Forwarded from فال مارال
#داستان_واقعی با عنوان ⏬
#دختری_که_از_پنجره_ها_میترسد
⚜قسمت دوم
آنروزها علاقه شدیدی به خواندن #شعر داشتم و البته شیفته اشعار سعدی رحمه الله بودم... درخلال #مطالعه اشعار #سعدی به تحقیق در مورد #اسلام مشتاق شدم...
اسلامی که آنرا بیشتر از انکه بعنوان یک #دین بشناسنم در قالب #سیاست شناخته بودم...
سیاستی که مرا هم از خودش و هم از اسلام متنفر کرده بود...
اسلام را از #قران شروع کردم... اما قرانی که در دست داشتم و با ان اشتیاق فراوان میخواندم و #نکته ها و #اعجازهای #بینظیر #علمی را در گوشه هایش یادداشت میکردم...
بگمانم ان قرانی نبود که درمدرسه به اجبار دبیر و از #ترس نمره آیه هایی قیچی شده ای از آنرا میخواندیم و میرفت پی کارش تاسال بعد...
این #قران کتابی #عمیق تر ، #شیوا تر و #کاملتر از تمام کتبی بود که مطالعه کرده بودم...
براستی قران در عین سادگی چه حکیمانه به سوالات ذهن مشکوکم پاسخ میداد..
میتوانم بگویم من #عاشق قران شده بودم... هرگز هیچ سخنی به اندازه ی ان برمن اثر نگذاشته بود...با این وجود هنوز به بسیاری از قوانین #دین #الله #عمل نمیکردم...
#نماز میخواندم ( البته جز #خدا کسی خبر نداشت)... #روزه هم میگرفتم... ولی انچنان که باید #حجاب کاملی نداشتم... به هیچ وجه لباس های نامناسب نمی پوشیدم... اما #چادری هم نبودم.... حدود یک #سال از امدنمان به خانه جدید میگذشت...
🔮 ادامه دارد⬅️
@fal_maral
#دختری_که_از_پنجره_ها_میترسد
⚜قسمت دوم
آنروزها علاقه شدیدی به خواندن #شعر داشتم و البته شیفته اشعار سعدی رحمه الله بودم... درخلال #مطالعه اشعار #سعدی به تحقیق در مورد #اسلام مشتاق شدم...
اسلامی که آنرا بیشتر از انکه بعنوان یک #دین بشناسنم در قالب #سیاست شناخته بودم...
سیاستی که مرا هم از خودش و هم از اسلام متنفر کرده بود...
اسلام را از #قران شروع کردم... اما قرانی که در دست داشتم و با ان اشتیاق فراوان میخواندم و #نکته ها و #اعجازهای #بینظیر #علمی را در گوشه هایش یادداشت میکردم...
بگمانم ان قرانی نبود که درمدرسه به اجبار دبیر و از #ترس نمره آیه هایی قیچی شده ای از آنرا میخواندیم و میرفت پی کارش تاسال بعد...
این #قران کتابی #عمیق تر ، #شیوا تر و #کاملتر از تمام کتبی بود که مطالعه کرده بودم...
براستی قران در عین سادگی چه حکیمانه به سوالات ذهن مشکوکم پاسخ میداد..
میتوانم بگویم من #عاشق قران شده بودم... هرگز هیچ سخنی به اندازه ی ان برمن اثر نگذاشته بود...با این وجود هنوز به بسیاری از قوانین #دین #الله #عمل نمیکردم...
#نماز میخواندم ( البته جز #خدا کسی خبر نداشت)... #روزه هم میگرفتم... ولی انچنان که باید #حجاب کاملی نداشتم... به هیچ وجه لباس های نامناسب نمی پوشیدم... اما #چادری هم نبودم.... حدود یک #سال از امدنمان به خانه جدید میگذشت...
🔮 ادامه دارد⬅️
@fal_maral
Forwarded from فال مارال
#داستان_واقعی با عنوان ⏬
#دختری_که_از_پنجره_ها_میترسد
⚜قسمت دوم
آنروزها علاقه شدیدی به خواندن #شعر داشتم و البته شیفته اشعار سعدی رحمه الله بودم... درخلال #مطالعه اشعار #سعدی به تحقیق در مورد #اسلام مشتاق شدم...
اسلامی که آنرا بیشتر از انکه بعنوان یک #دین بشناسنم در قالب #سیاست شناخته بودم...
سیاستی که مرا هم از خودش و هم از اسلام متنفر کرده بود...
اسلام را از #قران شروع کردم... اما قرانی که در دست داشتم و با ان اشتیاق فراوان میخواندم و #نکته ها و #اعجازهای #بینظیر #علمی را در گوشه هایش یادداشت میکردم...
بگمانم ان قرانی نبود که درمدرسه به اجبار دبیر و از #ترس نمره آیه هایی قیچی شده ای از آنرا میخواندیم و میرفت پی کارش تاسال بعد...
این #قران کتابی #عمیق تر ، #شیوا تر و #کاملتر از تمام کتبی بود که مطالعه کرده بودم...
براستی قران در عین سادگی چه حکیمانه به سوالات ذهن مشکوکم پاسخ میداد..
میتوانم بگویم من #عاشق قران شده بودم... هرگز هیچ سخنی به اندازه ی ان برمن اثر نگذاشته بود...با این وجود هنوز به بسیاری از قوانین #دین #الله #عمل نمیکردم...
#نماز میخواندم ( البته جز #خدا کسی خبر نداشت)... #روزه هم میگرفتم... ولی انچنان که باید #حجاب کاملی نداشتم... به هیچ وجه لباس های نامناسب نمی پوشیدم... اما #چادری هم نبودم.... حدود یک #سال از امدنمان به خانه جدید میگذشت...
🔮 ادامه دارد⬅️
@fal_maral
#دختری_که_از_پنجره_ها_میترسد
⚜قسمت دوم
آنروزها علاقه شدیدی به خواندن #شعر داشتم و البته شیفته اشعار سعدی رحمه الله بودم... درخلال #مطالعه اشعار #سعدی به تحقیق در مورد #اسلام مشتاق شدم...
اسلامی که آنرا بیشتر از انکه بعنوان یک #دین بشناسنم در قالب #سیاست شناخته بودم...
سیاستی که مرا هم از خودش و هم از اسلام متنفر کرده بود...
اسلام را از #قران شروع کردم... اما قرانی که در دست داشتم و با ان اشتیاق فراوان میخواندم و #نکته ها و #اعجازهای #بینظیر #علمی را در گوشه هایش یادداشت میکردم...
بگمانم ان قرانی نبود که درمدرسه به اجبار دبیر و از #ترس نمره آیه هایی قیچی شده ای از آنرا میخواندیم و میرفت پی کارش تاسال بعد...
این #قران کتابی #عمیق تر ، #شیوا تر و #کاملتر از تمام کتبی بود که مطالعه کرده بودم...
براستی قران در عین سادگی چه حکیمانه به سوالات ذهن مشکوکم پاسخ میداد..
میتوانم بگویم من #عاشق قران شده بودم... هرگز هیچ سخنی به اندازه ی ان برمن اثر نگذاشته بود...با این وجود هنوز به بسیاری از قوانین #دین #الله #عمل نمیکردم...
#نماز میخواندم ( البته جز #خدا کسی خبر نداشت)... #روزه هم میگرفتم... ولی انچنان که باید #حجاب کاملی نداشتم... به هیچ وجه لباس های نامناسب نمی پوشیدم... اما #چادری هم نبودم.... حدود یک #سال از امدنمان به خانه جدید میگذشت...
🔮 ادامه دارد⬅️
@fal_maral
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐
این نوشته را زیر سنگ سنگینی قرار دھد.
✨جھت #جلب #محبت #بینظیر #است
یا سمحیت_ یا جع مق
اسم محبوب زاده(مادر محبوب) علی حب (اسم نویسنده) زاده (اسم مادر نویسنده)
مثال: فرض کنیم خانومی به( اسم زینب نام مادر: سکینه. )میخواهد جهت جلب محبت آقایی به (اسم محمد نام مادر: لیلا )بنویسد:👇👇👇👇
یا سمحیت_یا جع مق محمد ابن لیلا علی حب زینب بنت سکینه .
❗️قبل از نوشتن ذکر (یا حفیظ یا حافظ یا وکیل یا متین و سپس 3 بار ایه الکرسی را بخوان )و ابتدا بر کاغذ سپس بر اطراف خود فوت کن
سپس شروع به نوشتن تعویذ کن
❗️بعد از نوشتن در زیر سنگی قرار بده که خیلی سنگین باشه و خیس نباشه یا سنگ زیر باران نباشد.
@fal_maral
این نوشته را زیر سنگ سنگینی قرار دھد.
✨جھت #جلب #محبت #بینظیر #است
یا سمحیت_ یا جع مق
اسم محبوب زاده(مادر محبوب) علی حب (اسم نویسنده) زاده (اسم مادر نویسنده)
مثال: فرض کنیم خانومی به( اسم زینب نام مادر: سکینه. )میخواهد جهت جلب محبت آقایی به (اسم محمد نام مادر: لیلا )بنویسد:👇👇👇👇
یا سمحیت_یا جع مق محمد ابن لیلا علی حب زینب بنت سکینه .
❗️قبل از نوشتن ذکر (یا حفیظ یا حافظ یا وکیل یا متین و سپس 3 بار ایه الکرسی را بخوان )و ابتدا بر کاغذ سپس بر اطراف خود فوت کن
سپس شروع به نوشتن تعویذ کن
❗️بعد از نوشتن در زیر سنگی قرار بده که خیلی سنگین باشه و خیس نباشه یا سنگ زیر باران نباشد.
@fal_maral
Forwarded from فال مارال
#داستان_واقعی با عنوان ⏬
#دختری_که_از_پنجره_ها_میترسد
⚜قسمت دوم
آنروزها علاقه شدیدی به خواندن #شعر داشتم و البته شیفته اشعار سعدی رحمه الله بودم... درخلال #مطالعه اشعار #سعدی به تحقیق در مورد #اسلام مشتاق شدم...
اسلامی که آنرا بیشتر از انکه بعنوان یک #دین بشناسنم در قالب #سیاست شناخته بودم...
سیاستی که مرا هم از خودش و هم از اسلام متنفر کرده بود...
اسلام را از #قران شروع کردم... اما قرانی که در دست داشتم و با ان اشتیاق فراوان میخواندم و #نکته ها و #اعجازهای #بینظیر #علمی را در گوشه هایش یادداشت میکردم...
بگمانم ان قرانی نبود که درمدرسه به اجبار دبیر و از #ترس نمره آیه هایی قیچی شده ای از آنرا میخواندیم و میرفت پی کارش تاسال بعد...
این #قران کتابی #عمیق تر ، #شیوا تر و #کاملتر از تمام کتبی بود که مطالعه کرده بودم...
براستی قران در عین سادگی چه حکیمانه به سوالات ذهن مشکوکم پاسخ میداد..
میتوانم بگویم من #عاشق قران شده بودم... هرگز هیچ سخنی به اندازه ی ان برمن اثر نگذاشته بود...با این وجود هنوز به بسیاری از قوانین #دین #الله #عمل نمیکردم...
#نماز میخواندم ( البته جز #خدا کسی خبر نداشت)... #روزه هم میگرفتم... ولی انچنان که باید #حجاب کاملی نداشتم... به هیچ وجه لباس های نامناسب نمی پوشیدم... اما #چادری هم نبودم.... حدود یک #سال از امدنمان به خانه جدید میگذشت...
🔮 ادامه دارد⬅️
@fal_maral
#دختری_که_از_پنجره_ها_میترسد
⚜قسمت دوم
آنروزها علاقه شدیدی به خواندن #شعر داشتم و البته شیفته اشعار سعدی رحمه الله بودم... درخلال #مطالعه اشعار #سعدی به تحقیق در مورد #اسلام مشتاق شدم...
اسلامی که آنرا بیشتر از انکه بعنوان یک #دین بشناسنم در قالب #سیاست شناخته بودم...
سیاستی که مرا هم از خودش و هم از اسلام متنفر کرده بود...
اسلام را از #قران شروع کردم... اما قرانی که در دست داشتم و با ان اشتیاق فراوان میخواندم و #نکته ها و #اعجازهای #بینظیر #علمی را در گوشه هایش یادداشت میکردم...
بگمانم ان قرانی نبود که درمدرسه به اجبار دبیر و از #ترس نمره آیه هایی قیچی شده ای از آنرا میخواندیم و میرفت پی کارش تاسال بعد...
این #قران کتابی #عمیق تر ، #شیوا تر و #کاملتر از تمام کتبی بود که مطالعه کرده بودم...
براستی قران در عین سادگی چه حکیمانه به سوالات ذهن مشکوکم پاسخ میداد..
میتوانم بگویم من #عاشق قران شده بودم... هرگز هیچ سخنی به اندازه ی ان برمن اثر نگذاشته بود...با این وجود هنوز به بسیاری از قوانین #دین #الله #عمل نمیکردم...
#نماز میخواندم ( البته جز #خدا کسی خبر نداشت)... #روزه هم میگرفتم... ولی انچنان که باید #حجاب کاملی نداشتم... به هیچ وجه لباس های نامناسب نمی پوشیدم... اما #چادری هم نبودم.... حدود یک #سال از امدنمان به خانه جدید میگذشت...
🔮 ادامه دارد⬅️
@fal_maral