📝آونگ مرگ و زندگی
🖌#امیر_مرادی درباره رمان «مردن» نوشت:
🔹شنیتسلر که در همسایگی نزدیک فروید میزیسته و از قضا پزشکی بوده که شغل خویش را به خاطر نویسندگی رها میکند، در عمق شخصیتهای «مردن» نفوذ کرده و توانسته است، درگیریهای روانکاوانه افراد را در مواجهه با مرگ، با قلم جادویی خویش، به رشته تحریر درییاورد.
🔹«مردن» افقهای جدیدی را پیش روی آدمی میگشاید. شاهکار شنیتسلر هرگز اثری عارفانه نیست که صورت مسئله را پاک کند و مرگ را پلی ببیند برای گذر از این جهان به جهانی دیگر؛ بلکه اثری فیلسوفانه و روانکاوانه است که شما را هر چه بیشتر و بیشتر درگیر صورت مسئله میکند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#امیر_مرادی درباره رمان «مردن» نوشت:
🔹شنیتسلر که در همسایگی نزدیک فروید میزیسته و از قضا پزشکی بوده که شغل خویش را به خاطر نویسندگی رها میکند، در عمق شخصیتهای «مردن» نفوذ کرده و توانسته است، درگیریهای روانکاوانه افراد را در مواجهه با مرگ، با قلم جادویی خویش، به رشته تحریر درییاورد.
🔹«مردن» افقهای جدیدی را پیش روی آدمی میگشاید. شاهکار شنیتسلر هرگز اثری عارفانه نیست که صورت مسئله را پاک کند و مرگ را پلی ببیند برای گذر از این جهان به جهانی دیگر؛ بلکه اثری فیلسوفانه و روانکاوانه است که شما را هر چه بیشتر و بیشتر درگیر صورت مسئله میکند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍2👏2
📝ممکن بود، ولی نشد!
🖌#حسام_آبنوس درباره رمان «ما غیر ممکنیم» نوشت:
🔹مطهره شیرانی در این داستان در یک افتتاحیه جذاب تمام شخصیتها را وارد میکند و در فصلهای بعدی تک به تک آنها را باز میکند و کار را جلو میبرد. افتتاحیهای که در آن نوید یک اثر رو به جلو و با نشاط به خواننده داده میشود.
🔹الهام گرفتن از یک داستان دینی برای خلق فانتزی یک حرکت مثبت محسوب میشود ولی پرداخت اثر هم باید به همان نسبت درخور باشد تا صدای اثر شنیده شود.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#حسام_آبنوس درباره رمان «ما غیر ممکنیم» نوشت:
🔹مطهره شیرانی در این داستان در یک افتتاحیه جذاب تمام شخصیتها را وارد میکند و در فصلهای بعدی تک به تک آنها را باز میکند و کار را جلو میبرد. افتتاحیهای که در آن نوید یک اثر رو به جلو و با نشاط به خواننده داده میشود.
🔹الهام گرفتن از یک داستان دینی برای خلق فانتزی یک حرکت مثبت محسوب میشود ولی پرداخت اثر هم باید به همان نسبت درخور باشد تا صدای اثر شنیده شود.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👏2👍1
📝با کشف دنیای جدید موافقی؟!
🖌#هاجر_شهابی درباره کتاب «کاشفان دنیا» نوشت:
🔹منصوره مصطفیزاده مستقیما کودکان را مخاطب خود قرار داده است. به گونهای که کودک فکر میکند نویسنده با گرفتن یک چراغقوه در دستش، به عنوان راهنما در حال نشان دادن راه و چاه کشف کردن دنیای دیگر به اوست. زبان کتاب با اینکه طنر نیست اما لحن ساده و صمیمی دارد و همین باعث میشود در بخشهایی از کتاب کودک لبخند به لب مطلب را ادامه دهد یا لبخند به لب بلند شود و طبق پیشنهاد نویسنده دنیا را از آن طرف کشف کند.
🔹کتاب «دنیا از آن ور» پر است از کارهایی که روی مدار خلاقیت و کشف میچرخند. پر است از نگاههای جدید به دنیا، تا بچهها دنیا را از زاویه نگاه جدیدی ببینند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#هاجر_شهابی درباره کتاب «کاشفان دنیا» نوشت:
🔹منصوره مصطفیزاده مستقیما کودکان را مخاطب خود قرار داده است. به گونهای که کودک فکر میکند نویسنده با گرفتن یک چراغقوه در دستش، به عنوان راهنما در حال نشان دادن راه و چاه کشف کردن دنیای دیگر به اوست. زبان کتاب با اینکه طنر نیست اما لحن ساده و صمیمی دارد و همین باعث میشود در بخشهایی از کتاب کودک لبخند به لب مطلب را ادامه دهد یا لبخند به لب بلند شود و طبق پیشنهاد نویسنده دنیا را از آن طرف کشف کند.
🔹کتاب «دنیا از آن ور» پر است از کارهایی که روی مدار خلاقیت و کشف میچرخند. پر است از نگاههای جدید به دنیا، تا بچهها دنیا را از زاویه نگاه جدیدی ببینند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍1
📝اینجا همهچیز عادی است، حتی مرگ
🖌#نگین_فراهانی درباره رمان «مرگ به وقت بهار» نوشت:
🔹نویسنده یک جهان بدون هیچ جا و هیچ وقتی ساخته و روایت آن را به شکلی در زبان راوی قرار داده که مخاطب را نیز مجبور به باور میکند. اینطور که اگر حتی لحظهای دچار سوالی شوی که: «مگر میشود؟» دوباره به زبان روان داستان برمیگردی و همه چیز را از نگاه شخصیت اصلی میبینی و جواب میدهی: «بله امکان دارد.»
🔹مردم این کتاب سخت و وحشی هستند اما تازگی و نشاط را میفهمند، اسب سر میبرند برای خوردن غذا، ولی میتوانند روزها توی دشت و کوه بگردند برای پیدا کردن بهترین پودر اقاقیای سرخ؛ چون در بهار رنگ خانهها باید صورتی باشد.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#نگین_فراهانی درباره رمان «مرگ به وقت بهار» نوشت:
🔹نویسنده یک جهان بدون هیچ جا و هیچ وقتی ساخته و روایت آن را به شکلی در زبان راوی قرار داده که مخاطب را نیز مجبور به باور میکند. اینطور که اگر حتی لحظهای دچار سوالی شوی که: «مگر میشود؟» دوباره به زبان روان داستان برمیگردی و همه چیز را از نگاه شخصیت اصلی میبینی و جواب میدهی: «بله امکان دارد.»
🔹مردم این کتاب سخت و وحشی هستند اما تازگی و نشاط را میفهمند، اسب سر میبرند برای خوردن غذا، ولی میتوانند روزها توی دشت و کوه بگردند برای پیدا کردن بهترین پودر اقاقیای سرخ؛ چون در بهار رنگ خانهها باید صورتی باشد.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
❤2👍1👏1
📝هم هوشمندانه، هم ابلهانه
🖌#نیما_اکبرخانی درباره یوناس یوناسن نوشت:
🔹یوناس یوناسن نویسنده و روزنامه نگار سوئدی تا 47 سالگی خودش هم نمیدانست که تا این اندازه نویسنده است و متاسفانه این همه استعداد را برای مدت زیادی بدون استفاده گذاشته بود. اما خوشبختانه بالاخره روزی رسید که شجاعتش را پیدا کند و از شغلش استعفا دهد و دست همسر و فرزندش را بگیرد و برود در جزیره «گوتلند» که جای نسبتا آرام و بیسر و صداییست بنشیند به نوشتن.
🔹یوناس یوناسن یک خوره تاریخ معاصر است به معنای واقعی کلمه سعی میکند دانستههای خودش را در قالب کلماتی شیرین و خوشخوان برای مخاطبش قطار کند. «داستانهای یوناسن به طرز هوشمندانهای ابلهانهاند» این توصیفیست که خودش ارائه میدهد. داستانهای یوناسن اغلب پر است از شخصیتهایی ساده دل و ابله که دست روزگار میکشاندشان به جاهایی بسیار خطرناک در زمانههایی حتی خطرناکتر و همانطور که از نویسنده خوره تاریخ انتظار میرود این یعنی رویدادهای تاریخی و سیاسی.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#نیما_اکبرخانی درباره یوناس یوناسن نوشت:
🔹یوناس یوناسن نویسنده و روزنامه نگار سوئدی تا 47 سالگی خودش هم نمیدانست که تا این اندازه نویسنده است و متاسفانه این همه استعداد را برای مدت زیادی بدون استفاده گذاشته بود. اما خوشبختانه بالاخره روزی رسید که شجاعتش را پیدا کند و از شغلش استعفا دهد و دست همسر و فرزندش را بگیرد و برود در جزیره «گوتلند» که جای نسبتا آرام و بیسر و صداییست بنشیند به نوشتن.
🔹یوناس یوناسن یک خوره تاریخ معاصر است به معنای واقعی کلمه سعی میکند دانستههای خودش را در قالب کلماتی شیرین و خوشخوان برای مخاطبش قطار کند. «داستانهای یوناسن به طرز هوشمندانهای ابلهانهاند» این توصیفیست که خودش ارائه میدهد. داستانهای یوناسن اغلب پر است از شخصیتهایی ساده دل و ابله که دست روزگار میکشاندشان به جاهایی بسیار خطرناک در زمانههایی حتی خطرناکتر و همانطور که از نویسنده خوره تاریخ انتظار میرود این یعنی رویدادهای تاریخی و سیاسی.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍1
📝میان گریه میخندم…
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «مردی که میخندد» و مکتب رمانتیسم در داستاننویسی نوشت:
🔹برخی «مردی که میخندد» را مهمترین اثر ویکتور هوگو میدانند. چرا که این کتاب در عین داشتن قصهای جذاب از طول و تفصیلهای متداول رمانهای قرن هجده و نوزده مانند بینوایان مبرا است. وجه اشتراک این اثر با سایر آثار هوگو قرار گرفتن آنها در یک مکتب ادبی است. «مردی که میخندد» مانند سایر آثار مطرح هوگو از جمله بینوایان و گوژپشت نتردام اثری «رمانتیک» محسوب میشود.
🔹رمانتیکها که از دل بورژواها سر برآورده بودند در اواخر قرن هفده و اوایل قرن هجدهم در جستوجوی زبانی عامیانه بودند. زبانی از دل مردم برای پس زدن زبان سخت اشرافیت که در آثار کلاسیک نمود داشت. آنها با ساختن و پرداختن ادبیات ویژه خود موجب شکلگیری مکتبی به نام رمانتیسم شدند. رماننویسی که تا پیش از این در دوره کلاسیسم مرسوم نبود در این دوره متدوال شد. در واقع «رمان» اثر ادبی شاخص دوران رمانتیسم محسوب میشود.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#لادن_عظیمی درباره رمان «مردی که میخندد» و مکتب رمانتیسم در داستاننویسی نوشت:
🔹برخی «مردی که میخندد» را مهمترین اثر ویکتور هوگو میدانند. چرا که این کتاب در عین داشتن قصهای جذاب از طول و تفصیلهای متداول رمانهای قرن هجده و نوزده مانند بینوایان مبرا است. وجه اشتراک این اثر با سایر آثار هوگو قرار گرفتن آنها در یک مکتب ادبی است. «مردی که میخندد» مانند سایر آثار مطرح هوگو از جمله بینوایان و گوژپشت نتردام اثری «رمانتیک» محسوب میشود.
🔹رمانتیکها که از دل بورژواها سر برآورده بودند در اواخر قرن هفده و اوایل قرن هجدهم در جستوجوی زبانی عامیانه بودند. زبانی از دل مردم برای پس زدن زبان سخت اشرافیت که در آثار کلاسیک نمود داشت. آنها با ساختن و پرداختن ادبیات ویژه خود موجب شکلگیری مکتبی به نام رمانتیسم شدند. رماننویسی که تا پیش از این در دوره کلاسیسم مرسوم نبود در این دوره متدوال شد. در واقع «رمان» اثر ادبی شاخص دوران رمانتیسم محسوب میشود.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍1👏1
📝اعجاز ادبیات حکمتآموز
🖌#محمد_حسام_حاجی_فرج_اله درباره «کلیله و دمنه» نوشت:
🔹کتاب کلیله و دمنه یکی از مهمترین و مشهورترین کتب حکمت به نثر فارسیست. کتابی که جزو ادبیات تعلیمی دستهبندی میشود و شامل داستانهای عبرتآموزی از زبان حیوانات است.
🔹اثر ماندگار نصرالله منشی، اثری ترجمهتألیفیست. یعنی بنیاد کتاب کلیله و دمنهای که به قلم او نگاشته شده ترجمهای از نسخه عربی آن است که ابن مقفع نوشته. اما بعد از ترجمه به آن اضافاتی افزوده «و آن را به آیات و اخبار و ابیات و امثال موکّد گردانیده تا این کتاب که زبده چندهزارساله است، احیایی باشد و مردمان از فواید و منافع آن محروم نمانند.»
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#محمد_حسام_حاجی_فرج_اله درباره «کلیله و دمنه» نوشت:
🔹کتاب کلیله و دمنه یکی از مهمترین و مشهورترین کتب حکمت به نثر فارسیست. کتابی که جزو ادبیات تعلیمی دستهبندی میشود و شامل داستانهای عبرتآموزی از زبان حیوانات است.
🔹اثر ماندگار نصرالله منشی، اثری ترجمهتألیفیست. یعنی بنیاد کتاب کلیله و دمنهای که به قلم او نگاشته شده ترجمهای از نسخه عربی آن است که ابن مقفع نوشته. اما بعد از ترجمه به آن اضافاتی افزوده «و آن را به آیات و اخبار و ابیات و امثال موکّد گردانیده تا این کتاب که زبده چندهزارساله است، احیایی باشد و مردمان از فواید و منافع آن محروم نمانند.»
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍2👏1
📝شرح زندگی مردمان اسیر در تله نوستالژی
🖌#سعیده_ملایی درباره کتاب «کوی غزلها» نوشت:
🔹عربزبانان به نوستالژی «الحنين الي الماضي» میگویند که ترجمه تحتاللفظش میشود «دلتنگی برای گذشته»، و به آن روزگاری که حسرتش را میخورند میگویند «زمن جمیل» که تحتاللفظش میشود روزگار زیبا. اگر رسانههای عربی در حیطه سبک زندگی را دنبال کنید با این واژهها بسیار مواجه خواهید شد. سابقه نوستالژیبازی و غصه خوردن برای ایام خوش گذشته در ادبیات عربی، بسیار طولانی است و حتی به عصر جاهلیت و پیش از اسلام و شعرهای موسوم به «اطلال: ویرانهها» برمیگردد.
🔹فضای داستان و اتفاقاتش برای مخاطبی که مثلاً «کوچه مدق» نجیب محفوظ را خوانده باشد، نمیتواند تکاندهنده و شوق برانگیز باشد. در عین حال رمان، شرح اندوه و شادی مردمی است که در تله درام گیر افتادهاند. کتاب نه گذشته را رد میکند و نه آن را تحسین میکند، فقط زندگی را شرح میدهد تا جایی که کلافهمان میکند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#سعیده_ملایی درباره کتاب «کوی غزلها» نوشت:
🔹عربزبانان به نوستالژی «الحنين الي الماضي» میگویند که ترجمه تحتاللفظش میشود «دلتنگی برای گذشته»، و به آن روزگاری که حسرتش را میخورند میگویند «زمن جمیل» که تحتاللفظش میشود روزگار زیبا. اگر رسانههای عربی در حیطه سبک زندگی را دنبال کنید با این واژهها بسیار مواجه خواهید شد. سابقه نوستالژیبازی و غصه خوردن برای ایام خوش گذشته در ادبیات عربی، بسیار طولانی است و حتی به عصر جاهلیت و پیش از اسلام و شعرهای موسوم به «اطلال: ویرانهها» برمیگردد.
🔹فضای داستان و اتفاقاتش برای مخاطبی که مثلاً «کوچه مدق» نجیب محفوظ را خوانده باشد، نمیتواند تکاندهنده و شوق برانگیز باشد. در عین حال رمان، شرح اندوه و شادی مردمی است که در تله درام گیر افتادهاند. کتاب نه گذشته را رد میکند و نه آن را تحسین میکند، فقط زندگی را شرح میدهد تا جایی که کلافهمان میکند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍1👏1
📝مرگی که پیروزی است!
🖌#لیلا_مهدوی درباره رمان «وقت جنگ دوتارت را کوک کن» نوشت:
🔹«وقت جنگ دوتارت را کوک کن» داستانی از خطه ترکمن صحراست که از چند و چون محافظت از مام وطن حکایت میکند. نگاهبانی از یک قلعه که شاید در نظر نویسنده این قلعه نشانی از ناموس یک خطه دارد.
🔹داستان او از ساخته شدن هویت اجتماعی یک سرزمین حرف میزند و ورای یک داستان تاریخی است. وقت جنگ دوتارت را کوک کن با تکیه بر اشعار ترکمنی و ساز یعنی ادب و هنر به شکل نمادین نشان میدهد که برای حفظ حریم میهن تنها سلاح کافی نیست بلکه فرهنگ و قومیتهای مختلف با تکیه بر باورها و آداب و رسومشان میتوانند ایستادگی کنند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#لیلا_مهدوی درباره رمان «وقت جنگ دوتارت را کوک کن» نوشت:
🔹«وقت جنگ دوتارت را کوک کن» داستانی از خطه ترکمن صحراست که از چند و چون محافظت از مام وطن حکایت میکند. نگاهبانی از یک قلعه که شاید در نظر نویسنده این قلعه نشانی از ناموس یک خطه دارد.
🔹داستان او از ساخته شدن هویت اجتماعی یک سرزمین حرف میزند و ورای یک داستان تاریخی است. وقت جنگ دوتارت را کوک کن با تکیه بر اشعار ترکمنی و ساز یعنی ادب و هنر به شکل نمادین نشان میدهد که برای حفظ حریم میهن تنها سلاح کافی نیست بلکه فرهنگ و قومیتهای مختلف با تکیه بر باورها و آداب و رسومشان میتوانند ایستادگی کنند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
❤2👍2
📝پذیرفتن و پذیرفته شدن!
🖌#حانیه_اخلاقی درباره کتاب «اجازه هست؟» نوشت:
🔹داستانِ کتاب، درباره دوست پیدا کردن است. کتاب درباره جوجه اردکی است که هیچ دوستی ندارد و راه میافتد در جنگل تا دوست پیدا کند و از بقیه حیوانات اجازه بگیرد که میتواند دوستِ آنها باشد یا نه. کلیتِ کتاب درباره دوستی است اما اگر بعد از خواندنش از فرزندتان بپرسید «کتاب درباره چی بود؟» احتمالاً مفاهیم دیگری را به شما یادآوری خواهد کرد.
🔹یکی از جذابترین بخشهای کتاب برای من تصاویرش بود. تصاویر بزرگ، رنگی و دوستداشتنی که پابهپای داستان پیش میرفتند و از قصه جدا نبودند. در واقع نویسنده تصویرپردازی را بخشی از خمیرِ کتاب قرار داده است و همین باعث شده بچهها هنگام خواندن کتاب حس همدلی بیشتری با شخصیتِ اصلی داشته باشند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#حانیه_اخلاقی درباره کتاب «اجازه هست؟» نوشت:
🔹داستانِ کتاب، درباره دوست پیدا کردن است. کتاب درباره جوجه اردکی است که هیچ دوستی ندارد و راه میافتد در جنگل تا دوست پیدا کند و از بقیه حیوانات اجازه بگیرد که میتواند دوستِ آنها باشد یا نه. کلیتِ کتاب درباره دوستی است اما اگر بعد از خواندنش از فرزندتان بپرسید «کتاب درباره چی بود؟» احتمالاً مفاهیم دیگری را به شما یادآوری خواهد کرد.
🔹یکی از جذابترین بخشهای کتاب برای من تصاویرش بود. تصاویر بزرگ، رنگی و دوستداشتنی که پابهپای داستان پیش میرفتند و از قصه جدا نبودند. در واقع نویسنده تصویرپردازی را بخشی از خمیرِ کتاب قرار داده است و همین باعث شده بچهها هنگام خواندن کتاب حس همدلی بیشتری با شخصیتِ اصلی داشته باشند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👏2
📝اشغالگران از ابتدا ارتش بودند
🖌#فاطمه_سادات_حسینی درباره رمان «دروازه خورشید» نوشت:
🔹«دروازه خورشید» در اکثر موقعیتها شباهت عجیبی با آثار رئالیسم جادویی پیدا میکند. با این تفاوت که صحنههای عجیب و جادویی این رمان در اکثر اوقات، خیالی نیستند بلکه در واقعیت رخ دادهاند.
🔹نگاه انتقادی خوری به روشنفکران از نکات جالب این کتاب بود. در جریان داستان برخی از روشنفکران و نویسندگان قصد نوشتن داستان زندگی فلسطینیها را داشتند، اما خوری با لحنی انتقادی تمام روشنفکران را زیر سؤال میبرد و اعتقاد دارد این آدمها نمیتوانند تمام ماجرا را درک کنند، چرا که اصلاً در دنیای دیگری به سر میبرند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#فاطمه_سادات_حسینی درباره رمان «دروازه خورشید» نوشت:
🔹«دروازه خورشید» در اکثر موقعیتها شباهت عجیبی با آثار رئالیسم جادویی پیدا میکند. با این تفاوت که صحنههای عجیب و جادویی این رمان در اکثر اوقات، خیالی نیستند بلکه در واقعیت رخ دادهاند.
🔹نگاه انتقادی خوری به روشنفکران از نکات جالب این کتاب بود. در جریان داستان برخی از روشنفکران و نویسندگان قصد نوشتن داستان زندگی فلسطینیها را داشتند، اما خوری با لحنی انتقادی تمام روشنفکران را زیر سؤال میبرد و اعتقاد دارد این آدمها نمیتوانند تمام ماجرا را درک کنند، چرا که اصلاً در دنیای دیگری به سر میبرند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍2
📝اصالت زندگی در شرایط جنگی
🖌#لیلا_مهدوی درباره کتاب «لهجههای غزهای» نوشت:
🔹لهجههای غزهای مماس با واقعیت و بیپرده روایت شده است از زاویه و دوربین نگاههایی که هنوز در بهت و تحیر ماندهاند. از مردمک چشمهایی که هنوز تنشان از داغ گرم است و وقتی نداشتند تا هرم آتش افتاده در آبادیهایشان را خوب حس کنند. روایتهایی درست از دل حادثه.
🔹روایتها در لهجههای غزهای بهگونهایست که در هر ورق راوی یک لحظه از واقعیت را ثبت میکند ولی عمق کلمات به واسطه خلوص و البته فرم روایی در ذهن مخاطب ژرفا دارد و ما به عنوان مخاطب میتوانیم خودمان در ذهن خودمان واقعیت بیکم و کاست گفته شده در بیان مستقیم و صریح نویسنده را بارها و بارها تصویر کنیم.
#کتاب_ماه
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#لیلا_مهدوی درباره کتاب «لهجههای غزهای» نوشت:
🔹لهجههای غزهای مماس با واقعیت و بیپرده روایت شده است از زاویه و دوربین نگاههایی که هنوز در بهت و تحیر ماندهاند. از مردمک چشمهایی که هنوز تنشان از داغ گرم است و وقتی نداشتند تا هرم آتش افتاده در آبادیهایشان را خوب حس کنند. روایتهایی درست از دل حادثه.
🔹روایتها در لهجههای غزهای بهگونهایست که در هر ورق راوی یک لحظه از واقعیت را ثبت میکند ولی عمق کلمات به واسطه خلوص و البته فرم روایی در ذهن مخاطب ژرفا دارد و ما به عنوان مخاطب میتوانیم خودمان در ذهن خودمان واقعیت بیکم و کاست گفته شده در بیان مستقیم و صریح نویسنده را بارها و بارها تصویر کنیم.
#کتاب_ماه
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍3
📝حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد
🖌#الهام_اشرفی درباره رمان «از عشق با من حرف بزن» نوشت:
🔹در رمان «از عشق با من حرف بزن» حتی یک تیر جنگی شلیک نمیشود. ماجرای رمان مثل رمان دیگر اریش رمارک، فروغ زندگی، در اردوگاههای کار اجباری و جنگی و در میان اسرای جنگی و یهودیان نیز نمیگذرد. ولی در تکتک پاراگرافهای رمان بوی جنگ استشمام میشود. حال و هوای شهر پاریس حال و هوای شروع جنگی است که در میان وحشت و زمزمههای مردم در جریان است.
🔹نویسنده از دل چند شخصیت دربوداغون و آواره از وطنهایشان، با شغلهای عجیبی که دارند و اصلاً با نوع زیست عجیب و پا در هوایی که دارند بهترین فضاسازی و بهترین توصیفها و از همه مهمتر بهترین دیالوگها را درآورده است؛ از آن شخصیتها و تصاویر و گفتوگوهایی که هیچگاه از یاد خواننده نمیرود.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#الهام_اشرفی درباره رمان «از عشق با من حرف بزن» نوشت:
🔹در رمان «از عشق با من حرف بزن» حتی یک تیر جنگی شلیک نمیشود. ماجرای رمان مثل رمان دیگر اریش رمارک، فروغ زندگی، در اردوگاههای کار اجباری و جنگی و در میان اسرای جنگی و یهودیان نیز نمیگذرد. ولی در تکتک پاراگرافهای رمان بوی جنگ استشمام میشود. حال و هوای شهر پاریس حال و هوای شروع جنگی است که در میان وحشت و زمزمههای مردم در جریان است.
🔹نویسنده از دل چند شخصیت دربوداغون و آواره از وطنهایشان، با شغلهای عجیبی که دارند و اصلاً با نوع زیست عجیب و پا در هوایی که دارند بهترین فضاسازی و بهترین توصیفها و از همه مهمتر بهترین دیالوگها را درآورده است؛ از آن شخصیتها و تصاویر و گفتوگوهایی که هیچگاه از یاد خواننده نمیرود.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👏2
📝برای زندگی برمیگردیم
🖌#سمیه_سادات_حسینی در داستانی از انسانها، ترسهایشان و مبارزه برای فلسطین نوشت:
🔹از چندماه قبل، یک چیز خیلی واضح بود: «همهچیز در یک لحظه اتفاق میافتد.» او هم به این مسئله خو گرفته بود. عادت کرده بود. حالا عادتکردن هم که نه. در واقع هرگز این را فراموش نمیکرد که شاید این لحظه، همان لحظهای باشد که بالاخره اتفاق میافتاد.
🔹آن روز، مونا گریه میکرد. نه که جدید باشد؛ این روزها او مدام میگریست. خواهر پنجسالهاش. این بار بهانه بیسکوییتی را میگرفت که قبلا عادت داشت مدام بخورد و این روزها دیگر پیدا نمیشد. معدود فروشگاههای باقیمانده هم قوت غالب را برای فروش میآوردند؛ نه جنس لوکسی مانند ببسکوییتی دولایه با خمیر شکلات وسطش و روکش شیرین نارگیلی رویش. قبلترها گاهی که با زیاده در کوچهها ول میگشتند، مادر میگفت که برود از فلان فروشگاه، چند تا از آن بیسکوییتها بخرد و بیاورد. او هم قدمزنان با زیاده میرفتند همان فروشگاه و هرکدام چندبسته از همان بیسکوییت میخریدند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#سمیه_سادات_حسینی در داستانی از انسانها، ترسهایشان و مبارزه برای فلسطین نوشت:
🔹از چندماه قبل، یک چیز خیلی واضح بود: «همهچیز در یک لحظه اتفاق میافتد.» او هم به این مسئله خو گرفته بود. عادت کرده بود. حالا عادتکردن هم که نه. در واقع هرگز این را فراموش نمیکرد که شاید این لحظه، همان لحظهای باشد که بالاخره اتفاق میافتاد.
🔹آن روز، مونا گریه میکرد. نه که جدید باشد؛ این روزها او مدام میگریست. خواهر پنجسالهاش. این بار بهانه بیسکوییتی را میگرفت که قبلا عادت داشت مدام بخورد و این روزها دیگر پیدا نمیشد. معدود فروشگاههای باقیمانده هم قوت غالب را برای فروش میآوردند؛ نه جنس لوکسی مانند ببسکوییتی دولایه با خمیر شکلات وسطش و روکش شیرین نارگیلی رویش. قبلترها گاهی که با زیاده در کوچهها ول میگشتند، مادر میگفت که برود از فلان فروشگاه، چند تا از آن بیسکوییتها بخرد و بیاورد. او هم قدمزنان با زیاده میرفتند همان فروشگاه و هرکدام چندبسته از همان بیسکوییت میخریدند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👏1
📝بازمانده از یک نبرد هستهای
🖌#مصطفی_رضایی درباره رمان «ز مثل زکریا» نوشت:
🔹داستان از این قرار است که دختر بچهای شانزده ساله به نام «آن بوردن» از یک جنگ جهانی هستهای جان سالم به در میبرد و در درهای کوچک، تنها زندگی میکند. اثری هم از بازماندگان دیگر نیست و او باید برای بقا مبارزه کند. تا زمانی که مردی به دره میآید و موجب وحشت میشود.
🔹«ز مثل زکریا» رمانی علمی تخیلی و آخرالزمانی است که توسط روبرت سی ابراین نوشته شده و پس از مرگ او در سال 1974 منتشر شد. این نویسنده فرصت اتمام داستان را پیدا نکرد چرا که سال ۱۹۷۳ از دنیا رفت. پس از مرگ او همسر و دخترش یادداشتهایش را جمعآوری کرده و کتاب را به پایان رساندند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#مصطفی_رضایی درباره رمان «ز مثل زکریا» نوشت:
🔹داستان از این قرار است که دختر بچهای شانزده ساله به نام «آن بوردن» از یک جنگ جهانی هستهای جان سالم به در میبرد و در درهای کوچک، تنها زندگی میکند. اثری هم از بازماندگان دیگر نیست و او باید برای بقا مبارزه کند. تا زمانی که مردی به دره میآید و موجب وحشت میشود.
🔹«ز مثل زکریا» رمانی علمی تخیلی و آخرالزمانی است که توسط روبرت سی ابراین نوشته شده و پس از مرگ او در سال 1974 منتشر شد. این نویسنده فرصت اتمام داستان را پیدا نکرد چرا که سال ۱۹۷۳ از دنیا رفت. پس از مرگ او همسر و دخترش یادداشتهایش را جمعآوری کرده و کتاب را به پایان رساندند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍4
📝ماجرای فروغ و جایی که گلستان فرار میکند
🖌#فاطمه_شریفی درباره کتاب «از روزگار رفته» نوشت:
🔹ابراهیم گلستان مرد عجیبی است. نه فقط چون در هر هنری که آزموده، توفیق یافته و نه فقط چون اولین استودیو فیلمسازی خصوصی ایران را برپا کرده. نه به خاطر رابطه عجیبش با فروغ فرخزاد و پدر لیلی و کاوه گلستان بودن و نه حتی بهخاطر دشمنیهای عیان و پنهانش با جلال آلاحمد، احمد شاملو، خانلری و دهباشی. آدم عجیبی است به خاطر همه اینها و نه فقط اینها.
🔹این گفتوگو توسط حسن فیاد، طی روزهای متمادی و برای ساخت یک فیلم مستند ضبط شده است اما به دلیلی که در کتاب به آن اشاره نمیشود ساخت مستند نیمهکاره رها شده و پس از چند سال حسن عظیمپور این گفتوگو را برای چاپ بهصورت کتاب تنظیم میکند. به وضوح مشخص است که پرسش و پاسخها از نظر تقدم و تاخر و توالی جابهجا شدهاند. عظیمپور احتمالا متن اولیه را بهصورت موضوعی مرتب کرده است. همین مساله ممکن است در بخشهایی از کتاب خواننده را سردرگم کند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#فاطمه_شریفی درباره کتاب «از روزگار رفته» نوشت:
🔹ابراهیم گلستان مرد عجیبی است. نه فقط چون در هر هنری که آزموده، توفیق یافته و نه فقط چون اولین استودیو فیلمسازی خصوصی ایران را برپا کرده. نه به خاطر رابطه عجیبش با فروغ فرخزاد و پدر لیلی و کاوه گلستان بودن و نه حتی بهخاطر دشمنیهای عیان و پنهانش با جلال آلاحمد، احمد شاملو، خانلری و دهباشی. آدم عجیبی است به خاطر همه اینها و نه فقط اینها.
🔹این گفتوگو توسط حسن فیاد، طی روزهای متمادی و برای ساخت یک فیلم مستند ضبط شده است اما به دلیلی که در کتاب به آن اشاره نمیشود ساخت مستند نیمهکاره رها شده و پس از چند سال حسن عظیمپور این گفتوگو را برای چاپ بهصورت کتاب تنظیم میکند. به وضوح مشخص است که پرسش و پاسخها از نظر تقدم و تاخر و توالی جابهجا شدهاند. عظیمپور احتمالا متن اولیه را بهصورت موضوعی مرتب کرده است. همین مساله ممکن است در بخشهایی از کتاب خواننده را سردرگم کند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍1🤔1
📝در باب معنای زندگی
🖌#مهرسا_صفرخانی درباره رمان «همه میمیرند» نوشت:
🔹دوبوار بر این باور است که انسان در جهانی بیمعنا به دنیا میآید و باید خود، معنایی برای زندگیاش بیافریند. در این میان، مرگ یکی از مهمترین اجزای زندگی است که به آن معنا میبخشد. فوسکا، که از مرگ رهایی یافته، به تدریج درمییابد که این رهایی، به معنای از دستدادن معناست.
🔹کتاب «همه میمیرند» نهتنها یک رمان درباره جاودانگی و مرگ است، بلکه به یکی از بزرگترین پرسشهای انسانی، یعنی «معنای زندگی» پاسخ میدهد. با نگاهی عمیق به این رمان، میتوان دریافت که دوبوار با جسارت و دقت، دریچهای به سوی درک بهتری از زندگی و مرگ گشوده و ما را به چالش میکشد تا به این سوال اساسی با دقت و حساسیت بیشتری پاسخ دهیم.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#مهرسا_صفرخانی درباره رمان «همه میمیرند» نوشت:
🔹دوبوار بر این باور است که انسان در جهانی بیمعنا به دنیا میآید و باید خود، معنایی برای زندگیاش بیافریند. در این میان، مرگ یکی از مهمترین اجزای زندگی است که به آن معنا میبخشد. فوسکا، که از مرگ رهایی یافته، به تدریج درمییابد که این رهایی، به معنای از دستدادن معناست.
🔹کتاب «همه میمیرند» نهتنها یک رمان درباره جاودانگی و مرگ است، بلکه به یکی از بزرگترین پرسشهای انسانی، یعنی «معنای زندگی» پاسخ میدهد. با نگاهی عمیق به این رمان، میتوان دریافت که دوبوار با جسارت و دقت، دریچهای به سوی درک بهتری از زندگی و مرگ گشوده و ما را به چالش میکشد تا به این سوال اساسی با دقت و حساسیت بیشتری پاسخ دهیم.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍3❤1
📝رنجهایمان ما را به هم پیوند میدهد
🖌#حانیه_اخلاقی درباره کتاب «لهجههای غزهای» نوشت:
🔹ماهیت این کتاب، شبیه هر روایت دیگری از غزه، مقاومت است. اما نه آن مقاومتی که ما تصورش را داریم. مقاومت، نه در پشتِ خاکریزها و با اسلحه و بمبافکن و پشت خط جولان؛ بلکه در دنیایِ واقعی؛ در زندگی در جنگ و با جنگ که پیوندی ناگسستنی دارد با ترس، اضطراب، عشق، امید و خشم. مقاومتی که واقعی است و از افسانهها زاییده نشده. آدمها را خسته میکند. کلافه میکند. غمگین میکند. و بیشتر از همه، خشمشان را لبریز میکند. این همان مقاومتی است که ما را با آدمهای این روایتها پیوند میدهد.
🔹خواندن کتاب «لهجههای غزهای» را مدت زیادی به تعویق انداختم. نه برای اینکه اینروزها شلوغترین روزهای زندگیام را میگذرانم. بلکه برای اینکه احساس میکردم الان در موقعیت مناسبش نیستم. من آدم رنجدیدهای نیستم و احساس میکردم توانایی رویارویی با حجم زیادی از رنج و مرگ و غم و فقدان را ندارم.
#کتاب_ماه
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#حانیه_اخلاقی درباره کتاب «لهجههای غزهای» نوشت:
🔹ماهیت این کتاب، شبیه هر روایت دیگری از غزه، مقاومت است. اما نه آن مقاومتی که ما تصورش را داریم. مقاومت، نه در پشتِ خاکریزها و با اسلحه و بمبافکن و پشت خط جولان؛ بلکه در دنیایِ واقعی؛ در زندگی در جنگ و با جنگ که پیوندی ناگسستنی دارد با ترس، اضطراب، عشق، امید و خشم. مقاومتی که واقعی است و از افسانهها زاییده نشده. آدمها را خسته میکند. کلافه میکند. غمگین میکند. و بیشتر از همه، خشمشان را لبریز میکند. این همان مقاومتی است که ما را با آدمهای این روایتها پیوند میدهد.
🔹خواندن کتاب «لهجههای غزهای» را مدت زیادی به تعویق انداختم. نه برای اینکه اینروزها شلوغترین روزهای زندگیام را میگذرانم. بلکه برای اینکه احساس میکردم الان در موقعیت مناسبش نیستم. من آدم رنجدیدهای نیستم و احساس میکردم توانایی رویارویی با حجم زیادی از رنج و مرگ و غم و فقدان را ندارم.
#کتاب_ماه
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
❤2👎2👏1
📝آونگ امید و ناامیدی
🖌#امیر_مرادی درباره کتاب «بازی سپیدهدم و رویا» نوشت:
🔹مشخّص نیست ــ یا اگر هست من نمیدانم ــ که کدام تجربه زیستهای، شنیتسلر را بر سر نوشتن این داستان آورده است امّا مشخّص است که تنها تجربیات از جنس امیدواری در اوج خسران، میتوانند نویسنده را برای نوشتن شاهکاری در این حدّ و حدود، ترغیب کنند.
🔹 «بازی در سپیدهدم» داستان غرور هم هست. در احوالات اهالی ژاپن شنیدهایم که وقتی در معرض شکسته شدن غرور قرار بگیرند، دست به هاراگیری میزنند و به زبان خودمانیتر، مردن به دست خویش را بارها به زیست ننگآمیز ترجیح میدهند. شنیتسلر از این منظر هم به داستان نگاه کرده است و هیچ اشکالی هم ندارد که اثر یک نویسنده، ترکیبی باشد از دو حسّ قدرتمند در آدمی که در بزنگاهی ناگزیر و بیگریز، با یکدیگر تلاقی میکنند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#امیر_مرادی درباره کتاب «بازی سپیدهدم و رویا» نوشت:
🔹مشخّص نیست ــ یا اگر هست من نمیدانم ــ که کدام تجربه زیستهای، شنیتسلر را بر سر نوشتن این داستان آورده است امّا مشخّص است که تنها تجربیات از جنس امیدواری در اوج خسران، میتوانند نویسنده را برای نوشتن شاهکاری در این حدّ و حدود، ترغیب کنند.
🔹 «بازی در سپیدهدم» داستان غرور هم هست. در احوالات اهالی ژاپن شنیدهایم که وقتی در معرض شکسته شدن غرور قرار بگیرند، دست به هاراگیری میزنند و به زبان خودمانیتر، مردن به دست خویش را بارها به زیست ننگآمیز ترجیح میدهند. شنیتسلر از این منظر هم به داستان نگاه کرده است و هیچ اشکالی هم ندارد که اثر یک نویسنده، ترکیبی باشد از دو حسّ قدرتمند در آدمی که در بزنگاهی ناگزیر و بیگریز، با یکدیگر تلاقی میکنند.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👏3
📝آواز زیر دوش
🖌#احمد_تقی_خانی درباره ضرورت حضور راهنما در کنار نویسنده نوشت:
🔹شاید چون در آنجا خلوت کردهایم؛ شاید چون آنجا حوصلهمان سر میرود؛ شاید چون فکر میکنیم آنجا راحتتریم؛ شاید چون بخار، صدا را نرم و مخملی میکند و شاید به خاطر بازگشت صدا و حتی آکوستیک بودن فضای حمام! هرچه هست حمام جایی است که خیلی از ما آنجا صدایمان را آزاد میکنیم و میزنیم زیر انواع مهملِ آواز و خود و دیگرانِ بیرون از حمام را به ملکوت میرسانیم و خیال میکنیم صدایمان حریر مهتاب است.
🔹خیلی از نویسندگانی که میبینیم و کارهایشان را میخوانیم در حد همان آواز زیر دوش هستند و نه بیشتر! با این تفاوت که صدای زیر دوششان را ضبط کرده و در بازار نشر دادهاند. در محیطی قلم زدهاند که جز خودشان کسی صدای قلمشان را نشنیده و چون توانستهاند صفحاتی را سیاه کنند، فکر کردهاند خبری است.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
🖌#احمد_تقی_خانی درباره ضرورت حضور راهنما در کنار نویسنده نوشت:
🔹شاید چون در آنجا خلوت کردهایم؛ شاید چون آنجا حوصلهمان سر میرود؛ شاید چون فکر میکنیم آنجا راحتتریم؛ شاید چون بخار، صدا را نرم و مخملی میکند و شاید به خاطر بازگشت صدا و حتی آکوستیک بودن فضای حمام! هرچه هست حمام جایی است که خیلی از ما آنجا صدایمان را آزاد میکنیم و میزنیم زیر انواع مهملِ آواز و خود و دیگرانِ بیرون از حمام را به ملکوت میرسانیم و خیال میکنیم صدایمان حریر مهتاب است.
🔹خیلی از نویسندگانی که میبینیم و کارهایشان را میخوانیم در حد همان آواز زیر دوش هستند و نه بیشتر! با این تفاوت که صدای زیر دوششان را ضبط کرده و در بازار نشر دادهاند. در محیطی قلم زدهاند که جز خودشان کسی صدای قلمشان را نشنیده و چون توانستهاند صفحاتی را سیاه کنند، فکر کردهاند خبری است.
🔺متن کامل این نوشتار را در سایت مجله الکترونیک واو بخوانید.
👍2👏1