چهارمین کتاب نشر اسم روانه کتابفروشیها شد.
⬅ #شب_های_حرم_خانه
روایتی از زندگی زنان در دربار ناصرالدین شاه قاجار
ـــــــــــــ
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
⬅ #شب_های_حرم_خانه
روایتی از زندگی زنان در دربار ناصرالدین شاه قاجار
ـــــــــــــ
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
نشر اسم
Photo
مریم بصیری٬ نویسنده کتاب:
من رشته تحصیلی و تخصصام در زمینه تئاتر است و از همین منظر به تعزیه نیز علاقه زیادی دارم. در این زمینه پژوهشهای زیادی نیز انجام دادهام و در تمامی آثاری هم که از من چه در بخش پژوهش، چه داستان منتشر شده مساله زنان در صدر و اولویت قرار دارد. در این داستان بلند نیز موضوع زنان برای من در اولویت بود و میخواستم ریشه شکلگیری جلسات تعزیه زنانه را کشف و با این داستان آن را روایت کنم.
محور این داستان شخصی است با عنوان «ملاباجی» که مسئول راهاندازی تعزیه برای زنان دربار ناصری میشود اما در ادامه برای وی چنان مشکلاتی میآفرینند که از این کار دست کشیده و مجالسش را بیرون از دربار برگزار میکند. من همیشه دوست داشتم این فضا را بازسازی کنم و رمان «شبهای حرمخانه» تلاشی است برای این کار.
تعزیه بر خلاف روال رایج تنها موضوعی حزنانگیز نیست، بلکه نوعی نمایش آئینی است که در قالب شاد هم برگزار میشود. موضوعاتی مانند ازدواج حضرت فاطمه(س) در موضوع روایت تعزیه، جزو تعزیههای شاد به شمار میرود.
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
من رشته تحصیلی و تخصصام در زمینه تئاتر است و از همین منظر به تعزیه نیز علاقه زیادی دارم. در این زمینه پژوهشهای زیادی نیز انجام دادهام و در تمامی آثاری هم که از من چه در بخش پژوهش، چه داستان منتشر شده مساله زنان در صدر و اولویت قرار دارد. در این داستان بلند نیز موضوع زنان برای من در اولویت بود و میخواستم ریشه شکلگیری جلسات تعزیه زنانه را کشف و با این داستان آن را روایت کنم.
محور این داستان شخصی است با عنوان «ملاباجی» که مسئول راهاندازی تعزیه برای زنان دربار ناصری میشود اما در ادامه برای وی چنان مشکلاتی میآفرینند که از این کار دست کشیده و مجالسش را بیرون از دربار برگزار میکند. من همیشه دوست داشتم این فضا را بازسازی کنم و رمان «شبهای حرمخانه» تلاشی است برای این کار.
تعزیه بر خلاف روال رایج تنها موضوعی حزنانگیز نیست، بلکه نوعی نمایش آئینی است که در قالب شاد هم برگزار میشود. موضوعاتی مانند ازدواج حضرت فاطمه(س) در موضوع روایت تعزیه، جزو تعزیههای شاد به شمار میرود.
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
نشر اسم
کتاب «شبهای حرمخانه» فصل امینه اقدس ➡ @esmpub
قصه ی گل بخت اما فارغ از قصه زنان فرح آباد بود. عروسِ والاگهرِ کتاب ها شده بود و کتاب ها، دامادِ شب های رویایی او.
برشی از کتاب #شب_های_حرم_خانه
#مریم_بصیری
#نشر_اسم
پ.ن1: کتابی گرم، روان و دلنشین
قلمِ نویسنده در توصیف ها در اوج هنرنمایی بود.
پ.ن2: افسوس بر غربتِ هنرِ تعزیه
پ.ن3: ناصرالدین شاه 😒
.
.
.
⬅ عکس و متن از صفحه اینستاگرام یکی از همراهان نشر اسم
برشی از کتاب #شب_های_حرم_خانه
#مریم_بصیری
#نشر_اسم
پ.ن1: کتابی گرم، روان و دلنشین
قلمِ نویسنده در توصیف ها در اوج هنرنمایی بود.
پ.ن2: افسوس بر غربتِ هنرِ تعزیه
پ.ن3: ناصرالدین شاه 😒
.
.
.
⬅ عکس و متن از صفحه اینستاگرام یکی از همراهان نشر اسم
نشر اسم
📑 #شب_های_حرم_خانه ✍ #مریم_بصیری 📖 #نشر_اسم ــــــــــــــــــ :ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
خانم بصیری در این رمان داستانی تاریخی را با موضوع تعزیهخوانی برای زنان دربار ناصرالدین شاه را دستمایه خلق اثری قرار داده که در مرز میان واقعیت و خیال نویسنده در رفت و آمد است.
فهرست فصل هاي اين كتاب به اسم زنان دربار ناصر الدين شاه به صورت زير است:
گل بخت
مهد عليا
سنبل سادات
خاتون
امينه اقدس
رخشنده
خجسته خانم
وجيهه سلطان
پريرماه
خانم باشي
ماه رخسار
مه جبين
قمر السلطنه
ننه قندهاري
ملك زاده خانم
رحمت خانم
انيس الدوله
خورشيد كلاه
حوروش .
عکس و متن از صفحه اینستاگرام:
#پاتوق_کتاب_بندرعباس
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
فهرست فصل هاي اين كتاب به اسم زنان دربار ناصر الدين شاه به صورت زير است:
گل بخت
مهد عليا
سنبل سادات
خاتون
امينه اقدس
رخشنده
خجسته خانم
وجيهه سلطان
پريرماه
خانم باشي
ماه رخسار
مه جبين
قمر السلطنه
ننه قندهاري
ملك زاده خانم
رحمت خانم
انيس الدوله
خورشيد كلاه
حوروش .
عکس و متن از صفحه اینستاگرام:
#پاتوق_کتاب_بندرعباس
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
نشر اسم
آیا خودش بود؟ او زیباتر بود یا دختری که از دل آینه با سرخاب-سفیدابهایش به او نگاه میکرد؟
در آینه اول چشمهای سیاهش را دیده بود که با نقش سُرمه، سیاهتر شدهاند و بعد ابروهای وَسمه کشیدهاش را. مات مانده بود، چون تندیس شاهزادههایی که در تالار برلیان دیده بود؛ آیا خودش بود؟ او زیباتر بود یا دختری که از دل آینه با سرخاب-سفیدابهایش به او نگاه میکرد؟
#برشی_از_کتاب/صفحه۹
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
#برشی_از_کتاب/صفحه۹
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
#شب_های_حرم_خانه
روایتی از زندگی زنان در دربار ناصرالدین شاه از زاویه ی دید زنی به نام گل بخت که به همراه مادر خود در دربار تعزیه (شاد) اجرا می کند.
از متن کتاب:
مهدعلیا فهمید باز سلطان می خواهد بازی چراغ خاموش کنی راه بیندازد.چراغ الکتریک تالار را خاموش کردند، زنان به جان هم افتادند. مهد علیا هم از این بازی خوشش می آمد. از اینکه می دید زنان فرصتی پیدا کرده اند تا دق و دلی هایشان را سر هم خالی کنند، لذت می برد.... در تاریکی سایه محوی از زنان را دید که موی هم را می کشند و لباس هم را پاره می کنند.
.......
پ.ن:موقع خرید قبل اینکه بدونم موضوعش چیه،جلدش خیلی جذبم کرد.
#قدیمی_پسند :)
کتاب نثر ساده و جذابی داره خصوصا برای افرادی که تاریخ پسند هستند.
متن و عکس از هانی گرافیک
ــــــــــــــــــ
instagram.com/p/BQbHZCABh57
روایتی از زندگی زنان در دربار ناصرالدین شاه از زاویه ی دید زنی به نام گل بخت که به همراه مادر خود در دربار تعزیه (شاد) اجرا می کند.
از متن کتاب:
مهدعلیا فهمید باز سلطان می خواهد بازی چراغ خاموش کنی راه بیندازد.چراغ الکتریک تالار را خاموش کردند، زنان به جان هم افتادند. مهد علیا هم از این بازی خوشش می آمد. از اینکه می دید زنان فرصتی پیدا کرده اند تا دق و دلی هایشان را سر هم خالی کنند، لذت می برد.... در تاریکی سایه محوی از زنان را دید که موی هم را می کشند و لباس هم را پاره می کنند.
.......
پ.ن:موقع خرید قبل اینکه بدونم موضوعش چیه،جلدش خیلی جذبم کرد.
#قدیمی_پسند :)
کتاب نثر ساده و جذابی داره خصوصا برای افرادی که تاریخ پسند هستند.
متن و عکس از هانی گرافیک
ــــــــــــــــــ
instagram.com/p/BQbHZCABh57
Instagram
نشر اسم
#شب_های_حرم_خانه روایتی از زندگی زنان در دربار ناصرالدین شاه از زاویه ی دید زنی به نام گل بخت که به همراه مادر خود در دربار تعزیه (شاد) اجرا می کند. از متن کتاب: مهدعلیا فهمید باز سلطان می خواهد بازی چراغ خاموش کنی راه بیندازد.چراغ الکتریک تالار را خاموش…
نشر اسم
ردیف آتشگردانها در دست خدمۀ آبدارخانه، دایرههای آتشین بسیاری در هوا نقش کرده بود. آتشی هم در دل گلبخت به پا شده بود و لحظهبهلحظه گداختهتر میشد. ــــــــــــــــــ 📑 #شب_های_حرم_خانه
:
ردیف آتشگردانها در دست خدمۀ آبدارخانه، دایرههای آتشین بسیاری در هوا نقش کرده بود. آتشی هم در دل گلبخت به پا شده بود و لحظهبهلحظه گداختهتر میشد. هرچه آب در کوزههای شیشهای و قَلندری قلیانها بیشتر قُلقُل میکرد، گلبخت بیشتر برمیآشفت. از نگاه آنهمه زن دلآشوبه گرفته بود. بیم آن داشت نتواند آنطور که برازنده است، تعزیهای به آن عظمت را بهسرانجام برساند. نخستین باری بود که زنان سوار بر اسب، تعزیه میخواندند. تعزیهای که قرار بود از اجرای مردان تکیهدولت هیچ کم نداشته باشد. گلبخت میدانست که نمیتواند با وسایل اندک و تعزیهخوانهای تعلیمندیدهاش، بیشتر از آن جولان دهد....
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
ردیف آتشگردانها در دست خدمۀ آبدارخانه، دایرههای آتشین بسیاری در هوا نقش کرده بود. آتشی هم در دل گلبخت به پا شده بود و لحظهبهلحظه گداختهتر میشد. هرچه آب در کوزههای شیشهای و قَلندری قلیانها بیشتر قُلقُل میکرد، گلبخت بیشتر برمیآشفت. از نگاه آنهمه زن دلآشوبه گرفته بود. بیم آن داشت نتواند آنطور که برازنده است، تعزیهای به آن عظمت را بهسرانجام برساند. نخستین باری بود که زنان سوار بر اسب، تعزیه میخواندند. تعزیهای که قرار بود از اجرای مردان تکیهدولت هیچ کم نداشته باشد. گلبخت میدانست که نمیتواند با وسایل اندک و تعزیهخوانهای تعلیمندیدهاش، بیشتر از آن جولان دهد....
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
نشر اسم
چهارشنبهسوری، دختران بختبسته و زنان بیبچه از کنار توپ تا جلوی نقارهخانهٔ دربار صف میایستادند و قاشق میزدند تا زنان حرمخانه چیزی در کاسهشان بیندازند و آنها هم حاجتشان را بگیرند. #برشی_از_کتاب
چهارشنبهٔ آخر ماه صفر بود و سنبلسادات میدانست که الان است بعضی از زنان حرمخانه برای بچهدار شدن از سلطان، با یک کلهقند نذری به سراغ توپ مروارید میدان ارگ بیایند. همانطور که روز چهارشنبهسوری، دختران بختبسته و زنان بیبچه از کنار توپ تا جلوی نقارهخانهٔ دربار صف میایستادند و قاشق میزدند تا زنان حرمخانه چیزی در کاسهشان بیندازند و آنها هم حاجتشان را بگیرند. هیچکس توجهی نداشت چه کسی باید در کاسهٔ خود آن زنها سکهای بیندازد.
#برشی_از_کتاب
صفحه۲۷۳
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
#برشی_از_کتاب
صفحه۲۷۳
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
#مادر
باب سعادت همیشه از سوی مادر به روی فرزند گشوده میشود.
#برشی_از_کتاب
صفحه۱۲۵
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید
باب سعادت همیشه از سوی مادر به روی فرزند گشوده میشود.
#برشی_از_کتاب
صفحه۱۲۵
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید
در روشنایی روز، کوچهها مهربانتر شده بودند. همراه مرحمتخانم از کوچههای نفرآباد بیرون آمدند و وارد باغچۀ علیجانی شدند. حوض بزرگ وسط باغچه پر از آب روانی بود که از قنات خسروخانی سرچشمه میگرفت. از دو کوچه و دالان گذشتند و خیلی زود به امامزاده طاهر رسیدند و وارد صحن صارمالدوله شدند. وقتی به کاشیکاری ممتازِ مصور به تصویر ظلالسلطان رسیدند، سنبلسادات گفت: از دو سال پیش تا به حال چقدر اینجا عوض شده است!
قربانش بروم، امامزاده طاهـر همه را یکسان مینگرد. چشمان شاهزاده ظلالسلطان را که شفا داد، او اینجا را مرمت کرد و راهرویی از این صحن به صحن عتیق گشود تا راه زوار در این دو امامزاده به هم نزدیکتر شود.
#برشی_از_کتاب
صفحه۲۸۶
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
ــــــــــــــــــ
instagram.com/p/BSIU13IhXNu
قربانش بروم، امامزاده طاهـر همه را یکسان مینگرد. چشمان شاهزاده ظلالسلطان را که شفا داد، او اینجا را مرمت کرد و راهرویی از این صحن به صحن عتیق گشود تا راه زوار در این دو امامزاده به هم نزدیکتر شود.
#برشی_از_کتاب
صفحه۲۸۶
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
ــــــــــــــــــ
instagram.com/p/BSIU13IhXNu
Instagram
نشر اسم
: در روشنایی روز، کوچهها مهربانتر شده بودند. همراه مرحمتخانم از کوچههای نفرآباد بیرون آمدند و وارد باغچۀ علیجانی شدند. حوض بزرگ وسط باغچه پر از آب روانی بود که از قنات خسروخانی سرچشمه میگرفت. از دو کوچه و دالان گذشتند و خیلی زود به امامزاده طاهر رسیدند…
عکس از یکی از همراهان خوب نشر اسم خانم فرخزاد
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
➡instagram.com/p/BSnveNU
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
:ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
➡instagram.com/p/BSnveNU
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
📘کتاب #عقل_و_استدلال_و_عقلانیت
💭 #سعید_زیباکلام
📄 #نشر_اسم
✍ #مریم_بصیری
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
📘کتاب #عقل_و_استدلال_و_عقلانیت
💭 #سعید_زیباکلام
📄 #نشر_اسم
نشر اسم
📑 #شب_های_حرم_خانه ✍ #مریم_بصیری 📖 #نشر_اسم ــــــــــــــــــ 📘کتاب #عقل_و_استدلال_و_عقلانیت 💭 #سعید_زیباکلام 📄 #نشر_اسم
:
شبهای حرمخانه روایتی از زندگی زنانه است و مرکزیت وقایع در دربار ناصری میگذرد. درواقع نویسنده با تکیه و پرداختن به تعزیهخوانی زنان که در نوع خود موضوع بسیار جالب توجهی است، توانسته از حالات روحی و ذهنی زنانه تصویرهای خوبی ارائه کند.
#در_بهشت_موجود_است
#معرفى_كتاب_بهشت
عکس و متن از کافه کتاب بهشت
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
ــــــــــــــــــ
📘کتاب #عقل_و_استدلال_و_عقلانیت
💭 #سعید_زیباکلام
ــــــــــــــــــ
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
: ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
شبهای حرمخانه روایتی از زندگی زنانه است و مرکزیت وقایع در دربار ناصری میگذرد. درواقع نویسنده با تکیه و پرداختن به تعزیهخوانی زنان که در نوع خود موضوع بسیار جالب توجهی است، توانسته از حالات روحی و ذهنی زنانه تصویرهای خوبی ارائه کند.
#در_بهشت_موجود_است
#معرفى_كتاب_بهشت
عکس و متن از کافه کتاب بهشت
ــــــــــــــــــ
📑 #شب_های_حرم_خانه
✍ #مریم_بصیری
ــــــــــــــــــ
📘کتاب #عقل_و_استدلال_و_عقلانیت
💭 #سعید_زیباکلام
ــــــــــــــــــ
📖 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
: ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
میخواستم ریشه شکلگیری جلسات تعزیه زنانه را کشف و با این داستان آن را روایت کنم.
#مریم_بصیری
نویسنده کتاب #شب_های_حرم_خانه
عکس:
تکیه دولت - عهد ناصری
ــ
ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
@esmpub
#مریم_بصیری
نویسنده کتاب #شب_های_حرم_خانه
عکس:
تکیه دولت - عهد ناصری
ــ
ما را به اسم کتابهایمان بخوانید.
@esmpub
💗 جوان درحال نوشتن سفارش، نگاه کوتاهی به دختر انداخت و تا سر دربیاورد دختر چه میخواهد، صدای اذان ظهر بلند شد و فهمید زیادهروی کرده است. از جا برخاست. میترسید صدایش بلرزد. نفس عمیق دیگری کشید. دل دختر لرزید و رنگش زیر سیاهی چادر پرید. نمیدانست چرا دوباره نفسش گرفت دهان باز کرد تا نشانی از او بپرسد، اما ...
📕 #شب_های_حرم_خانه
✍️ #مریم_بصیری
📚 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
ما را به "اسم" کتاب هایمان بخوانید
🍀 @esmpub
📕 #شب_های_حرم_خانه
✍️ #مریم_بصیری
📚 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
ما را به "اسم" کتاب هایمان بخوانید
🍀 @esmpub
💎 مقاله #ماهنامه_تجربه از رمان #شب_های_حرم_خانه نوشته #مریم_بصیری و مجموعه داستان #کولی_با_شکلات_تلخ نوشته #سندی_مومنی
♦️ #سندی_مومنی: شبهای حرمخانه روایت #خشونت علیه #زنان و #پسران_جوانی است که سرنوشتشان خواجهگی است.
🔸 #امین_فقیری: در کولی با شکلات تلخ با داستانی پر از مایههای #روانکاوی و #روانشناسی در مورد #موقعیت_زن_در_خانواده روبهرو هستیم.
ــــــــــــــــــ
📡 #انعکاس_رسانه
📚 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
ما را به "اسم" کتابهایمان بخوانید
🍀 @esmpub
♦️ #سندی_مومنی: شبهای حرمخانه روایت #خشونت علیه #زنان و #پسران_جوانی است که سرنوشتشان خواجهگی است.
🔸 #امین_فقیری: در کولی با شکلات تلخ با داستانی پر از مایههای #روانکاوی و #روانشناسی در مورد #موقعیت_زن_در_خانواده روبهرو هستیم.
ــــــــــــــــــ
📡 #انعکاس_رسانه
📚 #نشر_اسم
ــــــــــــــــــ
ما را به "اسم" کتابهایمان بخوانید
🍀 @esmpub
📜 ابتسام که خبر را به بِرّه رساند، زن نفهمید چطور خودش را هراسان به خانهٔ آمنه برساند. از وقتی دخترش به خانهٔ شوی رفته بود تنها بود و باید همیشه دلهرهٔ تنهایی او را میداشت. از وقتی هم که فهمیدهبود دخترش قرار است فرزندی صالح به دنیا بیاورد، بیم و اضطرابش فزونی یافته بود. همه چیز را میتوانست تحمل کند، اما توطئهٔ قتل آمنه چیزی نبود که بتواند به راحتی از آن بگذرد. دیگر جایز نبود دخترش را تنها بگذارد. باید تا زمان زادن آمنه در خانهٔ او سکنی میگرفت و مراقبش میبود. .
آمنه تا نیمهشب به تسبیح پروردگار پرداخت و همصدا با خودش، صدای تسبیح سنگ و خاک و درختان را شنید که همراه او برای سلامت کودکش شکر به جای میآوردند. صدای تسبیح پسرش را هم میشنید، پس از آنکه به او دلداری داده بود که زرقا و هیچکس دیگر نمیتواند به او آسیبی برساند. آمنه غوطهور در آرامشی عجیب از خوشحالی اشکش چکید و باران داغ اشک صورتش را شستوشو داد؛ اما در دلش نیز باران میبارید انگار، بارانی سرد که دلش را خنک میکرد.
#پیامبر #عروس_قریش
____________________
📗 #عروس_قریش
🖋نویسنده: #مریم_بصیری
🖌مدیر هنری: #مجید_کاشانی
📚 #نشر_اسم
🍀 @esmpub
آمنه تا نیمهشب به تسبیح پروردگار پرداخت و همصدا با خودش، صدای تسبیح سنگ و خاک و درختان را شنید که همراه او برای سلامت کودکش شکر به جای میآوردند. صدای تسبیح پسرش را هم میشنید، پس از آنکه به او دلداری داده بود که زرقا و هیچکس دیگر نمیتواند به او آسیبی برساند. آمنه غوطهور در آرامشی عجیب از خوشحالی اشکش چکید و باران داغ اشک صورتش را شستوشو داد؛ اما در دلش نیز باران میبارید انگار، بارانی سرد که دلش را خنک میکرد.
#پیامبر #عروس_قریش
____________________
📗 #عروس_قریش
🖋نویسنده: #مریم_بصیری
🖌مدیر هنری: #مجید_کاشانی
📚 #نشر_اسم
🍀 @esmpub