معرفة الحقّ - احسان الله نیلفروش زاده
718 subscribers
60 photos
221 links
🍃 به مرحمت حقّ تعالی؛ نیّت تأسیس این کانال،ارائۀ دروسی برای «مبناسازی» معارف الهی است.
و پیش از هر قدمی، معترف و مقرّ آنیم که؛آنچه نگاشته میشود اظهارنامۀ عجز ماست.
و عاجزانه؛مستدعی نظر،و مستسقی رحمتِ حضرات آل‌الله علیهم السلام هستیم.

ادمین: @ehsannil
Download Telegram


💠«اللهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ» و #تعدد_نوری

https://t.me/ehsannil3/178
•┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

🔶 ۲- چرا فقط زیارت امام حسین (علیه السّلآم) تحت قبۀ مطهّرشان ملاقات با خدا در عرش است؟

🍃۞ با این بیان زیبای حضرتعالی، زیارت در حرم هر امامی در هر زمان باید همین باشد، این طور نیست؟

🔰 در مورد زیارت و افضلیتِ حضرات آل الله (ع) بر یکدیگر در مباحثِ #معرفة_بالنورانیة در آینده خواهید خواند.

❂☜ در اینجا توضیح مختصری داده میشود:

💭 تصوّر افضلیت برای ما همیشه بین دو چیز است که با هم مقایسه شود؛ ولی در عالم نور و بی‌حدّی، مطلب فرق می‌کند. عالم اطلاق و بی‌حدّی یعنی چیزی مقابلش نیست.

🔹 حتّی صفات ضد هم به یک جا جمع اند. مثلا غضب و رحمت خداوند، عین شخصی هم هستند و دو مطلب جدا از یکدیگر نیستند که جایی رحمت باشد و تمام شود، و بعدش غضب شروع شود.

چرا که وجود خداوند، وجود مُرکّب نیست که اجزاء داشته باشد که در وصف حقّ تعالی فرمودند "اللهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ" (📚الكافي، ط - الإسلامية،ج‏۱،ص:۱۱۶).

🌿۞ حقّ تعالی وجود بسیط است و اسماء و صفات خداوند، #عین_شخصی هم و عین شخصی ذات هستند.

🌐 چون ما در عالم کثرت و تعیّنات هستیم و در همین عالم محدود، طالب معرفت حضرات معصومین (علیهم السّلام) می‌باشیم، به تعدّد و حدّ، حضرات (ع) را دیده‌ایم.

֎🍃⇦مثلا می‌گوییم «چهارده» معصوم(ع)، یا می‌گوییم حضرت جعفر ابن محمّد(ع)، صادق هستند یا حضرت محمّد ابن علی التّقی(ع)، جواد هستند و یا حضرت محمّد ابن علی الباقر(ع)، باقر العلوم هستند یا امام حسین (ع) سیّدالشهداء هستند.

🍂۞ یا می‌گوییم زیارت آن امام، افضل است و یا حتّی در احادیث این افضلیت را می‌خوانیم امّا بخاطر آلوده بودن ذهن به معیارات عالم کثرات، متأسّفانه دچار دوئیّت و شرک بین حضرات آل الله (ع) می‌شویم!

🔸آیا این مطلب به این معنی‌ است که بقیۀ حضرات معصومین (ع) صادق نیستند؟ یا جواد نیستند؟ یا باقر العلوم نیستند؟ یا سیّدالشهداء(ع) نیستند؟ یا در صادق بودن از حضرت جعفر ابن محمد(ع) کم دارند؟! یا در جواد بودن از امام محمد تقی (ع) کم دارند؟! و ...

🍃⏎ العیاذ بالله اگر چنین باشد. نقص و کمبود به هیچ عنوانی در هیچ یک از حضرات آل الله(ع) معنا ندارد. حضرات معصومین(ع) کمالِ مطلق و مطلقِ کمال می‌باشند.

🔸پس مشکل کجاست؟
🔹بر حسب زمان و مکان و شئونات دیگر، هر یک از ائمه اطهار (علیهم السّلام) در ظهورِ فضیلتی برجسته‌تر جلوه کرده‌اند و این به این معنا نیست که سایر ائمه (علیهم السّلام) آن خیر را نداشتند.
چرا داشتند، امّا به ظهور نیاوردند.

🔸چرا به ظهور نیاوردند؟
🔹این از وحدتشان است. همین که پیامبر اکرم (ص) نبوّت و رسالت را به ظهور آوردند، دقیقاً به این معناست که مولی علی (ع) نبی هستند و حضرت زهرا (سلآم الله علیها) و سایر آل الله (ع) نیز.

❂☜ اگر وحی به پیامبر (ص) شده و به حضرت زهرا (سلآم الله علیها) صُحُفی داده می‌شود، دقیقاً یعنی به سایر آل الله (ع) وحی شده و صحف داده شده است.

🌟این حدیث خیلی مهم است که فرموده‌اند:

💠اوَّلُنا محمّد و اَوسَطُنا محمد و آخِرُنا محمّد و کُلُنّا محمّد

🔹یعنی یک نور که فرمود:
🌕『کلُّهم نُورٌ واحدٌ』

🔹 اگر جویای معرفت، به حدّ و تعیّن در عالم اشارات مانده باشد و در عین حال، قصد معرفت حضرات معصومین(ع) کند، ذهن آلوده به معیارات عالمِ حدود، مانع از معرفت خاصّ به حضرات معصومین(ع) می‌شود.

🌐 معیارات و مقیاسات عالم اشارات، با معیارات عالم حقیقت و لااشارهٔ نوری متفاوتند. حقیقت را بایستی به خودش شناخت.

🔅 حضرات آل الله(ع) حقیقت نوری هستند. در حقیقتِ نوری، حدّی ملحوظ و مفروض نیست. که العیاذ بالله بگوییم نور امامی شروع می‌شود و به جایی ختم می‌گردد، و آنگاه نور امام دیگری شروع می‌شود. که تصوّر کنیم، امام بعدی خصوصیات امام قبلی را ندارد.

🌕 پس این چهارده نور شدن، تعدّد و کثرت ظلمتی -که در عالم اعداد با آن آشنا هستیم- نیست. بلکه جوشش و تجلّی نوری حضرات است که در عالم تعیّنات، به شماره می‌آیند.

🔆 «چهارده» نور که می‌شماریم، #تعدد_نوری است، نه تعدّد حدّی و به عبارت قرآنی "نورٌ علی نور" است.

🌈 قضیۀ "منشور" را قبلاً عرض کرده‌ام و ان شاء الله خاطرتان هست (که یک نور واحد است امّا جلَواتِ متعدّد و در واقع تعدّد نوری در تابیدن به منشور، متجلّی می‌شود. و مطلب، فوق این مثال است).

🔹در احادیث خلقت نوری، حضرات معصومین (ع) فرموده‌اند که ما نور واحدی بودیم که از نور خداوند مُشتق شدیم و بعد، این نورِ واحد نصف شد و خداوند به نصف آن فرمود:
💠 "محمّد(ص) باش"

🔹و به نصفی دیگر فرمود:
💠 "علی(ع) باش"

🔹و از این رو رسول خدا (ص) فرمودند:
علی (ع) از من است و من از علی (ع) هستم.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

.
.
🔲 #تجلی و #متجلی
▪️#مراتب_تجلی
▪️#غیب_به_عین_شخصی_حضور

https://t.me/ehsannil3/220
•┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

🔶2- آیا تجلّی خداوند به کوه، همین است یا ماورایِ آن است که برای حضرت موسی علیه السلام و یارانشان رخ داد؟

🌐 درباره تجلی خدا در كوه،بايد بگوييم تعيّنات كوه اعم از طول و عرض تجلي ذات در ذات است و از شدّت ملئيت و صمديت الله جلوه الله كه خود ذات الله است را در عالم حدود مشاهده مي‌كنيم درحالی كه خداوند حقيقتی ماورای تصوّر و حدود دارد.
اين درست است؟

🔷✍🏻 پاسخ :

●☜ "تجلّی" مصدر باب تَفَعُّل از ریشۀ "جَلَوَ" است (به معنای جلوه کرد) .

⏎❖ بدانیم که تجلّی مستقلِ از متجلّی نیست. بلکه حقیقتِ متجلّی است.
اشتباهی که گاهی می‌کنند این است که تجلّی حقّ تعالی را چیزی جدای از حضرت حقّ میدانند و یا اگر جدا ندادند، متصّل به او می‌دانند و نه صِرف الربط به او.

🍃۞ یعنی تجلّی را چیزی تصوّر می‌کنند و متجلّی را چیزی. و بعد، نهایتاً تجلّی را به متجلّی متصّل می‌دانند. یعنی از اعتقاد به دوئیتِ بینِ تجلّی و متجلّی، دست بر نمی‌دارند!

مطلب این است که خداوند به تجلّی خویش، ظاهر است در حالیکه «ظاهر بودن»، ذاتِ اوست که قرآن فرمود 🔻هو الظاهر🔺
📘(حدید، آیۀ۳).

🔸← "هو" اسمِ عَلَمی برای ذات باریتعالی است.

🔸← "هو الظاهر" یعنی خودِ ذات، ظاهر است. نه اینکه خودش چیزی باشد و ظهور و تجلّی او چیزی دیگر.
برای غیر خداوند اینطور است که ظهورِ هر چیزی، غیر از خودِ آن است. امّا ظهورِ خداوند، خودیّت خداوند است.

🍃⏎⧈ پس ؛
🔆 تجلّی خداوند چیزی جز خودیّت او نیست.
او به خودش ظاهر است و نه به ورایِ خودش .

حقّ تعالی که "الظاهر" است، در اطلاق است و توقّف به دَرْکِ هیچ مُدرِکی (درک کُننده‌ای) ندارد. حتّی توقّف در خود هم ندارد و دائماً خود به خود، و در خود، و بسوی خود، و تا خود، در تجلّی است.

✦☜🔻"الْغَائِبِ"🔺 از اسماء الهی است ("اللَّهِ الْقَدِيمِ الْغَائِبِ" / 📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۶، ص:۱۴) .
بیان شد که اسماء الهی، توقیفی است (رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/186 ).

💫👁‍🗨 پس خوب دقت کنیم که ؛
"الْغَائِبِ"بودنِ حقّ تعالی، به حسب کسی نیست. چه عالمیان باشند و چه نباشند، حقّ تعالی "الْغَائِبِ" است. مطلقِ غیب الغیوب و غیب الغیوب مطلق، حضرت "هو" عزّ و جلّ است که حضرت امام سجاد علیه السلام میفرمایند:

💠هُوَ غَيْبٌ بَاطِنٌ💠
📚(بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۶، ص:۱۴)

از این رو اسمِ عَلَم برای ذاتِ غیب الغیوب مطلق، "هو" است که حضرت امام محمد باقر (علیه السلآم) در مورد «هو» در "قل هـــو الله" می‌فرمایند:

💠"«هُـــــــوَ»"؛ اسْــــــمٌ مَكْنِيٌّ مُشَارٌ إِلَى غَائِب】‌
✤ «هـــــو» اسمــــی سرپوشیده است، که اشاره به سوی غایب دارد.
📚(توحید صدوق، ص: ۸۸)

🔔🍃 دقت فرمودید؟
"هو"، اسمی از اسماء حقّ تعالی است.
و این اسم، همانطور که در مورد اسماء توقیفی بیان شد، وصفِ حقّ است. یعنی چون ذات باریتعالی "غائب" مطلق است، ضمیرِ غائبِ "هو" خبر از آن ذاتی میدهد که دائماً خود به خود، و در خود، و بسوی خود، و تا خود، در غیبوبتِ مطلقه است.

🔸همینجا بایستی سوالی پیش بیاید که مگر میشود خدایی که حضورِ مطلق و مطلقِ حضور است، غیبِ مطلق و مطلقِ غیب باشد؟

🔹در عالم حدود؛ محال است. ولی ما از عالم نور سخن میگوییم.
ان شاء الله در سلسله مقالات این کانال، -به لطف خدا- در مورد معرفة بالنورانیة هم مطالبی خواهید خواند و آنگاه این دقایق بهتر روشن میشود.

☀️ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در مورد حضرت حقّ تعالی میفرمایند:

♦️حَاضِرٌ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَ غَائِبٌ غَيْرُ مَفْقُودٍ】‌♦️
📚(معاني الأخبار، ص:۱۰)

حاضر مطلق بودنِ حقّ تعالی به #عین_شخصی غائب مطلق بودنِ حقّ تعالی است (ان شا الله توضیح #عین_شخصی در همین کانال داده میشود).

🍃⏎⧈ بنابراین همانطور که حقّ تعالی را بیحدّ است و در عین حضور نزد خویش، غیب الغیوب مطلق است؛ تجلّی حقّ تعالی، در عین اینکه یافته میشود، در لا اشاره و غیب بودن است.


🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده




‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
🔹

🍃🔔 تذکّر :
می دانیم که اینگونه دعاها، نمودِ بودنها است و پیشتر، در مورد #اکتساب_لبی مطالبی بیان شد.
(رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/121)
🍃֎⇦پس؛
حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) از اینکه "ظلّاً ظَلیلا" هستند، در دعایِ محبّینشان نمایان می‌شوند.

💎﴿أ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ «مَدَّ الظِّــــلَّ» وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَليلاً﴾💎
❃ آيا ننگريستى كه پروردگارت چگونه سايه را امتداد داده است؟
و اگر مى خواست آن را ساكن قرار مى داد [كه يكسره شب باشد]، آنگاه خورشيد را نمايانگرِ آن قرار داديم.
📘(سورۀ فرقان، آیۀ ۴۵)


🍃۞ امّا این "ظِـــلّاً ظَــــليلاً" که سایه‌ای استوار و ممدود است، چه جلوه‌ای از جلوات حضرات آل الله (علیهم السّلام) است؟

📖 قرآن می‌فرماید:

💎 و «ظِــلٍّ مَــمْــدُودٍ» وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَة.
🔹و سايه‌اى گسترده
🔹و [كنار] آبشارها
🔹و ميوه‌هاى فراوان، نه تمام شدنى و نه منع شدنى.
📘(آیات ۳۳-۳۰ سورۀ واقعه)


🔅 حضرات آل الله (علیهم السّلام) در رابطه با این آیات می‌فرمایند:

💠إنَّه و الله ليسَ حيثُ يذهبُ النّاسُ.
👈🏻 إنّما هو العلمُ و ما يَخرُجُ مِنه.
✿ به خدا قسم آن طور كه مردم خيال مى‌كنند نيست!
منظور علم است و آنچه از او خارج می‌شود.
📚(البرهان في تفسير القرآن، ج ۵، ص: ۲۶۰)

◘ پس این ظلّ ممدود که همان "الظلّ الظّلیل" است، عِلم است که عِلم، وجود است و وجود، تا نهایتِ تعیّنات را گرفته است و همۀ اشارات، معلومات و ظهورِ علم حقّ تعالی است که مولی الموالی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهما السّلام) می‌فرمایند:

💠أنَا عِلْمُ اللَّهِ.』
✥ من [مطلقاً] علم خدا هستم.
📚(التَّوحيد للصّدوق، ص: ۱۶۴)


🔳 "کهف" یعنی غار (اصحاب کهف پنهان از دید افراد بودند - مقام خفا و جلال).

🔲 و در مقابل، "ظلّ" در مقام جمال و جَلاست.

🔅 حضرات آل الله (ع) هم باطن اشیاء هستند ("کهوف") و هم ظاهر اشیاء ("ظلّها").
🍃 اینطور که شد، در همان نقطه ای که اشیاء خلق می‌شوند، به برگشت به خودشان خلق شده‌اند. و نه اینکه اوّل خلق می‌شوند و بعد برگشت به خودیّت خودشان پیدا می‌کنند.
چون "انّا لله" است (شیئیتِ اشیاء خداست)، "انّا الیه راجعون" .

نکته :
اینجا باید دقت کرد که "راجع" اسم فاعل است و اسم فاعل، حال و نفْس را می‌رساند. یعنی ما از همان نقطۀ ابتدایمان "راجع" هستیم. اصلاً دقیقش این است که عرض شود به "رجوع به سوی خدا" ما خلق شدیم. و نه اینکه اوّل خلق شدیم و بعد رجعت داریم. که در جامعۀ کبیره میخوانیم که میخوانیم :
🔻إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُم‏🔺
یعنی بازگشتِ همۀ خلق به سوی شما آل الله (ع) است و حسابشان نیز بر شماست.

🍃۞ و این به «رجعت» خلق شدن، جلوۀ "لا هو"ی حق تعالی است. که خداوند "لا هو الا هو" است و به جلال و نفی و برگشت به خود، عالم را ترسیم میکند و به جمال و اثبات، عالم را تجمیع می‌کند. در حالیکه جمال و جلالش #عین_شخصی هم است و او وجودِ بسیط است که "لا هو الا هو" است.

👈🏻 از لااشارۀ مقامِ خلوَت (کُنه ذاتِ احدیّت- جلال)، تا ادنی مرتبۀ اشاراتِ مقامِ جَلوَت (جمال)، به آل الله (علیهم السلام) پُر شده است.



🌿الحمد للّه الّذی مَلَأَ السَّمٰوات و الأرضين.
📚🌻(صحیفۀ علویّه علیه السّلام)



#ﭘﺎﯾﺎﻥ_سخن_هفتم_حقیقة_التوحید
🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──

.
.

#جعل_خلیفه
#انتصاب_خلیفه
#انی_جاعل_فی_الارض_خلیفة

https://t.me/ehsannil3/279
•┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

🔶✍🏻 چند کلمه بیشتر برای اهل دقّتِ بیشتر:

🔷 بین لازم شیء و شیء، جعلی نیست وگر نه این شیء، لازم آن شیء نیست.
(وقتی بیان میشود "جعلی نیست"، منظور جعلِ بیرونی است که جاعل و مجعول دو شخص باشند.
در دنباله به این مطلب واقف خواهید شد)

مثال میزنم تا بهتر معلوم شود :

🔥اگر حرارت آتش جعلی برای آتش باشد یعنی حرارت چیزی بیرون از آتش باشد و آنرا به آتش بچسبانیم (!)، آنوقت حرارت آتش، لازمۀ طبیعت و واقعیّت آتش نیست.

💦 یا رطوبت آب چیزی باشد خارج از آب بودن آب؛ در اینصورت رطوبت، لازمۀ آب بودن آب نیست.

֎🍃⇦اینها مثال بود وگرنه مطلب برای خلافت لطیفتر از هر مثالی است.

💭 پس حالا تصوّر کنید حضرت نبی اکرم(ص) نه به جوششِ حقیقت که"رحمةً للعالمین"هستند و خاتم الانبیاء و "کافةً لِلنّاس"می‌باشند، بلکه بیرون از حقیقت خودشان، حضرت مولی امیرالمؤمنین علی(ع) را به عنوان خلیفه انتخاب کنند؛
در اینصورت حضرت مولی(ع) جانشین پیامبر اکرم(ص) نخواهند بود.

👈🏻 زیرا به محض اینکه از نفسِ حضرت رسول اکرم(ص) بیرون آمدیم، مجال برای خلیفه بودنِ دیگران هم پیش می‌آید و خلیفه بودنِ اشخاصِ دیگر لا اقل محتمل است. و بهمین اندازه، خلیفۀ رسول بودن یک عنوان و مفهومی خواهد بود که میشود بر هر کسی حمل شود.

اینجا دیگر مسئلۀ «انتخاب» پیش می‌آمد و نه #انتصاب_حقیقی .
و انتخاب با مسئلۀ «خلافت» جمع نمی‌شود.

🔖 در بیان جلوتر برویم :
حتی اگر فرض کنیم که خداوند بیرون از خدائیتش کسی را به عنوان "خلیفة الله" انتخاب کند، آن شخص خلیفۀ تامّ و تمام خدا نیست(مطلقه نیست). باید خودِ خلیفه به نفسِ خودش در جانشینی باشد تا به عنوان جانشین و خلیفه ظاهر گردد.

انتصاب و یا جعل خلیفه، جوشش حقیقت درونِ مُستَخلَفٌ عَنه است (مستخلفٌ عنه؛ یعنی کسی که خلیفه از او پیدا میشود).
☀️ انتصاب خلیفۀ خدا، نصبی بیرون از خودِ خدا نیست. و حتی بر طبقِ خداوند هم نیست.

(ان شاء الله مبحثِ #عین_تطبیقی و #عین_شخصی به زودی در این کانال مطرح شده و این مهمّ بهتر معلوم میگردد)

🔥همانطور که از درون آتش، حرارت آتش وجود دارد و حرارت آتش، بیرون از خودیّت آتش نیست.
💦 و نیز از درون آب، تَـری و رطوبت وجود دارد.

( و فراتر از این مثالها. چرا که اصلاً سخن در خلیفۀ مطلقه، خلیفه در همه چیز مستخلفٌ عنه است. یعنی خلیفه در ذات و صفت و فعل و اثر).

💧اگر خودِ آب بگوید"من بر اساس آب بودنم این رطوبت را برای خودم «قرار» می‌دهم"، این لازمۀ آب نیست زیرا «قرار» داده است. هرچند خودِ آب قرار داده باشد.

👈🏻 #لازمه_شیء ، مجعول به جعلِ نفسِ خودِ شیء است، نه به اختیار و انتخاب شیء.
اینکه دیگر لازم شیء نیست، اسمش را مسامحتاً "لازمۀ شیء" گذاشتیم ولی حقیقتاً لازمۀ آن نبود.

پس در سخن خداوند به ملائکه در آیۀ🔻"إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة"🔺(من در زمين جانشينى خواهم گماشت/بقره آیۀ ۳۰) :

🍂۞ این نیست که کسی که جعلِ خلیفه می‌کند از این خلیفه جدا باشد یا دو کس باشند و به هم متصل شده باشند.

🔸← خیر!
بلکه خلیفه در جاعل حضور دارد و مطلب فراتر است! خلیفه، لُبّ اللُبّ جاعل است. و جعل، اثر سلطه و ولایت اوست. خلیفه در یایِ" إنــّـی" به وحدتِ الله حضور دارد.

🔔 از این رو دقت کن که :

۱-♦️اگر این جعل کردن را نظر کردی(یعنی صِرفاً جعل خلیفه را فعلی از خدا دیدیم)، نظر کن که در جامعۀ کبیره می‌خوانیم:

💠بکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ
✤ به شما (آل الله -ع-) خدا آغاز کرد و به شما ختم کرد.

🔹خداوند به حضرات آل الله(ع) هر چیزی را آغاز و هر کاری را ختم می‌کند.
👈🏻 این کلام، مطلق است زیرا متکلّم در مقام بیان است. و چون نفرموده‌ است که چه کاری را به شما حضرات آل الله(ع) آغاز و چه کاری را به شما ختم می‌کند، پس اطلاق دارد و جعل کردنِ خودِ حضرات آل الله(ع) به عنوان خلیفه هم به خودِ آل الله(ع) است.

(این مطلب برای خلق کردنِ حضرات -ع- بیان شد که می‌توانید رجوع بفرمائید به 👈🏻
https://t.me/ehsannil3/191)

۲-♦️ و باز دقت کن که خداوند در آیۀ🔻"إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة"🔺وصفِ خویش را می‌نماید. یعنی بصورتِ فعل نفرموده است بلکه وصفِ خود را فرموده که من کسی هستم که جاعل خلیفه هستم.

👈🏻 یعنی دائماً بایستی خلیفه را به یایِ "إِنِّي" ببینیم. که آن، انیّت خداوند است.
آیا میشود که انیّت حقّ تعالی را از او گرفت؟!
هرگز.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3 #کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹
🔹

🍃 پس جمع بندی مطلب این است :

🔆 حضرات آل الله علیهم السلام که "نفس الله تعالی" هستند، از باطن البواطن حقّ، تا ظاهر الظواهر موجودات را به اطلاق خویش، فرا گرفته‌اند.

☀️ حضرات (ع) دارایِ #مقام_جمع_الجمع هستند که از جمع عالَم لا اشاره (وحدت)، تا فرقِ عالمِ اشاره (جلوَت)، در فراگیری وجود ایشان است و هیچ شیئی از احصایِ حقیقی ایشان خارج نیست که :
💎﴿كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في‏ إِمامٍ مُبين‏﴾💎
📘(سورۀ حضرت یس صلّی الله علیه و آله ، آیۀ ۱۲).

(🔍برای توضیح #مقام_جمع_الجمع ، #مقام_جمع ، #مقام_فرق
رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/86)

▣⇦این است که "#معرفة_النفس " دقیقاً و عیناً و شخصاً #معرفة_الرب است.

🔅 حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند:

🔻"مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏"🔺
❋ کسی که نفسَش را بشناسد، همانا ربّش را شناخته است.
📚(تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۳۲)

🔔🍃 تذکّر:
"فقَد عَرَف"؛ "قَد" پیش از فعل ماضی، برای تأکید است و گاهی این تأکید آنطور است که ماضی را به ماضی نقلی تبدیل می‌کند. و اصلاً ساخت افعال ماضی نقلی مثبت، در زبان عربی به همین صورت است که "قد"، پیش از ماضی نقلی آورده می‌شود.
ماضی نقلی؛ فعلی است که در زمان گذشته آغاز شده اما اثرش تا زمان حال باقی است.

📌 پس اهل دقت توجه کنند که در عبارت مذکور؛ تأکید و ماضی نقلی دو مقولۀ جدا از هم نیست. بلکه به یک حقیقت برمیگردد.

♻️ بنابراین علاوه بر مطالب معرفتی که در خصوص یگانگی "نفس" روزی شد، خودِ عبارتِ🔻مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏🔺نشان‌دهندۀ این است که بدونِ طفره و فاصله؛

👈🏻 هرکس نفسِ خویش را بشناسد، پروردگارش را شناخته.

⬅️ ان شاء الله بعد از اینکه #عین_تطبیقی و #عین_شخصی و نیز مبحث #اطلاق توضیح داده شده، خواهیم دانست که شناختِ نفْس، عیناً شناختِ پروردگار است.

🍃 بحمد الله باب این رزقْ مفتوح، و لطائف و دقائق آن، مبذول و بسیار است. امّا از رعایت، به همین قدر اکتفاء می‌شود و "العاقل یَکفیه الاشارة" که؛

💎﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ «أَنْفُسَكُم»‏﴾💎
❈ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بر شما باد نَفْس‌تان!
📘(سورۀ مائده، آیۀ ۱۰۵)



🌿"الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ فِي كُلِّ نَفَسٍ مِنَ الْأَنْفَاسِ وَ خَطْرَةٍ مِنَ الْخَطَرَاتِ مِنَّا مِنَنٌ لَا تُحْصَى"
📚(البلد الأمين - کفعمی، ص: ۱۳۵)


#ﭘﺎﯾﺎﻥ_سخن_چهاردهم_حقیقة_التوحید
🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده


‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──

.
.
╲\╭┓
╭‌🌺🌿
┗╯\╲
  •┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

💠 در پی مباحث معرفتیِ روزی شده خصوصاً مبحث #توحید ، عموماً سؤالاتی مطرح است که غالباً به خاطر همین سؤالات است که مقامات حقّ تعالی برای ولیّش (علیهم السلام) که تمامْ ظهور و ظهورِ تامّ و تمامِ اوست، انکار می‌شود!

🍃✍🏻 در #سخن_ششم_حقیقة_التوحید تعدادی از این سؤالات تقریر گشت و از خوانندگان عزیز تقاضا شد که اگر سؤال دیگری به ذهن مبارکشان خطور کرده است، به لیست این پرسش ها اضافه بفرمایند و برای بنده ارسال نمایند.

(رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/245 )

💢 به مرحمت الهی قصد و نیّت صرفاً پاسخ دادن به سؤالات نیست بلکه نیّت و آرزو این است که همگی، مباحث را از مبنا و اساس بیاموزیم تا هر جای دیگر که به سؤال و پرسش یا آیه و حدیثی برخورد کردیم، به عنایات آل الله علیهم السّلام تحلیلِ مبنایی نسبت به مطلب داشته باشیم و شبهات، باعثِ آشفتگی و سردرگمی نشود.

❣️در این راستا، دل باید داد و دقّتِ افزون باید داشت تا ان شاء الله إلی الأبد، مبنا و مَناط و معیارِ معارف در دست باشد.


🔔🍃 یکی از مباحث بسیار کلیدی و مهمّ، معنایِ #اطلاق و #مطلق است که اگر به لطف خدا این مهمّ درست تبیین، تصوّر و تفهیم شود، اکثر سؤالات و شبهات از اساس برطرف شده و ان شا الله گرۀ فهم بسیاری از مغلقات روایات و آیات قرآن به یکباره باز می‌گردد. و به حول و قوّۀ الهی بینش معرفتی نسبت به حقائق متعمّقانه خواهد شد.

📑 برای ادامۀ مقالات توحید، این مبحث و مبحثِ #عین_شخصی را نیاز داریم. برای همین این دو مطلب، به لطف خدا در ادامۀ بیانات نگاشته شد تا خوانندگان با قوّت افزون و تعمّق بیشتر پیگیر دقائق باشند.
پس عجالتاً مبحث #اطلاق نگاشته میشود.

تذکّرات :

|↫➊. هر چقدر به عزیزان سفارش بشود که دقت در این بحث بنمایند، جا دارد.
اگر عرض کنم این مبحث، هبۀ خاصّ الهی است که مفتاح مغلقات معارف است، مبالغه نکردم.

|↫➋. در مورد این مباحث، تصوّر کردن مهم‌ّترین مرحله است.
این جمله که عرض می‌کنم، مُحقّقاً بیان می‌شود که "اگر این معارف تصوّر شود، مطمئنّاً تصدیق می‌گردد".
پس عجله در خواندن نکنید!
بلکه ؛

🍃✧صبورانه تأمّل بفرمائید و از میدانِ تفکر و تدبّر نگریزید تا آب گوارای این معرفت نوش جانتان شود که وعدۀ حتمی خداست:

💎﴿وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ «ماءً غَدَقاً»﴾💎
❃ و اينكه اگر [جن و انس] بر راه رشد استقامت بورزند ما ايشان را آبى گوارا و زياد مى‌‏چشانيم‏.
📘(سورۀ جن، آیۀ ۱۶)


🖊🦋#احسان_الله_نیلفروش_زاده


‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──


  .・.⭒゜✭.・✫・⭒。.


.

🔲 #عینیت


🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
https://t.me/ehsannil3/299
•┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

🔰 بعد از مبحث #اطلاق، گام بسیار مهمّ برای وارد شدن به دقائق مباحثِ توحیدی و معارف خاصّۀ الهی، درکِ «عینیّت»، است.

🔔 پس ان شاءالله عزیزان، پیشتر از خواندنِ این بیان بر جان خویش متذکّر باشند که این مقاله، مانند مبحثِ #اطلاق بسیار حائز اهمیت است و به لطف حقّ اگر به دلْ همراهی، و به دقّت تأمّل گردد، ان شاء الله این دو مطلب[که یک حقیقت است، در دو بیان] بالهای طَیَران در آسمان معارف خواهد بود.

🔷 ضرورت بیان عینیّت، نشأت گرفته از وجوب توحید حقّ، از باطن البواطن تا ظاهر الظواهر است. که در ظاهر، به الفاظ رسیده و کلمۀ "عَیْن" در ظرائف کلام توحید مطرح می‌شود.
بنابراین مبحثِ پیش رو، مبحثِ اعتقادی است و نه بحثِ لفظی.
و برای تعمّق در اعتقادات توحیدی و دقائق، بایستی این کلمه اوّلاً درست تبیین شود، و ثانیاً لطائف آن بیان گردد تا ان شاء الله این مفتاحِ معرفتی به لطف حقّ تعالی فتحِ بابی از نور را برای طالب حقیقت به ارمغان آورد.

🍃پس ان شاء الله به قوّت توسّل، با دل و جان همراه باشید ...


🌿 یک لفظ می‌تواند معانی متعدّدی داشته باشد. در حقیقت، #اشتراک_لفظی بین دو معنا مطرح است.
مثلاً "شیر" یک لفظ است که مشترکِ بین معانی مختلف است. از جمله شیر خوراکی و شیرِ بیشه با یک لفظ نامیده میشود. پس کلمۀ "شیر"، #مشترک_لفظی است.

💠 "عَیْن" در عربی معانی متعدّدی دارد که حدود هفتاد معنا برای آن اشاره شده است.
امّا آنچه در این بیان برای ما اهمیّت دارد، کلمۀ "عین" در تطبیق و تشخّص است.

برای اینکه ذهنیّت مناسبی به مسیر بحث داشته باشید، با یکی دو جمله به عنوان مثال آغاز می‌کنم :

🌱 می‌گوییم "جلال و جمال حقّ تعالی «عین» هم هستند".
یا می‌گوییم "صفات الهی، «عین» ذات حقّ تعالی می‌باشند".

🔶 این چطور «عین»ی است؟

💠 انواع "عین":

🔺۱- #عین_تطبیقی »» دو شیء که کاملاً مثل هم باشند در حقیقت عینیّت تطبیقی دارند و عینِ تطبیقی یکدیگرند.

✏️✏️مانند دو مداد که کاملاً شبیه هم باشند. که این را در لفظ،"عین هم"می‌گوییم که"این دو مداد، «عین هم» هستند".

دقّت کنیم که در عین تطبیقی، نفْسِ دوئیت مطرح است. یعنی دو یا چند شیء در نظر گرفته می‌شود که کاملاً با دیگری مطابقت میکند.
👈🏻 پس عین تطبیقی، فرعِ بر دوئیت است.

امّا ...
🔺۲- #عین_شخصی »» یک شیء است. امّا شیء حقیقی.

اشیائی که در عالم اشارات می‌بینیم و به هر نحوی به آنها اشاره می‌کنیم(یعنی اشاره در عالم خارج، یا در ذهن یا در لفظ یا در کتابت)، شیء حقیقی نیستند. و همانطور که در مباحث توحید بیان شد، في نفسِهِ "هالک"اند("كلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه"/قصص،۸۸). یعنی در نقطۀ شیئیت، خودشان نیستند. بلکه حقّ تعالی است که شیء حقیقی بوده و شیئیتِ اشیاء است و عالَم، جَلواتِ اوست.

🔆 شیء حقیقی،#صمد است و از#صمدیت و #ملئیت خود، کنار و پهلو ندارد که مجال شیءِ دوّم را بدهد. بنابراین عینِ تطبیقی برای او مطرح نیست.
پس شیء حقیقی از صمدیّت،"احد"است و «یکیِ» حقیقی است که از خودش [که صمد است]، هرگز دوّمی در کنارش جا ندارد.

🔔ان شاءالله که خوانندگان عزیز مبحثِ #مطلق_حقیقی(#اطلاق_چیست) را خیلی دقیق خوانده و تأمّل فرموده باشند تا وارد بر ظرائف شویم :
(برای خواندنِ مبحثِ #اطلاق_چیست رجوع به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/291)

🔅 "احد"حقیقی، مطلقِ حقیقی است.
مطلق یعنی بدون قید.
اگر چنانچه"احد"ِ مطلق، در خلوت خویش بماند تا گزندی به یکی بودنش وارد نشود، مطلق حقیقی نیست بلکه مطلق بودن، نوعی قید برای او محسوب می‌شود.

امّا چنین نیست و"احد"، «یکیِ» حقیقی است و مطلقاً"احد"است.
بنابراین؛
☀️"احد"به اطلاقِ"احد"بودنِ خود، به دوئیت و کثرات ظاهر می‌شود و این در حالی است که هرگز رنگ کثرت را نمی‌گیرد و به عصمتِ و پاکی و اطلاق خویش باقی می‌ماند.
در احادیث و ادعیه به وفور به این مطلب اشاره شده است، از جمله:

🔹أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي مَلَأَ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ
از تو درخواست می‌کنم به اسمِ احدِ صمد تو آن کسی که ارکان هر شیئی را پُر کرده است.
📚(إقبال الأعمال،ط-القديمة،ج‏۲،ص:۶۱۲)

♦️او که"احد" و"صمد"است، به اطلاق خویش "كُلِّ شَيْ‏ءٍ "، که تمام مقیّدات هستند را رقم میزند. بطوریکه رُکنِ و حقیقتِ مقیّدات است.ولی رنگ تعلّق و تقیّد و تعیّن نمی‌گیرد. بلکه به اطلاق و لا تعیّن بودن و بی‌قید بودن خویش باقیست.

دقت کنیم که"اسماء الحسنی"،حضرات آل الله(ع) هستند که دارای مقامِ جمع الجمع می‌باشند.
خداوند به اسماء الحسنی که خودیّت اوست، آسمان و زمین را به نحو#ملئیت_حقیقی، پُر کرده است(یعنی حلول و اتحاد نیست -شرح در#مباحث_توحید آمده است).


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹
.
🔆 #حقیقة_التوحید
🔅#سخن_پانزدهم_حقیقة_التوحید :

༺°•𐫱 #حق_تعالی_احدی_المعنا_است 𐫱•°༻

●═•◈•◈•◈❖ 🔅 ❖◈•◈•◈•═●
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
https://t.me/ehsannil3/310
●═•◈•◈•◈❖ 🔅 ❖◈•◈•◈•═●


🔰 ان شاء الله خوانندگان عزیز کلیۀ مباحثی که تا بدینجا در بیانْ روزی شد را با جان و دل مطالعه فرموده باشند.
بحمد الله چون شرح مبحث #مطلق_حقیقی و #عین_شخصی داده شد، میشود در مورد یکی از مطالب مهمّ توحیدی که احدی المعنا بودنِ حقّ تعالی چند کلمه صحبت کنیم.

🍃⏎⧈ پیشتر عرض می‌کنم که تصوّر و فهم و [به دنبال آن]، تصدیق این سخن مهمّ از مباحث توحیدی، مشروط به تفهّم مباحثِ #مطلق_حقیقی و #عین_شخصی است.

🍃🔔 به یک اشاره متذکّر می‌شوم که سخنی که در این مرتبه از مباحث توحید خواهید خواند، در جایگاه خاصّی از معارف است و به لطف خدا، سعیْ بر آن بوده که تا حدّ امکان این مباحث به سادگی بیان شود. ان شاء الله مدد الهی قوّت کلام گردد و به شوکت کمال رهنمون سازد.

🍃⇯֎ #وجود ، یک حقیقت است و آن حضرت حقّ تعالی است.
وجود در جلوات مختلف ظاهر می‌شود. و آدمی وقتی با این جلوات روبرو می‌شود، می‌تواند آنها را به چهار دستۀ عمده تقسیم کند تا راحتتر بتواند آنرا تحلیل نماید:

🔸1- وجود خارجی
🔸2- وجود ذهنی
🔸3- وجود لفظی
🔸4- وجود کتبی

❋⫸ این چهار مرتبۀ کلّی از ظهورات "وجود" است. در حقیقت همانطور که عرض شد، این تقسیم بندی برای راحتی در تفکر و تحلیل مطلب است.
این چهار تقسیم بندی وجود را در مثالی بیان می‌کنم :

🍃۞ مثلاً برای سیب می‌گوییم:

🍎1- وجود خارجی سیب »» آن است که میوه‌ای است با طعم شیرین و دلپذیر، و رنگ زرد یا قرمز یا سبز، و بویی خوش، و شکلی کُروی، آبدار و چه و چه ... یعنی همین سیبی که در میوه فروشی‌ها می‌بینیم.

بیانِ «خارجی» این قِسم از وجود، از آن جهت است که "خارج از ذهن" است. یعنی همین سیبی که بطور فیزیکی در «عالمِ خارج از ذهن» می‌بینیم و می‌خوریم، این وجودِ خارجی سیب است.

💭🤔2- وجودِ ذهنی سیب »» آن زمانی است که همین سیب، در دسترس نباشد و فقط تصوّر آنرا بنمائیم. آن تصوّر، وجود ذهنی سیب است.

🗣3- وجود لفظی سیب »» همین جاری شدۀ کلمۀ "سیب" بر زبان است. اینکه به زبان و صوت بگوییم "سیب"، این وجود لفظی سیب است. ممکن است کسی لُکنَت زبان داشته باشد یا اصلاً لال باشد و با اصواتی منظور خود را به میوه فروش برساند که من، "سیب" می‌خواهم. این اصوات هم، وجود لفظی سیب است.

💤 وجود لفظی، یک قرارداد زبانی و صوتی بین افراد است.
مثلاً اینکه صدایِ "هیس" قرارداد شده که یعنی "ساکت باش".
یا صدایِ "آی" حالتِ درد را می‌رساند. و مشابه آن.

کلاً وجود لفظی مربوط به لفظ و صوت است.

📝 4- وجود کتبی سیب » اگر همین تصوّر سیب که در ذهنمان است را با حروف مکتوب کنیم، آن مکتوب، وجود کتبی است.
وجود کتبی سیب، همین سین و یاء و باء است که مکتوب می‌شود.

مثلاً قرارداد نوشتاری می‌کنیم از امروز به علامتِ # بگوییم «هشتگ» و بدانیم که هشتگ یک برچسب و لینک مطلب است. حالا بماند که اصلاً وجه تسمیه داشته باشد یا وجه تسمیه‌اش، "فقدانِ وجه تسمیه" باشد! فعلاً کاری به آن نداریم.


🌿 تا اینجا با چهار تقسیم بندی وجود آشنا شدیم.
پیشتر می‌رویم ...

("دالّ" یعنی راهنما و دلالت کننده)

هر یک از الفاظ ، #دال بر مَدلولی است. یعنی هر لفظی که کسی بکار می‌برد (که به این شخص « #لافظ » می‌گویند) شما را به معنایی هدایت می‌کند. آن معنا، همان #مدلول (دلالت کرده شده) است.

☂️مثلاً میگوید "چَتر". و شما تصویر پنجره و دَر و دیوار و غیره در ذهنتان نمی‌آید، بلکه تصویر چتر در ذهنتان تداعی می‌شود.

گاهی بعضی از الفاظ مشترک لفظی هستند. مثلاً می‌گوییم "شیر". شما بینِ شیرِ بیشه ، و شیر خوراکی، و شیرِ آب حیران می‌شوید که کدام منظور است. چون لفظ مشترک شد و معنا متغیّر.

❗️به نظر اینطور می‌آید که الفاظ را واضعی، وضع کرده است.
یعنی مثلاً شخص یا گروهی، لفظی را برای معنایی قرار دادند تا از این به بعد، آن امر یا شیء یا معنا را با آن لفظ صدا بزنند تا تداعی و تصوّر آن در اشارۀ نخستین (یعنی اشارۀ ذهن) شکل بگیرد.
در اینصورت لفظ، یا به قولِ کلّی، "اسم" بر معنا واقع می‌شود.

یعنی معنا را داریم، و بعد اسمی را برای آن وضع می‌کنیم.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹
🔹

🔨مثلاً «ابزاری با دستۀ چوبی و سری فولادی برای کوبیدنِ میخ» داریم، و حالا بین خودمان اسمی را برایش وضع می‌کنیم و مثلاً قرارداد می‌کنیم که از این به بعد به آن "چَکش" بگوییم.

֎🍃⇦این اسمِ "چکش"، بر معنایِ چکش واقع می‌شود. و از این به بعد بجایِ توضیح طولانیِ «ابزاری با دستۀ چوبی و سری فولادی برای کوبیدنِ میخ» [که ممکن است مشتبه به اشتباه هم بشود]، اسمش را صدا می‌زنیم و می‌گوییم «چکش» و بلافاصله تصویرِ چکش برای شخصی که آشنا با این لفظ و معناست، در ذهن پدیدار میشود.

🍂 این لفظِ «چکش» دائماً فانی در معنایِ خودش است. و بدونِ آن معنا، بی اعتبار و مُهمَل است. و در ضمن، آن ابزار با آن شکل و شمایل (که توضیحش گذشت) فقط با این اسمی که بر آن وضع شده است، به اشاره می‌آید.


🌀 عالَم الفاظ، مُندک و جدای از عالَم معنا نیست. یعنی هرچند تصوّر می‌شود که واضعِ الفاظ ، افراد عادی هستند که این قراردادها را ترتیب می‌دهند، امّا اگر به لطف خدا معنا را درست بشناسیم و متوجه شویم که الفاظ، تحت سلطه و حکومت و قاهریّت معنا، وضع شده است، ان شاء الله معرفتِ والای این خصوص در جانمان محقّق می‌گردد.

🌾 پس بخوانیم :

👈🏻 معنای حقیقی، شخصِ حقیقی عالم وجود است.

🔅حضرت مولی الموالی، امیرالمومنین، علی بن ابیطالب علیهما السلام می‌فرمایند :

♦️اَنا «المعنی» الذّی لا یقع علیه اسم و لا شِبه♦️
✤ منم معنی که نه اسم بر آن واقع می‌شود و نه شبه و تصوّری .

📚(مشارق الانوار و الیقین، ص ۲۶۹)

🔷 حضرات آل الله علیهم السلام معنایی هستند که تفوّق بر اسماء و تصوّرات دارند.
🔹هر معنایی و تصوّری تحتِ حکومت "#المعنی" بودن حضرات آل الله علیهم السلام است. یعنی تمام معانی، صِرف الاضافه (صِرف الربط) به "المعنی" است.

حضرتشان چنان سعه‌ای دارد که تمام اشیاء و امور در #احصاء_حقیقی او هستند که قرآن می‌فرماید:

💎﴿كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في‏ إِمامٍ مُبينٍ﴾💎
❉ ‌و ما هر چيزى را در امامى مبين احصاء کردیم.‏

📘(سورۀ حضرت یس صلّی الله علیه و آله ، آیۀ ۱۲)

🔅 که حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:

🔻«أنا- و اللهِ- الإمام المبين‏" 🔺
به خدا قسم من امام مُبین هستم
📚(تفسیر روایی برهان ج‏۴، ص: ۵۶۶).

هر شیئی در «شُدَن» (یعنی ایجاد) و پَرورده شدن (یعنی بقاء)، تحتِ این احصاء (#احصاء_حقیقی) قرار دارد که حضرت مولی (علیه السلام) می‌فرمایند:

🔹"أنا الّذی‌ أُحْصِي‌ هذا‌ الخَلْقَ و إنْ‌ کَثَروا حتّی أدَّبَهُم (أوْدیهم) إلی اللهِ"🔹
❋ منم آنکه احصاءِ این مخلوقات می‌کند، هرچند در تشتّت و کثرت بیایند، تا ایشان را بسوی خداوند تربیت کنم (برگردانم).
📚(خطبة البیان)

(احصاء حقیقی : آن احصاء کردنی است که احصاء شده، وجودی دونِ احصاء کننده ندارد)

✪⫸ تمام 4 قِسمی که در #تقسیم_بندی_وجود بیان شد در احصاء ولیّ الله (ع) می‌باشد. و شخصِ ولیّ الله (ع) به عنوانِ "المعنی" جلوه‌گر است.

👈🏻 یعنی "المعنی"، #عین_شخصی ِ هریک از معانی است (دقت بفرمائید!)


🔆 جلوۀ "المعنی" بودنِ معانیِ خَیر که واضح است. هر مَعنایِ خَیری، چیزی از "المعنی" حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که در زیارتِ جامعۀ کبیره می‌خوانیم :

💠 إنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه.』
❋ اگر یادِ خیری شود شما [آل الله علیهم السّلام] اوّل و اصل و فرع و معدن و مأوا و منتهای آن هستید.
📚(من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص۶١۶)

🔶 امّا معانی شرّ چه میشود ؟!

📑 بحمد الله مباحثِ مستقلی برای مقولۀ شرّ و اشرار نگاشته شده است که ان شا الله بحث تفصیلی آنرا در محلّ خودش خواهید خواند. و در اینجا در حدّ اشاره پاسخ این سؤال داده میشود :

🔥☜ شرّ، حیثیتِ وجودی ندارد. بلکه حیثیتِ عدمی دارد. شرّ، عدمِ مُضاف است. یعنی هر شرّی، نبودِ خَیر است. پس مُضافاً به خَیر، جولان میدهد و نه اینکه بطور مستقل از خَیر، معنایی داشته باشد.

🔅 حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:

💢إن للباطل‏ جولة و للحق دولة💢
❋ همانا باطل، جولان دارد . و حقّ دولت دارد.
📚(مشارق الانوار، ص: ۲۶۱)

👈🏻 خیر، #مطلق_حقیقی است یعنی #مطلق_علی_الاطلاق است. بنابراین به اطلاق و سعه‌ای که دارد تا ادنی مرتبۀ عالم وجود ممدود میشود و شرّ، به مَجالِ خَیر، محلّ جولان پیدا میکند.
پس شرّ، هرچند حیثیتِ عدمی دارد، امّا چون عدمِ مُضاف به وجود است، جولان میدهد.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹
🔹

☑️ این سعه و اطلاقِ خَیر است، که شرّ به اشاره آمده است. یعنی معنایِ حقیقی همان معانیِ خَیر است و به تَبَع و به دنبالِ خَیر، شرّ به اشاره می‌آید.
و با آنچه بیان شد خالق شرّ بودنِ حقّ تعالی در حدیث قدسی باید درک شود که می‌فرماید:

🔻 أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا
👈🏻 «خَالِقُ‏ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ وَ هُمَا خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِي»
فَطُوبَى لِمَنْ قَدَّرْتُ لَهُ الْخَيْرَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ قَدَّرْتُ لَهُ الشَّرَّ
وَ وَيْلٌ لِمَنْ قَالَ كَيْفَ ذَا.
🔺

✣ من الله هستم که الهی جز من نیست.
خالقِ خَیر و شرّ می‌باشم و این دو، دو خلق از خلق من هستند.
پس خوشا به حال کسی که خَیر برایش تقدیر کردم و وای بر کسی که شرّ برایش تقدیر کردم
و وای بر کسی که بگوید چطور این میشود؟!
📚(المحاسن، ج‏۱، ص: ۲۸۳)

💠 سعه و #اطلاق و سیطرۀ "لا اله الا انا" اگر درک شود، «خَالِقُ‏ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ وَ هُمَا خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِي» درک شده است. که "خَیر" در سلسلۀ وجودِ اوست و "شرّ"، عدمِ مُضاف به وجود است.

✔️ پس؛
👈🏻 آنکه در سلسلۀ وجود است، یعنی تقدیرِ خَیر برایش است، در نفسِ خَیر بودن، "طوبیٰ" است و جلوۀ طوبیٰ است. که "طوبیٰ" درختی در وسطِ بهشتِ عدن است که یعنی وسطیّت و حقیقتِ بهشت است و حیثیتش، حیثیتِ وجود است.

و آنکه تقدیر شَرّ برایش است، "وَیل" است (عدمِ مُضاف است). که "وَیل" چاهی است در بطنِ جهنّم که چاه و حفره بودنش، حیثیتِ عدم دارد.

پس دانستیم که هیچ معنایی (خَیر و شرّ ) از "المعنی" جدا نیست.

💠 #شخص_حقیقی "المعنی" اگر درک شد، خواهیم دانست که مشترکِ لفظی وجود ندارد، بلکه هر چه هست، حضورِ شخصِ "المعنی" است. یعنی شخصِ "المعنی" به عینیّت شخصی هر جائی حاضر و ظاهر است.
که یا معانی، خَیر هستند و یا شرّ.

که معانی خَیر، در سلسلۀ وجود، ظاهر کنندۀ شخصِ "المعنی" می‌باشند یعنی خودِ "المعنی" ظاهر است.
و معانی شرّ ، در عدمِ مُضاف بودن به وجود، از اینکه مقابلِ شخصِ "المعنی" هستند، مجالِ جولان پیدا می‌کنند. یعنی معانی شرّ، معانی عدمِ خَیر هستند و صِرفاً جولان دهنده بوده و صرفنظر از معانی خَیر، نفْسِ هلاکت و نیستی‌اند.

🍃▪️پس نتیجتاً :

🔻لَا يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِك‏🔺
✿ فرار از حکومت تو امکان ندارد.
📚(دعای کمیل)


🍃پیشتر برویم ...

☀️ همۀ #صفات_حق_تعالی عین ذات اوست. منتها در تقسیم بندی صفات، عموماً صفات را به #صفات_ذات و #صفات_فعل تقسیم می‌کنند.
این بدان معنا نیست که فقط صفات ذات، #عین_شخصیِ ذات الهی است و صفات فعل، عینِ شخصیِ ذات الهی نیستند.
بلکه بدان معناست که :

☀️ صفات ذات در مجلای ذات تجلّی دارند یعنی تجلّی‌شان در خودِ ذات است (#تجلی_ذات_بر_ذات).
🔆 و صفات فعل، تجلّیِ در مَجلای فعل دارند (تجلی_ذات_بر_فعل).

🔸امّا همۀ #صفات_الهی ، عینِ شخصی حقّ تعالی است.

چون "عین شخصی" است، بنابراین #مشترک_لفظی نیست، بلکه #مشترک_معنوی است و آن هم معنایی که شخص است ("اَنا «المعنی»") و "کلّ یوم هـــو فی «شأن»" است. یعنی "هو"یِ ذات، در «شأن» صفاتش متجلّی است. که «شأن» اعمّ از صفات ذات و صفات فعل است.

👈🏻 اینطور که شد، 🔻يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ‏ شَأْن🔺(📚 مهج الدعوات، ص: ۲۷۷).

(بیان مفصلش در مبحثِ عینیّت روزی شد. رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil1/299)


❣️ با جانمان این حدیث را نوش کنیم که الصادق عن الله حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

💢أَنَّهُ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ الْعَالِمُ الْخَبِيرُ بِلَا اخْتِلَافِ الذَّاتِ وَ لَا اخْتِلَافِ الْمَعْنَى💢

❉ ‌خداوند سمیعِ بصیرِ عالمِ خبیر است بدونِ اختلاف ذات و اختلافِ معنا.
📚(التوحيد، للصدوق، ص: ۱۴۴)


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹
🔹

🔶چرا اینطور است؟

🔸← مگر نه اینکه سمیع بودن چیزی است و آثاری دارد که مثلاً بصیر بودن ندارد. و همینطور بصیر بودن، چیزی است و آثاری دارد که سمیع بودن ندارد؟! سمیع و بصیر که دو معنا محسوب میشوند! پس چرا "لَا اخْتِلَافِ الْمَعْنَى" فرمودند؟!

(🔔 در این دقائق است که بحثِ #مطلق_حقیقی و #عین_شخصی رخ عیان می‌کند و این هبۀ خاصّ الهی در معارف خود را هویدا می‌سازد)

🔘حضرت حقّ تعالی، مطلق است و شخصِ حقیقی است. و برای حضرت احد جلّ جلاله، عین شخصی و اطلاق باید در نظر گرفته شود.
که اوّلاً مسلّم است که سمیع بودنِ خداوند عینِ ذات خداست و یک ذات بیشتر نیست. امّا مهمِّ سخن در مطلبِ ثانی است که معنایِ سمیع و معنایِ بصیر با اینکه دو مطلب را تداعی می‌نماید، یک معنایِ «حقیقی» و «مطلق» است.

❐⇦که چنانچه به طرفی متوقف شویم و بگوییم «سمیع» همان «بصیر» است و اینها فقط لفظ است که می‌گوییم "سمیع" و "بصیر"، به بیراهه رفتیم و کافرِ #مقام_فرق_نوری شدیم.

❐⇦و اگر طرفِ دیگر متوقف شویم و بگوییم «سمیع» با «بصیر» دو معنای مستقل و مرزبندی شده‌ای دارد که هرگز دَخلی به هم ندارند، باز به بیراهه رفتیم و کافر به #مقام_جمع_نوری شدیم.

(🔍برای توضیح #مقام_جمع_الجمع ، #مقام_جمع ، #مقام_فرق
رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/86)

🍂 توقف در هر دو طرف اشتباه است. لفظ نیست و تسامح نیست که بگوییم "سمیع" و "بصیر" #عین_تطبیقی هم هست و این الفاظ ، العیاذ بالله تسامح است.

و جدایِ از یکدیگر هم نیستند. بلکه "المعنی" مطرح است. "المعنی"، شخصِ حقیقی است و هرطور باشد و هرطور ظاهر بشود، ظهورش مِن دونِ خودش نیست. بلکه خودش است و خودش ظاهر است که فرمود 🔻هو الظاهر🔺 (سورۀ حدید آیۀ ۳).

👈🏻 بنابراین "سمیع" آنطور سمیع است که آثاری خاصّ خود دارد و هرگز "بصیر" نیست. ولی در همان نقطه و در عین حال، و در همان حیثیت "سمیع" بودن، عینِ شخصی "بصیر" است.
֎⇦و همینطور؛ "بصیر" آنطور بصیر است که آثاری خاصّ خود دارد و هرگز "سمیع" نیست، ولی در همان نقطه و در عین حال و در همان حیثیتِ "بصیر" بودن، عینِ شخصی "سمیع" است.

🍃⏎⧈ و برای همین که عین شخصی هستند یعنی یک شخص حقیقی می‌باشند ("بِلَا اخْتِلَافِ الذَّاتِ")، پس اختلاف معنایی ندارند ("وَ لَا اخْتِلَافِ الْمَعْنَى").

ان شاء الله که با دلهایمان، در تأمّل این رزق والا آمده باشیم که خدا میداند گواراییِ این معرفت با صاحبش چه میکند.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹