اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
885 subscribers
135 photos
16 videos
1 file
371 links
.
☀️ اللطائف الالٰهیّة في المعارف القدسیّة

🍃إن شاء الله به عنایات حضرات آل‌الله علیهم السلام در این کانال رشحه‌ای از لطائف الهی که در باب معارف حقّ تعالی در بیانْ روزی میشود را خواهید خواند.
عاجزانه؛شاکر نفحات رحمانی اوئیم.

ادمین : @ehsannil
Download Telegram
🌙


🤔 در دعای سه شنبه، حضرت امام سجاد (علیه السلام) به این مهمّ اشاره می‌فرمایند:

🔹أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ الَّذِي يَزِيدُنِي ذَنْباً إِلَى «ذَنْــبِـــي»🔹
پناه بر او می‌برم از شرّ شیطانی که گناهی بسوی گناهم زیاد می‌کند.

(📚 المصباح للكفعمي، ص۱۱۸)


✵ بعد از اینکه به جِدّ باید بدانیم که آل الله علیهم السلام هرگز با کسی قیاس کرده نمی‌شوند و دعا و استغفار و بیانِ ذنبِ حضرات (ع)، اسرار دارد، آنگاه بخوانیم :

🌱 حضرت (ع) نمی‌فرمایند 『 ذنباً إلی «ذنوبی»』 بلکه می‌فرمایند 『 ذَنْباً إِلَى «ذَنْــبِـــي»』.

🔹ذَنْــبِـــي»" خودِ انانیّت است (ذنب در ذات - دوئیت) و " ذَنْباً " گناهان بیرونی است که از انسان سر می‌زند (ذنب در صفات و افعال) که همه چیز انسان را می‌گیرد نه گناهانی که در عُرف، گناه حساب می‌شود بلکه نماز و روزه و اعمال عبادی و حتی نَفــَـس ما را هم می‌گیرد.
که چون «هستیم» در حالیکه او «هست» و در کنار اوئیم، همۀ افعال، [به این انیّت] گناه است و آنها " ذَنْباً " هستند و انانیّت "«ذَنْبِي»" است.

🔘 دیدگاه عموم این است که گناه را مشخصاً در تعیّنِ شرّ بودن، گناه می‌دانند. و خودِ «تعیّن» را گناه نمی‌دانند.
👁‍🗨 امّا دیدگاه خصوص این نیست و همان است که در مورد "حسنات الابرار سیئات المقربّین" بیان شد.

ذنب عظیم، انیّت است.

او باشد و ما هم باشیم ؟❗️

این «انیّت» است که چون ذوب نشد، ذنب است. و آنهم، "ذنب عظیم".


🔰 همۀ عالَم در مظلَمۀ این ظلم بزرگ هستند که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🔸إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ يَعِيشُونَ‏ فِي‏ فَضْلِ‏ مَظْلِمَتِنَا إِلَّا أَنَّا أَحْلَلْنَا شِيعَتِنَا مِنْ ذَلِك🔸
تمام مردم در سايه مظلمه و حق ما زندگى مى‏كنند ولى ما شيعيان خود را از اين نظر در حليّت قرار داديم (برای شیعیانمان حلال کردیم).

(📚 من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص۴۵)


🔹 نفرمودند 『 الّا شیعتنا』 بلکه فرمودند 『 أَنَّا أَحْلَلْنَا شِيعَتِنَا مِنْ ذَلِك』.

یعنی اگر "شیعه" هم طرفی، و در انیّتی باشد و حضرات آل الله علیهم السلام که #عین_الوجود و #مبدأ_الوجود هستند نیز طرفی محسوب شوند، این شیعه هم چون مندک و فانی در "ــنا"یِ "شیعتنا" نشده است، در مَظلَمه گرفتار بوده و از آن خلاص نشده است.
الّا اینکه حضرات علیهم السلام به کرم و فضلشان بر شیعه حلال کردند.

🔅 امّا مقرّبین الهی…
آنان که روزان و شبان سراسرِ وجودشان "الهی العفو" است؛
تشریعاً و مختاراً پیدائی خود را نمی‌خواهند و به دنبالِ فنایِ در حقیقتِ «پیدائی»، یعنی حضرتِ 🔻【هو الظاهر】🔺 هستند.

آنکه فهمید انانیّتش ذنب است، غرق در توّابیّت خدا می‌شود که 🔻إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً🔺(سورۀ نصر، آیۀ ۳).

که توّاب را بعضی، "توبه پذیر" معنا کردند در حالیکه موحّد، توّاب را به یک وحدت، "توبه کننده" و "توبه پذیر" معنا می‌کند و می‌یابد که خودِ خداست که در انابه و بازگشت بسوی خودش است که 🔻ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ الله🔺(هر خيرى به تو رسد از جانب خداست/ سورۀ نساء، آیۀ ۷۹).

🔸 اینجاست که وقتی عبد مشاهده کرد که توبه کننده و توبه پذیر خودِ خداست، و خودش را ندید؛ این توبۀ اصلی است که توبۀ اصلی، فنای در وحدت حقــّۀ حقیقیۀ الله است.



🔰 در تحلیل عرض میشود؛

عید فطر، ترکِ خودیّت در جهت محبوب و رسیدن به فطرتی است که حضرات آل الله (ع) هستند و مولایمان حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودند🔻أنا فطرة العالمین🔺(من فطرت عالمین هستم/ 📚 خطبة البیان).


تا زمانی که ما به "ما" بودن، مُصَلــّـی (نمازگزار) هستیم و خدا مُصَلــّـیٰ له (کسی که برایش نماز خوانده میشود)، شرک و دوئیت حاکم است.
اگر انیّت از این میان برداشته شد و وحدتِ مُصَلــّـی (نمازگزار) و مُصَلــّـیٰ له (خدا) به جانْ، درک شد و یافتیم که اوست که به عبدش ذاکر خود، مُصَلــّـی خود است؛ به حقیقت فطرت راه یافتیم.


این عید فطر است که 🌸 لَا أَعْصِي اللَّهَ فِيهِ🌸.






الحمد الله ربّ العالمین.

🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده

#لطیفه_عید


─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
.

༺•✿ چند کلمه در مورد نَفْس ✿•༻

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/210
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


🌿 نفس؛ به معنایِ «خود»، شخص حقیقی عالم بوده که حقیقتِ بسیطه است.
و آن، نفس کلیّه الاهیه است.

نفس الله تعالی》، حضرات آل الله علیهم السلام می‌باشند که در زیارت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام (معروف به زیارت صفوان جمّال) اینچنین سلام به حضرت مولی (ع) می‌دهیم:

☀️السَّلَامُ عَلَى نَفْسِ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى☀️

(📚 بحار الأنوار،ط -بيروت،ج‏۹۷،ص۳۳۱)


نفس الله تعالی، واحدِ حقیقی است (#نفس_واحدة) و نفوسِ عالَم، مُنشَأ از آنند، که قرآن کریم می‌فرماید 🔻وَ هُوَ الَّذي «أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة»🔺(سورۀ انعام،آیۀ۹۸).

عالَم، جلواتِ نفس واحده، یعنی تجلیّاتِ وجه الله است 🔹فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله🔹(پس به هر سو رو كنيد، همان جا وجه خداست / سورۀ بقره، آیۀ ۱۱۵).
که حضرات آل الله (ع) فرمودند🔅 نحن وجه الله🔅 (📚 بصائر الدرجات،ج۱،ص۶۱).


🍃 نفس کلیّۀ الالٰهیّه که به فرمایشِ حضرت مولی (علیه السلام) 🔻جوهرة بسيطة🔺است (الكلمات المكنونة-چاپ قديم،ص۷۶)، به بساطتِ خویش، شخصِ حقیقی عالم است. و هر موجودی، [به نحوِ «انشاء» (【و هو الذّي «أنشأكم مِن نفسٍ واحدة»🔺؛انعام،۹۸)] از «بود» (ذات)، تا «نمود» (صفات و افعال و آثار)، تجلّیِ نفس واحدۀ الهی است.

💠جوهرة》صیغهٔ مبالغه از مادهٔ «جَهَرَ؛ آشکار شد» بوده که شدّت آشکاری است که؛

۱. آشکاری در کانَ ناقصه(یعنی؛ صفت و فعل و اثر)» شیء بعد از اینکه وجود دارد؛ آشکار است.

۲. آشکاری در کانَ تامّه (یعنی؛ ذات)» همینکه شیء وجود دارد؛ 👈🏻وجود داشتنش، آشکار بودنش است.

(https://t.me/ehsannil3/330 👈🏻 ر.ک)

👈🏻جوهرة بسيطة》؛ «وجود» و آشکاریِ مطلقه است.

💠بسيطة》؛
در اینجا صفت بسط در مقابل قبض نیست، بلکه مافوق هر دو و مافوق قابض و باسط (که حقیقتِ «لا هو الا هو» است) می‌باشد و در واقع؛

بسیطة؛ همان اطلاق علی الإطلاق است و وصفِ «رهایی» است.
به رهایی و بسیطه بودنِ《جوهرة》؛ بساط عالم پهن می‌شود و نفوس، انشاء می‌گردد.

اگر نفوس؛ به حدّ خویش متوقّف باشند و در کنار 《جوهرة بسيطة》 بوده و نه جلوهٔ آن؛
بساطتِ جوهرة و وجود، مخدوش است و دیگر جهر و آشکارِ حقیقی نیست یعنی؛ اصلا جوهرة حقیقی نیست.

نفوسِ عالم؛ جلوهٔ نفس اوست.
👈🏻«لم یلد و لم یولد» به این نکته اشاره دارد که چیزی از خدا جدا نشده و خدا هم از چیزی جدا نشده است. بنابراین؛

معرفة النفس، [به #عین_شخصی]، معرفة الربّ است.
و از حقیقتِ حضرتِ احد (جلّ جلاله)، که "الله صمد" و «لم یلد و لم یولد»؛ معرفة النفس، معرفت به تمام اشیاء عالم است.

💢 پس در این خصوص چند حدیث بخوانیم:

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَــقَـــدْ عَرَفَ رَبَّه‏
کسی که نفسَش را بشناسد، قطعاً (بدون طفره و فاصله) ربّ خود را شناخته است.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)


🔺أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّه‏
با معرفت‌ترین شما به نفسَش، با معرفت‌ترین شما به رَبَّش است.
(📚جامع الأخبار،للشعيري،ص۴)

چون نفس، شخصِ حقیقی عالم است و شخصِ حقیقی عالَم، وجود مطلق است. پس معرفتِ به آن، معرفت مطلق است. زیرا چیزی بیرون از شخصِ حقیقی عالَم نیست. و از این رو معرفت او، همۀ معارف و علوم است که فرمودند:

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى غَايَةِ كُلِّ مَعْرِفَةٍ وَ عِلْم
هر كه نفس خود را بشناسد، پس به تحقيق به نهايتِ هر معرفتى و علمى‏ رسیده است.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)

🔰 که حضرت مولی(ع) می‌فرمایند:

☀️ «أتزعم إنّکَ جِرمٌ صغیر ، و فیکَ انطوی العالَم الاکبر»
آیا [ای انسان] گمان کرده‌ای که تو یک جسم کوچک هستی؟! در حالی که عالم اکبر در تو پیچیده شده است.
(📚الوافي،ج۲،ص۳۱۹)


⇦ پس هیچ فاصله و طفره‌ای نیست.
معرفة النفس، همۀ معارف و علوم است. و همۀ معارف و علوم، تحتِ آن، و به آن تداوم دارد.

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَهُوَ لِغَيْرِهِ أَعْرَفُ
کسی که نفسَش را شناخت، پس به غیر آن، آشناتر است.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۳)

و فقدان این معرفت، تمامِ جهالت است که فرمودند:

🔺أَعْظَمُ الْجَهْلِ جَهْلُ الْإِنْسَانِ أَمْرَ نَفْسِه‏
بزرگ‌ترين جهل، جهل انسان در امر نفس اوست.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۳)

و نیز :
🔺لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ
نسبت به نفس خود جاهل مباش. زیرا جاهل به شناخت نفس، جاهل به تمام اشیاء است.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۴)


در نتیجه معرفة النفس، کفایتِ در معرفت است که فرمودند:

🔺كَفَى بِالْمَرْءِ مَعْرِفَةً أَنْ يَعْرِفَ نَفْسَهُ
انسان را از معرفت همین بس که نفسَش را بشناسد.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻

🔹
🌱

🔳 چون دانستیم که ؛

•●• اوّلاً •●•
مطالب معرفتی در عالم نور است،
و عالم نور، خط کشی و قالبهای عالم حدود (که نقصِ عالم حدود است) را ندارد،
بلکه لُبّ است و بیحدّ،
و برای درکش بایستی از تعیّنات و معیاراتِ عالم حدود جدا شویم تا درکِ آن حقیقت را بنمائیم،
در نتیجه ؛
تا بر یک اسم خدا اشاره می‌کنیم، همۀ اسماء خدا به عینِ شخصی آن اسم، حضور دارند و به اشاره کننده نشان میدهد که خداوند احد است.

(مقالۀ احدی المعنا بودن حق تعالی را حتماً بخوانید. رجوع شود به 👈 https://telegram.me/ehsannil3/310)

☀️ تا به یکی از حضرات آل الله علیهم السلام اشاره کنیم، تمام حضرات (علیهم السلام) حضور دارند. آن هم نه حضوری از جنس عالم حدود. بلکه حضورِ عینی شخصی. یعنی یک شخصِ حقیقی هستند.

این مهمّ برای نفس و روح هم صادق است.

•●• ثانیاً •●•
این مطلبِ «شرافت مسجود شدن»، در عالم ظاهر است.
اما «شرافت مسجود بودن» به خودی خود هست. ولی در عالَم ظاهر، با این ترتّب جلوه میکند.
یعنی نفس و روح، یک حقیقت هستند و شریف (مقامِ وحدت نوری). و آن، حضرات آل الله (ع) هستند که «نفس الله» و «روح الله» می‌باشند.
از حقیقتِ وحدت (مقام وحدت - خلوَت) تا در عالم اشاره (مقام فرق - جلوَت) آمدیم؛ سلطنت از آنِ نفس است و شرافت، از آنِ روح.
یعنی نفس، در سلطنت است و روح، عبدِ او و دائماً فانی در اوست.

🔅 که در عالم اشاره، نفس به روح که مدِّ اوست ظاهر می‌شود.

⇦پس اینکه هنگامۀ دمیده شدن روح به بدنِ حضرتِ آدم علیه السلام، حضرت مسجود ملائکه می‌شوند؛ روح الله، مدّ الظلّ و سایۀ "نفس الله" است و نه اینکه عَلَمِ شرافتی در مقابلِ "نفس الله" برداشته باشد.

مثل اینکه:

با اینکه حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شرافت بر تمام انبیاء الهی دارند و همۀ انبیاء الهی طبق احادیث تحتِ لواءِ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، امّا در عالم ظاهر بعثتِ سیّد الانبیاء و المرسلین (ص) بعد از نبوّت سایر انبیاء (ع) ظاهر میشود.
یا مثلاً در قبل از بعثتِ پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، پیامبر اکرم (ص) در صورتِ ظاهر به دینِ حضرت ابراهیم (ع) بودند (طبق بیانی).
امّا در باطن، این حضرت ابراهیم (ع) هستند که طبق فرمایش قرآن، یکی از شیعیانِ حضرت رسول اکرم (ص) است که :

🔻وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ🔺
(سورۀ صافات، آیۀ۸۳)


🔆 در نتیجه بایستی دقت کنیم که عالم نور است و معیاراتِ خودش.
پس باید منفک و فانی در آن شد و با نور انس گرفت تا خودش را به خودش نشان دهد. و نه به عالم ظاهر معلوم شود.


ان شاء الله در مقالۀ بعدی اشاراتی از تطبیقِ شخصیِ مراتبِ نفس و روح را خواهیم خواند.








«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَمِدَ نَفْسَهُ وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى خَلْقِهِ»
(📚 الدروع الواقية - سیّد بن طاووس، ص۱۸۷)




#لطیفه_قیاس_نفس‌_و‌_روح
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
.

■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پنجم :
حضرتِ وفا (؏)؛ نقطۀ فنایِ اسماء الله!

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/259
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

🍃 برای آسانی در تبیین، و تفهیم و تفهّمِ سخنِ پنجم در این سِری از مقالات؛ به جلوۀ ابواب الجنّة ، در هشتْ قدمِ معرفتی، مقدماتی مهمّ به اختصار اشاره می‌شود، تا إن شاء الله به نظرِ سراسرْ رحمتِ حضرتِ نافذ البصیرة، أبا الفضل العبّاس علیه السلام؛ جمع‌بندیِ مطلبْ آسان‌تر شده، و طائرِ لطائفِ مهمّ این سخن، آسوده‌تر بر آشیانِ دل‌هایِ محبّین بنشیند.

إن شاء الله به دلْ همراه باشید که این کتیبه، دلدار می‌طلبد ...


°•❁🔳🔲🔳❁•°


🔰 قدم اوّل : کربلا؛ جانِ کعبه. و کعبه؛ نقطۀ دحو الارض ➣●•

#دحو_الارض و گسترشِ ارضِ تعیّنات، از تحتِ کعبۀ مکرّمه است ( 『 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دَحَا الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِ الْكَعْبَة』 / 📚الكافي ،ط - الإسلامية، ج۴، ص: ۱۸۹).
و مکّه ، که ارضِ کعبه است و اُمّ القُریٰ می‌باشد (یعنی اصل تمام قَریه‌ها و جمع‌ها)، اصلِ تمامِ زمینِ تعیّنات است که 🔻『 لِأَنَّهَا أَصْلُ جَمِيعِ الْأَرْض‏』 🔺.

پس؛ هر شیئی از اشیاء جلوه‌ای از این سِعه است.

امّا بدانیم؛
زمینِ #کعبه ، حیثیتِ اضافی به #کربلا دارد و صِرف الإضافه به کربلای معلّی است. چرا که در حدیث می‌فرمایند:

🔸『 خلق الله أرض کربلا قبل أن یخلق أرض الکعبة بأربعة و عشرین ألف عامّ و قَدَّسها و بارک علیها 』🔸
خداوند زمین کربلا را بیست و چهار هزار سال پیش از زمین کعبه آفرید، آن را مقدس کرده و به او برکت داد.

(📚الأصول الستة عشر ، ص: ۱۷)


🌿در حالی که جنّت، حقیقتی است که عالَم را فراگرفته، و بالخصوص جانِ متّقین است که 💎【 إِنَّ الْمُتَّقينَ في‏ جَنَّاتٍ وَ نَعيمٍ】💎؛ سعه و گستردگیِ جنّت که «بَطحاء» نام دارد، کربلای مُعَلّی است که وصفش را چنین فرمودند ؛🔅『 أَنَّهَا مِنْ بَطْحَاءِ الْجَنَّة』🔅(📚كامل الزيارات، ص: ۲۶۳).
که این سعۀ حقیقی از حضرات آل الله علیهم السلام است که به فرمایشِ حضرت مولی(ع)🔸《سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ》🔸 می‌باشند (📚نهج البلاغه ، خطبۀ ۱۰۸).

#کربلا؛ یک منطقۀ جغرافیایی بر روی زمینِ ظاهری نیست. بلکه حقیقتِ جنّت است [و از جنّت، دوزخ].
#کربلا؛ حقیقت عالَم است و سعه و گستردگیِ آن، سعۀ «الساعة»، یعنی قیامت کبراست.

کربلایِ حقیقت («بطحاء الجنة»)؛ به جلوۀ سرزمینِ «کرب و بلا» رخْ عیان نموده و 🔹『 هِيَ أَطْيَبُ بِقَاعِ الْأَرْضِ وَ أَعْظَمُهَا حُرْمَةً』🔹 (اين زمين، پاكيزه‏‌ترين اماكن واقع روى زمين بوده و احترامش از تمام بقعه‌ها بيشتر است/ 📚كامل الزيارات، ص: ۲۶۳).

⇦ پس کربلا؛ حقیقت است که از لا مکان تا مکان کشیده شده است.
بنابراین؛
⇐ شناختِ مُنتسَبینِ به کربلا، بایستی از لا مکان تا مکان صورت گیرد.


🔰 قدم دوّم : اسم مستأثِر و جلواتش به حروفِ اسم اعظم ➣●•

🔲 طبق احادیث؛ #اسم_اعظم حضرت حقّ تعالی هفتاد و سه حرفست. که یک حرف آن #اسم_مستأثر است (📚الكافي، ط - الإسلامية، ج۱، ص: ۲۳۰).

🔘 "مُستَأثِر"؛ اسم فاعلِ باب استفعال، از مادّۀ «أثر» است.
معنای اصلی باب استفعال؛ طلب مادّه خود است.
✓ «اثر»؛ به معنایِ نشانه، علامت، و نیز ؛ پِیْ و عقبِ چیزی است (مثل؛«در پِی چیزی بودن»).

💠 اسم مستأثِر؛ در مطلقِ «طلب» و «در پِیْ بودن» است. که واسطۀ حقیقیِ بین ۷۲ حرفِ اسم اعظم با مسمّاست. که مسمّا را به طلبِ خویش به جلوۀ ۷۲ حرف اسم اعظم می‌آورد. و در عین حال؛ ۷۲ حرفِ اسم اعظم را به فنایِ در مسمّا می‌کشاند.

⪧⦁⪦ اسم مستأثِر، طرفین (مسمّا و مقامِ وحدت نوری، و نیز ۷۲ حرفِ اسم اعظم و مقام کثرت نوری) را در پیِ خود آورده و به عبارتی، در خود جمع و فانی نموده.

⪧⦁⪦ اسم مستأثِر ، به #عین_شخصی ؛ جمالِ مسمّا و جلالِ اسم اعظم است.
بنابراین؛ چون جلالِ اسم اعظم است، علم آن در جلال و لاتعیّنیِ علم الله است پس؛ علم به آن، «#علم_الغیب» است ( 『 حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ مُسْتَأْثِرٌ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ』 / (📚 الكافي ،ط - الإسلامية، ج۱، ص: ۲۳۰).

🔆 اسم مستأثِر و اسماء اعظم دیگر، همگی جلواتِ «الاسماء الحُسنیٰ» بودنِ حضرات آل الله علیهم السلام هستند.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◼️

🔰 قدم سوّم : وفای مطلق و مطلقِ وفا ➣●•

#وفا در لغت به معنای «تمام کردن» است.
🔶 حقیقتِ وفا چیست ؟

🔷 حضرت مولی امیرالمؤمنین (ع) از حضرت رسول اکرم (ص) سؤال می‌فرمایند:
مَا الْوَفَاء』 ؟ (وفا چیست؟)

حضرتشان (ص) پاسخ می‌فرمایند :

🔹『 التَّوْحِيدُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه 』🔹
توحید است. شهادت اینکه نیست خدایی جز الله .

(📚 بحار الأنوار،ج۳۵،ص۳۸۳)

( نکته: این سوالِ جلالیِ علوی -ع-، و این پاسخِ جمالیِ محمّدی-ص- ؛ جلوۀ انشاءِ «وفا» و ظاهر ساختن آن، در عوالِم هستی است)

👈 تمام آنچه که از معنا و مفهوم #وفا در ذهن و تصوّر داریم، ظهورِ توحید است.
امّا چطور ؟

#توحید؛ وحدانیّت حقّ تعالی است.
#شهادت؛ نقطۀ یکی شدنِ شاهد با مشهود است.
#وفا ؛ وفایِ به عهد است. که خداوند می‌فرماید 💎【 أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ】💎 (به عهدم وفا کنید به عهدتان وفا می‌کنم./بقره ۴۰). که فرمودند: «عهد الله؛ ولایت علی بن ابیطالب(؏) است» (📚البرهان ج ۱، ص ۲۰۰).
که حضرات ائمۀ اطهار(؏) می‌فرمایند 🔻『 نحن عهد الله‏』🔺 (📚الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۱، ص۲۲۱).

#عهد_الله مقامِ شامخ ولایت است. که ظهور ولایت، توحید است.
ولایت و توحید، یک حقیقت هستند. که باطن و جلال؛ ولایت است. و ظاهر و جمال؛ توحید است. که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند :

🔻『نحن أصل كل خير و من فروعنا كل برّ، فمن البرّ؛ التوحيد』🔺
ما اصلِ تمام خوبیها هستیم و همۀ نیکی‌ها از فروعات ماست. پس یکی از آن نیکی‌ها توحید است.

(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۸، ص۲۴۲)

💠 عهد؛ ولایت است و وفا؛ توحید است.
پس :
دائماً ولایت، به توحید ظاهر می‌شود، و توحید، به ولایت برمی‌گردد.

در مورد وفا و عهدِ نسبی که در امور دنیوی از آن صحبت می‌شود؛ عهد ، چیزی است و وفا، چیزی دیگر. دوئیت؛ نفسِ تخلّف است. و در اصل؛ دنیا، کثرات و امور مربوط به آن، نفسِ «بد عهدی» و تخلّف است، و «خانه از پای‌بست ویران است»!
پس؛
اگر اهل دنیا، تمام تلاش خود را برای خوش عهد بودن انجام دهند، به نفسِ اینکه از وحدانیّت حضرتِ احد یعنی شخصِ ائمه اطهار(ع) جدا هستند، بد عهد و بی وفایند.

حضرت أحد(عظم شأنه) به نَفْس و وحدانیّتِ خویش - یعنی شخصِ حضراتِ آل الله(ع) -؛ ذاتاً، صفتاً، و افعالاً، یکجا و در کلمه‌ی واحده؛🔹《وَفِيُّ الْعَهْد》 🔹است (📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏۲، ص: ۵۶۰). که 《وفی العهد》 بودنِ باریتعالی، فراتر از این است که صرفاً بیان شود؛ وفایِ به عهد «می‌کند». بلکه چون ذات و نفس امور، انشائی از نفس واحدۀ الهی است؛ پس 《وفی العهد》 بودن حضرت أحد، ذاتاً محقّق است و از آن ذات، صفتاً و افعالاً نیز در ظهور می‌آید.

◙ وفای مطلق و عهدِ مطلق، حقیقتِ واحد هستند که حقیقتِ حضرتِ أحد می‌باشند. که در باطن (جلال)؛ عهد است و در ظاهر (جمال)؛ وفا.
و چون وحدتِ حقیقی دارند، دوئیتی ملحوظ نیست که احتمالِ تخلّف باشد. پس؛ تخلّف ناپذیر است.

🔳 «العهد»؛ عهدِ مطلق است که آن، عهد الله ، یعنی ولایت حضرت أحد است. که ولایت حضرت أحد، به عینِ ذات اوست.

✾《وفی العهد》 بودنِ حضرتِ احدی المعنا (جلّ جلاله)، در وحدتِ وفا و عهد با ذات باریتعالی، و به #عین_شخصی او بایستی دیده شود.
یعنی ولایت و توحید، عینِ شخصیِ یکدیگرند.

⇦ پس ؛
⚜️ اگر عهد و وفا، حقیقی باشد؛
◆ عهد (ولایت) به جلوۀ وفا در ظهور می‌آید (که آن، اضمحلالِ جلال در جمال است) .
◆ و وفایِ به عهد، در بطون می‌آید (که آن، اضمحلالِ جمال در جلال است).

⧒ اگر کسی عهدی کرد، مأمور به ظاهر کردنِ عهد خویش است. که ظاهر کردنِ عهد، وفاست.
یعنی عهد، به وفا ظاهر می‌شود.
و در همان نقطه که وفا می‌کند، به عهد خویش بازمی‌گردد.

♦️«وفا کردنِ به عهد» یعنی؛ یگانه و جمع شدن با عهد. که این جمع شدن و یگانگی، چیزی از #توحید است. اگر عهدی بکند و آنرا رها کند، این مقابل جمعِ توحیدی است و تمام، تشتّت و کثرت و پریشانی است.

«وفای به عهد»، جمع کنندۀ عاهِد (عهد کننده) در جهت معهود (عهد شده) است.
پس ؛ وفا ؛ 🔹التوحيد شهادة أن لا إله إلّا الله🔹 است.

بیان شد که؛ وفا به معنایِ «تمام کردن» است.
#عهد ؛ آغاز کردن، و #وفا ؛ تمام کردنِ است.
وقتی عهد ظاهر و ترسیم شد (قوس نزول)، وفا ؛ تمام کنندۀ این سیر و تجمیع آن است (قوس صعود).
وفا؛ تشتّت و کثرت و جمال عهدِ ظاهر شده را ، به وحدت و جلال و باطن جمع می‌کند. این جمع کردن، جمعِ اطلاقی است که همانا «توحید» است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

🔆 نورِ مطلق، بسیط است و بدون جزء. پس کوچکترین جسارت و آزاری به او، جسارت به تمامِ آن است.
و چون در وحدتِ حقیقی و شخصی با حضرت حقّ تعالی است؛ جسارت به او، بدونِ تشبیه و تمثیل و تسامح، و بدون طفره و فاصله، بلکه عیناً و شخصاً و حقیقتاً و دقیقاً جسارت به حضرت حقّ جلّ جلاله است.

پس دقّت شود که جسارت به آل الله(ع) العیاذ بالله مانند جسارت به فرزندِ کسی نیست. که پدر، شخصی باشد و طرفی، و فرزند شخصِ دیگری باشد و طرفی دیگر. و فقط عُلقه و نِسَبی اعتباری دلیل شود که آزارِ و جسارت به فرزند، آزار و جسارتِ به پدر محسوب گردد.

هرگز از این جِنس نیست و مطلب، در نسَب و اضافاتِ حدّی نیست.

حضرات آل الله(ع) «مِن دون الله» نیستند که فرضِ دوئیت با حضرت حقّ برای ایشان ملحوظ گردد.

(در مباحثِ #کانال_معرفة_الحق این مطالب توضیح داده شده است. و بدونِ استدلال و اقامۀ براهین و استناد بر آیات و روایات، صحبت نمی‌شود. ر.ک: #کانال_معرفة_الحق https://t.me/ehsannil3 )


🍃 و امّا ...

🔲 "السَّلَامُ عَلَى الشِّفَاهِ الذَّابِلَات" 🔲
سلام بر آن لبهای خشکیده.
(زیارت ناحیۀ مقدسه -
📚 المزار الكبير ، ص: ۵۹۰)

در مقــامــی کــه بـــه یـــاد لــب او مِی‌ْ نوشند
سِفله آن مـسـت کـه باشد خبـر از خویشتنش
(حافظ - ره)


🔲 لب حضرت سیدالشهدا(ع) از تشنگی خشک شده و ترک خورده بود.
(وا ويلاه ، وا مصيبتاه ، وا ثكلاه‏)

▪️ آیا تشنگی، تنها همین تشنگیِ آبِ ظاهری است؟!

معلوم است که حقیقت از باطن تا ظاهر آمده است. حقیقت تشنگی، تشنگی آبِ باطن بود که به آبِ ظاهرْ نمایان شد.

💧 آب در روایاتی؛ "ولایتِ آل الله(ع)" و در روایاتی خودِ آل الله(ع) معرفی شده‌ است (فرقی نمی‌کند، چراکه ولایت؛ خودیّت حضرات(ع) است).
💦 در روایات آمده است که آب؛ سروَرِ نوشیدنی‌هاست و #فرات؛ آن آب است («الماء سيّد شراب الدنيا و الآخرة... الفرات الماء...؛ 📚 كامل الزيارات،ص۴۷»). و #ماء که «اوّل ما خلق الله» است؛ جلوۀ حضراتِ قوّام الله یعنی ائمه اطهار(ع) بوده که واسطۀ مطلقه هستند و هر موجودی از آنها، حدوث و بقاء دارد. پس در عالَمِ دانی و نزولِ اجلالِ آل الله(ع)؛
فرات، شیعه و جلوۀ خودِ حضرات(ع) است که فرمودند 🔹『 الْفُرَاتَ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ؏ 』 🔹(📚 كامل الزيارات،ص۴۹).

مَهریه حضرت زهرا (س) که آب‌های عالَم است؛ یعنی خودشان. مَهریه خودشان، خودشان هستند. که حقیقتِ ماء در هستی؛ سرّ ولایت، یعنی مقامِ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است.

اگر بگوییم چطور این ممکن می‌شود که خودشان، مَهریۀ خودشان باشند؟!
در عالَم حدود و تعیّنات محال است که شیئی به خودش دور بزند، یا به خودش توقّف کند، یا به خودش مشغول باشد، یا خودش، خودش را بخواهد، یا خودش به خودش مستکفی باشد، و یا خودش فدای خودش شود و قتیل خویش باشد (و تعابیر مشابه).

وقتی در عالَم حدود گفته می‌شود "کسی خودش را دوست دارد"؛ این، در یک نقطه نیست.
این شخص، [بداند یا نداند] دو «خودْ» ملحوظ می‌کند که در یکی، محبّ است. و در دیگری، محبوب. پس دوست داشتنِ خود بر خود نیست. بلکه دو مقام لحاظ شده است.

امّا حرف و سخن در عالَم نور فراتر از این قیاساتِ خیالی است!

در عالم نور برای نورِ احدِ واحد، تعبیر 🔸نُورٌ عَلیٰ‏ نُور🔸 آمده است (سورۀ نور۳۵).
یعنی خود به خود در جوشش و غلیان و تجلّی است.
این تجلّیِ خود به خود است.


🍂 حضرت سیدالشهدا (ع) فریاد "العطش" سر دادند.
نه از بیرون خودشان، و نه به بیرون خودشان. که بیرون از امام و ولیّ خدا چیزی نیست که 🔻كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ🔺 (سورۀ ۳۶، آیۀ ۱۲).

✖️مگر او که صمد است و بی‌حدّ، بیرون دارد؟!
او حجّت خداست. یعنی لُبّ اللُبّ خدا. حاقّ الحاقّ خدا.
او دونِ الله تعالی نیست. حساب غیرِ الله برای ولیّ خدا کردن، نشناختن ولیّ خداست، و زیر سوال بردن صمدیّت خدا.

💠 حضرت سیدالشهدا (ع)، «سیّــد» الشهداء هستند.
«سیّد» به معنای ظاهری «آقا»ست.
و «سیّد» هر امر و شیئی؛ آقا بودنِ در آن امر و شیء است. که آن، یعنی صمد بودن و پُر بودن در آن امر است.

◼️ شهادت در عالَم حدود و تعیّنات اینطور است که شاهد و مشهود، حدّ و تعیّن و مختصات دارند. و شاهد، غیر از مشهود است. و مشهود، غیر از شاهد است. و اعتباراً آنرا «#شهادت» می‌گویند.

🔆 امّا شهادت در عالَم نور، دوئیتی ندارد. شاهد و مشهود، به #عین_شخصی یکدیگرند. در حالیکه شاهد، شاهد است و مشهود، مشهود. و این فرق، #فرق_نوری است که مؤکّد وحدت نوری می‌باشد.
حضرت سیّد الشهدا (ع) در «شهادتِ» بی‌حدّیِ نوری هستند. نه شهادتِ در عالَم حدود که شاهد غیر از مشهود است.




︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

⇦ پس بایستی در «انسان» دقیق شویم و قوسَینِ نزول و صعود او را به وحدتِ شخصیِ حقیقتش نظاره کنیم.

🔲 شواهدی از چلۀ نزول را بخوانیم :

🔹خداوند گِل حضرت آدم (ع) را چهل روز به یدِ الـٰهی خود (یعنی حضرات آل الله ؏) خمیر نمود (🔻『 خَمَّرْتُ طِينَةَ آدَمَ بِيَدِي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً』🔺/ 📚عوالی اللئالی ج ۴ ص ۹۸).
که دو دست خداوند، یمین است. و با دو دستْ خمیر کردن؛ می‌تواند به نزول و صعود در عینِ شخصیِ آل الله (ع) اشاره کند. که جمال؛ سیر نزول است، و رفتن به جلال؛ سیرِ صعود.

🔹 چون به مرتبۀ بدَن بنی بشر رسیدم؛ در روایات آمده است که سیر تکمیلیِ سه مرحله از مراحلِ خلقتِ انسان، #چهل_روز طول می‌کشد.

هفت مرحلۀ خلقت به اختصار = طین، نطفه، عَلَقه، مُضغه، عِظام، لَحْم، روح (آیات ۱۲ تا ۱۴ سورۀ مؤمنون).
و سه مرحلۀ منظور = #نطفه ، #علقه ، #مضغه (📚 البرهان، ج‏۴، ص۱۷).

این هفت منزل که منازل التنزیل است، به عینِ شخصِ آن چهل است که مناسبِ عالَم خلق، در تدریج و تحدیدِ اعداد ظاهر می‌شود. امّا جلواتِ وحدانیّتِ شخصِ احد و واحد، کمال مطلق، حقیقتِ حضرتِ احد، حضرات آل الله علیهم السلام است.

ولیّ خدا (ع) ، آن کمال مطلق و وحدانیّت حقیقی است که در هر عددی، احد است و واحد. و چون رخ عیان کند، هفت و ده و چهل و هزار و مانند آن (که همه، معروف به اعدادِ کامل حقیقی هستند)، جلوۀ واحد بودنِ شخصِ اوست. و این منازل، به نفسِ او، معنا می‌شود.

چون حضرتِ احدَش، از خلوَتِ غیب، به جلوَتِ شهود جلوه کرد و چلۀ بیقراری او، در چهلْ چهلِ منزلِ ظهورِ او شعله کشید، سیرِ نزولْ ترسیم شد. و این سیر نزول، به #عین_شخصی او، سیرِ صعود دارد.

🔲 شواهدی از چلۀ صعود را بخوانیم :

🔹 حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

🔻『 مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَة مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ 』🔺
بنده‌ای برای خدا در چهل روز خالص نشود الا اینکه چشمه‌هاى حكمت از قلب او بر زبان او جارى شود.
(📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۲، ص:۶۹)

و حضرتِ امام جعفر صادق (ع) می‌فرمایند:

🔻『 مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِي قَلْبِهِ جَرَى يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ عَلَى لِسَانِه ...』🔺
کسی که اهل بیت (ع) را دوست بدارد و حق محبّت ما را در قلبش بجا آورد، چشمه‌های حکمت بر زبانش جاری می‌شود.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۷، ص۹۰)

این دو حدیث، دو بیان از یک حقیقت است.
👈 خودِ محبّت آل الله (ع)، اخلاصِ چهل روزه است.
این مطلب، نفیِ چلۀ اخلاص نیست. بلکه حقیقت را بیان می‌کنم. که چِلّۀ اخلاص، پله پله جدا شدن از انیّت و فانی شدن در حقیقتِ «چهل» است.
#چله_اخلاص ؛ ظهورِ تحقّق آل الله (ع) در جانِ چله‌نشین است.
و نقطۀ اخلاص، همان نقطۀ تحقّق حقانیّت حبّ است.

🔹در روایات آمده است که نهایت کمال انسان در چهل سالگی است.
🔹مدّت توقّف بنی اسرائیل در بیابان تیه جهت تکمیل توبه و ایمان، چهل سال به طول انجامید.
🔹در روایات، قدرتِ مؤمن را با چهل مرد برابر دانستند.
🔹اکثر انبیاء الهی (ع) در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند که همه، چیزی از بعثتِ شخصِ بعثت، یعنی حضرت رسول اکرم (ص)، در سن چهل سالگی حضرتشان است.

برسیم به اینجا که ؛
🔹در شهادت حضرت سیّد الشهدا (ع) آسمان و زمین و هر آنچه در آن است #چهل_روز_گریست .
گریستن هم نزول است و هم صعود.
🔹و نیز برای عدد چهل آمده است که زائر امام حسین (ع) #چهل_سال_زودتر از سایر مردم به بهشت می‌رود.

امّا ، ...
وا مصیبتاه که ...

◼️ رأس مطهر حقیقتِ هستی حضرت سیّد الشهدا (ع) به همراه رئوس مطهّر یارانِ با وفایِ حضرتشان، چهل «منزل» (مکان) تا شام برده می‌شود.
◼️و چهل «منزل» دستانِ ید اللّهی و جِسم ملکوتی واسطۀ مطلقۀ باریتعالی، حضرت سیّد الساجدین، زین العابدین ، تاج البکائین ، امام الجنّ و الانس حضرت علی ابن الحسین (ع) به غـُل و زنجیرِ جامعه، مغلول و بسته می‌شود.
◼️و در اربعین (زمان) رئوسِ مطهّر، به ابدان منوّر، توسط ولیّ خدا حضرت امام سجاد (ع) برگردانده می‌شود.


••●🔽●••
⚠️ نکته‌ای در حاشیه که برای ادامۀ بحث لازم است:

در این چله‌های مذکور، دقّت بفرمائید که چهل منزلِ مکان و چهل منزلتِ زمان مطرح شده است. برای همین یک اشارۀ کوتاه برای لطیفۀ زمان و مکان بایستی بیان شود تا از آن در ادامه استفاده کنیم :

⌛️ زمان «در عالم اشارات»؛ کمیّتی متصّل، امّا در بیقراری است.
«کمیّت» است، چون مشتمل بر آنات است. آنی می‌رود و متصلاً آنی دیگر آغاز می‌شود. و این حالِ بیقراری زمان در عالم اشاره است.

اما مکان؛ کمیّتی است در قرار.

زمان، که در بیقراری جلالی است؛ باطنِ مکان است.
و مکان که در قرارِ جمالی است؛ ظاهرِ زمان است.

🔲 که تحلیلاً بیان می‌شود:
⌛️ زمان؛ خلوتِ جلالیِ مکان است.
🌐 و مکان؛ جلوَت جمالیِ زمان است.

••●🔼●••

🔲
🔹

♦️◆ قدم پانزدهم ➣●• —---—
🔶 حالا سوال این است که "القربی" چیست و منظور از "المودة فی القربی" چیست؟

🔹اوّلا :
"القربی"؛ حضرات ائمۀ اطهار (؏) هستند (『 هم الائمة -ع-』 / 📚تفسير نور الثقلين،ج‏۴،ص۵۷۳).
پس بحثی در این نیست که اجر رسالت حضرت رسول اکرم (ص) که خودیّت رسالت است، مودّتِ حضرات ائمۀ اطهار(؏) است.

که با بیاناتی که گذشت؛ حضرت محسن(؏) "المودة فی القربی" هستند.

پس؛
👈☀️اجر رسالت -که خودیّت رسالت است -؛ نقطۀ جلالَت ولایت، یعنی حضرتِ محسن(ع) هستند.☀️

که مسئلتِ اجر رسالت از امّت، رسیدن به شخصِ حضرت محسن(؏) است (شخص حقیقی).

⬛️ امّا در عوضِ رسیدگی، خصومت عمر ملعون به جولان آمد.
او و ابابکر ملعون، که به نصّ روایت، به قصدِ سلطنت و ریاست، «منافقانه» خود را به حضرت ختمی مرتبت(ص) نزدیک کرده و در دل، آتش کینۀ ازلی و ابدی خویش را پروارتَر می‌ساختند، با «شهادتِ» حضرت خاتم الانبیاء(ص) (که خودْ عامِل آن بودند)، وجودِ سراسرْ آتش و آتش‌زنۀ خویش را، به بیتِ خدا رساندند.

حقّ تعالی و رسول گرامی‌اش(ص) سفارش به مودّت حضرت فاطمه(س) نمودند. امّا آن ملعون ازل و ابد، بجایِ خودْ شکنی، پهلویِ حقیقتِ هستی، ناموس حقّ، ذاتِ فخرِ جَلی، دختِ نبی(ص)، زوج ولیّ(؏)، حضرت فاطمه زهرا(س) را شکست.
و در عوضِ سَرسپردگی، سِرّ سپردۀ حقّ، حضرت محسن (ع) را، به لگدِ کینه، و شلاقِ عداوت، سقط و شهید ساخت.

(لعنت خدا بر ابابکر و عمر و عثمان و تابعینشان)

🔹ثانیاً :
"القربی" صِرفاً به معنای "خویشاوند" نیست. بلکه این کلمه، مصدرِ "قُرب" است و اگر صرفاً در عِداد «خویشاوند» بخواهیم آنرا معنا کنیم؛ معنایِ «خویشاوندی» یعنی قرابت و نزدیکی، با مصدرْ بودنِ آن مناسب است.
"القربی"، مصدرِ "قرب" است.

❖ بیان شد که اسماء حقّ تعالی، توقیفی است. یعنی متوقّف بر ذات خدا و برخاسته از آن است و نه آنکه از بیرون از ذات، عارض بر خدا شده باشد.
🔅 یکی از نامهایِ حقّ تعالی ، "#قریب" است (📚 البلد الأمين،ص۴۰۶).

❖ ذاتِ خداوند، "قریب" است. در معنای ساده می‌گوییم؛ او مطلقِ «نزدیک» و مطلقِ «نزدیکی» است.
پس نزدیکِ «به چه چیز؟» منظورمان نیست. چرا که مطلقْ بودنِ "قریب"، جا برای چیز دیگر نمی‌گذارد.
"قریب" صفتِ مشبهه است و ملئیت قرب را می‌رساند.

حالا دقت بفرمائید؛
❖ مصدر، محلّ صدور کلمه است.
❖ "القربی" مصدرِ "قرب" است. یعنی؛ في الواقع هر کلمه‌ای که از «قرب» مشتق می‌شود، از مصدرِ آن یعنی "القربی" مشتق شده است.
"قریب" نیز چنین است.

بیان شد که "القربی" حضرات آل الله(ع) هستند. ایشان مصدرِ حقیقیِ "قریب" هستند.

❖ اشتقاقِ حضرت «قریب» (عزّوجلّ) از «القربی» ، اشتقاقِ حقیقی است. که حضرت «قریب» (عزّوجلّ) و حضرات «القربی» (ع) یک حقیقت واحد هستند. و این اشتقاق، در اطلاق و بیحدّیِ ذاتِ غیب الغیوبی بایستی معنا شود. و نه به حدّ و رسمِ اشیاء محدود. یعنی اینطور نیست که وقتی بیان می‌گردد "«قریب» مشتق از «القربی» است"، العیاذ بالله تصغیر ذات باریتعالی صورت گرفته باشد.
خیر!
❖ سخن از «القربی»، به #عین_شخص ، سخن از خودیّت خداست. و این اشتقاق، اشتقاق نوری و تجلیّات خود بر خودِ ذاتِ باری است.
(فتأمَّلْ!)

🔰 پس در تحلیل، بیان می‌شود:

👈☀️《 سِرِّ حضرت «قریب»(عزّوجلّ)》، «القربی» است. یعنی حضرات آل الله(؏).☀️

↲❖ که در زیارت حضرت موسی بن جعفر امام کاظم(؏) می‌خوانیم 🔻 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا «سِرَّ اللَّه»🔺 (📚بحارالانوار،ج‏۹۹،ص۲۰).

پس آل الله علیهم السلام که یک نور واحد بوده و در جلوۀ «چهارده» نفر ظاهرند، سرِّ الهی هستند.

🔰 امّا دقّت شود که؛

👈☀️《سِرُّ السِرّ حضرتِ «قریب»-عزّ و جلّ-》، «الموّدة» است. یعنی حضرت محسن (ع).
ایشان سرّ السرّ و سِرّ المستودع می‌باشند. ☀️

❖ که "مستودع" بودنِ حضرت محسن (؏)، از علوّ باطن تا دنوِّ ظاهر، ممدود و کشیده است.
حضرتشان به حسب ظاهر؛ جنین در بطن حضرت فاطمه (س) هستند. جنین، به «ودیعه» و امانت در بطن مادر خویش است (مستودع).

💠 امّا حقیقتِ مطلب فراتر از این است!
"مُستَوْدَع"؛ اسم مفعولِ باب استفعال از ریشۀ «وَدْع» است. «وَدْع» به معنای ترک کردن و رها کردن می‌باشد. و "ودیعه" از این جهت برایِ «امانت» مستعمل است که امانت بایستی محلّ خود را ترک کرده و به دست صاحب اصلی برسد.

❖ امّا خوب دقّت شود که؛"سرّ المستودَع" که در بطنِ حضرت فاطمه(س) است، در وحدتِ حقیقی با ایشان (یعنی با تمام آل الله علیهم السلام) است.
بنابراین ؛

👈☀️«المستودَع بودنِ» حضرتِ محسن علیه السلام، مقامِ《رهایی و اطلاقِ «سرّ الله» بودنِ》 حضرات آل الله علیهم السلام است. ☀️


🔔 ⬛️ توجّه فرمودید که عمر ملعون دقیقاً چه مکانت و مقامی را به لگدِ عداوت، نشانه گرفت؟! ⬛️

(لعنت دائمی حقّ تعالی بر او و تمام تابعینِ او)
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔳
🔹

🔷 با مقدّمۀ فوق، به سراغ فرازی از روایتِ صدر سخن برویم. حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام فرمودند؛

💠الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏.』
🔹 بردباری، گورِ زشتی‌هاست.

🔲 «احتمال» از ریشۀ "حمل" و مصدر بابِ افتعال است.
باب افتعال به معنای مطاوعه و پذیرش است.
بنابراین «احتمال» به معنای حمل کردن در حالتِ پذیرشِ محمول است.

(محمول یعنی شیئی که حمل میشود)

محمول چیست؟ آیا مراد از احتمال، حمل کردنِ عیوب است؟
👈🏻 خیر!
🔹 «محمول» بایستی حیثیتِ وجودی داشته باشد نه حیثیتِ عدمی.
[گرچه «عیوب»، عدمِ مضاف به وجودند و در صفحه‌ٔ حُسن باید به آن‌ها نگاه شود. که توضیحِ بیشترش ذیلاً خواهد آمد.]


🔹 ضمنِ مطلب فوق، حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، «احتمال» را به طورِ مطلق فرموده‌اند. یعنی نمی‌فرمایند؛
"الاحتمالُ «العیوب»، قبر العیوب!"
👈🏻 بلکه احتمال را به طور مطلق و به صورتِ «الاحْتِمَالُ» بیان می‌فرمایند.

پس اگر «اَلإحتمال»، مطلق آمده و مراد از آن، حمل کردنِ عیوب نیست، سخن مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام چه حملی را بیان فرموده است؟

👈🏻 سخن این است که محمول (حمل شده) در خودِ «الإحتمال» است. یعنی؛ محمول، در حقیقتِ این حملِ مطلق، وجود دارد.

🔹 توضیحْ آنکه؛ اصلاً چیزی جز وجود (یعنی ولایت)، قابل حمل نیست. که در آیۀ امانت (که مراد از #امانت، همان #ولایت است)، به این محمول اشاره شده است که قرآن فرمود؛

💎 إنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ «يَحْمِلْنَها» وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ «حَمَلَهَا» الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً.】

🔹 ما امانتِ [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمان‏‌ها و زمين و كوه‌‏ها عرضه كرديم، و آنها [تكويناً] از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت. به راستى او ستمگرى نادان است.
(📘 سورهٔ‌احزاب، آیهٔ۷۲)

🔷 که حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام، راجع به امانت در آیۀ فوق می‌فرمایند؛

💠هي ولايةُ أميرِالمؤمنين عليه‌السّلام
(📚 البرهان في تفسير القرآن، ج‏۴، ص۴۹۹)

🍃 پس مراد از «الإحتمال»، به طور مطلق، حمل ولایت است توسّط هر موجودی.
که بالاتر بیان شد؛
اساساً موجودیّتِ هر موجود و میزان حظّش از وجود، متناسب با کیفیتِ این حمل است.


حال حمل ولایت چگونه است؟
🔹 حمل یک شیء یا به حرکتِ خَلَئی است یا به حرکتِ مَلَئی.

🍃 برای یادآوریِ حرکت ملئی و حرکت خلئی، می‌توانید به توضیح آنها در لینک ذیل، مراجعه بفرمایید؛

https://t.me/ehsannil3/336

👈🏻 پس ابتدا بایستی دو حرکت از یکدیگر تمیز داده شوند تا بعد بگوییم که حمل ولایت در هر کدام به چه معناست. آنچه روشن است اینکه محمول در هر دو حرکت، «ولایت» است.

🔹 ۱- در حرکتِ خَلئی؛
متحرِّک (حرکت کننده) یا مَحمول (حمل شده)، جائی را تخلیه کرده و در جای دیگر می‌رود. یعنی در حرکت خلئی؛
سالک خودش سِلْک (حرکت) دارد. پس؛ متحرّکِ اوّلی، سالک است که با خودش ولایت را حمل می‌کند. یعنی؛
در حرکت خلَئی، ولایت، متحرّکِ ثانوی است که به انضمامَش به «سالک»، حرکت دارد.

👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت خلئی، این سالک است که متحرّک اصلی و حاملِ ولایت است.


🔹 ۲- در حرکت مَلَئی؛
این حرکت در عالم نور است. یعنی متحرّک یا محمول، جایی را تخلیه نمی‌کند تا به جای دیگر برود، بلکه نفْسِ حرکت برای او مطرح است. که نفْسِ حرکت، مبدأ و مقصد را گرفته است. پس در این حرکت، حامل، همان محمول است.‌ به دیگربیان؛
این حرکت، چون نفْسِ و حقیقتِ حرکت است، در واقع، حرکتِ از جائی به جائی نیست، بلکه همه چیز در یک نقطۀ بسیطه است. پس حامل و متحرّک در آن حرکت، گریزی ندارد که #عین_شخصیِ محمول باشد.

👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت ملئی، این «ولایت» است که از اطلاقش حامل و محمول را گرفته است. یعنی؛ حرکتِ حامل (سالک) به عینِ حرکتِ محمول (ولایت) است.

🍃 روشن است که قبول و معرفت به حرکت ملئی، عمیق‌تر از حرکت خلئی است. و اصل مطلب و مطلبِ اصلی، حرکتِ ملئی است که حرکت در عالَم نور است و نفْسِ حرکت می‌باشد.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

🍃 بسیار خب!
اگر تا اینجا آمده باشیم، بقیۀ سخن را راحت‌تر می‌توان بیان کرد که نفس، #عین_شخصی است. که اگر از لاتعیّن و اطلاقِ خویش جدا شود، هر جایی که باشد، در تعیّن است و تعیّن؛ «رجس» می‌باشد.‌ یعنی؛

🔥 نفْسی که به انفکاکِ از نفس واحده، متعیّن و مورد اشاره است (یعنی به عدم قبولِ ولایتِ ألستی، غیر شیعه و غیر مؤمن است.)، به هر چیزی که امر کند، امر بالسّوء است، زیرا از ربّی جدا شده، پس در فنایِ «إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي» نیست.
بنابراین به هر کاری که به حسَب ظاهر، خَیر است هم امر کند یا آن را انجام دهد، تماماً سوء و ذنب و شرّ است. یعنی منسوبِ به اوّلی و دوّمی و سوّمی ملعون است.

🌕 امّا اگر نفس، که عینِ شخصی است، از لاتعیّن و اطلاق خویش در تعیّن بیاید (یعنی به قبول ولایتِ ألستی، شیعه و مؤمن باشد.)، صاحبِ این نفْس، به این صرفُ‌الرّبط بودن، مؤمن است و از اصحابِ یمین است و نفْسش، نفسِ مطمئنّه است. یعنی در اطمینان و قرارِ امنی است. چرا که در دوئیّتِ با نفس واحده قرار نگرفته، بلکه ظهوری از ظهوراتِ اوست.

👈🏻 در نتیجه امّارةٌ بالسّوء بودنِ نفسِ او، همان «لا اله» است وُ بلکه در بیانِ أدقّ، همان «لا هو» است. یعنی؛
نفیِ خود را در بی‌حدّی می‌کند.

🌕 این است که اصحاب یمین که در امنِ ایمانی و اطمینانیِ وحدتی می‌باشند، رَهینِ (در گرویِ) اعمال خویش نیستند، زیرا عملشان، عینیّت شخصی حقّ است.

🔥 امّا غیر ایشان، هرچه بکنند، رهینِ اعمالِ خویشند. زیرا اوّلاً؛ نفسشان، در تعیّن و جدایی از «نفس واحده» است.
و ثانیاً؛ عملشان بعد از این جداییِ ذاتی، در کوششِ بیشتر برای تشدید کردنِ جداییِ نفْسشان با «نفس واحده»، یعنی «نفسُ‌الله‌تعالی» است.
👈🏻 پس هر چه از خیر و شر انجام دهند، گناه است و ای چه بسا بدتر از گناه است که حضرت امام جعفرصادق علیه السلام می‌فرمایند:

💠 النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُبَالِي صَامَ أَوْ صَلَّى أَوْ زَنَى أَوْ سَرَقَ‏ إِنَّهُ فِي النَّارِ.
🔹 دشمن ما اهل بيت (ع) فرق نمی‌كند كه روزه‌بگير و نمازگزار باشد، يا زنا کند یا دزدی نماید. (به هر حال) او در آتش است‏.
📚 ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۱۰


و قرآن می‌فرماید:

💎 و مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ.
و هر كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نشود و او در آخرت از زيانكاران است.
📘آل‌عمران، آیهٔ۸۵

و نیز در آیات بعدی می‌فرماید؛

💎 إنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ.
🔹 به راستى كسانى كه كافر شدند و در حالِ كفر مُردند، حتّى اگر زمين را پر از طلا كنند و آن را فديه دهند، هرگز از هيچ يک از ايشان پذيرفته نمى‌شود. آنان عذابى دردناک در پيش دارند و هيچ ياورى برايشان نخواهد بود.

📘 آل‌عمران، آیهٔ۹۱


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹