این هفته، هفتهی خاصی در زندگی حرفهای من بود. با چهار گروه مختلف، چهار کتاب -سه عنوان جدید و یک عنوان تکراری- را شروع کردم.
شروع هر دورهی باشگاه کتابخوانی، برای من به معنای نشاط و هیجان است. بویژه وقتی دوستان جدیدی، به جمع آشنایمان میپیوندند.
خودم را در دشتی پر گل می بینم که رو به کوهستان دارد و من باید آرام آرام بالا بروم و برای جمع، اطلاعات و منابع تازه پیدا کنم.
این کار به من در چهل و هشتسالگی ، حس جوانی میدهد و حس مفید بودن.
این روزها که خودم دختری نوجوان دارم خیلی به مسیری که کنار مادرم طی کردم، فکر میکنم. اگر جسارت و اعتماد بینهایت او به من نبود، هرگز نمیتوانستم راههای عجیب و غریبی را که دوست داشتم، بپیمایم. دوست داشت دبیر شوم یا کارمند بانک یا کارشناس وزارتخانه. در آنصورت، حتماً زندگی سادهتر و قابل پیشبینیتری داشتم و چه بسا الان یا بازنشسته شده بودم و یا در آستانهاش بودم با رفاهی نسبی و خاطری تقریباً آسوده.
در زمان نوجوانی و جوانی من، هدف اول بیشتر دخترها ازدواج بود. حتی اگر پزشکی هم قبول میشدند، تشکیل خانواده را وظیفهای قطعی میدانستند که باید هر چه سریعتر به انجام میرساندند. ولی مادرم در این مورد هم، مرا آسوده گذاشت. حالا تا حدودی میدانم چه استرسی کشیده وقتی دخترش، مسیرهای عجیب و خطرناک را انتخاب کرده.
روزنامهنگار شدن، در دل حوادث دههی هفتاد پریدن، به سفرهای کاری متعدد رفتن، آشنا شدن با آدمهای گوناگون و بعد هم در ازدواج هم، باز این کلهشقی را ادامهدادن.
نمیگویم از زندگی امروزم خوشحال و راضی هستم. ولی مطمینم که حسرتی ندارم. تمام تصمیم های بزرگسالیام را خودم با همان عقل و تدبیر و البته احساساتی که داشتم گرفتم. مادرم که بینهایت برایم زحمت کشیده بود، مانعم نشد. من را از عواقب نترساند. تکیهگاهم شد تا بروم.
و من هنوز در جستجو هستم. در حال کشف جهان و مبارزه با تمام سختیها. زندگی و عمر من از نیمه گذشته ولی به آسایش نرسیده و این نشاط، مدیون قلب بزرگیست که عاشقی مهربان بود به دختر عجیب و غریبش.
مادر عزیزم، تمام شادیهای لحظههایم را مدیون تو هستم و سختیهایش، متعلق به خودم و تصمیمات خودم میدانم.
ممنون که گذاشتی، خودم باشم و سعی نکردی از من، شخص معقولی بسازی. من با این دیوانگی خوشبختم.
ایکاش، من هم بتوانم بال پرواز دخترم شوم.
#باشگاه_کتابخوانی
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ
#زندگی
#زندگی_شاد
#مادر
#مادرم_دوستت_دارم❤️
@farhangkoodak
شروع هر دورهی باشگاه کتابخوانی، برای من به معنای نشاط و هیجان است. بویژه وقتی دوستان جدیدی، به جمع آشنایمان میپیوندند.
خودم را در دشتی پر گل می بینم که رو به کوهستان دارد و من باید آرام آرام بالا بروم و برای جمع، اطلاعات و منابع تازه پیدا کنم.
این کار به من در چهل و هشتسالگی ، حس جوانی میدهد و حس مفید بودن.
این روزها که خودم دختری نوجوان دارم خیلی به مسیری که کنار مادرم طی کردم، فکر میکنم. اگر جسارت و اعتماد بینهایت او به من نبود، هرگز نمیتوانستم راههای عجیب و غریبی را که دوست داشتم، بپیمایم. دوست داشت دبیر شوم یا کارمند بانک یا کارشناس وزارتخانه. در آنصورت، حتماً زندگی سادهتر و قابل پیشبینیتری داشتم و چه بسا الان یا بازنشسته شده بودم و یا در آستانهاش بودم با رفاهی نسبی و خاطری تقریباً آسوده.
در زمان نوجوانی و جوانی من، هدف اول بیشتر دخترها ازدواج بود. حتی اگر پزشکی هم قبول میشدند، تشکیل خانواده را وظیفهای قطعی میدانستند که باید هر چه سریعتر به انجام میرساندند. ولی مادرم در این مورد هم، مرا آسوده گذاشت. حالا تا حدودی میدانم چه استرسی کشیده وقتی دخترش، مسیرهای عجیب و خطرناک را انتخاب کرده.
روزنامهنگار شدن، در دل حوادث دههی هفتاد پریدن، به سفرهای کاری متعدد رفتن، آشنا شدن با آدمهای گوناگون و بعد هم در ازدواج هم، باز این کلهشقی را ادامهدادن.
نمیگویم از زندگی امروزم خوشحال و راضی هستم. ولی مطمینم که حسرتی ندارم. تمام تصمیم های بزرگسالیام را خودم با همان عقل و تدبیر و البته احساساتی که داشتم گرفتم. مادرم که بینهایت برایم زحمت کشیده بود، مانعم نشد. من را از عواقب نترساند. تکیهگاهم شد تا بروم.
و من هنوز در جستجو هستم. در حال کشف جهان و مبارزه با تمام سختیها. زندگی و عمر من از نیمه گذشته ولی به آسایش نرسیده و این نشاط، مدیون قلب بزرگیست که عاشقی مهربان بود به دختر عجیب و غریبش.
مادر عزیزم، تمام شادیهای لحظههایم را مدیون تو هستم و سختیهایش، متعلق به خودم و تصمیمات خودم میدانم.
ممنون که گذاشتی، خودم باشم و سعی نکردی از من، شخص معقولی بسازی. من با این دیوانگی خوشبختم.
ایکاش، من هم بتوانم بال پرواز دخترم شوم.
#باشگاه_کتابخوانی
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ
#زندگی
#زندگی_شاد
#مادر
#مادرم_دوستت_دارم❤️
@farhangkoodak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دختران دوستداشتنی کتابها
🧩طی سالهایی که با بچهها کتاب میخوانم، با قهرمانهای شگفتانگیری آشنا شدهام که من میانسال و اعضای کودک و نوجوان باشگاه را همزمان تحتتأثیر قرار دادهاند.
🔶ما جستجو برای معنای خوشبختی، تلاش، ناامید نشدن، مواجهه با سختیها و ناملایمات زندگی واقعی و خوشرو و طناز بودن را از آنها یاد گرفته و گاهی هم در جادو و فانتزی بعضیشان شناور شدهایم.
🔷نکتهی جالب این است که دخترها و پسرها به یک اندازه از چالشها و روایتهایشان لذت میبرند.
🔴مطمیناً آثار بسیار دیگری هست که در این فهرست قرار نگرفته و من خوشحال میشوم، شما یادآوری کنید.🥰
#انگشت_جادویی
#جزیرهی_شادی
#جادوی_سبز_آن_خانه
#پیپی_جوراب_بلند
#زندگی_هچل_هفت_آیدا_پیرپور
#هستی
#مجموعه_جودی_دمدمی
#اسم_من_میناست_و_عاشق_شبم
#جسیکا_کجاست
#دختر
#رمان_کودک
#رمان_نوجوان
#کتاب_تصویری
#کتاب_خوب
#کتاب_باز
#روز_دختر
#باشگاه_کتابخوانی
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ
#ریحانه_قاسمرشیدی
#مهارتهای_زندگی
@farhangkoodak
🧩طی سالهایی که با بچهها کتاب میخوانم، با قهرمانهای شگفتانگیری آشنا شدهام که من میانسال و اعضای کودک و نوجوان باشگاه را همزمان تحتتأثیر قرار دادهاند.
🔶ما جستجو برای معنای خوشبختی، تلاش، ناامید نشدن، مواجهه با سختیها و ناملایمات زندگی واقعی و خوشرو و طناز بودن را از آنها یاد گرفته و گاهی هم در جادو و فانتزی بعضیشان شناور شدهایم.
🔷نکتهی جالب این است که دخترها و پسرها به یک اندازه از چالشها و روایتهایشان لذت میبرند.
🔴مطمیناً آثار بسیار دیگری هست که در این فهرست قرار نگرفته و من خوشحال میشوم، شما یادآوری کنید.🥰
#انگشت_جادویی
#جزیرهی_شادی
#جادوی_سبز_آن_خانه
#پیپی_جوراب_بلند
#زندگی_هچل_هفت_آیدا_پیرپور
#هستی
#مجموعه_جودی_دمدمی
#اسم_من_میناست_و_عاشق_شبم
#جسیکا_کجاست
#دختر
#رمان_کودک
#رمان_نوجوان
#کتاب_تصویری
#کتاب_خوب
#کتاب_باز
#روز_دختر
#باشگاه_کتابخوانی
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ
#ریحانه_قاسمرشیدی
#مهارتهای_زندگی
@farhangkoodak
گفتهشده که شاه تنها عاشق یکی از همسران خود بود؛ ثریا اسفندیاری نیمه بختیاری و نیمه آلمانی.
در مراسم ازدواج، عروس را از کاخ گلستان به کاخ مرمر آوردند. شاید به زبان بیزبانی میخواستند بگویند عصر جدیدی آغاز شده. گیرم که این عصر همچون آن قصر دلفریب در زمینهای غصبی برپاشدهباشد.
و شوخی تلخ سرنوشت این بود که هشت سال بعد، زوج سلطنتی بعد از پشتسر گذاشتن روزهای سخت کودتا و مشکلات پس از آن، مجبور به جدایی شدند.
✳️ثریا به معنی واقعی کلمه ایرانی نبود و فرهنگ اروپایی داشت اما در ایران خیلیها دوستش داشتند.
در کتاب «کاخ تنهایی» سرگذشت او به شکل رمانی سرگرمکننده بیان شده.
و مرحوم هوشنگ کاووسی یکی از معروفترین منتقدان سینمایی دهههای گذشته، ترجمهاش کرده.
🌱کاخ مرمر، محل اقامت شاه و ثریا را چند روز قبل از شروع همهگیری کرونا برای بازدید عموم آماده کردند. «موزهی هنر ایران» تنها موزهایست که باید با همراه داشتن کارت ملی و رعایت شرایط خاص از آن دیدن کرد و داستانهایش را شنید.
#کاخ_مرمر
#موزه_گردی
#ملکه
#کاخ
#کاخ_تنهایی
#ثریا
#داستان
#زندگی
#شاه
#موزه_هنر_ایران
@farhangkoodak
در مراسم ازدواج، عروس را از کاخ گلستان به کاخ مرمر آوردند. شاید به زبان بیزبانی میخواستند بگویند عصر جدیدی آغاز شده. گیرم که این عصر همچون آن قصر دلفریب در زمینهای غصبی برپاشدهباشد.
و شوخی تلخ سرنوشت این بود که هشت سال بعد، زوج سلطنتی بعد از پشتسر گذاشتن روزهای سخت کودتا و مشکلات پس از آن، مجبور به جدایی شدند.
✳️ثریا به معنی واقعی کلمه ایرانی نبود و فرهنگ اروپایی داشت اما در ایران خیلیها دوستش داشتند.
در کتاب «کاخ تنهایی» سرگذشت او به شکل رمانی سرگرمکننده بیان شده.
و مرحوم هوشنگ کاووسی یکی از معروفترین منتقدان سینمایی دهههای گذشته، ترجمهاش کرده.
🌱کاخ مرمر، محل اقامت شاه و ثریا را چند روز قبل از شروع همهگیری کرونا برای بازدید عموم آماده کردند. «موزهی هنر ایران» تنها موزهایست که باید با همراه داشتن کارت ملی و رعایت شرایط خاص از آن دیدن کرد و داستانهایش را شنید.
#کاخ_مرمر
#موزه_گردی
#ملکه
#کاخ
#کاخ_تنهایی
#ثریا
#داستان
#زندگی
#شاه
#موزه_هنر_ایران
@farhangkoodak
اگر در لحظهی مرگ و در اوج ناامیدی میتوانستی به دنیا برگردی و تمام انتخابهای از دست رفته را تجربه کنی، چی میشد؟
چه چیزهایی برای خوشبختی لازم است؟
آیا پول یا شهرت میتواند باعث سعادت باشد؟
اگر دوست داری همراه جمعی اندیشمند این کتاب را بخوانی، با باشگاه کتابخوانی مجازی یاس همراه شو.
زمان شروع: چهارشنبه ۲۴ خرداد
محل برگزاری: تلگرام
تعداد اعضای این باشگاه، کاملاً محدود است. درمورد کتاب و برداشتهایمان صحبت میکنیم و من - ریحانه قاسمرشیدی- به لایههای عمیقتر کتاب میپردازم. طی چهار جلسه اثر را به اتمام میرسانیم.
شهریه: ۴۰۰ تومان
ساعت برگزاری: ۸ تا ۹:۳۰ روزهای چهارشنبه
اگر دوست دارید با کتابخوانها همراه شوید، پیام دهید.
#کتابخانه_نیمه_شب
#باشگاه_کتابخوانی
#کارگاه_مجازی
#ریحانه_قاسمرشیدی
#انتخاب
#مرگ
#زندگی
#خوشبختی
#فلسفه_زندگی
@farhangkoodak
چه چیزهایی برای خوشبختی لازم است؟
آیا پول یا شهرت میتواند باعث سعادت باشد؟
اگر دوست داری همراه جمعی اندیشمند این کتاب را بخوانی، با باشگاه کتابخوانی مجازی یاس همراه شو.
زمان شروع: چهارشنبه ۲۴ خرداد
محل برگزاری: تلگرام
تعداد اعضای این باشگاه، کاملاً محدود است. درمورد کتاب و برداشتهایمان صحبت میکنیم و من - ریحانه قاسمرشیدی- به لایههای عمیقتر کتاب میپردازم. طی چهار جلسه اثر را به اتمام میرسانیم.
شهریه: ۴۰۰ تومان
ساعت برگزاری: ۸ تا ۹:۳۰ روزهای چهارشنبه
اگر دوست دارید با کتابخوانها همراه شوید، پیام دهید.
#کتابخانه_نیمه_شب
#باشگاه_کتابخوانی
#کارگاه_مجازی
#ریحانه_قاسمرشیدی
#انتخاب
#مرگ
#زندگی
#خوشبختی
#فلسفه_زندگی
@farhangkoodak
هیچ چیز نمیتواند مانع رسیدن من به هدفم بشود
متن در پست بعدی
#معرفی_کتاب
#امید
#زندگی_افراد_موفق
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ #ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
ارتباط:
@rb1105
متن در پست بعدی
#معرفی_کتاب
#امید
#زندگی_افراد_موفق
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ #ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
ارتباط:
@rb1105
هیچ چیز نمیتواند مانع رسیدن من به هدفم بشود
🪷فکر میکنید، این روزها چی کم داریم؟ پول، رفاه، محیطزیست پایدار، آموزش باکیفیت….
این فهرست خیلی طولانی میتواند باشد اما به نظر من، بزرگترین مشکل ما فقدان امید است.
😅میدانم که میگویید: «چه حوصلهای داری!» اما همین ناامیدی ما را به رنجکشیدن در بیعملی وافسردگی میرساند.
اگر باور نمیکنید، حال دل اطرافیان را بپرسید. از مصرف داروی آرامبخش نمیخواهم بگویم.
🪴دیروز در باشگاه «دری به آینده» دخترهای دهسالهام کتابهای موردعلاقهشان را معرفی کردند که همه امیدبخش و الهامدهنده بودند.
من هم امروز تعدادی از بهترین زندگینامههای افراد مشهور را که دوست دارم و بعضاً با بچهها هم کار کردهام مینویسم تا به خودم و شما یادآوری کنم:
فقط با پشتکار و تحمل شکست میتوان به اهداف بزرگ رسید.🌿🌿🌿
۱-مجموعهی آدمهای معمولی دنیا را تغییر میدهند
پرتقال
+۹
زندگینامهی رزا پارکس، اینشتین، نیل آرمسترانگ، ملاله یوسفزی و … با زبان ساده و تصویرسازی جالب
۲-جین گودال در قلمروی شامپانزهها
پرتقال
+۱۲
زندگینامه، با زبان ژورنالیستی و تصاویر و عکسهای جذاب
این کتاب متعلق به مجموعهایست که متاسفانه عنوانش را نمیدانم. من چندین جلدش را پارسال با بچهها خواندم. عالی بود.
۳-داستانهای خوب برای پسران بلندپرواز
داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز
نشر نو
سالهای پایان دبستان و بالاتر
در هر صفحه فردی موفق که دست از تلاش برنداشنه معرفی شده و صفحهی مقابل تصویری نقاشیشده از او.
۴- مجموعهی مشاهیر خفن
انتشارات پیدایش
نثر طنزآمیز،همراه تصاویر کمیک استریپ
+۱۲
رولد دار و کارخانهی داستانیا ی، ویلیام شکسپیر عاشق و….
۵- زنان پیشرو: داستانهایی برای دختران ایران
انتشارات هوپا
+۱۲
این اثر به معرفی زنان تأثیرگذار معاصر ایران پرداخته و یکی از پرفروشهای نمایشگاه ۹۸ بوده.
۶- زنانی که دنیا را تغییر دادهاند
زنانی که تا یخ را ساختند
زنانی که شگفتی آفریدند
انتشارات نارینا
+۹
کتابی تصویری و هیجانانگیز که بچهها را در هر صفحه با افرادی جالب از کوکو شانل تا فعالان حقوق زنان در انگلستان ۱۹۰۰ و….
۷- انسانهای کوچک، آرزوهای بزرگ
کتابهای فیل
+۱۲
مجموعهای تصویری و جذاب درمورد مصدق، شجریان، مریم میرزاخانی و توران میرهادی. معرفی کتاب مصدق را همینجا نوشتهام.
۸-زنان و مردانی که ایران را ساختند
انتشارات شهر قلم
+۱۰
مجموعهای زیبا و ارزشمند که بچهها را با چهرههای کمتر معرفیشده آشنا میکند. افرادی مثل آذر اندامی، علیاکبر دهخدا و غلامعلی بسکی
#معرفی_کتاب
#امید
#زندگی_افراد_موفق
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ #ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
ارتباط:
@rb1105
🪷فکر میکنید، این روزها چی کم داریم؟ پول، رفاه، محیطزیست پایدار، آموزش باکیفیت….
این فهرست خیلی طولانی میتواند باشد اما به نظر من، بزرگترین مشکل ما فقدان امید است.
😅میدانم که میگویید: «چه حوصلهای داری!» اما همین ناامیدی ما را به رنجکشیدن در بیعملی وافسردگی میرساند.
اگر باور نمیکنید، حال دل اطرافیان را بپرسید. از مصرف داروی آرامبخش نمیخواهم بگویم.
🪴دیروز در باشگاه «دری به آینده» دخترهای دهسالهام کتابهای موردعلاقهشان را معرفی کردند که همه امیدبخش و الهامدهنده بودند.
من هم امروز تعدادی از بهترین زندگینامههای افراد مشهور را که دوست دارم و بعضاً با بچهها هم کار کردهام مینویسم تا به خودم و شما یادآوری کنم:
فقط با پشتکار و تحمل شکست میتوان به اهداف بزرگ رسید.🌿🌿🌿
۱-مجموعهی آدمهای معمولی دنیا را تغییر میدهند
پرتقال
+۹
زندگینامهی رزا پارکس، اینشتین، نیل آرمسترانگ، ملاله یوسفزی و … با زبان ساده و تصویرسازی جالب
۲-جین گودال در قلمروی شامپانزهها
پرتقال
+۱۲
زندگینامه، با زبان ژورنالیستی و تصاویر و عکسهای جذاب
این کتاب متعلق به مجموعهایست که متاسفانه عنوانش را نمیدانم. من چندین جلدش را پارسال با بچهها خواندم. عالی بود.
۳-داستانهای خوب برای پسران بلندپرواز
داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز
نشر نو
سالهای پایان دبستان و بالاتر
در هر صفحه فردی موفق که دست از تلاش برنداشنه معرفی شده و صفحهی مقابل تصویری نقاشیشده از او.
۴- مجموعهی مشاهیر خفن
انتشارات پیدایش
نثر طنزآمیز،همراه تصاویر کمیک استریپ
+۱۲
رولد دار و کارخانهی داستانیا ی، ویلیام شکسپیر عاشق و….
۵- زنان پیشرو: داستانهایی برای دختران ایران
انتشارات هوپا
+۱۲
این اثر به معرفی زنان تأثیرگذار معاصر ایران پرداخته و یکی از پرفروشهای نمایشگاه ۹۸ بوده.
۶- زنانی که دنیا را تغییر دادهاند
زنانی که تا یخ را ساختند
زنانی که شگفتی آفریدند
انتشارات نارینا
+۹
کتابی تصویری و هیجانانگیز که بچهها را در هر صفحه با افرادی جالب از کوکو شانل تا فعالان حقوق زنان در انگلستان ۱۹۰۰ و….
۷- انسانهای کوچک، آرزوهای بزرگ
کتابهای فیل
+۱۲
مجموعهای تصویری و جذاب درمورد مصدق، شجریان، مریم میرزاخانی و توران میرهادی. معرفی کتاب مصدق را همینجا نوشتهام.
۸-زنان و مردانی که ایران را ساختند
انتشارات شهر قلم
+۱۰
مجموعهای زیبا و ارزشمند که بچهها را با چهرههای کمتر معرفیشده آشنا میکند. افرادی مثل آذر اندامی، علیاکبر دهخدا و غلامعلی بسکی
#معرفی_کتاب
#امید
#زندگی_افراد_موفق
#باشگاه_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ #ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
ارتباط:
@rb1105
من همیشه عاشقت هستم
🔸دیروز که دخترم از مدرسه آمد، با آب و تاب از پیشبینی بچهها برای شروع جنگ خبر داد و بعد با خندهای نوجوانانه اضافه کرد که در حیاط مدرسهشان پناهگاه هست و او از چیزی نمیترسد. ترجمهی حرفش در ذهن من این بود: بچهها و فرزند خودم از احتمال جنگ میترسند و با این که اصلاً اهل سیاست نیستند، دربارهاش حرف میزنند.
🔸سعیکردم به شوخی رد کنم. البته که اشارهای به پناهگاه مدرسهی خودم کردم و به زیر زمین خانهمان که بعد از جنگ شاید فقط یکبار از پلههای فلزیاش پایین رفتهام. به شوخی به او گفتم اگر دوست داشتهباشد فضای سرد و تاریک و خفنی را ببیند میتوانیم سری به آنجا بزنیم. هرچند، در دلم هم آن لحظه و هم الان دعا میکنم هیچکس، مجبور به استفاده از پناهگاه نشود.
🔸انقدر زندگی کردهام که بدانم ما آدمهای معمولی قدرتی برای کنترل اتفاقات نداریم. سلاح ما رفتار و فکر ماست و دیدگاهی که میتواند همیشه جنبهی زیبای زندگی را کشف کند. و چیزی که از دستمان برمیآید، حفظ آرامش خانواده و نترساندن بچهها، همدلی با آنها و پذیرش احساساتشان.
🔸صد البته، طبیعیست بچهها بترسند و به شکلهای مختلف، حتی با جوک یا خشم و … آن را ابراز کنند. اما این، من و شما هستیم که میتوانیم حس غریزیشان را به وحشتی تخریبگر و پایدار تبدیل کنیم یا به وسیلهای برای تجربههای عمیق انسانی مثل عشق اعضای خانواده و رفتار محبتآمیز.
🔸نمونهی فانتزی و اغراقشدهی چنین رویکردی را میتوان در فیلم «زندگی زیباست» اثر روبرتو بنینی دید. پدری که با پسر خردسالش در اردوگاه مرگ نازیها گیر افتاده و وانمود میکند، همه چیز بازیست و تا آخرین لحظه، با سرخوشی شجاعانهای از فرزندش محافظت میکند.
🔸در این صبح زیبای فروردین که یاکریمها مثل همیشه میخوانند و گنجشکهای بازیگوش روی شاخههای سبز و پرشکوفه میپرند، آینده بیش از هر وقت دیگری مبهم است. آنچه در حیطهی قدرت من قرار دارد، وجود خودم و تصمیمیست که برای واکنشهایم میگیرم. باشد که هر لحظهی عمر، با تجربهی صلح آمیختهشود .
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
#عشق_و_صلح
#ریحانه_قاسمرشیدی
#فرزندپروری
#مادر
#فلسفه_در_خدمت_زندگی
#همدلی
#زندگی_زیباست
@farhangkoodak
🔸دیروز که دخترم از مدرسه آمد، با آب و تاب از پیشبینی بچهها برای شروع جنگ خبر داد و بعد با خندهای نوجوانانه اضافه کرد که در حیاط مدرسهشان پناهگاه هست و او از چیزی نمیترسد. ترجمهی حرفش در ذهن من این بود: بچهها و فرزند خودم از احتمال جنگ میترسند و با این که اصلاً اهل سیاست نیستند، دربارهاش حرف میزنند.
🔸سعیکردم به شوخی رد کنم. البته که اشارهای به پناهگاه مدرسهی خودم کردم و به زیر زمین خانهمان که بعد از جنگ شاید فقط یکبار از پلههای فلزیاش پایین رفتهام. به شوخی به او گفتم اگر دوست داشتهباشد فضای سرد و تاریک و خفنی را ببیند میتوانیم سری به آنجا بزنیم. هرچند، در دلم هم آن لحظه و هم الان دعا میکنم هیچکس، مجبور به استفاده از پناهگاه نشود.
🔸انقدر زندگی کردهام که بدانم ما آدمهای معمولی قدرتی برای کنترل اتفاقات نداریم. سلاح ما رفتار و فکر ماست و دیدگاهی که میتواند همیشه جنبهی زیبای زندگی را کشف کند. و چیزی که از دستمان برمیآید، حفظ آرامش خانواده و نترساندن بچهها، همدلی با آنها و پذیرش احساساتشان.
🔸صد البته، طبیعیست بچهها بترسند و به شکلهای مختلف، حتی با جوک یا خشم و … آن را ابراز کنند. اما این، من و شما هستیم که میتوانیم حس غریزیشان را به وحشتی تخریبگر و پایدار تبدیل کنیم یا به وسیلهای برای تجربههای عمیق انسانی مثل عشق اعضای خانواده و رفتار محبتآمیز.
🔸نمونهی فانتزی و اغراقشدهی چنین رویکردی را میتوان در فیلم «زندگی زیباست» اثر روبرتو بنینی دید. پدری که با پسر خردسالش در اردوگاه مرگ نازیها گیر افتاده و وانمود میکند، همه چیز بازیست و تا آخرین لحظه، با سرخوشی شجاعانهای از فرزندش محافظت میکند.
🔸در این صبح زیبای فروردین که یاکریمها مثل همیشه میخوانند و گنجشکهای بازیگوش روی شاخههای سبز و پرشکوفه میپرند، آینده بیش از هر وقت دیگری مبهم است. آنچه در حیطهی قدرت من قرار دارد، وجود خودم و تصمیمیست که برای واکنشهایم میگیرم. باشد که هر لحظهی عمر، با تجربهی صلح آمیختهشود .
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
#عشق_و_صلح
#ریحانه_قاسمرشیدی
#فرزندپروری
#مادر
#فلسفه_در_خدمت_زندگی
#همدلی
#زندگی_زیباست
@farhangkoodak
چند نقل قول از آلیس مونرو
دو روز پیش آلیس مونرو، نویسندهٔ برجستهٔ داستان کوتاه، در ۹۲ سالگی درگذشت. او را «چخوف کانادا» نام داده بودند. فارسیزبانان این برندهٔ نوبل ادبیات را با ترجمههای خواندنی مژده دقیقی و ترانه علیدوستی میشناسند.
وبسایت گاردین به مناسبت درگذشت او نقل قولهایی از مونرو را بازنشر کرده که چند نمونه را در زیر میخوانید:
▪️دربارهٔ نویسنده شدن
«کتابها در نظرم چیزهایی جادویی بودند و دوست داشتم جزوی از این جادو باشم ... بعد از مدتی، این برایم کافی نبود و بیش از اینها میخواستم، پس شروع کردم به سرهم کردن داستانهایی کاملاً تقلیدی که در کانادا میگذشتند – کاری که البته کمی ناجور بود، اما از این بابت بد به دلم راه نمیدادم. این کار را میکردم تا بهنوعی انتقام ناتوانیام در راهیافتن به درون دنیای کتابها را بگیرم. کتابها برایم اهمیت خاصی داشتند.»
(گفتوگو با گاردین، ۲۰۰۳)
▪️دربارهٔ ننوشتن رمان
«من به هیچ عنوان با قصد قبلی نویسندهٔ داستان کوتاه نشدم. داستان کوتاه نوشتم چون وقت نمیکردم چیز دیگری بنویسم – صاحب سه بچه بودم. چیزی نگذشت که به نوشتن داستان عادت کردم و مطالبم را از این منظر دیدم. حالا هم فکر نمیکنم روزی بخواهم رمان بنویسم.»
(گفتوگوبا نیویورک تایمز، ۲۰۱۳)
«ناراحتم از اینکه چیزهای زیادی ننوشتهام، اما از طرفی از آن مقداری که تا به حال نوشتهام عمیقاً خرسندم. زیرا مقطعی بود در دورانی که جوانتر بودم، که ممکن بود به احتمال زیاد اصلاً هیچچیز ننویسم، مقطعی که بینهایت هراسیده بودم.»
(گفتوگو با گاردین، ۲۰۱۳)
▪️دربارهٔ دوران افسردگی در اواخر دههٔ بیست زندکیاش
«بخشی از جمله را مینوشتم و بعد ول میکردم. کاملاً امیدم را از دست داده بودم، خودباوریام را از دست داده بودم. شاید راهی نداشتم جز این که این را از سر بگذرانم. گمانم علتش این بود که همچنان میخواستم دست به کار بزرگی بزنم – از آن کارهای بزرگ که مردها انجامش میدهند.»
(گفتوگو با گاردین، ۲۰۱۳)
▪️دربارهٔ شیوهٔ داستانگوییاش
«میخواهم به همان شیوهٔ کهنه و قدیمی قصه بگویم –روایت آنچه برای یک نفر اتفاق میافتد– اما میخواهم "آنچه اتفاق میافتد" با اندکی وقفه، چرخش و شگفتی ارائه شود. میخواهم خواننده چیز شگفتانگیزی را احساس کند – نه "آنچه اتفاق میافتد"، بلکه احساس کند همهچیز چگونه اتفاق میافتد. این قصههای داستان کوتاههای بلند به بهترین نحو این کار را برایم انجام میدهند.»
(گفتوگو با نیویورک تایمز، ۱۹۸۶)
▪️فرار | ترجمهٔ مژده دقیقی | نشر نیلوفر | ۳۹۴ ص. رقعی | ۲۸۵,۰۰۰ تومان
▪️زندگی عزیز | ترجمهٔ مژده دقیقی | نشر ماهی | ۲۲۳ ص. رقعی | چاپ تمام
▪️رویای مادرم | ترجمهٔ ترانه علیدوستی | نشر مرکز | ۲۵۶ ص. رقعی | ۵۸,۵۰۰ تومان
#نقل_قول #یاد
@kaaghaz
🔹خیلیها میگویند ادبیات زنانه و مردانه ندارد. راستش من به این خطکشیها واقف نیستم اما بهعنوان خوانندهای پیگیر و شکیبا و عاشق کتاب، درک کردهام تجربه و نگاه نویسنده در آفرینش جهان روایی اثر مستقیم دارد. من نگاه زنانه به جهان را میپسندم. نگاه من و شمای مادر که شاید از نظر خیلیها دنیایی ساده ، بدون هیجان و بیاهمیت داشتهباشیم.
بگذریم از نادرستی این گزاره.
🔹درهرحال، اگر به ادبیات علاقهمند هستید و
دوستدارید با روایتی زنانه آشنا شوید، آثار «آلیس مونرو» را انتخاب کنید.
🔹صراحت و جسارت او در تصویر کردن ذهن و احساسات نیمهی مؤنث جهان، آنهم در قالب داستان کوتاه، مثالزدنی است. صحنههای داستانهای مونرو اغلب شوکآورند و پس از آن حس ابتدایی هم، تا سالها در ذهن میمانند.
🔹با چخوف کانادا، ورود به سرزمین وسیع ادبیات جدی آسان میشود.
بخصوص که ترجمههای بسیار خوبی به فارسی در دسترس قرار دارد.
🔹امیدوارم بتوانم از زنان نویسندهی معاصر برای شما خانمهای نازنین و اهل کتاب، بیشتر بنویسم.
باشگاه کتابخوانی ما بهطور خاص برای بانوان طراحی شده و در آستانهی پنجمین سال فعالیت، منتظر دوستان جدید است.
🔹شک ندارم که ما مادرها، دخترها و زنها، سازندهی شادی، عشق و امروز و فردای بهتر هستیم. ما ستون خانوادهایم. و گام نخست تمام اینها دانستن و شناختن جهان و خودمان است.
@farhangkoodak
#کتاب_بزرگسال
#آلیس_مونرو
#باشگاه_مجازی_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ
#ادبیات_داستانی
#زندگی_عزیز
#فرار
#رویای_مادرم
#ریحانه_قاسمرشیدی
سپاسگزار خواهم بود اگر این دعوت را به بانوان اهل مطالعه برسانید.🙏🏻
ارتباط:
@rb1105
دو روز پیش آلیس مونرو، نویسندهٔ برجستهٔ داستان کوتاه، در ۹۲ سالگی درگذشت. او را «چخوف کانادا» نام داده بودند. فارسیزبانان این برندهٔ نوبل ادبیات را با ترجمههای خواندنی مژده دقیقی و ترانه علیدوستی میشناسند.
وبسایت گاردین به مناسبت درگذشت او نقل قولهایی از مونرو را بازنشر کرده که چند نمونه را در زیر میخوانید:
▪️دربارهٔ نویسنده شدن
«کتابها در نظرم چیزهایی جادویی بودند و دوست داشتم جزوی از این جادو باشم ... بعد از مدتی، این برایم کافی نبود و بیش از اینها میخواستم، پس شروع کردم به سرهم کردن داستانهایی کاملاً تقلیدی که در کانادا میگذشتند – کاری که البته کمی ناجور بود، اما از این بابت بد به دلم راه نمیدادم. این کار را میکردم تا بهنوعی انتقام ناتوانیام در راهیافتن به درون دنیای کتابها را بگیرم. کتابها برایم اهمیت خاصی داشتند.»
(گفتوگو با گاردین، ۲۰۰۳)
▪️دربارهٔ ننوشتن رمان
«من به هیچ عنوان با قصد قبلی نویسندهٔ داستان کوتاه نشدم. داستان کوتاه نوشتم چون وقت نمیکردم چیز دیگری بنویسم – صاحب سه بچه بودم. چیزی نگذشت که به نوشتن داستان عادت کردم و مطالبم را از این منظر دیدم. حالا هم فکر نمیکنم روزی بخواهم رمان بنویسم.»
(گفتوگوبا نیویورک تایمز، ۲۰۱۳)
«ناراحتم از اینکه چیزهای زیادی ننوشتهام، اما از طرفی از آن مقداری که تا به حال نوشتهام عمیقاً خرسندم. زیرا مقطعی بود در دورانی که جوانتر بودم، که ممکن بود به احتمال زیاد اصلاً هیچچیز ننویسم، مقطعی که بینهایت هراسیده بودم.»
(گفتوگو با گاردین، ۲۰۱۳)
▪️دربارهٔ دوران افسردگی در اواخر دههٔ بیست زندکیاش
«بخشی از جمله را مینوشتم و بعد ول میکردم. کاملاً امیدم را از دست داده بودم، خودباوریام را از دست داده بودم. شاید راهی نداشتم جز این که این را از سر بگذرانم. گمانم علتش این بود که همچنان میخواستم دست به کار بزرگی بزنم – از آن کارهای بزرگ که مردها انجامش میدهند.»
(گفتوگو با گاردین، ۲۰۱۳)
▪️دربارهٔ شیوهٔ داستانگوییاش
«میخواهم به همان شیوهٔ کهنه و قدیمی قصه بگویم –روایت آنچه برای یک نفر اتفاق میافتد– اما میخواهم "آنچه اتفاق میافتد" با اندکی وقفه، چرخش و شگفتی ارائه شود. میخواهم خواننده چیز شگفتانگیزی را احساس کند – نه "آنچه اتفاق میافتد"، بلکه احساس کند همهچیز چگونه اتفاق میافتد. این قصههای داستان کوتاههای بلند به بهترین نحو این کار را برایم انجام میدهند.»
(گفتوگو با نیویورک تایمز، ۱۹۸۶)
▪️فرار | ترجمهٔ مژده دقیقی | نشر نیلوفر | ۳۹۴ ص. رقعی | ۲۸۵,۰۰۰ تومان
▪️زندگی عزیز | ترجمهٔ مژده دقیقی | نشر ماهی | ۲۲۳ ص. رقعی | چاپ تمام
▪️رویای مادرم | ترجمهٔ ترانه علیدوستی | نشر مرکز | ۲۵۶ ص. رقعی | ۵۸,۵۰۰ تومان
#نقل_قول #یاد
@kaaghaz
🔹خیلیها میگویند ادبیات زنانه و مردانه ندارد. راستش من به این خطکشیها واقف نیستم اما بهعنوان خوانندهای پیگیر و شکیبا و عاشق کتاب، درک کردهام تجربه و نگاه نویسنده در آفرینش جهان روایی اثر مستقیم دارد. من نگاه زنانه به جهان را میپسندم. نگاه من و شمای مادر که شاید از نظر خیلیها دنیایی ساده ، بدون هیجان و بیاهمیت داشتهباشیم.
بگذریم از نادرستی این گزاره.
🔹درهرحال، اگر به ادبیات علاقهمند هستید و
دوستدارید با روایتی زنانه آشنا شوید، آثار «آلیس مونرو» را انتخاب کنید.
🔹صراحت و جسارت او در تصویر کردن ذهن و احساسات نیمهی مؤنث جهان، آنهم در قالب داستان کوتاه، مثالزدنی است. صحنههای داستانهای مونرو اغلب شوکآورند و پس از آن حس ابتدایی هم، تا سالها در ذهن میمانند.
🔹با چخوف کانادا، ورود به سرزمین وسیع ادبیات جدی آسان میشود.
بخصوص که ترجمههای بسیار خوبی به فارسی در دسترس قرار دارد.
🔹امیدوارم بتوانم از زنان نویسندهی معاصر برای شما خانمهای نازنین و اهل کتاب، بیشتر بنویسم.
باشگاه کتابخوانی ما بهطور خاص برای بانوان طراحی شده و در آستانهی پنجمین سال فعالیت، منتظر دوستان جدید است.
🔹شک ندارم که ما مادرها، دخترها و زنها، سازندهی شادی، عشق و امروز و فردای بهتر هستیم. ما ستون خانوادهایم. و گام نخست تمام اینها دانستن و شناختن جهان و خودمان است.
@farhangkoodak
#کتاب_بزرگسال
#آلیس_مونرو
#باشگاه_مجازی_کتابخوانی_کودک_و_فرهنگ
#ادبیات_داستانی
#زندگی_عزیز
#فرار
#رویای_مادرم
#ریحانه_قاسمرشیدی
سپاسگزار خواهم بود اگر این دعوت را به بانوان اهل مطالعه برسانید.🙏🏻
ارتباط:
@rb1105
Telegram
عکس و فایل کاغذ
چند نقل قول از آلیس مونرو
Forwarded from فریبا خانی نویسنده و روزنامهنگار
✍
چند نفر را به قتل رساندهای؟
🔴شما در زندگی چند نفر را به قتل رساندهاید؟ نقشه قتل را چگونه کشیدهاید، مقتولان چه کسانی بودهاند؟ همکاران کارشکن زیرآب زن. رئیسی که هر چه خوب کار میکردید، حقوق و مزایای شما را بالا میکشید، دوستانی که هزار بار مهربانی به آنها کرده بودید و به شما خیانت میکردند، غریبهای که بیصف نان گرفت و رفت...صاحبخانهای که تصمیم گرفت اجاره ملکش را پنج برابر کند یا...
🔴 #مارک_تواین ، نویسنده آمریکایی مدتی در رودخانه میسیسیپی روی کشتی بخار به عنوان کارآموز مشغول بود. میگوید ناخدایی که نزد او کارآموزی میکرد، آزارش میداد و تحقیرش میکرد و هروقت نزد او میرفت قلبش از وحشت میایستاد. زورش به او نمیرسید اما هر شب، قبل خواب او را در خیالش میکشت. ما مارک تواین را با #هکلبریفین و #تام_سایر میشناسیم اما او کتاب زیبایی با نام #زندگی_بر_روی_می_سی_سی_پی دارد. او دو سه سال به شکل کارآموز و #خدمه_کشتی در کشتیهای بخار کار کرد. آن هم در محیط خشن کشتیهای صدسال پیش. و این کتاب حاصل این تجربه است.
🔴ناخدائی بود به نام
براون که حسابی این #طنزنویس و به قول ویلیام فاکنر پدر ادبیات آمریکا را به انحای مختلف آزار و شکنجه میداد. خلاصه مارک تواین میگوید کاری از دستم برنمیآمد اما هرشب به طرز وحشتناکی ناخدا را در خیالم میکشتم. یک شب که جلوی خدمه کشتی و مسافران تحقیرم کرد. او را هفدهبار کشتم آن هم به شیوههای خلاقانه.جالب است کتاب زندگی بر روی میسیسیپی توسط #ابوالقاسم_حالت طنز نویس مجله توفیق و گلآقا در سال چهل و هفت ترجمه شده است.
🔴 البته که مارک تواین طنزنویس است و اینها را به طنز گفته و نمیشود هرکه به ما بدی کرد را حتی در خیال کشت... بهتر آن است او را در کائنات رها کرد و گذشت.
مارک تواین علاوه بر کار کردن در کشتی، چندی در نوجوانی شاگرد چاپخانه بود از این لحاظ یاد مهدی آذر یزدی هم میافتم که در چاپخانه کار میکرد هر دو برای کودک و نوجوان نوشتند . اسم اصلیاش سمیوئل لنگهورن کلمنز بود در دورهای وضع مالی خوبی داشت و کارهای درخشانش متعلق به آن دوره است اما مرگ فرزندانش و همسرش او را افسرده و غمگین ساخت....
🔴#ارنست_همینگوی موقع گرفتن #جایزه_نوبل گفت: حیف مارک تواین این جایزه را نگرفته.. جملههای زیادی به او منتسب است این یکی خیلی بامزه است.
زندگی بی نهایت شادتر بود اگر در ۸۰ سالگی به دنیا می آمدیم و به تدریج به ۱۸ سالگی میرسیدیم.
#فریبا_خانی
#ادبیات
#ادبیات_کلاسیک
#داستان
#کتاب
@dastanenadastan
چند نفر را به قتل رساندهای؟
🔴شما در زندگی چند نفر را به قتل رساندهاید؟ نقشه قتل را چگونه کشیدهاید، مقتولان چه کسانی بودهاند؟ همکاران کارشکن زیرآب زن. رئیسی که هر چه خوب کار میکردید، حقوق و مزایای شما را بالا میکشید، دوستانی که هزار بار مهربانی به آنها کرده بودید و به شما خیانت میکردند، غریبهای که بیصف نان گرفت و رفت...صاحبخانهای که تصمیم گرفت اجاره ملکش را پنج برابر کند یا...
🔴 #مارک_تواین ، نویسنده آمریکایی مدتی در رودخانه میسیسیپی روی کشتی بخار به عنوان کارآموز مشغول بود. میگوید ناخدایی که نزد او کارآموزی میکرد، آزارش میداد و تحقیرش میکرد و هروقت نزد او میرفت قلبش از وحشت میایستاد. زورش به او نمیرسید اما هر شب، قبل خواب او را در خیالش میکشت. ما مارک تواین را با #هکلبریفین و #تام_سایر میشناسیم اما او کتاب زیبایی با نام #زندگی_بر_روی_می_سی_سی_پی دارد. او دو سه سال به شکل کارآموز و #خدمه_کشتی در کشتیهای بخار کار کرد. آن هم در محیط خشن کشتیهای صدسال پیش. و این کتاب حاصل این تجربه است.
🔴ناخدائی بود به نام
براون که حسابی این #طنزنویس و به قول ویلیام فاکنر پدر ادبیات آمریکا را به انحای مختلف آزار و شکنجه میداد. خلاصه مارک تواین میگوید کاری از دستم برنمیآمد اما هرشب به طرز وحشتناکی ناخدا را در خیالم میکشتم. یک شب که جلوی خدمه کشتی و مسافران تحقیرم کرد. او را هفدهبار کشتم آن هم به شیوههای خلاقانه.جالب است کتاب زندگی بر روی میسیسیپی توسط #ابوالقاسم_حالت طنز نویس مجله توفیق و گلآقا در سال چهل و هفت ترجمه شده است.
🔴 البته که مارک تواین طنزنویس است و اینها را به طنز گفته و نمیشود هرکه به ما بدی کرد را حتی در خیال کشت... بهتر آن است او را در کائنات رها کرد و گذشت.
مارک تواین علاوه بر کار کردن در کشتی، چندی در نوجوانی شاگرد چاپخانه بود از این لحاظ یاد مهدی آذر یزدی هم میافتم که در چاپخانه کار میکرد هر دو برای کودک و نوجوان نوشتند . اسم اصلیاش سمیوئل لنگهورن کلمنز بود در دورهای وضع مالی خوبی داشت و کارهای درخشانش متعلق به آن دوره است اما مرگ فرزندانش و همسرش او را افسرده و غمگین ساخت....
🔴#ارنست_همینگوی موقع گرفتن #جایزه_نوبل گفت: حیف مارک تواین این جایزه را نگرفته.. جملههای زیادی به او منتسب است این یکی خیلی بامزه است.
زندگی بی نهایت شادتر بود اگر در ۸۰ سالگی به دنیا می آمدیم و به تدریج به ۱۸ سالگی میرسیدیم.
#فریبا_خانی
#ادبیات
#ادبیات_کلاسیک
#داستان
#کتاب
@dastanenadastan