📝سلطه کیچ تمامیتخواه
🖌#لادن_عظیمی درباره «میلان کوندرا» نوشت:
🔹میلان کوندرا هرگز سعی نمیکند آثارش را مزین به لباسهای فاخر قصهپردازیهای متداول کند. به بیانی دیگر زشتیها و سبکیها و پوچیهای زندگی را در آثارش در پس استعارههای پرطمطراق و دهانپرکن پنهان نمیکند. چرا که این عمل را سراسر کیچ میداند. این اصلیترین خط مشی کوندرا در نوشتن است.
🔹او تلاش میکند نشان دهد که عصر ما بیش از همیشه از معنا تهی شده است و زشت و زیبا در انطباقی باورنکردنی با یکدیگر، چون نقطهای واحد به نظر میرسند. او از سلطه کیچ تمامیتخواه حرف میزند.
🔺متن کامل این روایت را از اینجا بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره «میلان کوندرا» نوشت:
🔹میلان کوندرا هرگز سعی نمیکند آثارش را مزین به لباسهای فاخر قصهپردازیهای متداول کند. به بیانی دیگر زشتیها و سبکیها و پوچیهای زندگی را در آثارش در پس استعارههای پرطمطراق و دهانپرکن پنهان نمیکند. چرا که این عمل را سراسر کیچ میداند. این اصلیترین خط مشی کوندرا در نوشتن است.
🔹او تلاش میکند نشان دهد که عصر ما بیش از همیشه از معنا تهی شده است و زشت و زیبا در انطباقی باورنکردنی با یکدیگر، چون نقطهای واحد به نظر میرسند. او از سلطه کیچ تمامیتخواه حرف میزند.
🔺متن کامل این روایت را از اینجا بخوانید.
📝ایستاده روی پای تعلیق
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «وقتی خورشید خوابید» نوشت:
🔹تعلیق بزرگترین امتیاز این رمان است. اسطیری به خوبی واقف است که آنچه یک اثر جنایی را خواندنی میکند عنصر تعلیق است. او این تعلیق را در دل گفتوگوهای میان سرهنگ و متهمان خلق کرده و از این منظر به خوبی گفتوگوها را به کارگرفته است.
🔹میتوان گفت نویسنده «وقتی خورشید خوابید» نتوانسته ایدههای خوب خود را به درستی پردازش کند تا بتواند حرفی را که به دنبالش است بزند.
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «وقتی خورشید خوابید» نوشت:
🔹تعلیق بزرگترین امتیاز این رمان است. اسطیری به خوبی واقف است که آنچه یک اثر جنایی را خواندنی میکند عنصر تعلیق است. او این تعلیق را در دل گفتوگوهای میان سرهنگ و متهمان خلق کرده و از این منظر به خوبی گفتوگوها را به کارگرفته است.
🔹میتوان گفت نویسنده «وقتی خورشید خوابید» نتوانسته ایدههای خوب خود را به درستی پردازش کند تا بتواند حرفی را که به دنبالش است بزند.
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
📝کسی زندانبانها را نمیشناسد
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «رنج بیپایان عشق» نوشت:
🔹من تا همین چند وقت پیش، هیچوقت به زندانبانهای تاریخ فکر نکرده بودم. حالا کتابی که این روزها به پایان رساندمش؛ من را با نگاه جدیدی روبهرو کرده است. من این روزها به همه نگهبانها و زندانبانها فکر میکنم.
🔹آنچه این اثر را از بسیاری از آثار پیرامون زندانهای ساواک جدا میکند، راوی اثر است. ما این بار از زبان یک زندانی با تشکیلات مخوف ساواک روبهرو نمیشویم. بلکه از زاویه نگاه فردی که روزگاری سرباز و در خدمت این تشکیلات بود به تماشای آن میپردازیم.
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «رنج بیپایان عشق» نوشت:
🔹من تا همین چند وقت پیش، هیچوقت به زندانبانهای تاریخ فکر نکرده بودم. حالا کتابی که این روزها به پایان رساندمش؛ من را با نگاه جدیدی روبهرو کرده است. من این روزها به همه نگهبانها و زندانبانها فکر میکنم.
🔹آنچه این اثر را از بسیاری از آثار پیرامون زندانهای ساواک جدا میکند، راوی اثر است. ما این بار از زبان یک زندانی با تشکیلات مخوف ساواک روبهرو نمیشویم. بلکه از زاویه نگاه فردی که روزگاری سرباز و در خدمت این تشکیلات بود به تماشای آن میپردازیم.
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
📝راحت از کنار این کتاب رد نشوید
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «شکارچیان ماه» نوشت:
🔹شکارچیان ماه کتابی است که نمیتوان راحت از کنارش عبور کرد و آن را کنار گذاشت. کتاب مغناطیسی دارد به نام زبان و شیوه روایت که تو را با خود میبرد.
🔹شیوه روایت کتاب امتیاز آن است و در عین حال ضعف اساسی آن نیز. در واقع شیوه روایت با تمام تکنیکها و سیالیتش یکجاهایی خود نویسنده را جا میگذارد.
#کتاب_ماه
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «شکارچیان ماه» نوشت:
🔹شکارچیان ماه کتابی است که نمیتوان راحت از کنارش عبور کرد و آن را کنار گذاشت. کتاب مغناطیسی دارد به نام زبان و شیوه روایت که تو را با خود میبرد.
🔹شیوه روایت کتاب امتیاز آن است و در عین حال ضعف اساسی آن نیز. در واقع شیوه روایت با تمام تکنیکها و سیالیتش یکجاهایی خود نویسنده را جا میگذارد.
#کتاب_ماه
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
📝معمایی و خیاموار
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «شراب خام» نوشت:
🔹شراب خام مثل آثار بعدی فصیح از زبانی ساده و روان برخوردار است. اما خام است. اما توصیه من به شما این است که نادیدهاش بگیرید و از خواندن یک رمان معمایی لذت ببرید.
🔹«شراب» موتیف مهم رمان است که در اکثر فصلهای کتاب وجود دارد و علاوه بر این که خمریات خیام را به ذهن متبادر میکند؛ رد پای پررنگ مفاهیمی چون غنیمت شمردن وقت و در لحظه زندگی کردن را یادآور میشود.
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «شراب خام» نوشت:
🔹شراب خام مثل آثار بعدی فصیح از زبانی ساده و روان برخوردار است. اما خام است. اما توصیه من به شما این است که نادیدهاش بگیرید و از خواندن یک رمان معمایی لذت ببرید.
🔹«شراب» موتیف مهم رمان است که در اکثر فصلهای کتاب وجود دارد و علاوه بر این که خمریات خیام را به ذهن متبادر میکند؛ رد پای پررنگ مفاهیمی چون غنیمت شمردن وقت و در لحظه زندگی کردن را یادآور میشود.
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
📝حاشیه علیه متن
🖌#لادن_عظیمی درباره مجموعه داستان «گوساله سرگردان» نوشت:
🔹مجید قیصری در مجموعه داستان «گوساله سرگردان» از حاشیههای دیده نشده جنگ گاه در لفافه و گاه صریح حرف زده است. حاشیههایی که در سایه شوم جنگ قد کشیدند و خود به متنهایی خواندنی بدل شدند.
🔹آدمهای این داستانها نیز آدمهای عجیبیاند. نوعی پذیرش وضع موجود در لحن روایت آنها مشهود است. نوعی لختی و خونسردی که از جنس تسلیم و رضاست. اما رنج نیز در کلامشان فریاد میزند.
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره مجموعه داستان «گوساله سرگردان» نوشت:
🔹مجید قیصری در مجموعه داستان «گوساله سرگردان» از حاشیههای دیده نشده جنگ گاه در لفافه و گاه صریح حرف زده است. حاشیههایی که در سایه شوم جنگ قد کشیدند و خود به متنهایی خواندنی بدل شدند.
🔹آدمهای این داستانها نیز آدمهای عجیبیاند. نوعی پذیرش وضع موجود در لحن روایت آنها مشهود است. نوعی لختی و خونسردی که از جنس تسلیم و رضاست. اما رنج نیز در کلامشان فریاد میزند.
🔺متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
📝نفی سنتها با روایتِ خود
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «سنگی بر گوری» نوشت:
🔹جلال در خلال روایت بخشی از زندگی خود، ناکارآمدی تفکرات سنتی را در زمانهای که با سرعت به سمت مدرنیزه شدن حرکت میکند؛ نشان میدهد. راهکارهایی که باید عقیم بودنشان را بهسان یک واقعیت پذیرفت.
🔹جلال آل احمد در «سنگی بر گوری» دست به خودافشاگری زده است. واضحترش این است که او و سیمین هیچگاه فرزندی نداشتند و جلال این موضوع را دستمایه خلق سنگی بر گوری کرده است. او در این کتاب از یکی از دغدغههای اساسی زندگیاش و به تبع آن از خصوصیترین مسائل زندگی مشترکش با سیمین، حرف زده است.
🔺متن کامل این نوشتار را از اینجا بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «سنگی بر گوری» نوشت:
🔹جلال در خلال روایت بخشی از زندگی خود، ناکارآمدی تفکرات سنتی را در زمانهای که با سرعت به سمت مدرنیزه شدن حرکت میکند؛ نشان میدهد. راهکارهایی که باید عقیم بودنشان را بهسان یک واقعیت پذیرفت.
🔹جلال آل احمد در «سنگی بر گوری» دست به خودافشاگری زده است. واضحترش این است که او و سیمین هیچگاه فرزندی نداشتند و جلال این موضوع را دستمایه خلق سنگی بر گوری کرده است. او در این کتاب از یکی از دغدغههای اساسی زندگیاش و به تبع آن از خصوصیترین مسائل زندگی مشترکش با سیمین، حرف زده است.
🔺متن کامل این نوشتار را از اینجا بخوانید.
📝«رسمالخط» این کتاب مطابق با دیدگاه مولف است!
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «جانستان کابلستان» نوشت:
🔹رضا امیرخانی در این کتاب بعد از ذکر مقدمهای مبسوط و تقریبا بی ارتباط با موضوع سفرنامهاش به سراغ شرح وقایع و خاطرات سفرش به افغانستان میرود.
🔹در تمام مدت مطالعه کتاب مواردی مانع از لذت کافی و وافی من از خواندن این سفرنامه میشدند. مثلا دو پارهشدن زبان و فرم روایت در ابتدای دو فصل «متواترات هرات» که شرح ابنیه تاریخی است؛ جزو همین موارد محسوب میشود. دو پارهشدنی که سبب میشد کلاف روایت از دست ذهنم خارج شود.
🔺متن کامل این نوشتار را از اینجا بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «جانستان کابلستان» نوشت:
🔹رضا امیرخانی در این کتاب بعد از ذکر مقدمهای مبسوط و تقریبا بی ارتباط با موضوع سفرنامهاش به سراغ شرح وقایع و خاطرات سفرش به افغانستان میرود.
🔹در تمام مدت مطالعه کتاب مواردی مانع از لذت کافی و وافی من از خواندن این سفرنامه میشدند. مثلا دو پارهشدن زبان و فرم روایت در ابتدای دو فصل «متواترات هرات» که شرح ابنیه تاریخی است؛ جزو همین موارد محسوب میشود. دو پارهشدنی که سبب میشد کلاف روایت از دست ذهنم خارج شود.
🔺متن کامل این نوشتار را از اینجا بخوانید.
📝نکبت جنگ
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «سوران سرد» نوشت:
🔹فضای مبهم و رازآلود کتاب از ابتدا تا چند صفحه مانده به انتهای کتاب، با قدرت حفظ میشود. در واقع غیر قابل حدس بودن وقایع از بزرگترین امتیازات این اثر است. امتیازی که مخاطبش را مجبور میکند بیوقفه کتاب را بخواند و ماجراها را دنبال کند.
🔹سوران سرد از نکبت جنگ حرف میزند و توانایی عجیب بشر در از بین بردن همنوعش. از فتح قلههای رذالت که گاهی به غمبارترین شکل ممکن رقم میخورد. سوران سرد از آدمهایی معمولی حرف میزند که شاید اگر زمین بازیشان عوض میشد به آدمهای معمولی «خوبی» تبدیل میشدند.
#کتاب_ماه
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «سوران سرد» نوشت:
🔹فضای مبهم و رازآلود کتاب از ابتدا تا چند صفحه مانده به انتهای کتاب، با قدرت حفظ میشود. در واقع غیر قابل حدس بودن وقایع از بزرگترین امتیازات این اثر است. امتیازی که مخاطبش را مجبور میکند بیوقفه کتاب را بخواند و ماجراها را دنبال کند.
🔹سوران سرد از نکبت جنگ حرف میزند و توانایی عجیب بشر در از بین بردن همنوعش. از فتح قلههای رذالت که گاهی به غمبارترین شکل ممکن رقم میخورد. سوران سرد از آدمهایی معمولی حرف میزند که شاید اگر زمین بازیشان عوض میشد به آدمهای معمولی «خوبی» تبدیل میشدند.
#کتاب_ماه
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
📝پیوند ناموفق میان ادبیات و دستاوردهای علمی
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «آرزوهای دستساز» نوشت:
🔹با توجه به عبارت «تاریخ شفاهی پیشرفت» که روی جلد کتاب نقش بسته است؛ ما با تصور روایتی مستند به سراغ کتاب میرویم. در این میان اما هرچه پیش میرویم روایت را دور از قواعد و قوانین آثار مستندنگاری مییابیم.
🔹آرزوهای دستساز با موضوع منحصر به فرد خود، توانایی زنده نگهداشتن جوانه امید را در دل کسانی که قصد دارند قدم در راه توسعه بگذارند دارد. چرا که سعی دارد صادقانه چاه و چالههای مسیر رسیدن را به نمایش بگذارد اما در نهایت مقصد را نیز به مخاطب نشان دهد.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «آرزوهای دستساز» نوشت:
🔹با توجه به عبارت «تاریخ شفاهی پیشرفت» که روی جلد کتاب نقش بسته است؛ ما با تصور روایتی مستند به سراغ کتاب میرویم. در این میان اما هرچه پیش میرویم روایت را دور از قواعد و قوانین آثار مستندنگاری مییابیم.
🔹آرزوهای دستساز با موضوع منحصر به فرد خود، توانایی زنده نگهداشتن جوانه امید را در دل کسانی که قصد دارند قدم در راه توسعه بگذارند دارد. چرا که سعی دارد صادقانه چاه و چالههای مسیر رسیدن را به نمایش بگذارد اما در نهایت مقصد را نیز به مخاطب نشان دهد.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
📝غم کهنه نمیشود
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «گیلگمش» نوشت:
🔹 یکی از داستانهایی که از زمانهای دور و دراز به دست ما رسیده است؛ حماسه «گیلگمش» است. پهلوانی اسطورهای که افسانهها و قصههای زیادی از او به جا مانده است و کاملترین متنی که به ما رسیده متنی است حک شده بر روی دوازده لوح پخته که ضمن کاوش در بقایای کتابخانه آشوربانیپال، پادشاه آشور، به دست آمده است.
🔹گیلگمش از سالهای دور آمده است تا از غم مکرری بگوید که تکراری نمیشود. او از دو هزار سال قبل از میلاد مسیح به روزگار ما رسیده. اما دغدغهاش کهنه نیست و کهنه نمیشود. امروز این دغدغه را، این اندوه را به هزار عنوان و برچسب آذین کردهایم تا از سنگینیاش بکاهیم اما هنوز هم به همان سنگینی است.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره کتاب «گیلگمش» نوشت:
🔹 یکی از داستانهایی که از زمانهای دور و دراز به دست ما رسیده است؛ حماسه «گیلگمش» است. پهلوانی اسطورهای که افسانهها و قصههای زیادی از او به جا مانده است و کاملترین متنی که به ما رسیده متنی است حک شده بر روی دوازده لوح پخته که ضمن کاوش در بقایای کتابخانه آشوربانیپال، پادشاه آشور، به دست آمده است.
🔹گیلگمش از سالهای دور آمده است تا از غم مکرری بگوید که تکراری نمیشود. او از دو هزار سال قبل از میلاد مسیح به روزگار ما رسیده. اما دغدغهاش کهنه نیست و کهنه نمیشود. امروز این دغدغه را، این اندوه را به هزار عنوان و برچسب آذین کردهایم تا از سنگینیاش بکاهیم اما هنوز هم به همان سنگینی است.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
📝آبی که مزه خون گرفت
🖌#لادن_عظیمی در روایتی از شرکت در عزاداری با کودک نوپا نوشت:
🔹آن شب، شب علی اصغر بود. دلم نمیآمد در خانه بمانم. دلم برای شنیدن یک روضه حسابی لک زده بود. از آن روضههایی که با یک اشاره بغض چنگ میاندازد بیخ گلویت و اشک چشمت مجال نمیدهد. از آن روضههایی که یک کنج حسینیه مچاله میشوی توی خودت زانوهایت را بغل میگیری و هایهای گریه میکنی.
🔹آن شب هم مطابق معمول بچهها در فضای خالی میان جمعیت مشغول بازی و دویدن بودند. سلما با دیدن آنها، دست مرا میکشید و با خودش به این سو و آن سو میبرد. در آن لحظه به همین هم راضی بودم. با خودم فکر میکردم حالا اگر هم درست و حسابی روضه را نشنیدم عیبی ندارد، همین که سلما توی این فضا نفس بکشد کافی است. مرا به دنبال خودش به این سو و آن سو میبرد و من هربار به یاد «او میکشد قلاب را»ی سعدی میافتادم.
🔺متن کامل این روایت را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی در روایتی از شرکت در عزاداری با کودک نوپا نوشت:
🔹آن شب، شب علی اصغر بود. دلم نمیآمد در خانه بمانم. دلم برای شنیدن یک روضه حسابی لک زده بود. از آن روضههایی که با یک اشاره بغض چنگ میاندازد بیخ گلویت و اشک چشمت مجال نمیدهد. از آن روضههایی که یک کنج حسینیه مچاله میشوی توی خودت زانوهایت را بغل میگیری و هایهای گریه میکنی.
🔹آن شب هم مطابق معمول بچهها در فضای خالی میان جمعیت مشغول بازی و دویدن بودند. سلما با دیدن آنها، دست مرا میکشید و با خودش به این سو و آن سو میبرد. در آن لحظه به همین هم راضی بودم. با خودم فکر میکردم حالا اگر هم درست و حسابی روضه را نشنیدم عیبی ندارد، همین که سلما توی این فضا نفس بکشد کافی است. مرا به دنبال خودش به این سو و آن سو میبرد و من هربار به یاد «او میکشد قلاب را»ی سعدی میافتادم.
🔺متن کامل این روایت را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
📝میان گریه میخندم…
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «مردی که میخندد» و مکتب رمانتیسم در داستاننویسی نوشت:
🔹برخی «مردی که میخندد» را مهمترین اثر ویکتور هوگو میدانند. چرا که این کتاب در عین داشتن قصهای جذاب از طول و تفصیلهای متداول رمانهای قرن هجده و نوزده مانند بینوایان مبرا است. وجه اشتراک این اثر با سایر آثار هوگو قرار گرفتن آنها در یک مکتب ادبی است. «مردی که میخندد» مانند سایر آثار مطرح هوگو از جمله بینوایان و گوژپشت نتردام اثری «رمانتیک» محسوب میشود.
🔹رمانتیکها که از دل بورژواها سر برآورده بودند در اواخر قرن هفده و اوایل قرن هجدهم در جستوجوی زبانی عامیانه بودند. زبانی از دل مردم برای پس زدن زبان سخت اشرافیت که در آثار کلاسیک نمود داشت. آنها با ساختن و پرداختن ادبیات ویژه خود موجب شکلگیری مکتبی به نام رمانتیسم شدند. رماننویسی که تا پیش از این در دوره کلاسیسم مرسوم نبود در این دوره متدوال شد. در واقع «رمان» اثر ادبی شاخص دوران رمانتیسم محسوب میشود.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «مردی که میخندد» و مکتب رمانتیسم در داستاننویسی نوشت:
🔹برخی «مردی که میخندد» را مهمترین اثر ویکتور هوگو میدانند. چرا که این کتاب در عین داشتن قصهای جذاب از طول و تفصیلهای متداول رمانهای قرن هجده و نوزده مانند بینوایان مبرا است. وجه اشتراک این اثر با سایر آثار هوگو قرار گرفتن آنها در یک مکتب ادبی است. «مردی که میخندد» مانند سایر آثار مطرح هوگو از جمله بینوایان و گوژپشت نتردام اثری «رمانتیک» محسوب میشود.
🔹رمانتیکها که از دل بورژواها سر برآورده بودند در اواخر قرن هفده و اوایل قرن هجدهم در جستوجوی زبانی عامیانه بودند. زبانی از دل مردم برای پس زدن زبان سخت اشرافیت که در آثار کلاسیک نمود داشت. آنها با ساختن و پرداختن ادبیات ویژه خود موجب شکلگیری مکتبی به نام رمانتیسم شدند. رماننویسی که تا پیش از این در دوره کلاسیسم مرسوم نبود در این دوره متدوال شد. در واقع «رمان» اثر ادبی شاخص دوران رمانتیسم محسوب میشود.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.