سطح جهانی، به رسمیت شناختنِ عمومی حرفه ‌ای ‌گری آموزگاران است، به عبارت دیگر، آموزگاران و مدیران مدرسه‌ها، کارشناسان ماهری مانند پزشکان، وکیل‌ها، معماران و مهندسان هستند. میان عملکرد سامانه های کامیاب و سطح حرفه‌ ای ‌گری آموزگاران رابطه قدرتمند مثبتی وجود دارد. اکنون همه سامانه های آموزش و پرورش کامیاب، روش‌هایی را در پیش گرفته‌اند که با آنها، آموزگاران و مدیران می‌توانند کنشگرانه درگیر شکل گیری سیاست‌ها و بهسازی‌های آموزش و پرورش شوند و فرصت‌ هایی در اختیار آموزگاران نهاده اند تا در گفت و گوهای عمومی، از صدا و تجربه خودشان بهره بگیرند. یک روش کارآمد برای بهبود جایگاه آموزگاران، افزایش درگیری آنان در تهیه و اجرای سیاست‌ها از راه تقویت کارگزاری آموزگاران و مدیران در موضوع هایی است که به کارشان در مدرسه مربوط می شوند.

3. برنامه‌های روزانه در مدرسه‌ها را تغییر دهید تا زمان بیشتری صرف همکاری و یادگیری آموزگاران شود

در فرهنگ‌های آموزشی با عملکرد بالا، از آموزگاران انتظار می‌ رود به سوی هم- آفرینشگران فعال در ارائه را‌ه حل‌های جایگزین و محیط‌های یادگیری پربار حرکت کنند؛ فراتر از نقش سنتی آموزگاری به عنوان "ارائه دهنده" برنامه درسی. در این فرهنگ‌های مدرسه‌ ای، آموزگاران در مورد اختصاص زمان برای کار منظم با یکدیگر در طول روزهای آموزشی اختیار دارند. سخت نامحتمل است که آموزگاران بتوانند کارآمدتر شوند و درنتیجه مدرسه ها هم به شدت بهتر شوند مگر این که آموزگاران زمان بیشتری برای همکاری در مدرسه‌ها داشته باشند. با کاهش وظیفه‌های اداری آموزگاران و مدیران و اختصاص این زمان به همکاری و آموزش آنان، جایگاه آموزگاران به عنوان کارشناسان واقعی می تواند بهبود ‌یابد.

4. پیش از فناوری بر آموزشگری سرمایه گذاری کنید
ارزش گذاری حرفه آموزش در نیوساوت ولز

پاسی سالبرگ (1)

برگردان : محمدرضا نیک نژاد

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


اشاره : این یادداشت چکیده‌ ای از پژوهشی مستقل در زمینه ارزیابی حرفه آموزش در نیوساوت ‌ولز است که در 20 فوریه 2021 منتشر شده است.

حرفه آموزش با چالش‌های مهم چند سویه‌ ای روبرو است. آموزگاران مدرسه‌های دولتی در نیوساوت ولز و دیگر بخش‌های استرالیا نسبت به گذشته، ساعت‌های بیشتری کار می‌ کنند. آن‌ها، دانش‌آموزان با گوناگونی‌های بیشتری را در مدرسه‌های‌ شان آموزش می‌دهند؛ دانش‌آموزانی که دارای ارزش‌‌ها، انتظارات و نیازهای متفاوت از یکدیگر هستند. آموزگاران همچنین دانش‌آموزانی که هر روز با طیفِ‌ گسترده ‌ای از چالش‌های اجتماعی، رفتاری، روانشناسی و شناختی به مدرسه می‌آیند را آموزش می‌دهند؛ کاری که اغلب، یاددهی و یادگیری پربار را [نا؟]ممکن(2) می سازد. در نتیجه این شرایط، آموزگاران خسته و حتی فرسوده شده اند تا آنجا که بسیاری می خواهند این حرفه را به خاطر جلوگیری از آسیب‌های شخصی بیشتر ترک کنند.

یافتن راه‌های سریع و کارآمد برای بهبود وضعیت آموزگاران و حرفه آموزش از اهمیت بالایی برخوردارست. هر گردایه‌ ای از راه حل‌های ممکن باید دارای مداخله‌ی کوتاه‌ مدتی باشد که تاثیر فوری بر آموزگاران و آموزش بگذارد. پس از آن باید کارهایی انجام شود که توجه بیشتری به بهبود ساختار آموزش و پرورش و پایداری آن نشان می دهند.


پنج پیشنهاد زیر، برای بخشیدن آغازی نیرومند به این روند مهم، ارائه می شوند.

1. اصلاح سیاست فراگیرنده عمومی برای برطرف کردنِ نابرابری‌های کنونی و تازه در آموزش

شواهد جهانی نشان می‌دهند که نتیجه‌های یادگیریِ در کل خوب، اغلب در سامانه‌های آموزش و پرورش عادلانه‌ تر پدیدار می‌شوند. مدرسه‌ها نمی‌توانند بدون پشتیبانی و سرمایه‌گذاری هدفمند دولت‌ها، این نابرابری‌های اقتصادی- اجتماعی را دگرگون کنند و آموزش را عادلانه سازند. این مهم است که سیاست‌های آموزش، از جمله اصول بودجه دهی به مدرسه‌ها، با نابرابری‌های کنونی در بخش مدرسه‌های دولتی نیوساوت ولز به گونه‌ ای سازمان یافته برخورد کنند. عدالتِ بیشتر در مدرسه‌های این منطقه پیامدهای مثبتِ فوری و مستقیمی بر حرفه معلمی و آموزش در مدرسه‌ها خواهد داشت.

2. درگیر کردن بیشتر حرفه آموزش و شنیدن صدای آن در شکل گیری و اجرای سیاست‌ها

متن کامل را می توانید در پیوند زیر بخوانید در کانال فرهیزش بخوانید

https://t.me/farhizesh_mag/225
مه جبین

فاطمه حسنلو

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم

"مه جبین الکایی" نام دبیر شیمی دوره دبیرستانم بود. تدریس عالی، کلام دلنشین و اخلاق نیکوی شان موجب شد شیفته ی شخصیت ایشان و بالتبع آن علاقمند درس شیمی شوم تا جایی که اولویت انتخاب رشته دانشگاهی ام شیمی و مهندسی شیمی شد.

یادم هست در یکی از کلاس های درسی سال ۷۴ خانم الکایی ایده طراحی ماشینی را دادند که سوخت آن، آب است و با فعل و انفعالات شیمیایی و با آزادسازی گاز هیدروژن از مولکول آب حرکت می کند و از ما خواستند روی این موضوع متمرکز شویم و قبل از آیندگان به این طراحی و اختراع دست یابیم. به قدری آن دوره از کلام شان تأثیر گرفتم که با دوست صمیمی ام مشغول مطالعه در این زمینه شدیم ولی با نزدیک شدن به ایام امتحانات نهایی و کنکور دو مرحله ای آن زمان، تحقیق و مطالعه ی ما به تعویق افتاد و بعد از کنکور و قبولی در رشته دبیری ریاضی، درس شیرین شیمی به حاشیه رفت و کم کم فراموش شد ولی یاد دبیر مهربانم، همچنان در خاطرم باقی ماند.

به دلیل امکانات ضعیف ارتباطی آن زمان هیچ گونه دسترسی به خانم الکایی وجود نداشت و پیگیری از دوستانم نیز مرا به ایشان نرساند. سال ها گذشت و در سال ۹۷ معلم نمونه منتخب استان تهران شدم و با خانواده به برنامه ی گروه اجتماعی شبکه پنج سیما، برنامه ی "به خانه برمی گردیم" دعوت شدیم. وقتی مجری محترم برنامه سرکار خانم "راد" از من پرسیدند: " چرا معلم‌ ریاضی شدی؟" به یکبار یاد خانم الکایی افتادم و در جواب شان گفتم : "اتفاقاً علاقمندی من بیشتر به درس شیمی بود تا درس ریاضی" و با نام بردن از خانم الکایی و تشکر از زحماتشان برایشان آرزوی صحت و سلامتی کردم.

چند روز بعد از پخش آن برنامه، یکی از همکلاسی های دوره ارشدم تماس گرفتند و اظهار کردند برنامه را دیده اند و خانم الکایی از خویشان نزدیک شان است. به قدری خوشحال شدم که بلافاصله از ایشان شماره ی همراه خانم الکایی را درخواست کردم و بعد از ۲۳ سال صدای گرم معلم نازنینم در گوشم طنین انداز شد. همچنان با ابهت، همچنان با صلابت و همچنان مهربان و دوست داشتنی. به ایشان گفتم که معلم شده ام همانند شما. مرا چندان به یاد نداشت. از همکلاسی های آن دورانم برایشان گفتم و کلی خاطرات را با هم مرور کردیم. خانم الکایی عزیز بازنشسته است و در حال حاضر در یکی از شهرهای شمالی کشور سکونت دارد.

بعضی اوقات، اتفاقات به گونه ای کنار هم می نشیند و شما را به خواسته ی درونی تان می رساند که فقط متحیر می مانید و تنها می توانید بگویید: "خدایا شکرت. فقط تو می دانی و تنها تو می توانی". این اتفاق جزِ بهترین خاطرات دوران معلمی ام رقم خورد و همواره با یادآوری اش حس خوبی نصیبم می شود. تن و جان همه معلمان دلسوز و مهربان ایران زمین سلامت.


https://t.me/farhizesh_mag
روزی برای معلم؟!

کریم بخش کردی تمندانی

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


معلم در همه کشورها و جوامع دنیا دارای جایگاه خاصی است. یونسکو پنجم اکتبر ١٣ مهر را روز جهانی معلم، برای قدردانی از معلم نامگذاری نموده است. اما بسیاری از کشورها روزهای خاص دیگری را هم به عنوان روز معلم دارند. در کشور ما هم روز معلم متاسفانه بوی خشونت و خون می دهد. در بهمن ١٣٣٩ "مجمع صنفی معلمان یا همان باشگاه مهرگان" در اعتراض به بی عدالتی و تبعیض در حقوق معلم با بسیاری از کارمندان دولت دست به اعتراض و اعتصاب زدند. در ١٢ اردیبهشت ١٣٤٠ در میدان بهارستان در تجمع مسالمت آمیز معلمان، متاسفانه حکومت دست به خشونت زد و گلوله ایی بر پیشانی معلمی جوان به نام "ابوالحسن خانعلی" نشست. معلمی که فقط یک معلم بود و وابسته به هیچ حزب سیاسی نبود. شهادت معلمی که در اعتراض به تبعیض به شهادت رسید موجب گسترش اعتصاب و اعتراض شد.

دولت چاره ای جز تن دادن به خواسته های معلمان نداشت. دولت شریف امامی به خواست معلمان سقوط کرد؛ دولت امینی افزایش حقوق معلمان را تصویب نمود؛ فرمانده نیروی انتظامی عزل شد؛ رئیس مجمع صنفی معلمان، وزیر فرهنگ یا همان آموزش و پرورش گردید؛ و روز شهادت یک معلم، روز معلم نامگذاری شد . 18 سال بعد از این حادثه بعد از انقلاب، باز هم در چنین روزی ترور و خشونت در ١٢ اردیبهشت ١٣٥٨، باز هم ترور و خشونت، گلوله ایی فرق استاد مرتضی مطهری را شکافت و باز هم ١٢ اردیبهشت روز معلم نامیده شد.


در اردیبهشت قرار داریم و باز روز معلم، کرونا که یک معضل بزرگ جهانی شده و دنیا را تحت تاثیر قرار داده است هم بیشترین آسیب را در کشور ما به نظام تعلیم و تربیت رسانده است و در استان سیستان و بلوچستان بیشتر به یک فاجعه می ماند. بیش از نیمی از دانش آموزان این استان به خاطر فقر و محرومیت و نبود زیر ساخت های مناسب از آموزش مجازی هم محروم شده اند؛ هنوز صدها معلم خرید خدمت با حقوقی که شاید در باور نگنجد در آموزش و پرورش در حال خدمت هستند؛ کیفیت آموزشی در مقایسه با دیگر استان ها در پایین ترین سطح است؛ ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل و کمبود معلم و مدرسه هم در بالاترین سطح؟! شاید امسال به عنوان سالی با بدترین وضعیت آموزشی در تاریخ آموزش و پرورش استان ما ثبت شود، هنوز کپر و اتاقکی خشتی و گلی یا سنگی و نا ایمن مدرسه نام دارد و معلمان زیادی مانند "مریم اربابی"، گرچه کرونا نفس کشیدن را برای آنان سخت کرده بود از روی تخت بیمارستان آموزش و دانش آموزان را از یاد نبردند و آسمانی شدند. نظام تعلیم و تربیت و معلم در استان سیستان و بلوچستان سرنوشتی غم انگیز دارد، سال هاست که آموزش و پرورش استان ما، تحت تاثیر عوامل بیرونی، قومیت، مذهب، سیاست و ... رنجور و بیمار است و به رشد و بالندگی نمی رسد.


در این ایام و روزها یادی کنیم از معلمانی که نباید حداقل در روز معلم فراموش شوند : "ابوالحسن خانعلی" که برای رسیدن به عدالت و دفاع از حقوق معلم شهید شد؛ شهیدان "رجایی و باهنر" که شاید پاک دست ترین دولت را بعد از انقلاب در ایران تشکیل دادند؛ "مریم اربابی" که گرچه کرونا نفس کشیدن را برای او دشوار کرده بود تا لحظه آسمانی شدن دانش آموزان را از یاد نبرد؛ زنده یاد "محمد درخشش" رئیس مجمع صنفی معلمان یا همان باشگاه مهرگان که برای رسیدن به عدالت و حقوق برابرِ معلم تلاش کرد؛ "حسن امید زاده" که 30 دانش آموز را از شعله های آتش نجات داد و خودش در آتش سوخت؛ "محمد علی محمدیان" که به خاطر دانش آموز سرطانی سرش را تراشید؛ "حسین اسدی" معلمی که ارث پدری را فروخت و برای دانش آموزان تبلت خرید؛ بیش از "٢٥٠٠ معلم شهید و ٣٦٠٠٠ دانش آموز شهید" دوران سخت جنگ و دفاع؛ معلمانی که به خاطر دفاع از حقوق معلم شاید در زندان باشند؛ و صدها معلم فداکار که اسوه و الگوی جامعه ما بودند.
روزی برای معلم؟!

کریم بخش کردی تمندانی

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


معلم در همه کشورها و جوامع دنیا دارای جایگاه خاصی است. یونسکو پنجم اکتبر ١٣ مهر را روز جهانی معلم، برای قدردانی از معلم نامگذاری نموده است. اما بسیاری از کشورها روزهای خاص دیگری را هم به عنوان روز معلم دارند. در کشور ما هم روز معلم متاسفانه بوی خشونت و خون می دهد. در بهمن ١٣٣٩ "مجمع صنفی معلمان یا همان باشگاه مهرگان" در اعتراض به بی عدالتی و تبعیض در حقوق معلم با بسیاری از کارمندان دولت دست به اعتراض و اعتصاب زدند. در ١٢ اردیبهشت ١٣٤٠ در میدان بهارستان در تجمع مسالمت آمیز معلمان، متاسفانه حکومت دست به خشونت زد و گلوله ایی بر پیشانی معلمی جوان به نام "ابوالحسن خانعلی" نشست. معلمی که فقط یک معلم بود و وابسته به هیچ حزب سیاسی نبود. شهادت معلمی که در اعتراض به تبعیض به شهادت رسید موجب گسترش اعتصاب و اعتراض شد.

دولت چاره ای جز تن دادن به خواسته های معلمان نداشت. دولت شریف امامی به خواست معلمان سقوط کرد؛ دولت امینی افزایش حقوق معلمان را تصویب نمود؛ فرمانده نیروی انتظامی عزل شد؛ رئیس مجمع صنفی معلمان، وزیر فرهنگ یا همان آموزش و پرورش گردید؛ و روز شهادت یک معلم، روز معلم نامگذاری شد . 18 سال بعد از این حادثه بعد از انقلاب، باز هم در چنین روزی ترور و خشونت در ١٢ اردیبهشت ١٣٥٨، باز هم ترور و خشونت، گلوله ایی فرق استاد مرتضی مطهری را شکافت و باز هم ١٢ اردیبهشت روز معلم نامیده شد.


در اردیبهشت قرار داریم و باز روز معلم، کرونا که یک معضل بزرگ جهانی شده و دنیا را تحت تاثیر قرار داده است هم بیشترین آسیب را در کشور ما به نظام تعلیم و تربیت رسانده است و در استان سیستان و بلوچستان بیشتر به یک فاجعه می ماند. بیش از نیمی از دانش آموزان این استان به خاطر فقر و محرومیت و نبود زیر ساخت های مناسب از آموزش مجازی هم محروم شده اند؛ هنوز صدها معلم خرید خدمت با حقوقی که شاید در باور نگنجد در آموزش و پرورش در حال خدمت هستند؛ کیفیت آموزشی در مقایسه با دیگر استان ها در پایین ترین سطح است؛ ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل و کمبود معلم و مدرسه هم در بالاترین سطح؟! شاید امسال به عنوان سالی با بدترین وضعیت آموزشی در تاریخ آموزش و پرورش استان ما ثبت شود، هنوز کپر و اتاقکی خشتی و گلی یا سنگی و نا ایمن مدرسه نام دارد و معلمان زیادی مانند "مریم اربابی"، گرچه کرونا نفس کشیدن را برای آنان سخت کرده بود از روی تخت بیمارستان آموزش و دانش آموزان را از یاد نبردند و آسمانی شدند. نظام تعلیم و تربیت و معلم در استان سیستان و بلوچستان سرنوشتی غم انگیز دارد، سال هاست که آموزش و پرورش استان ما، تحت تاثیر عوامل بیرونی، قومیت، مذهب، سیاست و ... رنجور و بیمار است و به رشد و بالندگی نمی رسد.

ادامه این یادداشت را می توانید در پیوند زیر بخوانید

https://t.me/farhizesh_mag/229
برای خودم و دانش آموزم!

محمدرضا نیک نژاد

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


1- مانند همیشه در آرامش کلاس، پشت هم آقا آقا آقا را تکرار می کرد. من هم می گفتم نه بشین! چند لحظه می گذشت و دوباره دستش را بالا می آورد و اجازه می خواست و من از هراس این که دوباره کلاس را به هم بریزد اجازه نمی دادم. چرا که نزدیک زنگ بود و نمی خواستم کلاس از کنترلم خارج شود. او رهبر شیطنت های کلاس بود و من هم آموزگاری جوان و کم تجربه. زنگ خورد. نفسی به آسودگی کشیدم و کیف ام را برداشتم و از کلاس گریختم! چند گامی برنداشته بودم که آقا گفتنش دوباره تنم را لرزاند! با خشم، و هم زمان که برمی گشتم گفتم دیگه چی می خوای؟ کلاس کافی نیست!؟ این جا هم رهایم نمی کنی!؟ همین که چشمم به چشمش افتاد برخلاف شوخ چشمی های همیشگی اش، شلاقی از شرم را به چهره ام کوفت! حرکت دستش و چیزی که لای روزنامه پیچیده بود نگاهم را به سوی دستش انداخت. آرام گفت آقا این هدیه روز معلمت است روزت مبارک! عرق، تنم را خیس کرد. دستی روی شانه هایش کشیدم و بریده بریده چیزی گفتم و رفتم. هنوز هم پس از بیست و چهار، پنج سال از خودم دلخورم و ...


2- بسیار پیش آمده که می پرسند از تکرارهای آموزگاری خسته نمی شوی؟ از بارها گفتن یک درس در چندین کلاس فرسوده نشده ای!؟ آخر این چه کاری ست؟ همه اش تکرار و تکرار و تکرار! آری، آموزگاری تکرار فراوان دارد و بی گمان نه تنها خستگی دارد، که آزار دهنده است. تکرار کم توجهی خانواده ها، نخبگان، اندیشمندان، دولت ها، نهادهای حاکمیتی و ... به نهادِ انسان ساز و شهروند پرورِ مدرسه بی گمان آزار دهنده است. تکرار کمبودِ فزاینده بودجه و بی توجهی باور نکردنی به نارضایتی‌های شغلی معلمان کُشنده است. تکرار نادیده گرفتن خطرِ ریزش 35 درصد مدرسه های فرسوده از سوی جامعه زجر آور است. تکرار کلاس های شلوغی که حتی فرصت ارتباطِ چند دقیقه ای با هر دانش آموز را از آموزگار می گیرد و بی تفاوتی دست اندرکاران بر این فشارِ دمادمِ آسیب زایِ جبران ناپذیر، چندش آور است. تکرار گِله‌های همیشگی همکاران از تازه کار تا بازنشسته، از معلم تا معاون و مدیر، از نیروهای آموزشی تا نیروهای ستادی، خسته کننده و اندوه بار است و ... اما کلاس نه! هر روزِ مدرسه و هر روزِ کلاس و هر روزِ همراه شدنِ با دانش آموزان، آموزنده است و برانگیزاننده. شاید باور کردنی نباشد حتی هر دانش آموز از یک زنگ به زنگ دیگر تغییر می کند! شور و تازگی و انرژی، آنان را آفریدگارانِ گوناگونی، رنگارنگی و نو به نویی کرده است. کمتر از سه دهه است آموزگارم اما هیچ ساعتی با ساعت دیگر و هیچ کلاسی با کلاس دیگر و هیچ مدرسه ای با مدرسه ای دیگر برایم یکسان نبوده و نیست، اما دردها و گلایه ها ...!

روزها و هفته های معلم در هر سال به یاد آن پسر بازیگوش می افتم و دوباره بر خود می لرزم! ای کاش همین فردا دم کلاس، آقا آقا گفتن اش را بشنوم. اما این بار با مهربانی برگردم و دستش را بگیرم و رویش را ببوسم. ای کاش شرایط آموزگاری چنان نبود که بسیاری از همکاران، مشتاق بازنشستگی باشند و بسیاری از همکاران مرد، نگرانِ گذران دوران پیری و در اندیشه ی یافتن شغلی برای دوران بازنشستگی و ... ای کاش معلمی، همان معلمی بود و آموزش و یادگیری و پیش از همه این‌ها پرورش و پرورش و پرورش. ای کاش معلمی همچنان عشق بود و مدرسه همچنان شادی زا و انگیزه بخش و پرورش دهنده. ای کاش از آزمون خبری نبود و همه اش تجربه های زندگی فردی و اجتماعی ... و ای کاش دانش آموز بیست سال پیش ام امروز شغلی داشته باشد و خانواده ای و خوشی و تندرستی و ... و به خاطر کمترین چیزی که یادش دادم به خاطرم آورد و .... هر سال در چنین روزهایی به یادش می افتم و به خاطرِ مهر پیچیده در روزنامه، سپاس اش می گویم. سپاس عزیزم. زنده باشی!


https://t.me/farhizesh_mag
👈 امروز چهلمین روز درگذشت مهدی بهلولی است. به همین مناسبت واپسین یادداشت او که در گاهنامه شماره 4 منتشر شد را در کانال فرهیزش، که یکی از یادگارهای این آموزگار پر تلاش و ژرف اندیش است، به اشتراک گذاشتیم. باشد که نام او در کنار دیگر بزرگان آموزش و پرورش مانا و ماندگار باشد. نام و یادش گرامی

چرا آموزش و پرورش ما در رسیدن به هدف هایش ناکام است؟

مهدی بهلولی

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


آموزش و پرورش ایران، روی هم رفته، ناکارآمد و فقیرست و در دسترسی به هدف هایش، ناکام. هدف اش اگر پرورش کسانی است که بتوانند پس از 12 سال تحصیل، نیروهایی مفید و کاربلد برای صنعت و بازار باشند که ناکام است. در میان دانش آموزان ایران، کمتر کسی یافت می شود که پس از پایان دوره تحصیل در متوسطه دوم، به کمک آموزش هایی که در مدرسه دیده است بتواند به عنوان یک نیروی فنی کاربلد، وارد بازار کار شود. هدف آموزش و پرورش اگر پرورش شهروندانی آشنا به حقوق بشر و حقوق و وظایف شهروندی باشد که پندار و گفتار و کردار مدنی در وجودشان نهادینه شده باشد آن گونه که در جامعه به عنوان شهروندانی فرهیخته، آگاه، و سنجشگر رفتار و زندگی کنند نیز ناکام است. شوربختانه آموزش و پرورش ایران، فرهیخته پرور نیست. در میان درس خواندگان قدیمی، کم نیستند کسانی که ادب، فرهیختگی، سواد ادبی، آشنایی با تاریخ ایران، خوش خطی، خوش پوشی، و ... را به گفته خودشان، بیش از هرجای دیگری از مدرسه و آموزگاران شان یاد گرفته اند اما هم اکنون گویا مدرسه های ما این چنین نیستند و به چیزهایی از این دست، دست کم در عمل، کمتر اهمیت می دهند. گفته اند که درخت را از میوه اش باید شناخت و میوه درخت آموزش و پرورش کنونی ما، روی هم رفته، دارای کیفیت بالایی نیست.

هدف آموزش و پرورش اگر کسانی است که به ارزش ها و ایدئولوژی حاکم بر سیاست آموزشی کشور، پای بندیِ سفت و سخت و صادقانه نشان دهند نیز ناکام است. آنهایی که از نزدیک با جو مدرسه های کنونی ما آشنا هستند می دانند که دانش آموزان، به ویژه در متوسطه دوم، برخلاف آنچه برخی تبلیغات رسانه ای به تصویر می کشند از مدرسه و آموزه های سیاسی و ایدئولوژیک آن کمتر تاثیر می پذیرند و تا اندازه زیادی متفاوت از آموزه های رسمی پرورشی می اندیشند و رفتار می کنند. نگاهی گذرا به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و هدف هایی که در آن برای سامانه ی آموزش و پرورش درنظر گرفته شده، به آسانی نشان می دهد که آموزش و پرورش ما در دست یابی به هدف هایش ناکام است. در سند تحول بنیادین، که حدود 10 سال پیش تصویب و ابلاغ شد قرارست که چنین هدفی دنبال شود : "تربیت انسانی موحد و مومن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، حقیقت جو و عاقل، عدالت خواه و صلح جو، ظلم ستیز، جهادگر، شجاع و ایثارگر و وطن دوست، مهرورز، جمع گرا و جهانی اندیش، ولایت مدار و منتظر و تلاشگر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی، با اراده و امیدوار، خودباور و دارای عرت نفس، امانت دار، دانا و توانا، پاکدامن، با حیاء، انتخابگر و آزادمنش، متخلق به اخلاق اسلامی، خلاق و کارآفرین و مقتصد و ماهر، سالم و با نشاط، قانون مدار و نظم پذیر و آماده ی ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی بر اساس نظام معیار اسلامی". همین سیاهه بلند نشان می دهد که آنچه بر آموزش و پرورش ما چیره است و سیاست گذاری و تصمیم سازی و تصمیم گیری می کند، شعار و تبلیغات است و نه نگاه و نگرش علمی و تخصصی. احتمالا نخستین پرسشی که پس از خواندن این سیاهه بلند به ذهن هر آدمی می رسد این است که آیا این ویژگی ها با هم سازگارند؟ و آیا به راستی این سیاهه از اساس برای تحقق نوشته شده است یا تبلیغات؟
👈 امروز چهلمین روز درگذشت مهدی بهلولی است. به همین مناسبت واپسین یادداشت او که در گاهنامه شماره 4 منتشر شد را در کانال فرهیزش، که یکی از یادگارهای این آموزگار پر تلاش و ژرف اندیش است، به اشتراک گذاشتیم. باشد که نام او در کنار دیگر بزرگان آموزش و پرورش مانا و ماندگار باشد. نام و یادش گرامی

چرا آموزش و پرورش ما در رسیدن به هدف هایش ناکام است؟

مهدی بهلولی

گاهنامه فرهیزش، شماره 4 ، اردیبهشت 1400

#ویژه_نامه_هفته_معلم


آموزش و پرورش ایران، روی هم رفته، ناکارآمد و فقیرست و در دسترسی به هدف هایش، ناکام. هدف اش اگر پرورش کسانی است که بتوانند پس از 12 سال تحصیل، نیروهایی مفید و کاربلد برای صنعت و بازار باشند که ناکام است. در میان دانش آموزان ایران، کمتر کسی یافت می شود که پس از پایان دوره تحصیل در متوسطه دوم، به کمک آموزش هایی که در مدرسه دیده است بتواند به عنوان یک نیروی فنی کاربلد، وارد بازار کار شود. هدف آموزش و پرورش اگر پرورش شهروندانی آشنا به حقوق بشر و حقوق و وظایف شهروندی باشد که پندار و گفتار و کردار مدنی در وجودشان نهادینه شده باشد آن گونه که در جامعه به عنوان شهروندانی فرهیخته، آگاه، و سنجشگر رفتار و زندگی کنند نیز ناکام است. شوربختانه آموزش و پرورش ایران، فرهیخته پرور نیست. در میان درس خواندگان قدیمی، کم نیستند کسانی که ادب، فرهیختگی، سواد ادبی، آشنایی با تاریخ ایران، خوش خطی، خوش پوشی، و ... را به گفته خودشان، بیش از هرجای دیگری از مدرسه و آموزگاران شان یاد گرفته اند اما هم اکنون گویا مدرسه های ما این چنین نیستند و به چیزهایی از این دست، دست کم در عمل، کمتر اهمیت می دهند. گفته اند که درخت را از میوه اش باید شناخت و میوه درخت آموزش و پرورش کنونی ما، روی هم رفته، دارای کیفیت بالایی نیست.

هدف آموزش و پرورش اگر کسانی است که به ارزش ها و ایدئولوژی حاکم بر سیاست آموزشی کشور، پای بندیِ سفت و سخت و صادقانه نشان دهند نیز ناکام است. آنهایی که از نزدیک با جو مدرسه های کنونی ما آشنا هستند می دانند که دانش آموزان، به ویژه در متوسطه دوم، برخلاف آنچه برخی تبلیغات رسانه ای به تصویر می کشند از مدرسه و آموزه های سیاسی و ایدئولوژیک آن کمتر تاثیر می پذیرند و تا اندازه زیادی متفاوت از آموزه های رسمی پرورشی می اندیشند و رفتار می کنند. نگاهی گذرا به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و هدف هایی که در آن برای سامانه ی آموزش و پرورش درنظر گرفته شده، به آسانی نشان می دهد که آموزش و پرورش ما در دست یابی به هدف هایش ناکام است. در سند تحول بنیادین، که حدود 10 سال پیش تصویب و ابلاغ شد قرارست که چنین هدفی دنبال شود : "تربیت انسانی موحد و مومن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، حقیقت جو و عاقل، عدالت خواه و صلح جو، ظلم ستیز، جهادگر، شجاع و ایثارگر و وطن دوست، مهرورز، جمع گرا و جهانی اندیش، ولایت مدار و منتظر و تلاشگر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی، با اراده و امیدوار، خودباور و دارای عرت نفس، امانت دار، دانا و توانا، پاکدامن، با حیاء، انتخابگر و آزادمنش، متخلق به اخلاق اسلامی، خلاق و کارآفرین و مقتصد و ماهر، سالم و با نشاط، قانون مدار و نظم پذیر و آماده ی ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی بر اساس نظام معیار اسلامی". همین سیاهه بلند نشان می دهد که آنچه بر آموزش و پرورش ما چیره است و سیاست گذاری و تصمیم سازی و تصمیم گیری می کند، شعار و تبلیغات است و نه نگاه و نگرش علمی و تخصصی. احتمالا نخستین پرسشی که پس از خواندن این سیاهه بلند به ذهن هر آدمی می رسد این است که آیا این ویژگی ها با هم سازگارند؟ و آیا به راستی این سیاهه از اساس برای تحقق نوشته شده است یا تبلیغات؟

ادامه این یادداشت را می توانید در پیوند زیر بخوانید

https://t.me/farhizesh_mag/233